2 / 1
فضل المسجد الحرام
9207.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : أعظَمُ المَساجِدِ حُرمَةً وأحَبُّها إلَى اللّه ِ وأکرَمُها عَلَى اللّه ِ تَعالى ، المَسجِدُ الحَرامُ .(1)
9208.عنه صلى الله علیه و آله : فَضلُ المَسجِدِ الحَرامِ عَلى مَسجِدی کَفَضلِ مَسجِدی عَلَى المَساجِدِ .(2)
9209.صحیح البخاری عن أبی ذَ رّ : قُلتُ : یا رَسولَ اللّه ِ ، أیُّ مَسجِدٍ وُضِعَ أوَّلَ ؟ قالَ : المَسجِدُ الحَرامُ . قُلتُ : ثُمَّ أیٌّ ؟ قالَ : ثُمَّ المَسجِدُ الأَقصى ، قُلتُ : کَم کانَ بَینَهُما ؟ قالَ : أربَعونَ . ثُمَّ قالَ : حَیثُما أدرَکَتکَ الصَّلاةُ فَصَلِّ والأَرضُ لَکَ مَسجِدٌ .(3)
9210.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : لا تُشَدُّ الرِّحالُ إلّا إلى ثَلاثَةِ مَساجِدَ : مَسجِدِ الحَرامِ ، ومَسجِدی ، ومَسجِدِ الأَقصى .(4)
2 / 1
فضیلت مسجد الحرام
9207.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : محترم ترین، محبوب ترین و گرامى ترینِ مساجد نزد خداوند، مسجد الحرام است.
9208.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : برترى مسجد الحرام بر مسجد من، همچون برترى مسجد من بر مساجد دیگر است.
9209.صحیح البخارى ـ به نقل از ابو ذر ـ: [به پیامبر خدا] گفتم: کدام مسجد، اوّل بنا نهاده شده است؟ فرمود: «مسجد الحرام». گفتم: سپس کدام؟ فرمود: «مسجد الأقصى». گفتم: فاصله میان این دو، چه مقدار بود؟ فرمود: «چهل سال». سپس فرمود: «هر کجا که نماز، تو را در یافت (وقت آن رسید)، نماز بخوان. زمین، براى تو مسجد است».
9210.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : [سزاوار است که] بار بسته نشود ، مگر به سوى سه مسجد: مسجد الحرام، مسجد من ، و مسجد الأقصى.
2 / 2
فَضلُ الصَّلاةِ فِی المَسجِدِ الحَرامِ
9211.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : فَضلُ المَسجِدِ الحَرامِ عَلى مَسجِدی هذا مِائَةُ صَلاةٍ .(5)
9212.عنه صلى الله علیه و آله : صَلاةٌ فی مَسجِدی هذا أفضَلُ مِن ألفِ صَلاةٍ فیما سِواهُ مِنَ المَساجِدِ إلَا المَسجِدَالحَرامَ، وصَلاةٌ فِی المَسجِدِالحَرامِ أفضَلُ مِن مِائَةِ صَلاةٍ فیهذا .(6)
9213.عنه صلى الله علیه و آله : صَلاةٌ فِی المَسجِدِ الحَرامِ مِائَةُ ألفِ صَلاةٍ ، وصَلاةٌ فی مَسجِدی ألفُ صَلاةٍ ، وفی بَیتِ المَقدِسِ خَمسُمِائَةِ صَلاةٍ .(7)
2 / 3
فَضلُ البَیتِ
الکتاب
» إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَهُدًى لِّلْعَــلَمِینَ » .(8)
«وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ أَمْنًا وَ اتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَ هِیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنَآ إِلَى إِبْرَ هِیمَ وَ إِسْمَـعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیْتِىَ لِلطَّـآئِفِینَ وَ الْعَـکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ» .(9)
الحدیث
9214.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : أوَّلُ مَسجِدٍ وُضِعَ فِی الأَرضِ الکَعبَةُ ، ثُمَّ بَیتُ المَقدِسِ ، وکانَ بَینَهُما خَمسُمِائَةِ عامٍ .(10)
2 / 2
فضیلت نماز در مسجد الحرام
9211.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : برترىِ مسجد الحرام بر این مسجد من، صد نماز است.
9212.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : یک نماز در مسجد من، برتر از هزار نماز در مساجد دیگر است، مگر مسجد الحرام. یک نماز در مسجد الحرام، از صد نماز در این [مسجد من]، برتر است.
9213.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : یک نماز در مسجد الحرام، صد هزار نماز است و یک نماز در مسجد من، هزار نماز است و در بیت المقدّس، پانصد نماز است.
2 / 3
فضیلت کعبه
قرآن
«در حقیقت، نخستین خانه اى که براى [عبادت]مردم، نهاده شده، همان است که در مکّه است و مبارک و براى جهانیان، [مایه]هدایت است» .
«و چون خانه ) کعبه ) را براى مردم ، محلّ اجتماع و [جاى]امنى قرار دادیم، [فرمودیم:]«در مقام ابراهیم، نمازگاهى براى خود، اختیار کنید» و به ابراهیم و اسماعیل، فرمان دادیم که: «خانه مرا براى طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجود کنندگان ، پاکیزه کنید»» .
حدیث
9214.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : نخستین مسجدى که در زمینْ قرار داده شد، کعبه بود و سپس بیت المقدّس. میان این دو، پانصد سال فاصله بود.
9215.عنه صلى الله علیه و آله : أکرَمُ البُیوتِ عَلى وَجهِ الأَرضِ أربَعَةٌ : الکَعبَةُ ، وبَیتُ المَقدِسِ ، وبَیتٌ یُقرَأُ فیهِ القُرآنُ ، والمَساجِدُ .(11)
9216.عنه صلى الله علیه و آله ـ عِندَما طافَ بِالکَعبَةِ حَتّى إذا بَلَغَ الرُّ: الحَمدُ للّه ِ الَّذی شَرَّفَکِ وعَظَّمَکِ ، والحَمدُ للّه ِ الَّذی بَعَثَنی نَبِیًّا وجَعَلَ عَلِیًّا إمامًا . اللّهُمَّ اهدِ لَهُ خِیارَ خَلقِکَ ، وجَنِّبهُ شِرارَ خَلقِکَ .(12)
2 / 4
دُخولُ البَیتِ
9217.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : مَن دَخَلَ البَیتَ دَخَلَ فی حَسَنَةٍ ، وخَرَجَ مِن سَیِّئَةٍ مَغفورًا لَهُ .(13)
9218.صحیح البخاری عن عَبد اللّه بن عُمَرَ : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله دَخَلَ الکَعبَةَ ، واُسامَةُ بنُ زَیدٍ ، وبِلالٌ ، وعُثمانُ بنُ طَلحَةَ الحَجَبِیُّ ، فَأَغلَقَها عَلَیهِ ومَکَثَ فیها ، فَسَأَلتُ بلالًا حینَ خَرَجَ : ما صَنَعَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله ؟ قالَ : جَعَلَ عَمودًا عَن یَسارِهِ وعَمودًا عَن یَمینِهِ وثَلاثَةَ أعمِدَةٍ وَراءَهُ ـ وکانَ البَیتُ یَومَئِذٍ عَلى سِتَّةِ أعمِدَةٍ ـ ثُمَّ صَلّى .(14)
9219.سنن النسائی عن عَطاء عَن اُسامَةَ بنِ زَیدٍ : أنَّهُ دَخَلَ هُوَ ورَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله البَیتَ ، فَأَمَرَ بِلالًا فَأَجافَ البابَ ، والبَیتُ إذ ذاکَ عَلى سِتَّةِ أعمِدَةٍ ، فَمَضى حَتّى إذا کانَ بَینَ الاُسطُوانَتَینِ اللتَینِ تَلِیانِ بابَ الکَعبَةِ جَلَسَ ، فَحَمِدَ اللّه َ وأثنى عَلَیهِ وسَأَلَهُ واستَغفَرَهُ . ثُمَّ قامَ حَتّى أتى مَا استَقبَلَ مِن دُبُرِ الکَعبَةِ ، فَوَضَعَ وَجهَهُ وخَدَّهُ عَلَیهِ ، وحَمِدَ اللّه َ وأثنى عَلَیهِ وسَأَلَهُ واستَغفَرَهُ . ثُمَّ انصَرَفَ إلى کُلِّ رُکنٍ مِن أرکانِ الکَعبَةِ ، فَاستَقبَلَهُ بِالتَّکبیرِ والتَّهلیلِ والتَّسبیحِ والثَّناءِ عَلَى اللّه ِ والمَسأَلَةِ والاِستِغفارِ . ثُمَّ خَرَجَ فَصَلّى رَکعَتَینِ مُستَقبِلَ وَجهِ الکَعبَةِ ، ثُمَّ انصَرَفَ فَقالَ : هذِهِ القِبلَةُ هذِهِ القِبلَةُ .(15)
9215.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : گرامى ترینِ خانه ها بر روى زمین، چهار خانه است: کعبه، بیت المقدّس، خانه اى که در آن قرآن بخوانند، و مساجد.
9216.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ وقتى کعبه را طواف کرد و به رُکن یَمانى رسید، پس: ستایش، خداى را که تو را شرافت و عظمت بخشید و مرا به پیامبرى برانگیخت و على را امام قرار داد. خدایا! بهترین بندگانت را به سوى آن ره نمون باش و آن را از بندگانِ بد خویش، دور بدار.
2 / 4
ورود به کعبه
9217.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس وارد کعبه شود، در یک حَسَنه وارد شده است و از یک گناه، آمرزیده بیرون مى آید.
9218.صحیح البخارى ـ به نقل از عبد اللّه بن عمر ـ: پیامبر خدا، اُسامة بن زید، بلال و عثمان بن طلحه وارد کعبه شدند. ایشان در را بست و مدّتى در کعبه ماند. وقتى بلال بیرون آمد، پرسیدم: پیامبر چه کرد؟ گفت: یک ستون را سمت راست خود و ستونى را سمت چپ خود و سه ستون را پشت سرِ خود قرار داد ـ که کعبه آن روز، شش ستون داشت ـ و سپس نماز خواند.
9219.سنن النسائى ـ به نقل از عطاء، از اُسامة بن زید ـ: همراه پیامبر خدا وارد کعبه شد[م]. پیامبر صلى الله علیه و آله به بلال دستور داد که در را ببندد. خانه کعبه ، آن روز، بر شش ستون استوار بود. رفت و میان دو ستونى که نزدیک درِ کعبه است، نشست. خدا را حمد و ثنا گفت و دعا کرد و آمرزش خواست. سپس برخاست و آمد تا به مقابل پشت کعبه رسید. صورت بر آن نهاد و حمد و ثنا گفت و دعا کرد و آمرزش خواست. سپس به طرف هر یک از گوشه هاى کعبه رفت و با تکبیر و «لا إله إلّا اللّه » و تسبیح و حمد و ثناى خداوند و دعا و آمرزش خواهى، رو به روى آن قرار گرفت. آن گاه بیرون آمد و رو به کعبه دو رکعت نماز خواند. آن گاه باز گشت و فرمود: «این قبله است ؛ این قبله است».
2 / 5
تَخلِیَةُ المَطافِ لِطَوافِ الفَریضَةِ
9220.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : أبلِغوا أهلَ مَکَّةَ والمُجاوِرینَ أن یُخَلّوا بَینَ الحُجّاجِ وبَینَ الطَّوافِ والحَجَرِالأَسوَدِ ومَقامِ إبراهیمَ والصَّفِّ الأَوَّلِ ، مِن عَشرٍ تَبقى مِن ذِیالقَعدَةِ إلى یَومِ الصَّدَرِ .(16)
2 / 6
النَّهیُ عَن مَنعِ الطَّوافِ والصَّلاةِ مُطلَقا
9221.عنه صلى الله علیه و آله : یا بَنی عَبدِ مَنافٍ ، لا تَمنَعوا أحَدًا طافَ بِهذَا البَیتِ وصَلّى أیَّةَ ساعَةٍ شاءَ مِنَ اللیلِ والنَّهارِ .(17)
2 / 7
الحَجَرُ الأَسوَدُ
9222.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : الحَجَرُ یَمینُ اللّه ِ فی أرضِهِ ، فَمَن مَسَحَهُ مَسَحَ یَدَ اللّه ِ .(18)
2 / 5
خالى گذاشتن مَطاف براى طواف واجب
9220.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : به اهل مکّه و مجاوران برسانید که طواف و حجر الأسود و مقام ابراهیم و صف اوّل را از روز بیستم ذى قعده تا روز خروج، براى حُجّاج ، وا گذارند.
2 / 6
جلوگیرى نکردن از طواف و نماز در هیچ حال
9221.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اى فرزندان عبد مَناف! از هیچ کس که مى خواهد بر گِردِ این خانه طواف کند و نماز بخواند، در هر ساعتى از شب و روز که مى خواهد، جلوگیرى نکنید.
2 / 7
حَجَر الأسود
9222.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : حَجَر الأسود، دست خدا در زمین است. هر که آن را لمس کند، دست خدا را لمس کرده است.
9223.عنه صلى الله علیه و آله : الحَجَرُ یَمینُ اللّه ِ فِی الأَرضِ یُصافِحُ بِهِ عِبادَهُ .(19)
9224.عنه صلى الله علیه و آله : الحَجَرُ یَمینُ اللّه ِ فِی الأَرضِ ، فَمَن مَسَحَ یَدَهُ عَلَى الحَجَرِ فَقَد بایَعَ اللّه َ أن لا یَعصِیَهُ .(20)
9225.عنه صلى الله علیه و آله : الحَجَرُ یَمینُ اللّه ِ ، فَمَن شاءَ صافَحَهُ بِها .(21)
9226.عنه صلى الله علیه و آله : لَیسَ فِی الأَرضِ مِنَ الجَنَّةِ إلّا ثَلاثَةُ أشیاءَ : غَرسُ العَجوَةِ ، وأواقٍ تَنزِلُ فِی الفُراتِ کُلَّ یَومٍ مِن بَرَکَةِ الجَنَّةِ ، والحَجَرُ .(22)
9227.عنه صلى الله علیه و آله : الحَجَرُ الأَسوَدُ مِنَ الجَنَّةِ .(23)
9228.عنه صلى الله علیه و آله : الحَجَرُ الأَسوَدُ مِن حِجارَةِ الجَنَّةِ .(24)
9229.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : أنَا وَضَعتُ الرُّکنَ بِیَدی یَومَ اختَلَفَت قُرَیشٌ فی وَضعِهِ .(25)
9230.دلائل النبوّة للبیهقی عن ابن شِهاب : لَمّا بَلَغَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله الحُلُمَ أجمَرَتِ امرَأَةٌ الکَعبَةَ وطارَت شَرارَةٌ مِن مِجمَرَتِها فی ثِیابِ الکَعبَةِ فَاحتَرَقَت ، فَهَدَموها ، حَتّى إذا بَنَوها فَبَلَغوا مَوضِعَ الرُّکنِ اختَصَمَت قُرَیشٌ فِی الرُّکنِ : أیُّ القَبائِلِ تَلی رَفعَهُ ، فَقالوا : تَعالَوا نُحَکِّم أوَّلَ مَن یَطلُعُ عَلَینا ، فَطَلَعَ عَلَیهِم رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وهُوَ غُلامٌ عَلَیهِ وِشاحٌ نَمِرَةٌ ، فَحَکَّموهُ فَأَمَرَ بِالرُّکنِ فَوُضِعَ فی ثَوبٍ ، ثُمَّ أخرَجَ سَیِّدَ کُلَّ قَبیلَةٍ فَأَعطاهُ ناحِیَةً مِنَ الثَّوبِ ، ثُمَّ ارتَقى هُوَ فَرَفَعوا إلَیهِ الرُّکنَ ، فَکانَ هُوَ یَضَعُهُ .(26)
9223.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : حَجَر، دست خدا در زمین است، که با آن با بندگانش دست مى دهد.
9224.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : حَجَر، دست خدا در زمین است. هر که دست خود را بر آن بکشد، با خدا بیعت کرده که او را نافرمانى نکند.
9225.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : حَجَر، دست خداست. هر کس بخواهد، به وسیله آن با خدا دست مى دهد .(27)
9226.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : در روى زمین، جز سه چیز از بهشت نیست: نهالِ عَجوه (نوعى خرماى خوب)، چند اوقیه(28) آبى که هر روز از برکت بهشت در فرات مى ریزد، و حَجَر الأسود.
9227.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : حجر الأسود، از بهشت است.
9228.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : حجر الأسود، از سنگ هاى بهشت است.
9229.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : روزى که قریش در نهادن حجر الأسود در جاى خود اختلاف کردند، من با دستانم آن را نهادم.
9230.دلائل النبوّة ، بیهقى ـ به نقل از ابن شهاب ـ: چون پیامبر خدا به سنّ بلوغ رسید، زنى کعبه را با بخور و عود، معطّر مى ساخت که از مِجمر او جرقّه اى در پرده کعبه افتاد و سوخت. کعبه را خراب کردند ؛ امّا دوباره آن را ساختند و به محلّ حجر الأسود رسیدند . قریش در این که کدام یک از قبیله ها عهده دار بالا آوردن آن رُکن شود، با هم در افتادند. گفتند: اوّلین کسى که بر ما آشکار شود، او را داور قرار مى دهیم. در این لحظه، پیامبر خدا آشکار شد، در حالى که جوان بود و پارچه اى راه راه بر خود، حمایل کرده بود. او را به داورى برگزیدند. او دستور داد تا حجر الأسود را در پارچه اى نهادند. بزرگ هر قبیله را طلبید و گوشه اى از پارچه را به او داد و خودش بالا رفت. حجر الأسود را [با آن پارچه] بالا آوردند و خودِ او آن را در جایش نهاد.
2 / 8
الحَطیم
9231.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : أمَّنی جِبریلُ عِندَ بابِ الکَعبَةِ مَرَّتَینِ .(29)
2 / 9
المُلتَزَم
9232.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : ما دَعا أحَدٌ بِشَیءٍ فی هذَا المُلتَزَمِ إلَا استُجیبَ لَهُ .(30)
9233.عنه صلى الله علیه و آله : المُلتَزَمُ مَوضِعٌ یُستَجابُ فیهِ الدُّعاءُ ، وما دَعا عَبدٌ اللّه َ دَعوَةً إلَا استَجابَها .(31)
9234.عنه صلى الله علیه و آله : بَینَ الرُّکنِ والمَقامِ مُلتَزَمٌ ، ما یَدعو بِهِ صاحِبُ عاهَةٍ إلّا بَرِئَ .(32)
9235.عنه صلى الله علیه و آله : طافَ آدَمُ بِالبَیتِ سَبعًا حینَ نَزَلَ ، ثُمَّ صَلّى وَجاهَ بابِ الکَعبَةِ رَکعَتَینِ ، ثُمَّ أتَى المُلتَزَمَ فَقالَ : «اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ سَریرَتی وعَلانِیَتی فَاقبَل مَعذِرَتی ، وتَعلَمُ ما فی نَفسی وما عِندی فَاغفِر لی ذُنوبی ، وتَعلَمُ حاجَتی فأَعطِنی سُؤلی . اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ إیمانًا یُباشِرُ قَلبی ویَقینًا صادِقًا حَتّى أعلَمَ أنَّهُ لَن یُصیبَنی إلّا ما کَتَبتَ لی ، والرِّضا بِما قَضَیتَ عَلَیَّ» . فَأَوحَى اللّه ُ تَعالى إلَیهِ : یا آدَمُ ، قَد دَعَوتَنی بِدَعَواتٍ واستَجَبتُ لَکَ ، ولَن یَدعُوَنِی بِها أحَدٌ مِن وُلدِکَ إلّا کَشَفتُ هُمومَهُ وغُمومَهُ ، وکَفَفتُ عَلَیهِ ضَیعَتَهُ ، ونَزَعتُ الفَقرَ مِن قَلبِهِ ، وجَعَلتُ الغِنى بَینَ عَینَیهِ ، وتَجَرتُ لَهُ مِن وَراءِ تِجارَةِ کُلِّ تاجِرٍ ، وأتَتهُ الدُّنیا وهِیَ راغِمَةٌ وإن کانَ لا یُریدُها .(33)
2 / 8
حَطیم
9231.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : کنار درِ کعبه، دو بار جبرئیل، مرا امامت کرد [و من به او اقتدا کردم].
2 / 9
مُلتزَم
9232.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ کس در این مُلتزَم چیزى از خدا نخواست، مگر آن که اجابت شد.
9233.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : مُلتزَم، جایى است که دعا در آن پذیرفته است و هیچ بنده اى چیزى از خدا نخواست، مگر آن که آن را پذیرفت.
9234.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : میان رُکن و مقام، مُلتزَم است. هیچ دردمندى آن جا دعا نمى کند، مگر آن که بهبود مى یابد.
9235.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : آدم، هنگامى که فرود آمد، هفت بار کعبه را طواف کرد. سپس در مقابل درِ کعبه دو رکعت نماز خواند. آن گاه به مُلتزَم آمد و چنین گفت: خدایا! تو، نهان و آشکارم را مى دانى. پس پوزشم را بپذیر. و آنچه را که در دل و نزد من است، مى دانى. پس گناهانم را ببخشاى. و نیازم را مى دانى. پس خواسته ام را عطا کن. خدایا! از تو، ایمانى مى خواهم که همنشین دلم باشد و یقینِ راستى [مى خواهم] تا آن که بدانم جز آنچه برایم نوشته اى، به من نخواهد رسید، و [نیز]خشنودى به آنچه بر من حکم کرده اى . خداوند به او وحى کرد: «اى آدم! دعاهایى کردى و من ، اجابت کردم. این دعاها را هیچ یک از فرزندانت نخواهد کرد، مگر آن که اندوه ها و گرفتارى هایش را برطرف مى سازم و آنچه را از دست داده، جبران مى کنم و تهى دستى را از قلبش بیرون مى کنم و توانگرى را میان دو چشمش قرار مى دهم و در پىِ تجارت هر تاجرى براى او تجارت مى کنم [و سود مى دهم]، و دنیا به حالتِ خوار، سراغ او مى آید، هر چند خودش آن را نخواهد».
2 / 10
الرُّکنُ الیَمانِیُّ
9236.السنن الکبرى عن جابِر بن عَبدِاللّه : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله استَلَمَ الحَجَرَ فَقَبَّلَهُ ، واستَلَمَ الرُّکنَ الیَمانِیَّ فَقَبَّلَ یَدَهُ .(34)
9237.المستدرک على الصحیحین عن ابن عَبّاس : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله قَبَّلَ الرُّکنَ الیَمانِیَّ ، ووَضَعَ خَدَّهُ عَلَیهِ .(35)
9238.أخبار مکّة للأزرقی عن مُجاهِد : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَستَلِمُ الرُّکنَ الیَمانِیَّ ویَضَعُ خَدَّهُ عَلَیهِ .(36)
9239.المستدرک على الصحیحین عن ابنِ عُمَر : إنَّ نَبِیَّ اللّه ِ صلى الله علیه و آله کانَ إذا طافَ بِالبَیتِ مَسَحَ ـ أو قالَ : استَلَمَ ـ الحَجَرَ والرُّکنَ فی کُلِّ طَوافٍ .(37)
9240.أخبار مکّة للأزرقی عن عَطاء : قیلَ : یا رَسولَ اللّه ِ ، رَأَیناکَ تُکثِرُ استِلامَ الرُّکنِ الیَمانِیِّ ! فَقالَ : ما أتَیتُ عَلَیهِ قَطُّ إلّا وجَبرَئیلُ قائِمٌ عِندَهُ یَستَغفِرُ لِمَن استَلَمَهُ .(36)
2 / 10
رُکن یَمانى
9236.السنن الکبرى ـ به نقل از جابر بن عبد اللّه ـ: پیامبر خدا ، حجر الأسود را لمس کرد و بوسید و رُکن یَمانى را لمس کرد و دستِ خود را بوسید.
9237.المستدرک على الصحیحین ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پیامبر خدا ، رُکن یَمانى را بوسید و صورت خود را بر آن نهاد.
9238.أخبار مکّة ، ازرقى ـ به نقل از مُجاهد ـ: پیامبر خدا ، رُکن یَمانى را مى بوسید و صورت بر آن مى نهاد.
9239.المستدرک على الصحیحین ـ به نقل از ابن عمر ـ: پیامبر خدا ، هر گاه خانه خدا را طواف مى کرد، در هر طواف، دست بر حجر الأسود و رُکن مى کشید .
9240.أخبار مکّة ، ازرقى ـ به نقل از عطاء ـ: به پیامبر صلى الله علیه و آله گفته شد: اى پیامبر خدا ! دیده ایم که بسیار بر رُکن یَمانى دست مى کشى . فرمود: «هرگز نزد رُکن یمانى نیامدم، مگر آن که جبرئیلْ کنار آن ایستاده بود و براى هر که آن را لمس مى نمود، طلب آمرزش مى کرد».
9241.سنن أبی داوود عن ابن عُمَر : لَم أرَ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَمسَحُ مِنَ البَیتِ إلَا الرُّکنَینِ الیَمانِیَّینِ .(38)
9242.حلیة الأولیاء عن ابن عُمَر : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَستَلِمُ الرُّکنَ الیَمانِیَّ ورُکنَ الحَجَرِ ، لا یَستَلِمُ غَیرَهُما .(39)
9243.الإمام الباقر علیه السلام : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله لا یَستَلِمُ إلَا الرُّکنَ الأَسوَدَ والیَمانِیَّ ، ثُمَّ یُقَبِّلُهُما ویَضَعُ خَدَّهُ عَلَیهِما ، ورَأَیتُ أبی یَفعَلُهُ .(40)
2 / 11
زَمزَم
9244.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : ماءُ زَمزَمَ دَواءٌ لِما شُرِبَ لَهُ .(41)
9245.الإمام الباقر علیه السلام : کانَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله یَستَهدی مِن ماءِ زَمزَمَ وهُوَ بِالمَدینَةِ .(42)
2 / 12
مَدفَنُ الأَنبِیاءِ فِی المَسجِدِ
9246.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : کانَ النَّبِیُّ مِنَ الأَنبِیاءِ إذا هَلَکَت اُمَّتُهُ لَحِقَ بِمَکَّةَ ، فَیَتَعَبَّدُ فیهَا النَّبِیُّ ومَن مَعَهُ حَتّى یَموتَ فیها ، فَماتَ بِها نوحٌ وهودٌ وصالِحٌ وشُعَیبٌ ، وقُبورُهُم بَینَ زَمزَمَ والحَجَرِ .(43)
9241.سنن أبى داوود ـ به نقل از ابن عمر ـ: ندیدم که پیامبر صلى الله علیه و آله از خانه خدا جز دو رُکن یَمانى را لمس کند.
9242.حلیة الأولیاء ـ به نقل از ابن عمر ـ: پیامبر خدا ، رُکن یَمانى و رُکن حجر الأسود را لمس مى کرد و غیر از این دو را لمس نمى کرد.
9243.امام باقر علیه السلام : پیامبر خدا ، جز رُکن حجر الأسود و رُکن یَمانى را لمس نمى کرد. سپس این دو رُکن را مى بوسید و صورت بر آنها مى گذاشت. پدرم را نیز دیدم که چنین مى کرد.
2 / 11
زمزم
9244.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : آب زمزم، شفاى هر دردى است که به خاطر آن نوشیده شود.
9245.امام باقر علیه السلام : پیامبر خدا ، وقتى در مدینه بود، درخواست مى نمود که از آب زمزم برایش هدیه بیاورند.
2 / 12
مَدفن پیامبران در مسجد الحرام
9246.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر گاه پیامبرى از پیامبران، امّتش هلاک مى شدند، به مکّه مى آمد و آن پیامبر و همراهانش تا زمان مرگ، در آن به عبادت مى پرداختند. نوح، هود، صالح و شعیب، در مکّه از دنیا رفتند و قبرهایشان میان زمزم و حجر الأسود است.
تحقیقى درباره مکان هاى مقدّس در مسجد الحرام
1 . حَطیم
بخشى از مسجد الحرام و مقدّس ترین مکان آن، حَطیم است که حدود آن، عبارت اند از : رُکن حجر الأسود، درِ کنونى کعبه و مقام ابراهیم.(44) این منطقه پُر ازدحام است و مردم براى استلام حجر و رسیدن به درِ کعبه جهت دعا و وداع، یکدیگر را لِه مى کنند. از این رو، آن را «حَطیم» نامیده اند؛ یعنى جایى که به همدیگر فشار مى آورند و یکدیگر را له مى کنند .
2 . مُلتَزَم
به مُلتزَم، «مُتَعوَّذ»(45) و «مَدعى»(46) هم مى گویند. بخشى از دیوار پشت کعبه است که در نزدیکى رُکن یمانى و تقریبا روبه روى درِ کنونى قرار دارد. این امر، مورد اتّفاق عالمان و فقیهان شیعه است ؛(47) ولى نزد محدّثان اهل سنّت، اختلافى است: برخى،
آن را میان رُکن و مقام ابراهیم(48) مى پندارند و بسیارى، آن را میان درِ کنونى کعبه و رُکن حجر الأسود مى دانند(49) . احتمالاً منشأ این قول، التزام و دعاى پیامبر صلى الله علیه و آله در این مکان بوده است که شیعه نیز استلام آن را بویژه هنگام وداع، مستحب مى داند .(50)
3 . مُستَجار
مستجار، درِ غربى کعبه است که ابراهیم علیه السلام آن را در پشت کعبه(51) بنا نهاد و قریش به هنگام تجدید بناى کعبه، آن را نابود کردند. جاى این در، کنار مُلتزَم است و آداب و دعاى آن، همان دعا و آداب مُلتزَم است .(52) از این رو، محدّثان و فقیهان، آن را با ملتزم، یکى دانسته اند(53) . در یک حدیث با سندى نامعتبر، مُستجار، میان حجر الأسود و درِ کعبه خوانده شده است .(54)
2 / 13
حَلیُ الکَعبَةِ وکِسوَتُها
9247.رسول اللّه صلى الله علیه و آله ـ لِعُثمان ـ: إنّی نَسیتُ أن آمُرَکَ أن تُخَمِّرَ القَرنَینِ(55) ؛ فَإِنَّهُ لَیسَ یَنبَغی أن یَکونَ فِی البَیتِ شَیءٌ یَشغَلُ المُصَلِّیَ .(56)
2 / 14
فَضلُ النَّظَرِ إلَى البَیتِ
9248.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : النَّظَرُ إلَى الکَعبَةِ عِبادَةٌ .(57)
9249.عنه صلى الله علیه و آله : النَّظَرُ إلَى الکَعبَةِ حُبًّا لَها عِبادَةٌ ، ویَهدِمُ الخَطایا هَدمًا .(58)
9250.عنه صلى الله علیه و آله : تُفتَحُ أبوابُ السَّماءِ ویُستَجابُ الدُّعاءُ فی أربَعَةِ مَواطِنَ : . . . وعِندَ رُؤیَةِ الکَعبَةِ .(59)
2 / 15
تَحوُّلُ القِبلَةِ
الکتاب
» سَیَقُولُ السُّفَهَآءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِى کَانُواْ عَلَیْهَا قُل لِّلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِى مَن یَشَآءُ إِلَى صِرَ طٍ مُّسْتَقِیمٍ » .(60)
2 / 13
آرایش و پوشش کعبه
9247.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ به عثمان ـ: من فراموش کردم که به تو فرمان دهم که روى دو شاخ [گوسفندى که فدیه اسماعیل شد] را بپوشانى؛ چرا که سزاوار نیست در کعبه ، چیزى باشد که نمازگزار را مشغول کند.
2 / 14
فضیلت نگاه کردن به کعبه
9248.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : نگاه کردن به کعبه، عبادت است.
9249.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : نگریستن به کعبه از روى محبّت به آن، عبادت است و خطاها را کاملاً از بین مى برد.
9250.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : در چهار مورد، درهاى آسمان، گشوده مى شوند و دعا مستجاب مى گردد: … و هنگام دیدن کعبه.
2 / 15
تغییر قبله
قرآن
«به زودى ، مردم کم خِرد خواهند گفت: «چه چیز آنان را از قبله اى که بر آن بودند ، روى گردان کرد؟» . بگو: «مشرق و مغرب ، از آنِ خداست . هر که را بخواهد ، به راه راست ، هدایت مى کند»» .
» وَ لَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَـبَ بِکُلِّ ءَایَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَکَ وَ مَآ أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ مَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم مِّن بَعْدِ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذًا لَّمِنَ الظَّــلِمِینَ » .(61)
«قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِى السَّمَآءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَـبَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ مَا اللهُ بِغَـفِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ» .(62)
الحدیث
9251.الدرّ المنثور عن أبی العالیة : إنّ رسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله نَظَرَ نَحوَ بَیتِ المَقدِسِ فقالَ لِجِبریلَ : وَدِدتُ أنّ اللّه َ صَرَفَنی عن قِبلَةِ الیَهودِ إلى غیرِها ! فقالَ لَهُ جِبریلُ : إنّما أنا عَبدٌ مِثلُکَ ولا أملِکُ لکَ شیئا إلّا ما اُمِرتُ ، فَادعُ رَبَّکَ وسَلْهُ ، فَجَعَلَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یُدِیمُ النَّظَرَ إلَى السَّماءِ رَجاءَ أن یَأتِیَهُ جِبریلُ بالّذی سَألَ ، فَأنزَلَ اللّه ُ «قَد نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فی السَّماءِ»(62) .(63)
9252.تهذیب الأحکام عن معاویة بن عمار عن الإمام الصادق قُلتُ لَهُ : مَتى صُرِفَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله إلَى الکعبَةِ ؟ فَقالَ : بعد رُجوعِهِ مِن بَدرٍ .(64)
9253.مجمع البیان عن علیّ بن إبراهیم بإسناده عن الإمام تَحَوَّلَتِ القِبلَةُ إلَى الکعبَةِ بعدَما صَلَّى النبیُّ صلى الله علیه و آله بمَکَّةَ ثلاثَ عَشرَةَ سَنةً إلى بَیتِ المَقدِسِ ، وبعدَ مُهاجَرَتِهِ إلَى المَدینةِ صَلَّى إلى بَیتِ المَقدِسِ سَبعَةَ أشهُرٍ . قال : ثُمّ وَجَّهَهُ اللّه ُ إلَى الکعبَةِ ، وذلکَ أنَّ الیَهودَ کانوا یُعَیِّرونَ رسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ویَقولونَ لَهُ : أنتَ تابِعٌ لَنا تُصَلِّی إلى قِبلَتِنا ! فاغتَمَّ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله مِن ذلکَ غَمّا شَدیدا ، وخَرَجَ فی جَوفِ اللیلِ یَنظُرُ إلى آفاقِ السماءِ یَنتَظِرُ مِن اللّه ِ تعالى فی ذلکَ أمرا ، فلمَّا أصبَحَ وحَضَرَ وَقتُ صلاةِ الظُّهرِ کانَ فی مَسجِدِ بنی سالِمٍ قد صَلّى مِن الظُّهرِ رَکعَتَینِ فَنَزَلَ علَیهِ جَبرائیلُ علیه السلام فَأخَذَ بِعَضُدَیهِ وحَوَّلَهُ إلَى الکعبَةِ وأنزَلَ علَیهِ : «قَد نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ المَسجِدِ الحَرامِ» وکانَ صَلّى رَکعَتَینِ إلى بَیتِ المَقدِسِ ورَکعَتَینِ إلَى الکعبَةِ ، فقالَتِ الیَهودُ والسُّفَهاءُ : ما وَلّاهُم عن قِبلَتِهِمُ التی کانوا علَیها ؟!(65)
«و اگر هر گونه معجزه اى براى اهل کتاب بیاورى ، [باز] از قبله تو پیروى نمى کنند، و تو [نیز]پیرو قبله آنان نیستى، و خود آنان ، پیرو قبله یکدیگر نیستند . و پس از علمى که تو را [حاصل] آمده، اگر از هوس هاى ایشان پیروى کنى، در آن صورت ، جدّاً از ستمکاران خواهى بود» .
«ما ، روى چرخاندنت را در آسمان ، نیک مى بینیم . پس تو را به سوى قبله اى که بِدان خشنود شوى ، برمى گردانیم . پس روى خود را به سوى مسجد الحرام کن و هر جا بودید ، روى خود را به سوى آن بگردانید . در حقیقت ، اهل کتاب ، نیک مى دانند که این [تغییر قبله] ، از جانب پروردگارشان و درست است و خدا از آنچه مى کنند ، غافل نیست» .
حدیث
9251.الدرّ المنثور ـ به نقل از ابو عالیه ـ: وقتى که پیامبر خدا به سوى بیت المقدّس نگریست، به جبرئیل علیه السلام فرمود : «دوست داشتم که خداوند ، قبله مرا از سمت قبله یهود به سوى قبله اى دیگر ، تغییر مى داد» . جبرئیل علیه السلام به ایشان گفت: من هم بنده اى مانند تو هستم و کارى از من ، برایت ساخته نیست، مگر در حدّى که به من فرمان داده مى شود. بنا بر این ، پروردگارت را بخوان و از او بخواه . از آن پس، پیامبر خدا ، پیوسته به آسمان مى نگریست تا مگر جبرئیل از جانب خداوند ، پاسخ درخواست او را بیاورد. پس، خداوند این آیه را فرو فرستاد: «ما [به هر سو] گردانیدنِ رویت در آسمان را نیک مى بینیم» .
9252.تهذیب الأحکام ـ به نقل از معاویة بن عمّار ، از امام صادق علیه ا: به ایشان گفتم: چه وقت پیامبر خدا ، قبله را به سوى کعبه تغییر داد؟ امام علیه السلام فرمود: «بعد از بازگشتش از بدر» .
9253.مجمع البیان ـ از على بن ابراهیم ، به اسنادش از امام صادق علیه: تغییر قبله به سوى کعبه ، پس از آن رُخ داد که پیامبر صلى الله علیه و آله سیزده سال در مکّه به سوى بیت المقدّس ، نماز خواند و بعد از هجرتش به مدینه نیز به مدّت هفت ماه به سوى بیت المقدّس ، نماز گزارد. بعد از این مدّت، خداوند ، قبله او را به سوى کعبه تغییر داد؛ چرا که یهود، پیامبر خدا را سرزنش مى کردند و به ایشان مى گفتند : تو پیرو ما هستى . به سوى قبله ما نماز مى گزارى. پیامبر خدا از این سخن ، سخت اندوهگین شده بود و در دلِ شب ، بیرون مى رفت و به انتظار رسیدن فرمانى از جانب خداوند متعال در این باره، به کرانه هاى آسمان مى نگریست. فرداى آن شب ، چون وقت نماز ظهر رسید، پیامبر خدا در مسجد بنى سالم ، دو رکعت از نماز ظهر را خوانده بود، که جبرئیل علیه السلام بر ایشان فرود آمد و بازوهاى ایشان را گرفت و ایشان را به سمت کعبه برگرداند و این آیه را بر او فرو خواند: «ما [به هر سو] گردانیدن رویت در آسمان را مى بینیم. تو را به سوى قبله اى بر مى گردانیم که آن را مى پسندى. پس، رو به سوى مسجد الحرام کن» . پیامبر خدا ، دو رکعت به سوى بیت المقدّس خوانده بود و دو رکعت دیگر را به سوى کعبه خواند. در این هنگام ، یهود و مردمان نابخرد گفتند: چه چیز آنها را از قبله اى که داشتند، روى گردان کرد؟
مباحثى درباره قبله
الف ـ بحثى علمى
تشریع قبله در اسلام و لزوم رو کردن به سوى آن در نماز ـ که یک عبادت عمومى میان مسلمانان است ـ و نیز در هنگام ذبح حیوانات و مسائل دیگرى که عموم مردم با آنها دست به گریبان اند ، مسلمانان را به بحث از جهت قبله و تعیین آن ، نیازمند ساخت. این کار در ابتدا با ظنّ و گمان و نوعى تخمین ، همراه بود ؛ امّا بعدها این نیاز عمومى، دانشمندان ریاضیدان مسلمان را برانگیخت تا در این موضوع ، تحقیق کنند. لذا از جدول هایى که در زیج ها و کتاب هاى نجومى براى تعیین عرض و طول جغرافیایى شهرها وضع شده است، بهره گرفتند و از راه حساب مثلثات، انحراف مکّه از سمت جنوبِ هر شهر را استخراج کردند . منظور از انحراف، خطّ متّصل میان هر شهر و مکّه از خطّ متّصل میان آن شهر و نقطه جنوب خطّ نصف النهار است. سپس، آن را درباره هر شهرى از شهرهاى اسلام با دایره معروف هندى که خطّ نصف النهار را تعیین مى کند، مشخّص کردند و بعد ، درجات انحراف و خطّ قبله را معلوم ساختند. بعدها به منظور تسریع و سهولت کار ، از ابزارى مغناطیسى به نام قطب نما، استفاده کردند. این دستگاه به وسیله عقربه اش جهت شمال و جنوب را تعیین مى کند و در مشخّص کردن نقطه جنوب ، جانشین دایره هندى شد . شخص با به کار
بردن قطب نما و اطّلاع از درجه انحراف شهر، مى تواند جهت قبله را مشخّص سازد. امّا این کوشش دانشمندان ـ که خداوند اجرشان دهد ـ ، در هر دو روش (زیج هاى قدیم و قطب نما) ، خالى از نقص و اشتباه نبود؛ زیرا در قسمت اوّل (تعیین قبله به اتّکاى تعیین طول جغرافیایى) ، ریاضیدانان متأخّر ، پى بردند که علماى پیشین در تشخیص طول جغرافیایى دچار اشتباه شده اند . لذا محاسبه انحراف و به تبعِ آن تشخیص جهت کعبه ، دست خوشِ خلل شده است؛ چرا که روش آنها براى تشخیص عرض جغرافیایى شهرها، یعنى تعیین ارتفاع قطب شمال، تحقیقى تر بود؛ برخلاف روش تشخیص طول جغرافیایى که عبارت بود از ثبت مسافت میان دو نقطه مشترک در یک حادثه مشترک آسمانى، مانند خسوف، با توجّه به مقدار حرکت خورشید که این مقدار بر اساس ساعت معلوم مى شد. البته انجام دادن این کارها در قدیم ، هم دشوار بود و هم غیر دقیق ؛ امّا امروزه، به سبب فراهم بودن ابزارها و وسایل و نزدیک بودن ارتباطات، کار بسیار آسان شده است . با این حال ، نیاز به تعیین قبله همچنان وجود داشت، تا جایى که در این اواخر ، فقیه دانشمند و چیره دست، حیدر قُلى خانِ سَردار کابلى ـ که خدایش رحمت کند ـ به این مهم پرداخت و با استفاده از اصول نوین، انحراف قبله نقاط مختلف جهان اسلام را استخراج کرد و در این زمینه ، رساله خود ، معروف به تحفة الأجلّة فى معرفة القبلة را نوشت . وى در این رساله دقیق و عالى، راه جهت یابى قبله را با بیان ریاضى تشریح کرده و جدول هایى را براى تعیین قبله بلاد مختلف ، تنظیم نموده است . از موضوعات بسیار جالبى که در این رساله دیده مى شود ، تحقیقى است که درباره قبله محراب مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله کرده و به وسیله آن ، پرده از روى یکى از کرامات پیامبر خدا برداشته است؛ زیرا طبق محاسبات قدما، عرض جغرافیایى مدینه ، 25 درجه و طول آن ، 75 درجه و بیست دقیقه بوده است که این با قبله محراب پیامبر صلى الله علیه و آله در مسجدش انطباق ندارد. از این رو، دانشمندان ، پیوسته درباره
قبله محراب ، بحث و تحقیق مى کردند و گاه در باب انحراف آن ، دلایلى دور از واقع اظهار مى داشتند. امّا مرحوم سردار کابلى توضیح داد که عرض جغرافیایى مدینه 24 درجه و 57 دقیقه است و طول آن 39 درجه و 59 دقیقه و انحراف قبله آن از نقطه جنوب ، تقریباً 45 دقیقه است که عیناً با قبله محراب پیامبر صلى الله علیه و آله انطباق دارد و بدین سان ، کرامت درخشانى از پیامبر صلى الله علیه و آله در قبله اش که در حال نماز ، روى خود را به طرف آن گردانید ، آشکار شد .(66) طبق روایات، جبرئیل علیه السلام دست ایشان را گرفت و رویش را از بیت المقدّس به طرف کعبه برگرداند . بعد از سردار کابلى، مهندس فاضل ، عبد الرزّاق بغایرى ـ که خدایش رحمت کند ـ قبله بیشتر نقاط روى زمین را استخراج کرد و رساله اى در شناسایى قبله انتشار داد. این رساله ، تشکیل یافته از مجموعه جدول هایى است که در آنها قبله هزار و پانصد نقطه از نقاط روى زمین ، تعیین شده است. و به این ترتیب، نعمت تشخیص قبله، بر مسلمانان تمام شد. و امّا در قسمت دوم (یعنى تعیین جهت قبله با استفاده از قطب نما) ، دانشمندان دریافتند که دو قطبِ مغناطیسى کره زمین، که قطب نما نشان مى دهد، با دو قطبِ جغرافیایى آن ، انطباق ندارد؛ زیرا مثلاً قطب شمال مغناطیسى با گذشت زمان ، تغییراتى پیدا مى کند و میان آن و قطب شمال جغرافیایى ، حدود هزار میل فاصله مى شود. بنا بر این ، قطب نما، قطب جنوب جغرافیایى را دقیقاً مشخّص نمى سازد ؛ بلکه گاه اختلاف به حدّ قابل ملاحظه اى مى رسد که نمى توان آن را ندیده گرفت. این موضوع، مهندس و ریاضیدان فاضل، حسینعلى رزم آرا را در این روزها که سال 1332 هجرى شمسى است ، وا داشت تا براى حلّ این مشکل ، اقدام کند و اندازه تفاوت میان قطب شمال و جنوب جغرافیایى را با قطب شمال و جنوب مغناطیسى
در نقاط مختلف ، استخراج نماید و انحراف قبله از قطب مغناطیسى را در نزدیک به یکهزار نقطه روى زمین ، مشخّص سازد و قطب نمایى اختراع کند که به طور تقریباً دقیق، قبله را نشان دهد. این قطب نما ، امروزه متداول و معمول است. خداوند ، زحمات ایشان را اجر دهد!(67)
ب ـ بحثى اجتماعى
کسى که در شئون «اجتماع انسانى» تأمّل مى کند و درباره ویژگى ها و آثارى این پدیده موسوم به «جامعه» مى اندیشد، شکّى برایش باقى نمى ماند که آنچه این اجتماع را پدید آورده و سپس آن را به شاخه هاى گوناگون تقسیم کرده، طبیعت انسانى است؛ زیرا طبیعت انسانى، با الهام از جانب خداوند سبحان، این نکته را دریافته که براى بقا و کمال خود به کارها و فعّالیت هاى اجتماعى نیاز دارد. از این رو ، به اجتماع پناه مى بَرد و افعال و رفتار خود را بر وضع اجتماعى منطبق مى سازد. او به کمک علوم (صورت هاى ذهنى) و ادراکات ، احتیاجات مادّى خود و طرز رسیدن به آنها را از طریق رفتارهاى بدنى تشخیص داده است. چیزى که این ادراکات و صورت هاى ذهنى را با افعال خارجى مرتبط مى سازد، همان جهات و علل فعل است (مانند : عقیده داشتن به خوب و بد بودن کارها و لزوم یا شایسته بودن فلان کار) و دیگر اصول اجتماعى (مانند : ریاست و مرئوسیّت ، و مالکیت و اختصاص ، و معاملات عمومى و خصوصى) و سایر قواعد و قوانین عمومى و آداب و رسوم قومى و ملّى که با تغییر و تحوّل اقوام و مناطق و اعصار، تغییر و تحوّل پیدا مى کنند. همه این مفاهیم و قوانین مبتنى بر آنها ، ساخته طبیعت انسانى است که با نوعى الهام الهى صورت گرفته است. طبیعت انسان با این مفاهیم و قوانین ، باورها و خواست هاى ذهنى ، خود را در خارج ، مجسّم مى سازد و سپس با کار و کردن و
نکردن و پیمودن راه کمال به سوى آنها حرکت مى کند. رویکرد عبادى به خداوند سبحان، که از تمام شئون مادّه ، منزّه ، و از این که متعلّق حسّ مادى واقع شود ، پاک و مبرّاست، هر گاه بخواهد از مرز دل و باطن بگذرد و به منطقه افعال ، که فقط در میان مادیّات دور مى زنند، وارد شود ، هیچ چاره و گریزى نیست، مگر این که این توجّه قلبى عبادى ، تجسّم خارجى پیدا کند ، به این ترتیب که توجّهات قلبى، با ملاحظه ویژگى ها و خصوصیات آنها، در قالب افعال و حرکات مناسبى ریخته شوند. مثلاً هدف از سجده، اظهار خوارى و ذلّت است و هدف از رکوع، تعظیم و بزرگداشت و هدف از طواف، فداکارى و جانبازى و هدف از قیام، احترام و هدف از وضو و غسل، پاکیزه شدن براى ایستادن در حضور خدا. شکى نیست که توجّه به معبود و روى کردن بنده به او در عبودیّتش، روح عبادت اوست و بدون آن عبادت، حیات و موجودیتى ندارد. عبادت براى آن که به کمال و ثبات و تحقّق خویش برسد، نیاز به تجسّم یافتن در افعال و اعمال دارد. بت پرستان و پرستندگان ستارگان و دیگر اجسام انسانى و غیر انسانى، در مقام عبادت معبودهایشان، از فاصله هاى نزدیک ، رو به روى آنها مى ایستادند و عبادت مى کردند ؛ امّا ادیان آسمانى، از جمله اسلام ـ که تصدیق کننده همه ادیان آسمانى است ـ ، کعبه را قبله قرار داد و دستور داد تا در نماز ـ که هر مسلمانى موظّف به انجام دادن آن است ـ ، در هر نقطه اى از جهان رو به قبله بِایستند و در برخى حالات ، از رو به قبله یا پشت به قبله بودن ، نهى فرموده است و در حالات و مواردى هم ، رو به قبله بودن را مستحب دانسته است. بدین سان، توجّه قلبى دائمى را به خانه خدا جلب کرده و این که انسان در هیچ حالتى ، از خلوت و جَلوَت ، ایستادن و نشستن، خواب و بیدارى، عبادت و طاعت و حتّى در پست ترین حالات (حالت تخلّى) خدایش را فراموش نکند. این بود آثار توجّه قبله از نظر فردى . و امّا از نظر اجتماعى، موضوع شگفت انگیزتر و تأثیرات توجّه به قبله ، روشن تر
و مؤثّرتر است ؛ زیرا توجّه عموم مردم در تمام زمان ها و مکان ها به یک نقطه و کانون، وحدت فکرى و ارتباط اجتماعى و پیوستگىِ قلبى آنها را مجسّم مى سازد و این ، لطیف ترین روحى است که ممکن است در کلّیه شئون حیات مادّى و معنوى افراد جامعه دمیده شود و جامعه را به عالى ترین پیشرفت برساند و کامل ترین و نیرومندترین وحدت را در آن ، ایجاد کند. این نعمت را خداوند به بندگانِ مسلمان خود ارزانى داشته و به وسیله آن ، یکپارچگى دینى و شکوه و عظمت اجتماعى آنها را حفظ کرده است، حتّى با این همه دسته بندى ها و اختلافات مذهبى و فرقه اى که در میان آنها پدید آمده، به طورى که دو نفر آنها در یک رأى ، اتفاق ندارند ، باز این یک عامل قوى براى حفظ وحدت آنهاست . خداوند متعال را براى نعمت هایش سپاس مى گوییم .(68)
ج ـ بحثى تاریخى
این موضوع ، متواتر و قطعى است که بنیان گذار کعبه ، ابراهیم خلیل علیه السلام است. کسانى که در آن زمان در اطراف کعبه سکونت داشتند، عبارت بودند از : اسماعیل، پسر ابراهیم علیه السلام و تیره جُرْهُم(69) از قبایل یمن. کعبه ، ساختمانى است تقریباً چهار گوش و زوایاى چهارگانه آن به سوى جهات چهارگانه است و این ، موجب مى شود که بادها در برخورد به آن بشکنند و لذا هر چند هم که شدید باشند ، به کعبه آسیبى نمى رسانند . ساختمان کعبه مدّت ها به همان وضعى بود که ابراهیم علیه السلام ساخته بود، تا آن که ـ همان گونه که در روایتى از امیرمؤمنان نقل کردیم ، آمده است ـ عَمالِقه و سپس بنى
جُرهُم [یا بالعکس] آن را تجدید بنا کردند. پس از آن که در قرن دوم پیش از هجرت، کار سرپرستى کعبه به قُصىّ بن کِلاب، یکى از اجداد پیامبر صلى الله علیه و آله رسید ، او کعبه را ویران کرد و دوباره آن را محکم ساخت و سقف آن را با چوب درخت خرماى هندى و شاخه هاى نخل پوشاند و در کنار آن «دار النَدوة» را بنا کرد و این دار الندوه ، مرکز حکومت و مشورت او با یارانش بود. او سپس چهار جهت کعبه را میان طوایف قریش تقسیم کرد و آنها، خانه هاى خود را گردا گرد کعبه ساختند و درهاى خانه ها را رو به روى آن تعبیه کردند. پنج سال پیش از بعثت، سیل ، کعبه را ویران کرد و این طوایف ، کار ساختن آن را میان خود تقسیم کردند و بنّاى آن ، یاقوم رومى بود. یک نجّار مصرى هم او را کمک مى کرد. وقتى نوبت به جا گذاشتن حجر الأسود رسید، در این که کدام طایفه افتخار نصب آن را از آنِ خود کند ، میانشان اختلاف و مشاجره در گرفت. سرانجام ، تصمیم گرفتند محمّد صلى الله علیه و آله را که در آن هنگام ، 35 سال داشت و همگان به خردمندى و نظر استوار او ایمان داشتند، داور قرار دهند. پیامبر خدا ، ردایى خواست و حجر الأسود را در آن قرار داد و آن گاه به قبایل گفت که اطراف آن را بگیرند و بلندش کنند. وقتى به محلّ نصب سنگ در رُکن شرقى رسید، پیامبر صلى الله علیه و آله خودش سنگ را برداشت و در جایش نصب کرد . چون از لحاظ هزینه و بودجه ساختمان در مضیقه افتادند، به ناچار ، ارتفاع آن را کوتاه گرفتند که تا امروز نیز در همان حد ، باقى مانده است. مقدارى از صحن آن را که واقع در طرفِ حِجر اسماعیل بود، به دلیل کوتاه گرفتن بنا، از حدود ساختمان خارج کردند. ساختمان کعبه به همین صورت بود، تا زمانى که عبد اللّه بن زبیر در روزگار یزید بن معاویه بر حجاز ، مسلّط شد. فرمانده سپاه یزید در مکّه، به نام حُصَین، با
عبد اللّه جنگید و کعبه را به منجنیق بست که در اثر آن ، کعبه ویران شد و جامه و مقدارى از چوب هاى آن ، آتش گرفت. در اثناى جنگ بود که یزید ، در گذشت و حُصَین از ادامه دادن جنگ ، دست کشید. ابن زبیر ، تصمیم گرفت کعبه را خراب کند و مجدّداً آن را بسازد. براى این کار از یمن ، گچ پاکیزه آورد و خانه کعبه را با آن گچ ، ساخت و حِجر اسماعیل را به داخل کعبه بُرد و درِ آن را از کفِ زمین گرفت و از طرف مقابل آن نیز درى تعبیه کرد تا مردم از یک در ، داخل و از در دیگر ، خارج شوند. ارتفاع کعبه را نیز 27 گز قرار داد. وقتى کار ساختمان کعبه به اتمام رسید، داخل و خارج خانه کعبه را با مُشک و عَبیر ، معطّر ساخت و با پارچه دیبا آن را پوشاند. کار ساختمان در هفدهم رجب سال 64 هجرى به پایان رسید. پس از آن که عبد الملک بن مروان به خلافت رسید، فرمانده خود حَجّاج بن یوسف را به جنگ عبد اللّه بن زبیر فرستاد و او با ابن زبیر جنگید و بر او پیروز شد و به قتلش رساند و وارد خانه کعبه شد و تغییراتى را که ابن زبیر در آن داده بود ، به اطّلاع عبد الملک، رساند. عبد الملک ، دستور داد آن را به همان شکل اوّلش در آورد. حجّاج از ضلع شمالى کعبه ، شش گز و یک وجب ، خراب کرد و آن دیوار را روىِ پىِ قریش ساخت و درِ شرقى را هم از کف زمین بالاتر بُرد و در غربى را مسدود کرد و سپس ، کف آن را با سنگ هایى که اضافه آمده بود ، فرش کرد . هنگامى که سلطان سلیمان عثمانى در سال 960 ق ، به حکومت رسید، سقف کعبه را تغییر داد. سپس ، سلطان احمد عثمانى که در سال 1021 ق ، به پادشاهى رسید، کعبه را مرمّت کرد. در سال 1039 ق ، سیل عظیمى به راه افتاد و قسمتى از دیوارهاى شمالى و شرقى و غربى کعبه را خراب کرد. سلطان مراد چهارم، از پادشاهان عثمانى، دستور داد خرابىِ آنها را ترمیم کردند، که از آن زمان تا کنون(70) به
همان وضع ، باقى مانده است و آن ، سال 1357 قمرى و سال 1283 شمسى بود .(71)
د ـ شکل کعبه
شکل کعبه ، تقریبا مربّع است و از سنگ هاى کبود محکمى ساخته شده و ارتفاع آن به شانزده متر مى رسد. امّا از حدیث بالا رفتن على علیه السلام بر دوش مبارک پیامبر خدا در روز فتح مکّه و برداشتن و شکستن بت هایى که روى کعبه بوده اند، بر مى آید که ارتفاع کعبه در آن زمان ، بسیار کمتر از حدّ فعلى آن بوده است . طول ضلعى که ناودان در آن قرار دارد و نیز طول ضلع رو به روى آن، ده متر و ده سانتى متر است و طول ضلعى که درِ کعبه در آن قرار دارد و نیز طول ضلع مقابل آن ، دوازده متر است و درِ کعبه در ارتفاع دو مترى از سطح زمین ، واقع شده است.(72) در رُکنى که طرف چپِ در ـ نسبت به کسى که مى خواهد وارد خانه شود ـ قرار دارد، حجر الأسود در ارتفاع یک متر و نیمى نصب شده است. حجر الأسود، سنگ سنگینى است که شکل بیضىِ نامنظّمى دارد. رنگش سیاه مایل به سرخ است و روى آن ، نقطه هاى سرخ و خطوط زرد رنگى قرار دارد که بر اثر چسباندن قطعه هایى است که از آن کَنْده شده بوده است. قطر حجر الاُسود ، سى سانتى متر است . زوایاى چهارگانه کعبه از قدیم الأیام ، «رُکن» خوانده مى شده اند . زاویه شمالى را رُکن عراقى مى گویند و زاویه غربى را رُکن شامى و زاویه جنوبى را رُکن یَمانى و زاویه شرقى را که حجر الأسود در آن قرار دارد، رُکن اَسوَد . فاصله میان درِ کعبه
و رُکن حجر الأسود را «مُلتزَم» مى گویند؛ زیرا شخص طواف کننده براى دعا و استغاثه، خود را ملتزم به ایستادن در آن جا مى کند. ناودان بر دیوار شمالى قرار دارد و به «ناودان رحمت» موسوم است. سلطان سلیمان عثمانى ، ناودانى را که حجّاج بن یوسف تهیّه کرده بود، در سال 954 ق ، به ناودانى از نقره تبدیل کرد. سپس ، سلطان احمد در سال 1021 ق ، ناودانى نقره اى مینا کارى شده و منقوش به نقوش طلایى به جاى آن نصب کرد. در سال 1273 ق ، سلطان عبد المجید عثمانى، ناودانى از طلا فرستاد که به جاى ناودان قبلى نصب شد و تا کنون(70) باقى است. رو به روى ناودان، دیوار قوسى شکلى قرار دارد. دو طرف این دیوار مقدّس به دو زاویه شمالى و غربى کعبه منتهى مى شود و به اندازه دو متر و سى سانتى متر با دو زاویه یاد شده، فاصله دارد. ارتفاع این دیوار ، یک متر و نیم و ضخامت آن ، یک متر است و قسمت داخلش با سنگ هاى مرمر ، پوشیده شده است. فاصله وسط این قوس تا وسط ضلع کعبه ، هشت متر و 44 سانتى متر است . فضاى میان این دیوار و دیوار کعبه به نام «حِجر اسماعیل» موسوم است که تقریبا سه متر آن ، داخل کعبه اى بود که ابراهیم علیه السلام ساخت و بقیه آن ، آغل گوسفندان هاجر و فرزندش اسماعیل بود. گفته مى شود که هاجر و اسماعیل، در حِجرْ مدفون هستند . جزئیات تغییرات و مرمّت هایى که داخل خانه صورت گرفته و همچنین ، آداب و تشریفات مربوط به خانه ، مطالبى است که بحث از آنها در این جا ضرورتى ندارد.
ه ـ جامه کعبه
در روایاتى که ذیل آیات سوره بقره ، درباره داستان هاجر و اسماعیل و مستقر شدنشان در خاک مکّه نقل کردیم، بیان شد که بعد از تمام شدن کار ساخت کعبه، هاجر ، چادر خود را به درِ خانه آویخت. و امّا راجع به جامه خودِ کعبه، مى گویند نخستین کسى که بر کعبه جامه پوشاند، تُبَّع ابو بکر اسعد بود که با بُردهاى ملیله دوزى شده و نخ هاى نقره اى ، آن را پوشاند و بعد از او ، جانشینانش نیز این کار را ادامه دادند و سپس ، مردم با رَداهاى گوناگون آن را مى پوشاندند و این رَداها را روى هم قرار مى دادند. هر گاه یکى از آن جامه ها کهنه مى شد، جامه دیگرى روى آن مى پوشاندند. این کار تا زمان قُصَى بن کِلاب ادامه داشت. او مردم عرب را مأمور کرد، تا سالانه پارچه اى تهیّه کنند و با آن ، کعبه را بپوشانند. این روش در میان فرزندان او همچنان ادامه داشت. یک سال ، ابو ربیعة بن مغیره مى پوشاند و یک سال ، قبایل قریش . پیامبر صلى الله علیه و آله نیز کعبه را با پارچه هاى یمانى پوشاند. این پوشش ، همچنان باقى بود تا وقتى که مهدى، خلیفه عبّاسى، به حج رفت. خادمان کعبه از تراکم جامه ها و پارچه ها بر روى بام کعبه شکایت کردند و اظهار داشتند که بیم ریزش سقف مى رود. مهدى دستور داد جامه ها را بردارند و به جاى آنها ، یک پارچه بیاویزند و هر سال ، آن را عوض کنند که این کار تا به امروز ، ادامه یافته است. کعبه از داخل نیز پوشانده شده است. نخستین کسى که کعبه را از داخل پوشاند، مادر عبّاس بن عبد المطّلب بود که به خاطر نذرى که براى فرزندش عبّاس کرده بود، این کار را کرد .
و ـ مقام و منزلت کعبه
کعبه نزد اقوام و ملل گوناگون ، مقدّس و باعظمت بوده است. هندى ها با دیده عظمت به آن مى نگریستند و مى گفتند: روح «شیوا»، یعنى سومین اُقنوم از نظر آنان،
هنگام دیدار با همسرش از سرزمین حجاز، در حجر الأسود ، حلول کرده است. صابئیانِ ایران و کلدانیان، کعبه را یکى از هفت خانه بزرگ مى شمردند.(73) به دلیل قدمت و بقاىِ دراز مدّتِ کعبه، گاهى هم مى گفتند: آن جا ، خانه زُحَل است . ایرانیان نیز به این دلیل که معتقد بودند روح هرمز در کعبه حلول کرده است، به آن احترام مى گذاشتند و گاهى هم به زیارت آن مى رفتند. یهودیان هم براى آن ، عظمت قائل بودند و در آن جا، مطابق دین ابراهیم علیه السلام ، به عبادت خدا مى پرداختند. در کعبه تصویرها و تمثال هایى وجود داشت ، از جمله تمثال ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام ، در حالى که تیرهاى قرعه به دست داشتند ، و نیز تمثال مریم عَذرا و مسیح علیهماالسلام و این ، نشان مى دهد که مسیحیان نیز همچون یهود، کعبه را بزرگ مى شمرده اند. عرب هم بزرگ ترین احترام و عظمت را براى این خانه قائل بودند و آن را خانه خداوند متعال به شمار مى آوردند و از هر سو به زیارت آن مى رفتند. آنان ، خانه را ساخته دست ابراهیم علیه السلام مى دانستند و حج را از آیین هاى دین او مى دانستند که نسل به نسل در میانشان باقى مانده بود .
ز ـ تولیت کعبه
تولیت کعبه، با اسماعیل بود و پس از او به فرزندانش رسید تا آن که عرب جُرهُم بر آنان غالب گشتند و ریاست کعبه را از دست آنان گرفتند. سپس عَمالِقه ، که طایفه اى از بنى کَرکَر بودند، پس از جنگ هاى متعدّدى که میان آنها و جُرهُم در گرفت،
سرپرستى کعبه را به دست گرفتند. عَمالِقه در قسمت سُفلاى مکّه و جُرهُم در قسمت عُلیاى آن سکونت داشتند و براى خود ، پادشاهانى داشتند. پس از مدّتى ، جُرهُم بر عمالِقه پیروز شدند و مجدّدا تولیت کعبه را در اختیار گرفتند و حدود سیصد سال ، متولّى آن بودند. آنان در این مدّت بر مساحت کعبه و نیز بر ارتفاع آن که در زمان ابراهیم علیه السلام داشت، افزودند. پس از آن که فرزندان ابراهیم ، نشو و نما یافتند و تعدادشان بسیار شد و از قدرت و شوکتى برخوردار شدند و از نظر جا و مکان در مضیقه قرار گرفتند، با جُرهُم به جنگ برخاستند و بر آنها پیروز گشتند و از مکّه بیرونشان کردند. رئیس فرزندان اسماعیل در آن زمان، عمرو بن لُحَى بود. او که بزرگ قبیله خزاعه بود، بر مکّه استیلا یافت و تولیت خانه را به عهده گرفت. همو بود که در کعبه ، بت قرار داد و مردم را به عبادت آنها دعوت کرد. نخستین بتى که او در کعبه نصب کرد، «هُبَل» بود. وى این بت را از شام به مکّه آورد و به دیوار کعبه نصب کرد. بعدا بت هاى دیگرى به آن افزود، تا جایى که شمار بت ها فزونى گرفت و بت پرستى در میان عرب رواج یافت و دین حنیف ابراهیم ، متروک شد . در همین باره، شحنة بن خلف جُرهُمى ، خطاب به عمرو بن لُحَى مى گوید: اى عمرو! تو در مکّه و اطراف خانه کعبه خدایان گونه گونى پدید آوردى حال آن که این خانه را همیشه خداوندگارى واحد بوده است. ولى تو در میان مردم براى آن ، چندین خدا قرار دادى. تو نیک مى دانى که خدا [شما را] مهلتى داده است ؛ امّا به زودى براى آن ، پرده دارانى غیر از شما برخواهد گزید . تولیت کعبه تا زمان حلیل خزاعى، همچنان در میان طایفه خُزاعه بود. حلیل ، پس از خود، کار سرپرستى آن را به دخترش که همسرِ قُصَىّ بن کِلاب بود، سپرد و
مسئولیت باز و بسته کردن درِ خانه را به مردى از خزاعه به نام ابوغبشان خزاعى واگذار کرد. امّا ابوغبشان، این حق را در مقابل یک شتر و مَشکى شراب به قُصَىّ بن کِلاب فروخت که در همین باره نیز جمله «زیانبارتر از معامله ابوغبشان» به صورت یک ضرب المثل در آمده است. پس از آن، تولیت کعبه به قریش منتقل شد و همچنان که گفتیم، قُصَى ، کعبه را تجدید بنا کرد و وضع خانه و ریاست آن به همین منوال بود، تا زمانى که پیامبر صلى الله علیه و آله مکّه را فتح نمود و داخل خانه کعبه رفت و دستور داد تصاویر و تمثال ها را از بین بردند و بت ها را شکستند. مقام ابراهیم که عبارت بود از سنگى که جاى پاهاى ابراهیم علیه السلام روى آن قرار داشت (قدمگاه ابراهیم)، در تغارى در جوار کعبه قرار داشت. امّا آن را درون محلّى که اینک به «مقام ابراهیم» معروف است، نهادند. مقام ابراهیم [فعلى]گنبدى است بر روى چهار ستون که طواف کنندگان براى نماز به آن جا مى روند . بارى! اخبار کعبه و آیین هاى دینى مربوط به آن، بسیار و پُر دامنه است و ما تنها به قسمت هایى از آن که به کار پژوهشگر متدبّر در آیات حج و کعبه مى آید، بسنده کردیم. از ویژگى هاى این خانه ـ که خداوند عز و جل آن را مایه برکت و هدایت قرار داده ـ ، این است که هیچ یک از طوایف و فرقه هاى اسلامى درباره آن ، اختلافى نکرده اند .(74)
1) المستدرک على الصحیحین : ج 4 ص 530 ح 8490 عن أبی سریحة.
2) أخبار مکّة للأزرقیّ : ج 2 ص 64 عن عمرو بن شعیب.
3) صحیح البخاری : ج 3 ص 1260 ح 3243.
4) صحیح البخاری : ج 2 ص 659 ح 1765 عن أبی سعید.
5) أخبار مکّة للأزرقی : ج 2 ص 64 عن ابن الزبیر.
6) مسند ابن حنبل : ج 5 ص 452 ح 16117 عن عبداللّه بن الزبیر.
7) شعب الإیمان : ج 3 ص 486 ح 4144 عن جابر بن عبداللّه وراجع : الکافی : ج 4 ص 526 ح 5 و 6.
8) آل عمران : 96.
9) البقرة : 125.
10) تاریخ أصبهان : ج 1 ص 212 الرقم 312 عن الحارث عن الإمام علیّ علیه السلام.
11) الاثنا عشریّة فی المواعظ العددیّة : ص 158.
12) الکافی : ج 4 ص 410 ح 19 عن إبراهیم بن عیسى عن أبیه عن أبی الحسن علیه السلام.
13) المعجم الکبیر : ج 11 ص 160 ح 11490 عن ابن عبّاس.
14) صحیح البخاری : ج 1 ص 189 ح 483 وراجع : الکافی : ج 4 ص 528 ح 4.
15) سنن النسائی : ج 5 ص 219.
16) الفردوس : ج 1 ص 99 ح 325 عن أنس بن مالک وفیه «الصور» بدل «الصدر» والصحیح ما أثبتناه کما فی کنز العمّال : ج 5 ص 54 ح 12024.
17) سنن ابن ماجة : ج 1 ص 398 ح 1254 عن جبیر بن مطعم.
18) جامع الأحادیث للقمّی : ص 71 عن موسى بن إبراهیم عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام.
19) الفردوس : ج 2 ص 159 ح 2808 عن جابر ؛ عوالی اللآلی : ج 1 ص 51 ح 75 عن ابن عبّاس.
20) الفردوس : ج 2 ص 159 ح 2807 عن أنس بن مالک.
21) المجازات النبویّة : ص 444 ح 361 . قال الشریف الرضیّ رحمه الله فی بیانه : وهذا القول مجاز ، والمراد أنّ الحجر جهة من جهات القرب إلى اللّه ، فمن استلمه وباشره قرب من طاعته تعالى ، فکان کاللاصق بها ، والمباشر لها ، فأقام علیه الصلاة والسلام الیمین هاهنا مقام الطاعة التی یُتقرّب بها إلى اللّه سبحانه على طریق المجاز والاتّساع ؛ لأنّ من عادة العرب إذا أراد أحدهم التقرّب من صاحبه وفضّل الأَنَسَة بمخالطته أن یصافحه بکفّه ، ویعلّق یده بیده ، وقد علمنا فی القدیم تعالى أنّ الدنوّ یستحیل على ذاته ، فیجب أن یکون ذلک دنوًّا من طاعته ومرضاته ، ولمّا جاء علیه الصلاة والسلام بذکر الیمین أتبعه بذکر الصفاح ، لیوفی الفصاحة حقّها ، ویبلغ بالبلاغة غایتها.
22) تاریخ بغداد : ج 1 ص 55 عن أبی هریرة.
23) سنن النسائی : ج 5 ص 226 عن ابن عبّاس.
24) السنن الکبرى : ج 5 ص 122 ح 9231 عن أنس.
25) أخبار مکّة للأزرقیّ : ج 1 ص 172 عن عمر بن علیّ.
26) دلائل النبوّة للبیهقیّ : ج 2 ص 57 وراجع : دعائم الإسلام : ج 1 ص 292.
27) سیّد رضى ، در بیان این حدیث گفته است : این گفته ، مَجازى است و منظور ، این است که حجر الأسود ، جهتى از جهات نزدیکى به خداوند است . هر که به آن دست بکشد و از نزدیکْ آن را لمس نماید ، به طاعت خداوند متعال ، نزدیک مى شود ، به طورى که گویى به آن چسبیده و با آن در تماس است . در این جا امام علیه السلام ، دست را به جاى «طاعت» قرار داده که با آن مى توان به خداوند سبحان ، نزدیک شد و این ، از باب مجاز و توسعه در مفهوم است ، زیرا از منش هاى عرب این بوده که هر گاه مى خواسته اند به یکى از دوستانشان نزدیک شوند و رابطه دوستانه را با پیوند استوار نشان دهند ، با او دست مى داده اند و دستشان را به او پیوند مى زده اند . همچنین درباره خداوند قدیم متعال ، این را مى دانیم که نزدیکى مادّى ، بر ذات او محال است . پس لازم است که نزدیکى ، از طریق طاعت و کسب خشنودى او باشد . لذا پیامبر صلى الله علیه و آله که از دست راست (یمین) یاد کرده و در پىِ آن ، از مصافحه سخن گفته تا حقّ شیوایى کلام را به جا آورده باشد و گویایى آن را به حدّ اعلى برساند.
28) پیمانه و واحد وزن است.
29) أخبار مکّة للأزرقیّ : ج 1 ص 350 عن ابن عبّاس.
30) الفردوس : ج 4 ص 94 ح 6292 عن ابن عبّاس.
31) إتحاف السادة : ج 4 ص 354 عن ابن عبّاس.
32) المعجم الکبیر : ج 11 ص 254 ح 11873 عن ابن عبّاس.
33) أخبار مکّة للأزرقیّ : ج 1 ص 348 و 349 عن بریدة.
34) السنن الکبرى : ج 5 ص 123 ح 9235.
35) المستدرک على الصحیحین : ج 1 ص 626 ح 1675.
36) أخبار مکّة للأزرقیّ : ج 1 ص 338.
37) المستدرک على الصحیحین : ج 1 ص 626 ح 1676.
38) سنن أبی داوود : ج 2 ص 175 ح 1874.
39) حلیة الأولیاء : ج 8 ص 203.
40) الکافی : ج 4 ص 408 ح 8 عن غیاث بن إبراهیم عن الإمام الصادق علیه السلام.
41) المحاسن : ج 2 ص 399 ح 2395 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام ، بحارالأنوار : ج 66 ص 449 ح 8.
42) تهذیب الأحکام : : ج 5 ص 471 ح 1657 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحارالأنوار : ج 99 ص 244 ح 15.
43) أخبار مکّة للأزرقیّ : ج 1 ص 68 عن محمّد بن سابط وراجع : تاریخ الیعقوبی : ج 1 ص 270.
44) ثواب الأعمال : ص 244 ح 3 ، علل الشرائع : ص 400 باب 141.
45) الکافى : ج 4 ص 410 ح 3 ، تهذیب الأحکام : ج 5 ص 107 ح 347.
46) أخبار مکّة ، ازرقى : ج 1 ص 347.
47) الکافى : ج 4 ص 532 ح 3 و ص 410 ، تهذیب الأحکام : ج 5 ص 107 وص 108 ح350 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 314 ، بحار الأنوار:ج 74 ص 327 ح 97 (توضیح مجلسى در ذیل حدیث) ، مدارک الأحکام : ج 8 ص 163 ، جواهر الکلام : ج 7 ص 191.
48) المعجم الکبیر : ج 11 ص 254 ح 11873.
49) الموطّأ : ج 1 ص 424 ح 251 ، سنن أبى داوود : ج 2 ص 181 ح 1899 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 987 ح 2962 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 294 فصل عبد الرحمان بن صفوان ، أخبار مکّة ، فاکهى : ج 1 ص 160 باب ذکر الملتزم ، أخبار مکّة ، ازرقىّ : ج 1 ص 347 و 349 ، السنن الکبرى : ج 5 ص 150 ح 9332.
50) الکافى : ج 4 ص 532 ح 4 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 333.
51) تفسیر القمّى : ج 1 ص 62 . نیز ، ر.ک: مهج الدعوات : ص 321.
52) الکافى : ج 4 ص 411 ح 5 ، تهذیب الأحکام : ج 5 ص 104 ح 339 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 533 ،ر.ک:بحار الأنوار: ج 99 ص 343 ح 17 ، إشارة السبق ، حلبى : ص 132 ، شرائع الإسلام : ج 1 ص 309.
53) بحار الأنوار : ج 74 ص 327 ذیل حدیث 97 و ج 76 ص 36 ذیل حدیث 33 ، المهذّب ، ابن بَرّاج : ص 233 ، الوسیلة ، ابن حمزه : ص 173 و 191 ، مجمع الفائدة و البرهان : ج 7 ص 104 ، ذخیرة المعاد : ص 634 ، التحفة السنیّة : ص 187.
54) الکافى : ج 4 ص 532 ح 4.
55) قوله صلى الله علیه و آله : «أن تخمّر القرنین» أی تغطّی قرنی الکبش الذی فدى اللّه تعالى به إسماعیل علیه السلام عن أعین الناس (عون المعبود فی شرح سنن أبی داوود: ج 6 ص 7).
56) سنن أبی داوود : ج 2 ص 215 ح 2030 عن عثمان.
57) کنزالعمّال : ج 12 ص 197 ح 34647 نقلاً عن أبی الشیخ عن عائشة ؛ کتاب من لا یحضره الفقیه : ج2 ص 205 ح 2144 وفیه «روی النظر …».
58) جامع الأحادیث للقمّی : ص 126 ، المحاسن ، ج 1 ص 145 ح 200 عن إسماعیل بن مسلم عن جعفر عن أبیه عنه صلى الله علیه و آله و لیس فیه «عباده و».
59) المعجم الکبیر : ج 8 ص 169 ح 7713 عن أبی اُمامة.
60) البقرة : 142.
61) البقرة : 145.
62) البقرة : 144.
63) الدرّ المنثور : ج 1 ص 343.
64) تهذیب الأحکام : ج 2 ص 43 ح 135 ، بحارالأنوار : ج 19 ص 199 ح 2.
65) مجمع البیان : ج 1 ص 413، بحارالأنوار : ج 19 ص 196.
66) گفتنى است که اکنون طول و عرض جغرافیایى شهر مدینه ، آن گونه که برخى برنامه هاى رایانه اى (مثل نرم افزار «ابو ثُمامه») در اختیار مى نهند، به ترتیب : 36 درجه و 39 دقیقه و 28 درجه و 24 دقیقه است.
67) المیزان فى تفسیر القرآن : ج 1 ص 335 ـ 337.
68) المیزان فى تفسیر القرآن : ج 1 ص 337.
69) جُرهُم: تیره اى است از مردم یمن که در مکّه سُکنا گزیدند و اسماعیل، پسر ابراهیم علیه السلام ، از میان آنان زن گرفت و بدین سان ، با هم خویشاوند شدند. این قبیله سپس در حرم ، دست به خلافکارى و کج روى زدند . لذا خداوند بزرگ، آنها را نابود کرد (لسان العرب : ج 12 ص97).
70) مقصود ، زمان نگارش این متن (تفسیر المیزان) است.
71) المیزان فی تفسیر القرآن : ج 3 ص 358.
72) برخى از این ارقام صحیح به نظر نمى رسد. از این رو ، براى اطّلاعات بیشتر درباره اندازه طول و عرض ابعاد کعبه به کتاب آثار مکه و مدینه ، نوشته رسول جعفریان ، مراجعه شود . به علاوه ، در سال 1417 ق / 1374 ش ، به دستور ملک فهد ، خانه کعبه ـ که ایمنى بناى آن ، کاهش یافته بود ـ کُلاً تخریب و محلّ آن ، گودبردارى شد و سپس بناى جدید ، شبیه همان بناى تاریخى و تقریبا با همان ابعاد ، با پى ریزى جدید و از بِتون مسلّح ، ساخته شد.
73) این هفت خانه بزرگ، آن گونه که در پانوشت المیزان فى تفسیر القرآن (ج 3 ص 360) آمده است، عبارت اند از: 1 . کعبه ، 2 . مارس ، بر فراز کوهى در اصفهان ، 3 . مندوسان در کشور هند ، 4 . نوبهار در شهر بلخ ، 5 . بیت غمدان در شهر صنعا ، 6 . کاوسان در فرغانه خراسان ، 7 . خانه اى در ارتفاعات کشور چین.
74) المیزان فى تفسیر القرآن : ج 3 ص 359 ـ 363.