جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

باب چهارم: عوامل خودسازى

زمان مطالعه: 5 دقیقه

در باب چهارم این بخش، سخن از «شکل‌گیرى شخصیت انسان» است که با توجّه دادن انسان به الگوگیرى در تربیت و یادکرد اُسوه‌هاى والاىِ تاریخ انسان، قلّه‌هاى افراشته کرامت، ایمان، صداقت و استوارى: برخى پیامبران (چون ابراهیم خلیل و پیامبر اسلام) ، اهل بیت علیهم السلام و عالمان الهى آغاز مى‌شود و با طرح موضوع مجاهده نفس و نقش آن در شکل‌گیرى شخصیت انسان، ادامه مى‌یابد.

انسان در گذرگاه زندگى و در مسیر رسیدن به نقطه پایانى این مرحله از حیات

که پیش‌تر هم آمد و زمینه‌ساز و شکل دهنده مرحله دیگر است گاه مى‌لغزد و بدان گونه که باید و شاید، گام بر نمى‌دارد. این همه، مؤمن را مى‌هراسانَد و از این که خشم الهى و عذاب خداوندى دامنگیرش شود، خوفناک مى‌شود، و اگر چنین گردد، بنده به خود مى‌آید و جبران مافات مى‌کند. افزون بر این، باعث مى‌شود که بنده مؤمن خدا، از آغاز، از خوف آنچه یاد شد، گِرد نبایدها نگردد و نفس را از این که بر گستره زندگى چموشى کند، باز دارد و افسار زند. بدین سان، خوف، مهم‌ترین عامل باز داشتن نفس انسانى از سرکشى‌هاست.

فصل سوم این باب، گزارش حکمت‌هاى نبوى است درباره آنچه آمد، با عناوینى چون: «جایگاه خوف الهى» که مى‌گوید: این خوف را چنان در جانت بنشان که گویى خداوند را مى‌نگرى. ثمره فهم خوف از خداوند پس از لغزش‌ها، تنبّه و بیدارى است. بدین سان، بنده باز مى‌گردد و از آنچه کرده، روى بر مى‌تابد.

موضوع فصل چهارم، «توبه» است: ترغیب به توبه، اهمّیت توبه و این که توبه تا چه مرحله زمانى‌اى قبول مى‌شود، توبه نصوح، تأخیر در توبه و. . . . انسان با بازگشت به حق و یافتن مسیر و تأمّل در آنچه باید انجام دهد، به زندگى چارچوب‌دار مى‌رسد و درک این حقیقت که هر چیزى که در این دنیا شکل مى‌گیرد، حساب و کتاب دارد. پس تقوا پیشه مى‌کند و به «وَرَع» دست مى‌یازد.

عنوان فصل پنجم، «تقوا (پرهیزگارى)» است. اهمّیت تقوا و این که تقوا، دژى براى انسان و کلید کرامت اوست و تبیین این موضوع ارجمند که «حقّ تقوا» چیست؟ متّقین، کیان‌اند؟ و آثار تقوا چیست؟

فصل ششم، ویژه «وَرَع (پارسایى)» و بیانگر نقش آن در عبادت، تفسیر ورع و باورع‌ترین کسان است.

پیامبر خدا، که خود اسوه اخلاق است، این حقیقت را بیان فرمود که براى «تتمیم اخلاق» ، فرمان بعثت یافته است.(1) بدین سان، حکمت‌هاى آن بزرگوار در باب اخلاق، حُسن خلق و. . . شنیدنى است.

فصل هفتم، درباره «حُسن خُلق» است، با عناوینى چون: تفسیر حُسن خُلق، برکات حُسن خُلق و این که حُسن خُلق، باعث زینت دل‌هاست و در آخر، زشتى‌ها و ضررهاى سوء خُلق، بیان شده است.

در فصل هشتم، از «حق‌گرایى» و نقش آن در خودسازى سخن به میان آمده‌است.

در فصل نهم، احادیث نبوى مرتبط با «ادب (تربیت)» آمده است. ترغیب به ادب، نیکوترین ادب‌ها، عوامل شکل‌گیرى «ادب» ، آثار ادب، چگونگى و روش‌هاى تأدیب و به دنبال آن، آفات تأدیب آمده است.

در فصل دهم، از «عدل» سخن رفته است و این که عادل کیست و عادل‌ترین کسان، کیان‌اند. «مواسات» ، در فصل یازدهم پس از عدلْ آمده است با گونه‌هاى مختلف آن و آن گاه، در فصل دوازدهم از «ایثار» سخن رفته است و ارج و عظمت آن و الگوهاى والاى ایثار، یعنى اهل بیت علیهم السلام، و آن گاه تفسیر آیه نهم سوره حشر و تحلیلى از وجوه مختلفى که مفسّران، ذیل این آیه آورده‌اند و بررسى و نقد اسانید وجوه مختلف در تفسیر این آیه.

موضوع «امانت» و جایگاه بلند آن در تعامل انسان‌ها و آثار امانت در زندگانى انسان، موضوع فصل سیزدهم است و در فصل چهاردهم از «محاسبه» سخن رفته است، با تأکید بر اهمّیت «محاسبه نفس» . آن گاه در فصل پانزدهم «نیکى و نیکوکارى» مطرح شده است و جایگاه والاى احسان کردن به دیگران در زندگى، و این که با احسان، دل‌ها تسخیر مى‌شود و گستره آن تا جایى است که انسان باید

«احسان» کند، گرچه فرد مقابلش بدو «بدى» کرده باشد.

آنچه انسان را از فرو غلتیدن در زشتى‌ها، نکبت‌ها و بدى‌ها نگه مى‌دارد، «حیا (شرم)» است و این است محتواى کلام پیامبر خدا که: «اگر شرم نمى‌ورزى و آزرم ندارى، هر آنچه مى‌خواهى، بکن» .(2) به راستى، آن که پرده حیا را مى‌دَرَد، زشتى را به اوج مى‌رساند. فصل شانزدهم، از «حیا» و جایگاه آن در حیات انسانى و پیوند آن با ایمان و. . . سخن مى‌گوید و در پىِ آن، موضوع «حِلم (بردبارى)» آمده است که مهم‌ترین واکنش انسان در زمان سرکشى نفس و چموشى‌هاى «نفس امّاره» است.

«دلْ‌رحمى» ، «مهروَرزى» و «مدارا» ، عناوینى است که احادیث نبوى درباره آنها در فصل‌هاى بعدى عرضه شده‌اند و آن گاه، سخن از «زُهد» است و ترغیب بدان، و اهمّیت و برکات زهد، با عناوینى چون: صلاح نفس، وَرَع، تحمّل دشوارى‌ها، تقرّب إلى اللّه و. . . . زمینه‌ها و عوامل زهد نیز در پایان فصل آمده است. «سخاوت» و حد و مرز آن و سخاوتمندترین انسان‌ها و آن گاه «شکر» و نقش آن در فزونى نعمت‌ها در فصل‌هاى بعدى آمده است.

در فصل بیست و سوم، از «صبر (شکیبایى)» سخن به میان آمده است و جایگاه آن، پیوند آن با ایمان و پیروزى، گونه‌هاى صبر، نشانه‌هاى صابران و پیامدهاى آن.

«صدق (راستى)» و صادق‌ترین انسان‌ها، موضوع بعدى مورد بحث است. فصل بیست و پنجم، ویژه «صدقه» است با عناوین بسیار و موضوعات مختلف درباره ارزش و مرتبه صدقه، پاداش آن، حدّ و مرز حدود آن، موارد و آثار آن و در نهایت، آفات صدقه.

اهمّیت «سکوت» و آثار آن، «حُسن ظن» در زندگى، عفاف ورزیدن و جلوگیرى

از سرکشى‌هاى «شکم» و. . . ، «گذشت» و اهمّیت آن و ارج و والایى‌اش به هنگام قدرت و توانایى، «غیرت» و جایگاه آن در سلامت جامعه، «قرض دادن» و مسائل مرتبط با آن، «استوارگامى» و آثار آن، موضوعاتى هستند که در فصل‌هاى بیست و ششم تا سى و سوم، گزارش شده‌اند. «اِکرام (بخشندگى)» ، آن که باید بدو اکرام شود، آن که شایسته اکرام نیست، کریم‌ترینِ انسان‌ها، «مروّت (مردانگى و جوان‌مردى)» ، ابعاد و مصادیق آن، و این که «نصیحت» چیست و نشانه‌هاى آن کدام است، در فصل‌هاى بعدى آمده است.

«فراغت» ، «آسودگى» و «آسایش» در زندگى انسان در کنار تلاش و کوشش، که باید برخاسته از نظم استوار و چینش دقیق امور زندگى بشر باشد و «الگوگیرى» از نظمِ پیامبر خدا، موضوعات بعدى است.

در فصل سى و هفتم، سخن از «انفاق» است و ابعاد آن، و از ضرورت انفاق در راه خدا براى گسترش طاعت الهى، و هشدار نسبت به این که اگر مال در راه طاعت، انفاق نشود، در مسیر معصیت، تباه خواهد شد.

زندگانى اجتماعى انسان بر پیوندها و وعده‌ها و همدلى‌ها و همراهى‌ها، وفاى به عهد و ارج و عظمت آن استوار است که در فصل سى و نهم، حکمت‌هایى در این باره آمده است و آن گاه، سخن از «وقار» است و «فروتنى» ، ادبِ تواضع، تواضع براى خدا و تأکید بر تن زدن از فروتنى در برابر ثروتمندان به خاطر ثروتمندى آنها، و پیوند استوار میان فروتنى و فراز آمدن؛ یعنى خداوند، هر آن که را تواضع کند و براى خداوند چنین کند، بر مى‌کشد.

در فصل چهل و یکم، از «توکّل» سخن رفته است و احادیث نبوى در تفسیر توکّل، چهره‌نمایى از «توکّل کنندگان» ، آثار توکّل، آداب آن و سرانجام، چگونگى

انقطاع إلى اللّه عرضه شده است.

در فصل چهل و دوم این باب، «هدیه» ، نقش آن در مهرآفرینى، گونه‌هاى هدیه و این که براى کارگزاران سزاوار است که هدیه را نپذیرند و در نهایت، این که مهم‌ترین هدیه چیست، آمده است.

در فصل چهل و سوم، درباره «همّت» و بلندهمّتى و مسائل مرتبط با آن بحث شده و این باب به پایان رسیده است.


1) ر. ک: حکمت‌نامه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله: ج 2 ص 100 ح 938.

2) ر. ک: عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 2 ص 56، بحار الأنوار: ج 71 ص 333 ح 8؛ کنز العمّال: ج 3 ص 122 ح 5780.