جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ما یوجب البرکة من الأدعیة (دعاهاى برکت آفرین)

زمان مطالعه: 14 دقیقه

6 / 1

الدُّعاءُ لِبَرَکَةِ المَنزِلِ

الکتاب

» وَ قُل رَّبِّ أَنزِلْنِى مُنزَلًا مُّبَارَکًا وَأَنتَ خَیْرُ الْمُنزِلِینَ » . (1)

الحدیث

4315.رسول اللّه صلى الله علیه و آله – لِعَلِیٍّ علیه السلام -: یا عَلِیُ ، إذا نَزَلتَ مَنزِلاً فَقُل : اللّهُمَّ أنزِلنی مُنزَلاً مُبارَکا وأنتَ خَیرُ المُنزِلینَ . (2)

6 / 2

الدُّعاءُ لِبَرَکَةِ الرِّزقِ

الکتاب

» إِذْ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ یَعِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ أَن یُنَزِّلَ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ – قَالُواْ نُرِیدُ أَن نَّأْکُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَن قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَکُونَ عَلَیْهَا مِنَ الشَّهِدِینَ – قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لِّأَوَّلِنَا وَءَاخِرِنَا وَءَایَةً مِّنکَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّ زِقِینَ » . (3)

6 / 1

دعا براى برکت منزل

قرآن

«و بگو: پروردگارا! مرا در جایى پُربرکت فرود آور ، که تو بهترینِ میهمان نوازانى» .

حدیث

4315.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – خطاب به على علیه السلام -: اى على! هر گاه در جایى فرود آمدى ، بگو : «خدایا! مرا در منزلگاهى خجسته فرود آور ، که تو بهترینِ فرودآورندگانى» .

6 / 2

دعا براى برکت روزى

قرآن

«و [یاد کن] هنگامى را که حواریان گفتند: اى عیسى پسر مریم! آیا پروردگارت مى تواند از آسمان، خوانى براى ما فرود آوَرَد؟ [عیسى] گفت: اگر ایمان دارید ، از خدا پروا دارید . گفتند: مى خواهیم از آن بخوریم و دل هاى ما آرامش یابد و بدانیم که به ما راست گفته اى و بر آن ، از گواهان باشیم . عیسى پسر مریم گفت: بار الها، پروردگارا! از آسمان، خوانى بر ما فرو فرست تا عیدى براى اوّل و آخرِ ما باشد و نشانه اى از جانب تو ، و ما را روزى ده که تو بهترینِ روزى دهندگانى» .

الحدیث

4316.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : إنَّ اللّه َ أنزَلَ مائِدَةً عَلى عیسى علیه السلام ، وبارَکَ لَهُ فی (أربَعَةِ) أرغِفَةٍ وسُمَیکاتٍ حَتّى أکَلَ وشَبِعَ مِنها أربَعَةُ آلافٍ وسَبعُمِائَةٍ . (4)

4317.عنه صلى الله علیه و آله : اللّهُمَّ اغفِر لی ذَنبی ، ووَسِّع لی فی رِزقی ، وبارِک لی فی ما رَزَقتَنی . (5)

6 / 3

الدُّعاءُ لِبَرَکَةِ الزَّواجِ

4318.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : إذا زُفَّت إلَى الرَّجُلِ زَوجَتُهُ واُدخِلَت إلَیهِ فَلیُصَلِّ رَکعَتَینِ ، وَلیَمسَح عَلى ناصِیَتِها ، ثُمَّ لیَقُل : اللّهُمَّ بارِک لی فی أهلی وبارِک لَها فِیَ ، وما جَمَعتَ بَینَنا فَاجمَع بَینَنا فی خَیرٍ ویُمنٍ وبَرَکَةٍ ، وإذا جَعَلتَها فُرقَةً فَاجعَلها فُرقَةً إلى کُلِّ خَیرٍ . ثُمَّ لیَقُل : الحَمدُ للّه ِ الَّذی هَدى ضَلالَتی ، وأغنى فَقری ، ونَعَشَ خُمولی ، وأعَزَّ ذِلَّتی ، وآوى عَیلَتی ، وزَوَّجَ عُزبَتی ، وأخدَمَ مِهنَتی ، وآنَسَ وَحشَتی ، ورَفَعَ خَسیسَتی ؛ حَمدا کَثیرا طَیِّبا مُبارَکا عَلى ما أعطَیتَ یا رَبِّ ، وعَلى ما قَسَمتَ ، وعَلى ما أکرَمتَ . (6)

حدیث

4316.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : خداوند ، سفره اى بر عیسى علیه السلام فرو فرستاد و به او در چهار گِرده نان و ماهى هاى کوچک ، برکت داد ، تا آن که چهار هزار و هفتصد نفر ، از آن خوردند و سیر شدند.

4317.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – در دعا -: بار خدایا! گناهم را بیامرز و روزى ام را وسعت بخش و در آنچه به من روزى داده اى، برکت قرار بده .

6 / 3

دعا براى برکت ازدواج

4318.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : [در شب زفاف،] هرگاه همسرِ کسى را نزد او فرستادند ، دو رکعت نماز بخوانَد و دست بر پیشانى زن بکشد و بگوید : «بار خدایا! براى من در خانواده ام و همسرم نسبت به من ، برکت قرار بده و تا آن گاه که میان ما را جمع مى کنى ، با خیر و خُجستگى و برکت باشد و اگر میان ما جدایى انداختى ، جدایى را به سوى هر نیکى قرار بده» . سپس بگوید : «ستایش ، خدایى را که از گم راهى ، هدایتم نمود ، فقرم را برطرف ساخت ، بى حالىِ مرا نشاط بخشید ، ذلّتم را عزّت داد ، عیالمندىِ مرا پناه داد ، مرا از بى همسرى درآورد ، حرفه اى را به خدمت من گماشت ، تنهایى ام را همدم بخشید و تنگ دستى ام را برطرف ساخت ؛ ستایشى فراوان و پاک و خجسته براى آنچه عطا کردى ، اى پروردگار! و براى آنچه قسمت (روزى) نمودى و براى آنچه کرامت بخشیدى».

4319.الکافی عن أبی عبد اللّه البرقیّ رفعه : لَمّا زَوَّجَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فاطِمَةَ قالوا : بِالرِّفاءِ وَالبَنینَ ، فَقالَ : لا بَل عَلَى الخَیرِ وَالبَرَکَةِ . (7)

4320.عمل الیوم واللیلة للنسائی عن ابن بریدة عن أبیه : إنَّ نَفَرا مِنَ الأَنصارِ قالوا لِعَلِیٍ علیه السلام : عِندَکَ فاطِمَة . فَدَخَلَ عَلَى النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله فَسَلَّمَ عَلَیهِ ، فَقالَ : ما حاجَةُ ابنِ أبی طالِبٍ؟ قالَ : ذَکَرتُ فاطِمَةَ بِنتَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله . قالَ : مَرحَبا وأهلاً ، لَم یَزِدهُ عَلَیها ، فَخَرَجَ إلَى الرَّهطِ مِنَ الأَنصارِ یَنتَظِرونَهُ . فَقالوا : ما وَراءَکَ؟ قالَ : ما أدری ، غَیرَ أنَّهُ قالَ لی : مَرحَبا وأهلاً . (قالوا) : یَکفیکَ مِن رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله إحداهُما ؛ قَد أعطاکَ الأَهلَ وأعطاکَ الرُّحبَ . فَلَمّا کانَ بَعدَ ذلِکَ بَعدَما زَوَّجَهُ قالَ : یا عَلِیُّ ، إنَّهُ لابُدَّ لِلعُرسِ مِن وَلیمَةٍ . قالَ سَعدٌ : عِندی کَبشٌ ، وجَمَعَ لَهُ رَهطٌ مِنَ الأَنصارِ (آصُعا) مِن ذُرَةٍ . قالَ : فَلَمّا کانَ لَیلَةُ البِناءِ قالَ : لا تُحدِث شَیئا حَتّى تَلقانی ، فَدَعَا النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله بِماءٍ فَتَوَضَّأَ مِنهُ ثُمَّ أفرَغَهُ عَلى عَلِیٍ ، فَقالَ : اللّهُمَّ بارِک فیهِما ، وبارِک عَلَیهِما ، وبارِک لَهُما فی شِبلِهِما . (8)

4319.الکافى – به نقل از ابو عبد اللّه برقى ، در حدیثى که سندرسانده است : چون پیامبر خدا ، فاطمه علیهاالسلام را به همسرى داد ، گفتند : با [دعا براى] سازش و فرزندان؟ فرمود : «نه ؛ بلکه با خیر و برکت».

4320.عمل الیوم و اللیلة ، نسایى – به نقل از ابو بُرَیده ، از پدرش -: گروهى از انصار به على علیه السلام [پیشنهاد خواستگارى از فاطمه علیهاالسلام را دادند و] گفتند : فاطمه ، نزد توست . على علیه السلام نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و سلام داد . پیامبر صلى الله علیه و آله پرسید : «پسر ابو طالب ، چه کار دارد؟» . گفت : [براى ازدواج،] به یاد فاطمه ، دختر پیامبر خدا ، افتادم . پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود : «خوش آمدى» و بیش از آن نفرمود . على علیه السلام پیش آن گروه از انصار که منتظرش بودند ، برگشت . گفتند : چه خبر؟ گفت : نمى دانم ، جز این که به من فرمود : «خوش آمدى» . گفتند : از پیامبر خدا ، یکى از این دو براى تو بس است . او به تو ، هم همسر داده و هم گشایش [در کار] . پس از آن ، هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام را همسر مى داد ، فرمود : «اى على! براى عروسى ، میهمانى لازم است» . سعد گفت : من قوچى دارم . نیز گروهى از انصار ، چند صاع (9) ذرّت فراهم آوردند. چون شب عروسى شد ، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود : «کارى نکن ، تا مرا دیدار کنى» . آن گاه ، آبى طلبید و از آن ، وضو گرفت . سپس ، آن را به روى على علیه السلام ریخت و چنین دعا کرد : «بار خدایا! بر این دو ، مبارک گردان ؛ بر این دو ، مبارک گردان ، و براى این دو و فرزندانشان ، مبارک گردان» .

6 / 4

الدُّعاءُ لِبَرَکَةِ الصَّبِیِّ

4321.سنن أبی داوود عن عائشة : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یُؤتى بِالصِّبیانِ ، فَیَدعو لَهُم بِالبَرَکَةِ . (10)

6 / 5

الدُّعاءُ لِبَرَکَةِ الیَومِ

4322.رسول اللّه صلى الله علیه و آله – کانَ یَقولُ عِندَ استیقاظِهِ مِن نَومِهِ -: اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ خَیرَ هذَا الیَومِ ونورَهُ ، وهُداهُ وبَرَکَتَهُ ، وطَهورَهُ ومُعافاتَهُ ، اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ خَیرَهُ وخَیرَ ما فیهِ ، وأعوذُ بِکَ مِن شَرِّهِ وشَرِّ ما بَعدَهُ . (11)

6 / 6

الدُّعاءُ لِبَرَکَةِ الشَّهرِ

4323.رسول اللّه صلى الله علیه و آله – إذا رَأَى الهِلالَ -: اللّهُمَّ بارِک لَنا فی شَهرِنا هذَا الدّاخِلِ . (12)

4324.عنه صلى الله علیه و آله – إذا دَخَلَ رَجَبٌ قالَ -: اللّهُمَّ بارِک لَنا فی رَجَبٍ وشَعبانَ ، وبَلِّغنا رَمَضانَ . (13)

6 / 4

دعا براى برکت کودک

4321.سنن أبى داوود – به نقل از عایشه -: کودکان را نزد پیامبر خدا مى آوردند . ایشان براى آنان دعا مى کرد که برکت یابند .

6 / 5

دعا براى برکت روز

4322.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – وقتى که از خواب بیدار مى شد، این دعا را مى خوان: بار خدایا ! از تو خیر و روشنى ، و هدایت و برکت ، و پاکى و عافیتِ این روز را مى طلبم . بار خدایا ! از تو خیرِ این روز و آنچه را در آن است ، مى خواهم و از شرّ این روز و شرّ آنچه پس از آن است ، به تو پناه مى برم.

6 / 6

دعا براى برکت ماه

4323.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – وقتى ماه نو را دید، این دعا را خواند -: خدایا! این ماه را که بر ما وارد مى شود ، برایمان مبارک گردان .

4324.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – هرگاه ماه رجب وارد مى شد -: بار خدایا! رجب و شعبان را بر ما مبارک کن و ما را به رمضان برسان .

6 / 7

الدُّعاءُ لِبَرَکَةِ القَضاءِ وَالقَدَرِ

4325.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : اللّهُمَّ اجعَلنی أخشاکَ حَتّى کَأَنّی أراکَ أبَدا حَتّى ألقاکَ ، وأسعِدنی بِتَقواکَ ولا تُشقِنی بِمَعصِیَتِکَ ، وخِر لی فی قَضائِکَ وبارِک لی فی قَدَرِکَ ، حَتّى لا اُحِبَّ تَعجیلَ ما أخَّرتَ ولا تَأخیرَ ما عَجَّلتَ . (14)

6 / 8

نَماذِجُ مِن بَرَکاتِ دُعاءِ النَّبِیِّ

4326.المناقب لابن شهر آشوب : مَرَّ النَّبِیُ صلى الله علیه و آله بِعَبدِ اللّه ِ بنِ جَعفَرٍ وهُوَ یَصنَعُ شَیئا مِن طینٍ مِن لُعَبِ الصِّبیانِ . فَقالَ : ما تَصنَعُ بِهذا؟ قالَ : أبیعُهُ . قالَ : ما تَصنَعُ بِثَمَنِهِ؟ قالَ : أشتَری رُطَبا فَآکُلُهُ . فَقالَ لَهُ النَّبِیُ صلى الله علیه و آله : اللّهُمَّ بارِک لَهُ فی صَفقَةِ یَمینِهِ . فَکانَ یُقالُ : مَا اشتَرى شَیئا قَطُّ إلّا رَبِحَ فیهِ ، فَصارَ أمرُهُ إلى أن یُمَثَّلَ بِهِ ، فَقالوا : عَبدُ اللّه ِ بنُ جَعفَرٍ الجَوادُ ، وکانَ أهلُ المَدینَةِ یَتَدایَنونَ بَعضُهُم مِن بَعضٍ إلى أن یَأتِیَ عَطاءُ عَبدِ اللّه ِ بنِ جَعفَرٍ . (15)

4327.سنن أبی داوود عن حکیم بن حزام : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله بَعَثَ مَعَهُ بِدینارٍ یَشتَری لَهُ اُضحِیَّةً، فَاشتَراها بِدینارٍ وباعَها بِدینارَینِ، فَرَجَعَ فَاشتَرى اُضحِیَّةً بِدینارٍ وجاءَ بِدینارٍ إلَى النَّبِیِ صلى الله علیه و آله ، فَتَصَدَّقَ بِهِ النَّبِیُ صلى الله علیه و آله ودَعا لَهُ أن یُبارَکَ لَهُ فی تِجارَتِهِ . (16)

6 / 7

دعا براى برکت قضا و قدر

4325.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بار خدایا! مرا چنان کن که از تو بترسم ، تا آن جا که گویا تو را مى بینم ؛ همیشه تا هنگامى که دیدارت کنم . و مرا با پرواى از خودت ، سعادتمند کن و با نافرمانى ات ، به شقاوتم میفکن و در حکم خویش ، برایم خوبى را برگزین و در تقدیر خود ، برایم مبارکى قرار بده ، تا دوست نداشته باشم که آنچه تو به تأخیر انداخته اى ، جلو افتد و یا آنچه تو جلو انداخته اى ، به تأخیر افتد .

6 / 8

نمونه هایى از برکت دعاى پیامبر

4326.المناقب ، ابن شهر آشوب : پیامبر خدا از کنار عبد اللّه بن جعفر گذشت ، در حالى که وى با گِل ، اسباب بازى اى براى کودکان مى ساخت . فرمود : «با این ، چه مى کنى؟» . گفت : آن را مى فروشم . فرمود : «با پول آن ، چه مى کنى؟» . گفت : خرما مى خرم و مى خورم . پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود : «بار خدایا ! در معامله اش برکت قرار بده» . گفته مى شد که او هرگز چیزى نخرید ، مگر آن که در آن ، سود بُرد و کارش به آن جا رسید که ضرب المثل شد و گفتند : «عبد اللّه بن جعفرِ بخشنده» . مردم مدینه از یکدیگر وام مى گرفتند ، تا آن که بخششِ عبد اللّه بن جعفر برسد.

4327.سنن أبى داوود – درباره حکیم بن حِزام -: پیامبر خدا ، دینارى به او (حکیم) داد تا براى ایشان یک قربانى بخرد . او قربانى اى را به یک دینار خرید و آن را به دو دینار فروخت و برگشت . دوباره ، قربانى اى به یک دینار خرید و دینار دیگر را براى پیامبر صلى الله علیه و آله آورد . پیامبر خدا هم آن را صدقه داد و براى او دعا کرد که در تجارتش برکت یابد.

4328.مسند ابن حنبل عن أبی عمرة الأنصاری : کُنّا مَعَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فی غَزاةٍ ، فَأَصابَ النّاسَ مَخمَصَةٌ ، فَاستَأذَنَ النّاسُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فی نَحرِ بَعضِ ظُهورِهِم ، وقالوا : یُبَلِّغُنَا اللّه ُ بِهِ . فَلَمّا رَأى عُمَرُ بنُ الخَطّابِ أنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله قَد هَمَّ أن یَأذَنَ لَهُم فی نَحرِ بَعضِ ظَهرِهِم قالَ : یا رَسولَ اللّه ِ ، کَیفَ بِنا إذا نَحنُ لَقینَا القَومَ غَدا جِیاعا أرجالاً؟ ولکِن إن رَأَیتَ یا رَسولَ اللّه ِ أن تَدعُوَ لَنا بِبَقایا أزوادِهِم فَتَجمَعَها ثُمَّ تَدعُوَ اللّه َ فیها بِالبَرَکَةِ ؛ فَإِنَّ اللّه َ – تَبارَکَ وتَعالى – سَیُبَلِّغُنا بِدَعوَتِکَ – أو قالَ : سَیُبارِکُ لَنا فی دَعوَتِکَ – . فَدَعَا النَّبِیُ صلى الله علیه و آله بِبَقایا أزوادِهِم ، فَجَعَلَ النّاسُ یَجیؤونَ بِالحَثیَةِ مِنَ الطَّعامِ وفَوقَ ذلِکَ ، وکانَ أعلاهُم مَن جاءَ بِصاعٍ مِن تَمرٍ . فَجَمَعَها رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله . ثُمَّ قامَ فَدَعا ما شاءَ اللّه ُ أن یَدعُوَ ، ثُمَّ دَعَا الجَیشَ بِأَوعِیَتِهِم فَأَمَرَهُم أن یَحتَثوا ، فَما بَقِیَ فِی الجَیشِ وِعاءٌ إلّا مَلَؤوهُ وبَقِیَ مِثلُهُ . فَضَحِکَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله حَتّى بَدَت نَواجِذُهُ . فَقالَ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّه ُ وأنّی رَسولُ اللّه ِ ، لا یَلقَى اللّه َ عَبدٌ مُؤمِنٌ بِهِما إلّا حُجِبَت عَنهُ النّارُ یَومَ القِیامَةِ . (17)

4329.الإمام الکاظم علیه السلام – فی بَیانِ مُعجِزاتِ النَّبِیِ صلى الله علیه و آ: إنَّهُ نَزَلَ بِاُمِّ شَریکٍ ، فَأَتَتهُ بِعُکَّةٍ فیها سَمنٌ یَسیرٌ ، فَأَکَلَ هُوَ وأصحابُهُ ، ثُمَّ دَعا لَها بِالبَرَکَةِ ، فَلَم تَزَلِ العُکَّةُ تَصُبُّ سَمنا أیّامَ حَیاتِها . (18)

4328.مسند ابن حنبل – به نقل از ابو عمره انصارى -: در نبردى با پیامبر خدا بودیم . مردم ، دچار کمبود شدند . از پیامبر خدا اجازه خواستند تا بعضى از شترانِ بارکش خود را ذبح کنند و [در عین حال] گفتند : خداوند ، ما را با آن [به مقصد] مى رساند [و در این صورت، وسیله اى براى سوارى نخواهیم داشت]. عمر بن خطّاب ، چون دید پیامبر خدا تصمیم دارد که به آنان اجازه دهد تا بعضى شترانشان را ذبح کنند ، گفت : اى پیامبر خدا ! چگونه خواهد شد ، اگر فردا گرسنه و پیاده با دشمن رو به رو شویم؟! ولى اگر اجازه دهى که بازمانده توشه خود را بیاورند و آنها را جمع کنى و از خدا بخواهى که به آنها برکت دهد ، خداى متعال به دعاى تو ، ما را [به مقصد] مى رساند (و یا گفت : خداوند به دعاى شما ، براى ما برکت مى دهد) . پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود تا باقى مانده توشه هایشان را بیاورند . مردم ، مُشت مُشت یا بیشتر غذا مى آوردند . بیشترین مقدارى که کسى آورد ، یک صاع خرما بود. پیامبر خدا ، همه آنها را جمع کرد . سپس برخاست و دعا کرد . آن گاه ، سپاهیان را فرا خواند تا ظرف هاى خود را بیاورند و دستور داد که آنها را پُر کنند . در سپاه ، هیچ ظرفى نمانْد ، مگر آن که آن را پُر کردند ، و [باز]به همان اندازه ماند. پیامبر خدا ، چنان خندید که دندان هایش پیدا شد . آن گاه فرمود : «گواهى مى دهم که معبودى جز خدا نیست و من ، فرستاده خدایم . هیچ بنده اى نیست که خدا را با این دو (توحید و نبوّت) دیدار کند ، مگر آن که روز قیامت ، آتش دوزخ از او دور مى شود».

4329.امام کاظم علیه السلام – در بیان معجزات پیامبر صلى الله علیه و آله براى: ایشان به خانه اُمّ شریک رفت . وى ظرفى آورد که اندکى روغن در آن بود. پیامبر صلى الله علیه و آله و یارانش از آن خوردند . سپس پیامبر صلى الله علیه و آله براى آن زن دعا کرد که برکت یابد . آن زن تا زنده بود ، آن ظرف ، از روغن پُر مى شد .

4330.المستدرک على الصحیحین عن هشام بن حبیش بن خویلد : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله خَرَجَ مِن مَکَّةَ مُهاجِرا إلَى المَدینَةِ وأبو بَکرٍ ومَولى أبی بَکرٍ عامِرُ بنُ فُهَیرَةَ ودَلیلُهُمَا اللَّیثِیُ عَبدُ اللّه ِ بنُ اُرَیقِطٍ ، مَرّوا عَلى خَیمَتَی اُمِّ مَعبَدٍ الخُزاعِیَّةِ ، وکانَتِ امرَأَةً بَرزَةً جَلدَةً تَحتَبی بِفِناءِ الخَیمَةِ ثُمَّ تَسقی وتُطعِمُ . فَسَأَلوها لَحما وتَمرا لِیَشتَروا مِنها ، فَلَم یُصیبوا عِندَها شَیئا مِن ذلِکَ ، وکانَ القَومُ مُرمِلینَ مُسنِتینَ . فَنَظَرَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله إلى شاةٍ فی کِسرِ الخَیمَةِ ، فَقالَ : ما هذِهِ الشّاةُ یا اُمَّ مَعبَدٍ؟ قالَت : شاةٌ خَلَّفَهَا الجَهدُ عَنِ الغَنَمِ . قالَ : هَل بِها مِن لَبَنٍ؟ قالَت : هِیَ أجهَدُ مِن ذلِکَ . قالَ : أتَأذَنینَ لی أن أحلُبَها؟ قالَت : بِأَبی أنتَ واُمّی إن رَأَیتَ بِها حَلَبا فَاحلُبها . فَدَعا بِها رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فَمَسَحَ بِیَدِهِ ضَرعَها وسَمَّى اللّه َ تَعالى ودَعا فی شاتِها فَتَفاجَت عَلَیهِ ودَرَّت فَاجتَرَّت ، فَدَعا بِإِناءٍ یُربِضُ الرَّهطَ ، فَحَلَبَ فیهِ ثَجّا حَتّى عَلاهُ البَهاءُ ، ثُمَّ سَقاها حَتّى رَوِیَت وسَقى أصحابَهُ حَتّى رَووا وشَرِبَ آخِرُهُم حَتّى أراضوا . ثُمَّ حَلَبَ فیهِ الثّانِیَةَ عَلى هِدَةٍ (19) حَتّى مَلَأَ الإِناءَ ، ثُمَّ غادَرَهُ عِندَها ، ثُمَّ بایَعَها وَارتَحَلوا عَنها . فَقَلَّ ما لَبِثَت حَتّى جاءَها زَوجُها أبو مَعبَدٍ لِیَسوقَ أعنُزا عِجافا ؛ یَتَساوَکنَ هِزالاً ؛ مُخُّهُنَّ قَلیلٌ ، فَلَمّا رَأى أبو مَعبَدٍ اللَّبَنَ أعجَبَهُ ، قالَ : مِن أینَ لَکِ هذا یا اُمَّ مَعبَدٍ وَالشّاءُ عازِبٌ حائِلٌ ، ولا حَلوبَ فِی البَیتِ؟ قالَت : لا وَاللّه ِ إلّا أنَّهُ مَرَّ بِنا رَجُلٌ مُبارَکٌ مِن حالِهِ کَذا وکَذا . (20)

4330.المستدرک على الصحیحین – به نقل از هشام به حُبَیش بن خُوَیلِد -: پیامبر خدا به قصد هجرت به مدینه ، از مکّه خارج شد . ابو بکر و غلامش (عامر بن فُهَیره) و راه نماى آن دو (عبد اللّه بن اُرَیقطِ لیثى) بر دو خیمه اُمّ مَعبَد خُزاعى ، گذر کردند . او زنى بود سرآمد و زرنگ که جلوى خیمه مى نشست و به دیگران آب و غذا مى داد. از او پرسیدند که آیا گوشت و خرما دارد تا از وى بخرند ؛ ولى از اینها چیزى نزد او نبود . آنان هم توشه خود را تمام کرده بودند . پیامبر خدا به گوسفندى که گوشه خیمه بود ، نگاه کرد و فرمود : «اُمّ معبد! این گوسفند چیست؟» . گفت : گوسفندى است که ناتوانى ، آن را از گوسفندان دیگر ، جا گذاشته است. پیامبر صلى الله علیه و آله پرسید : «شیر دارد؟» . گفت : او ناتوان تر از این است . فرمود : «اجازه مى دهى آن را بدوشم؟» . گفت : پدر و مادرم فدایت! اگر فکر مى کنى که شیرى دارد ، بدوش. پیامبر خدا ، آن گوسفند را فرا خواند . دست خود را بر پستانش کشید و خدا را نام بُرد و درباره گوسفند ، دعا کرد . پستان گوسفند ، پُر از شیر شد و از آن ، جارى گشت . پیامبر صلى الله علیه و آله ظرفى که طایفه را سیراب مى کرد ، طلبید . آن گاه ، شیر فراوانى از آن دوشید ، تا آن که از ظرف بالا آمد . از آن شیر ، به آن زن نوشانید و به یاران خود هم نوشاند تا همه سیراب شدند. [پیامبر صلى الله علیه و آله ، گوسفند را] دوباره دوشید تا آن ظرف را پر کرد . سپس آن را پیش زن گذاشت و بهاى آن را پرداخت . آن گاه از آن جا کوچ کردند. چیزى نگذشت که شوهر آن زن ، ابو معبد ، آمد تا بُزهایى را ببرد که از لاغرى ، آشفته حال بودند و مغز استخوانشان اندک بود . چون شیر را دید ، شگفت زده گفت : اُمّ معبد! این شیر از کجاست؟ [این]گوسفند که تنها در کنارى است و در خانه ، [گوسفند] شیردهى نیست ! [اُمّ معبد] گفت : نه ، به خدا! مردى بر ما گذر کرد که پُربرکت بود و چنین و چنان بود.

4331.الخرائج والجرائح عن جعیل الأشجعیّ : غَزَوتُ مَعَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فی بَعضِ غَزَواتِهِ فَقالَ : سِر یا صاحِبَ الفَرَسِ ، فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّه ِ ، عَجفاءُ ضَعیفَةٌ ، فَرَفَعَ مِخفَقَةً مَعَهُ فَضَرَبَها ضَربا خَفیفا وقالَ : اللّهُمَّ بارِک لَهُ فیها . قالَ : لَقَد رَأَیتُنی ما اُمسِکُ رَأسَها أن تَقَدَّمَ النّاسَ ، ولَقَدبِعتُ مِن بَطنِها بِاثنَیعَشَرَ ألفا . (21)

4332.إعلام الورى : قالَ عَبدُ اللّه ِ بنُ جَعفَرٍ : أتانا رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وأنَا اُساوِمُ شاةَ أخٍ لی ، فَقالَ : اللّهُمَّ بارِک لَهُ فی صَفقَتِهِ . قالَ عَبدُ اللّه ِ : فَما بِعتُ شَیئا ولَا اشتَرَیتُ شَیئا إلّا بورِکَ لی فیهِ . (22)

4331.الخرائج و الجرائح – به نقل از جعیل اشجعى -: در یکى از غزوات ، همراه پیامبر خدا بودم . [به من] فرمود : «اى صاحب اسب! ما را ببر» . گفتم : اى پیامبر خدا! لاغر و ناتوان است . ایشان با شلّاقى که در دست داشت ، آهسته بر آن زد و گفت : «خدایا! او را برکت بده» . دیدم که نمى توانم سرِ او را مهار کنم تا از دیگران جلو نزند، و از زاد و ولد آن ، دوازده هزار کسب کردم.

4332.إعلام الورى : عبد اللّه بن جعفر مى گوید :پیامبر خدا ، پیش ما آمد ، در حالى که من ، مشغول فروش گوسفندى براى برادرم بودم . فرمود : «خدایا! در معامله اش برکت قرار بده» . چیزى نفروختم و چیزى نخریدم ، مگر آن که برایم برکت داشت .


1) المؤمنون : 29.

2) کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 298 ح 2508 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 248 ح 42.

3) المائدة : 112 – 114.

4) التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکریّ علیه السلام : ص 195 ح 91 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 249 ح 37.

5) سنن الترمذی : ج 5 ص 527 ح 3500 عن أبی هریرة.

6) دعائم الإسلام : ج 2 ص 210 ح 772 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 268 ح 18.

7) الکافی : ج 5 ص 568 ح 52 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 144 ح 46 وراجع: کنز العمّال : ج 16 ص 484 ح 45571 وح 45572.

8) عمل الیوم واللیلة للنسائی : ص 253 ح 258 ؛ کشف الغمّة : ج 1 ص 365 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 137 ح 34.

9) صاع ، پیمانه اى است که در آن ، یک مُدّ جا بگیرد . هر مد ، یک چارک (حدود ده سیر) است.

10) سنن أبی داوود : ج 4 ص 328 ح 5106.

11) مکارم الأخلاق : ج 1 ص 94 ح 181 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 253.

12) تاریخ دمشق : ج 12 ص 239 ح 2931 عن زیاد ؛ الإقبال : ج 1 ص 66 عن الإمام الصادق علیه السلام ولیس فیه «الداخل».

13) شُعَب الإیمان : ج 3 ص 375 ح 3815 عن أنس ؛ الإقبال : ج 3 ص 173 وفیه «إذا رأى هلال رجب» بدل «إذا دخل رجب» ، بحار الأنوار : ج 98 ص 376 ح 1.

14) المعجم الأوسط : ج 6 ص 121 ح 5982 عن أبی هریرة ؛ الکافی : ج 2 ص 577 ح 1 عن جندب عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحارالأنوار : ج 98 ص 218.

15) المناقب لابن شهرآشوب : ج 1 ص 84 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 17 ح 45.

16) سنن أبی داوود : ج 3 ص 256 ح 3386 ؛ الأمالی للطوسی : ص 399 ح 890 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 136 ح 4.

17) مسند ابن حنبل : ج 5 ص 264 ح 15449.

18) قرب الإسناد : ص 329 ح 1228 عن معمر عن الإمام الرضا علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 17 ص 235.

19) فی بعض المصادر «على بدء» بدل «على هدة».

20) المستدرک على الصحیحین : ج 3 ص 10 ح 4274.

21) الخرائج والجرائح : ج 1 ص 54 ح 85 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 12 ح 30 ؛ دلائل النبوّة للبیهقی : ج 6 ص 153 نحوه.

22) إعلام الورى : ج 1 ص 214 ، بحار الأنوار : ج 21 ص 57 ح 8 ؛ المغازی : ج 2 ص 767 عن یحیى بن أبی یعلى.