جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

علامات الجاهل (نشانه های جاهل)

زمان مطالعه: 7 دقیقه

الکتاب

«وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اِتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اَللّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ».(1)

«وَ مَثَلُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ اَلَّذِی یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إِلاّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ».(2)

«وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَى اَلصَّلاةِ اِتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ».(3)

«وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اَللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ اَلْجاهِلِینَ».(4)

«قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ اَلْجاهِلِینَ».(5)

«قالَ رَبِّ اَلسِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَ إِلاّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ اَلْجاهِلِینَ».(6)

قرآن

«و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است، پیروى کنید» ، مى‌گویند: نه؛ بلکه از چیزى که پدران خود را بر آن یافته‌ایم، پیروى مى‌کنیم. آیا هر چند پدرانشان چیزى را درک نمى‌کرده و به راه صواب نمى‌رفته‌اند [، باز هم در خور پیروى هستند]؟» .

«و مَثَل [دعوت کننده]کافران، چون مَثَل کسى است که حیوانى را که جز صدا و ندایى [مبهم، چیزى]نمى‌شنود، بانگ مى‌زند. [آرى،]کرند، لال‌اند، کورند، [و]در نمى‌یابند» .

«و هنگامى که [به وسیله اذان، مردم را]به نماز مى‌خوانید، آن را به مسخره و بازى مى‌گیرند؛ زیرا آنان مردمى هستند که نمى‌اندیشند» .

«و هنگامى که موسى به قوم خود گفت: خدا به شما فرمان مى‌دهد که: ماده‌گاوى را سر ببرید، گفتند: آیا ما را به ریشخند مى‌گیرى؟ گفت: پناه مى‌برم به خدا که [مبادا]از جاهلان باشم!» .

«فرمود: اى نوح! او در حقیقت، از کسان تو نیست. او [داراى]کردارى ناشایست است. پس چیزى را که بِدان علم ندارى، از من مخواه. من به تو اندرز مى‌دهم که مبادا از نادانان باشى» .

«[یوسف]گفت: پروردگارا! زندان براى من، دوست‌داشتنى‌تر است از آنچه مرا به آن مى‌خوانند، و اگر نیرنگ آنان را از من باز نگردانى، به سوى آنان خواهم گرایید و از [جمله] نادانان خواهم شد» .

الحدیث

156 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إنَّما یُدرَکُ الخَیرُ کُلُّهُ بِالعَقلِ، ولا دینَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ.(7)

157 . عنه صلى الله علیه و آله: قِوامُ المَرءِ عَقلُهُ، ولا دینَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ.(8)

158 . عنه صلى الله علیه و آله: دینُ المَرءِ عَقلُهُ، ومَن لا عَقلَ لَهُ لا دینَ لَهُ.(9)

159 . عنه صلى الله علیه و آله: الجَهلُ رَأسُ الشَّرِّ کُلِّهِ.(10)

160 . عنه صلى الله علیه و آله: أطِع رَبَّکَ تُسَمّى عاقِلًا، ولا تَعصِهِ تُسَمّى جاهِلًا.(11)

161 . عنه صلى الله علیه و آله: إنَّ الجاهِلَ مَن عَصَى اللّهَ وإن کانَ جَمیلَ المَنظَرِ عَظیمَ الخَطَرِ.(12)

162 . عنه صلى الله علیه و آله لِمَن سَأَلَهُ عَن أعلامِ الجاهِلِ: إن صَحِبتَهُ عَنّاکَ(13) وإنِ اعتَزَلتَهُ شَتَمَکَ، وإن أعطاکَ مَنَّ عَلَیکَ، وإن أعطَیتَهُ کَفَرَکَ، وإن أسرَرتَ إلَیهِ خانَکَ، وإن أسَرَّ إلَیکَ اتَّهَمَکَ، وإنِ استَغنى بَطِرَ وکانَ فَظًّا غَلیظاً، وإنِ افتَقَرَ جَحَدَ نِعمَةَ اللّهِ ولَم یَتَحَرَّج، وإن فَرِحَ أسرَفَ وطَغى، وإن حَزِنَ أیِسَ، وإن ضَحِکَ فَهَقَ(14)، وإن بَکى خارَ(15)، یَقَعُ فِی الأَبرارِ، ولا یُحِبُّ اللّهَ ولا یُراقِبُهُ، ولا یَستَحیی مِنَ اللّهِ ولا یَذکُرُهُ، وإن أرضَیتَهُ مَدَحَکَ وقالَ فیکَ مِنَ الحَسَنَةِ ما لَیسَ فیکَ، وإن سَخِطَ عَلَیکَ ذَهَبَت مِدحَتُهُ ووَقَعَ مِنَ السّوءِ ما لَیسَ فیکَ، فَهذا مَجرَى الجاهِلِ.(16)

حدیث

156 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: تمام خوبى‌ها، با خرد به دست مى‌آید و کسى که خردمند نیست، دین ندارد.

157 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اصل آدمى، به خرد اوست، و کسى که خردمند نیست، دیندار نیست.

158 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دیندارىِ آدمى، به خرد اوست و آن که خردمند نیست، دین ندارد.

159 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: نادانى، سرِ همه بدى‌هاست.

160 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: پروردگارت را اطاعت کن تا خردمند نامیده شوى، و او را نافرمانى مکن که نادان نامیده مى‌شوى.

161 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: نادان، کسى است که از خدا نافرمانى کند، گرچه زیباچهره و [داراى]موقعیتى بزرگ باشد.

162 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در پاسخ کسى که از نشانه‌هاى نادان پرسید: اگر با او همنشین شوى، تو را خسته مى‌کند و اگر از او کناره‌گیرى کنى، تو را دشنام مى‌دهد. اگر چیزى را به تو ببخشد، منّت مى‌گذارد و اگر چیزى را به او ببخشى، ناسپاسى مى‌کند. اگر رازى را در اختیارش بگذارى، خیانت مى‌کند و اگر رازى را در اختیار تو نهد، تو را [به افشاى آن،]متّهم مى‌سازد. اگر بى‌نیاز شود، ناسپاسى مى‌کند و سرسخت و خشن مى‌گردد و اگر تنگ‌دست شود، بى‌پروا نعمت‌هاى خدا را انکار مى‌کند. اگر شاد باشد، زیاده‌روى مى‌کند و طغیان مى‌ورزد، و اگر غمگین باشد، ناامید مى‌گردد. اگر بخندد، قهقهه مى‌زند و اگر گریه کند، در هم شکسته مى‌شود. از نیکان، بدگویى مى‌کند. خدا را دوست نمى‌دارد و در رفتارش، او را در نظر نمى‌گیرد. از خداوند، حیا نمى‌کند و به یاد او نیست. اگر او را خشنود کنى، تو را مى‌ستاید و آنچه از خوبى‌ها در تو نیست، به تو نسبت مى‌دهد، و اگر ناراضى گردد، ستایشِ او مى‌رود و آنچه از بدى در تو نیست، به تو نسبت مى‌دهد. این، روش نادان است.

163 . عنه صلى الله علیه و آله: الدُّنیا دارُ مَن لا دارَ لَهُ، ومالُ مَن لا مالَ لَهُ، ولَها یَجمَعُ مَن لا عَقلَ لَهُ، وشَهَواتِها یَطلُبُ مَن لا فَهمَ لَهُ، وعَلَیها یُعادی مَن لا عِلمَ لَهُ، وعَلَیها یَحسُدُ مَن لا فِقهَ لَهُ، ولَها یَسعى مَن لا یَقینَ لَهُ.(17)

164 . عنه صلى الله علیه و آله: صِفَةُ الجاهِلِ: أن یَظلِمَ مَن خالَطَهُ، ویَتَعَدّى عَلى مَن هُوَ دونَهُ، ویَتَطاوَلَ عَلى مَن هُوَ فَوقَهُ، کَلامُهُ بِغَیرِ تَدَبُّرٍ، إن تَکَلَّمَ أثِمَ، وإن سَکَتَ سَها، وإن عَرَضَت لَهُ فِتنَةٌ سارَعَ إلَیها فَأَردَتهُ، وإن رَأى فَضیلَةً أعرَضَ وأبطَأَ عَنها، لا یَخافُ ذُنوبَهُ القَدیمَةَ ولا یَرتَدِعُ فیما بَقِیَ مِن عُمُرِهِ مِنَ الذُّنوبِ، یَتَوانى عَنِ البِرِّ ویُبطِئُ عَنهُ، غَیرُ مُکتَرِثٍ لِما فاتَهُ مِن ذلِکَ أو ضَیَّعَهُ. فَتِلکَ عَشرُ خِصالٍ مِن صِفَةِ الجاهِلِ الَّذی حُرِمَ العَقلَ.(18)

165 . عنه صلى الله علیه و آله: سِتُّ خِصالٍ یُعرَفُ فِی الجاهِلِ: الغَضَبُ مِن غَیرِ شَرٍّ، وَالکَلامُ مِن غَیرِ نَفعٍ، وَالعَطِیَّةُ فی غَیرِ مَوضِعِها، وإفشاءُ السِّرِّ، وَالثِّقَةُ بِکُلِّ أحَدٍ، لا یَعرِفُ صَدیقَهُ مِن عَدُوِّهِ.(19)

166 . عنه صلى الله علیه و آله: إنَّ الجاهِلَ لا یَکشِفُ إلّا عَن سَوءَةٍ وإن کانَ حَصیفاً(20) ظَریفاً عِندَ النّاسِ.(21)

167 . عنه صلى الله علیه و آله: کَفى بِالمَرءِ فِقهاً إذا عَبَدَ اللّهَ، وکَفى بِالمَرءِ جَهلًا إذا اُعجِبَ بِرَأیِهِ.(22)

163 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دنیا، سراى کسى است که سرا ندارد و ثروتِ کسى است که ثروت ندارد. آن که خردمند نیست، براى دنیا گردآورى مى‌کند، و آن که فهم ندارد، در پىِ شهوت‌هاى دنیایى مى‌رود، و آن که عالِم نیست، براى دنیا دشمنى مى‌کند، و آن که ژرف‌اندیش نیست، براى دنیا حسادت مى‌ورزد، و آن که اهل یقین نیست، براى دنیا تلاش مى‌کند.

164 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: ویژگى نادان، آن است که بر کسى که با او رفت و آمد دارد، ستم مى‌کند. بر زیردستان، تجاوز روا مى‌دارد و در برابر بالادستان، گردن‌کشى مى‌کند. سخن او، بدون اندیشه است؛ اگر سخن بگوید، گناه مى‌کند و اگر خاموش باشد، غفلت مى‌ورزد. اگر فتنه‌اى (بحرانى) برایش پیش آید، به سویش مى‌شتابد و به وسیله آن هلاک مى‌شود و اگر فضیلتى را ببیند، از آن، رو مى‌گرداند و به آن کاهلى مى‌کند. از گناهان گذشته‌اش هراس ندارد و در باقى‌مانده عمر، از گناهان، دست نمى‌کشد. در کار نیک، سُستى مى‌کند و کاهلى مى‌نماید و باکى ندارد که آن را انجام ندهد و یا آن را تباه گرداند. اینها ده خصلت از خصلت‌هاى نادان است؛ همو که از نعمت خرد، محروم است.

165 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: شش خصلت است که در نادان یافت مى‌شود: خشم بدون [زمینه]بدى، سخن بیهوده، بخشش در غیر جایگاهش، آشکار ساختن رازها، اعتماد به هر کس، و [این که]دوستش را از دشمنش باز نمى‌شناسد.

166 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: نادان، تنها بدى‌ها را آشکار مى‌کند، گرچه در میان مردمان، دوراندیش و خوش‌محضر باشد.

167 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: براى فهم آدمى، همین بس که بندگىِ خدا کند، و براى نادانى او، همین بس که شیفته رأى خود باشد.

168 . عنه صلى الله علیه و آله: کَفى بِالمَرءِ عِلماً أن یَخشَى اللّهَ، وکَفى بِالمَرءِ جَهلًا أن یُعجَبَ بِنَفسِهِ.(23)

169 . عنه صلى الله علیه و آله: حَسبُکَ مِنَ الکَذِبِ أن تُحَدِّثَ بِکُلِّ ما سَمِعتَ، [و](24) مِنَ الجَهلِ أن تُظهِرَ کُلَّ ما عَلِمتَ.(25)

170 . عنه صلى الله علیه و آله: کَفى بِالاِغتِرارِ بِاللّهِ جَهلًا. (26)

171 . عنه صلى الله علیه و آله: أنقَصُ النّاسِ عَقلًا أخوَفُهُم لِلسُّلطانِ وأطوَعُهُم لَهُ.(27)

172 . عنه صلى الله علیه و آله: أنقَصُ النّاسِ عَقلًا أطوَعُهُم لِلشَّیطانِ وأعمَلُهُم بِطاعَتِهِ.(28)

173 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن لَم یَرَ أنَّ للّهِ‌ِ عِندَهُ نِعمَةً إلّا فی مَطعَمٍ ومَشرَبٍ، قَلَّ عِلمُهُ وکَثُرَ جَهلُهُ.(29)

168 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: براى آگاهى آدمى، همین بس که از خدا بترسد، و براى نادانى او، همین بس که از خود، راضى باشد.

169 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: براى دروغگویى، همین بس که هر آنچه را مى‌شنوى، بر زبان آورى، و از نادانى است که هر آنچه را مى‌دانى، اظهار کنى.

170 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: براى نادانى، همین بس که [آدمى]به [مهلتى که]خداوند [داده و در کیفر گناهان عجله نکرده،]فریفته شود.

171 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: کم‌خردترینِ مردم، کسى است که از پادشاهان، بیشتر بترسد و از آنان، بیشتر پیروى کند.

172 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: کم‌خردترینِ مردمان، رام‌ترینِ آنان در برابر شیطان و عامل‌ترینِ آنان به دستورهاى وى است.

173 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: آن که نعمت خداوند را جز در خوراکى و نوشیدنى نمى‌بیند، دانشش اندک و نادانى‌اش بسیار است.


1) البقرة:170.

2) البقرة:171.

3) المائدة:58.

4) البقرة:67.

5) هود:46.

6) یوسف:33.

7) تحف العقول: ص 54، بحار الأنوار: ج 77 ص 158 ح 143؛ الفردوس: ج 2 ص 150 ح 2764.

8) شُعب الإیمان: ج 4 ص 157 ح 4644 عن جابر بن عبداللّه؛ کنز الفوائد: ج 2 ص 31، بحار الأنوار: ج 1 ص 94 ح 19.

9) الجامع الصغیر: ج 1 ص 652 ح 4242 نقلًا عن أبی الشیخ فی الثواب وابن النجّار عن جابر.

10) جامع الأحادیث للقمّی: ص 102، بحار الأنوار: ج 77 ص 175 ح 9.

11) حلیة الأولیاء: ج 6 ص 345 عن أبی هریرة وأبی سعید الخدری.

12) کنز الفوائد: ج 1 ص 56، بحار الأنوار: ج 1 ص 160 ح 39.

13) یقال: لَقِیتُ من فلانٍ عَنْیةً وعَناءً: أی تَعَبًا (لسان العرب: ج 15 ص 104).

14) الفهق: الامتلاء (الصحاح: ج 4 ص 1545) والمراد به هنا أنّه فتح فاه وامتلأ من الضحک.

15) خار الحَرُّ والرجل یخور خُؤُورةً: ضعف وانکسر، خار الثَور یخُور خُواراً: صاح (الصحاح: ج 2 ص 651).

16) تحف العقول: ص 18، بحار الأنوار: ج 1 ص 119 ح 11.

17) روضة الواعظین: ص 491، بحار الأنوار: ج 73 ص 122.

18) تحف العقول: ص 29، بحار الأنوار: ج 1 ص 129 ح 12.

19) معدن الجواهر: ص 53؛ شرح نهج البلاغة: ج 20 ص 302 ح 453 عن الإمام علیّ علیه السلام وفیه «شیء» بدل «شرّ» و ص 277 ح 193 نحوه.

20) الحصیف: المحکم العقل (الصحاح: ج 4 ص 1344).

21) المطالب العالیة: ج 3 ص 17 ح 2758 عن أبی الدرداء.

22) المعجم الأوسط: ج 8 ص 302 ح 8698 عن عبداللّه بن عمرو؛ جامع الأحادیث للقمّی: ص 110.

23) کنز العمّال: ج 3 ص 142 ح 5880 عن مسروق.

24) ما بین المعقوفین إضافة یقتضیها السیاق وقد سقطت من المصدر.

25) تنبیه الخواطر: ج 2 ص 122، مصباح الشریعة: ص 425 عن الإمام الصادق علیه السلام ولیس فیه صدره.

26) شُعب الإیمان: ج 1 ص 472 ح 746 عن عبداللّه؛ تحف العقول: ص 364 عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 2 ص 27 ح 5.

27) تحف العقول: ص 50، بحار الأنوار: ج 77 ص 154 ح 126.

28) تاریخ بغداد: ج 13 ص 40 عن زید بن علی عن‌أبیه عن جدّه عن الإمام علیّ علیهم السلام، تاریخ دمشق: ج 56 ص 208 ح 11820 عن أبی هریرة.

29) أعلام الدین: ص 294، بحار الأنوار: ج 77 ص 172 ح 8.