جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حکمة الإمامة (حکمت امامت) (1)

زمان مطالعه: 10 دقیقه

3 / 1 اِستِقرارُ النِّظامِ السِّیاسِیِّ الإِسلامِیِّ

الکتاب

«یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اَللّهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اَللّهِ وَ اَلرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً» .(1)

الحدیث

2962 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: اِسمَعوا وأَطیعوا لِمَن وَلّاهُ اللّهُ الأَمرَ، فَإِنَّهُ نِظامُ الإِسلامِ.(2)

3 / 2 الوِقایَةُ مِنَ الهَرجِ

2963 . المعجم الکبیر عن عبد اللّه بن مسعود: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَقولُ: لابُدَّ لِلنّاسِ مِن إمارَةٍ؛ بَرَّةٍ أو فاجِرَةٍ، فَأَمَّا البَرَّةُ فَتَعدِلُ فِی القَسمِ، ویُقسَمُ بَینَکُم فَیؤُکُم بِالسَّوِیَّةِ، وأَمَّا الفاجِرَةُ، فَیبتَلى فیهَا المُؤمِنُ، وَالإِمارَةُ الفاجِرَةُ خَیرٌ مِنَ الهَرجِ.

قیلَ: یا رَسولَ اللّهِ، ومَا الهَرجُ؟ قالَ: القَتلُ وَالکَذِبُ.(3)

3 / 1

استقرار نظام سیاسى اسلام

قرآن

«اى کسانى که ایمان آورده‌اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید پس هر گاه در امرى [دینى] اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به [کتاب] خدا و [سنّت] پیامبر [او] عرضه بدارید این، بهتر و نیک‌فرجام‌تر است» .

حدیث

2962 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: از کسى که خداوند او را ولىّ امر قرار داده است، حرف‌شنوى و فرمان‌بُردارى کنید؛ زیرا که او شیرازه اسلام است.

3 / 2

جلوگیرى از هرج و مرج

2963 . المعجم الکبیر به نقل از عبد اللّه بن مسعود : از پیامبر خدا شنیدم که مى‌فرماید: «مردم را ناگزیر، فرمان‌روایى باید، نیک یا بد. فرمان‌رواى نیک، در تقسیمْ عدالت

مى‌ورزد و غنایمتان، میان شما به یکسان تقسیم مى‌شود، و [در فرمان‌روایى]بد، مؤمن آزموده مى‌شود. فرمان‌روایىِ بد، بهتر از هرج و مرج است» .

گفته شد: اى پیامبر خدا! هرج و مرج چیست؟

فرمود: «کشتار و دروغ» .

3 / 3 الهِدایَةُ إلَى القِیَمِ الدّینِیَّةِ

الکتاب

«وَ اَلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اِجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً» .(4)

الحدیث

2964 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إنَّ أئِمَّتَکُم قادَتُکُم إلَى اللّهِ عز و جل، فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ فی دینِکُم وصَلاتِکُم.(5)

2965 . عنه صلى الله علیه و آله: إنَّ أئِمَّتَکُم وَفدُکُم إلَى اللّهِ، فَانظُروا مَن تُوفِدونَ(6) فی دینِکُم وصَلاتِکُم.(7)

2966 . عنه صلى الله علیه و آله: اِجعَلوا أئِمَّتَکُم خِیارَکُم، فَإِنَّهُم وَفدُکُم فیما بَینَکُم وبَینَ رَبِّکُم.(8)

2967 . عنه صلى الله علیه و آله: لَن تَهلِکَ الرَّعِیَّةُ وإن کانَت ظالِمَةً مُسیئَةً، إذا کانَتِ الوُلاةُ هادِیَةً مَهدِیَّةً.(9)

2968 . الإمام علیّ علیه السلام فی وَصفِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله : أرسَلَهُ داعِیا إلَى الحَقِّ وشاهِدا عَلَى الخَلقِ، فَبَلَّغَ رِسالاتِ رَبِّهِ غَیرَ وانٍ ولامُقَصِّرٍ، وجاهَدَ فِی اللّهِ أعداءَهُ غَیرَ واهِنٍ ولا مُعَذِّرٍ، إمامُ مَنِ اتَّقى، وبَصَرُ (بَصیرَةُ) مَنِ اهتَدى.(10)

3 / 3

راه‌نمایى به ارزش‌هاى دینى

قرآن

«و کسانى که مى‌گویند: «اى پروردگار ما! به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى‌دیدگان ما باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان»» .

حدیث

2964 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: پیشوایان شما، رهبران شما به سوى خداوند عز و جل هستند. پس بنگرید که در دین و نمازتان به چه کسى اقتدا مى‌کنید.

2965 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: پیشوایان شما، نمایندگان شما در نزد خدایند. پس بنگرید که در دین و نماز خود، چه کسى را به نمایندگى مى‌فرستید.

2966 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: پیشوایانتان را [از] بهترین‌هاى خود قرار دهید؛ زیرا که آنان، نمایندگان میان شما و پروردگارتان هستند.

2967 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه فرمان‌روایان، راه‌نما و ره‌یافته باشند، مردم هرگز تباه نمى‌شوند، اگر چه ستمکار و بدکردار باشند.

2968 . امام على علیه السلام در وصف پیامبر خدا : خداوند، او را فرستاد تا به حق فرا خوانَد و بر آفریدگان، گواه باشد، و او هم پیام‌هاى پروردگارش را رساند و در این راه، نه سستى کرد و نه کوتاهى ورزید، و در راه خدا با دشمنانش جنگید، بى آن که ناتوانى به او راه یابد یا آن که عذر و بهانه آورد. او پیشواى پرواپیشگان و دیده ره‌جویان بود.

3 / 4 بَقاءُ نِظامِ الأَرضِ

2969 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: قالَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالى: لِیَأذَن بِحَربٍ مِنّی مَن آذى عَبدِیَ المُؤمِنَ، وَلیَأمَن غَضَبی مَن أکرَمَ عَبدِیَ المُؤمِنَ، ولَو لَم یَکُن مِن خَلقی فِی الأَرضِ ما بَینَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ إلّا مُؤمِنٌ واحِدٌ مَعَ إمامٍ عادِلٍ، لَاستَغنَیتُ بِهِما عَن جَمیعِ ما خَلَقتُ فی أرضی، ولَقامَت سَبعُ سَماواتٍ وأَرَضینَ بِهِما، وجَعَلتُ لَهُما مِن إیمانِهِما اُنسا لا یَحتاجانِ إلى اُنسٍ سِواهُما.(11)

2970 . الإمام الحسن علیه السلام: خَطَبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَوما، فَقالَ بَعدَ ما حَمِدَ اللّهَ وأَثنى عَلَیهِ: مَعاشِرَ النّاسِ کَأَنّی اُدعى فَاُجیبُ، وإِنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ: کِتابَ اللّهِ وعِترَتی أهلَ بَیتی، ما إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلّوا، فَتَعَلَّموا مِنهُم ولا تُعَلِّموهُم، فَإِنَّهُم أعلَمُ مِنکُم، لا تَخلُو الأَرضُ مِنهُم، ولَو خَلَت إذا لَساخَت(12) بِأَهلِها.(13)

3 / 5 الهِدایَةُ الباطِنِیَّةُ

2971 . کمال الدین عن جابر: قُلتُ لَهُ [أی لِرَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله]: یا رَسولَ اللّهِ، فَهَل یَقَعُ لِشیعَتِهِ [أی القائِمِ علیه السلام] الاِنتِفاعُ بِهِ فی غَیبَتِهِ؟

فَقالَ صلى الله علیه و آله: إی وَالَّذی بَعَثَنی بِالنُّبُوَّةِ، إنَّهُم یَستَضیئونَ بِنُورِهِ ویَنتَفِعونَ بِوِلایَتِهِ فی غَیبَتِهِ، کَانتِفاعِ النّاسِ بِالشَّمسِ وإن تَجَلَّلَها(14) سَحابٌ.(15)

3 / 4

بقاى نظام زمین

2969 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند تبارک و تعالى فرمود: «هر کس بنده مؤمن را بیازارد، بگو با من اعلان جنگ دهد و هر کس بنده مؤمنِ مرا گرامى بدارد، بگو از خشم من در امان باشد. اگر در سراسر زمین، از مشرق تا مغرب، جز یک مؤمن با یک پیشواى دادگر نبود، من به آن دو از همه آنچه در زمینم آفریده‌ام، بى‌نیازى مى‌جستم و به خاطر آن دو، هفت آسمان و زمین بر پا مى‌شد و از ایمان آنها بر ایشان، مایه اُنسى قرار مى‌دادم که به انیسى جز آن، نیاز نمى‌داشتند» .

2970 . امام حسن علیه السلام: روزى پیامبر خدا به ایراد خطابه پرداخت و پس از حمد و ثناى خداوند، فرمود: «اى مردم! گویا من فرا خوانده مى‌شوم و [دعوت حق را]اجابت مى‌کنم. من [مى‌روم و] در میان شما دو چیز گران‌بها بر جاى مى‌گذارم: کتاب خدا و عترتم [یعنى] اهل بیتم، که تا وقتى به این دو چنگ زنید، هرگز گم‌راه نمى‌شوید. پس، از آنان بیاموزید و به آنان نیاموزید؛ زیرا آنان از شما داناترند. زمین، هیچ گاه از وجود آنان، خالى نمى شود، که اگر خالى شود، در آن صورت، ساکنان خود را فرو مى‌بلعد» .

3 / 5

هدایت باطنى

2971 . کمال الدین به نقل از جابر : به ایشان (یعنى پیامبر خدا) گفتم: اى پیامبر خدا! آیا

پیروان او (یعنى قائم علیه السلام) در غیبتش از او بهره‌مند مى‌شوند؟

فرمود: «آرى. سوگند به آن که مرا به پیامبرى برانگیخت، آنان در غیبتش از نور او پرتو مى‌گیرند و از ولایتش بهره‌مند مى‌شوند، همانند بهره‌مندى مردم از خورشید، هر چند ابرها آن را پنهان کنند» .

3 / 6 نُزولُ أنواعِ البَرَکاتِ

2972 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله فی وَصفِ الأَئِمَّةِ علیهم السلام : بِهِم یَحفَظُ اللّهُ عز و جل دینَهُ، وبِهِم یَعمُرُ بِلادَهُ، وبِهِم یَرزُقُ عِبادَهُ، وبِهِم یُنزِلُ(16) القَطرَ مِنَ السَّماءِ، وبِهِم یُخرِجُ بَرَکاتِ الأَرضِ.(17)

2973 . عنه صلى الله علیه و آله أیضا : بِهِم تُنصَرُ اُمَّتی، وبِهِم یُمطَرونَ، وبِهِم یُدفَعُ عَنهُمُ البَلاءُ، ویُستَجابُ دُعاؤُهُم.(18)

3 / 6

نزول انواع برکات

2972 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در توصیف امامان علیهم السلام : به واسطه آنان است که خداوند عز و جلدین خویش را نگه مى‌دارد و به واسطه آنان است که شهرهایش را آبادان مى‌کند و به واسطه آنان است که بندگانش را روزى مى‌دهد و به واسطه آنان است که باران، از آسمان مى‌بارانَد و به واسطه آنان است که برکت‌هاى زمین را بیرون مى‌آورد.

2973 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در توصیف امامان علیهم السلام : به واسطه آنان، امّت من یارى مى‌شوند و به واسطه آنان، باران داده مى‌شوند و به واسطه آنان، از ایشان دفعِ بلا مى‌شود و دعایشان به اجابت مى‌رسد.

سخنى درباره فلسفه امامت

بر اساس آنچه در فصل سوم گذشت، امامت و رهبرى از نگاه احادیث اسلامى، بر سه حکمت، استوار است:

1 حکمت سیاسى

این حکمت، مورد قبول همه جامعه‌هاست؛ زیرا نیاز به رهبرىِ سیاسى، ریشه در فطرت انسان‌ها دارد و از این رو، همه اقوام و ملل در همه دوران‌هاى تاریخ، رهبر سیاسى داشته‌اند آنچه مورد اختلاف است، شیوه تعیین رهبر سیاسى و ویژگى‌هاى آن رهبر است؛ ولى اصل نیاز به رهبر براى اداره جامعه، قابل انکار نیست.

اسلام، در حالى که بالاترین مراتب امامت و رهبرى را براى تکامل انسان و جامعه انسانى ضرور مى‌داند، بر ضرورت وجود هر گونه‌اى از رهبرى سیاسى (حکومت) ، در شرایطى که زمینه رهبرىِ سیاسى مطلوب فراهم نباشد، تأکید مى‌ورزد.

به بیان روشن‌تر، با تأمّل در متون اسلامى، دو حکمت سیاسى به نحو ترتّب، براى امامت و رهبرى ملاحظه مى‌شود:

حکمت نخست، استمرار نظام اسلامى است بى‌تردید، بدون رهبرى دانا و توانا و سیاست‌مدار، تداوم نظام اسلامى امکان‌پذیر نیست همه روایاتى که امامت را

به «نظام اسلام» یا «نظام مسلمین» تفسیر کرده‌اند و اجرا شدن احکام اسلام و پیشرفت جامعه اسلامى را وابسته به امامت رهبران الهى دانسته‌اند، به این حکمت اشاره دارند.(19)

حکمت دوم، پیشگیرى از هرج و مرج است اسلام با این که زمینه‌سازى براى حکومت صالحان را بر همه مسلمانان واجب مى‌داند، امّا در هیچ شرایطى، ضرورت رهبرى سیاسى را براى جامعه نفى نمى‌کند و به جامعه اسلامى اجازه نمى‌دهد که نسبت به رهبرىِ سیاسى خود، بى‌توجّه باشد و یا تسلیم هرج و مرج شود همه روایاتى که تأکید بر ضرورت وجود رهبرىِ سیاسى دارند و آن را، حتّى اگر نامطلوب باشد، بهتر از هرج و مرج و فتنه مى‌دانند، در واقع، به حکمت دوم امامت و رهبرى به نحو ترتّب اشاره دارند.(20)

امام على علیه السلام در تبیین حکمت سیاسىِ «ضرورت وجود رهبر سیاسى (حاکم)» در پاسخ کسانى که با تمسّک به شعار «لا حُکمَ إلّا للّهِ» که ریشه قرآنى دارد، مى‌خواستند از فرمان او سرپیچى کنند، فرمود:

کَلِمَةُ حَقٍّ یُرادُ بِها باطِلٌ. نَعَم إنَّه لا حُکمَ إلّا للّهِ‌ِ، ولکِنَّ هؤُلاءِ یَقولونَ: لا إمرَةَ إلّا للّهِ‌ِ، وإنَّهُ لا بُدَّ لِلنّاسِ مِن أمیرٍ بَرٍّ أو فاجِرٍ یَعْمَلُ فى إمرَتِهِ المُؤمِنُ و یَستَمْتِعُ فیها الکافِرُ و یُبَلِّغُ اللّهُ فیها الأجَلَ و یُجْمَعُ بِهِ الْفَىءُ و یُقاتَلُ بِهِ العَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ و یُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعیفِ مِنَ القَوىِّ حَتّى یَسْتَریحَ بَرٌّ و یُستراحَ مِن فاجِرٍ.(21)

[این شعار،] سخن حّقى است که به آن، باطلى خواسته شده است آرى، حکم، جز از آنِ خدا نیست؛ ولى اینان مى‌گویند: حکومت، ویژه خداوند

است و بس حال آن که مردم را فرمان‌روایى باید، خواه نیکوکار و خواه بدکار، که مؤمن در سایه حکومت او، به کار خود بپردازد و کافر از زندگىِ خود لذّت ببرد، تا زمانِ هر یک به سر آید و حقّ بیت‌المالِ مسلمانان گرد آورده شود و با دشمن، پیکار کنند و راه‌ها امن گردند و حقّ ضعیف را از قوى بستانند و نیکوکار بیاساید و از شرِّ بدکار، آسودگى حاصل شود

یعنى شعارِ «لا حُکمَ إلّا للّهِ» ، سخن درستى است؛ ولى آنان، هدف نادرستى را با آن دنبال مى‌کنند و آن، بر هم زدن نظام جامعه اسلامى است هدف واقعىِ آنها از این شعار، این است که با حذف رهبرىِ سیاسى، اتّحاد جامعه اسلامى را بر هم بزنند، در صورتى که حفظ نظام، در هر حال، ضرورى است.

إنَّ هؤُلاءِ قَد تَمالَؤوا عَلى سَخطَةِ إمارَتى، وسَأَصبِرُ ما لَم أخَف عَلى جَماعَتِکُم، فَإِنَّهُم إن تَمَّموا عَلى فَیالَةِ هذَا الرَّأىِ انقَطَعَ نِظامُ المُسلِمینَ.(22)

آنان، به جهت ناخشنودى از حکومت من، گرد هم آمده‌اند من تا زمانى که نگران اتّحاد شما نباشم، شکیبایى مى‌کنم؛ زیرا اگر آنها این فکر بى‌مایه را به سرانجام برسانند، نظام مسلمانان بر هم مى‌خورد

گفتنى است که اندیشه خوارج درباره عدم نیاز جامعه به رهبرىِ سیاسى، تنها در میان فرقه‌اى از آنها، آن هم براى مدّت کوتاهى در تاریخ اسلام تداوم یافت تفتازانى، پس از نقل آراى اشاعره و معتزله و پیروان اهل بیت علیهم السلام درباره وجوب نصب امام و چگونگى آن، مى‌گوید:

گروهى از خوارج به نام «نجدات» که پیروان نجدة بن عویمر بوده‌اند بر این عقیده‌اند که اساسا نصب امام، واجب نیست ابو بکر اصمّ معتزلى نیز مى‌گوید: «نصب امام، هنگامى که عدل و انصاف برپا باشد، واجب نیست؛

چرا که نیازى بدان نیست؛ ولى هنگامى که ستمگرى ظاهر شود، واجب خواهد شد» . هشام قوطى که او نیز از معتزله است عکس این مطلب را گفته؛ یعنى معتقد است که گماشتن امام، هنگام برپایىِ عدالت، واجب است تا احکام شرعى، آشکار شوند.(23)

ابن حزم اندلسى، پس از نقل قول فرقه نجدات، تصریح مى‌کند که از این فرقه، کسى باقى نمانده است.(24)

همچنین ابن ابى الحدید در این باره مى‌گوید:

همه متکلّمان بر این باورند که امامت، واجب است تنها ابوبکر اَصَم است که بنا بر آنچه از وى نقل شده، امامت را در هنگام رعایت انصاف و ستم نکردنِ مردم به یکدیگر، غیر واجب مى‌داند علماى متأخّرِ هم‌مسلک با ما، چنین گفته‌اند که این سخن ابوبکر اصم، منافاتى با اعتقاد دیگر مسلمانان ندارد؛ چرا که بنا بر معمول، امور مردم، بدون رئیسى که میانشان حکم برانَد، سامان نمى‌پذیرد [و از این رو، شرط ابوبکر اصم براى عدم وجوب امامت، هرگز محقّق نمى‌شود] پس او نیز در هر حال، قائل به وجوب امامت است، مگر این که بگوییم وى سامان گرفتن امور مردم را بدون رئیس و امام نیز ممکن مى‌داند، حال آن که چنین سخنى از وى بعید است.(25)

به هر حال، حکمت و ضرورت رهبرىِ سیاسى، غیر قابل تردید است و اندیشه خوارج، از آن‌جا که خلاف فطرت و عقل و اسلام است، در جامعه اسلامى طرفداران جدّى پیدا نکرد و در تاریخ اسلام، تداوم نیافت.

2 حکمت فرهنگى

حکمت فرهنگى امامت و رهبرى، به سه شاخه تقسیم مى‌گردد:

یک راه‌نمایى به ارزش‌هاى دینى که شامل رهبرىِ علمى، اخلاقى و عملى است؛

دو مرجعیت در حلّ اختلافات در آراى اعتقادى و قضایى؛

سه پیشگیرى از تحریف دین.

بى‌تردید، پس از پیامبر خدا، تنها کسى مى‌تواند کامل‌ترین مراتب رهبرى فرهنگىِ جامعه را در تمام ابعاد به عهده بگیرد که عصمت او از خطا، به وسیله خداوند متعال، تضمین شده باشد و در فرض عدم دسترس جامعه اسلامى به امام معصوم، فقیهان و دین‌شناسانِ واجد شرایط رهبرى، شایسته‌ترین افراد براى رهبرى هستند.

3 حکمت تکوینى

امام معصوم که کامل‌ترینِ انسان‌ها در مقاطع مختلف تاریخ است علاوه بر رهبرىِ سیاسى و فرهنگى امّت، دو نقش اساسى نیز در باطن جهان هستى بر عهده دارد که ما آن را فلسفه یا حکمت تکوینىِ امامت مى‌نامیم:

یک رهبرىِ باطنى انسان‌هاى مستعد و شایسته

رهبرىِ باطنى، تنها از کسى ساخته است که داراى ولایت تکوینى باشد ولایت تکوینى، توان و قدرتى است معنوى که انسان بر اثر عمل به احکام الهى، بدان دست مى‌یابد در عالى‌ترین مراتب ولایت تکوینى، انسان به بالاترین مراتب امامت مى‌رسد که جایگاه همان انسان کامل است.

امام، در موقعیت ولایت تکوینى، خورشیدى است فروزنده‌تر از خورشید محسوس، که در باطن نامحسوس جهان، نورافشانى مى‌کند و به ملکوت آسمان‌ها و زمین و ضمیر انسان‌هاى شایسته، روشنایى مى‌بخشد و مؤمنان راستین، به اذن خداوند متعال، در پرتو نور امام، به مقصد اعلاى انسانیت مى‌رسند.(26)

دو قوام معنوى جهان هستى

امام، در جایگاه ولایت تکوینى، رکن معنوى جهان هستى است و بقاى نظام طبیعت، در گروِ وجود مادّى انسان کامل است و بدون او، نظام زمین و آسمان از هم فرو مى‌پاشد.

از نگاه روایات اهل بیت علیهم السلام، در عصر غیبت امام معصوم، هر چند جامعه بشر از رهبرى سیاسى و فرهنگى او محروم است، از برکات هدایت باطنى و ولایت تکوینىِ او بى‌بهره نیست.(27)


1) النساء:59.

2) الأمالی للمفید: ص 14 ح 2 عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج 23 ص 298 ح 43.

3) المعجم الکبیر: ج 10 ص 132 ح 10210.

4) الفرقان:74.

5) کمال الدین: ص 221 ح 7 عن أبی الحسن اللیثیّ عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 23 ص 30 ح 46.

6) فی المصدر: «توفدوا» ، وما أثبتناه هو الصواب کما فی المصادر الاُخرى.

7) قرب الإسناد: ص 77 ح 250 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 23 ص 30 ح 46.

8) السنن الکبرى: ج 3 ص 129 ح 5133 عن ابن عمر.

9) نثر الدرّ: ص 185؛ تاریخ بغداد: ج 9 ص 459 عن ابن عمر نحوه.

10) نهج البلاغة: الخطبة 116، بحار الأنوار: ج 18 ص 220 ح 53.

11) مشکاة الأنوار: ص 494 ح 1648 عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 75 ص 152 ح 22.

12) ساخت بهم الأرض: انخسفت (لسان العرب: ج 3 ص 27 «سیخ»).

13) کفایة الأثر: ص 163 عن حسین بن حسن، بحار الأنوار: ج 36 ص 338 ح 201؛ ینابیع المودّة: ج 1 ص 73 ح 9 وزاد فیه «وإنّهما لن یفترقا حتّى یردا علیّ الحوض» بعد «لن تضلّوا».

14) تَجلَّلَهُ: أی عَلاهُ وأخذ جُلَّهُ (القاموس المحیط: ج 3 ص 349 «جلّ»).

15) کمال الدین: ص 253 ح 3، بحار الأنوار: ج 52 ص 93 ح 8.

16) فی المصدر: «نزل» ، والتصویب من بحار الأنوار.

17) کمال الدین: ص 260 ح 5 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام علیّ علیه السلام، بحار الأنوار: ج 36 ص 254 ح 69.

18) کمال الدین: ص 285 ح 37 عن سلیم بن قیس الهلالی عن الإمام علیّ علیه السلام، بحار الأنوار: ج 92 ص 99 ح 69.

19) ر ک: دانش‌نامه میزان الحکمه: ج 6 ص 57 ح 3272،3273 و ص 61 ح 3277.

20) ر ک: دانش‌نامه میزان الحکمة: ج 6 ص 63 (حکمت سیاسى / جلوگیرى از هرج و مرج).

21) نهج البلاغة: خطبه 40؛ السنن الکبرى: ج 8 ص 319 ح 16764.

22) نهج البلاغة: خطبه 169، بحار الأنوار: ج 32 ص 81 ح 53.

23) ر ک: شرح المقاصد: ج 5 ص 236.

24) الفصل فى الملل و الأهواء و النحل: ج 4 ص 87.

25) شرح نهج البلاغة: ج 2 ص 308.

26) ر. ک: رهبرى در اسلام: بخش اوّل: فلسفه رهبرى / فصل چهارم: رهبرىِ باطنى.

27) ر ک: دانش‌نامه میزان الحکمه: ج 6 ص 87 (حکمت تکوینى).