او هنگامى که نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد، نامش عبد العزّا بود. پیامبر خدا، نام عبد الله و لقب ذو البِجادین را بر او نهاد؛ زیرا هنگامى که اسلام آورد، قومش او را برهنه ساختند و یک بِجاد (گلیم) بر او پوشاندند. عبد الله، از میان آنان به سوى پیامبر خدا گریخت و وقتى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله رسید، گلیمش را دو پاره کرد و یک پاره را اِزار (شلوار) خود کرد و دیگرى را رَدا (پیراهن) . از این رو، به او ذو البِجادین گفتند. وجوه دیگرى هم در این باره گفته شده است.
عبد الله، از یاران پیامبر خدا بود و با ایشان، اقامت داشت. او بسیار اهل ذکر و دعا و تلاوت قرآنِ عزیز بود و با صداى بلند، قرآن مىخواند و تسبیح و تکبیر مىگفت، [تا جایى که] عمر گفت: اى پیامبر خدا! آیا او ریاکار است؟ ایشان فرمود: «بس کن! او یکى از نالهکنان [به درگاه خدا] است». عبدالله، در زمان حیات پیامبر خدا، درگذشت.
ر. ک: اسد الغابة: ج 3 ص 228، ش 2930، الإصابة: ج 4 ص 4822.
او در کار خویش، مستقل بود و از امیر مؤمنان، پیروى و دنبالهروى نکرد.
ر. ک: معجم رجال الحدیث: ج 11 ص 346.
عمر، او را براى تعلیم مسائل دینى به کوفه فرستاد و عمّار را به حکومت آن جا گماشت و گفت: این دو نفر، از یاران بزرگ محمّدند. پس از آنها پیروى کنید. او در روزگار عثمان، به حکومت کوفه گماشته شد؛ امّا [بعد از اندکى] او را برکنار کرد و دستور داد به مدینه بازگردد. عبد الله، در سال 32 ق، در مدینه درگذشت.
ر. ک: الاستیعاب: ج 3 ص 987، اُسد الغابة: ج 3 ص 384.