6 / 1
ما رُوِیَ فی مَدحِ الفَقرِ
10005.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّه ِ ، لا یَبتَلی بِهِ إلّا مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنینَ .(1)
10006.عنه صلى الله علیه و آله : الفَقرُ مِحنَةٌ مِن عِندِ اللّه ِ ، لا یَبتَلی بِهِ إلّا مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنینَ .(2)
10007.عنه صلى الله علیه و آله : الفَقرُ فَخری .(3)
10008.عنه صلى الله علیه و آله : الفَقرُ فَخری ، وبِهِ أفتَخِرُ .(4)
10009.عنه صلى الله علیه و آله : الفَقرُ فَخری ، وبِهِ أفتَخِرُ عَلى سائِرِ الأَنبِیاءِ .(5)
10010.عنه صلى الله علیه و آله ـ لِعَلیٍّ علیه السلام ـ: یا عَلِیُّ ، مِن صِفاتِ المُؤمِنِ . . . أن یَکونَ الفَقرُ شِعارَهُ .(6)
6 / 1
احادیثى در ستایش فقر
10005.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : نادارى ، گنجینه اى است نزد خدا که به آن گرفتار نمى شود ، مگر مؤمنى که خداوند ، دوستش مى دارد .
10006.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : نادارى ، آزمونى است از سوى خداوند که کسى را به آن مبتلا نمى کند ، مگر مؤمنى را که دوستش بدارد .
10007.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : فقر ، [مایه] افتخار من است .
10008.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : فقر ، [مایه] افتخار من است و به آن ، مباهات مى ورزم .
10009.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : فقر ، [مایه] افتخار من است و با آن بر دیگر پیامبران مباهات مى ورزم .
10010.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ به على علیه السلام ـ: اى على! از ویژگى هاى مؤمن این است که . . . نادارى ، نشانِ او باشد .
10011.عنه صلى الله علیه و آله : تُحفَةُ المُؤمِنِ فِی الدُّنیَا الفَقرُ .(7)
10012.عنه صلى الله علیه و آله : الفَقرُ أزیَنُ عَلَى المُؤمِنِ مِنَ العِذارِ الحَسَنِ عَلى خَدِّ الفَرَسِ .(8)
10013.عنه صلى الله علیه و آله : الفَقرُ شَینٌ عِندَ النّاسِ ، وزَینٌ عِندَ اللّه ِ یَومَ القِیامَةِ .(9)
10014.عنه صلى الله علیه و آله : الفَقرُ ذُلٌّ فِی الدُّنیا ، وفَخرٌ فِی الآخِرَةِ .(10)
10015.عنه صلى الله علیه و آله : اللّهُمَّ تَوَفَّنی فَقیرا ، ولا تَوَفَّنی غَنِیّا ، وَاحشُرنی فی زُمرَةِ المَساکینِ .(11)
10016.عنه صلى الله علیه و آله : إنَّ لی حِرفَتَینِ اثنَتَینِ ؛ فَمَن أحَبَّهُما فَقَد أحَبَّنی ، ومَن أبغَضَهُما فَقَد أبغَضَنی : الفَقرَ وَالجِهادَ .(12)
10017.عنه صلى الله علیه و آله : مَن قَلَّ مالُهُ ، وکَثُرَ عِیالُهُ ، وحَسُنَت صَلاتُهُ ، ولَم یَغتَبِ المُسلِمینَ ؛ جاءَ یَومَ القِیامَةِ وهُوَ مَعی کَهاتَینِ .(13)
10018.جامع الأخبار : سُئِلَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله : مَا الفَقرُ؟ فَقالَ صلى الله علیه و آله : خِزانَةٌ مِن خَزائِنِ اللّه ِ تَعالى . قیلَ ثانِیا : مَا الفَقرُ یا رَسولَ اللّه ِ؟ فَقالَ : کَرامَةٌ مِنَ اللّه ِ . قیلَ ثالِثا : مَا الفَقرُ؟فَقالَ صلى الله علیه و آله : شَیءٌ لا یُعطیهِ اللّه ُ إلّا نَبِیّا مُرسَلاً أو مُؤمِنا کَریما عَلَى اللّه ِ تَعالى .(14)
10011.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : ارمغان مؤمن در دنیا ، نادارى است .
10012.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : نادارى براى مؤمن ، زیبنده تر است از داغ و نشانىِ زیبا بر گونه اسب .
10013.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : نادارى ، نزد مردم ، عیب است و نزد خدا ، در روز رستاخیز ، زیور .
10014.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : نادارى ، در دنیا ، خوارى است و در آخرت ، افتخار .
10015.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بار خدایا! مرا نادار بمیران ، نه توانگر ؛ و روز قیامت ، مرا در شمارِ مستمندان برانگیز .
10016.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : مرا دو خوى است که هر که آن دو را دوست مى دارد ، مرا هم دوست دارد و هر که آن دو را دشمن شمرد ، مرا دشمن شمرده: فقر و جهاد .
10017.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس مالش اندک باشد و خانوارش پُرشمار و نمازش نیکو ، و غیبتِ مسلمانان را نکند ، روز رستاخیز ، چنان با من همراه است که این دو [انگشتِ کنار هم]هستند .
10018.جامع الأخبار : از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسیده شد : فقر چیست؟ . فرمود : «گنجینه اى است از گنجینه هاى خداوند متعال» . دیگر بار پرسیده شد : اى پیامبر خدا! فقر چیست؟ فرمود: «ارجمندى اى از سوى خدا» . سه باره پرسیده شد: فقر چیست؟ فرمود: «آن است که خداوند ، جز به پیامبرِ برانگیخته شده به رسالت یا مؤمنى که نزد خداى متعالْ ارجمند است ، عطا نمى فرماید» .
6 / 2
ما یَدُلُّ عَلى أنَّ الفَقرَ خَیرٌ مِنَ الغِنى
10019.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : مَن کانَ الفَقرُ أحَبَّ إلَیهِ مِنَ الغِنى ، فَلَوِ اجتَهَدَ عُبّادُ الحَرَمَینِ أن یُدرِکوا ما اُعطِیَ ما أدرَکوا .(15)
10020.عنه صلى الله علیه و آله : ما عُبِدَ اللّه ُ بِمِثلِ العَقلِ ، وما تَمَّ عَقلُ امرِىٍء حَتّى یَکونَ فیهِ عَشرُ خِصالٍ : . . . الفَقرُ أحَبُّ إلَیهِ مِنَ الغِنى .(16)
10021.عنه صلى الله علیه و آله : الفَقرُ خَیرٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الغِنى .(17)
10022.عنه صلى الله علیه و آله : الفَقرُ راحَةٌ ، وَالغِنى عُقوبَةٌ .(18)
10023.عنه صلى الله علیه و آله : شَیئانِ یَکرَهُهُمَا ابنُ آدَمَ : یَکرَهُ المَوتَ ؛ وَالمَوتُ راحَةٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الفِتنَةِ ، ویَکرَهُ قِلَّةَ المالِ ؛ وقِلَّةُ المالِ أقَلُّ لِلحِسابِ .(19)
10024.عنه صلى الله علیه و آله : الفَقرُ فَقرانِ : فَقرٌ فِی الدُّنیا ، وفَقرٌ فِی الآخِرَةِ ؛ فَفَقرُ الدُّنیا غِنَى الآخِرَةِ ، وغِنَى الدُّنیا فَقرُ الآخِرَةِ ، وذلِکَ الهَلاکُ .(20)
10025.المستدرک على الصحیحین عن بلال : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : یا بِلالُ ، اِلقَ اللّه َ فَقیرا ولا تَلقَهُ غَنِیّا . قُلتُ : وکَیفَ لی بِذلِکَ یا رَسولَ اللّه ِ؟ قالَ : إذا رُزِقتَ فَلا تَخبَأ ، وإذا سُئِلتَ فَلا تَمنَع . قُلتُ : وکَیفَ لی بِذلِکَ یا رَسولَ اللّه ِ؟ قالَ : هُوَ ذاکَ وإلّا فَالنّارُ .(21)
6 / 2
احادیث نشان دهنده برترى فقر بر توانگرى
10019.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس نادارى برایش دوست داشتنى تر از توانگرى باشد ، اگر عبادت کنندگانِ دو حرم (مکّه و مدینه) فراوان بکوشند تا آنچه را به وى عطا شده ، درک کنند ، نمى توانند .
10020.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : خداوند با هیچ چیز همچون عقل ، عبادت نمى شود ؛ و عقل انسان ، کمال نمى پذیرد ، مگر آن که ده ویژگى در او باشد : . . . نادارى برایش دوست داشتنى تر از توانگرى شود .
10021.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : براى مؤمن ، نادارى بهتر از توانگرى است .
10022.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : نادارى ، آرامش است و توانگرى ، کیفر .
10023.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : دو چیزند که فرزند آدم ، آنها را خوش نمى دارد : از مرگ بیزار است ، حال آن که مرگ ، مؤمن را از فتنه مى رهانَد ؛ و تنگ دستى را دوست نمى دارد ، حال آن که تنگ دستى سبب مى شود حسابرسى [ـِ روز رستاخیز] آسان تر گردد .
10024.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : نادارى دو گونه است : نادارىِ دنیا و نادارىِ آخرت . نادارى دنیا ، [مایه]توانگرى آخرت است و توانگرى دنیا ، مایه نادارىِ آخرت ؛ و این ، [مایه]نابودى است .
10025.المستدرک على الصحیحین ـ به نقل از بلال ـ: پیامبر خدا فرمود: «اى بلال! در حالى که نادارى ، با خدا دیدار کن ، نه با توانگرى» . گفتم: اى پیامبر خدا! چگونه چنین کنم؟ فرمود : «هر گاه روزى داده شدى ، آن را نگهدارى مکن ؛ و هر گاه از تو چیزى خواسته شد ، از بخشش ، خوددارى مَوَرز» . گفتم: اى پیامبر خدا! این ، چگونه ممکن است؟ فرمود : «سخن ، همین است ؛ وگرنه دچار آتش [دوزخ] خواهى شد» .
10026.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : أوحَى اللّه ُ إلى موسَى بنِ عِمرانَ : یا موسى ، اِرضَ بِکِسرَةِ خُبزٍ مِن شَعیرٍ تَسُدُّ بِها جَوعَتَکَ ، وخِرقَةٍ تُواری بِها عَورَتَکَ ، وَاصبِر عَلَى المُصیباتِ ؛ فَإِذا رَأَیتَ الدُّنیا مُقبِلَةً فَقُل : إنّا للّه ِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ عُقوبَةٌ عُجِّلَت فِی الدُّنیا ، وإذا رَأَیتَ الدُّنیا مُدبِرَةً وَالفَقرُ مُقبِلاً فَقُل : مَرحَبا بِشِعارِ الصّالِحینَ .(22)
6 / 3
ما یُبَیِّنُ الفَقرَ المَمدوحَ
10027.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : الفَقرُ خَیرٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الغِنى ، إلّا مَن حَمَلَ کَلّاً ، وأعطى فی نائِبَةٍ .(23)
10028.عنه صلى الله علیه و آله : ألا یا رُبَّ نَفسٍ طاعِمَةٍ ناعِمَةٍ فِی الدُّنیا ؛ جائِعَةٍ عارِیَةٍ یَومَ القِیامَةِ! ألا یا رُبَّ نَفسٍ جائِعَةٍ عارِیَةٍ فِی الدُّنیا ؛ طاعِمَةٍ ناعِمَةٍ یَومَ القِیامَةِ!(24)
10029.عنه صلى الله علیه و آله : یا مَعشَرَ المَساکینِ ، طیبوا نَفسا ، وأعطُوا اللّه َ الرِّضا مِن قُلوبِکُم ؛ یُثِبکُمُ اللّه ُ عز و جلعَلى فَقرِکُم ، فَإِن لَم تَفعَلوا فَلا ثَوابَ لَکُم .(25)
10026.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : خداوند به موسى بن عمران علیه السلام وحى فرستاد: «اى موسى! به پاره نانِ جوینى که با آن از گرسنگى رها شوى ، خشنود باش و به تکّه جامه اى که عورتِ تو را بپوشاند ، رضایت ده و بر مصیبت ها شکیبا باش . پس هر گاه دیدى که دنیا به تو روى آورده ، بگو : هر آینه ، از آن خداییم و به سویش باز مى گردیم . این ، کیفرى است که در دنیا پیش افتاده است ؛ و هر گاه دیدى که دنیا از تو روى برگردانده و نادارى به تو روى نهاده ، بگو: خوش آمدى ، اى نشانه شایستگان! » .
6 / 3
آنچه درباره فقرِ ستودنى آمده است
10027.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : براى مؤمن ، نادارى بهتر از توانگرى است ، جز کسى که عیال بسیار داشته و به مصیبتِ گران ، تن داده باشد .
10028.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بسا آدمیان که در دنیا نیکوْخوراک و لطیفْ پوشاک اند و در روز قیامت ، گرسنه و برهنه اند . و بسا آدمیان در دنیا گرسنه و برهنه اند و در روز قیامت ، نیکوْ خوراک و لطیفْ پوش .
10029.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اى جماعت مستمندان! خوشْ دل باشید و رضایت و خوش دلى تان را نزد خدا اظهار کنید تا وى ، شما را بر نادارى تان پاداش دهد ؛ که اگر چنین نکنید ، پاداشى برایتان نیست .
نکاتى درباره احادیثِ ستاینده فقر
در نگاه نخست به نظر مى رسد که میان روایات دسته هاى اوّل و دوم این فصل با آیات و روایات فصل هاى گذشته ، تعارض وجود دارد . این روایات ، فقر (نادارى) و فرودستىِ اقتصادى را مى ستایند و آن را بر توانگرى و رفاه ، ترجیح مى دهند ، در حالى که آیات و احادیث فصل هاى پیشین ، توسعه اقتصادى را ارجمند مى شِمُرند و شکوفایى معیشتى را گران مایه ، بابرکت و از آثار برنامه وعده داده شده توسعه اقتصادى در اسلام مى نامند و خطرهاى فقر و پیامدهاى فاجعه بار واپس ماندگى اقتصادى را گوشزد مى کنند . اکنون باید دید که : مراد از روایات ستاینده فقر چیست و آیا مى توان به مفاد آنها ملتزم شد و معناى برآمده از آنها را پذیرفت ؟ دانشمندان مسلمان و کارشناسان علم حدیث ، براى سازگارى بخشیدن به این متون ، راه هاى مختلفى را پیموده اند . برخى مفهوم فقر موجود در احادیث ستایشگرِ فقر را از مفهوم فقر در روایات سرزنشگرِ آن ، متمایز شمرده اند . بعضى ، ویژگى هاى فقرِ ستوده و فقرِ نکوهیده را متفاوت دانسته اند . گروه سوم هم روایات ستاینده فقر را کنار نهاده اند ؛ زیرا سندهاى آنها را ضعیف شمرده اند و روایات نکوهنده فقر را معتبر دانسته اند .(26)
با این حال ، به نظر مى رسد که آیات و احادیث این بخش ، چنان چینش شده اند که پژوهشگر به سادگى مى تواند از ره گذر تأمّل در آنها ، دیدگاه اسلام را در باب توسعه اقتصادى دریابد و بدین سان ، به مفهوم احادیث ستاینده فقر ، با فرض درستىِ اسناد آنها ، پى ببرد . براى آن که این دریافت ، وضوحى بیشتر یابد ، تأمّل در نکات زیر مفید است: 1 . در فصول پنجگانه نخست این بخش ، آیات و احادیثى درباره اهمّیت توسعه اقتصادى و زیان هاى ناشى از فقر ، آمده است . دیگر فصل هاى این بخش نیز متضمّن مباحثى در باب اصول و مبانى توسعه و پیامدها و آفات آن هستند . با ملاحظه مجموع این مباحث ، جاى هیچ تردیدى در این نکته باقى نمى ماند که اسلام ، هرگز به فقر ، گرایش ندارد و به سوى آن ، جهتگیرى نمى کند ؛ بلکه توسعه اقتصادى ، به شکلى برجسته ، از اهداف مهمّ این دین به شمار مى رود . به بیان دیگر ، جهتگیرى و مبارزه اسلام در رویارویى با فقر و برنامه ریزى هایش در مسیر توسعه اقتصادى ، از اصول مسلّم اسلامى است . بر این پایه ، هر گاه احادیثى به چشم بخورند که ظاهرا مردم را به سوى فقر دعوت مى کنند ، پس از قطعى شدن انتساب آنها به پیشوایان دین ، چاره اى جز آن نیست که مقصود از این احادیث را در ظاهر آنها نجوییم . 2 . توانگرى و فقر ، از هر جهت ، همانند دانش و نادانى اند و مى توان آنها را از دو زاویه ارزیابى کرد . از یک زاویه ، دارایى به طور مطلق و همانند دانش ، ارزش تلقّى مى شود ؛ زیرا از مظاهر نظام آفرینش است که در خدمت انسان و نیازمندى هاى وى قرار دارد ، در برابرِ فقر که به ازاىِ خواست هاى انسان ، همچون نادانى ، داراى بارِ منفى ارزیابى مى شود . امّا از زاویه دیگر ، دارایى با توجّه به نقشى که در زندگى انسان ایفا مى کند ، ارزیابى مى شود .
این نکته را مى توان با چنین تعبیرى نیز بیان کرد: در نگاه اوّل ، آنچه ارزیابى مى شود ، ثروت و علم است ؛ امّا در نگاه دوم ، ثروتمند و عالِم ، ارزیابى مى گردد . آن گاه که ثروت از زاویه نگاه آفرینشى ارزیابى شود ، بى شک در برابر فقر ، داراى ارزش و نوعى نعمت شمرده مى شود ، همانند دانش در برابر نادانى ؛ امّا آن گاه که ثروت از زاویه ارتباطش با انسان ثروتمند ارزیابى گردد ، این معادله شکلى دیگر مى پذیرد . همان گونه که دانش براى هر دانشمندى سودمند و نادانى براى هر جاهلى زیانمند نیست ،(27) ثروت هم چنین است . هر توانگرى از ثروت سود نمى برد ، همان گونه که هر فقیرى از فقر ، زیان نمى بیند ؛ بلکه به تعبیر امیر مؤمنان : «بسا توانگرى که فقرِ جاویدان بر جاى نهد»(28) و «بسا فقرى که به توانگرىِ همیشگى بینجامد»(29) و «بسا کاسته که سودمند است و بسا افزوده که زیان بخش» .(30) بر این پایه ، آن گاه که ثروت از جهتِ نوع ارتباطش با ثروتمند ، و فقر از ناحیه چگونگى پیوندش با فقیر ارزیابى گردد ، نمى توانیم با قاطعیّت بگوییم که ثروت ، مطلقا ارزش یا ضدّ ارزش است . در این حال ، سزاوار است که ارزیابى را از ره گذر نتایج به دست آوریم . اگر ثروتمند از ثروتش به شکل مطلوب بهره برده باشد ، ثروت ، ارزش است ؛ وگرنه ، خیر ! درباره فقر نیز چنین است . اگر فقر به خوارى و ویرانى بینجامد ، عاملى منفى است ؛ امّا اگر موضعگیرى هاى صحیحِ فقیر ، او را از فقر به غناى حقیقى برساند و راه کمال او را هموار کند ، چنین فقرى ارزشمند است . به طور کلّى ، فصول پنجگانه نخست ، موضوع توسعه اقتصادى را از دریچه نگاه
نخست ، بررسى کرده و آیات و احادیث فصل ششم ، آن را از نظرگاه دوم نگریسته است . پس تعارضى میان این دو دسته نیست . 3 . گروه سوم از احادیث فصل ششم ، چند معیار را در ارزیابى فقر و توانگرى به دست مى دهند که مى توان آنها را چنین دسته بندى کرد: الف . ثروت براى انسان ثروتمند ، خیر است و فقر براى انسان فقیر ، شر ؛ امّا نه به طور مطلق ، بلکه با توجّه به نقشى که در زندگى انسان ایفا مى کنند . با این معیار ، ثروت براى همگان خیر نیست ، همان گونه که فقر براى همه شر به شمار نمى آید . ب . از جهت استفاده نیازمندان اجتماع از ثروت ، توانگرى ارزشمند و مثبت است . ج . در جامعه اى که فقر در آن رواج دارد ، انتخاب فقر به منظور خدمت به نیازمندان ، یک ارزش پسندیده به شمار مى رود . د . هر گاه فقر با حفظ ارزش ها و پایبندى به مواضع درست همراه گردد ، برتر از ثروتى است که با اعمال نادرست و ضدّ ارزش درآمیزد . ه . براى گروهى که در مسیر اوج و دستیابى به کمال گام نهاده اند ، فقر و توانگرى یکسان است ؛ زیرا اینان مى توانند از هر گونه فضا و وضعیّتى ، براى رسیدن به ترقّى و کمال ، بهره ببرند . 4 . در اصطلاح قرآن و حدیث ، فقر ، داراى معانى متفاوت است ؛ گاه به معناى نیاز در اصل وجود است ، چنان که خداوند سبحان مى فرماید: «یَـأَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَى اللهِ .(26) اى مردم! شمایید نیازمندان به خدا» . و گاه به معناى احتیاج مادّى است ، چنان که خداى سبحان مى فرماید:
«إِنَّمَا الصَّدَقَـتُ لِلْفُقَرَآءِ وَالْمَسَـکِینِ .(31) همانا صدقه ها براى نیازمندان و مستمندان است» . گاهى به مفهوم فقر معنوى است ، همان سان که در بیانِ امام على علیه السلام آمده است : فَقرُ النَّفسِ شَرُّ الفَقرِ .(32) فقرِ نفس (روح) ، بدترین فقر است . و گاه نیز به مفهوم احساس نیاز به خداوند و احتیاج به اوست ، همان طور که در حدیث شریف پیامبر صلى الله علیه و آله آمده است: اللّهُمَّ أغنِنى بالاِفتِقارِ إلَیکَ .(33) بار خدایا! مرا با فقر به درگاه خود ، بى نیازى بخش . آشکار است که در برخى از احادیث بخش نخست از فصل ششم ، فقر به همین معناى چهارم آمده است ـ و این ، پس از فراغت جستن از اعتبار سندىِ آن احادیث است ـ ، همچون این حدیث که : «فقر ، [مایه] افتخار من است و به آن ، مباهات مى ورزم» . در پرتو این بحث ، آشکار مى شود که این دسته از احادیث ، با مبحث توسعه اقتصادى ، خواه به شکل اثباتى و خواه به صورت نفیى ، هیچ پیوندى ندارند.
1) الفردوس : ج 3 ص 156 ح 4423 عن الإمام علیّ علیه السلام.
2) کنز العمّال : ج 6 ص 484 ح 16650 نقلاً عن السلمی عن الإمام علیّ علیه السلام.
3) جامع الأخبار : ص 302 ح 828 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 49 ح 58.
4) عدّة الداعی : ص 113 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 55 ح 85.
5) عوالی اللآلی : ج 1 ص 39 ح 38 ، بحار الأنوار: ج 72 ص 32.
6) التمحیص : ص 74 ح 171 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 311 ح 45.
7) الفردوس : ج 2 ص 70 ح 2399 عن معاذ بن جبل.
8) المعجم الکبیر : ج 7 ص 295 ح 7181 عن شدّاد بن أوس ؛ الکافی : ج 2 ص 265 ح 22 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عن الإمام علیّ علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 72 ص 52 ح 76 و ص 28 ح 24.
9) جامع الأخبار : ص 302 ح 829 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 49 ح 58 ؛ الفردوس : ج 3 ص 154 ح 4418 عن أنس.
10) إرشاد القلوب : ص 194.
11) شُعب الإیمان : ج 4 ص 389 ح 5499 عن أبی سعید الخدریّ ؛ إرشاد القلوب : ص 19 عن الإمام علیّ علیه السلام.
12) إحیاء علوم الدین: ج 4 ص 286 ؛ المحجّة البیضاء: ج 7 ص 321.
13) مسند أبی یعلى : ج 1 ص 463 ح 986 عن أبی سعید الخدری.
14) جامع الأخبار : ص 299 ح 815 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 47 ح 58.
15) کنز العمّال : ج 15 ص 805 ح 43199 نقلاً عن الدیلمی عن ابن عمر ؛ الأمالی للشجری : ج 2 ص 183 عن عمرو بن شعیب عن أبیه عن جدّه نحوه.
16) علل الشرائع : ص 116 ح 11 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 395 ح 78.
17) الجعفریّات : ص 155 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، بحارالأنوار : ج 72 ص 56 ح 86.
18) شُعب الإیمان : ج 5 ص 388 ح 7040 عن عائشة ؛ جامع الأحادیث للقمّی : ص 105 نحوه ، بحار الأنوار : ج 72 ص 56.
19) الخصال : ص 74 ح 115 عن محمود بن لبید ، بحار الأنوار : ج 6 ص 128 ح 13 وج 72 ص 39 ح 33 ؛ مسند ابن حنبل : ج 9 ص 159 ح 23686 عن محمود بن لبید.
20) مشکاة الأنوار : ص 229 ح 643 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 47 ؛ الفردوس : ج 3 ص 156 ح 4422 عن ابن عبّاس.
21) المستدرک على الصحیحین : ج 4 ص 352 ح 7887.
22) کنز العمّال : ج 6 ص 484 ح 16651 نقلاً عن الدیلمی عن أبی الدرداء ؛ عدّة الداعی : ص 107.
23) التمحیص : ص 49 ح 85 عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 72 ص 56 ح 86.
24) شُعب الإیمان : ج 2 ص 170 ح 1461 عن أبی البجیر ؛ عدّة الداعی : ص 109 نحوه.
25) الکافی : ج 2 ص 263 ح 14 عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 72 ص 17 ح 16 وص 43 ح 48 وراجع: الفردوس : ج 5 ص 291 ح 8216.
26) ر.ک : المحجة البیضاء : ج 7 ص 319 ـ 330 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 6 ـ 7 و 34 ، معراج السعادة : ص 91 و 295 و 296 ، مسلکنا ، على المشکینى : ص 182 ، تفسیر نمونه : ج 16 ص 174.
27) همان گونه که از امام على علیه السلام روایت شده : «رُبَّ جاهلٍ نجاتُه جَهله ؛ بسا جاهلى که نجات او در جهل اوست» (غرر الحکم : ح 5301).
28) غرر الحکم : ح 5328.
29) غرر الحکم : ح 5327.
30) غرر الحکم : ح 6960.
31) توبه : آیه 60.
32) غرر الحکم: ح 6547.
33) مفردات ألفاظ القرآن : ص 642.