3 / 1
بُعِثَ الأَنبِیاءُ شُبّانا
الکتاب
«قالُوا سَمِعْنا فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ إِبْراهِیمُ».(1)
«وَ لَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اِسْتَوى آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی اَلْمُحْسِنِینَ».(2)
«وَ لَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی اَلْمُحْسِنِینَ».(3)
الحدیث
5430. رسول الله صلى الله علیه و آله: ما بَعَثَ اللهُ نَبِیّاً إلّا شابّاً.(4)
5431. عنه صلى الله علیه و آله: ما بَعَثَ اللهُ عز و جل نَبِیّاً إلّا وهُوَ شابٌّ، ولا اُوتِیَ عِلمٌ عالِماً إلّا وهُوَ شابٌّ.(5)
5432. عنه صلى الله علیه و آله: یا بَنی عَبدِالمُطَّلِبِ، إنّی وَاللهِ ما أعلَمُ شابّاً فِی العَرَبِ جاءَ قَومَهُ بِأَفضَلَ مِمّا جِئتُکُم بِهِ أنّی قد جِئتُکُم بِخَیرِ الدُّنیا وَالآخِرَةِ.(6)
3 / 1
بعثت پیامبران در جوانى
قرآن
«[مردم بابل] گفتند: شنیدیم جوانى، از آن [بت] ها [به بدى] یاد مىکرد که به او ابراهیم گفته مىشود».
«و چون [موسى] به رشد و کمال خویش رسید، به او حکمت و دانش عطا کردیم، و نیکوکاران را چنین پاداش مىدهیم».
«و چون [یوسف] به حدّ رشد رسید، او را حکمت و دانش عطا کردیم، و نیکوکاران را چنین پاداش مىدهیم».
حدیث
5430. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند، هیچ پیامبرى را جز در جوانى، مبعوث نکرد
5431. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند عز و جل، هیچ پیامبرى را جز در جوانى، مبعوث نکرد، و به هیچ دانشمندى، جز در جوانى، دانش عطا نشد
5432. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اى فرزندان عبد المطّلب! به راستى، به خداوند سوگند، جوانى را در میان عرب نمىشناسم که بهتر از آنچه من برایتان آوردهام، [براى جامعه خویش] آورده باشد به راستى که براى شما خوبىهاى دنیا و آخرت را آوردهام
3 / 2
الإمامُ المَهدِىُّ یَظهَرُ شابّا
5433. رسول الله صلى الله علیه و آله: یَقومُ فی آخِرِ الزَّمانِ رَجُلٌ مِن عِترَتی شابٌّ حَسَنُ الوَجهِ أقنَى الأَنفِ یَملأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً، کَما مُلِئَت ظُلما وجَورا.(7)
3 / 3
دَورُ الشَّبابِ فی حُکومَةِ خاتَمِ الأَنبِیاءِ
أ أوَّلُ مُمَثَّلٍ لِلنَّبِیِّ فتىً
قَدِم أسعد بن زرارة، وذکوان بن عبد قیس على النّبی صلى الله علیه و آله بمکّة قبل هجرته، وکانا من أشراف المدینة، فدخلا علیه صلى الله علیه و آله فی ظروف حرجة کانت تَعیشها مکّة آنذاک، واستمعا إلى دعوته، ثمّ أسلما وقالا له: یارَسولَ اللهِ ابعَث مَعَنا رَجُلاً یُعَلِّمُنَا القُرآنَ، ویَدعُو النّاسَ إلى أمرِکَ.(8)
لقد کانت هذه هی المرّة الاُولى التی تطلب فیها المدینة وکانت من البلاد الواسعة کثیرة الاختلاف مُمثِّلاً عن النّبی صلى الله علیه و آله، کما أنّها تعتبر المرّة الاُولى أیضا التی یبعث فیها النّبی ممثّلاً رسمیّا عنه إلى خارج مکّة. ومن الطبیعی أن یُختار لمثل هذه المهمّة الخطیرة من تتوفّر فیه المؤهّلات واللیاقات اللازمة.
فاختار النّبی صلى الله علیه و آله لذلک من بین المسلمین وقتئذٍ مصعب بن عمیر، وکان شابّا فی مقتبل أمره:
فَقالَ رَسولُ اللهِ لِمُصعَبِ بنِ عُمَیرٍ، وکانَ فَتىً حَدَثاً… وأمَرَهُ رَسولُ اللهِ بِالخُروجِ مَعَ أسعَدَ، وقَد کانَ تَعَلَّمَ مِنَ القُرآنِ کَثیرا.(8)
فانطلق هذا الفتى المُفعَم بروح الإیمان والفتوّة، وقام بالمهمّة مع تدبیر وکیاسة على أحسن وجه ولم یلبث طویلاً حتّى استجاب أهل المدینة لدعوته على اختلاف شرائحهم سیما فتیانهم وشبابهم، فأسلموا وصلّى بهم مصعب صلاهالجمعة، وهی أول صلاة جمعة تقام فی المدینة قال ابن الأثیر:
یقالُ: إنَّهُ أوَّلُ مَن جَمَّعَ الجُمُعَةَ بِالمَدینَةِ وأسلَمَ عَلى یَدِهِ أسیدُ بن حضیرٍ وسَعدُ بنُ مُعاذٍ، وکَفى بذلکَ فَخراً وأثَراً فِی الإِسلامِ.(9)
3 / 2
ظهور امام مهدى به صورت جوان
5433. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: در آخِر زمان، مردى از خاندانم که جوانى است زیباروى و بینى کشیده، قیام مىکند و زمین را پُر از عدل و انصاف مىنماید، همان گونه که پُر از جفا و ستم شده است
3 / 3
نقش جوانان در حکومت خاتم پیامبران
الف یک جوان، نخستین نماینده پیامبر
قبل از مهاجرت پیامبر اسلام به مدینه، روزى دو نفر از بزرگان مدینه به نامهاى اَسعد بن زُراره و ذَکوان بن عبد قیس، به مکّه آمدند و در شرایط بسیار سختى، به حضور پیامبر خدا شرفیاب شدند و پس از شنیدن بیانات کوتاه و نافذ ایشان، اسلام آوردند سپس به ایشان گفتند: اى پیامبر خدا! مردى را همراه ما بفرست تا به ما قرآن بیاموزد و مردم را به آیین تو دعوت کند.
این، نخستین بار بود که شهر بزرگ و پُر اختلاف مدینه، از پیامبر خدا درخواست نماینده مىکرد و اوّلین بارى بود که پیشواى بزرگ اسلام، تصمیم مىگرفت به خارج از مکّه، نماینده رسمى بفرستد بدیهى است فردى که انتخاب مىشد، باید از هر جهت، شایستگىهاى لازم را براى این مأموریت حسّاس مىداشت.
پیامبر خدا، از میان همه مسلمانان آن روز، مصعب بن عُمَیر جوان را به نمایندگىِ خود برگزید.
پیامبر خدا به مُصعب بن عُمَیر که جوانى کمسال و از حافظان و قاریان قرآن بود و بسیارى از قرآن را آموخته بود دستور داد با اسعد، عازم مدینه شود.
این جوان با ایمان و پُرشور و با تدبیر، مأموریت خود را به خوبى انجام داد طولى نکشید که همه اقشار مدینه، بخصوص نسل جوان، دعوت او را پذیرفتند و مسلمان شدند و نخستین نماز جمعه در مدینه، به امامت او اقامه گردید ابن اثیر مىگوید:
گفته مىشود: او نخستین کسى بود که در مدینه، نماز جمعه برگزار کرد و اَسید بن حُضَیر و سعد بن مُعاذ، به دست او مسلمان شدند و همین براى او، افتخار و نشانى بزرگ در اسلام است.
5434. إعلام الورى: وکانَ مُصعَبٌ نازِلاً عَلى أسعَدَ بنِ زُرارَةَ، وکانَ یَخرُجُ فی کُلِّ یَومٍ فَیَطوفُ عَلى مجالِسِ الخَزرَجِ یَدعوهُم إلَى الإِسلامِ فَیُجیبُهُ الأَحداثُ.(10)
ب أوَّلُ والٍ لِمَکَّةَ شابٌّ فِی الحادِیَةِ وَالعِشرینَ
ما إن فرغ النّبی صلى الله علیه و آله من فتح مکّة حتّى بانت فی الأُفق بوادر معرکة حنین بعد فترة وجیزة من ذلک، فما کان من النّبی صلى الله علیه و آله إلّا أن قام بتجهیز جیشه وإشخاصه إلى خارج مکّة استعدادا للمواجهة. وکان من اللازم أیضا من جهة أُخرى أن یستخلف على مکّة التی استخلصها توّا من أیدی المشرکین شخصا کفوءا مدّبرا لشؤونها، سیما وأنّها تمثّل آنذاک ثقل الجزیرة العربیة ومحط أنظار القبائل والناس کافّة. هذا
بالإضافة إلى أنّ مثل هذا الاستخلاف أن یأخذ على أیدی المشرکین ویحول دون أیّ محاولة عبث بأمن مکّة واستقرارها. وقد اختار النّبی صلى الله علیه و آله لهذا الأمر الخطیر من بین أصحابه شابا فی الحادیة والعشرین من عمره اسمه عتّاب بن أسید فقلّده ذلک، وکتب له کتابا بولایته:
وَولّى صلى الله علیه و آله عَتّابَ بنَ أسیدٍ وعُمُرُهُ إحدى وعِشرونَ سَنَةً أمرَ مَکَّةَ وأمَرَهُ أن یُصَلِّیَ بِالنّاسِ وهُوَ أوَّلُ أمیرٍ صَلّى بِمَکَّةَ بَعدَ الفَتحِ جَماعَةً.(11)
ثمّ التفت صلى الله علیه و آله لعتّاب مُبیّنا له خطورة هذه المسؤولیة قائلاً:
یا عَتّابُ، تَدری عَلى مَنِ استَعمَلتُکَ؟ ! اِستَعمَلتُکَ عَلى أهلِ اللهِ عز و جل، ولَوأعلَمُ لَهُم خَیرا مِنکَ استَعمَلتُهُ عَلَیهِم.(12)
وکان من الطبیعی أن یثیر مثل هذا القرار حفیظة وجهاء مکّة وکبرائها، فکتب النّبی صلى الله علیه و آله کتابا طویلاً توقّیا لاعتراضهم جاء فی آخره:
ولا یَحتَجَّ مُحتَجٌّ مِنکُم فی مُخالَفَتِهِ بِصِغَرِ سِنِّهِ فَلَیسَ الأَکبَرُ هُوَ الأَفضَلَ، بَلِ الأَفضَلُ هُوَ الأَکبَرُ.(13)
هذا وقد بقی عتّاب بن أسید والیا على مکّة إلى آخر حیاة النّبی صلى الله علیه و آله، وکان حَسَنُ التدبیر والولایة.
5434. إعلام الورى: و مصعب، بر اسعد بن زراره وارد مىشد و هر روز از خانه بیرون مىرفت و در اطراف مجالس خزرجیان مىچرخید و آنان را به اسلام فرا مىخواند و جوانان، دعوت او را اجابت مىکردند
ب جوانى بیست و یک ساله، نخستین فرماندار مکّه
پس از فتح مکّه، طولى نکشید که جنگ حُنین پیش آمد و به ناچار، پیامبر خدا و سربازانش باید از مکّه خارج شده، به سوى جبهه جنگ مىرفتند چون مکّه به تازگى از دست مشرکان خارج شده بود، باید فرماندار لایق و با تدبیرى براى اداره آن تعیین مىشد که به امور شهر مکّه که مرکز جزیرة العرب و مورد توجّه عموم قبایل و اقشار مختلف مردم بود رسیدگى کند و علاوه بر این، جلوى بىنظمىهایى را که ممکن بود دشمنان به وجود آورند، بگیرد.
پیامبر خدا، در میان همه یاران، جوان 21 سالهاى را به نام «عَتّاب بن اسید»، براى این مسئولیت بزرگ برگزید و براى وى، فرمان صادر کرد در این باره، آمده است:
پیامبر خدا، عَتّاب بن اسید را در 21 سالگى به فرماندارى مکّه گماشت و دستور داد با مردم، نماز جماعت بخواند او نخستین فرماندهى است که پس از فتح مکّه، در آن جا نماز جماعت به جاى آورد.
پیامبر خدا، پس از صدور فرمان حکومت مکّه براى عَتّاب، درباره اهمّیت این مسئولیت، خطاب به او فرمود:
اى عَتّاب! مىدانى تو را بر چه کسانى گماشتم؟ تو را بر مردمان [شهر] خداى عز و جلگماشتم، و اگر براى آنان بهتر از تو سراغ داشتم، او را بر ایشان مىگماشتم.
بدیهى است که انتصاب جوانى 21 ساله به فرماندارى مکّه، موجب رنجش خاطر و آزردگى بزرگان مکّه مىشد پیامبر خدا، براى پیشگیرى از اعتراض آنان، در پایانِ نامه مفصّلى خطاب به مردم مکّه، نوشت:
کسى در نافرمانى از او، به کمىِ سنّش استدلال نکند؛ زیرا بزرگتر، شایستهتر نیست؛ بلکه شایستهتر، بزرگتر است.
عَتّاب بن اسید، تا آخر عمر پیامبر صلى الله علیه و آله، فرماندار مکّه بود و در طول دوران مأموریت خود، به خوبى از عهده این مسئولیت بزرگ بر آمد.
ج قائِدُ حَربِ الرُّومِ، شابٌّ فِی الثّامِنَة عَشَرَة
استنفر النّبیّ صلى الله علیه و آله فی أواخر حیاته لقتال دولة الروم العظمى، فانخرط فی جیش المسلمین کبار قوّاد جیشه صلى الله علیه و آله ووجوه المهاجرین والأنصار.
وکان من البدیهی أن یولّی أمر هذا الجیش أکثر قوّاده کفاءة. فأمّر علیه اُسامة بن زید بعد أن دعاه، وکان له من العمر آنذاک ثمانیة عشرة عاما.(14)
یقع هذا القرار محلّاً لاعتراض وجوه الصحابة سیما فی تلک الظروف السیاسیة الحسّاسة،(15) فکشفوا عمّا فی الضمیر وبسطوا ألسنتهم بالقول: فَتَکَلَّمَ قَومٌ وقالوا: یَستَعمِلُ هذَا الغُلامَ عَلَى المُهاجِرینَ الأَوّلینَ.(16)
فلمّا بلغ النّبی صلى الله علیه و آله ذلک خرج فرقى المنبر مغضبا، فقال بعد الحمد والثناء:
إنَّ النّاسَ قَد طَعَنوا فی إمارَةِ اُسامَةَ، وقَد کانوا طَعَنوا فی إمارَةِ أبیهِ مِن قَبلِهِ، وإنَّهُما لَخَلیقانِ لَها وإنَّهُ لَمِن أحَبِّ النّاسِ إلَیَ آلاً، فَاُوصیکُم بِاُسامَةَ خَیرا.(17)
ج جوانى هجده ساله، فرمانده نبرد با رومیان
پیامبر خدا، در روزهاى آخر زندگىِ خود، مسلمانان را براى جنگ با کشور نیرومند روم، بسیج کرد تمام افسران ارشد، فرماندهان سپاه اسلام، و بزرگان مهاجران و انصار، در این لشکر عظیم، گِرد آمده بودند براى فرماندهىِ چنین سپاهى، بىتردید، باید لایقترین افسران انتخاب مىشد پیامبر اسلام، اسامة بن زید را که جوانى هجده ساله بود طلبید و فرماندهىِ لشکر را به او واگذار کرد این اقدام پیامبر صلى الله علیه و آله، براى بسیارى از اصحاب بزرگ او، خصوصاً در شرایط سیاسى آن روزها، قابل قبول نبود در نتیجه زبان به اعتراض گشودند که: این جوان را بر مهاجران سابقهدار مىگمارد!
پیامبر خدا، در حالى که از این سخن به خشم آمده بود، بَر فراز منبر قرار گرفت و بعد از حمد و ثناى الهى فرمود:
همانا مردم به فرماندهىِ اسامه، زخمِ زبان زدند آنان پیش از این نیز نسبت به فرماندهىِ پدر اسامه، چنین کرده بودند، در حالى که آن دو، شایسته فرماندهى بودند و اسامه، از دوستداشتنىترین خاندانها(18) در نزد من است شما را نسبت به اسامه، به نیکى سفارش مىکنم.(19)
1) الأنبیاء: 60.
2) القصص: 14.
3) یوسف: 22.
4) کنز العمّال: ج 11 ص 475 ح 32233 نقلاً عن ابن مردویه والضیاء عن ابن عبّاس.
5) الفردوس: ج 4 ص 82 ح 6254 عن ابن عبّاس.
6) الأمالی للطوسی: ص 583 ح 1206 عن عبدالله بن عبّاس عن الإمام علیّ علیه السلام، بحارالأنوار: ج 18 ص 192 ح 27.
7) عقد الدرر: ص 39 عن أبی سعید الخدری.
8) بحار الأنوار: ج 19 ص 10.
9) اُسد الغابة: ج 5 ص 176 الرقم 4936.
10) إعلام الورى: ج 1 ص 139 عن علی بن إبراهیم، بحار الأنوار: ج 19 ص 10.
11) السیرة الحلبیة: ج 3 ص 104.
12) اُسد الغابة: ج 3 ص 549 الرقم 3538.
13) بحار الأنوار: ج 21 ص 123 ح 20.
14) الطبقات الکبرى: ج 4 ص 66.
15) راجع: موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام: القسم الثالث / الفصل الحادى عشر / إنفاذ جیش اُسامة.
16) الطبقات الکبرى: ج 2 ص 190.
17) الطبقات الکبرى: ج 2 ص 249.
18) «خاندانها»، ترجمه واژه «آل» در متن عربى است و این واژه، اسم است و تمییز براى «أحَبّ»، و در تمام نسخههاى چاپى تحقیق شده الطبقات الکبرى نیز به همین گونه (آلاً) ضبط شده است؛ لیکن برخى احتمال مىدهند که این کلمه، حرف تنبیه «ألا» باشد که بر سر فعل «فاُوصیکم» آمده است بدین ترتیب، ترجمه چنین خواهد شد: «… و اسامه، از دوستداشتنىترینِ مردمان در نزد من است آگاه باشید که شما را…».
19) دانشنامه امیرالمؤمنین علیه السلام: بخش سوم / فصل یازدهم / روانه کردن سپاه اسامه.