قرآن
(و بدین گونه، در هیچ شهرى پیش از تو هشدار دهنده اى نفرستادیم، مگر آن که خوش گذرانان آن گفتند: «ما پدران خود را بر آیینى [و راهى] یافته ایم و ما از پىِ ایشان راه سپریم». گفت: «هر چند هدایت کننده تر از آنچه پدران خود را بر آن یافته اید، براى شما بیاورم؟». گفتند: «ما [نسبت] به آنچه بدان فرستاده شده اید، کافریم». پس، از آنان انتقام گرفتیم. پس بنگر که فرجام تکذیب کنندگان، چگونه بوده است).
حدیث
45. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله: ترسناک ترین چیزى که از آن بر شما مى ترسم، [وجود] پیشوایان گم راه کننده است.
46. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله: من در حقیقت، از پیشوایان گم راه کننده، بر امّتم مى ترسم؛ [چرا که] هر گاه شمشیر در میان امّتم نهاده شود، تا روز قیامت، از آنان برداشته نمى شود، و قیامت برپا نمى شود تا آن که قبایلى از امّت من به مشرکان بپیوندند و تا آن که قبایلى از امّت من، بت پرست شوند. و به زودى در میان امّتم، سى دروغگو پدید خواهند آمد که همگى شان ادّعاى پیامبرى مى کنند، در حالى که من، خاتمِ پیامبران هستم و پس از من، هیچ پیامبرى نخواهد آمد. همواره، گروهى از امّت من هستند که از حق، جانبدارى مى کنند و پیروزند و هر کس با ایشان مخالفت کند، زیانى به آنان نمى رسانَد تا آن گاه که فرمان خدا در رسد.
47. مسند ابن حنبل ـ به نقل از صفوان، از ابو المُخارق زُهَیر بن سالم ـ: عُمَیر بن سعد انصارى ـ که عُمَر، او را حاکم حِمص قرار داده بود ـ گفت: عمر به کعب گفت: درباره ی چیزى از تو مى پرسم. آن را از من، پوشیده مدار.
کعب گفت: به خدا سوگند، چیزى را که بدانم، از تو پوشیده نمى دارم.
عمر گفت: خوفناک ترین چیزى که از آن بر امّت محمّد صلی الله علیه وآله مى ترسى، چیست؟
کعب گفت: پیشوایانِ گم راه کننده.
عمر گفت: راست گفتى. این را پیامبر خدا صلی الله علیه وآله، محرمانه به من گفت و از آن، آگاهم ساخت.
48. امام على علیه السلام: نزد پیامبر صلی الله علیه وآله نشسته بودیم و ایشان، خوابیده و سرش در دامان من بود. سخن از دجّال به میان آمد. پیامبر صلی الله علیه وآله در حالى که چهره اش سرخ شده بود از خواب بیدار شد و فرمود: «من از غیر دجّال، بیشتر بر شما مى ترسم تا از دجّال: از پیشوایان گم راه کننده، و ریختن خون هاى اهل بیتم پس از من. من با هر که با ایشان بجنگد، در جنگم و با هر که با ایشان آشتى باشد، آشتى ام».
49. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله: نگرانى من براى امّتم این نیست که از گرسنگى بمیرند یا دشمن بر آنان یورش آورَد؛ بلکه از وجود پیشوایان گم راه کننده بر آنان مى ترسم، که اگر فرمانشان بَرند، گم راهشان سازند و اگر نافرمانى شان کنند، آنان را به قتل رسانند.
50. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله: هر گاه خداوند براى مردمى بدى [و گزندى را] بخواهد، نادانانشان را فزونى مى بخشد و دین شناسانشان را اندک مى سازد. هر گاه نادان سخن گوید، یاورانى مى یابد و هر گاه دین شناس سخن بگوید، شکست مى خورَد.
51. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله: [خداوند عز و جل] هر گاه بدىِ مردمى را بخواهد، نابخردانشان را بر آنان فرمان روا مى کند و نادانانشان را در میانشان قاضى مى گردانَد و دارایى را در دست بخیلانشان قرار مى دهد.
52. امام على علیه السلام ـ در حکمت هاى منسوب به ایشان ـ: از دجّال بدتر ـ که من از آن بر این امّت مى ترسم ـ، پیشوایانِ گم راه کننده اند. اینان، سرکرده ی بدعت گزاران اند.
53. امام على علیه السلام: هر امّتى آفتى دارد. آفت این امّت، بنى امیّه است.
54. امام على علیه السلام ـ در خطبه ی معروف به «قاصعه» ـ: هان! شما یاغیگرى را از حد گذراندید و در زمین به تباهى پرداختید. با خداوند، آشکارا به دشمنى برخاستید و در برابر مؤمنان، عَلَم جنگ برافراشتید. زنهار، زنهار، از تکبّر نژادى و نازِش جاهلى که اینها، تخمِ دشمنى و رَمِه هاى شیطان اند و شیطان، به واسطه ی آنها، امّت هاى گذشته و نسل هاى پیشین را فریفت، چندان که در تاریکى هاى جهالت او و ورطه هاى گم راهى اش شتافتند، در حالى که به راحتى، آنان را راند و به آسانى، دل هاشان را [هر سو که خواست] کشید! به سوى کارى شتافتند که دل ها در آن همسان اند و نسل هاى پیشین، پیاپى به آن ادامه دادند؛ به سوى گردن فرازى و تکبّرى که سینه ها بر اثر آن تنگ [و انباشته] شد.
پس زنهار، زنهار، از فرمانبَرى مِهتران و بزرگانتان که به شرافت خانوادگى خویش نازیدند و تبار خویش را برتر دیدند و نانژادگى [ِ دیگران] را به گردن پروردگارشان انداختند و نیکى هایى را که خداوند در حقّ ایشان کرده بود، انکار کردند.
بدین سان، با قضاى او ستیزیدند و با نعمت هایش جنگیدند؛ زیرا اینان، پایه هاى عصبیّت و ستون هاى فتنه و شمشیرهاى تفاخر نَسَبى جاهلى اند. پس، از خدا پروا کنید و با نعمت هایى که او به شما داده، دشمنى نکنید و به لطفى که در حقّ شما کرده، حسد نَوَرزید و از گزافه گویانى که زلال خود را با تیره ی آنان نوشیدید، پیروى نکنید. سلامتتان را با بیمارى آنان، درآمیختید و باطلِ آنان را در حقّ خود، وارد ساختید، در حالى که ایشان، پایه هاى گناه و پَلاس هاى نافرمانى (/ بدرفتارى با خویشان) هستند.
ابلیس، آنان را مَرکب هاى گم راهى قرار داد و لشکرى که با آنها بر مردم مى تازد و سخنگویانى که از زبان آنان، سخن مى گوید، تا خِردهاى شما را برُباید و به چشمان شما درآید و در گوش هایتان بدَمَد. پس شما را آماج خَدَنگ خویش و قدمگاهش و دستگیره اش قرار داد.
پس، از گزند خدا و یورش هاى او و ضربات و کیفرهاى او که بر امّت هاى گردنکشِ پیش از شما رسید، درس بیاموزید و از جایگاه گونه ها و افتادنگاه پهلوهایشان (قبر و لحد)، پند بگیرید و از آنچه باعث گردنکشى مى شود، به خدا پناه ببرید، چنان که از بلاهاى روزگار به او پناه مى برید.
55. امام باقر علیه السلام ـ از نامه ی ایشان به سَعد الخیر ـ: خداوند، از هر امّتى، آن گاه علم کتاب [آسمانى] را گرفت که آنان، خود، آن را به دور افکندند و هنگامى دشمنشان را بر آنان فرمان روا ساخت که ایشان، خود، تن به فرمان روایى او دادند. از جمله مصادیق دور افکندن کتابشان، این بود که حروف [و کلمات] آن را پاس داشتند و حدود [و معانى] آن را تحریف کردند. از این رو، تنها به روایت آن مى پردازند؛ امّا پاسش نمى دارند و آن را به کار نمى بندند، و نادانان از این که روایت را حفظ دارند، خوش حال اند؛ لیکن دانایان از این که به محتواى آن عمل نمى کنند، اندوهناک اند. از دیگر مصادیق دور افکندن کتابشان، این بود که متولّیان آن را کسانى قرار دادند که آن را نمى شناسند. پس این متولّیان، آنها را به آبشخور هوس بُردند و به نابودى شان کشاندند و دستگیره هاى دین را تغییر دادند. سپس، آن را براى مُشتى نادان و کودک [صفت] به میراث نهادند.
پس اینک امّت، به جاىِ گرفتن فرمان هاى خود از خداوند ـ تبارک و تعالى ـ، آنها را از مردم مى گیرند و چه جایگزینى بدى کرده اند ستمگران که ولایت مردم را به جاى ولایت [و حاکمیّت] خدا گُزیده اند و پاداش مردم را به جاى پاداش خدا و خشنودى مردم را به جاى خشنودى خدا! امّت، به چنین وضعى درآمده اند و عبادت پیشگان آنان نیز در همین گم راهى به سر مى بَرَند و مغرور و فریفته گشته اند. عبادتشان، مایه ی فتنه و گم راهى آنان و پیروانشان شده است، در حالى که در میان فرستادگان الهى، درس عبرتى براى عبادت پیشگان، وجود دارد.
56. امام صادق علیه السلام: خداوند، شرم نمى کند از این که امّتى را که به پیشوایى غیر الهى معتقد باشند عذاب کند، هر چند آن امّت، نیکوکار و پَروا پیشه باشند.