خداوند، به پیامبران فرمان هدایت داده تا در میان مردمان حضور یابند، با مردمان باشند و با آنها در آمیزند و سخن حق را فراز آورند و بر جانهاى آنان، فرو خوانند و در ژرفاى دلِ کسانى که ظرفیت کشش آموزههاى الهى را دارند، جاى دهند. پیامبران الهى، از میان مردم و از دلِ تودههاى مردم برآمدند و با زبان آنان، سخن گفتند و حقایق را در نهایت شیوایى و با اخلاص و پیراستهجانى بر آنها فرو خواندند. در این باب، آن سلسله سخنان و حکمتهاى نبوى که به جایگاه نبوّت پرداختهاند، گزارش شده است، سخنانى که از رسالت انبیاى الهى پرده برگرفته و چرایىِ صدور فرمان هدایت به آنان را شناسانده است و از ویژگىهاى پیامبران الهى سخن گفته است و سرانجام، زمانشمولى و جهانشمولى آیین محمّدى را بیان کرده است.
بدین سان، فصول این باب با بیان «فلسفه نبوّت» آغاز شده و با یادکرد تنى چند از پیامبران الهى قبل از اسلام، چونان: آدم، ایّوب، شعیب، موسى و عیسى علیهم السلام ادامه مىیابد و آن گاه، در فصل سوم، سخن از رسالت محمّد صلى الله علیه و آله است و دلایل نبوّت آن بزرگوار و گواهان بر رسالت آن عزیز و سپس، جهانشمولى دعوت ایشان. نیز گزارش برخى از نامههاى پیامبر خدا به برخى کسان آمده است با محتوایى نشانگر این حقیقت.
فصل چهارم، به موضوع «ختم نبوّت» اختصاص دارد و فصل پنجم، گزارشگر سخنان پیامبر خدا درباره ویژگىهاى خانوادگى و اخلاقى ایشان است که در آنها، ایشان با عناوینى چونان: امین، صادق، رحیم، شجاع، متواضع، صابر و. . . توصیف شده و نشانگر آن است که تبلور عینى حق و حقمدار بوده و هرگز براى خود و در جهت خودمدارى به خشم نمىآمده است. ایثار، جلوه والایى زندگى او بوده است و نظم، نقشبند حیات فردى، اجتماعى و سیاسىاش و. . . و آن گاه ویژگىهاى سیاسى ایشان و در نهایت، جلوههاى عبادت و سر سودن ایشان در پیشگاه الهى بیان شده است.
فصل ششم، گزارشى است از هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله از مکّه به مدینه و به مناسبت آن، پژوهشى در باب بنیاد نهادن تقویمهاى میلادى و هجرى آمده و نمایاندن این حقیقت که هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله مبدأ تاریخ اسلامى و هجرى است و پیامبر خدا، خود، این مبدأ را براى تاریخ امّتش برگزید. در فصل هفتم، معراج پیامبر صلى الله علیه و آله و چگونگى آن و نیز حقایق نهفته در آن که از جمله رویدادهاى شگفت و شگرف زندگى پیامبر صلى الله علیه و آله است، گزارش شده و در فصل هشتم، گزارشهاى پیامبر صلى الله علیه و آله از آینده (اخبار غیبى) آمده است. فرجام این فصل، برداشتى است از روایت و یا روایاتى درباره پیشگویى پیامبر خدا از وقوع انقلاب اسلامى ایران و. . . . در این فصل، روایاتى مشتمل بر «یأتى (مىآید)» آمده است که به گونهاى نشانگر فردا و فرداهاى این امّت است و سخت تکان دهنده؛ مانند این سخن:
یَأتى علَى النّاسِ زَمانٌ الصّابِرُ فیه عَلى دِینِهِ مِثلُ القابِضِ علَى الجَمرَةِ بِکَفِّهِ.(1)
زمانى بر مردم مىآید که شکیبا بر دین، مانند کسى است که اخگرى را در کفِ خویش گرفته باشد.
که بىگمان شکیبایى، استوارگامى و ایستادگى بر سلامت دین، دینمدارى راستین است و به راستى چهسان دقیق، دشوار، پیلافکن و. . . است.
1) مکارم الأخلاق: ج 2 ص 346 ح 2660، بحار الأنوار: ج 77 ص 98 ح 1.