در این باب، سخن از عوامل اعتقادى، حقوقى، اخلاقى، عبادى، اجتماعى و بهداشتى توسعه است.
خداوند، رازق است و هر آنچه و آن که را بر گستره زمین حرکت مىکند، مىپاید و «رزق» او را مىرساند. کسانى، بسیار و کسانى، اندک دارند. گاه، رزق مىگسترد و گاه، دامن برمىچیند. باور به این که به گونهاى رشته نهایى این امور در دست خداوند است و نقشبند زندگى اوست، توکّل را در جان انسان مىریزد و حرکت انسان را در جهت رشد و تعالى، پویندهتر مىکند.
در فصل دوم، از عوامل حقوقى آنچه آمد، سخن گفته شده است که: «مال» ، از آنِ خداست. پس حقوقى دارد که خداوند، آنها را رقم مىزند. آن گاه از مسئولیت امّت در برابر اقامه حقوق و عینیت بخشیدن به آن، سخن مىرود؛ یعنى تلاش در جهت رسیدن همگان به آنچه شایسته و بایسته آنهاست و حرکت براى احقاق حقوق انسانها بدون هیچ گونه تردید و با صلابت و استوارى. عوامل اخلاقى رشد اقتصادى، مانند: شکر، تعادل، قناعت، ایثار، تقوا (مفهوم همسو با این مقوله از تقوا) . و سرانجام، سخنى و احادیثى درباره این که پایینترین سطح معیشت چیست و چگونه است.