100.امام على علیه السلام: آن که به شخصى از روى ستم تازیانه زند، خداوند ـ تبارک و تعالى ـ او را به تازیانه آتشین خواهد زد.
101.امام على علیه السلام: دشمن ترینِ بنده نزد خداوند عز و جل، کسى است که پشتِ مسلمانى را به ناحقْ برهنه کند، و کسى را که او را نزده است، به ناحق کتک زند، و کسى را که قصد کشتن او را نداشته است، بکشد.
102.امام على علیه السلام – از نـامه اش بـه مأموران خـراج (مالیات) -: اگر خداوند براى ستم و بیداد که از آن نهى فرمود، کیفرى که از آن ترسند، نمى نهاد، پاداشى که در پرهیز از ستم است، عذرى براى رها کردن [خواسته او] نمى گذارْد. پس رحم کنید تا به شما رحم شود. بندگان خدا را شکنجه نکنید و بیش از توانشان بر آنان تکلیف مکنید.
103.امام على علیه السلام: اى مردم! شما را به حق فرا خواندم، از من رو گرداندید، و با تازیانه شما را زدم، خسته ام کردید. بدانید که پس از من زمامدارانى بر شما حکم رانند که از شما بدین کار، خشنود نشوند، مگر آن که با تازیانه و آهن، شما را شکنجه کنند؛ و امّا من، شما را با تازیانه و آهن شکنجه نمى کنم؛ چرا که هرکس مردم را در دنیا شکنجه کند، خداوند، او را در آخرت، شکنجه خواهد کرد.
104.مسند زید – به نقل از زید بن على، از پدرش، از جدّش در باره امام على علیه السلام -:
به درستى که او (على علیه السلام) به عمر در باره زنِ حامله اى که اعتراف به زنا کرده بود و عمر دستور داده بود سنگسار شود، فرمود: «شاید بر سرش فریاد کشیده اى یا او را ترسانده اى؟».
گفت: چنین بود.
فرمود: «آیا از پیامبر خدا نشنیدى که مى فرمود: بر اعتراف کننده، پس از شکنجه حدّى نیست. به درستى که آن که را در بند کشى یا زندان کنى، یا تهدید کنى، اقرارش ارزش ندارد؟».
گوید: عمر، زن را آزاد کرد. سپس گفت: زنان، ناتوان اند که فرزندى مانند على بن ابى طالب بزایند. اگر على نبود، عمر هلاک مى شد.
105.امام على علیه السلام – از سخنرانى اش در آغاز خلافت -: خدا حرامى را حرام کرده که ناشناخته نیست، و حلالى را حلال کرده که از عیبْ خالى است، و حرمت مسلمان را بر دیگر حرمت ها برترى داده است، و حقوق مسلمانان را با اخلاص و یگانه پرستى پیوند داده است. پس مسلمان، کسى است که مسلمانان، از دست و زبان او آزارى نبینند، جز آن که براى حق باشد؛ و آزار مسلمانان روا نیست، مگر آن جا که واجب شود.