جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

منافع المرض (منافع بیمارى)

زمان مطالعه: 22 دقیقه

1 / 1

التَّأدِیبُ

10983.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : المَرَضُ سَوطُ اللّه ِ فِی الأَرضِ یُؤَدِّبُ بِهِ عِبادَهُ.(1)

10984.عنه صلى الله علیه و آله : لَولا ثَلاثٌ فِی ابنِ آدَمَ ما طَأطَأَ رَأسَهُ شَیءٌ : المَرَضُ ، وَالفَقرُ ، وَالمَوتُ ، کُلُّهُم فیهِ ، وإنَّهُ مَعَهُنَّ لَوَثّابٌ !(2)

1 / 2

الکَفّارَةُ

10985.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : السُّقمُ ، یَمحُو الذُّنوبَ.(3)

10986.عنه صلى الله علیه و آله : ساعاتُ الوَجَعِ ، یُذهِبنَ ساعاتِ الخَطایا.(4)

1 / 1

تأدیب

10983.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بیمارى، تازیانه خدا در زمین است که با آن ، بندگان خویش را ادب مى کند.

10984.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اگر سه چیز در آدمیزاد نبود ، هیچ چیزى سرِ او را فرو نمى آورد : بیمارى ، تهى دستى و مرگ. اینها همه در انسان هست و با این حال ، انسان ، همچنان گستاخ است !

1 / 2

کفّاره

10985.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بیمارى ، گناهان را محو مى کند.

10986.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : لحظه هاى درد ، [آثار] لحظه هاى گناه را از میان مى برد.

10987.عنه صلى الله علیه و آله : إنَّ المُؤمِنَ لا یُؤجَرُ فی مَرَضِهِ ، ولکِن یُکَفَّرُ عَنهُ.(5)

10988.عنه صلى الله علیه و آله : ما مِن مُؤمِنٍ یَمرَضُ مَرَضاً یُحرِضُهُ المَرَضُ إلّا غُفِرَ لَهُ.(6)

10989.عنه صلى الله علیه و آله : مَنِ ابتَلاهُ اللّه ُ بِبَلاءٍ فی جَسَدِهِ ؛ فَهُوَ لَهُ حِطَّةٌ.(7)

10990.عنه صلى الله علیه و آله : إنَّ المُؤمِنَ إذا أصابَهُ السُّقمُ ، ثُمَّ أعفاهُ اللّه ُ مِنهُ ، کانَ کَفّارَةً لِما مَضى مِن ذُنوبِهِ ومَوعِظَةً لَهُ فیما یَستَقبِلُ.(8)

10991.عنه صلى الله علیه و آله : إنَّ اللّه َ لَیَبتَلی عَبدَهُ بِالسُّقمِ ، حَتّى یُکَفِّرَ ذلِکَ عَنهُ کُلَّ ذَنبٍ.(9)

10992.عنه صلى الله علیه و آله : إنَّ العَبدَ إذا مَرِضَ أوحَى اللّه ُ إلى مَلائِکَتِهِ : یا مَلائِکَتی ، أنَا قَیَّدتُ عَبدی بِقَیدٍ مِن قُیودی ، فَإِن أقبِضهُ أغفِر لَهُ ، وإن اُعافِهِ فَحینَئِذٍ یَقعُدُ ولا ذَنبَ لَهُ.(10)

10993.عنه صلى الله علیه و آله : ما مِن مُسلِمٍ ولامُسلِمَةٍ ولامُؤمِنٍ ولامُؤمِنَةٍ یَمرَضُ مَرَضاً ، إلّا حَطَّ اللّه ُ عَنهُ مِن خَطایاهُ.(11)

10994.عنه صلى الله علیه و آله : ما مِن عَبدٍ تُصیبُهُ زَمانَةٌ تَمنَعُهُ مِمّا یَصِلُ إلَیهِ الأَصِحّاءُ بَعدَ أن یَکونَ مُسَدَّداً ، إلّا کانَت کَفّارَةً لِذُنوبِهِ ، وکانَ عَمَلُهُ بَعدُ فَضلاً.(12)

10995.عنه صلى الله علیه و آله : إنَّ العَبدَ لَیُصیبُهُ مِنَ المَصائِبِ ، حَتّى یَمشِیَ عَلَى الأَرضِ وما عَلَیهِ خَطیئَةٌ.(13)

10987.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : مؤمن در بیمارى اش پاداش داده نمى شود ؛ امّا گناه او فرو پوشانده مى شود.

10988.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ مؤمنى به بیمارى اى جانکاه مبتلا نمى شود ، مگر آن که گناهش بخشوده مى گردد.

10989.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که خداوند ، او را به گرفتارى جسمى بیازماید ، آن گرفتارى برایش مایه فرو ریختن گناهان است.

10990.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : مؤمن ، چون بیمارى به وى برسد و خداوند ، او را عافیت دهد ، این بیمارى ، کفّاره گناهان گذشته او و مایه اندرز براى آینده اوست.

10991.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : خداوند ، گاه بنده خویش را به ناتن درستى گرفتار مى کند تا این ناتن درستى ، کفّاره گناه وى شود.

10992.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بنده چون بیمار شود ، خداوند به فرشتگان خویش چنین وحى مى کند : «اى فرشتگانم ! من، بنده ام را به بندى از بندهاى خویش گرفتار ساخته ام. اگر جانش را بستانم ، او را مى آمرزم و اگر او را عافیت بخشم ، در حالى [از بستر] بر مى خیزد که هیچ گناهى ندارد».

10993.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ مرد و زن مسلمان و هیچ مرد و زن مؤمنى نیست که بیمار شود ، مگر آن که خداوند ، [برخى] از گناهانش را از او فرو مى نهد.

10994.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ بنده اى نیست که بیمارى دامنگیرش شود و او را از آنچه تن درستان انجام مى دهند ، باز دارد ، مگر آن که کفّاره گناهانش مى شود و هر چه پس از آن انجام دهد ، فزونى اى بر کفّه اعمالش است.

10995.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : گاه به بنده خدا برخى از مصائب مى رسد تا در حالى بر زمینْ گام بر دارد که هیچ گناهى براى وى نباشد.

10996.عنه صلى الله علیه و آله : أربَعَةٌ یَستَأنِفونَ العَمَلَ : المَریضُ إذا بَرَأَ ، وَالمُشرِکُ إذا أسلَمَ…(14)

10997.عنه صلى الله علیه و آله : یا عَلِیُّ ، أنینُ المُؤمِنِ تَسبیحٌ ، وصِیاحُهُ تَهلیلٌ ، ونَومُهُ عَلَى الفِراشِ عِبادَةٌ ، وتَقَلُّبُهُ مِن جَنبٍ إلى جَنبٍ جِهادٌ فی سَبیلِ اللّه ِ ، فَإِن عوفِیَ مَشى فِی النّاسِ وما عَلَیهِ مِن ذَنبٍ.(15)

10998.تاریخ بغداد عن اُمّ سُلَیم الأنصاریّة : مَرِضتُ فَعادَنی رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فَقالَ : یا اُمَّ سُلَیمٍ ، أتَعرِفینَ النّارَ وَالحَدیدَ وخَبَثَ الحَدیدِ؟ قُلتُ : نَعَم ، یا رَسولَ اللّه ِ. قالَ : فَأَبشِری یا اُمَّ سُلَیمٍ ، فَإِنَّکِ إن تَخلُصی مِن وَجَعِکِ هذا تَخلُصی(16) مِنَ الذُّنوبِ ، کَما یَخلُصُ الحَدیدُ مِن خَبَثِهِ.(17)

10999.سنن أبی داوود عن اُمّ العلاء : عادَنی رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وأنَا مَریضَةٌ ، فَقالَ : أبشِری یا اُمَّ العَلاءِ ؛ فَإِنَّ مَرَضَ المُسلِمِ یُذهِبُ اللّه ُ بِهِ خَطایاهُ ، کَما تُذهِبُ النّارُ خَبَثَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ.(18)

11000.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : إنَّما مَثَلُ المَریضِ إذا بَرَأَ وصَحَّ ، کَالبَردَةِ تَقَعُ مِنَ السَّماءِ فی صَفائِها ولَونِها.(19)

10996.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : چهار تن هستند که اعمال خویش را در حالى که هیچ گناهى براى آنان نمانده است ، از نو مى آغازند : بیمار ، چون بهبود مى یابد ؛ مشرک ، چون مسلمان مى شود….

10997.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اى على! ناله مؤمن [به گاهِ بیمارى،] «سبحان اللّه » گفتن است ، فریادش «لا إله إلّا اللّه » گفتن است ، خفتنش بر بستر ، عبادت است و از پهلو به پهلو چرخیدنش ، جهاد در راه خداست ، و اگر بهبود یابد ، در حالى در میان مردم راه مى رود که هیچ گناهى براى او نیست.

10998.تاریخ بغداد ـ به نقل از اُمّ سُلَیم انصارى ـ: بیمار شدم و پیامبر خدا به عیادتم آمد. پرسید : «اى مادر سُلَیم! آیا آتش و آهن و ناخالصى هاى آهن [به گاهِ گداخته شدن] را مى شناسى؟». گفتم : آرى ، اى پیامبر خدا ! فرمود : «پس ـ اى مادر سُلَیم ـ تو را مژده باد که اگر از این درد، به سلامتْ جان به در ببرى ، از گناهان رَسته اى ، آن سان که آهن از ناخالصى هاى خود ، جدا مى شود !».

10999.سنن أبى داوود ـ به نقل از اُمّ علاء ـ: هنگامى که بیمار بودم ، پیامبر خدا به عیادتم آمد و فرمود : «اى مادر علاء! مژده ات باد ؛ چرا که بیمارىِ مسلمان ، چیزى است که خدا به واسطه آن ، گناهان او را از میان مى برد ، آن سان که آتش ، ناخالصى هاى طلا و نقره را مى برد «.

11000.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : مَثَلِ [جانِ] بیمار ، آن گاه که بهبود مى یابد ، همانند شفّافیت و رنگِ [زلالِ] تگرگ است، هنگامى که از آسمانْ فرو مى ریزد.

11001.عنه صلى الله علیه و آله : إذا رَأَیتُمُ الرَّجُلَ ألَمَّ اللّه ُ بِهِ الفَقرَ وَالمَرَضَ ؛ فَإِنَّ اللّه َ تَعالى یُریدُ أن یُصافِیَهُ.(20)

11002.عنه صلى الله علیه و آله : إنَّ العَبدَ لَیَمرَضُ المَرَضَ فَیَرِقُّ قَلبُهُ ، فَیَذکُرُ بَعضَ ذُنوبِهِ الَّتی سَلَفَت مِنهُ ، فَیَقطُرُ مِن عَینَیهِ مِثلُ الذّبابِ(21) مِنَ الدَّمعِ فَیُطَهِّرُهُ اللّه ُ عز و جلمِن ذُنوبِهِ ، فَإِن بَعَثَهُ بَعَثَهُ مُطَهَّراً ، وإن قَبَضَهُ قَبَضَهُ مُطَهَّراً.(22)

1 / 3

الکَرامَةُ

11003.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : إنَّ الرَّجُلَ لَیَکونُ لَهُ الدَّرَجَةُ عِندَاللّه ِ لایَبلُغُها بِعَمَلِهِ ؛ حَتّى یُبتَلى بِبَلاءٍ فی جِسمِهِ ، فَیَبلُغُها بِذلِکَ.(23)

11004.عنه صلى الله علیه و آله : الأَمراضُ هَدایا مِنَ اللّه ِ عز و جل لِلعَبدِ ، فَأَحَبُّ العِبادِ إلَى اللّه ِ أکثَرُهُم هَدِیَّةً.(24)

11005.عنه صلى الله علیه و آله : المَرضى أحِبّاءُ اللّه ِ.(25)

11006.عنه صلى الله علیه و آله : یَسبِقُ المَقتولُ فی سَبیلِ اللّه ِ مُقبِلاً غَیرَ مُدبِرٍ المَقتولَ المُدبِرَ إلَى الجَنَّةِ بِسَبعینَ خَریفاً ، ومَرضى اُمَّتی قَبلَ أصِحّائِهِم بِسَبعینَ خَریفاً ، وَالأَنبِیاءُ قَبلَ سُلَیمانَ بنِ داوودَ بِأَربَعینَ خَریفاً ؛ لِما کانَ فیهِ مِنَ المُلکِ.(26)

11007.عنه صلى الله علیه و آله ـ لِسَلمانَ ـ: یا سَلمانُ ، إنَّ لَکَ فی عِلَّتِکَ إذَا اعتَلَلتَ ثَلاثَ خِصالٍ : أنتَ مِنَ اللّه ِ ـ تَبارَکَ وتَعالى ـ بِذِکرٍ ، ودُعاؤُکَ فیها مُستَجابٌ ، ولاتَدَعُ العِلَّةُ عَلَیکَ ذَنباً إلّا حَطَّتهُ، مَتَّعَکَ اللّه ُ بِالعافِیَةِ إلَى انقِضاءِ أجَلِکَ.(27)

11001.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : چون کسى را دیدید که خداوند ، او را به نادارى و بیمارى دچار کرده ، [بدانید که] خداوند متعال ، اراده کرده است که او را پاک کند.

11002.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : گاه، بنده بیمار مى گردد. پس، دلش نازک مى شود و برخى از گناهانى را که از او سر زده ، به یاد مى آورد و قطره اشکى ، هر چند کوچک ، از دیدگانش سرازیر مى شود و آن گاه ، خداوند عز و جل او را از گناهانش پاک مى سازد. پس اگر او را از بسترِ بیمارى بر خیزانَد ، او را پاک شده [از گناه] بر مى خیزانَد و اگر جانش را بستاند ، آن را پاک شده [از گناه] مى ستاند.

1 / 3

گرامیداشت

11003.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : گاهى انسان ، مرتبه اى در پیشگاه خداوند دارد که با عمل خویش ، بِدان نمى رسد، مگر آن که به بلایى در جسم خود ، آزموده شود و بدین واسطه ، به آن مرتبه برسد.

11004.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بیمارى ها ، هدیه هایى از جانب خداوند عز و جل به بنده اند. محبوب ترینِ بندگان نزد خداوند ، کسى است که بیشترین هدیه به وى رسیده باشد.

11005.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بیماران ، دوستان خدایند.

11006.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : آن که در جهاد در راه خدا ، در حالى کشته شده که نه پشت به دشمن ، بلکه رو به دشمن داشته است ، هفتاد سال(28) از آن که پشت به دشمنْ کشته شده است ، به سوى بهشت ، جلو مى افتد. [همچنین] بیماران امّت من نیز هفتاد سال پیش از تن درستان امّت [به بهشت مى روند] ؛ و پیامبران ، چهل سال پیش از سلیمان بن داوود علیهماالسلام به بهشت در مى آیند ، بِدان سبب که وى [در دنیاى خویش] سلطنتى داشته است.

11007.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ به سلمان ـ: اى سلمان ! اگر بیمار شوى ، در بیمارى ات سه فایده است : تو به یاد خداوند ـ تبارک و تعالى ـ هستى ؛ دعایت در این حال ، مستجاب است ؛ و بیمارى ، هیچ گناهى را در تو نمى گذارد ، مگر این که آن را فرو مى ریزد. خداوند، تو را تا پایان مهلتت، از بیمارى به سلامت بدارد !

11008.عنه صلى الله علیه و آله : لَو یَعلَمُ المُؤمِنُ حالَهُ فِی السُّقمِ ، ماأحَبَّ أن یُفارِقَ السُّقمَ أبَداً.(29)

11008.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اگر مؤمن از حال خویش در ناتن درستى آگاه بود ، هرگز دوست نداشت که از این ناتن درستى جدا شود.

سخنى درباره حکمت بیمارى ها

در احادیث اسلامى ، بیمارى به عنوان زندان بدن و یکى از سخت ترین بلاها تعریف شده است. از دیگر سو ، همه مردم در طول زندگى خویش ، کم و بیش گرفتار این زندان مى شوند و طعم تلخِ بلاى بیمارى را مى چشند. از همین جاست که پژوهشگر با پرسش هایى از این دست ، رویارو مى شود : ـ حکمت موجود در قراردادن زندانى به نام «بیمارى» در نظام هستى چیست؟ ـ آیا بهتر نیست که خداوند ، انسان را به گونه اى بیافریند که در طول زندگى به بلاى بیمارى گرفتار نشود؟ ـ اصولاً چرا انسان ، بیمار مى شود؟ آیا مى توان کارى کرد که انسان ، هیچ گاه به زندان بیمارى گرفتار نیاید؟ پاسخ این پرسش ها را با نگاهى به علّت بیمارى انسان ، آغاز مى کنیم : چرا انسان بیمار مى شود؟ پاسخ دانش پزشکى به این پرسش ، بیان عوامل مادّى انواع بیمارى هاست ، بدین معنا که علّت یک بیمارى ممکن است وراثت ، یا انتقال میکروب ، یا تغذیه بد ، یا عوامل دیگر از این دست باشد. امّا مسئله اصلى این است : آیا آنچه در جهان طب ، عوامل بیمارى شناخته مى شوند ، علل تامّه اند یا آن که ممکن است عوامل ناشناخته دیگرى نیز در کنار این عوامل وجود داشته باشند؟ بى گمان ، عقل انسان نمى تواند احتمال وجود عوامل ناشناخته بیمارى را انکار کند ، هر چند اثبات این عوامل هم نیازمند دلیل است.

روایات اسلامى ، ضمن تأیید علل مادّى بیمارى ها و تأکید بر این که برخى از بیمارى ها را مى توان از طریق مبارزه با علل آنها ، پیشگیرى کرد ، در کنار علل مادّى ، علل ناشناخته اى را براى بیمارى ها اثبات مى کنند. این علل ، در واقع ، حکمت بیمارى ها در نظام آفرینش است.(30)

حکمت بیمارى

تردیدى وجود ندارد که در نظام هستى ، هیچ پدیده اى بى حکمت نیست ، هر چند این حکمت ، بر ما پوشیده مانده باشد. امام صادق علیه السلام ، درباره حکمت بیمارى فرموده است : إنَّ المَرَضَ عَلى وُجوهٍ شَتّى : مَرَضُ بَلوى ، و مَرَضُ عُقوبَةٍ ، و مَرَضٌ جُعِلَ عِلَّةً لِلفَناءِ…. بیمارى بر چند گونه است: بیمارى آزمون، بیمارى کیفر و بیمارى اى که علّت مرگ قرارداده شده است.(31) امام صادق علیه السلام ، در این سخن ، سه حکمت براى بیمارى ذکر کرده و این هر سه ، بر دانش طب ، ناشناخته است. در سطورى که پیش رو دارید ، مختصراً به حکمت نهفته در بیمارى ها از دیدگاه روایات ، پرداخته شده است :

1. تربیت

مهم ترین حکمت بیمارى ، نقش سازنده تربیتى آن در زندگى انسان است. از پیامبر

خدا روایت شده که در این زمینه فرمود : المَرَضُ سَوطُ اللّه ِ فى الأَرضِ یُؤَدِّبُ بِهِ عِبادَهُ.(32) بیمارى ، تازیانه خدا در زمین است که با آن ، بندگان خویش را ادب مى کند. آنچه در سخن امام صادق علیه السلام در تبیین گونه نخست از گونه هاى بیمارى آمده ، یعنى «بیمارىِ آزمون» خود ، اشاره اى به همین حکمت است ؛ زیرا کلمه «بلوى» در متن عربى روایت ، به معناى آزمایش است و از سوى دیگر ، فلسفه همه امتحان هاى الهى نیز تربیت انسان و رشد و شکوفایى استعدادهاى نهفته در درون اوست. البته ، نه فقط حکمت بیمارى ها تحقّق امتحان الهى است ؛ بلکه فلسفه تن درستى و سلامت نیز همین است. به دیگر سخن ، هر یک از دو حالت تن درستى و ناتن درستى ، آثار تربیتى مثبتى دارند و براى تکامل انسان نیز ضرورى اند. در این موضوع ، حکایت جالبى از امام صادق علیه السلام نقل شده که امیرمؤمنان به بیمارى اى گرفتار شد. جمعى ایشان را عیادت کردند و از حال وى پرسیدند و گفتند : اى امیرمؤمنان ، به چه حالتى شب را به روز درآوردى؟ امام علیه السلام ، بر خلاف عادت متعارف فرمود : أصبَحتُ بِشَرٍّ. با بدى شب را به صبح آورده ام. آنان از این سخن،شگفت زده شدند وگفتند:سبحان اللّه ! آیا این، سخن چون تویى است؟ امام علیه السلام در پاسخ آنان فرمود : خداوند متعال مى فرماید : «وَ نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ»(33)

فَالخَیرُ : الصِّحَّةُ وَ الغِنى ، وَ الشَرُّ : المَرَضُ وَ الفَقرُ ، ابتِلاءً وَ اختِبارا.(34) یعنى در این سخن خداوند ، خیر ، همان تن درستى و بى نیازى ، و شر نیز همان بیمارى و فقر است که آزمون و امتحان هستند. 1/1 ـ پاکسازى جان : در مورد خطاکاران ، نقش تربیتى بیمارى در پاره کردن پرده هاى غفلت ، بیدار کردن آنها و تزکیه جانشان از ناپاکى ها و آلودگى ها تجلّى مى یابد ، چونان که امیرمؤمنان فرموده است : إذَا ابتَلَى اللّه ُ عَبدا أسقَطَ عَنهُ مِنَ الذُّنوبِ بِقَدرِ عِلَّتِهِ.(35) چون خداوند ، بنده اى را مبتلا به بیمارى کند ، به اندازه بیمارى اش از گناهان او فرو مى کاهد. 1/2: تکامل انسان : امّا بیمارى نیکوکاران و پرهیزگاران ، مرتبه آنان در پیشگاه خداوند را بالاتر مى برد و به تکاملشان مى انجامد ، چنان که از پیامبر خدا نقل شده است که فرمود : إنَّ الرَّجُلَ لَیَکونُ لَهُ الدَّرَجَةُ عِندَ اللّه ِ ، لا یَبلُغُها بِعَمَلِهِ حَتّى یُبتَلى بِبَلاءٍ فى جِسمِهِ ، فَیَبلُغُها بِذلِکَ.(36) مرد ، گاه داراى مرتبه اى در پیشگاه خداوند است، که به عمل خویش بدان نمى رسد تا آن هنگام که به ابتلایى در جسم خود آزموده شود و بدین واسطه به آن مرتبت برسد. با توجّه به آثار تربیتى بیمارى در زندگى انسان ، این که شخص در همه عمر سالم بماند و هیچ گاه بیمار نشود ، از دیدگاه احادیث رسیده از پیشوایان ، پدیده اى نکوهیده است. پیامبر خدا در این باره مى فرماید :

کَفى بِالسَّلامَةِ داءً.(37) [هماره] ، سالم بودن ، براى بیمارى بس است. همچنین در حدیث دیگرى این گونه آمده است : إنَّ اللّه َ یُبغِضُ العِفرِیَّةَ النِّفرِیَّةَ الَّذى لَم یُرزَأ فى جِسمِهِ و لا مالِهِ.(38) خداوند ، آن بد نهاد بدکردارى را که به هیچ بلایى در تن و دارایى خویش گرفتار نمى آید ، دوست ندارد. البته باید به این نکته هم توجّه داشته باشیم که مطلق بیمارى ، همانند مطلق تن درستى ، داراى آثار تربیتى مثبتى در انسان نیست. از همین رو ، موسى علیه السلام در دعاى خویش چنین از خداوند ، طلب مى کرد : یا رَبِّ ! لا مَرَضٌ یُضنینی و لا صِحَّةٌ تُنسینى ، و لکِن بَینَ ذلِکَ ، أمرِضُ تارَةً فَأَشکُرُکَ ، و أصِحُّ تارَةً فَأَشکُرُکَ.(29) خداوندا! نه آن بیمارى اى که مرا زمینگیر کند و نه آن تن درستى اى که به فراموشى [تو] در افکند ، بلکه حالتى میانه [مى خواهم] ؛ گاه بیمار شوم تا پس از آن شکر تو گویم و گاه تن درست باشم تا سپاس تو بگزارم. از داوود علیه السلام نیز نقل شده است که در دعاى خویش چنین مى گفت : اللّهُمَّ لا صِحَّةً تُطغینى و لا مَرَضا یُضنینى و لکِن بَینَ ذَینِکَ.(39) خداوندا! نه تن درستى اى مى خواهم که به طغیانم کشانَد و نه بیمارى اى که زمینگیرم سازد ؛ بلکه حالتى میان این دو را خواهانم. امیرمؤمنان نیز چنین دعا مى کرد :

اللّهُمَّ إنّى أعوذُ بِکَ… مِن سُقمٍ یَشغَلُنى ، و مِن صِحَّةٍ تُلهینى.(40) خداوندا ! به تو پناه مى برم… از ناتن درستى اى که به خویش مشغولم دارد و از تن درستى اى که به بازى ام سرگرم سازد.

2. کیفر

در نظام حکیمانه هستى مشاهده مى کنیم که بیمارى براى کسانى که زمینه تربیتى را در نفس و روان خویش تباه نساخته اند ـ چنان که توضیح داده شد ـ به کنار زدن پرده هاى غفلت و آگاهى افزون تر و سازندگى مى انجامد ؛ امّا براى کسانى که بدان پایه از آلودگى روحى دچار شده اند که جانشان اصلاح و تربیت را بر نمى تابد ، همین بیمارى ، نوعى کیفر الهى به شمار مى رود ، چنان که امام صادق علیه السلام ، در حدیثى که گذشت ، از آن با عنوان «بیمارى کیفر» یاد کرد. امام رضا علیه السلام نیز درباره نقش بیمارى براى آنان که استعداد بهره گیرى مثبت از آن را دارند و آنان که چنین قابلیتى را دارا نیستند ، فرموده است : المَرَضُ لِلمُؤمِنِ تَطهیرٌ و رَحمَةٌ ، ولِلکافِرِ تَعذیبٌ و لَعنَةٌ.(41)

بیمارى براى مؤمن ، تطهیر و رحمت ، و براى کافر ، عذاب و لعنت است.

3. عامل مرگ

گاه در بیمارى ، نه حکمتى تربیتى نهفته است ، و نه فلسفه اى کیفرى ، بلکه مرگ را در پى مى آورد. امّا در نظام آفرینش ، مرگ هم بدون حکمت نیست ؛ چه ، همه باید بمیرند : » کُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ ؛(42) کسى طعم مرگ را خواهد چشید «.

از دیدگاه احادیث اسلامى ، هر بیمارى اى درمانى دارد و یگانه دردى که هیچ درمانى ندارد ، مرگ است. در حدیث نبوى آمده است : إنَّ اللّه َ لَم یَنزِل داءً إلاّ أنزَلَ لَهُ دَواءً ، عَلِمَهُ مَن عَلِمَهُ ، و جَهِلَهُ مَن جَهِلَهُ إلاَّ السّامَ.(43) خداوند ، هیچ دردى را فرو نفرستاده (یا هیچ دردى را نیافریده) ، مگر این که درمانى نیز برایش فرو فرستاده (یا آفریده) است و کسانى از آن آگاهى یافته اند و کسانى نیز از آن ناآگاه مانده اند ، مگر مرگ. در پرتو این رهنمودهاست که مى گوییم : دانش پزشکى ، به قلّه کمال خویش دست نمى یابد ، مگر هنگامى که براى همه بیمارى ها درمان کشف کند. امّا با این همه ، بى گمان ، دانش یاد شده نمى تواند براى مرگ ، دارو و درمانى فراهم سازد. از همین جاست که امام صادق علیه السلام در گفتگوى خود با مدّعى اى که مى پنداشت مى تواند با مراقبت درست و کامل از بدن و خوردن غذاهاى مناسب ، مانع مرگ شود ، بر این نکته تأکید مى کند که درمان آن بیمارى اى که مقرّر است به مرگ بینجامد ، امکان ندارد. ایشان ، به تسلیم شدن سه تن از طبیبان و حکیمان بزرگ در برابر مرگ ، اشاره کرد و فرمود : قَد ماتَ أرَسطاطالیسُ مُعَلِّمُ الأَطِبّاءِ ، و أَفلاطونُ رَئِیسُ الحُکَماءِ ، و جالینوسُ شاخَ و دَقَّ بَصَرُهُ ، و ما دَفَعَ المَوتَ حینَ نَزَلَ بِساحَتِهِ ، و لَم یَألوا حِفظَ أنفُسِهِم، وَ النَّظَرَ لِما یُوافِقُها.(44) ارسطو ، که استاد طبیبان بود ، و افلاطون ، که سرآمد حکیمان بود ، و جالینوس ، که پیر و پرتجربه بود ، امّا نتوانست مرگ را آن گاه که در آستانه وى فرود آمد ، از خویش براند ، همه مُردند ، در حالى که در حفظ خویش و در اندیشیدن به آنچه با بدن سازگار است ، از هیچ کوششى فروگذار نکردند.

1 / 4

الثَّوابُ

11009.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : عَجِبتُ مِنَ المُؤمِنِ وجَزَعِهِ مِنَ السُّقمِ ، ولَو یَعلَمُ ما لَهُ فِی السُّقمِ مِنَ الثَّوابِ ؛ لَأَحَبَّ ألّا یَزالَ سَقیماً حَتّى یَلقى رَبَّهُ عز و جل.(45)

1 / 5

ثَوابُ ما کان یَعمَلُ فی الصِّحَّةِ

11010.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : مَن مَرِضَ أو سافَرَ کانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلُ ما کانَ یَعمَلُ وهُوَ صَحیحٌ مُقیمٌ.(46)

11011.عنه صلى الله علیه و آله : لَیسَ مِن عَمَلِ یومٍ إلّا وهُوَ یُختَمُ ، فَإِذا مَرِضَ المُؤمِنُ قالَتِ المَلائِکَةُ : یا رَبَّنا ، عَبدُکَ فُلانٌ قَد حَبَستَهُ. فَیَقولُ الرَّبُّ تَعالى : اِختِموا لَهُ عَلى مِثلِ عَمَلِهِ حَتّى یَبرَأَ ، أو یَموتَ.(47)

11012.عنه صلى الله علیه و آله : ما مِن مُسلِمٍ یُبتَلى فی جَسَدِهِ إلّا قالَ اللّه ُ عز و جللِمَلائِکَتِهِ : اُکتُبوا لِعَبدی أفضَلَ ما کانَ یَعمَلُ فی صِحَّتِهِ.(48)

11013.عنه صلى الله علیه و آله : إذَا ابتَلَى اللّه ُ العَبدَ المُسلِمَ بِبَلاءٍ فی جَسَدِهِ ، قالَ اللّه ُ : اُکتُب لَهُ صالِحَ عَمَلِهِ الَّذی کانَ یَعمَلُهُ. فَإِن شَفاهُ غَسَلَهُ وطَهَّرَهُ ، وإن قَبَضَهُ غَفَرَ لَهُ ورَحِمَهُ.(49)

1 / 4

پاداش

11009.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : از مؤمن و این که از بیمارىْ بى تابى مى کند ، در شگفتم ! اگر او مى دانست که در بیمارىْ چه پاداشى دارد ، دوست داشت پیوسته بیمار باشد تا آن هنگام که به لقاى پروردگار خویش بپیوندد.

1 / 5

پاداش آنچه در دوران تن درستى انجام مى داده است

11010.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس بیمار شود یا به سفر برود ، همانند [پاداش] آنچه در دوران تن درستى و زمان اقامت در وطن ، انجام مى داده است ، پاداش خواهد داشت.

11011.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : عملِ هر روزى ، در همان روز ، مُهر پایان مى خورد. هر گاه مؤمنْ بیمار شود ، فرشتگان مى گویند : پروردگارا! فلان بنده ات را حبس کرده اى. پروردگار متعال مى فرماید : «براى او همانند عمل همیشگى اش را مُهر کنید ؛ تا خوب شود یا بمیرد».

11012.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ مسلمانى نیست که به گرفتارى اى جسمى مبتلا شود ، مگر آن که خداوند عز و جل به فرشتگان خویش مى فرماید : «براى او پاداش بهترین کارهایى را که در دوران تن درستى انجام مى داده است ، بنویسید».

11013.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اگر خداوند ، بنده مسلمان را به بلایى در جسمش گرفتار سازد ، [به فرشته] مى فرماید : «براى او عمل صالحى را که پیش تر انجام مى داده است ، بنویس». پس خداوند ، اگر او را شفا دهد ، او را مى شوید و تطهیر مى کند و اگر جانش را بستاند ، وى را مى آمرزد و رحمت مى کند.

11014.عنه صلى الله علیه و آله : ما أحَدٌ مِنَ المُسلِمینَ یُصابُ بِبَلاءٍ فی جَسَدِهِ إلّا أمَرَ اللّه ُ الحَفَظَةَ الَّذینَ یَحفَظونَهُ فَقالَ : اُکتُبوا لِعَبدی فی کُلِّ یَومٍ ولَیلَةٍ مِثلَ ما کانَ یَعمَلُ مِنَ الخَیرِ ما کانَ مَحبوساً فی وَثاقی.(50)

11015.عنه صلى الله علیه و آله : لِلمَریضِ أربَعُ خِصالٍ : یُرفَعُ عَنهُ القَلَمُ ، ویَأمُرُ اللّه ُ المَلَکَ یَکتُبُ لَهُ کُلَّ فَضلٍ کانَ یَعمَلُهُ فی صِحَّتِهِ ، ویَتَتَبَّعُ مَرَضُهُ کُلَّ عُضوٍ فی جَسَدِهِ فَیَستَخرِجُ ذُنوبَهُ مِنهُ ، فَإِن ماتَ ماتَ مَغفوراً لَهُ ، وإن عاشَ عاشَ مَغفوراً لَهُ.(51)

11016.الإمام الصادق علیه السلام : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله رَفَعَ رَأسَهُ إلَى السَّماءِ ، فَتَبَسَّمَ ، فَقیلَ لَهُ : یا رَسولَ اللّه ِ ، رَأَیناکَ رَفَعتَ رَأسَکَ إلَى السَّماءِ ، فَتَبَسَّمتَ؟ قالَ : نَعَم ، عَجِبتُ لِمَلَکَینِ هَبَطا مِنَ السَّماءِ إلَى الأَرضِ یَلتَمِسانِ عَبداً مُؤمِناً صالِحاً فی مُصَلّىً کانَ یُصَلّی فیهِ لِیَکتُبا لَهُ عَمَلَهُ فی یَومِهِ ولَیلَتِهِ فَلَم یَجِداهُ فی مُصَلّاهُ ، فَعَرَجا إلَى السَّماءِ فَقالا : رَبَّنا عَبدُکَ المُؤمِنُ فُلانٌ التَمَسناهُ فی مُصَلّاهُ لِنَکتُبَ لَهُ عَمَلَهُ لِیَومِهِ ولَیلَتِهِ فَلَم نُصِبهُ ، فَوَجَدناهُ فی حِبالِکَ؟ ! فَقالَ اللّه ُ عز و جل : اُکتُبا لِعَبدی مِثلَ ما کانَ یَعمَلُهُ فی صِحَّتِهِ مِنَ الخَیرِ فی یَومِهِ ولَیلَتِهِ مادامَ فی حِبالی ، فَإِنَّ عَلَیَّ أن أکتُبَ لَهُ أجرَ ما کانَ یَعمَلُهُ فی صِحَّتِهِ إذا حَبَستُهُ عَنهُ.(52)

11014.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ کسى از مسلمانان نیست که به بلایى در جسم خویش گرفتار شود ، مگر آن که خداوند به فرشتگانِ پاسبانى که او را حفظ مى کنند ، مى فرماید : «براى بنده ام ، تا زمانى که در بند من (بیمارى) گرفتار است ، در هر روز، همانند آن کارهاى نیکى را بنویسید که پیش تر انجام مى داده است».

11015.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : براى بیمار ، چهار ویژگى است : قلمِ تکلیف از او برداشته مى شود ؛ خداوند به فرشته فرمان مى دهد که همه پاداش آنچه را در دوران تن درستى خویش انجام مى داده است ، برایش مى نویسند ؛ بیمارى وى بر همه اندام هایش گذر مى کند و گناهانش را از آنها بیرون مى برد ؛ اگر بمیرد ، آمرزیده مى میرد و اگر زنده بماند ، آمرزیده زندگى مى کند.

11016.امام صادق علیه السلام : پیامبر صلى الله علیه و آله ، سرِ خود را به سوى آسمان، بلند کرد و لبخند زد. پرسیدند : اى پیامبر خدا! دیدیم سرِ خویش را به سوى آسمان، بلند کردى و لبخند زدى. فرمود : «آرى! از دو فرشته اى در شگفت شدم که از آسمان به زمین آمدند و بنده مؤمن درستکارى را در جاى نماز خویش ـ که همواره در آن جا نماز مى گزارد ـ جستند تا براى وى ، عمل آن شب و روزش را بنویسند ؛ امّا وى را در نمازگاهِ خویش نیافتند. پس به آسمان باز گشتند و گفتند : پروردگارا! فلان بنده مؤمنت را در مکان نمازش جستیم تا براى وى عملش را در آن روز و شب بنویسیم ؛ ولى آن جا به او دست نیافتیم و او را در بندِ [بیمارى] تو دیدیم. پس خداوند عز و جل [به آنان] فرمود : تا زمانى که بنده ام در بندِ من است ، براى او در هر شب و روز ، همانند آنچه در دوران تن درستى اش انجام مى داده است ، بنویسید ؛ زیرا بر من است آن گاه که او را از آنچه در دوران تن درستى انجام مى داده ، باز داشته ام ، براى وى پاداش همان را بنویسم «.

تحلیلى درباره احادیث پاداش بیمارى ها

سیّد رضى ـ رضوان اللّه تعالى علیه ـ در ذیل حکمت چهل و دوم نهج البلاغة ، یعنى ذیل این سخن امیر مؤمنان که فرمود : «خداوند ، آن درد و رنجى را که داشته اى ، مایه ریختن گناهانت قرار مى دهد ؛ چرا که در بیمارى ، پاداشى نیست» ،(53)

چنین مى گوید : امام علیه السلام راست فرموده که در بیمارى ، اجرى نیست؛ چرا که بیمارى ، از قبیل آن چیزهایى است که بنده به موجب آن ، مستحقّ عوض مى شود؛ زیرا استحقاقِ عوض ، در مقابل چیزهایى پیدا مى شود که از قبیل دردها و بیمارى ها و آنچه در حکم آنهاست، فعل خداوند با بنده خویش باشند. امّا استحقاق اجر و ثواب ، در مقابل فعل بنده تحقّق مى یابد. بنا بر این، میان این دو ، تفاوتى وجود دارد که امام علیه السلام ، چنان که دانش ژرفکاو و رأى درست وى اقتضا مى کرده ، بیان فرموده است. باید گفت: گرد آورنده گران قدر نهج البلاغه ، در تبیین کلام امام علیه السلام ، میان «عوض» و «اجر» ، در معنا تفاوت قائل شده است. از این رو ، بیمار را مستحقّ «عوض» دانسته ، نه «اجر»؛ چون بیمارى ، فعل خداوند متعال است ؛ لیکن تأمّل در احادیث رسیده در مورد پاداش بیمارى ها ، ما را بدین ره نمون مى شود که این احادیث ، در چند دسته جاى مى گیرند:

1. برخى احادیث (همانند حدیث شماره 10987) بر این تصریح کرده اند که در بیمارى ، هیچ پاداشى وجود ندارد؛ امّا بیمارى ، مایه طهارت شخص از گناهان است.

2. برخى احادیث (همانند احادیث شماره 10985 ، 10986 ، 10988 و…) بیان مى کنند که بیمارى ، گناهان انسان را مى ریزد ، با این تفاوت که این دسته احادیث ، نسبت به مسئله اجر و پاداش ، سکوت کرده اند.

3. برخى احادیث (همانند حدیث شماره 11003) بیان مى کنند که بیمارى ، مرتبه انسان را بالا مى برد.

4. برخى احادیث (همانند احادیث شماره 11009) به وجود پاداشى بزرگ براى بیمارى تصریح مى کنند و برخى از این خبر مى دهند که «پاداش سه شب تبدار بودن ، با عبادتِ هفتاد سال ، برابر است».(54)

5. در برخى احادیث (مانند احادیث 11010 ـ 11016) آمده که در نامه عمل بیمار ، پاداشى معادل انجام دادن اعمالى که به سبب بیمارى توفیق انجام دادن آنها را نیافته ، نوشته مى شود.

6. و در حقیقت ، جمع بندى همه احادیث پیش گفته ، حدیثى از امیرمؤمنان است که در آن ، امیر مؤمنان ، در پاسخ این پرسش سلمان که: «آیا اگر بیمار شدیم ، بهره اى جز پاک شدن از گناهان نیز برایمان هست یا نه؟» ، مى فرماید : به واسطه شکیبایى بر بیمارى ، نالیدن به درگاه خداوند عز و جل و دعا کردن در پیشگاه او ، برایتان پاداشى نیز هست و به همین کارهاست که براى شما حسنه نوشته مى شود و مرتبت هایتان فراتر برده مى شود. امّا درد ، فقط موجب پاک شدن از گناه و یک کفّاره است.(55)

ناگفته پیداست که بیمارى ، یک عمل براى انسان نیست تا براى وى پاداش در بر داشته باشد و از همین رو ، از دیدگاه امام علیه السلام ، آن گاه که مؤمنى در برابر درد و بیمارى شکیبایى ورزد و در پیشگاه خداوند ، دعا و زارى کند ، بدان سبب که این شکیبایى و دعا ، عملى از اعمال انسان است ، پاداش خواهد داشت و به واسطه آن به مرتبت وى در پیشگاه خداوند ، افزوده مى شود و براى او حسنات نوشته خواهد شد. از همین جاست که مى بینیم احادیث این فصل ، به رغم همه اختلافات ظاهرى ، هیچ تعارضى با همدیگر ندارند؛ چرا که احادیث که از پاداش نداشتن بیمارى سخن مى گویند ، نه به عمل و نیّت بیمار ، بلکه به نفْس بیمارى نظر دارند ، و روایت هایى که به ثواب بیمار و بالا رفتن مرتبت او تصریح مى کنند ، به شکیبایى و مقاومت و نیّت او ناظرند. از این رو ، اگر بیمار در دوران تن درستى ، براى مثال ، نماز شب مى خوانده ، براى وى در دوران بیمارى ، پاداش آن نیز نوشته مى شود. بیمارى که علاوه بر این ، صبر هم مى کند ، افزون بر این پاداش ، پاداش شکیبایى خویش را هم مى گیرد ، و بیمارى هم که علاوه بر آن ، دعا و تضرّع مى کند ، مرتبت وى نیز نزد خداوند ، بالاتر مى رود و از مراتب بالا برخوردار مى شود.


1) کنز العمّال : ج 3 ص 306 ح 6680 نقلاً عن الخلیلی عن جریر.

2) الخصال : ص 113 ح 89 عن مسعدة بن زیاد عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 72 ص 53 ح 82.

3) جامع الأحادیث : ص 85 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 244 ح 83.

4) الجعفریّات : ص 245 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 67 ص 244 ح 83؛ الثقات لابن حبّان: ج 6 ص 96 عن أبی أیّوب الأنصاری ، وفیه «الأمراض» بدل «الوجع».

5) تاریخ دمشق : ج 64 ص 161 ح 13085 عن أبی الدرداء.

6) الفردوس : ج 4 ص 27 ح 6082 عن عمر بن الشرید.

7) مسند ابن حنبل : ج 1 ص 414 ح 1690 عن أبی عبیدة بن الجرّاح.

8) سنن أبی داوود : ج 3 ص 182 ح 3089 عن عامر الرام.

9) المستدرک على الصحیحین: ج 1 ص 499 ح 1286 عن أبی هریرة.

10) المستدرک على الصحیحین : ج 4 ص 348 ح 7871 عن أبی اُمامة.

11) مسند ابن حنبل : ج 5 ص 194 ح 15148 عن جابر.

12) اُسد الغابة : ج 3 ص 256 عن عبداللّه بن سبرة.

13) مکارم الأخلاق : ج 2 ص 173 ح 2433.

14) النوادر للراوندی : ص 150 ح 213 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 81 ص 186 ح 43 ؛ الفردوس : ج 1 ص 373 ح 1504 عن الإمام علیّ علیه السلام.

15) کتاب من لایحضره الفقیه : ج 4 ص 364 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبیه عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عن الإمام علیّ علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 54 ح 3 ؛ تاریخ بغداد : ج 2 ص 191 عن أبی هریرة نحوه.

16) فی المصدر : «تخلصین» ، والتصویب من کنز العمّال: ج 3 ص 317 ح 6736.

17) تاریخ بغداد : ج 3 ص 411.

18) سنن أبی داوود : ج 3 ص 184 ح 3092.

19) سنن الترمذی : ج 4 ص 411 ح 2086 عن أنس؛ الدعوات : ص 224 ح 618.

20) الفردوس : ج 1 ص 261 ح 1015 عن الإمام علیّ علیه السلام.

21) فی المصدر «الذناب» ، والتصویب من کنز العمّال : ج 3 ص 312 ح 6710.

22) معجم السفر : ص 387 ح 1309 عن أنس.

23) الدعوات : ص 172 ح 483 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 174 ح 11 ؛ کنز العمّال : ج 3 ص 335 ح 6822.

24) الفردوس : ج 1 ص 123 ح 422 عن أبی اُمامة.

25) الفردوس : ج 3 ص 157 ح 4424 عن الإمام علیّ علیه السلام.

26) المعجم الکبیر : ج 12 ص 95 ح 12651 عن ابن عبّاس.

27) کتاب من لایحضره الفقیه : ج 4 ص 375 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبیه عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه ، عن الإمام علیّ علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 60 ح 3.

28) در متن عربى حدیث، «هفتاد پاییز» آمده است.

29) إرشاد القلوب : ص 42.

30) همان طور که از دیدگاه احادیث اسلامى براى درمان بیمارى ها ، عوامل دیگرى در کنار داروهاى شناخته شده وجود دارد؛ مانند دعا، صدقه و امورى از این قبیل که شناخت آنها براى دانش طب ، امکان پذیر نیست. ر. ک: ص495 (منافع بیمارى).

31) ر. ک : دانش نامه احادیث پزشکى : ج1 ص137 ح 152.

32) ر. ک : ص 494 ح 10983.

33) انبیا : آیه 35 «ما شما را به شر و خیر مى آزماییم و به سوى ما باز مى گردید».

34) الدعوات : ص 168 ح 469.

35) ر. ک : دانش نامه احادیث پزشکى : ج 1 ص 147 ح 176.

36) ر. ک : حکمت نامه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله : ج 7 ص 10 ح 4810.

37) المَجازات النبویّة : ص 430 ح 349.

38) الدعوات : ص 172 ح 482.

39) البیان والتبیین : ج 3 ص 153.

40) مهج الدعوات : ص 132.

41) ر. ک : دانش نامه احادیث پزشکى : ج 1 ص 147 ح 179.

42) انبیا : آیه 35.

43) ر.ک : ص384 ح10704.

44) الاحتجاج : ج 2 ص 225 ح 223.

45) التوحید : ص 401 ح 3 عن محمّد بن المنکدر ، بحار الأنوار : ج 81 ص 206 ح 12.

46) المعجم الأوسط : ج 1 ص 82 ح 236 عن أبی موسى الأشعری.

47) المستدرک على الصحیحین : ج 4 ص 344 ح 7855 عن عقبة بن عامر.

48) الأمالی للطوسی : ص 384 ح 832 عن أنس ، بحار الأنوار : ج 81 ص 183 ح 33؛ کنز العمّال : ج 3 ص 340 ح 6843 نقلاً عن ابن النجّار عن أنس.

49) مسند ابن حنبل : ج 4 ص 297 ح 12505؛ عوالی اللآلی : ج 1 ص 100 ح 19 کلاهما عن أنس.

50) سنن الدارمی : ج 2 ص 772 ح 2668 عن عبداللّه بن عمرو.

51) ثواب الأعمال : ص 230 ح 1 عن إبراهیم بن عبدالحمید عن الإمام الکاظم علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 81 ص 184 ح 35.

52) الکافی : ج 3 ص 113 ح 1 عن عبداللّه بن سنان ، بحار الأنوار : ج 22 ص 83 ح 32؛ مسند الطیالسی : ص 46 ح 346 عن عبداللّه بن مسعود نحوه.

53) براى دیدن متن کامل حدیث ، ر. ک : دانش نامه احادیث پزشکى : ج1 ص147 ح 177.

54) الکافى : ج 3 ص 189 ح 9.

55) طبّ الأئمّة : ص 15. نیز ر. ک: دانش نامه احادیث پزشکى : ج1 ص151 ح 188.