قرآن
(شما بهترین امّتى هستید که براى مردم، پدیدار شده اید؛ به کار پسندیده، فرمان مى دهید و از کار ناپسند، بازمى دارید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب، ایمان آورده بودند، قطعاً برایشان بهتر بود، برخى از آنان مؤمن اند؛ و [لى] بیشترشان نافرمان اند).
(در حقیقت، خدا به دادگرى و نیکوکارى و بخشش به خویشاوندان، فرمان مى دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم، باز مى دارد. به شما اندرز مى دهد، باشد که پند گیرید).
حدیث
197. مجمع البیان ـ به نقل از حَکَم بن ظهیر ـ: موسى علیه السلام چون الواح (1) را گرفت، گفت: بار خدایا! من در الواح، امّتى مى بینم که بهترین امّتِ پدید آمده در میان مردم اند و به معروف، فرمان مى دهند و از منکر، نهى مى کنند. پس، آنها را امّت من قرار ده.
خداوند فرمود: «آنها، امّت احمدند».
198. امام صادق علیه السلام ـ درباره ی این سخن خداوند متعال: (شما، بهترین امّتی هستید که در میان مردم، پدیدار شده اید؛ به کار پسندیده فرمان می دهید و از کار ناپسند باز می دارید) ـ: مقصود، امّتی است که دعای ابراهیم علیه السلام درباره ی آنها تحقّق یافت و امّتی که خداوند، در میان آنها و از خود آنها و به سوی آنها، پیامبر برانگیخت. اینان، امّت میانه اند و بهترین امّتی هستند که در میان مردم، پدید آمده اند.
199. امام صادق علیه السلام ـ درباره ی این سخن خداوند متعال: (باید از میان شما گروهی، [مردم را] به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند) ـ:… آن کس از مسلمانان که به نیکى ها فرا نخوانَد و امر به معروف و نهى از منکر نکند، از امّتى نیست که خداوند، وصفش کرده است. شما خیال مى کنید که همه ی مسلمانان، از امّت محمّدند، در صورتى که این آیه، امّت محمّد را با ویژگى فراخوانى به نیکى ها و امر به معروف نمودن و نهى از منکر کردن مى شناسانَد و کسى که این ویژگى ـ که این امّت به آن وصف شده ـ در او نباشد، چگونه از این امّت باشد، در حالى که آنچه خداوند درباره ی این امّت، شرط کرده و آنها را بدان وصف نموده است، در او وجود ندارد؟
200. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله: هر گاه دیدید امّتم از این که به ستمگر بگوید: «تو ستمگرى» مى هراسد، بى گمان [از جانب خدا] به حال خود، رها شده است. (2)
201. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله: در آخر این امّت، مردمى خواهند بود که آنان را پاداشى همانند پاداش نخستین کسانِ آنان است، امر به معروف و نهى از منکر مى کنند و با فتنه گران مى جنگند.
1) الواح: جمع لوح؛ هر چیزى که بر آن بنویسند، مانند تخته ی چوب و.
2) به تعبیر عامیانه، یعنى کارَش تمام و فاتحه اش خوانده است. «تُوُدّع» ـ که در متن عربى حدیث آمده ـ، از تودیع است؛ یعنى با او خداحافظى شده است.