در باب چهارم، از تکوین شخصیت انسانى سخن رفت و از آنچه در سامانیابى شخصیت قرآنى و بر پایه سنّت نبوى یارى مىرساند و اکنون در باب پنجم، آفات خودسازى و نیز آنچه در شکلگیرى شخصیت انسانى و سامانیابى شخصیت شایسته و ستودنى انسان، در هم شکننده و تباهىآفرین است، بیان شده است. در این سمت و سو، در فصل یکم، حکمتهاى نبوى درباره «هواى نفس» عرضه شده است و خطرآفرینى آن و هشدار نسبت به جذبههاى پنهانى و کششهاى نفسانى ناپیدا و این که هواى نفس، گاهى بر عقل چیره مىشود و آن گاه که فروغ عقل، کمسو شود، هواى نفس، چون «وَلَه» ، قبله روح و جهت دهنده حرکت انسانى در حیات و حرکت او جلوه مىکند.
موضوع «شرک» و هشدار نسبت به این که انسان در کمند آن فرو افتد، چگونگى همراهى مشرکان، اقامت در بلاد شرک و هشیار بودن در مقابل شرک خفى، در فصل دوم آمده است.
فصل سوم، ویژه «گناه» است و بیان نقش تخریبى آن در شخصیت انسانى، با عناوینى چون: گناهانى که آمرزیده نمىشوند، گناهان بزرگ، اصرار بر گناه، آثار
گناه، نقش گناه در ستُردن نعمت الهى و نقش گناه در فرود آمدن عذاب و نقمت خداوند و. . . و در نهایت، آنچه باعث مىشود که آثار گناه از صفحه ذهن و دل و زندگى پاک شود.
فصل چهارم از این باب، درباره موضوع بسیار مهم «انحصارطلبى (استئثار)» است، در مقابل «ایثار» . ابتدا احادیث هشدار دهنده از وقوع انحصارطلبى و بهکارگیرى آن، عرضه شده است و آن گاه از این حقیقت، سخن رفته است که پیامبر خدا از انحصارطلبى دور بوده است؛ امّا آن بزرگوار از وقوع این حالت زشت در میان امّتش، بویژه حاکمان و خلیفگان آن در آینده خبر داده است. به لحاظ اهمّیت موضوع، پس از روایات، بحثى ارجمند و خواندنى درباره گونههاى انحصارطلبى و نقد و تحلیل روایاتى از پیامبر خدا آمده است که حاکمان، انحصارطلبى خواهند کرد و مؤمنان بر این حالت آنان، شکیبایى مىکنند و لب به اعتراض نمىگشایند و نشان داده شده است که بر پایه مبانى شناخت سَره از ناسَره، این روایات، پایهاى ندارند و نمىتوان آنها را به پیامبر خدا نسبت داد.
«آزاررسانى» ، موضوع فصل پنجم باب است که با ترغیب بر جلوگیرى از «ایذا (آزار)» آغاز مىشود و با بیان گونهها و مصادیق آن، ادامه مىیابد و در پى آن، بدترین انواع آزاررسانى معرّفى شده است که از جمله آنها آزاررسانى به اهل بیت و مجاهدان و والدین و همسایه است.
در فصل ششم نیز «بخل» ، چگونگى و ویژگىهاى آن آمده است.
احادیث نبوى درباره «بدعت» ، ابعاد آن و لزوم دورى گزیدن از بدعتگذاران و مسئولیت عالمان در برابر بدعت و. . . «بطالت» و آثار ناهنجار آن، «تهمت» و سزاى آن و حکمِ همنشینى با تهمتزنندگان، در فصول بعد، عرضه شده است.
آن گاه، از «عیبجویى» ، طعن زدن به دیگران و جستجو از کاستىهاى مردمان
سخن به میان آمده و جستجوى عیبهاى مردم، زشت شمرده شده و بر پوشاندن عیوب مردمان، تأکید شده است. آموزه ارجمند این فصل، توجّه دادن به این نکته است که هیچ انسانى خالى از کاستى و تهى از عیب نیست و مردان شایسته و کسانِ نیک، آناناند که توجّه به کاستىهاى خودشان، آنان را از پرداختن به عیوب دیگران، باز دارد و. . . .
موضوعاتِ «آزمندى» و زشتى آن، ریشهها و آثار آن، پرهیز دادن از آن و بیان پاداش کسى که به چنگ افکندن بر حرام قدرت دارد، امّا از آن تن مىزند، «حسد» و نکوهش آن، رابطه حسد و ایمان، خطرآفرینى حسد، نشانه حسود و سپس موضوع «سوگند خوردن» ، نهى از سوگند خوردن به خداوند و آثار سوگند خوردن نابهجا و نادرست، و پس از آن موضوع «شراب» و بررسى نقش آن در گسترش پلیدىها و زشتىها، فرجام شرابخواران و چگونگى حشر آنها در قیامت، موضوع «خیانت» و نهى از آن، گرچه درباره خائن باشد، نشانه خائن و فرجام کار او در فصول بعدى آمده است.
فصل نوزدهم این باب، ویژه «ریا» است. نکوهش ریا، این که عمل آمیخته به ریا پذیرفته نمىشود، بهشت بر ریاکار، حرام است و کار آمیخته به ریا، مقبول درگاه الهى نخواهد بود، راه نجات از ریا، فرجام کار ریاکار، نشانههاى ریاکار، لزوم پرهیز از وسوسه در ریا و سرانجام، جایگاه والاى پرستش نهانى خداوند، از جمله عناوین این فصل هستند.
موضوعاتِ «ربا» و هشدار نسبت به انجام دادن آن، بزرگى گناه ربا، چگونگى حشر رباخواران، «رشوه» و چگونگى آن و این که رشوه، کفر است و تفسیرى از چگونگى احوال رشوه دهندگان و گیرندگان، موضوعات فصول بعدى این باباند.
فصل بیست و دوم، ویژه احادیث درباره «زنا» و آثار زیانبار آن در جامعه
است. موضوع فصل بیست و سوم، «دشنام» است با عناوینى چون: زشتى دشنام، هشدار نسبت به دشنام دادن به مؤمن، نهى از دشنام دادن به مردمان و پدیدهها و. . . . «مسخره کردن» نیز موضوع فصل بیست و چهارم است، با روایاتى درباره فرجام و پاداش استهزا کنندگان.
موضوع مورد بحث بعدى، «اسراف» است: نشانههاى آن و آنچه اسراف پنداشته مىشود و اسراف نیست در فصل بیست و پنجم از آن سخن رفته است.
در فصل بیست و ششم، از آزمندى و ناهنجاریها و زیانهاى سخن رفته است و آنگاه فصل بیست و هفتم است احادیث درباره «ستم» و «ستمگرى» ، با معرّفى انواع ظلم، نشانههاى ظالم، نهى از یاورىِ ظالم و تشویق به همکارى با مظلوم، و. . . .
موضوع فصل بعدى، «سوء ظن» است و آن گاه سخن از «عُجب» است و این که عُجب، عبادت را تباه مىکند و زمینههاى هلاکت انسان را فراهم مىآورد. «شتابزدگى» و زشتى آن، و ستایش شتابورزى به نیکى و نیکىآفرینى در فصول بعدى عرضه شده است. «عذاب دادن» ، «شکنجه کردن» ، «تعصّب ورزیدن» ، مفهوم تعصّب و این که تعصّب ستودنى کدام است، «فریبگرى» و «خیانت» ، «غرور» و «گردنفرازى» ، «غش» و «آلودهسازى» و آمیختن سَره با ناسَره، موضوعات مورد بحث بعدى هستند.
موضوع «خشم» و آثار آن و این که خشم، کلید همه زشتىهاست و خشم، پاره آتش و آتشگیرانه شیطان است و این که نیرومندترین کسان، آناناند که در هنگام خشم، بر خویشتن چیره باشند و. . . این همه، در فصل سى و ششم است که پس از آن، احادیث مربوط به «غفلت» آمده است و آنچه زمینه غفلت را ایجاد مىکند و آنچه مانع از آن مىشود.
موضوعاتِ «خیانت» و این که اگر در دلى ایمان وارد شود، به خیانت آلوده نمىشود، «غنا» ، یعنى موسیقى آمیخته به باطل، طربانگیز و متناسب با محافل لهو و لعب و عیّاشى و آثار سوء آن، «غیبت» و نهى از آن، نقش غیبت در گسترش فحشا و زشتى در جامعه، تبیین و تفسیر غیبت، گونههاى غیبت، فخرفروشى و تفاخر به گذشتگان، «قتل» و مسائل مرتبط با آن، در فصول بعدى این باب آمدهاند.
انسان، به «امید» زنده است و امید، نشاط مىآفریند و تحرّک مىبخشد و ناامیدى، حرکت انسان را در زندگى کُند مىکند و انسان چون از حرکت مانْد و به ایستایى مبتلا شد، پوسیده شده، از جایگاه انسانىاش فرو مىغلتد.
حکمتهاى نبوى درباره «یأس از رحمت الهى» که بسى تکان دهندهاند، در فصل چهل و سوم عرضه شدهاند و در فصلِ پس از آن، احادیث مرتبط با «کبر» آمده است و تفسیر آن، نکوهش تکبّر به هنگام راه رفتن، چهرهنمایى از متکبّر و پایان کار متکبّران.
موضوع فصل چهل و پنجم، «دروغ» است که ضمن آن، احادیث درباره رابطه ایمان و کذب و این که دروغ، کلید تمام پلیدىهاست و آثار دروغگویى، آمده است.
«کاهلى و تنبلى و بىتحرّکى» ، هشدار نسبت به آنها و بیان نشانههایشان، «کفر» ، گونهها و وجوه کفر، بنیادهاى آن و کمترین نماد آن، «تکلّف» و نشانههاى آن، چیستى «لغو» ، درآمیختن با آنچه براى انسان سودى ندارد، ترغیب به تن زدن از کار لغو، «فریبگرى» ، نکوهش آن و فرجام فریبگرى و در نهایت، «نفاق» ، آغاز آن و نشانهها و ویژگىهاى منافقان و. . . از جمله موضوعاتى هستند که احادیث نبوى مرتبط با آنها در فصول پایانى بخش پنجم، گزارش شدهاند.