جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نماذج من الحکَماء (نمونه‌اى از حکیمان)

زمان مطالعه: 8 دقیقه

الکتاب

«أُولئِکَ اَلَّذِینَ آتَیْناهُمُ اَلْکِتابَ وَ اَلْحُکْمَ وَ اَلنُّبُوَّةَ فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ» .(1)

«وَ إِذْ أَخَذَ اَللّهُ مِیثاقَ اَلنَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِکُمْ إِصْرِی قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ اَلشّاهِدِینَ» .(2)

«اِصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ اُذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا اَلْأَیْدِ إِنَّهُ أَوّابٌ- إِنّا سَخَّرْنَا اَلْجِبالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَ اَلْإِشْراقِ- وَ اَلطَّیْرَ مَحْشُورَةً کُلٌّ لَهُ أَوّابٌ- وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ اَلْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ اَلْخِطابِ» .(3)

«فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اَللّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اَللّهُ اَلْمُلْکَ وَ اَلْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمّا یَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اَللّهِ اَلنّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ اَلْأَرْضُ وَ لکِنَّ اَللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى اَلْعالَمِینَ» .(4)

قرآن

«آنان کسانى بودند که کتاب و داورى و نبوّت بدیشان دادیم و اگر اینان (مشرکان) بدان کفر ورزند، بى‌گمان، گروهى [دیگر]را بر آن مى‌گماریم که بدان کافر نباشند» .

«و [یاد کن]هنگامى را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هر گاه به شما کتاب و حکمتى دادم، سپس شما را فرستاده‌اى آمد که آنچه را با شماست، تصدیق کرد، البتّه به او ایمان بیاورید و حتماً یارى‌اش کنید. [آن گاه]فرمود: آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟ گفتند: آرى، اقرار کردیم. فرمود: پس گواه باشید و من با شما از گواهانم» .

«بر آنچه مى‌گویند صبر کن، و داوود، بنده ما را که داراى امکانات [متعدّد]بود، به یاد آور. آرى، او بسیار بازگشت کننده [به سوى خدا]بود. ما کوه‌ها را با او مسخّر ساختیم [که]شامگاهان و بامدادان، خداوند را نیایش مى‌کردند، و پرندگان را از هر سو [بر او]گرد [آوردیم و]همگى [به نواى دل‌نوازش]به سوى او بازگشت کننده [و خدا را ستایشگر]بودند. و پادشاهى‌اش را استوار کردیم و او را حکمت و کلامِ فیصله‌دهنده عطا کردیم» .

«پس آنان را به اذن خدا شکست دادند و داوود، جالوت را کشت و خداوند به او پادشاهى و حکمت، ارزانى داشت و از آنچه مى‌خواست، به او آموخت. و اگر خداوند، برخى از مردم را به وسیله برخى دیگر دفع نمى‌کرد، قطعاً زمین، تباه مى‌گردید؛ ولى خداوند نسبت به جهانیان، تفضّل دارد» .

«وَ یُعَلِّمُهُ اَلْکِتابَ وَ اَلْحِکْمَةَ وَ اَلتَّوْراةَ وَ اَلْإِنْجِیلَ» .(5)

«إِذْ قالَ اَللّهُ یا عِیسَى اِبْنَ مَرْیَمَ اُذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَ عَلى والِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ اَلْقُدُسِ تُکَلِّمُ اَلنّاسَ فِی اَلْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ اَلْکِتابَ وَ اَلْحِکْمَةَ وَ اَلتَّوْراةَ وَ اَلْإِنْجِیلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ اَلطِّینِ کَهَیْئَةِ اَلطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِی وَ تُبْرِئُ اَلْأَکْمَهَ وَ اَلْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَ إِذْ تُخْرِجُ اَلْمَوْتى بِإِذْنِی وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ» .(6)

«وَ لَمّا جاءَ عِیسى بِالْبَیِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ اَلَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اَللّهَ وَ أَطِیعُونِ» .(7)

«وَ لَوْ لا فَضْلُ اَللّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ وَ أَنْزَلَ اَللّهُ عَلَیْکَ اَلْکِتابَ وَ اَلْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اَللّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً» .(8)

«ذلِکَ مِمّا أَوْحى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ اَلْحِکْمَةِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اَللّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقى فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً» .(9)

«یا یَحْیى خُذِ اَلْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ اَلْحُکْمَ صَبِیًّا» .(10)

الحدیث

764 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: قالَ الغِلمانُ لِیَحیَى بنِ زَکَرِیّا علیه السلام: اِذهَب بِنا نَلعَبُ.

فَقالَ یَحیى علیه السلام: ما لِلَّعِبِ خُلِقنا! اِذهَبوا نُصَلّی، فَهُوَ قَولُ اللّهِ: «وَ آتَیْناهُ اَلْحُکْمَ صَبِیًّا» .(11)

«و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل مى‌آموزد» .

«[یاد کن]هنگامى را که خدا فرمود: اى عیسى پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور، آن گاه که تو را به روح‌القدس تأیید کردم که در گهواره [به اعجاز]و در میان‌سالى [به وحى]با مردم، سخن گفتى و آن گاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و آن گاه که به اذن من، از گِل، [چیزى]به شکل پرنده مى‌ساختى، پس در آن مى‌دمیدى و به اذن من، پرنده‌اى مى‌شد، و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا مى‌دادى و آن گاه که مردگان را به اذن من [زنده از قبر]بیرون مى‌آوردى، و آن گاه که [آسیب]بنى اسرائیل را هنگامى که براى آنان حجّت‌هاى آشکار آورده بودى- از تو باز داشتم. پس کسانى از آنان که کافر شده بودند، گفتند: این [ها چیزى]جز افسونى آشکار نیست» .

«و چون عیسى دلایل آشکار آورد، گفت: به راستى براى شما حکمت آوردم و تا درباره بعضى از آنچه در آن اختلاف مى‌کردید، برایتان توضیح دهم. پس، از خدا بترسید و فرمانم ببرید» .

«و اگر فضل خدا و رحمت او بر تو نبود، طایفه‌اى از ایشان آهنگِ آن داشتند که تو را از راه به در کنند، و [لى]جز خودشان [کسى]را گم‌راه نمى‌سازند، و هیچ گونه زیانى به تو نمى‌رسانند. و خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمى‌دانستى، به تو آموخت، و تفضّل خدا بر تو همواره بزرگ بود» .

«این [سفارش‌ها]از حکمت‌هایى است که پروردگارت به تو وحى کرده است، و با خداى یگانه معبودى دیگر قرار مده، وگرنه حسرت‌زده و مطرود در جهنّم افکنده خواهى شد» .

«اى یحیى! کتاب [خدا]را به جد و جهد بگیر. و از کودکى به او نبوّت دادیم» .

حدیث

764 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: پسربچّگان به یحیى بن زکریّا علیه السلام گفتند: بیا برویم بازى کنیم.

یحیى علیه السلام فرمود: «براى بازى، آفریده نشده‌ایم. برویم نماز بخوانیم» .

این، همان سخن خداوند است: «و بدو در خردسالى، حکمت دادیم» .

765 . عنه صلى الله علیه و آله: حَقًّا أقولُ: لَم یَکُن لُقمانُ نَبِیًّا ولکِن کانَ عَبداً کَثیرَ التَّفَکُّرِ، حَسَنَ الیَقینِ، أحَبَّ اللّهَ فَأَحَبَّهُ ومَنَّ عَلَیهِ بِالحِکمَةِ.(12)

766 . الإمام الباقر علیه السلام: بَینا رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله ذاتَ یَومٍ بِفِناءِ الکَعبَةِ یَومَ افتَتَحَ مَکَّةَ إذ أقبَلَ إلَیهِ وَفدٌ فَسَلَّموا عَلَیهِ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: مَنِ القَومُ؟ قالوا: وَفدُ بَکرِ بنِ وائِلٍ.

قالَ: فَهَل عِندَکُم عِلمٌ مِن خَبَرِ قُسِّ بنِ ساعِدَةَ الأَیادِیِّ؟

قالوا: نَعَم یا رَسولَ اللّهِ.

قالَ: فَما فَعَلَ؟

قالوا: ماتَ.

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: الحَمدُ للّهِ‌ِ رَبِّ المَوتِ ورَبِّ الحَیاةِ، کُلُّ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوتِ(13)، کَأَنّی أنظُرُ إلى قُسِّ بنِ ساعِدَةَ الأَیادِیِّ وهُوَ بِسوقِ عُکاظٍ عَلى جَمَلٍ لَهُ أحمَرَ وهُوَ یَخطُبُ النّاسَ ویَقولُ:

اِجتَمِعوا أیُّهَا النّاسُ، فَإِذَا اجتَمَعتُم فَأَنصِتوا، فَإِذا أنصَتُّم فَاسمَعوا، فَإِذا سَمِعتُم فَعوا، فَإِذا وَعَیتُم فَاحفَظوا، فَإِذا حَفِظتُم فَاصدُقوا.

ألا إنَّهُ مَن عاشَ ماتَ، ومَن ماتَ فاتَ، ومَن فاتَ فَلَیسَ بِآتٍ، إنَّ فِی السَّماءِ خَبَراً، وفِی الأَرضِ عِبَراً، سَقفٌ مَرفوعٌ، ومِهادٌ مَوضوعٌ، ونُجومٌ تَمورُ(14)، ولَیلٌ

یَدورُ، وبِحارُ ماءٍ لا تَغورُ.

یَحلِفُ قُسٌّ ما هذا بِلَعِبٍ، وإنَّ مِن وَراءِ هذا لَعَجَباً، ما لی أرَى النّاسَ یَذهَبونَ فَلا یَرجِعونَ! أرَضوا بِالمُقامِ فَأَقاموا؟ ! أم تُرِکوا فَناموا؟ ! یَحلِفُ قُسٌّ یَمیناً غَیرَ کاذِبَةٍ، إنَّ للّهِ‌ِ دیناً هُوَ خَیرٌ مِنَ الدّینِ الَّذی أنتُم عَلَیهِ.

ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: رَحِمَ اللّهُ قُسًّا یُحشَرُ یَومَ القِیامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ.

قالَ: هَل فیکُم أحَدٌ یُحسِنُ مِن شِعرِهِ شَیئاً؟

فَقالَ بَعضُهُم: سَمِعتُهُ یَقولُ:

فِی الأَوَّلینَ الذّاهِبینَمِنَ القُرونِ لَنا بَصائِر

لَمّا رَأَیتُ مَوارِدَلِلمَوتِ لَیسَ لَها مَصادِر

ورَأَیتُ قَومی نَحوَهاتَمضِی الأَکَابِرُ وَالأَصاغِر

لا یَرجِعُ الماضِی إلَیَّو لا مِنَ الباقینَ غابِر(15)

أیقَنتُ أنّی لا مَحالَةَحَیثُ صارَ القَومُ صائِر

وبَلَغَ مِن حِکمَةِ قُسِّ بنِ ساعِدَةَ ومَعرِفَتِهِ أنَّ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله کانَ یَسأَلُ مَن یَقدَمُ عَلَیهِ مِن أیادٍ مِن حِکَمِهِ ویُصغی إلَیهِ سَمعَهُ.(16)

765 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: به حقیقت مى‌گویم: لقمان، پیامبر نبود؛ ولى بنده‌اى بسیار اندیشمند و نیکو یقین بود. او خدا را دوست داشت. پس خدا هم او را دوست داشت و با دادنِ حکمت، بر وى منّت نهاد.

766 . امام باقر علیه السلام: در ایّام فتح مکّه، روزى پیامبر صلى الله علیه و آله در محوّطه کعبه ایستاده بود که هیئت نمایندگى قبیله‌اى، به سوى ایشان آمدند و سلام دادند. ایشان فرمود: «از چه قبیله‌اى هستید؟» .

گفتند: نمایندگان قبیله بکر بن وائل هستیم.

فرمود: «آیا خبرى از قُسّ بن ساعده اِیادى دارید؟» .

گفتند: آرى، اى پیامبر خدا!

فرمود: «چه مى‌کند؟» .

گفتند: مُرد.

پیامبر خدا فرمود: «ستایش، خدایى را که هم پروردگارِ مرگ است و هم پروردگارِ زندگى. هر جانى، چشنده مرگ است. گویى به قُسّ بن ساعده اِیادى مى‌نگرم که در بازار عُکاظ بر شتر سرخْ‌مویش نشسته است و براى مردم، خطبه مى‌خواند و مى‌گوید: «اى مردم! گِرد آیید و چون گِرد آمدید، خاموش شوید و چون خاموش شدید، گوش دهید و چون شنیدید، بیندیشید و خوب بگیرید و چون گرفتید، به خاطر بسپرید و چون به خاطر سپردید، درست نقل کنید.

هان! هر زنده‌اى، مى‌میرد و هر کس بمیرد، از دست مى‌رود و هر کس از دست برود، دیگر نمى‌آید. در آسمان، خبرى و در زمین، عبرت‌هایى است: سقفى افراشته و گاهواره‌اى نهاده و ستارگانى متحرّک و شبى در گردش و دریاهاى پُر آب و ژرف.

قُس، سوگند یاد مى‌کند که این، بازیچه نیست و از پس این، شگفتى است. چگونه است که مى‌بینم مردم مى‌روند و دیگر باز نمى‌گردند؟ آیا به جایگاهشان خشنود شدند که ماندند؟ یا چون رها شدند، خفتند؟ قُس، سوگند یاد مى‌کند، سوگندى بى‌دروغ، که خداوند را دینى است که بهتر از دین شماست»» .

سپس پیامبر خدا فرمود: «خدا قُس را رحمت کند که روز قیامت، به تنهایى چون امّتى بر انگیخته مى‌شود!» و سپس فرمود: «آیا در میان شما کسى هست که برخى شعرهاى او را نیک بداند؟» .

یکى از آنها گفت: شنیدم که مى‌گوید:

در نسل‌هاى پیشینِ در گذشته‌مان

براى ما عبرت‌هایى هست

آن گاه که دیدم راه‌هاى رفتنى

براى مرگ هست که بى‌بازگشت‌اند

و قبیله‌ام را دیدم که از

بزرگ و کوچک، به سوى آن، روان‌اند

و آن که مى‌رود، نزد من باز نمى‌گردد

و از جاماندگان نیز کسى بر جاى نمى‌ماند

یقین کردم که من هم ناچار، ره‌سپارم

به همان جا که قبیله‌ام رفته‌اند.

درباره حکمت و معرفت قُسّ بن ساعده اِیادى، چنین رسیده است که پیامبر صلى الله علیه و آله از هر کس از قبیله اِیاد که بر او وارد مى‌شد، درباره حکمت‌هاى قُس مى‌پرسید و به او گوش مى‌سپرد.

767 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله فی صِفَةِ المثرمِ بنِ رغیبِ بنِ الشَّیقبان(17): کانَ مِن أحَدِ العُبّادِ، قَد عَبَدَ اللّهَ تَعالى مِئَتَینِ وسَبعینَ سَنَةً، لَم یَسأَلهُ حاجَةً إلّا أجابَهُ، إنَّ اللّهَ عز و جلأسکَنَ فی قَلبِهِ الحِکمَةَ، وألهَمَهُ بِحُسنِ طاعَتِهِ لِرَبِّهِ.(18)

768 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله عن جَبرَئیل علیه السلام: إنَّ یونس بن مَتَّى علیه السلام بعَثَه اللّهُ إلى قومه وهو ابنُ ثلاثین سَنَةٌ. . . فلم یؤمِن به ولم یتَّبِعه من قومه إلّا رَجلان، اسمُ أحدهِما روبیلُ واسمُ الآخَر تَنوخا، وکان روبیلُ من أهل بیت العلم والنُّبوَّة والحِکمة، وکان قدیمَ الصُّحبَة لیونُسَ بن مَتَّى مِن قَبِل أن یبَعَثَه اللّهُ بالنُّبوَّة، وکان تنوخا رجلاً مستضعَفاً عابِداً زاهِداً منهَمِکاً فی العبادة، ولیس له عِلمٌ ولا حُکمٌ، وکان روبیلُ صاحِبَ غَنَمٍ یَرعاها ویَتَقَوَّتُ منها، و کان تنوخا رَجلاً حَطَّاباً یحتَطِبُ على رأسه ویأکُلً من کسبه، وکان لروبیل منزلةٌ من یونس غیرُ منزلةِ تَنوخا لِعلمِ روبیلَ وحکمتِه وقدیمِ صُحبَتِه.(19)

767 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در توصیف مَثرم بن رغیب بن شَیقبان: او یکى از عابدان بود که خداوند متعال را دویست و هفتاد سال عبادت کرد، و چیزى از خدا نخواست، مگر آن که برآورده شد. خداوند عز و جلحکمت را در دلش جاى داد و طاعت نیکوى پروردگارش را به وى الهام کرد.

768 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به نقل از جبرئیل علیه السلام: خداوند یونس بن مَتّى علیه السلام را در سى سالگى، به سوى قومش فرستاد. . . ؛ امّا از قوم یونس بن مَتّى علیه السلام جز دو تن، او را پیروى نکردند: نام یکى از آنها روبیل بود و نام دیگرى تنوخا. روبیل، از خاندان دانش و نبوّت و حکمت بود و پیش از بعثت یونس علیه السلام، دیرزمانى با وى همراه بود. تنوخا، مردى مستضعف و عابد و زاهد و غرق در عبادت بود و بهره‌اى از دانش و حکمت نداشت. روبیل، گوسفنددار بود. آنها را مى‌چرانْد و قوت خود را از آن به دست مى‌آورد و تنوخا، مردى هیزم‌شکن بود و هیزم‌ها را بر سرِ خود، حمل مى‌کرد و از دست‌رنج خویش، نان مى‌خورد. روبیل، به سبب دانش و حکمت و سابقه دوستىِ دیرینه‌اش، نزد یونس علیه السلام، منزلتى داشت که غیر از منزلت تنوخا بود.


1) الأنعام:89.

2) آل عمران:81.

3) ص 17 20.

4) البقرة:251.

5) آل عمران:48.

6) المائدة:110.

7) الزخرف:63.

8) النساء:113.

9) الإسراء:39.

10) مریم:12.

11) الدرّ المنثور: ج 5 ص 485 نقلاً عن الحاکم فی تاریخه عن ابن عبّاس وراجع: مجمع البیان: ج 6 ص 781.

12) مجمع البیان: ج 8 ص 494 عن ابن عمر، بحار الأنوار: ج 13 ص 424؛ کنز العمّال: ج 14 ص 34 ح 37865 نقلاً عن الدیلمی وابن عساکر.

13) إشارة إلى الآیة 185 من آل عمران.

14) تمور: أی تذهب وتجیء (لسان العرب: ج 5 ص 187).

15) الغابر: الباقی (لسان العرب: ج 5 ص 3).

16) کمال الدین: ص 166 ح 22 عن محمّد بن مسلم، بحار الأنوار: ج 15 ص 183 ح 8 وراجع: مروج الذهب: ج 1 ص 69.

17) فی بحار الأنوار: «المثرم بن رعیب».

18) الفضائل: ص 49 عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری، بحار الأنوار: ج 35 ص 100 ح 33.

19) تفسیر العیّاشی: ج 2 ص 129 ح 44 عن أبی عبیدة الحذّاء عن الإمام الباقر علیه السلام عن بعض کتب أمیر المؤمنین علیه السلام، بحار الأنوار: ج 14 ص 392 ح 12.