جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

قرار دادن خود در سطح مردم مستضعف

زمان مطالعه: 4 دقیقه

368. مسند ابن حنبل- به نقل از عبد اللّه بن زریر-: در روز قربان، خدمت على بن ابى طالب علیه السلام رفتم. ایشان کاسه اى سبوساب(1) پیش من نهاد. گفتم: خدا تو را سلامت بدارد! کاش با این غازها از ما پذیرایى مى کردى؛ چرا که خداوند عز و جل ثروت ها (بیت المال) را فزونى بخشیده است!

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «اى پسر زَریر! از پیامبر خدا شنیدم که مى فرماید: «براى خلیفه، از مال خدا جز دو کاسه حلال نیست: کاسه اى که خود و خانواده اش بخورند، و کاسه اى که جلو مردم بگذارد»».

369. امام على علیه السلام: خداوند عز و جل پیشوایان حق را موظّف ساخته است که خود را با مردم تهى دست، همسان سازند تا نادارىِ تهى دست، او را به جوش نیاورد.

370. امام على علیه السلام: خدا مرا پیشواى آفریدگان خود قرار داده است. از این رو، بر من واجب فرموده که در باره ی خودم و خورد و خوراک و پوشاکم، همانند مردمان تهى دست باشم تا فقیر به فقیرى من تأسّى جوید، و توانگر را هم توانگرى اش به سرکشى نکشاند.

371. امام على علیه السلام: پیشواى مسلمانان، هر گاه زمام امور ایشان را به دست گیرد، [باید] همانند فقیرترینِ آنان جامه بپوشد تا مبادا فقر فقیر، بر او فشار بیاورد و او را بکشد.

372. امام على علیه السلام: بر پیشوایانِ حق است که در خوراک و پوشاک، از ضعیف ترین قشر رعیّتشان پیروى کنند و به خود، چیزى را اختصاص ندهند که آنان قادر به تهیّه ی آن براى خود نباشند، تا فقیر [سر و وضع] آنها را ببیند و به وضعى که دارد، از خداوند متعال خرسند باشد، و توانگر آنها را ببیند و بر سپاس گزارى و فروتنى اش افزوده شود.

373. امام على علیه السلام- از نامه ی ایشان به عثمان بن حُنَیف-: بدان که هر پیروى را پیشوایى است که به او اقتدا مى کند و از نور دانش وى پرتو مى گیرد. بدان که پیشواى شما، از دنیایش به دو جامه ی (پیراهن و شلوار) فرسوده، و از خوراکش به دو گِرده ی نان، بسنده کرده است.

374. امام زین العابدین علیه السلام: چیزى که مردم توانایى تهیّه ی آن را ندارند، براى من سزاوار نیست.

375. الکافى- به نقل از معلّى بن خنیس-: روزى به امام صادق علیه السلام گفتم: قربانت گردم! به یاد خاندان فلانى (بنى عبّاس) و برخوردارىِ آنها افتادم و گفتم: اگر این نعمت (حکومت) در اختیار شما مى بود، ما هم در کنار شما بهره مند مى شدیم.

فرمود: «هرگز، اى معلّى! به خدا سوگند، اگر چنین مى شد، چیزى جز کشوردارى در شب و رنج و تلاش در روز و پوشیدن جامه ی درشت و خوردنِ نان خشک، حاصلى براى ما نبود. بنا بر این، این کار از ما به دور داشته شد. آیا هرگز ستمى را دیده اى که خداوند متعال، آن را به نعمتْ تبدیل کرده باشد، مثل این مورد؟!».

376. الغیبة، نعمانى- به نقل از مفضّل بن عمر-: با امام صادق علیه السلام در طواف بودم. ایشان نگاهى به من کرد و فرمود: «اى مفضّل! چرا تو را اندوهناک و رنگْ پریده مى بینم؟».

گفتم: قربانت گردم! فکر بنى عبّاس و این حکومت و سلطنت و شوکتى که در اختیار آنهاست، مرا مى آزارد. اگر اینها در دست شما بود، ما نیز در آن، با شما شریک مى شدیم.

فرمود: «اى مفضّل! اگر اینها در دست ما بود، جز کشوردارى در شب و رنج و زحمت در روز و خوردنِ نان خشک و پوشیدنِ جامه هاى زبر و درشت، همانند امیر مؤمنان علیه السلام، [براى ما] حاصلى نداشت. در غیر این صورت، آتش در انتظارمان مى بود. از این روى، اینها از ما به دور داشته شد و اکنون مى خوریم و مى آشامیم. آیا ستمى چون این دیده اى که خداوند، آن را نعمت قرار داده باشد؟!».

377. الغیبة، نعمانى- به نقل از عمرو بن شمر-: نزد امام صادق علیه السلام در خانه اش بودم. اتاق پر از جمعیت بود و مردم از ایشان سؤال مى کردند و از هر چه مى پرسیدند، پاسخ آن را مى داد. من از گوشه ی اتاق، شروع به گریستن کردم. فرمود: «چرا گریه مى کنى، عمرو؟».

گفتم: قربانت گردم! چرا گریه نکنم؟! مگر در میان این امّت، کسى چون شما هست؟! و با این حال، در به رویت بسته و پرده به رویت افکنده است [و خانه نشینى]؟!

فرمود: «گریه مکن، اى عمرو! [در عوض] ما گواراترین خوراکى ها را مى خوریم، و جامه ی نرم مى پوشیم. اگر چنان بود که تو مى گویى، یا مى بایست همانند امیر مؤمنان، على بن ابى طالب علیه السلام، نان خشک مى خوردیم و جامه ی خشن مى پوشیدیم، یا سر و کارمان با کُند و زنجیر در آتش دوزخ بود».

378. الکافى- به نقل از حمّاد بن عثمان-: مردم مدینه دچار چنان قحطى و گرانى اى شدند که حتّى ثروتمندان نیز گندم را با جو مى آمیختند و مى خوردند، و اندکى هم غذا مى خریدند.

امام صادق علیه السلام که در آغاز سال، گندم مرغوب خریده بود، به یکى از غلامانش فرمود: «یا مقدارى جو برایمان بخر و با این گندم ها بیامیز، یا این گندم ها را بفروش؛ زیرا دوست نداریم که ما [خوراکىِ] مرغوب بخوریم و مردم، نامرغوب بخورند».

379. الکافى- به نقل از معتِّب-: در مدینه گرانى شد. امام صادق علیه السلام به من فرمود: «چه قدر گندم داریم؟».

گفتم: آن قدر هست که تا چندین ماه، کفایتمان کند.

فرمود: «آنها را ببر و بفروش».

گفتم: با این که در مدینه گندمى وجود ندارد [، گندم ها را بفروشم]؟!

فرمود: «بفروشش».

چون گندم ها را فروختم، امام فرمود: «همانند دیگر مردمان، روزانه خرید کن» و اضافه نمود: «اى مُعتِّب! خوراک خانواده ی مرا نیمى جو و نیمى گندم قرار ده؛ زیرا خدا مى داند که من مى توانم خوراک آنها را از [نان] گندم خالص فراهم کنم؛ امّا دوست دارم خداوند، مرا ببیند که در کار معاش، سنجیده عمل مى کنم».

380. تحف العقول- در ذکر پندها و اندرزهایى که از امام رضا علیه السلام روایت شده است-: معمّر بن خلّاد به امام رضا علیه السلام گفت: خداوند، هر چه زودتر، فَرَج شما (دولت شما) را برساند!

فرمود: «اى معمّر! این فرج، در واقع، فَرَج شماست وگرنه، براى من- به خدا سوگند- بهره اى جز مشتى قاووت در انبانى سر به مهر، نخواهد بود».

381. الکافى- به نقل از معتّب-: میوه ها که مى رسید، امام رضا علیه السلام به ما دستور مى داد آنها را ببریم و بفروشیم و مانند دیگر مسلمانان، روزانه خرید کنیم.


1) غذایى است که از گوشت کوبیده و آرد درست مى شود. مقدارى گوشت را با آب زیاد مى جوشانند و وقتى که پخته شد و آب آن هم بخار شد، مقدارى آرد با آن مخلوط مى کنند.