جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صبر و شکیبایی در سختی و عدم انحراف از راه حق

زمان مطالعه: 4 دقیقه

«اطرح عنک واردات الهموم بعزائم الصبر و حسن الیقین من ترک القصد جار، و الصاحب مناسب، و الصدیق من صدق غیبه، و الهوی شریک العمی، و رب بعید أقرب من قریب، و قریب أبعد من بعید، و الغریب من لم یکن له حبیب من تعدی الحق ضاق مذهبه، و من اقتصر علی قدره کان أبقی له و أوثق سبب أخذت به سبب بینک و بین الله سبحانه و من لم یبالک فهو عدوک قد یکون الیأس ادراکا، اذا کان الطمع هلاکا.»

ترجمه:

اندوه هایی که به تو روی می آورد، با شکیبایی همراه با تصمیم، و یقین

نیک (به لطف پروردگار) از خود دور ساز، هر کس میانه روی را وانهد از عدالت منحرف می گردد، هم نشین همچون هم نسب و خویشاوند است، دوست آن است که در نهان (در غیاب تو) هم صادق باشد، هوا و هوس شریک کوری و گمراهی است. و بسا بیگانه ای که نزدیک تر از خویش و خویشی که دورتر از بیگانه است. غریب کسی است که دوستداری ندارد، هر که از حق تجاوز کند، راه ها بر او تنگ می گردد. هر کس به اندازه ی خود اکتفا کند، برایش ماندگارتر است و مطمئن ترین وسیله ای که برای نجات خود می توانی به دست آوری، رابطه ی میان تو و خدای سبحان است، و آن کس که نسبت به تو بی مبالات باشد، دشمن توست، گاهی ناامیدی موجب موفقیت است در حالی که طمع مایه ی هلاکت است.

تفسیر و توضیح:

اطرح: بینداز، دور ساز، عزائم الصبر: صبر همراه با عزم، القصد: میانه روی، جار: از جور به معنای ستم و تجاوز از حد، مناسب: هم نسب و همگن و هم تراز، مذهب: راه، اقتصار: اکتفا، لم یبال: از مبالات به معنای به کاری اهتمام ورزیدن، بی مبالاتی، بی اعتنایی به هر کاری است.

در این قسمت باز درهای پراکنده ای می بینیم که امام تک تک به فرزندش و همه ی جووانان طالب فضیلت اهدا می کند:

1. غم و اندوه نباید مانع حرکت انسان به سوی تعالی و تکامل گردد بلکه باید با صبر همراه با تصمیم (قاطعیت) و یقین به الطاف خداوندی آنها را دور بریزد؛ امام در کلمات کوتاه خود می فرماید: «لایعدم الصبر الصبور الظفر

و ان طال به الزمان»(1) انسان شکیبا پیروزی را از دست نمی دهد هر چند زمانش طولانی شود، و نیز می فرماید: «الصبر یناضل الحدثان و الجزع من اعوان الزمان»(2) شکیبایی سختی های روزگار را دور می کند و بی تابی و ناشکیبایی یار زمان (بر فرسودگی آدمی) است. سعدی گوید:

منشین ترش از گردش ایام که صبر

تلخ است ولیکن بر شیرین دارد

و شاعر عرب گوید:

خفض علیک من الهموم فانما

یحظی براحه دهره من خفض(3)

2. به میانه روی در معیشت و به طور کلی در همه ی امور سفارش می کند؛ امام علیه السلام می فرماید: «المؤمن سیرته القصد و سنته الرشد»(4) شیوه ی مؤمن میانه روی و روش او پیمودن راه کمال است و نیز فرمود: «ما عال من اقتصد»(5) هر کس میانه روی کند، فقیر نگردد.

3. همنشین مناسب است؛ بعضی از شارحان مناسب را هم نسب به معنای خویشاوند معنی کرده اند، یعنی همچون خویشاوند است و برخی به معنای همگین و متناسب و هم تراز(6) و این کلمه، می تواند هر دو معنی را دربرگیرد.

4. محب صادق آن است که در غیاب تو هم دوست راستین باشد؛ امام می فرماید: «لایکون الصدیق صدیقا حتی یحفظ اخاه فی ثلاث، فی نکبته و غیبته و وفاته»(7) دوست، دوست نیست تا آنکه در سه مورد حقوق برادرش را رعایت کند: در روزگار گرفتاری، در هنگامی که حضور ندارد و پس از مرگش. سعدی گوید:

دوست مشمار آنکه در نعمت زند

لاف یاری و برادر خواندگی

دوست آن باشد که گیرد دست دوست

درپریشان حالی و درماندگی(8)

5. هوای نفس شریک کوردلی است؛ هر هلاکت و شقاوتی که از کور دلی برخیزد از پیروی هوای نفس نیز همان حاصل گردد و خداوند در قرآن است(9) و امام علیه السلام می فرماید: «من اتبع هواه اعماه و اصمه و اذله و اضله»(10) هر کس از هوای نفس پیروی کند او را کور و کر و خوار و گمراه می کند.

6. چه بسا بیگانه ای که از خویش نزدیک تر و خویشی که از بیگانه دورتر است؛ سعدی گوید:

مرا به علت بیگانگی ز خویش مران

که دوستان وفادار بهتر از خویش اند

تجربه نیز این مطلب را فراوان نشان داده است، سلمان فارسی از فارس (ایران) بر می خیزد و «السلمان منا اهل البیت» می شود و ابولهب از خاک مکه و تیره ی بنی هاشم است ولی «تبت یدا ابی لهب وتب» درباره ی او نازل می گردد.

7. غریب کسی است که دوستی نداشته باشد؛ و به همین جهت گفته اند: «التودد نصف العقل»(11) دوست یابی و مهرورزی نیمی از خرد است.

8. هرکه از حق تجاوز کند، راه ها برای او تنگ و مسدود می گردد؛ امام علیه السلام می فرماید: «من ابدی صفحته للحق هلک»(12) هر کس با حق در آویزد، نابود گردد و نیز فرموده اند: «من صارع الحق صرعه»(13) هر که با حق در افتد ور افتد و خداوند در قرآن کریم می فرماید: (و ماذا بعد الحق الا الضلال)(14) بعد از حق جز گمراهی چیست؟

9. حد و مرز و اندازه خود را در زندگی باید مراعات کرد؛ امام علیه السلام می فرماید: «کفی بالمرء جهلا ان لا یعرف قدره»(15) برای نادانی یک انسان همین کافی است که قدر خود را نشناسد، و نیز می فرماید: «هلک امرء لم یعرف قدره»(16) هر کس قدر خود را نشناسد، هلاک می گردد.

10. مطمئن ترین وسیله، ارتباط با خداست؛ نظیر این جمله در اوایل وصیت نامه نیز بود «و ای سبب اوثق من سبب بینک و بین الله ان اخذت به».

حافظ گوید:

گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند

نگاه دار سر رشته تا نگه دارد

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار

که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

نظامی به فرزندش گوید:

عهد خود با خدای محکم دار

دل، ز دیگر علاقه بی غم دار(17)

11. دوست بی مبالات دشمن است؛ همان گونه که یاد شد بی مبالاتی، بی اعتنایی به حقوق و روابط اجتماعی و شکستن حد و مرزها و رعایت نکردن آداب انسانی است و چنین دوستی به جای اینکه مبالی آدمی باشد وبالی برای اوست.

12. گاهی ناامیدی به امیدواری و گاهی امیدواری به ناامیدی منجر می گردد.

مولوی گوید:

بعد نومیدی بسی امیدهاست

از پس ظلمت دو صد خورشیدهاست

از پی هر گریه آخر خنده ای است

مرد آخر بین مبارک بنده ای است(18)

و نظامی گوید:

در نومیدی بسی امید است

پایان شب سیه سپید است


1) نهج البلاغه، حکمت 153.

2) نهج البلاغه، حکمت 211.

3) اندوها را بر خود سبک بشمار که همانا از راحت عمر آنکس بهره می برد که اندوه ها را سهل گیرد.

4) میزان الحکمة، ج 10، ص 4890.

5) نهج البلاغه، حکمت 140.

6) بهج الصباغه، ج 14، ص 264.

7) نهج البلاغه، حکمت 134.

8) گلستان سعدی.

9) سوره ی اعراف، آیه ی 179.

10) میزان الحکمة، ج 14، ص 6694.

11) نهج البلاغه، حکمت 142.

12) نهج البلاغه، حکمت 188.

13) نهج البلاغه، حکمت 408.

14) سوره ی یونس، آیه ی 32.

15) نهج البلاغه، خطبه ی 16، بخش 9.

16) نهج البلاغه، حکمت 149.

17) خمسه نظامی، هفت پیکر، ص 709.

18) مثنوی معنوی، دفتر 3، ص 269 و دفتر 1، ص 22.