11 / 1
إبراهیمُ علیه السلام
الکتاب
«إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلّهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ – شاکِراً لِأَنْعُمِهِ اِجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» .(1)
الحدیث
3772 . رسول الله صلى الله علیه و آله: ما مِن عَبدٍ یَشهَدُ لَهُ اُمَّةٌ إلّا قَبِلَ اللهُ شَهادَتَهُم، وَالاُمَّةُ الرَّجُلُ فَما فَوقَهُ، إنَّ اللهَ یَقولُ: «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلّهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ» .(2)
11 / 2
الإِمامُ عَلِیٌّ علیه السلام
3773 . رسول الله صلى الله علیه و آله لِعَلیٍّ علیه السلام فی غَزوَةِ تَبوکَ : یا أَبَا الحَسَنِ. إنَّ اللهَ قَد جَعَلَکَ اُمّةً وَحدَکَ، کَما جَعَلَ إبراهیمَ علیه السلام اُمَّةً، تَمنَعُ جَماعَةَ المُنافِقینَ وَالکُفّارِ هَیبَتُکَ عَنِ الحَرَکَةِ عَلَى المُسلِمینَ.(3)
11 / 1
ابراهیم
قرآن
«به راستى، ابراهیم، امّتى مطیعِ خدا و حقگرا بود و از مشرکان نبود [و]نعمتهاى او را شکرگزار بود. [خدا] او را برگزید و به راهى راست، هدایتش کرد» .
حدیث
3772 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هیچ بندهاى نیست که امّتى به نفع او گواهى دهند، مگر آن که خداوند، گواهى آنان را مىپذیرد امّت، یک مرد به بالاست خداوند مىفرماید: «ابراهیم، امّتى مطیع خدا و حقگرا بود و از مشرکان نبود» .
11 / 2
امام على
3773 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به على علیه السلام در جنگ تبوک : اى ابو الحسن! . . . خداوند، تو را به تنهایى یک امّت قرار داده، چنان که ابراهیم علیه السلام را یک امّت قرار داد و هیبت تو، گروه
منافقان و کافران را از حرکت [و اقدام] بر ضدّ مسلمانان، باز مىدارد.
11 / 3
قُسُّ بنُ ساعِدَةَ(4)
3774 . رسول الله صلى الله علیه و آله: رَحِمَ اللهُ قُسّا، یُحشَرُ یَومَ القِیامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ.(5)
3775 . عنه صلى الله علیه و آله: یَرحَمُ اللهُ قُسَّ بنَ ساعِدَةَ، إنّی لَأَرجو أن یَأتِیَ یَومَ القِیامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ.(6)
3776 . الأمالی للمفید عن ابن عبّاس: لَمّا قَدِمَ عَلَى النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله وَفدُ إیادٍ، قالَ لَهُم: ما فَعَلَ قُسُّ بنُ ساعِدَةَ؟ قالوا: ماتَ یا رَسولَ اللهِ.
فَقالَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله: رَحِمَ اللهُ قُسَّ بنَ ساعِدَةَ، کَأَنّی أنظُرُ إلَیهِ بِسوقِ عُکاظٍ عَلى جَمَلٍ أورَقَ(7)، وهُوَ یَتَکَلَّمُ بِکَلامٍ عَلَیهِ حَلاوَةٌ ما أَجِدُنی أحفَظُهُ.
فَقالَ رَجُلٌ مِنَ القَومِ: أنَا أحفَظُهُ یا رَسولَ اللهِ، سَمِعتُهُ وهُوَ یَقولُ بِسوقِ عُکاظٍ: أیُّهَا النّاسُ! اسمَعوا، وَعوا، وَاحفَظوا: مَن عاشَ ماتَ، ومَن ماتَ فاتَ، وکُلُّ ما هُوَ آتٍ آتٍ، لَیلٌ داجٍ(8)، وسَماءٌ ذاتُ أبراجٍ، وبِحارٌ تَرَجرَجُ(9)، ونُجومٌ تَزهَرُ، ومَطَرٌ ونَباتٌ، وآباءٌ واُمَّهاتٌ، وذاهِبٌ وآتٍ، وضَوءٌ وظَلامٌ، وبِرٌّ وآثامٌ، وَلِباسٌ ورِیاشٌ، ومَرکَبٌ، ومَطعَمٌ ومَشرَبٌ.
إنَّ فِی السَّماءِ لَخَبَراً، وإنَّ فِی الأَرضِ لَعِبَرا! ما لی أرَى النَّاسَ یَذهَبونَ ولا یَرجِعونَ؟ ! أرَضوا بِالمَقامِ هُناکَ فَأَقاموا، أم تُرِکوا فَناموا؟ یُقسِمُ بِاللهِ قُسُّ بنُ ساعِدَةَ قَسَما بَرّا لا إثمَ فیهِ، ما للهِِ عَلَى الأَرضِ دینٌ أحَبُّ إلَیهِ مِن دینٍ قَد أضَلَّکُم زَمانُهُ، وأدرَکَکُم أوانُهُ، طوبى لِمَن أدرَکَ صاحِبَهُ فَتابَعَهُ، ووَیلٌ لِمَن أدرَکَهُ فَفارَقَهُ ثُمَّ أنشَأَ یَقولُ:
فِی الذّاهِبینَ الأَوَّلینَمِنَ القُرونِ لَنا بَصائِر
لَمّا رَأَیتُ مَوارِداًلِلمَوتِ لَیسَ لَها مَصادِر
ورَأَیتُ قَومی نَحوَهاتَمضِی الأَصاغِرُ وَالأَکابِر
لا یَرجِعُ الماضی إلَیکَولا مِنَ الماضینَ غابِر
أیقَنتُ أنّی لا مَحالَةَحَیثُ صارَ القَومُ صائِر
فَقالَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله: یَرحَمُ اللهُ قُسَّ بنَ ساعِدَةَ، إنّی لَأَرجو أن یَأتِیَ یَومَ القِیامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ.(10)
11 / 3
قُسّ بن ساعده
3774 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خدا رحمت کند قُس(11) را! او در روز رستاخیز، به تنهایى به صورت یک امّت، محشور مىشود
3775 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خدا رحمت کند قسّ بن ساعده را! من امید دارم که او در روز رستاخیز، به تنهایى به صورت یک امّت بیاید
3776 . الأمالى، مفید به نقل از ابن عبّاس : زمانى که هیئت نمایندگى بنى ایاد به نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمدند، به آنان فرمود: «از قُسّ بن ساعده، چه خبر؟» .
گفتند: او از دنیا رفته است، اى پیامبر خدا!
پیامبر خدا فرمود: «خدا رحمت کند قسّ بن ساعده را! گویا هماینک، او را مىبینم که در بازار عُکاظ بر شترى خاکسترى سوار است و سخنى شیرین بر زبان مىراند که اکنون، آن را از حفظ ندارم» .
مردى از میان جمع گفت: من از حفظ دارم، اى پیامبر خدا! در بازار عُکاظ از او شنیدم که مىگفت: اى مردم! بشنوید و فرا گیرید و حفظ کنید: هر که زیست، مُرد و هر که مُرد، رفت و هر آنچه آمدنى است، مىآید شبى تار، و آسمانى داراى برجها، و دریاهایى موّاج، و اخترانى تابناک، و بارانى و گیاهى، و پدرانى و مادرانى، و روندهاى و آیندهاى، و روشنایىاى و تاریکىاى، و نیکىاى و گناهانى، و جامهاى و زیورى، و مَرکوبى و خوردنىاى و نوشیدنىاى! [این همه، حاکى از آن است که] در آسمان، خبرى است و در زمین، مایههاى عبرت! چرا مردمان را مىبینم که مىروند و باز نمىگردند؟ آیا به ماندن در آن جا دل، خوش کردهاند و از این رو ماندهاند، یا رها شدهاند و خفتهاند؟ قسّ بن ساعده، به خدا سوگندى پاک و بىآلایش مىخورَد که بر روى زمین، نزد خداوند، دینى محبوبتر از دینى نیست که زمان آن، فرا رسیده و دورانش به شما نزدیک شده است خوشا به حال آن که صاحب آن دین را درک کند و پیروىاش نماید و بدا به حال آن که او را درک کند و از وى جدایى گزیند!
سپس این ابیات را خواند:
در آنان که رفتند از نسلهاى نخستین،
براى ما عبرتها و بینشهاست.
چون دیدم براى مرگ، آبشخورهایى است
که هر که به آنها در آمد، باز نیامد
و چون دیدم قوم خود را سوى آنها
که همى روند از خُرد و کَلان
[و] آن که رفت، سوى تو باز نیامد
و از گذشتگان، کسى نمانْد
یقین کردم که ناگزیر، من نیز
آن جا روم که قوم رفتند.
سپس پیامبر خدا فرمود: «خدا رحمت کند قُسّ بن ساعده را! من امیدوارم که او در روز رستاخیز، به تنهایى به صورت یک امّت وارد شود» .
11 / 4
زَیدُ بنُ عَمرِو بنِ نُفَیلٍ(12)
3777 . کمال الدین عن عبد الرحمن بن عبد الله [بن](13) الحصین التمیمی: إنَّ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ
وسَعیدَ بنَ زَیدٍ قالا: یا رَسولَ اللهِ أنَستَغفِرُ لِزَیدٍ؟
قالَ: نَعَم، فَاستَغفِروا لَهُ، فَإِنَّهُ یُبعَثُ یَومَ القِیامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ.(14)
11 / 4
زید بن عمرو بن نُفَیل(15)
3777 . کمال الدین به نقل از عبد الرحمان بن عبد الله [بن]حُصَین تمیمى : عمربن خطّاب و سعید بن زید گفتند: اى پیامبر خدا! آیا براى زید بن عمرو، طلب آمرزش کنیم؟
فرمود: «آرى، برایش طلب آمرزش کنید او در روز رستاخیز، به تنهایى به صورت یک امّت، برانگیخته مىشود»
3778 . اُسد الغابة عن زید بن حارثة: خَرَجتُ مَعَ رَسولِ اللهِ صلى الله علیه و آله یَوما حارّا مِن أیّامِ مَکَّةَ وهُوَ مُردِفی(16)، فَلَقینا زَیدَ بنَ عَمرِو بنِ نُفَیلٍ، فَحَیّا کُلُّ واحِدٍ مِنهُما صاحِبَهُ.
فَقالَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله: یا زَیدُ، ما لی أرى قَومَکَ قَد شَنَفوا(17) لَکَ؟
قالَ: وَاللهِ یا مُحَمَّدُ إنَّ ذلِکَ لِغَیرِ نائِلَةِ تِرَةٍ لی فیهِم، ولکِن خَرَجتُ أبتَغی هذَا الدّینَ، حَتّى أقدِمَ عَلى أحبارِ خَیبَرَ فَوَجَدتُهُم یَعبُدونَ اللهَ ویُشرِکونَ بِهِ، فَقُلتُ: ما هذَا الدّینَ الَّذی أبتَغی! فَخَرَجتُ، فَقالَ لی شَیخٌ مِنهُم: إنَّکَ لَتَسأَلُ عَن دینٍ ما نَعلَمُ أحَدا یَعبُدُ اللهَ بِهِ إلّا شَیخا بِالحیرَةِ، قالَ: فَخَرَجتُ حَتّى أقدِمَ عَلَیهِ، فَلَمّا رَآنی قالَ: مِمَّن أنتَ؟ قُلتُ: أنَا مِن أهلِ بَیتِ اللهِ مِن أهلِ الشَّوکِ وَالقَرظِ(18)، قالَ إنَّ الَّذی تَطلُبُ قَد ظَهَرَ بِبِلادِکَ، قَد بُعِثَ نَبِیٌّ قَد طَلَعَ نَجمُهُ، وجَمیعُ مَن رَأَیتَهُم فی ضَلالٍ قالَ: فَلَم اُحِسَّ بِشَیءٍ.
قالَ زَیدٌ [بنُ حارِثَةَ]: وماتَ زَیدُ بنُ عَمرٍو واُنزِلَ عَلَى النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله، فَقالَ النَّبِیُّ لِزَیدٍ: إنَّهُ یُبعَثُ یَومَ القِیامَةِ اُمَّةً واحِدَةً.(19)
3778 . اُسْدُ الغابَة: زید بن حارثه گفت: در یکى از روزهاى گرم مکّه، در حالى که پیامبر خدا مرا بر تَرک خود سوار کرده بود، بیرون آمدیم در راه به زید بن عمرو بن نُفَیل برخوردیم و هر یک از آن دو به دیگرى سلام گفتند پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «اى زید! چرا قومت تو را دشمن مىدارند؟» .
زید گفت: به خدا سوگند، اى محمّد! این دشمنىِ آنان با من، از سرِ خونخواهى نیست؛ بلکه از آن روست که من، در جستجوى این دین (دین ابراهیم علیه السلام) ، به راه افتادم و نزد عالمان یهودِ خیبر رفتم و دیدم که آنان، خدا را مىپرستند؛ امّا بدو شرک مىورزند با خود گفتم: این، آن دینى نیست که من مىجویم لذا از خیبر رفتم پیرى از آنان به من گفت: تو سراغِ دینى را مىگیرى که ما کسى را نمىشناسیم که با آن، خدا را عبادت کند، مگر پیرمردى در حیره نزد او رفتم چون مرا دید، گفت: تو از کدام مردمى؟
گفتم: من، از اهالى خانه خدایم؛ از سرزمین خار و برگ درخت سَلَم.
گفت: آنچه تو در جستجویش هستى، در سرزمین خودت ظهور کرده است پیامبرى مبعوث شده که ستارهاش طلوع کرده است و همه کسانى که تو دیدهاى، در گمراهىاند گفت [م] من، چیزى [از ظهور آن مبعوثْ]احساس نکردم.
زید [بن حارثه] گفت: زید بن عمرو از دنیا رفت و [سپس، نخستین] وحى بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شد.
پیامبر صلى الله علیه و آله به زید [بن حارثه] فرمود: «او در روز رستاخیز، به تنهایى، چونان یک امّت، برانگیخته مىشود» .
11 / 5
المعلّم
3779 . رسول الله صلى الله علیه و آله: ألا اُخبِرُکُم عَنِ الأَجوَدِ الأَجوَدِ؟ اللهُ الأَجوَدُ الأَجوَدُ، وَأَنَا أجوَدُ وُلدِ آدَمَ، وَأجوَدُهُم مِن بَعدی رَجُلٌ عَلِمَ عِلما فَنَشَرَ عِلمَهُ، یُبعَثُ یَومَ القِیامَةِ اُمَّةً واحِدَةً، وَرَجُلٌ جادَ بِنَفسِهِ فی سَبیلِ اللهِ حَتّى یُقتَلَ.(20)
11 / 5
معلّم
3779 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: آیا شما را از بخشندهترینِ بخشندگان، آگاه نسازم؟ خداوند، بخشندهترینِ بخشندگان است و من، بخشندهترین فرزند آدم علیه السلام هستم و پس از من، بخشندهترینِ فرزندان آدم، کسى است که علمى بیاموزد و علم خود را نشر دهد چنین کسى در روز رستاخیز، به صورت یک امّت برانگیخته مىشود و [دیگر]مردى است که در راه خدا جانفشانى کند تا کشته شود
1) النحل:120 و 121.
2) الدرّ المنثور: ج 5 ص 176 نقلاً عن ابن مردویه عن أنس.
3) التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری علیه السلام: ص 485 ح 309 عن الإمام الکاظم علیه السلام، بحار الأنوار: ج 21 ص 260 ح 7.
4) قُسُّ بن ساعدة الإیادی، من إیاد بن أد بن معد، وکان حکیم العرب، وکان مقرّا بالبعث، وهو الذی قال: من عاش مات، ومن مات فات، وکلّ ما هو آت آت، وقد ضرب العربُ بحکمته وعقله الأمثال (مروج الذهب: ج 1 ص 69).
5) کمال الدین: ص 167 ح 22 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر علیه السلام، بحار الأنوار: ج 15 ص 184 ح 8؛ السیرة النبویّة لابنکثیر: ج 1 ص 150 وفیه «سیبعث» بدل «یحشر».
6) الأمالی للمفید: ص 342 ح 7 عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج 15 ص 228 ح 51.
7) أورَقُ: أسمرُ (النهایة: ج 5 ص 175 «ورق»).
8) دجا اللیل: إذا تمّت ظلمته وألبس کلّ شیء (النهایة: ج 2 ص 102 «دجا»).
9) تَرجْرَجَ الشیء: أی جاء وذهب، والرجرجة: الإضطراب (الصحاح: ج 1 ص 317 «رجج»).
10) الأمالی للمفید: ص 341 ح 7، بحار الأنوار: ج 15 ص 228 ح 51؛ مروج الذهب: ج 1 ص 69 نحوه.
11) قُسّ بن ساعده اِیادى، از نسل اِیاد بن اَد بن مَعد، و از فرزانگان عرب بود و رستاخیز را باور داشت عربها به فرزانگى و خردمندى او، مَثَلها زدهاند.
12) زید بن عمرو بن نفیل، وهو ابن عمّ عمر بن الخطّاب، وکان زید یرغب عن عبادة الأصنام وعابها، فأولع بهِ عمُّه الخطّاب سفهاء مکّة وسلّطهم علیه فآذوه، فسکن کهفا بحراء، وکان یدخل مکّة سِرّا، وسار إلى الشام یبحث عن الدّین (مروج الذهب: ج 1 ص 70).
13) ما بین المعقوفین أثبتناه من بحارالأنوار.
14) کمال الدین: ص 200 ح 42 و ح 43 نحوه، بحار الأنوار: ج 15 ص 205 ح 22؛ المستدرک على الصحیحین: ج 3 ص 497 ح 5856 عن محمّد بن عبدالله بن الحصین.
15) زید بن عمرو بن نُفَیل: پسر عموى عمر بن خطّاب است او از بتپرستى روىگردان بود و از بتها بد مىگفت عمویش خطّاب، نابخردان مکّه را علیه زید برانگیخت و آنان را به جان او انداخت و به آزار و اذیّت وى پرداختند پس، زید در غارى در کوه حِرا پناه گرفت و پنهانى به مکّه مىآمد او در جستجوى دین به شام رفت.
16) الرَّدیف: الذی تحمله خَلفک على ظهر الدابّة، تقول: أردَفتُهُ إردافا (المصباح المنیر: ص 224 «ردف»).
17) شَنَفُوا له: أی أبغضوه (النهایة: ج 2 ص 505 «شنف»).
18) القَرْظُ: وَرَقُ السَلَمُ یُدبَغ به (الصحاح: ج 3 ص 1177 «قرظ»).
19) اُسد الغابة: ج 2 ص 369 الرقم 1860.
20) مسند أبی یعلى: ج 3 ص 190 ح 2782؛ إرشاد القلوب: ص 14 کلاهما عن أنس.