«واعلم یا بنی أن من کانت مطیته اللیل و النهار، فانه یسار به و ان کان واقفا، و یقطع المسافة و ان کان مقیما وادعا و اعلم یقینا أنک لن تبلغ أملک، و لن تعدو أجلک، و أنک فی سبیل من کان قبلک فخفض فی الطلب، و اجمل فی المکتسب، فانه رب طلب قد جر الی حرب فلیس کل طالب بمرزوق، و لا کل مجمل بمحروم و أکرم نفسک عن کل دنیة و ان ساقتک الی الرغائب، فانک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضا و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا و ما خیر خیر لا ینال الا بشر، و یسر لا ینال الا بعسر».
ترجمه:
و بدان ای فرزندم! آن کس که مرکب او روز و شب می باشد، او را به سرعت می برد، هر چند به نظر ایستاده باشد، و مسافتی را که در پیش دارد طی می کند اگرچه ساکن و آرمیده پنداشته شود، و به یقین بدان که تو به آرزوهایت نمی رسی و هرگز از اجل خود درنمی گذری، و تو پوینده ی همان راهی هستی که پیشنیان تو پیمودند، از این رو، در طلب مال مدارا کن و زیاده خواهی منما و در آنچه به دست می آوری راه نیک و درست را برگزین، که چه بسا درخواست هایی که باعث نابودی مال می شود و چنین نیست که هر کس به دنبال مال رود، موفق گردد و هر کس به راه نیک و درست رود ناامید شود، و خویشتن خویش را از هر پستی، پاک و گرامی بدار! اگر چه تو را به خواسته هایت رساند، چرا که آنچه را در این راه از خود صرف می کنی باز بر نمی گردانی، و بنده ی دیگری مباش در حالی که خدا تو را آزاد آفریده است، و در آن نیکی که جز با بدی به دست بیاید خبری نیست و در آن توانگری که جز با سختی حاصل نگردد، نیز لطفی نیست.
تفسیر و توضیح:
مطیه: مرکب، وادع: آرام و در حال استراحت، خفض از خفض به معنای مدارا کردن در طلب مال و تندروی نکردن، اجمل فی المکسب: در کسب روزی راه خوب و حلال را انتخاب کن، حرب: سلب مال، مجمل: کسی که راه خوب و حلال را در کسب بر می گزیند، دنیه: پست و زشت، لاتعتاض: عوض نمی گیری.
در این بخش از وصیت نامه به ده نکته اشاره شده است:
1. آدمی سوار بر مرکب شب و روز است که او را به سرعت به سوی اجل می برد، هر چند می پندارد ساکن و آرام است.
ناصر خسرو گوید:
ای به شبان خفته ظن مبر که بیاسود
گر تو بیاسودی، این زمانه ز رفتن
خویشتن خویش را رونده گمان بر
هیچ نشسته نه، نیز خفته مببر ظن
2. انسان به طور یقین به آرزوهایش نمی رسد:
چندین هزار امید بنی آدم
طوقی شده به گردن فراز بر
3. آدمی نمی تواند از اجلش بیشتر زندگی کند (اذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون).(1).
4. میانه روی در طلب و راه خوب و حلال در کسب. رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم فرمود: روح القدس در قلب من دمید که هیچ کس نمیرد تا روزی اش را به طور کامل دریافت کند، پس تقوای الهی پیشه کنید و در طلب روزی، راه خوب و درست را انتخاب کنید و دیر رسیدن روزی، شما را وادار نکند که آن را از راه غیر حلال بجویید که آنچه نزد خداست جز از راه طاعت او به دست نیاید.(2) و امام علیه السلام می فرماید: «خذ من الدنیا ما اتاک و تول عما تولی عنک فان انت لم تفعل فاجمل فی الطلب»(3) از دنیا آنچه به تو می رسد،
برگیر و از آنچه به تو پشت می کند روی گردان! و اگر چنین نمی کنی در طلب دنیا راه اعتدال و حلال آن را بپوی.
5. چه بسا طالب آزمندی که به مطلوب خود نمی رسد و چه بسا میانه رو پاکیزه طلبی که موفق می گردد، به گفته ی سعدی:
شد غلامی که آب جوی آرد
آب جوی آمد و غلام ببرد(4)
6. کرامت انسانی خود را نگه دار! کارهای پست و زشت کرامت انسانی را از بین می برد، امام می فرماید: «من کرمت علیه نفسه هانت علیه الشهوات»(5) کسی که برای خود ارزش قائل است، هوی و هوس را خوار می شمارد و نیز می فرماید: «من کرمت علیه نفسه صغرت الدنیا فی عینه»(6) هر کس خود را گرامی دارد، دنیا در نظر او کوچک است و نیز می فرماید: «الکریم من تجنب المحارم و تنره عن العیوب»(7) کریم و بزرگوار کسی است که از محرمات اجتناب کند و از عیب ها منزه و پاک باشد.
7. کرامت آدمی چیزی نیست که اگر از دست داد، بتواند آن ر ا باز گرداند. امام در یک جمله ی کوتاه می فرماید: «المنیة و لا الدنیة»(8) مرگ آری، ولی پستی نه و کلام حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام معروف است تا آنجا که شعار شیعه شده است «هیهات منا الذلة»
حافظ گوید:
که ای بلند نظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است
تو را ز کنگره عرش می زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده ست(9)
و «شیخ بهایی» می گوید:
ای مرکز دایره ی امکان
ای زبده ی عالم کون و مکان
تو شاه جواهر ناسوتی
خورشید مظاهر لاهوتی
تا کی ز علایق جسمانی
در چاه طبیعت تن مانی(10)
8. حریت و آزادگی. خداوند انسان را آزاد آفریده و آزادگی او تنها از طریق عبودیت پروردگار تثبیت می گردد، زیرا بندگی خدا عین آزادگی است و بندگی هیچ کس و هیچ چیز دیگری با آزادگی انسان سازگار نیست.
امام در ضمن خطبه ای می فرماید: «فان تقوی الله مفتاح سداد و ذخیرة معاد و عتق من کل ملکة و نجاه من کل هلکة» به یقین تقوای الهی کلید درستکاری و اندوخته ی رستاخیز و ازادی از هر بندگی و رهایی از هر هلاکتی است.
9. خیر حقیقی آن است که از راه زشت و نامشروع به دست نیاید.
10. توانگری به معنای واقعی آن است که از طریق مشقت و دشواری به دست نیاید.
1) سوره ی اعراف، آیه ی 34 و سوره ی یونس، آیه ی 49 و سوره ی نحل، آیه ی 61.
2) میزان الحکمة، ج 5، ص 2048.
3) نهج البلاغه، حکمت 393.
4) گلستان سعدی.
5) نهج البلاغه، حکمت 449.
6) میزان الحکمة، ج 11، ص 5148.
7) میزان الحکمة، ص 5150.
8) نهج البلاغه، حکمت 396.
9) دیوان حافظ.
10) کشکول شیخ بهایی، نان و حلوا.