«و تجرع الغیظ فانی لم أر جرعة أحلی منها عاقبة، و لا ألذ مغبة و لن غالظک، فانه یوشک أن یلین لک و خذ علی عدوک بالفضل فانه أحلی الظفرین و ان أردت قطیعة أخیک فاستبق له من نفسک بقیة یرجع الیها ان بدا له ذلک یوما ما، و من ظن بک خیرا فصدق ظنه، و لا تضیعن حق أخیک اتکالا علی ما بینک و بینه، فانه لیس لک بأخ من أضعت حقه»
ترجمه:
خشم خود را چون جرعه ای بنوش که من جرعه ای که پایان آن شیرین تر و خاتمه ی آن لذت بخش تر از فرو بردن خشم باشد، ندیدم. و با
آن که با تو درشتی کند، نرمی کن که به زودی نسبت به تو نرم شود، و درباره ی دشمنت فضل و بخشش را پیشه گیر که آن یکی از شیرین ترین دو شیرین تر دو پیروزی است (انتقام یا بخشش)، و هر گاه خواستی از برادرت (دوستت) ببری (رشته محبت را بگسلی) جایی برای بازگشت باز گذار که اگر روزی اراده ی بازگشت کرد، بتواند. و آن کس که به تو خوش گمان است، خوش گمانی او را راست شمار، با پشت گرمی به روابط دوستی و برادری حقوق برادرت را ضایع مکن، زیرا آن کس که حق او را ضایع کنی، برادر تو، به حساب نیاید.
تفسیر و توضیح:
جرعه: یک مرتبه از نوشیدن آب یا غیر آن است و تجرع: پیوسته نوشیدن است، مغبه: پایان پس از عمل را گویند و عاقبه: به پایان هر کاری گفته می شود، دور یا نزدیک، بقیه: به جای مانده ی خوب را گویند.
در این بخش نیز امام علیه السلام به پاره ای از مکارم اخلاق سفارش می کند:
1. کظم غیظ: و آن فرو بردن خشم است پس از آنکه آثار آن بروز می کند و تفاوت آن با حلم این است که حلم متانت و آرامش نفس است به حدی که مانع بروز خشم می گردد ولی کظم غیظ فرو بردن خشم پس از بروز آن است و چون خشم حالت تند و سوزانی است که از درون انسان می جوشد.(1) فرو بردن آن تشبیه به نوشیدن جرعه ای آب شده که هر چند
سوزان است ولی عاقبت شیرین و لذت بخشی دارد، زیرا پس از فرو بردن خشم فرد احساس یک پیروزی می کند که برای او لذت بخش است «الذ مغبه» و از سوی دیگر می یابد که اگر به خشمش ترتیب اثر داده بود، چه بسا به جنایتی کشیده می شد که رنج آور و غیر قابل جبران بود و احساس این مطلب برای او بسیار شیرین است. (احلی عاقبه).
خداوند در قرآن کریم، اهل تقوا را به این صفت ستوده (الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین)(2) اهل تقوا آنان اند که خشم خود را فرو می برند و از مردم گذشت می کنند و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد، و امام علیه السلام در نامه خود به حارث همدانی می نویسد: «واکظم الغیظ»(3) خشم را فرو بر!
2. نرمی در برابر درشتی: که با عبارت دیگر در بخش پیش یاد شد و این کرامت اخلاقی از ویژگی های پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم است که در قرآن کریم یاد شده، خداوند متعال می فرماید: (فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لا انفضوا من حولک)(4) ای پیامبر: به برکت رحمت الهی نسبت به مردم نرم شدی و اگر تو انسان خشن و سخت دلی بودی، مردم از پیرامون تو پراکنده می شدند.
3. جای آشتی گذاشتن برای دوستی که از او جدا می شوی؛ سعدی گوید: هر گزندی به دشمن نرسان، که باشد وقتی دوست گردد.(5).
4. خوش گمانی برادر دینی را تصدیق کردن؛ حسن ظن سه گونه است: حسن ظن به خدا، حسن ظن به برادران دینی، و حسن ظن دیگران درباره ی آدمی، و در روایات به هر سه نوع تأکید شده است و گفتار امام علیه السلام در این بخش ناظر به نوع سوم است و در جای دیگر می فرماید: «شر الناس من لایثق باحد لسوء و لا یثق به احد لسوء فعله»(6) بدترین مردم، کسی است که به خاطر بدگمانی اش به هیچ کس اعتماد ندارد و نیز به خاطر بد رفتاری اش هیچ کس به او اعتماد ندارد و نیز می فرماید: «الرجل السوء لا یظن باحد خیرا لانه لا یراه الا بوصف نفسه»(7) آدم بد به هیچ کس خوش بین نیست؛ زیرا همه را مانند خودش می داند. ولی مؤمن هم به دیگران خوش بین است و هم خوش بینی دیگران را به خود راست می شمارد.
5. با تکیه به روابط دوستی نباید حقوق دوستان را ضایع کرد؛ گاهی اتفاق می افتد که در بعضی از مراسم یا ضیافت ها آن طور که شایسته است میزبان از دوست خود پذیرایی نمی کند و آن گاه که به او تذکر داده می شود می گوید «خودی است» «و بین الاحباب تسقط الآداب» ولی این کار خطاست، زیرا مورد را اشتباه کرده است، زیرا این جا احباب و غیر احباب هستند و باید برای دوستت احترام بیشتری به کار بری.
1) پیامبر اکرم: «الغضب جمرة من قلب ابن آدم؛ خشم پاره ی آتش از درون پسر آدم است»، میزان الحکمة، ج 9، ص 4330.
2) سوره ی آل عمران، آیه 134.
3) نهج البلاغه، نامه ی 69، بخش 6.
4) سوره ی آل عمران، آیه ی 159.
5) باب هشتم گلستان و صائب تبریزی گوید: کمند مهر چنان پاره کن که گر روزیشوی ز کرده پشیمان به هم توانی بست.
6) میزان الحکمة، ج 7، ص 3396.
7) همان ص 3398.