164. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله: از چیزهایى که خدا به امّت من عطا فرمود و بدان وسیله، آنان را بر دیگر امّت ها برترى داد، این است که به آنان، سه ویژگى بخشید که به کسى جز پیامبر بخشیده نشده است: یکى این که خداوند ـ تبارک و تعالى ـ هر گاه پیامبرى مى فرستاد، به او مى فرمود: «در دینت، سخت بکوش و باک مدار». خداوند ـ تبارک و تعالى ـ این را به امّت من نیز عطا کرده، آن جا که مى فرماید: (و در دین، بر شما سختى قرار نداده است)؛ یعنى تنگى و سختى [در آن، قرار نداده است].
دوم این که هر گاه پیامبرى مى فرستاد، به او مى فرمود: «هر گاه امرى ناخوشایند، تو را اندوهگین ساخت، مرا بخوان تا پاسخت دهم». خداوند، این را نیز به امّت من عطا کرده، آن جا که مى فرماید: (مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم).
سوم این که هر گاه پیامبرى مى فرستاد، او را بر قومش گواه قرار مى داد و خداوند ـ تبارک و تعالى ـ امّت مرا بر همه ی خلق، گواه قرار داده، آن جا که مى فرماید: (تا این پیامبر، بر شما گواه باشد و شما بر مردم، گواه باشید).
165. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله: به هیچ امّتى، یقینى برتر از یقینى که به امّت من داده شده، عطا نشده است.
166. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله: خداوند، دو مایه ی امان براى امّتم بر من نازل فرمود: (و [لى] تا تو در میان آنان هستى، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند، و تا آنان طلبِ آمرزش مى کنند، خدا، عذاب کننده ی ایشان نخواهد بود). هر گاه من رفتم، آمرزش خواهى را در میان آنان، تا روز قیامت، باقى مى گذارم.
167. امام حسن علیه السلام: جمعى از یهود نزد پیامبر خدا صلی الله علیه وآله آمدند. عالم ترینِ آنان، سؤالاتى از پیامبر صلی الله علیه وآله پرسید و از جمله ی پرسش هایش این بود: آن، کدام هفت چیز است که خداوند از میان پیامبران به تو داد و از میان امّت ها به امّت تو؟
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «خداوند عز و جل به من، “فاتحة الکتاب” را بخشید و اذان را و [نماز] جماعت در مسجد و روز جمعه را و نماز خواندن بر جنازه را و خواندن سه نماز با صداى بلند را و رخصت به امّتم در اوقات بیمارى و سفر را و شفاعت کردن آن دسته از امّتم را که مرتکب گناه کبیره شده اند».
یهودى گفت: درست گفتى، اى محمّد! ثواب کسى که «فاتحة الکتاب» را بخوانَد، چیست؟
پیامبر خدا فرمود: «کسى که “فاتحة الکتاب” را بخواند، خداوند عز و جل به شمارِ هر آیه اى که از آسمان نازل شده است، ثواب تلاوت آن را به او عطا مى فرماید.
امّا اذان: اذان گویانِ امّت من با پیامبران و صدّیقان و شهیدان و درستکاران، محشور مى شوند.
امّا جماعت: صف هاى امّت من، در زمین، همانند صف هاى فرشتگان در آسمان است و هر رکعت نماز با جماعت، [معادلِ] بیست و چهار رکعت است و هر رکعتى نزد خداوند عز و جل محبوب تر از عبادت چهل سال است.
امّا روز جمعه: خداوند، در این روز، اوّلین و آخرینِ خلایق را براى حسابرسى گِرد مى آورد. پس هیچ مؤمنى نیست که به سوى جماعت (1) برود، مگر آن که خداوند عز و جل، وحشت هاى روز قیامت را براى او آسان مى سازد. سپس، بهشت را به او پاداش مى دهد.
امّا با صداى بلند خواندن: به اندازه ی فاصله اى که صداى شخص برسد، زبانه ی آتش از او دور مى گردد و از صراط مى گذرد و شادمانى به او داده مى شود تا آن که به بهشت در آید.
امّا ششمین: خداوند عز و جل، چنان که در قرآن فرموده است، هراس هاى روز قیامت را براى امّتم آسان مى گردانَد. و هیچ مؤمنى نیست که بر جنازه ها نماز بخواند، جز آن که خداوند، بهشت را بر او واجب مى سازد، مگر آن که منافق یا عاقّ والدین باشد.
امّا شفاعتم: براى کسى است که مرتکب کبائر شود، به استثناى اهل شرک و ستم».
یهودى گفت: درست گفتى، اى محمّد! من، گواهى مى دهم که معبودى جز خداوند یکتا نیست و تو پیامبرِ او و خاتمِ پیامبران و پیشواى پرهیزگاران و فرستاده ی خداوندگار جهانیان هستى.
پس از آن که اسلام آورد، پوست نازک سفیدى را درآورد که همه ی آنچه پیامبر صلی الله علیه وآله گفته بود، در آن [نوشته شده] بود و گفت: اى پیامبر خدا! سوگند به آن که تو را به حق به پیامبرى برانگیخت، من، این را از الواحى که خداوند عز و جل براى موسى بن عمران علیه السلام نوشته است، رونویسى کرده ام.
168. مجمع البحرین: در حدیث مناجات موسى علیه السلام آمده است که گفت: پروردگارا! چرا امّت محمّد صلی الله علیه وآله را بر دیگر امّت ها برترى داده اى؟
خداوند متعال فرمود: «به ده چیز، آنها را برترى داده ام».
موسى علیه السلام گفت: آن ده چیز که آنان، بدانها عمل مى کنند، چیست تا به بنى اسرائیل دستور بدهم آنها نیز به کار ببندند؟
خداوند متعال فرمود: «نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، جمعه، نماز جماعت، قرآن، علم، و عاشورا».
موسى علیه السلام گفت: پروردگارا! عاشورا چیست؟
فرمود: «گریستن و گریه نمایى بر نواده ی محمّد، و سوگوارى و عزادارى براى مصیبت فرزند مصطفى.
اى موسى! هیچ بنده اى از بندگان من در آن زمان نیست که بر فرزند مصطفى بِگرید یا تظاهر به گریستن کند و عزادارى نماید، مگر آن که بهشت براى او باشد و در آن، پایدار مى مانَد. هیچ بنده اى نیست که در راه محبّت به پسر دختر پیامبرش از مال خود، غذایى دهد یا درهم و دینارى خرج کند، مگر آن که در همان دنیا به او برکت مى دهم. یک درهم [او] را به هفتاد درهم افزون مى سازم و در بهشت به سلامت زندگى مى کند و گناهانش را مى آمرزم. به عزّت و جلالم سوگند، هیچ مرد یا زنى نیست که در روز عاشورا و غیر عاشورا، یک قطره اشک از چشمش فرو چکد، مگر آن که اجر صد شهید را برایش مى نویسم».
169. امام حسین علیه السلام: پس از وفات پیامبر خدا صلی الله علیه وآله، یاران ایشان در مسجد ایشان نشسته بودند و از فضایل او یاد مى کردند که یکى از علماى یهود اهل شام، بر ما وارد شد. او تورات و انجیل و زَبور و صُحُف ابراهیم علیه السلام و [دیگر] پیامبران را خوانده بود و دلایل آنها را مى دانست. بر ما سلام کرد و نشست و لَختى درنگ نمود. آن گاه گفت: اى امّت محمّد! شما براى هیچ پیامبرى، مقامى و براى هیچ فرستاده اى، فضیلتى نگذاشتید، مگر این که آن را به پیامبرتان محمّد، نسبت دادید. اگر من از شما چیزى بپرسم، آیا پاسخى دارید که بدهید؟
امیرمؤمنان على بن ابى طالب علیه السلام به او فرمود: «اى مرد یهود! آنچه دوست دارى، بپرس که به یارى خدا و به خواست او، هر آنچه بپرسى، پاسخت را خواهم داد…».
یهودى گفت: خداوند متعال، در نجوایش با موسى در طور سینا، (2) سیصد و سیزده جمله به او گفت و با هر جمله اى به او مى فرمود: «اى موسى! این منم، خدا». آیا چنین کارى را با محمّد صلی الله علیه وآله نیز کرد؟
على علیه السلام فرمود: «البتّه چنین کرده است. با محمّد صلی الله علیه وآله نیز خداوند متعال بر فرازِ هفت آسمان، آن گاه که او را بالا بُرد، مناجات کرد. در دو جا با او نجوا نمود: یکى در سِدرة المُنتهى (بالاترین درخت سِدر بهشت) (3) که او را در آن جا، مقامى پسندیده بود. سپس، او را بالا بُرد تا به پایه ی عرش رسید. خداوند متعال فرمود: (سپس، نزدیک آمد و نزدیک تر شد)، سپس، قالى سبزرنگى برایش فرو فرستاده شد و نورى بزرگ، او را فرو پوشانْد و به اندازه ی دو سرِ یک کمان یا کمتر، یعنى به اندازه ی فاصله ی دو ابرو از یکدیگر، نزدیک شده بود و در این هنگام، خداوند متعال، آنچه را که در کتاب خود، در سوره ی بقره فرموده، نجواکنان به او گفت. خداوند متعال مى فرماید: (و اگر آنچه در دل هاى خود دارید، آشکار یا پنهان کنید، خداوند، شما را به آن محاسبه مى کند. آن گاه، هر که را بخواهد، مى بخشد و هر که را بخواهد، عذاب مى کند؛ و خداوند بر هر چیزى تواناست). این آیه بر دیگر امّت ها، از زمان آدم علیه السلام تا مبعث پیامبر بزرگ محمّد صلی الله علیه وآله عرضه شد؛ امّا به دلیل گران بودنش، هیچ یک از آنها حاضر نشدند آن را بپذیرند، و محمّد صلی الله علیه وآله و امّت او پذیرفتند. چون خداوند متعال، پذیرش آن را از جانب او و امّتش دید، سنگینى آن را بر او سبُک گردانید و به محمّد صلی الله علیه وآله فرمود: (پیامبر به آنچه از جانب پروردگارش به او فرو فرستاده شده، ایمان دارد). سپس خداوند متعال، از سختى آیه اى که او و امّتش آن را پذیرفتند، بر وى مهر آورد و دلسوزى نمود و خود از جانب او و امّتش پاسخ داد که: (مؤمنان، همگى به خدا و فرشتگان و کتاب ها و فرستادگانش ایمان آورده اند). پس خداوند متعال فرمود: “اگر چنین کنند، آمرزش و بهشت، براى ایشان باد!”.
پیامبر صلی الله علیه وآله گفت: (شنیدیم و گردن نهادیم. پروردگارا! آمرزش تو را [خواستاریم] و فرجام، به سوى توست)؛ یعنى بازگشت در آخرت [را خواهانیم]. پس خداوند متعال، به او پاسخ داد: “چنین کردم. امّت تو بر دیگر امّت ها ببالند که آمرزش [خویش] را بر آنان، واجب ساختم”.
سپس خداوند متعال فرمود: “اگر تو و امّتت آن را پذیرفتید؛ امّا پیش تر، من، آن را بر پیامبران و امّت ها [ى گذشته] عرضه داشتم؛ لیکن آن را نپذیرفتند و بر من است که آن را از امّت تو بردارم”.
پس فرمود: (خداوند، بر هیچ کس، جز به قدر توانایى اش تکلیف نمى کند. آنچه به دست آورده، به سود او)؛ یعنى خوبى “(و آنچه به دست آورده، به زیان اوست)؛ یعنى بدى. آن گاه، خداوند متعال به پیامبرش الهام فرمود که بگوید: (پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را مؤاخذه مکن).
پس خداوند سبحان فرمود: “اى محمّد! امّت هاى پیشین، هر گاه آنچه را به آنان یادآورى شده بود، فراموش مى کردند، درهاى عذابم را به رویشان مى گشودم؛ امّا به خاطر ارجمندى تو در نزد من، این [سنّت خود] را درباره ی امّت تو کنار گذاشتم”.
پس پیامبر خدا صلی الله علیه وآله گفت: (پروردگارا! هیچ بار گرانى بر [دوش] ما مگذار؛ همچنان که بر [دوشِ] کسانى که پیش از ما بودند، نهادى). مقصود از قید و بندها، سختى هایى است که بر دوش امّت هاى پیش از محمّد بوده است.
پس خداوند متعال فرمود: “سختى هایى را که بر دوش امّت هاى گذشته بود، از دوش امّت تو برداشتم. بر آن امّت ها مقرّر کرده بودم که هیچ عملى را از ایشان نپذیرم، مگر در نقاطى از زمین که خود براى ایشان انتخاب کرده بودم، هر چند در دوردست ها بودند، در حالى که تمام زمین را براى تو و امّت تو، پاک و سجده گاه قرار دادم. این، یکى از آن سختى ها بود که از امّت تو برداشتم.
امّت هاى گذشته، قربانى هاى خود را بر دوش خویش به بیت المقدّس مى بردند و قربانى هر کس را مى پذیرفتم. آتشى مى فرستادم که آن قربانى را بسوزانَد، و اگر آن را از او نمى پذیرفتم، واویلا گویان، آن را بازمى گردانْد؛ امّا قربانىِ امّت تو را در شکم فقیران و مستمندانش قرار دادم. پس، از هر کس این قربانى را بپذیرم، چندین برابر به او پاداش مى دهم و از هر کس نپذیرم، کیفرهاى دنیا را از او برمى دارم [و در دنیا عذابش نمى کنم] و این قید و بند را ـ که بر امّت هاى گذشته بود ـ از امّت تو برداشتم.
بر امّت هاى گذشته، واجب بود که نمازهایشان را در دلِ شب و نیمه هاى روز بخوانند. این هم یکى از وظایف پُرمشقّت آن امّت ها بود، در حالى که آن را از عهده ی امّت تو برداشتم و بر آنان مقرّر داشتم که نمازهایشان را در اوایلِ شب و روز، آن گاه که سرِ حال و با نشاط اند، بخوانند.
بر امّت هاى گذشته، واجب بود که پنجاه نماز را در پنجاه وقت بخوانند، و این یکى دیگر از تکالیف شاقّ آنها بود، در حالى که این را از دوش امّت تو برداشتم.
امّت هاى گذشته، کار نیکشان یک پاداش داشت و کارِ بدشان یک مجازات، در حالى که براى امّت تو، هر خوبى را دَه پاداش قرار دادم و هر بدى را یک کیفر.
امّت هاى گذشته، هر گاه فردى از آنان، نیّتِ کار نیک مى کرد، برایش [ثوابى] نوشته نمى شد و هر گاه آهنگِ کار بدى مى کرد، آن را برایش مى نوشتم، اگرچه به کار نمى بست، در حالى که این [قاعده] را از امّت تو برداشتم، به طورى که هر گاه فردى از آنان آهنگِ کار بدى کند، امّا انجامش ندهد، به حسابش نوشته نمى شود؛ امّا هر گاه آهنگِ کار نیکى کند، اگرچه آن را انجام ندهد، ثوابى برایش نوشته مى شود.
امّت هاى گذشته، هر گاه گناهى مى کردند، [گناهانشان] بر درهاى [خانه هاى] آنان نوشته مى شد و توبه ی آنان را از آن گناه، این قرار دادم که دوست داشتنى ترین خوراکشان را بر آنها حرام مى کردم.
در امّت هاى گذشته، هر یک از افراد آن از یک گناهى که کرده بود، یک صد تا دویست سال توبه مى کرد و من، بدون آن که در دنیا مجازاتش کنم، توبه اش را نمى پذیرفتم، در حالى که این را از امّت تو برداشتم. در امّت تو یک نفر، یک صد گناه مى کند، سپس توبه مى نماید و لحظه اى پشیمان مى شود و من، همه ی آن گناهانش را مى آمرزم و توبه اش را مى پذیرم.
در امّت هاى گذشته، هر گاه کمترین نجسى اى به [جامه ی] آنها مى رسید، آن را [با اطرافش] از تنْ قیچى مى کردند، (4) در حالى که براى امّت تو، آب را مایه ی پاکیزگى از همه ی نجاست ها و خاک را هم در پاره اى اوقات، قرار دادم. اینها از تکالیف پُررنجى بود که امّت هاى پیشین داشتند و از امّت تو برداشتم.
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله گفت: حال که این کارها را با من کردى، پس بیشتر عطایم فرما!
خداوند ـ تبارک و تعالى ـ به او الهام فرمود که بگوید: (پروردگارا! و آنچه تاب آن را نداریم، بر ما بار مکن و از ما درگذر).
خداوند متعال فرمود: “این کار را هم با امّت تو کردم و بلاهاى بزرگ امّت ها [ى گذشته] را از آنان برداشتم و این حکم من، درباره ی همه ی امّت هاست که به هیچ کس بیش از توانش تکلیف نکنم”.
پیامبر گفت: (و از ما درگذر و ما را بیامرز و بر ما رحمت آور که تویى سَرور ما).
خداوند متعال فرمود: “چنین کردم. به امّتت بر دیگر امّت ها مباهات کن”.
پیامبر صلی الله علیه وآله گفت: (پس، ما را بر گروه کافران، یارى بخش).
خداوند متعال فرمود: «چنین کردم. اى احمد! امّت تو را همانند خالِ سفید در گاوِ سیاه قرار دادم. آنان توانایند، چیره اند، به خدمت مى گیرند و خود، خدمتکار نمى شوند و این، به پاس حرمتى است که تو نزد من دارى. بر من است که دین تو را بر همه ی دین ها چیره گردانم، چندان که در شرق و غرب زمین، دینى جز دین تو بر جاى نمانَد و [پیروان آن ادیان، همگى] زبونانه به پیروان دین تو، جِزیه بپردازند: (و قطعاً بار دیگرى هم او را دیده است، نزد سِدرة المنتهى. در همان جا که جنّة المَأوى است. آن گاه که درخت سِدر را آنچه پوشیده بود، پوشیده بود. دیده [اش] منحرف نگشت و [از حد] در نگذشت. به راستى که [برخى] از آیات بزرگ پروردگار خود را دید).
اى مرد یهودى! این، بزرگ تر از مناجات او با موسى علیه السلام در طور سیناست. خداوند، باز هم به محمّد صلی الله علیه وآله عطا فرمود، بدین ترتیب که پیامبران را مجسّم ساخت و آنان، پشت سرِ او به نماز ایستادند و بدو اقتدا کردند. در آن شب (معراج)، بهشت و دوزخ را دید و [خداوند] او را آسمان به آسمان، بالا بُرد و فرشتگان، بر او سلام کردند. این مهم تر از آن (مناجات خدا با موسى علیه السلام) است».
یهودى گفت: خداوند متعال از جانب خود محبّتى بر موسى افکند.
امیر مؤمنان علیه السلام به او فرمود: «همین طور است؛ امّا بر محمّد صلی الله علیه وآله نیز از جانب خود، محبّتى افکند و او را حبیب نامید. خداوند ـ تبارک و تعالى ـ چهره ی محمّد صلی الله علیه وآله و امّت او را به ابراهیم علیه السلام نشان داد.
ابراهیم گفت: اى پروردگار! در میان امّت هاى پیامبران، امّتى به این نورانیّت ندیده ام. اینها کیستند؟
ندا آمد که: “این، محمّد، حبیب من است و در میان آفریدگانم حبیبى جز او ندارم. پیش از آن که آسمان و زمینم را بیافرینم، او را دوست مى داشتم و آن گاه که هنوز پدرت آدم، [در] گِل بود و جانى در وى روان نساخته بودم، او را پیامبر نامیدم”.
خداوند، در کتاب خود به جان او سوگند یاد کرده و فرموده است: (به عمر تو سوگند که آنان، در مستى خود سرگردان اند). یعنى به جان تو سوگند ـ اى محمّد ـ و این بلندى و شرافت و مرتبت، از جانب خداوند عز و جل خود، کافى است».
یهودى گفت: مرا خبر ده که خداوند متعال، با چه چیز، امّت محمّد صلی الله علیه وآله را بر دیگر امّت ها برترى داد؟
على علیه السلام فرمود: «خداوند ـ تبارک و تعالى ـ به چیزهاى فراوانى، امّت او را بر دیگر امّت ها برترى داده است که من، اندکى از آن بسیار را برایت مى گویم:
یکى از آنها این فرموده ی خداوند ـ تبارک و تعالى ـ است: (شما، بهترین امّتى هستید که براى مردم، پدید آورده شده اید: [چه این که] به کار پسندیده. فرمان مى دهید). دیگر آن که: چون روز قیامت شود و خداوند، خلایق را در یک عرصه گِرد آورَد، خداوند متعال از پیامبران مى پرسد: “آیا [پیام من را] رساندید؟”. مى گویند: آرى. از امّت ها مى پرسد [که: “آیا آنان رساندند؟”]. آنان مى گویند: هیچ نوید دهنده و هشدار دهنده اى نزد ما نیامد.
خداوند عز و جل ـ با آن که خود داناتر است ـ به پیامبران مى فرماید: “گواهانتان کیستند؟”. مى گویند: محمّد و امّت او. پس، امّت محمّد مصطفى صلی الله علیه وآله گواهى دهند که آنان [پیام را] رساندند و گواهى دادن محمّد صلی الله علیه وآله گواهىِ آنان را تأیید کند و در این هنگام، ایمان مى آورند. خداوند عز و جل در این باره مى فرماید: (تا بر مردم گواه باشید؛ و پیامبر بر شما گواه باشد). مى فرماید: “محمّد بر شما گواه باشد که پیام [الهى] را رساندید”.
دیگر آن که امّت محمّد، نخستین کسانى اند که حسابرسى مى شوند و زودتر از همه ی امّت هاى دیگر به بهشت درمى آیند.
دیگر آن که: خداوند عز و جل در شبانه روز، پنج نماز در پنج نوبت بر آنان واجب فرمود: دو نوبت در شب و سه نوبت در روز. سپس، این نمازهاى پنجگانه را همسنگ پنجاه نماز قرار داد و آنها را کفّاره ی گناهانشان گردانید. خداوند عز و جل مى فرماید: (خوبى ها، بدى ها را از بین مى برند)؛ یعنى نمازهاى پنجگانه، کفّاره ی گناهان شد، به شرط آن که بنده از گناهان بزرگ، دورى کند.
دیگر آن که خداوند متعال، این را بر ایشان مقرّر داشت که هر گاه بنده، آهنگ کار نیکى کند و آن را انجام ندهد، [ثواب] یک کار نیک را برایش مى نویسد و اگر آن را انجام دهد، ده کار نیک و مانند آن تا هفتصد برابر و بیشتر براى او مى نویسد.
دیگر آن که خداوند عز و جل از این امّت، هفتاد هزار نفر را بدون حسابرسى به بهشت مى بَرَد که چهره هایشان مانند ماه شب چهارده مى درخشد و کسانى که از پىِ ایشان مى روند، از نورانى ترین ستاره ی آسمان، نورانى ترند. اینان، امینان اویند و میانشان هیچ اختلاف و دشمنى اى نیست.
دیگر آن که هر یک از ایشان، مرتکب قتلِ عمد شود، اگر اولیاى دَم مقتول بخواهند او را ببخشند، مى توانند چنین کنند و اگر هم خواستند، مى توانند دیه بگیرند، حال آن که در میان اهل تورات، یعنى همکیشان شما، قاتل باید کشته شود و بخشودن او یا دیه گرفتن از او جایز نیست. خداوند ـ تبارک و تعالى ـ فرمود: “این، تخفیف و لطفى است از جانب پروردگار شما”.
دیگر آن که خداوند متعال، نصف فاتحة الکتاب را براى خودش قرار داد و نصفش را براى بنده اش. خداوند ـ تبارک و تعالى ـ فرموده است: “من، این سوره را میان خود و بنده ام تقسیم کردم. پس هر گاه یکى از آنان گوید: (ستایش، خدا را)، مرا سپاس گفته است و هر گاه بگوید: (پروردگار جهانیان)، مرا شناخته است و هر گاه بگوید: (بخشنده ی مهربان)، مرا ستوده است و هر گاه بگوید: (صاحبِ روز جزا)، مرا ثنا گفته است و هر گاه بگوید: (تنها تو را بندگى مى کنیم و فقط از تو یارى مى طلبیم)، بنده ام به راستى مرا بندگى کرده؛ زیرا از من، درخواست نموده است. بقیّه ی این سوره، از آنِ اوست”.
دیگر آن که خداوند ـ تبارک و تعالى ـ جبرئیل علیه السلام را به سوى پیامبر گرامى فرستاد که: “امّتت را به زیبایى و شکوهمندى و بلندى و ارجمندى و پیروزى نوید ده”.
دیگر آن که خداوند عز و جل صدقاتشان را بر آنان روا شمُرد که آن را بخورند و در شکم فقیرانشان قرار دهند و از صدقات بخورند و به دیگران بخورانند، در صورتى که امّت هاى پیشین، صدقاتشان را به مکانى دور مى بردند و در آتش مى سوزاندند.
دیگر آن که خداوند عز و جل شفاعت را به ایشان اختصاص داد و به دیگر امّت ها نداد. خداوند ـ تبارک و تعالى ـ، با شفاعت پیامبرشان از گناهان بزرگِ آنان در مى گذرد.
دیگر آن که روز قیامت گفته مى شود: ستایشگران، پیش آیند. پس امّت محمّد صلی الله علیه وآله قبل از دیگر امّت ها پیش مى آیند، در حالى که نوشته است: امّت محمّد، ستایشگران اند. خداوند ـ تبارک و تعالى ـ را بر هر منزلتى مى ستایند و در هر حالى او را به بزرگى یاد مى کنند. آواز دهنده شان را در دلِ آسمان، غلغله اى چون غلغله ی زنبوران عسل است.
دیگر آن که خداوند ـ تبارک و تعالى ـ آنان را با [بلاى] گرسنگى، نابود نمى کند، بر گم راهى، همداستانشان نمى سازد، دشمن غیر خودى بر آنان مسلّط نمى گردانَد، کانون قدرتشان از بین بُرده نمى شود و [مرگِ با] طاعون را برایشان شهادت قرار داده است.
دیگر آن که خداوند عز و جل براى هر یک از آنان که یک صلوات بر پیامبرشان بفرستد، ده ثواب قرار مى دهد و ده گناه از او پاک مى کند. خداوند سبحان، همانند صلواتى که بر پیامبر گرامى فرستاده است، به او برمى گردانَد.
دیگر آن که آنان را سه دسته قرار داد: دسته اى که به خود، ستم مى کنند؛ دسته اى که میانه رُوَند؛ و دسته اى که در کارهاى نیکْ پیشتازند. پیشتازِ در کارهاى نیک، بدون حسابرسى وارد بهشت مى شود، میانه رو، حسابرسىِ اندکى مى شود، و ستمکارِ به خویش، به خواست خداوند متعال، آمرزیده مى شود.
دیگر آن که خداوند عز و جل توبه ی آنان را در پشیمانى و آمرزش خواهى و ادامه ندادن [بر گناه] قرار داد، در حالى که توبه ی بنى اسرائیل، این بود که خود را بکُشند.
دیگر آن که خداوند عز و جل به پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: “این امّت تو رحمت شده است. عذابشان در دنیا، زلزله و فقر است”».
170. مستدرک الوسائل: جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه وآله گفت: خداى متعال مى فرماید: «به امّت تو چیزى دادم که آن را به هیچ یک از امّت ها نداده ام».
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: آن چیست، اى جبرئیل؟
گفت: این فرموده ی خداى متعال: (به یاد من باشید تا به یاد شما باشم)، و این را به هیچ یک از امّت ها نگفته است.
171. الزهد، ابن مبارک ـ به نقل از ابو سعید، وابسته ابن عامر ـ: پیامبر خدا صلی الله علیه وآله بر مردى گذشت که مى گفت: خداوند را سپاس که مرا از امّت محمّد، قرار داد.
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «نعمت امّت محمّد بودن، خود، کافى از هر نعمتى است».
172. امام زین العابدین علیه السلام ـ در دعا ـ: سپاس، خداوند را که به قدرت خویش، نعمت وجود پیامبرش محمّد صلی الله علیه وآله را به ما بخشید و نه به امّت هاى گذشته و نسل هاى پیشین؛ قدرتى که از هیچ کارى ناتوان نیست، هر چند سِتُرگ باشد و هیچ چیز از چنگ او نمى رَهَد، هر چند خُرد باشد. پس ما را پایانِ همه ی آفریدگانش قرار داد و بر منکران، گواهمان ساخت و به لطف خویش، ما را فزونى داد و دیگران را فرو کاست.
1) ظاهراً درست آن، چنان که در الاختصاص و بحار الأنوار آمده، «جمعه» باشد.
2) طور، کوهى است در شبه جزیره ی سینا که در گذشته، جزء فلسطین بوده؛ امّا امروزه در کشور مصر، واقع شده است.
3) درختى است در انتهاى بهشت و علمِ اوّلین و آخرین به او منتهى مى شود (النهایة: ج 2 ص 353 مادّه ی «سدر»).
4) ظاهراً ضمیر در «قرضوه» ـ که در متن عربى حدیث آمده ـ، به «نجس» برمى گردد؛ یعنى نجاست و آثار آن را مى کَنْدند و یا قیچى مى کردند. احتمال دارد مراد از قیچى کردن، پاک کردن جاى نجس شده با سُفال یا سنگ، با شدّت و سختى باشد، به گونه اى که منجر به سایش و یا حتّى کنده شدن پوست شود و شستن با آب را کافى نمى دانسته اند؛ امّا این که در روایات آمده است که بنى اسرائیل، وقتى با یک قطره ادرار، نجس مى شدند، گوشتِ قسمت نجس شده ی بدنشان را مى بُریدند، احتمال دارد در نقل به معناى حدیث، از جانب راویان، سهوى صورت گرفته باشد و مراد از کَنْدن، برداشتن عین نجاست و اثر آن باشد.