4 / 1 وُجوبُ مَعرِفَةِ أَئِمَّةِ الهُدى
الکتاب
«یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً» .(1)
الحدیث
2974 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إنَّ العَبدَ لا تَزولُ قَدَماهُ یَومَ القِیامَةِ حَتّى یُسأَلَ عَن عُمُرِهِ فیما أفناهُ، وعَن شَبابِهِ فیما أبلاهُ، وعَن مالِهِ مِمَّا اکتَسَبَهُ وفیما أنفَقَهُ، وعَن إمامِهِ مَن هُوَ؟ قالَ اللّهُ عز و جل: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» إلى آخِرِ الآیَةِ.(2)
2975 . عنه صلى الله علیه و آله فی قَولِهِ عز و جل: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» : یُدعى کُلُّ قَومٍ بِإِمامِ زَمانِهِم، وکِتابِ رَبِّهِم، وسُنَّةِ نَبِیِّهِم.(3)
4 / 1
وجوب شناخت پیشوایان هدایت
قرآن
«روزى که هر گروهى را با پیشوایشان فرا مىخوانیم. پس هر کس کارنامهاش را به دست راستشدهند، آنان، کارنامه خود را مىخوانند، و به قدر نَخَک هسته خرمایى به آنان ستم نمىشود» .
حدیث
2974 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: بنده، در روز رستاخیز، قدم از قدم برنمى دارد تا آن که از عمرش سؤال شود که آن را در چه راهى صرف کرده است، و از جوانىاش که در چه راهى از دست داده است، و از دارایىاش که از چه راهى به دست آورده و در چه راهى هزینهاش کرده است، و از پیشوایش که چه کسى است؟ خداوند عز و جلفرموده است: «روزى که هر گروهى را با پیشوایشان فرا مىخوانیم» تا پایان آیه.
2975 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله درباره سخن خداوند عز و جل: «روزى که هر گروهى را با پیشوایشان فرا مىخوانیم» : هر قومى با پیشواى زمانشان و کتاب پروردگارشان و سنّت پیامبرشان خوانده مىشوند
2976 . عنه صلى الله علیه و آله: لَو أنَّ عَبدا عَبَدَ اللّهَ ألفَ عامٍ ما بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ، ثُمَّ ذُبِحَ کَما یُذبَحُ الکَبشُ مَظلوما، لَبَعَثَهُ اللّهُ مَعَ النَّفَرِ الَّذینَ یَقتَدی بِهِم، ویَهتَدی بِهُداهُم، ویَسیرُ بِسیرَتِهِم، إن جَنَّةً فَجَنَّةٌ وإِن نارا فنارٌ.(4)
4 / 2 التَّحذیرُ مِن تَرکِ مَعرِفَتِهِم
2977 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: مَن ماتَ ولا یَعرِفُ إمامَهُ، ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً.(5)
2978 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن مات بِغَیرِ إمامٍ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً.(6)
2979 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن ماتَ ولَیسَ عَلَیهِ إمامُ جَماعَةٍ، فَإِنَّ مَوتَتَهُ مَوتَةٌ جاهِلِیَّةٌ.(7)
2980 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن ماتَ ولَیسَ عَلَیهِ إمامٌ حَیٌّ یَعرِفُهُ، ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً.(8)
2981 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن ماتَ ولَیسَت عَلَیهِ طاعَةٌ، ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً، فَإِن خَلَعَها مِن بَعدِ عَقدِها فی عُنُقِهِ، لِقَیَ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالى ولَیسَت لَهُ حُجَّةٌ.(9)
2982 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن ماتَ عَلى غَیرِ طاعَةِ اللّهِ، ماتَ ولا حُجَّةَ لَهُ، ومَن ماتَ وقَد نَزَعَ یَدَهُ مِن بَیعَةٍ، کانَت میتَتُهُ میتَةَ ضَلالَةٍ.(10)
2976 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اگر بندهاى هزار سال در میان رُکن و مقام به عبادت خدا بپردازد و سپس مظلومانه، مانند قوچ سرش بُریده شود، با این حال، خداوند او را با همان گروهى برمىانگیزد که به آنان اقتدا مىکند و راه آنان را مىپیماید و روش آنان را مىپوید. اگر بهشتى باشند، او هم بهشتى است و اگر دوزخى باشند، او هم دوزخى است.
4 / 2
هشدار درباره نشناختن امامان
2977 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس بمیرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهلى مُرده است.
2978 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس بدون داشتن امام بمیرد، به مرگ جاهلى مُرده است.
2979 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس بمیرد و امام جماعت(11) نداشته باشد، مرگش مرگ جاهلى است.
2980 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس بمیرد و امام زندهاى که او را بشناسد، نداشته باشد، به مرگ جاهلى مُرده است.
2981 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس بمیرد و فرمانبُردارى [از امامى] بر گردنش نباشد، به مرگ جاهلى مُرده است و اگر پس از به گردن گرفتنش از فرمان سرپیچى کند، خداوند تبارک و تعالى را بدون حجّت، ملاقات مىکند.
2982 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس به غیر طاعت خدا بمیرد، بدون داشتن حجّتى از دنیا رفته است و هر کس با دست کشیدن از بیعتى بمیرد، در گمراهى مُرده است.
2983 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن ماتَ ولا إمامَ لَهُ، ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً.(12)
2984 . کمال الدین عن سلیم بن قیس الهلالیّ: أنَّهُ سَمِعَ مِن سَلمانَ ومِن أبی ذَرٍّ ومِنَ المِقدادِ حَدیثا عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً» ، ثُمَّ عَرَضَهُ عَلى جابِرٍ وَابنِ عَبّاسٍ فَقالا: صَدَقوا وبَرّوا، وقَد شَهِدنا ذلِکَ وسَمِعناهُ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، وإنَّ سَلمانَ قالَ: یا رَسولَ اللّهِ، إنَّکَ قُلتَ: مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً، مَن هذَا الإِمامُ؟
قالَ: «مِن أوصِیائی یا سَلمانُ، فَمَن ماتَ مِن اُمَّتی ولَیسَ لَهُ إمامٌ مِنهُم یَعرِفُهُ، فَهِیَ میتَةٌ جاهِلِیَّةٌ، فَإِن جَهِلَهُ وعاداهُ فَهُوَ مُشرِکٌ، وإن جَهِلَهُ ولَم یُعادِهِ ولَم یُوالِ لَهُ عَدُوّا، فَهُوَ جاهِلٌ ولَیسَ بِمُشرِکٍ.(13)
2985 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: مَن خَلَعَ یَدا مِن طاعَةٍ، لَقِیَ اللّهَ یَومَ القِیامَةِ لا حُجَّةَ لَهُ، ومَن ماتَ ولَیسَ فی عُنُقِهِ بَیعَةٌ، ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً.(14)
2986 . الکافی عن الفضیل بن یسار: ابتَدَأَنا أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَوما وقالَ: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: «مَن ماتَ ولَیسَ عَلَیهِ إمامٌ فَمیتَتُهُ مِیتَةٌ جاهِلِیَّةٌ» .
فَقُلتُ: قالَ ذلِکَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله؟ فَقالَ: إی وَاللّهِ، قَد قالَ.
قُلتُ: فَکُلُّ مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ فَمیتَتُهُ میتَةٌ جاهِلِیَّةٌ؟ قالَ: نَعَم.(15)
2987 . ثواب الأعمال عن عیسى بن السَّریّ: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: «مَن ماتَ لا یَعرِفُ إمامَهُ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً» ؟
قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام: أحوَجُ ما یَکونُ إلى مَعرِفَتِهِ إذا بَلَغَ نَفسُهُ هذا وأَشارَ بِیَدِهِ إلى صَدرِهِ.
فَقالَ: لَقَد کُنتُ عَلى أمرٍ حَسَنٍ.(16)
2983 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس بدون داشتن امام بمیرد، به مرگ جاهلى مُرده است.
2984 . کمال الدین به نقل از سلیم بن قیس هلالى : وى (سلیم) از سلمان و ابو ذر و مقداد، حدیثى به نقل از پیامبر خدا شنید که ایشان فرموده: «هر کس بمیرد و امامى نداشته باشد، به مرگ جاهلى مرده است» .
آن را با جابر و ابن عبّاس در میان گذاشت. هر دو گفتند: راست و درست گفتهاند. ما خود نیز شاهد آن بودیم و آن را از پیامبر خدا شنیدیم. سلمان گفت: اى پیامبر خدا! شما فرمودى: «هر کس بمیرد و امامى نداشته باشد به مرگ جاهلى مُرده است» . این امام کیست؟
فرمود: «از اوصیاى من است. اى سلمان! هر یک از افراد امّت من بمیرد و او را از اوصیاى من امامى که او را بشناسد، نباشد، این مرگ جاهلى است. اگر او را نشناسد و با او دشمنى کند، مشرک است و اگر او را نشناسد، ولى با او دشمنى هم نکند و دشمن او را به دوستى نگیرد، چنین کسى جاهل است و مشرک نیست» .
2985 . پیامبر صلى الله علیه و آله: هر کس دست از فرمانبُردارى بکشد، در روز قیامت، بدون حجّت، خداوند را دیدار مىکند، و هر کس بمیرد و بیعتى بر گردن نداشته باشد، به مرگ جاهلى مُرده است.
2986 . الکافى به نقل از فضیل بن یسار : روزى امام صادق علیه السلام براى ما آغاز سخن کرد و فرمود: «پیامبر خدا فرمود: «هر کس بمیرد و امامى نداشته باشد، مرگش، مرگ جاهلى است»» .
من گفتم: این را پیامبر خدا فرموده است؟
فرمود: «آرى. به خدا، او فرموده است» .
گفتم: پس هر کس بمیرد و امامى نداشته باشد، مرگش مرگ جاهلى است؟
فرمود: «آرى» .
2987 . ثواب الأعمال به نقل از عیسى بن سَرى : به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا پیامبر خدا فرموده است: «هر کس بمیرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهلى مرده است» ؟
امام صادق علیه السلام فرمود: «بیشترین زمانى که به شناخت او نیاز پیدا مىکند، وقتى است که جانش به این جا برسد» و با دست خود به سینهاش اشاره کرد.
[عیسى بن سَرى] مىگوید: در آن هنگام، عقیده نیکویى داشتم
2988 . الکافی عن الحارث بن المغیرة: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: «مَن ماتَ لا یَعرِفُ إمامَهُ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً» ؟
قالَ: نَعَم.
قُلتُ: جاهِلِیَّةً جَهلاءَ أو جاهِلِیَّةً لا یَعرِفُ إمامَهُ؟
قالَ: جاهِلِیَّةَ کُفرٍ ونِفاقٍ وضَلالٍ.(17)
2989 . الکافی عن ابن أبی یعفور: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن قَولِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله: «مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ فَمیتَتُهُ میتَةٌ جاهِلِیَّةٌ» ، قالَ: قُلتُ: میتَةُ کُفرٍ؟
قالَ: میتَةُ ضَلالٍ قُلتُ: فَمَن ماتَ الیَومَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ فَمیتَتُهُ میتَةٌ جاهِلِیَّةٌ؟ فَقالَ: نَعَم.(18)
2990 . المحاسن عن حسین بن أبی العلاء: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن قَولِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله: «مَن ماتَ لَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةَ جاهِلِیَّةٍ» .
فَقالَ: نَعَم، لَو أنَّ النّاسَ تَبِعوا عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام وتَرَکوا عَبدَ المَلِکِ بنَ مَروانَ اهتَدَوا.
فَقُلنا: مَن ماتَ لا یَعرِفُ إمامَهُ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً، میتَةَ کُفرٍ؟
فَقالَ: لا، میتَةَ ضَلالٍ.(19)
2988 . الکافى به نقل از حارث بن مغیره : به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا پیامبر خدا فرموده است: «هر کس بمیرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهلى مُرده است» ؟
فرمود: «آرى» .
گفتم: جاهلیتِ محض یا جاهلیتى که امامش را نشناسد؟
فرمود: «جاهلیت کفر و نفاق و گمراهى» .
2989 . الکافى به نقل از ابن ابى یعفور : از امام صادق علیه السلام درباره این فرموده پیامبر خدا که: «هر کس بمیرد و او را امامى نباشد، مرگش مرگى جاهلى است» ، پرسیدم و گفتم: مقصود، مُردن در حال کفر است؟
فرمود: «مُردن در حال گمراهى است» .
گفتم: پس، امروز هم هر کس بمیرد و او را امامى نباشد، مرگش مرگى جاهلى است؟
فرمود: «آرى» .
2990 . المحاسن به نقل از حسین بن ابى العلاء : از امام صادق علیه السلام درباره این فرموده پیامبر خدا که: «هر کس بمیرد و او را امامى نباشد، به مرگ جاهلى مرده است» ، پرسیدم.
فرمود: «آرى. اگر مردم از على بن الحسین علیه السلام پیروى مىکردند و عبد الملک بن مروان را رها مىساختند، هدایت مىشدند» .
گفتیم: هر کس بمیرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهلى مُرده است، [یعنى]مرگ در حال کفر؟
فرمود: «نه مُردن در گمراهى است» .
2991 . الاختصاص عن عمر بن یزید عن الإمام الکاظم علیه السلام، قالَ: سَمِعتُهُ یَقولُ: مَن ماتَ بِغَیرِ إمامٍ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً، إمامٍ حَیٍّ یَعرِفُهُ، فَقُلتُ: لَم أسمَع أباکَ یَذکُر هذا یَعنی إماما حَیّا!
فَقالَ: قَد وَاللّهِ قالَ ذاکَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله، قالَ: وقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: «مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ یَسمَعُ لَهُ ویُطیعُ، ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً» .(20)
2991 . الاختصاص به نقل از عمر بن یزید : از ایشان (امام کاظم علیه السلام) شنیدم که فرمود: «هر کس بدون داشتن امامى بمیرد، به مرگى جاهلى مُرده است، امامى زنده که بشناسدش» .
گفتم: از پدرتان نشنیدم که این را فرموده باشد (یعنى امام زنده) !
فرمود: «به خدا سوگند، این را پیامبر خدا فرموده است پیامبر خدا فرمود: «هر کس بمیرد و امامى که از او حرفشنوى و اطاعت کند، نداشته باشد، با مرگ جاهلى مُرده است»» .
سخنى درباره احادیث هشدار نسبت به مرگى که با شناخت امام، همراه نباشد
احادیثى که از نشناختن امام و قبول نکردن او بر حذر مىدارند و مرگ بدون امام را مرگِ جاهلى مىدانند، مورد اتّفاق همه مسلمانان است و در کتابهاى شیعه و اهل سنّت درج شده است براى مثال، کلینى در الکافى از پیامبر صلى الله علیه و آله چنین نقل مىکند:
مَن ماتَ ولا یَعرِفُ إمامَهُ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً.(21)
هر کس بمیرد و امامتش را نشناسد، به مرگ جاهلى مرده است
و در مسند ابن حنبل از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده که فرمود:
مَن ماتَ بِغَیرِ إمامٍ ماتَ مِیتَةً جاهِلِیَّةً.(22)
هر کس بدون داشتن امام بمیرد، به مرگ جاهلى مرده است
بنا بر این، سخن ابن تیمیه و آلبانى که مىگویند احادیث یاد شده در کتابهاى اهل سنّت وجود ندارند،(23) نادرست و ناشى از نادیده گرفتن کتابهایى مثل مسند ابن حنبل و برخى دیگر از کتابهاى مهمّ اهل سنّت است البته حدیث یاد شده، با تعابیر مختلفى نقل شده است و ابن تیمیه، در ادامه سخنش مجبور مىشود یکى از این تعابیر را که در آن لفظ «امام» وجود ندارد، قبول کند که در آن آمده است:
مَن مات و لَیسَ فى عُنُقِهِ بَیعَةٌ ماتَ میتةً جاهِلیَّة.(24)
کسى که بمیرد و در گردن او بیعت [امامى] نباشد، بهمرگ جاهلى مُرده است
در واقع، این گونه افراد، تلاش مىکنند تا احادیث یاد شده را به جاى حمل بر امامان اهل بیت علیهم السلام و برگزیدگان خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله، بر جاهلان و حاکمان جور، حمل کنند ابن ابى الحدید نقل مىکند که عبد اللّه بن عمر از بیعت با على علیه السلام خوددارى کرد؛ امّا شبانه درِ خانه حَجّاج را کوبید تا با عبد الملک، بیعت کند تا آن شب را بدون امام، صبح نکند او گمان مىکرد که باید چنین کند؛ زیرا از پیامبر صلى الله علیه و آله روایت شده است که فرمود: «هر که بمیرد و امامى نداشته باشد، مرگى چونان مرگ جاهلى داشته است» . حجّاج نیز او را آن قدر تحقیر کرد و پست شمرد که پایش را از بستر خواب، بیرون آورد و گفت: با پاى من بیعت کن!(25)
پس نکته اصلى در مورد این حدیث، معناى حدیث است، نه اصل صدور آن از پیامبر صلى الله علیه و آله(26) و یقینا براى فهم این حدیث شریف، باید مقصود از «جاهلیتْ» روشن شود.
جاهلیّت، چیست؟
در فرهنگ اسلامى، عصر رسالت پیامبر خدا، عصر علم، و دوران پیش از بعثت ایشان، دوران جاهلیت است، بدین معنا که پیش از بعثت پیامبر صلى الله علیه و آله به دلیل تحریفى که در ادیان آسمانى پدید آمده بود، مردم، راهى براى شناخت حقایق هستى نداشتند
و آنچه به نام دین بر جوامع مختلف بشر حکومت مىکرد، چیزى جز خرافات و موهومات نبود در واقع، ادیان تحریف شده و عقاید موهوم، ابزارهایى براى سلطه زر و زور بر انسان شده بودند و این، واقعیتى است که تاریخ قبل از اسلام نیز آن را تأیید مىکند.
بعثت مبارک پیامبر صلى الله علیه و آله آغاز عصر علم بود اساسىترین مسئولیت ایشان، مبارزه با خرافات و تحریفات و روشن کردن حقایق براى مردم بود او خود را براى مردم، همچون پدرى مىدانست که آنان را مىپرورانَد و آموزش مىدهد ایشان مىفرمود:
إنَّما أنَا لَکُم مِثلُ الوالِدِ أعلِّمُکُم.(27)
در واقع، من براى شما همچون پدرى هستم که به شما مىآموزم
پیامبر خدا، نبوّت خود را پدیدهاى منطبق با موازین عقلى و علمى معرّفى مىکرد که اگر دانشمندان، در صدد شناخت آن برآیند، مىتوانند به سادگى راستگویىاش را درباره ارتباط او با مبدأ هستى درک کنند.
«وَ یَرَى اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ اَلَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ اَلْحَقَّ.(28)
کسانى که به ایشان علم داده شد آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده حق مىدانند» .
پیامبر صلى الله علیه و آله نیز مردم را از پیروى هر چه که علم، آن را تأیید نمىکند، به شدّت بر حذر مىداشت و این آیه را براى آنان تلاوت مىفرمود:
«وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ.(29)
. . . و چیزى را که بدان علم ندارى، دنبال مکن» .
با عنایت به این مقدّمه، آشکار مىشود که آنچه در حدیث ضرورت شناخت امام هر عصر مورد نظر است، فراتر از یک مسئله فردى است و تنها این نیست که اگر یک مسلمان، امام خود را نشناخت، مسلمان واقعى نیست و در نتیجه، اسلام او با کفر برابر است؛ بلکه مسئله مهمترى که این حدیث بدان هشدار مىدهد، این است که: عصر علم که با بعثت پیامبر صلى الله علیه و آله آغاز شد تنها در این صورت مىتواند تداوم پیدا کند و در یک سخن، امامت، پشتوانه و ضامن تداوم عصر علم یا عصر اسلام راستین است و بدون این پشتوانه جامعه اسلامى به جاهلیت پیش از اسلام، بازگشت خواهد کرد.
در واقع، این حدیث از آیندهنگرى این آیه شریف الهام گرفته که مىفرماید:
«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ.(30)
و محمّد، جز فرستادهاى که پیش از او [نیز] فرستادگانى [آمده و] گذشتند، نیست آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، به گذشته خود (جاهلیت) بر مىگردید؟» .
پیامبر صلى الله علیه و آله در حدیثى که بر ضرورت شناخت امام تأکید دارد، بیان مىفرماید که چگونه ممکن است جامعه اسلامى عقبنشینى کند و به دوران جاهلیتِ پیش از اسلام باز گردد فرموده پیامبر صلى الله علیه و آله گویاى این حقیقت است که با حذف مسئله امامت و رهبرى، این پدیده خطرناک، قابل پیشبینى است.
امامى که شناختش لازم است، کیست؟
اندکى تأمّل در مضمون حدیث بویژه با توجّه به شرحى که گذشت، ما را از پاسخگویى به این سؤال که: «امامت کدام امام، ضامن تداوم اسلام واقعى است و حذف کدام امامت از جامعه اسلامى به معناى بازگشت به جاهلیت است؟» ، بى نیاز مىکند آیا مىشود گمان بُرد که مقصود پیامبر صلى الله علیه و آله این است که شناخت و پیروى هر
کس که زمام امور جامعه را به دست گیرد، بر همه مسلمانان واجب و ضرور است و اگر کسى چنین رهبرى را نشناسد، به مرگ جاهلى مُرده است، بدون توجّه به این که ممکن است چنین رهبرى، ستمگر و به گفته قرآن کریم از «ائمّه نار»(31) باشد؟ !
بدیهى است که همه زمامداران فاسد تاریخ اسلام، براى اثبات حقّانیت خود و ثابت کردن وجوب اطاعت مردم از خود و استوارسازى پایههاى حکومتشان، به این حدیث مسلّم استناد مىجویند از این رو، مىبینیم حتّى معاویه پسر ابو سفیان نیز در شمار راویان این حدیث آمده است. همچنین، طبیعى است که آخوندهاى دربارى با همان انگیزه، سخن پیامبر صلى الله علیه و آله را تفسیر و با امامت ائمّه جور، تطبیق نمایند؛ لیکن روشن است که این، بازى با الفاظ است، نه بدفهمى و کژاندیشى در مفهوم حدیث.
هرگز نمىتوان باور کرد که عبد اللّه بن عمر، آن گونه که در شرح نهج البلاغةى ابن ابى الحدید آمده است، به دلیل کجفهمى و ضعف بینش، با امام على علیه السلام بیعت نکند؛ ولى با تمسّک به حدیث «مَن ماتَ بغیر إمامٍ» که خود نقل کننده آن است، شبانه به ملاقات حجّاج بن یوسف برود تا با خلیفه دوران، عبد الملک مروان، بیعت نماید؛ چرا که نمىخواهد شبى را بدون داشتن امام به صبح آورد!
آرى کسى که امیر مؤمنان على علیه السلام را امام نداند و با او بیعت نکند، باید هم عبد الملک مروان را امامى بداند که ترک بیعتش موجب کفر و رجعت به جاهلیت است و باید با آن خفّت و خوارى با پاى عامل سفّاک او (حجّاج بن یوسف) ، شبانه بیعت کند! عبد اللّه بن عمر به جایى رسید که یزید پسر معاویه را با آن همه ستمى که به اسلام و خاندان پیامبر خدا روا داشت، مصداق «امامِ» مورد اشاره در حدیث: «من مات بغیر إمام» مىداند و مخالفت با او را موجب کفر و ارتداد مىشمُرَد.
آوردهاند که پس از واقعه جانسوز کربلا، مردم مدینه در سال 63 هجرى قیام کردند و این قیام به واقعه «حَرّه» انجامید عبد اللّه بن عمر، نزد عبد اللّه بن مطیع که
رهبرى قریش را در این قیام بر عهده داشت رفت ابن مطیع، دستور داد که براى عبد اللّه، پُشتى بیاورند و او را به نشستن دعوت کرد ابن عمر گفت: نیامدم که بنشینم آمدم تا حدیثى را که از پیامبر خدا شنیدهام، براى تو باز گویم شنیدم که پیامبر خدا فرمود: «کسى که دست از اطاعت امامى بکشد، روز قیامت، در حالى خدا را ملاقات مىکند که حجّت و برهانى ندارد و کسى که بمیرد و با امامى بیعت نکرده باشد، به مرگ جاهلى مُرده است» .(32)
بنگرید که چه استادانه، سخن پیامبر خدا را در جهت مخالفت مقصود ایشان به کار مىبرند! این، همان پدیده خطرناکى است که پیامبر خدا براى پیشگیرى از آن، در این حدیث و دهها حدیث دیگر، بدان هشدار داده و مردم را به اطاعت از امامان حق، دعوت کرده است هشدار پیامبر خدا به دست سیاستبازان مسلماننما و عوامل آنان، تحریف مىگردد و بدین ترتیب است که از حدیث بر ضدّ حدیث، و از اسلام بر ضدّ اسلام، سوء استفاده مىشود و سرانجام با نادیده گرفتن جایگاه امامت در جامعه اسلامى و به فراموشى سپردن توصیههاى پیامبر صلى الله علیه و آله عصر علم و اسلام در امّت اسلامى سپرى مىگردد و رجعت به کفر و جاهلیت، تحقّق مىیابد.
بنا بر این، بدون تردید، مقصود از احادیثى که مرگ بدون امام را مرگ جاهلى مىدانند، بیم دادن از عدم تمسّک به ولایت اهل بیت علیهم السلام است که ضرورت تمسّک به آنان، در حدیث ثَقَلین و حدیث غدیر و صدها حدیث دیگر، براى مردم، بیان شده است.
1) الإسراء:71.
2) تاریخ الیعقوبی: ج 2 ص 90.
3) عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 2 ص 33 ح 61 عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 24 ص 264 ح 24؛ الفردوس: ج 5 ص 528 ح 8982 عن الإمام علی علیه السلام عنه صلى الله علیه و آله.
4) المحاسن: ج 1 ص 134 ح 166 عن أبی سعید الخدری، بحار الأنوار: ج 27 ص 180 ح 29.
5) الکافی: ج 2 ص 20 ح 6 عن عیسى بن السری عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 23 ص 78 ح 9.
6) مسند ابن حنبل: ج 6 ص 22 ح 16876 عن معاویة؛ تفسیر العیّاشی: ج 2 ص 303 ح 119 عن عمّار الساباطی عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلى الله علیه و آله، بحار الأنوار: ج 8 ص 12 ح 11.
7) المستدرک على الصحیحین: ج 1 ص 204 ح 403 عن عبد اللّه بن عمر.
8) قرب الإسناد: ص 351 ح 1260 عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر عن الإمام الرضا عن الإمام الباقر علیهماالسلام، بحار الأنوار: ج 49 ص 267 ح 8.
9) مسند ابن حنبل: ج 5 ص 326 ح 15696 عن عامر بن ربیعة.
10) مسند ابن حنبل: ج 2 ص 445 ح 5904 عن ابن عمر.
11) مقصود، امام در نماز جماعت نیست؛ بلکه مراد، امام و رهبر جامعه است.
12) شرح نهج البلاغة: ج 13 ص 242.
13) کمال الدین: ص 413 ح 15، بحار الأنوار: ج 23 ص 88 ح 31.
14) صحیح مسلم: ج 3 ص 1478 ح 58 عن عبد اللّه بن عمر؛ بحار الأنوار: ج 23 ص 94 نقلاً عن کنز الکراجکی وفیه ذیله من «من مات. .» وفیه «بیعة الإمام أو عهد الإمام» بدل «بیعة».
15) الکافى: ج 1 ص 376 ح 1.
16) ثواب الأعمال: ص 244 ح 1، بحار الأنوار: ج 23 ص 85 ح 26.
17) الکافی: ج 1 ص 377 ح 3، بحار الأنوار: ج 8 ص 362 ح 39.
18) الکافی: ج 1 ص 376 ح 2.
19) المحاسن: ج 1 ص 252 ح 476، بحار الأنوار: ج 23 ص 76 ح 3.
20) الاختصاص: ص 268، بحار الأنوار: ج 23 ص 92 ح 36.
21) الکافى: ج 2 ص 20 ح6.
22) مسند ابن حنبل: ج6 ص22 ح16876.
23) سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة: ج 1 ص 525.
24) صحیح مسلم: ج3 ص1478 ح58.
25) شرح نهج البلاغة: ج13 ص242.
26) علّامه امینى مىگوید: این، حقیقت مسلّمى است که کتابهاى صحاح و مَسانید [اهل سنّت]، آن را مسلّم دانستهاند و گریزى از پذیرش مفاد آن نیست و اسلامِ هیچ مسلمانى، جز با تسلیم بودن در برابر آن، کامل نیست و حتّى دو نفر هم درباره آن، اختلافِنظر ندارند و یک نفر هم درباره آن، به خود، اجازه تردید نداده است این تعبیر، حکایت از بد عاقبتىِ کسى دارد که بدون امام بمیرد و چنین کسى، از هر گونه نجات و رستگارى محروم است مرگ جاهلى، بدترین مرگ است؛ مرگِ در حال کفر و الحاد (الغدیر: ج 10 ص 360).
27) مسند ابن حنبل: ج 3 ص 53 ح 7413، سنن النسائى: ج 1 ص 38، سنن ابن ماجة: ج 1 ص 114 ح 313 به نقل از ابو هُرَیره.
28) سبأ: آیه 6.
29) اسراء: آیه 36.
30) آل عمران: آیه 144.
31) ر. ک: قصص: آیه 41.
32) صحیح مسلم: ج 3 ص 1478 ح 1851.