13 / 1 أهمیّةُ الأمانة
الکتاب
«وَ اَلَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» (1)
الحدیث
5756 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: لا تَنْظروا إلى کَثرَةِ صَلاتِهِم وصَومِهِم، وکَثرَةِ الحَجِّ، والمعروفِ، وَطَنطَنَتِهِم باللّیلِ! ولکنِ انْظُروا إلى صِدقِ الحدیثِ وأداءِ الأمانةِ.(2)
13 / 2 إطلاقُ وجوبِ أدائها
5757 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله لَمّا قَرأَ هذهِ الآیةَ: «وَ مِنْ أَهْلِ اَلْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ. . .»(3): کَذَبَ أعداءُ
اللّهِ، ما مِن شیءٍ کانَ فی الجاهلیّةِ إلّا وهُو تَحتَ قَدَمی إلّا الأمانةَ، فإنّها مُؤَدّاةٌ إلى البَرِّ والفاجرِ(4)
13 / 1
اهمّیت امانتدارى
قرآن
«و آنان که امانتها و پیمان خود را رعایت مىکنند» .
حدیث
5756 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: به بسیارى نمازِ افراد و روزه و حج و بخشش و نالههاى شبانه آنها نگاه نکنید؛ بلکه به راستگویى و امانتدارىشان بنگرید
13 / 2
برگرداندن امانت، در هر حال، واجب است
5757 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پس از تلاوتآیه «و بعضى از اهل کتاباند که اگر او را امین شمرى. . .» : دشمنان خدا، دروغ گفتهاند [که مىتوان امانت را به غیر همکیشان باز نگردانْد] .
هر چه را در جاهلیت رسم بوده، زیرپا مىگذارم، مگر امانتدارى را امانت را باید به نیکوکار و بدکار برگرداند.
13 / 3 لا إیمانَ لِمن لا أمانةَ لَه
5758 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: لا إیمانَ لِمَن لا أمانةَ لَهُ(5)
5759 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن خانَ أمانةً فی الدُّنیا ولم یَرُدَّهاإلى أهلِها ثُمّ أدرَکَهُ الموتُ ماتَ على غیرِ مِلّتی، ویلقى اللّهَ وهُو علَیهِ غَضْبانُ.(6)
5760 . الاختصاص: قال رسول اللّه صلى الله علیه و آله: لَیس مِنّا مَن یُحَقِّرُ الأمانةَ یَعنی (7) یَسْتَهلِکَها إذا اسْتُودِعَها(8)
13 / 4 آثارُ الأمانةِ
5761 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: الأمانةُ تَجْلِبُ الغِنى، والخِیانةُ تَجْلِبُ الفَقرَ(9)
13 / 3
کسى که امانتدار نیست، ایمان ندارد
5758 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: کسى که امانتدار نیست، ایمان ندارد
5759 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: کسى که در دنیا به امانتىخیانت کند و آن را به صاحبش برنگرداند و مرگش در رسد، بر غیر دین من، مُرده است و در حالى با خدا دیدار مىکند که خدا بر او خشمگین است
5760 . الاختصاص: پیامبر خدا فرمود: «کسى که امانت را بىاهمّیت شمارد» یعنى امانتى را که به او سپرده شده است، ضایع گرداند، «از ما نیست» .
13 / 4
دستاوردهاى امانتدارى
5761 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: امانتدارى، توانگرى مىآورد و خیانت در امانت، نادارى
13 / 5 مَن نُهیَ عنِ ائتمانِهم
5762 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: مَنِ ائْتَمنَ غیرَ أمینٍ فلیسَ لَهُ على اللّهِ ضَمانٌ، لأنّهُ قد نَهاهُ أنْ یأتَمِنَهُ(10)
5763 . عنه صلى الله علیه و آله: مَنِ ائْتَمنَ شارِبَ الخَمرِ على أمانةٍ، بعد عِلْمِهِ فیهِ، فلیسَ لَه على اللّهِ ضَمانٌ ولا أجْرٌ له ولا خَلفٌ.(11)
13 / 5
کسانى که نباید به آنها امانت سپرد
5762 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: کسى که به فردى غیر امینْ امانتى بسپارد، خداوند، ضامن او نیست؛ زیرا خداوند، او را از سپردن امانت به غیر امین، نهى کرده است
5763 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس بداند کسى شرابخوار است و با این حال به او امانتى بسپرد، خداوند، ضامن او نیست و مزد و عوضى به او نخواهد داد
سخنى درباره امانت
واژه «امانت» ، ضدّ «خیانت» ، مصدر و از ریشه «أمن» به معناى آرامش قلب است و «امین» ، به کسى گفته مىشود که دل، در سپردن چیزى به او احساسِ آرامش کند همچنین به چیزى که سپرده شده نیز «امانت» اطلاق مىگردد ابن فارس، در معناى امانت مىگوید:
الهمزة والمیم والنون أصلان متقاربان: أحدهما الأمانة التی ضدّ الخیانة، ومعناها سکون القلب، والآخر التصدیق(12)
همزه و میم و نون، دو اصل [معنایىِ] نزدیک به هم دارد: یکى امانت که ضدّ خیانت و به معناى آرامش دل است، و دیگرى گواهى دادن.
راغب اصفهانى نیز در تبیین معناى امانت، آورده است:
أصل الأمن طمأنینة النفس وزوال الخوف، والأمن والأمانة والأمان فی الأصل مصادر، ویحمل الأمان تارةً إسما للحالة التی یکون علیها الإنسان فی الأمن، وتارة اسما لما یؤمن علیه الإنسان.(13)
ریشه «أمن» ، آرامشِ خاطر و رفع نگرانى است. امن و امانت و امان، در اصل، مصدر هستند و امان، گاهى اسم حالتى است که انسان در آن حالت، آرام است، و گاهى هم اسم چیزى است که انسان با آن، آرامش مىیابد.
امانت، در قرآن و حدیث
واژه «امانت» در قرآن و احادیث اسلامى، در همان معناى لغوى آن به کار رفته است؛ امّا در تبیین عرصههاى «امانت» و اقسام امینان، نوآورىهاى جالب توجّه و نکاتى تنبّهآفرینى در متون اسلامى دیده مىشود.
در این بخش رهنمودهاى اسلام درباره ارزش و آثار امانتدارى، روش فرهنگسازىِ امانتدارى در جامعه، انواع امانتها و امینان، وآیین امانتسپارى، در شش فصل خواهد آمد که در این جا به خلاصه آنچه در این فصول خواهد آمد، اشاره مىشود:
یک تأکید فراوان بر ضرورت امانتدارى
تأمّل در فصول مختلف این بخش، بیانگر اهمّیت فوقالعاده امانتدارى در اسلام است، به گونهاى که این آیین مبین، با تکیه بر احساسات فطرى و دینى و با بهرهگیرى از شیوههاى مختلف تبلیغاتى، تلاش مىکند پیروان خود را به امانتدارى وا دارد.
از منظر اسلام، شخص مسلمان، موظّف است که انواع امانتها را، کوچک باشند یا بزرگ، در هر حال و به همه اشخاص، حتى بدترین انسانهاى روى زمین، ادا نماید و به هیچ وجه، حق ندارد حتّى به کسى که به او خیانت کرده، خیانت کند(14)
دو روش توسعه فرهنگ امانتدارى در جامعه
فرهنگسازى در زمینه امانتدارى، نیازمند برنامهریزى دقیق و همهجانبه در جهت
اقدامات زیر است:
الف تقویت ایمان و باورهاى دینى؛
ب گسترش پیوند با پیشوایان بزرگ اسلام و انتقال سیره عملى آنان در امانتدارى به سطوح مختلف جامعه؛
ج تقویت عقل عملى و وجدان اخلاقى مردم؛
د توسعه اقتصادى و مبارزه با زمینههاى اقتصادى خیانت در جامعه (مانند تورّم) ؛
ه مراقبت ویژه دولت از کارمندان خود در جهت تقویت امانتدارى و حفظ حقوق مردم؛
و احیاى روح نیایش و استعانت از حضرت حق عزوجل، براى رعایت امانتهاى بزرگ و سنگین(15)
موفّقیت در انجام دادن این امور، در گرو تلاش پیگیر و مداوم کلّیه مدیران سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و قضایى در جامعه است.
سه نقش امانتدارى در کامیابى مادّى و معنوى
در متون اسلامى، جهت گسترش هر چه بیشتر فرهنگ امانتدارى در جامعه، فواید مادّى و معنوى فراوانى براى آن مطرح شده است خلاصه آنچه در تبیین کامیابىهاى انسان در اثر امانتدارى در این متون آمده، عبارت است از:
الف علاقهمندى خداوند متعال و پیامبر صلى الله علیه و آله به شخص امین؛
ب رمز جایگاه رفیع امام على علیه السلام نزد پیامبر خدا؛
ج زمینهسازى ارزش اخلاقى صداقت؛
د شریک شدن انسان در اموال دیگران و فراوان شدن روزى و ثروت؛
ه ذخیره شدن پاداش انفاق کنندگان در راه خدا براى شخص امین؛
و رهایى از آتش دوزخ و بهره بردن از بهشت جاوید و محشور شدن با پیامبران و صدّیقان و شهیدان؛
ز کامیابى مادّى و معنوى و داشتن خیرِ دنیا و آخرت.
چهار گستره عرصه امانت
از نظر اسلام، عرصه امانت، بسیار گسترده است و هر نعمتى که خداوند متعال به انسان داده، هر کارى که به او واگذار مىشود و هر مسئولیتى که به او سپرده شود، در حقیقت، امانتى است که به او سپرده شده است بنا بر این، آیاتى که مردم را به رعایتِ امانت، ترغیب مىکنند، شامل همه عرصههاى امانت مىگردند عرصههاى امانت بر پایه جمعبندىاى که در فصل چهارم شده، عبارتاند از:
1 عرصه سیاسى در نظام اسلامى، هر کس از قدرت سیاسى برخوردار است، امانتدار خداوند متعال و مردم است، و هر که جایگاه سیاسى بالاتر و قدرت افزونترى دارد، بارِ امانت او سنگینتر است بر این اساس، بار امانت رهبران جامعه، از همه سنگینتر است از این رو، پیشوایان بزرگ اسلام، براى به انجام رساندن مسئولیت سنگین خود، از خداوند متعال، استمداد مىکردند(16)
2 عرصه فرهنگى پس از مسئولان سیاسى، بار امانتِ علما و رهبران فرهنگى جامعه از دیگران سنگینتر است دانش و معرفت، امانت خداوند است که مسئولان فرهنگى، هم خود باید بدان عمل کنند، و هم زمینه را براى عمل کردن دیگران، فراهم سازند.
البتّه برخى از معارف، امانتهایى هستند که جزء اسرار الهى محسوب مىشوند و انتقال آنها به افراد فاقد ظرفیت، خیانت و خطرناک است(17)
3 عرصه اقتصادى روشنترین عرصه امانت نزد عموم مردم، عرصه اقتصادى است نکته قابل توجّه در امانتدارى اقتصادى از نگاه اسلام، این است که شخص مسلمان، نه تنها حق ندارد به حقوق دیگران تجاوز کند، بلکه ثروت شخصى خودش نیز امانتى در نزد اوست و نمىتواند آن را در هر راهى که مىخواهد، مصرف کند از این رو، در اسلام، اسرافکارى در مال خود نیز خیانت محسوب مىگردد.(18)
4 عرصه اخلاقى گستره امانتدارى در عرصه اخلاقى بسیار وسیع است در واقع، اتّصاف به انواع صفات نیکو و اجتناب از همه صفات ناشایست، امانتدارى وجدان اخلاقى است که خداوند متعال به انسان ارزانى داشته است از این رو، در روایات اسلامى، امورى مانند: صداقت، وَرَع، عفّت، وفا، همکارى براى اقامه حق، پاداش نیکى با نیکى، و حفظ اسرار مردم، از مصادیق امانتدارى شمرده شدهاند.
5 عرصه عملى در اسلام، هر کارى که به انسان سپرده شود، امانت محسوب مىگردد از این روست که اجیر (پیمانکار)(19) یکى از امانتداران محسوب مىشود پیامبر خدا مىفرمود:
أنَّ اللّهَ عز و جل یُحِبُّ إذا عَمِلَ أحَدُکُم عَمَلاً أن یُتقِنَهُ(20)
خداوند دوست دارد که هرگاه یکى از شما کارى را انجام مىدهد، به درستى انجام دهد.
کسى که کارى به او سپرده مىشود، هر چه آن را بهتر و کاملتر تحویل دهد، امانتدار بهترى است و نزد خداوند متعال، محبوبتر است.
6 عرصه واجبات الهى برنامهاى که خداوند متعال براى زندگى انسان ارائه کرده، در حقیقت، بزرگترین نعمت و امانت الهى براى تکامل مادّى و معنوى و سعادت دنیوى و اُخروى اوست، و همه انبیاى الهى با هدف انتقالِ این امانت به جامعه بشر، مبعوث شدهاند بدینسان، بهرهگیرى از این برنامه، امانتدارى است و مخالفت با آن، خیانت محسوب مىگردد.
پنج اقسام امانتداران
امانتداران، به تناسبِ سِعه و ضَیق عرصههاى مختلف امانت، اقسامى دارند که در این جا با الهام از فصل دوازدهم، به آنها اشاره مىکنیم:
الف بالاترین عرصه امانت، ویژه خداوند متعال است به همین مناسبت، او «امین» و «مؤمن» و «مُهَیمَن» نامیده مىشود او امینِ مطلق است و همه امانتها از اوست و به او باز مىگردد و هیچ حقّى نزد او ضایع نمىگردد لذا پیشوایان بزرگ اسلام، همه چیز خود را به خدا مىسپردند و پیامبر خدا، در مقام نیایش مىفرمود:
اللّهُمّ إنّى أستَودِعُکَ نَفسى وأهلى ومالى ودینى ودُنیاىَ وآخِرَتى وأمانَتى وخَواتیمَ عَمَلى(21)
خداوندا! خود و خانواده و مال و دین و دنیا و آخرت و امانت و عاقبتِ کارم را به تو مىسپارم
ب فرشتگان وحى، اُمناى خداوند سبحان در ابلاغ وحى به پیامبران الهى هستند.
ج انبیاى الهى، امینان خداوند منّان در ابلاغ وحى به مردم هستند.
د اوصیا، انبیا و اهل بیت خاتم انبیا، امینانِ خداوند متعال در تبیین وحى و رهبرى مردماند.
ه انسان، در میان همه موجودات، بزرگترین امانتدار خداوند منّان است او امانتى را به دوش مىکشد که آسمانها و زمین و کوهها از حمل آن ناتواناند:
«إِنّا عَرَضْنَا اَلْأَمانَةَ عَلَى اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اَلْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا اَلْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً(22)
ما امانت [خویش] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم و آنها از قبول آن خوددارى کردند و از آن بیمناک شدند و انسان آن را پذیرفت، که انسان ستمگر و نادان است» .
حافظ شیرازى، مضمون این آیه را به زبان شعر، چنین بیان مىکند:
آسمان، بار امانت نتوانست کشیدقرعه کار به نام من دیوانه زدند
بار گرانقدر امانتى که انسان، تاب تحمّل آن را دارد و موجودات دیگر ندارند، مسئولیتى است که استعداد تکامل اختیارى و رسیدن به مقام خلیفة اللّهى بر عهده او مىنهد آنچه از ابزار و امکانات مادّى و معنوى به انسان داده شده است، همه و همه، اجزاى همان مقامى است که بار این امانت را بر دوش وى مىگذارد، و اگر انسانى شکوفا شد و این بار امانت را به مقصد رساند، خود نیز تبدیل به امانت ارزشمند دیگرى براى جامعه بشرى مىگردد که به وسیله او انواع بلاها از مردم، دفع مىگردند.(23)
بنا بر این، تفسیر کردن امانتى که توان تحمّل آن در نظام آفرینش، ویژه انسان
است، به «ولایت» یا «نماز» و یا «سایر آنچه خداوند متعال براى شکوفایىِ انسان در اختیار او قرار داده» ، در واقع، اشاره به بخشى از زمینه تکامل اختیارى انسان است و این تفاسیر، منافاتى با یکدیگر ندارند.
و دانشمندان و اهل عرفان، امانتداران خداوند متعال در انتقال دانش و معرفت خود به مردم، بر حَسَب ظرفیت و استعدادهاى آنان هستند.
ز سیاستمداران، امانتداران خداوند منّان و مردم، در اداره صحیح امور سیاسى جامعهاند.
ح مؤذّنان، امانتداران مردماند در امورى که مسئول اعلام آن هستند (مانند: وقت نماز و روزه) .
ط ثروتمندان مسلمان، امینانِ پیشوایان در تأمین نیاز نیازمنداناند.
ى هر فرد مورد مشورت، امانتدارِ کسى است که با او مشورت مىکند.
ک کسى که به او ودیعهاى یا کارى سپرده مىشود، امانتدار صاحب ودیعه و صاحبکار است.
ل و در نهایت، شخص مؤمن، در مواردى که تشخیصِ توان انجام دادن فرایض الهى به عهده او سپرده شده (مانند: حدّ بیمارىاى که موجب افطار در روزه است) ، امانتدار سلامت خویش است.
م نکته قابل تأمّل در تبیین اقسام امینان، این است که در احادیث اسلامى، حجر الأسود که در یکى از ارکان کعبه قرار دارد نیز در ردیف امانتداران خداوند سبحان و مردم شمرده شده است.
شش آداب سپردن امانت
بخشى از فصل سیزدهم، ویژه تبیین آداب سپردن امانت بود در این بخش، توضیح داده شد که چه کسانى صلاحیت دارند که امانت به آنان سپرده شود و چه کسانى فاقد این صلاحیت هستند از نگاه احادیث اسلامى، مهمترین نکته در احراز صلاحیت امانتدارى، بیم از عقوبت الهى، و مهمترین آفت امانتدارى، بىاعتقادى به خدا و نیز آلودگىهاى اخلاقى (بویژه اعتیاد به مشروبات الکلى) است.
1) المؤمنون:8.
2) عیون اخبار الرضا علیه السلام: ج 2 ص 51 ح 197 عن أحمد بن محمّد الهمدانی عن الإمام الجواد عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 75 ص 114 ح 5.
3) آل عمران:75.
4) مجمع البیان: ج 2 ص 778.
5) النوادر للراوندی: ص 91 ح 27، بحار الأنوار: ج 72 ص 198 ح 26.
6) الأمالی للصدوق: ص 516 ح 707 عن الحسین بن یزید عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحارالأنوار: ج 75 ص 171 ح 3.
7) فی بحار الأنوار: «حتّى» بدل «یعنی».
8) الاختصاص: ص 248، بحار الأنوار: ج 75 ص 172 ح 13.
9) قرب الإسناد: ص 116 ح 408 عن الحسین بن علوان عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام، بحار الأنوار: ج 75 ص 114 ح 6.
10) قرب الإسناد: ص 315 ح 1222 عن مسعدة بن زیاد عن الامام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 103 ص 179 ح 3.
11) الکافی: ج 5 ص 300 ح 3 عن أبی الربیع عن الإمام الصادق علیه السلام.
12) معجم مقاییس اللغة: ج 1 ص 133.
13) مفردات ألفاظ القرآن: ص 90.
14) ر. ک: دانشنامه میزان الحکمه: ج 7 ص 331 (وجوب بازگرداندن امانت).
15) ر ک: دانشنامه میزان الحکمه: ج 7 ص 383 (فصل دوم: موجبات امانتدارى / کمک خواستن از خدا).
16) ر ک: دانشنامه میزان الحکمه: ج 7 ص 383 (فصل دوم: موجبات امانتدارى / کمک جستن از خدا).
17) ر ک: دانشنامه میزان الحکمة: ج 7 ص 407 (امانتهاى فرهنگى) و ص 477 (کسى که شایسته اعتماد و امانتسپارى نیست).
18) ر ک: دانشنامه میزان الحکمه: ج 7 ص 409 (امانتهاى اقتصادى) و ص 477 (کسى که شایسته اعتماد و امانتسپارى نیست).
19) ر ک: دانشنامه میزان الحکمه: ج 7 ص 469 (فصل پنجم: امانتداران / اجیر).
20) المعجم الأوسط: ج 1 ص 275 ح 897، مسند ابن حنبل: ج 4 ص 253 ح 4369، الطبقات الکبرى: ج 8 ص 216، تاریخ دمشق: ج 34 ص 290، کنز العمّال: ج 3 ص 907 ح 9128.
21) الکافى: ج 3 ص 4080، ح 1، تهذیب الأحکام: ج 3 ص 310 ح 959.
22) احزاب: آیه 72.
23) ر. ک: دانشنامه میزان الحکمه: ج 7 ص 451 (فصل پنجم: امانتداران / انسان).