قرآن
(و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آن گاه که دشمنان [یکدیگر] بودید، پس میان دل هاى شما اُلفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شدید؛ و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید. این گونه، خداوند، نشانه هاى خود را براى شما روشن مى کند، باشد که راه یابید).
حدیث
28. امام على علیه السلام: از کیفرهایى که به سبب کردارهاى بد و رفتارهاى نکوهیده، بر سرِ امّت هاى پیش از شما آمد، برحذر باشید و احوال خوب و بد ایشان را به یاد آورید و از این که چون آنان باشید، بپرهیزید. هر گاه در تفاوت دو حال [خوب و بد] آنان اندیشیدید، همان کارهایى را در پیش گیرید که به آنان، عزّت و اقتدار بخشید و دشمنانشان را از آنان، دور ساخت و سایه ی عافیت را بر سرشان گسترانید و نعمت، به سراغشان آمد و بزرگوارى، باعث پیوند آنان گردید و آن، دورى کردن از پراکندگى و چنگ زدن به رشته ی همبستگى، و تشویق و توصیه کردن یکدیگر به این دو امر است. از کارهایى که کمرِ آنان را شکست و نیرویشان را سست کرد، دورى کنید؛ کارهایى چون: کینه ورزى دل ها و تنفّر سینه ها و پشت کردن جان ها به یکدیگر و دست شستن از یارى دادن به هم.
در سرگذشتِ مؤمنانِ پیش از خود نیز اندیشه کنید… و بنگرید که چگونه بودند آن گاه که بزرگانِ اشراف، متّحد بودند و خواست ها یکى، و دل ها یکسان، و دست ها پشت سرِ هم، و شمشیرها همیار، و بینش ها نافذ، و اراده ها یکى بودند. آیا خداوندگارانِ سراسر زمین و شهریارانِ جهانیان نبودند؟! نیز به فرجام کار آنان بنگرید، آن گاه که میانشان جدایى افتاد و رشته ی اُلفت، از هم گسیخت و سخن ها و دل ها، چند گونه شدند و به دسته هاى گوناگون، منشعب شدند و دسته دسته شدند و به جان یکدیگر افتادند. در این هنگام، خداوند، جامه ی کرامتش را از تن آنان بَرکَنْد و وفور نعمتش را از ایشان گرفت و داستان سرگذشتشان در میان شما مانْد تا درس عبرتى باشد براى عبرت آموزان.
پس، از سرگذشت فرزندان اسماعیل و پسران اسحاق و پسران اسرائیل پند گیرید، که چه همسان اند سرگذشت ها، و چه نزدیک به هم است همانندى عبرت ها! در سرنوشت آنان به هنگام پراکندگى و تفرقه شان بیندیشید. چه روزگاران سیاهى که کسراها و قیصرها بر آنان مِهترى نکردند. آنان را از دشت هاى حاصلخیز (بین النهرین و شامات) و دریاى عراق (دجله و فرات) و سرزمین هاى خرّم و سرسبز، به بیابان هایى خارزار و بادخیز ـ که زندگى در آنها بسى سخت است ـ، بیرون راندند و آنان را به صورت مشتى نیازمندِ مستمند درآوردند که به شترچرانى و چادرنشینى پرداختند. بدترینِ مردم، از نظر زیستگاه بودند و خشک ترین منزلگاه را داشتند. نه به چتر دعوتى پناه مى بردند که در زیر آن، خود را نگاه دارند، و نه به سایه ی همبستگى و اُلفتى که به قدرت آن تکیه کنند. اوضاعشان پریشان بود و دست هایشان پراکنده و جمعیتشان از هم جدا. در رنجى سخت و جهلى مُرکّب بودند: از زنده به گور کردن دختران گرفته تا پرستش بت ها و بریدن رشته هاى خویشاوندى و جنگ و غارتگرى.
پس به نعمت هایى که خداوند به ایشان داد، بنگرید و بیندیشید، آن گاه که پیامبرى (محمّد صلی الله علیه وآله) را سوى آنان فرستاد و همه ی آنان را به فرمان بُردارى از آیین خویش درآورد و با گِرد آوردن ایشان بر گِرد دعوت خویش، میانشان الفت برقرار ساخت. [بنگرید که] چگونه نعمت، بال هاى کرامتش را بر سرِ آنان گسترانید و جویبارهاى نعیمش را بر ایشان، روان ساخت و این دین [اسلام]، آنان را در سایه ی قدرتى قاهر، متّحد ساخت و این وضع، آنان را در سایه ی عزّتى چیره درآورد و دولتِ اقبال، به آنان روى کرد و به قلّه هاى سلطنتىِ پایدار رسیدند. آنان بر جهانیان فرمان روا گشتند و شهریارانِ گوشه و کنار دنیا شدند و زمامدار امور کسانى گردیدند که پیش تر، آنان بر ایشان فرمان روایى مى کردند. نه نیزه اى به سوى ایشان انداخته مى شد و نه سنگى به جانبشان پرتاب مى شد.
29. امام على علیه السلام: همراه جامعه (جماعت مسلمانان) باشید؛ زیرا دستِ خدا با جماعت است. از پراکندگى بپرهیزید؛ زیرا انسان جدامانده از مردم، طعمه ی شیطان است، چنان که گوسفند جدامانده [از رمه]، طعمه ی گرگ است.