جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تشویق به یادآورى آخرت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

156. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:

براى تفکّر، همین شما را بس که به یاد آخرت باشید.

157. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله – خطاب به على علیه السلام -:

اى على! آخرت را در دلت مجسّم کن [و همواره به یاد آن باش] و مرگ را پیش چشم خود قرار بده و ایستادنت را در پیشگاه خداوند [در روز رستاخیز براى داورى و رسیدگى به اعمال]، فراموش مکن و از خدا بیمناک باش و نعمت هاى خدا را [همواره] به یاد داشته باش و از حرام هاى خدا باز ایست و با هوس خود، مخالفت کن.

158. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:

رحمت خدا بر آن بنده اى که از پروردگارش، چنان که مى باید، شرم کرد و سر و آنچه را در سر است، و شکم و آنچه را [از خوراک] در شکم قرار مى گیرد، [از ناپاکى و حرام] نگه داشت و قبر و پوسیدن را [همواره] یاد کرد و به یاد داشت که او را در آخرت، بازگشتى است!

159. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:

بد بنده اى است آن بنده اى که دچار سرگرمى و غفلت است و قبرستان و پوسیده شدن را از یاد برده است! بد بنده اى است آن که نافرمانى و سرکشى کرده و آغاز و فرجام را به فراموشى سپرده است!

160. امام على علیه السلام:

یاد آخرت، دارو و درمان است. یاد دنیا، بدترینِ دردهاست.

161. امام على علیه السلام:

من یاران محمّد صلی الله علیه و آله را دیده ام و هیچ یک از شما را شبیه آنان نمى بینم! آنان صبح مى کردند، در حالى که موهایشان ژولیده و چهره هایشان غبارآلود بود و شب را تا صبح به سجده و قیام مى گذراندند و پیشانى ها و گونه هایشان را [در پیشگاه خداوند] به خاک مى ساییدند و از یاد مَعادشان چنان ناآرام بودند که گویى بر روى آتش ایستاده اند.

162. امام على علیه السلام – در بخشى از سخنرانى ایشان که در آن، از جور زمانه اش مى گوید و مردم روزگارش را به پنج گروه تقسیم مى کند و سپس به زهد (بى رغبتى به دنیا) فرا مى خواند -: و [معدود] مردانى باقى مانده اند که یاد بازگشتگاه (قیامت)، دیدگان آنان را [بر هر حرام و ناروایى] فرو بسته است و ترس رستاخیز، اشک هایشان را جارى ساخته است.

برخى از آنان رانده و آواره شده اند، برخى ترسان و مقهور گشته اند، برخى خاموشى اختیار کرده و لب فرو بسته اند، برخى مخلصانه همچنان [به حق و حقیقت] دعوت مى کنند، برخى گریان و دردمندند و تقیّه آنها را به گم نامى کشانده و ناتوانى، وجودشان را فرا گرفته است، چنان که گویى در دریایى تلخ فرو رفته اند. دهان هایشان بسته و دل هایشان جریحه دار است. آن قدر نصیحت کرده اند که خسته شده اند، و چندان مقهور [و سرکوب] گشته اند که به خوارى و ناتوانى در افتاده اند، و چندان کشته داده اند که شمارشان اندک گشته است.