جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

درآمد (حکمت نامه پیامبر اعظم، در یک نگاه)

زمان مطالعه: 6 دقیقه

. . . بَعَثَ اللّهُ سُبحانَهُ مُحَمَّدا رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله. . . مَأخُوذا عَلَى النَّبِیِّینَ میثاقُهُ، مَشهورَةً سِماتُهُ، کَریماً میلادُهُ. و أهلُ الأرضِ یَومَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ، و أهواءٌ مُنتَشِرَةٌ، وَطَرائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ، بَینَ مُشَبِّهٍ للّهِ‌ِ بِخَلقِهِ، أو مُلحِدٍ فِى اسمِهِ، أو مُشیرٍ إلى غَیرِهِ. فَهداهُم بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ، و أنقَذَهُم بِمَکانِهِ مِنَ الجَهالَةِ.(1)

. . . خداوند سبحان، محمّد، پیامبر خدا را فرستاد. . . در حالى که از پیامبران [قبلى]برایش پیمان گرفته بود. نشانه‌هاى پیامبرى‌اش آشکار شد و روز ولادتش با کرامتى عظیم، همراه بود. در این هنگام، مردم روى زمین، به کیش و آیین، پراکنده بودند و هر کس را عقیده و آیین و رسمى دیگر بود: پاره‌اى خدا را به آفریدگانش تشبیه مى‌کردند، پاره‌اى او را به نام‌هایى منحرف مى‌خواندند و جماعتى مى‌گفتند که: این جهانِ هستى، آفریده دیگرى است. خداوند، با رسالت محمّد صلى الله علیه و آله آنان را از گم‌راهى رهانید و ننگِ جهالت را از آنان زُدود.

قرن‌ها از برانگیخته شدن آخرین فرستاده خداوند، پیامبر مهر، صمیمیت و صلابت، عیسى مسیح علیه السلام گذشته بود. جامعه انسانى دست‌خوش دگرگونى‌هاى فکرى و عقیدتى و دگرسانى‌هاى اخلاقى و اجتماعىِ شگفتى شده بود. مردمان در خواب غفلت فرو رفته بودند و تار و پود حقیقت، چنان از هم گسسته شده و رشته

دین، سست و نااستوار و پایه‌هاى باور، ناپایدار گشته بود که انسان‌ها گرفتار سلطه شیطان شده، فرمان دیو مى‌بردند و به آبشخور جهل‌زاى ابلیس، وارد مى‌شدند و با مستى بر مى‌آمدند. تخمِ کین مى‌کاشتند و بیرق فتنه بر مى‌افراشتند و با گرفتار آمدن در امواج فتنه، سرگردان و حیرت‌زده، درمانده و نادان و فریفته شیطان، راه به هیچ مقصود استوار و مقصود شایسته‌اى نمى‌بردند.

در چنین هنگامه‌اى،(2) پس از روزگارانى که از هدایت‌گسترىِ عیسى مسیح علیه السلام مى‌گذشت، خداوند، محمّد صلى الله علیه و آله را با دینى آشکار، قوانین و مقرّراتى استوار، نشانه‌هایى پایدار، انوارى درخشان و مشعلى فروزان، دانشى انباشته، گسترده، زداینده جهل و ایجاد کننده بیدارى، بُرنایى، هوشمندى و باورهاى ژرف، با صلابت برانگیخت(3) تا جامعه‌اى «قرآنى» ، سرشار از ارزش‌هاى الهى انسانى و آکنده از مکرمت‌هاى اخلاقى پدید آورَد و انسان را به سوى مقصد والا و مقصود اعلا، رهنمون شود. محمّد صلى الله علیه و آله خود، جلوه این حقایق آسمانى، تبلور آموزه‌هاى قرآنى، و تجسّم عینى ارزش‌هاى الهى اخلاقى بود.(4)

پیامبر خدا، زیباترین، دل‌پذیرترین، کامل‌ترین و برترین چهره انسانىِ آفریده خداوند بود. تأمّل در سیره او، درنگریستن به شخصیت او، و تدبّر در خُلق و خوى او، انسان را شگفت‌زده و متحیّر مى‌سازد. پیامبر خدا، به واقع، در دشتستان تاریخ، چونان بلندترین قلّه‌اى است که هر آن که از معبر تاریخ گذشته، به ناچار نگاهش به او خیره گشته است، مگر این که چونان کوردلانِ گریزان از حقیقت، چشم خود را

بر زیباترین جلوه هستى نیز بسته باشد.

به دیگر سخن، پیامبر خدا، چونان آفتاب در اوج نیم‌روز است. مگر مى‌شود چشم داشت و آن‌همه نورافشانى، پرتوآفرینى و گرمازایى را ندید و حس نکرد؟ ! مگر این که چون شب‌پره‌خویانى بود که از شعاع شگفت و شگرف آفتاب، فرار مى‌کنند و دیدن حقیقت را بر نمى‌تابند. آیا درازناىِ تاریخ و پهنه گیتى، چهره‌اى چنین شکوهمند به خود دیده است؟ ! از على علیه السلام بشنوید که بى‌گمان در نمایاندن شخصیت و چهره پیامبر خدا، یگانه است و بى‌همتا:

مَن رَ آهُ بَدیهَةً هابَهُ، ومَن خالَطَهُ مَعرِفَةً أحَبَّهُ، یَقولُ ناعِتُهُ: لَم أرَ قَبلَهُ ولا بَعدَهُ مِثلَهُ.(5)

هر کس بدون سابقه قبلى وى را مى‌دید، هیبتش او را مى‌گرفت و هر که با وى معاشرت مى‌کرد و او را مى‌شناخت، دوستدارش مى‌شد. هر که مى‌خواست او را وصف کند، مى‌گفت: نظیر او را در گذشته و حال ندیده‌ام.

بدین سان، طبیعى است که این چهره نورانى، جهانى شود و پرتو شخصیت او بر تمام شخصیت‌هاى جهان، سایه افکند و تمام قهرمانان و بزرگان، این قلّه‌هاى افراشته تاریخ بشر، در برابر عظمت و والایى او سر فرود آورند و زمینه تحقّق وعده الهى در جهانى شدن این آیین، و سیطره آموزه‌هاى دین این چهره بى‌بدیل تاریخ، شکل گیرد که خداوند فرمود:

«هُوَ اَلَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ اَلْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى اَلدِّینِ کُلِّهِ.(6)

او کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دین است، پیروز گرداند» .

این همه، چیزى نبوده و نیست که بر هوشمندان تاریخ، پوشیده مانَد؛ آنانى که

چگونگى روند حقایق را مى‌دانستند و چه سانىِ نفوذ اندیشه و کلام را در مى‌یافتند، چه آنان که مى‌یافتند، ولى بر نمى‌تافتند و از ره ستیز بر مى‌آمدند، و چه آنان که مى‌یافتند و بر مى‌تافتند و از سرِ خضوع، بدان اذعان مى‌داشتند و در برابر عظمت آن، سر فرود مى‌آوردند. اکنون از هر کدام از این دو رویکرد، به یک نمونه بنگرید:

ولید بن مغیره، سرسخت‌ترین و خیره‌سرترین دشمن پیامبر صلى الله علیه و آله، پس از شنیدن آیاتى گفت:

وَ اللّهِ لَقَد سَمِعتُ مِن مُحَمَّدٍ آنِفا کَلاما ما هُوَ مِن کَلامِ الإِنسِ و لا مِن کَلامِ الجِنِّ و أنَّ لَهُ لَحَلاوةً و أنَّ عَلَیهِ لَطَلاوَةً و أنَّ أعلاهُ لَمُثمِرٌ و أنَّ أسفَلَهُ لَمُغْدِقٌ و أنَّهُ لَیَعلو و لا یُعلى عَلَیهِ.(7)

به خداوند سوگند، در همین روزها سخنى را از محمّد شنیدم که نه از جنس کلام جنیان و نه انسیان بود. آن کلام، شیرینى و جذابیتى ویژه دارد. شاخ و برگش پربار و ریشه‌هایش جوشان است. او هماره بر فراز مى‌نشیند و چیزى برتر از آن نمى‌رود.

و انیس بن جُناده، از چیره‌زبان‌ترین شاعران روزگار جاهلى و از جمله ناقدان محافل شعر آن روزگاران، پس از تصریح به این که سخن ارائه شده از پیامبر خدا را با برترین شعرها و سخن‌ها به میزان نقد نهاده است، مى‌گوید:

فَما یَلتَئِمُ عَلى لِسانِ أحَدٍ بَعدى أنَّهُ شِعرٌ، وَ اللّهِ أنَّهُ لَصادِقٌ و أنَّهُم لَکاذِبونَ.(8)

پس از من، بر زبان کسى نخواهد گذشت که آن شعر است. به خداوند سوگند که قرآن، حقیقت دارد و آنان دروغگویند.

چنین بود که پیراسته‌دلان، سر در گرو حق گذاشته، بر گرد شمع وجود پیامبر خدا، چونان پروانه گِرد آمدند و سر از پا ناشناخته، در دفاع از او کوشیدند. آن

روزگاران و پس از آن، بر گذرگاه تاریخ، سیاه‌دلان و تیره‌جانان در برابر او و آموزه‌هاى والایش صف کشیدند، با روش‌هاى گوناگون، علیه شخصیت پیامبر صلى الله علیه و آله و تحریف و وارونه‌سازى چهره زیباى او تلاش کردند و از دورترین روزگاران تا سده‌هاى اخیر و شکل‌گیرى و گسترش پژوهش خاورشناسان، از ساختن و پراکندن دروغ‌ها، افسانه‌ها و سخنان یاوه، کوتاه نیامدند و تا توانستند، در این راه کوشیدند.(9)

پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و ارائه چهره‌اى ناب و خردمندانه از اسلام و ایجاد جاذبه و کشیدن انبوه اندیشه‌ها، خامه‌ها، فکرها و جریان‌ها به سوى آموزه‌هاى والاى قرآن و اسلام، روند این تلاش‌ها و کوشش‌ها و کشش‌هاى شیطانى و دیومنشانه در جهت تحریف چهره پیامبر خدا، بسى افزون شد. کتاب آیات شیطانى، از جمله نمونه‌هاى زشت و پَلشت همین جریان بود و اهانت‌هاى مکرّر به آن چهره پاک و تابناک خدایى در قالب کاریکاتور و. . . در همین جهت و با همین سمت و سو شکل گرفت. بر این همه باید سخنان یکسر دروغ و اهانت‌آمیز پاپ را افزود که بى‌گمان، آبشخورش همان جریانِ آغاز شده از روزگاران کهن، و انگیزه‌اش انگیزه‌هاى شیطانى و ستیهنده با پیامبر خداست. اکنون باید مسلمانان مؤمن و هوشمند، با حزم‌اندیشى تمام، این جریان‌ها را بپایند و بدانند که حملات جریانِ یاد شده، بویژه پس از پیروزى شگفت‌آور و خیره کننده «حزب اللّه لبنان» بر رژیم تا بُن دندان مسلّح اسرائیل، با همراهى و همدستى صهیونیزم بین الملل، تشدید شده، گسترده‌تر خواهد گشت.

اعلام «سال پیامبر اعظم» ،(10) فرصت بسیار مناسبى است که عالمان، محقّقان و

سختکوشان قبیله قلم، با تمام توان به آوردگاه توطئه‌ها و تهاجم فرهنگى و شبیخون فکرى برنامه‌ریزى شده دشمنان اسلام، وارد شوند و با ترسیمى زیبا از چهره پیامبر صلى الله علیه و آله بر پایه منابع و مصادر اصیل و آموزه‌هاى ارجمند و تعالیم قویم قرآنى و اسلامى، با ارائه ابعاد مختلف سیره والاى آن بزرگوار و آن شخصیت بى‌بدیل و ناپیدا کرانه، جهانیان را با شخصیت آفتابگون و معارف و حقایق دریاوار نبوى آشنا سازند و مشعلى فروزان، فرا راه بشر قرار دهند.


1) نهج البلاغة: خطبه 1.

2) آنچه آمد، اندکى بود از نمادها و نمودهاى فرهنگى، اعتقادى و اخلاقى بسیارِ جامعه جاهلى در آستانه ظهور محمّد مصطفى صلى الله علیه و آله.

3) ر. ک: نهج البلاغة: خطبه‌هاى 1 و 2 و 94 و 133 و 158.

4) مسند ابن حنبل: ج 6 ص 91، الطبقات الکبرى: ج 1 ص 364، تنبیه الخواطر: ج 1 ص 89.

5) الغارات: ج 1 ص 167، بحار الأنوار: ج 16 ص 194 ح 33.

6) توبه: آیه 33.

7) مجمع البیان: ج 5 ص 387.

8) الإصابة: ج 3 ص 339، الشفا بتعریف حقوق المصطفى: ج 1 ص 371.

9) براى نمونه، ر. ک: محمّد در اروپا (داستان هزار سال افسانه‌سازى و دروغ‌پردازى در غرب) ، مینو صمیمى، ترجمه: عبّاس مهر پویا؛ الاستشراق فى السیرة النبویّة، عبد اللّه محمّد الأمین النعیم.

10) این نام‌گذارى، زمینه‌ساز کشش‌ها و کوشش‌هاى عالمان، نویسندگان، پژوهشیان و مراکز تحقیق ف و پژوهش شد تا براى نگارش، تدوین و سامان دادن آثار و مجموعه‌هایى درباره آن رسول بیدارى و آزادى، همّت گمارند. در این میان، مجموعه حکمت‌نامه پیامبر اعظم، در جمع و تدوین و عرضه سخنان گوهرنشان و حکمت‌هاى آفتابگونِ پیامبر خدا، از لونِ دیگرى است. در این مجموعه، حکمت‌هاى نبوى، در قالب موضوعات مختلف و با چینشى دقیق و کارآمد، سامان یافته است. آنچه در پى مى‌آید، گزارشى است تفصیلى و گاه تحلیلى از این مجموعه گسترده و درون‌مایه ارجمند و آموزنده آن.