جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تفرقه

زمان مطالعه: 3 دقیقه

قرآن

«بگو: «او تواناست که از بالاىِ سرتان یا از زیر پایتان، عذابى بر شما بفرستد یا شما را گروه گروه کند [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضى از شما را به بعضى دیگر بچشانَد». بنگر که چگونه آیات خود را گوناگون بیان مى کنیم، باشد که آنان بفهمند».

حدیث

49.امام على علیه السلام: بترسید از کیفرهایى که بر اثر رفتارهاى زشت و کردارهاى نکوهیده، بر سرِ امّت هاى پیش از شما آمد و در نیک و بد، سرنوشتِ آنان را به یاد آورید، و از این که همانند ایشان باشید، پرهیز کنید، و چون در احوال نیک و بدِ آنان اندیشه کردید، پس همان کارهایى را در پیش گیرید که سببِ اقتدار آنان شد و دشمنان را از ایشان دور ساخت و آسایش بر آنان سایه افکند و نعمت ها، خود را در اختیار آنان نهادند و به برکت آن کرامت، رشته اتّحاد میانشان استوار گردید؛ کارهایى چون: دورى از پراکندگى، و در پیش گرفتن هم بستگى و ترغیب و سفارش کردن یکدیگر به این کار. و [در مقابل،] از کارهایى که کمرِ آنان را شکست و قدرتشان را سست کرد، دورى کنید؛ کارهایى چون: کینه ورزى دل ها، و دشمنىِ سینه ها و پشت کردن جان ها به یکدیگر و دست شستن از یارىِ هم.

در سرگذشت خداباورانِ پیش از خویش، بیندیشید که در گاهِ بلا [و آزمایش]، چون بودند. آیا گران بارترین مردمان نبودند و بیش از همه بندگان، در رنج و فشار به سر نمى بردند، و بیش از همه جهانیان، در تنگنا نمى زیستند؟! فرعون ها آنان را به بندگى گرفتند و بدترین شکنجه ها را به آنان چشانیدند و انواعِ شرنگ ها را جرعه جرعه در کامشان ریختند، و پیوسته، خوار و مقهور بودند، و نه چاره اى براى سر برتافتن مى یافتند، و نه راهى براى دفاع از خود.

تا آن گاه که چون خداوند سبحان دید در راه دوستى او بر آزارها بس شکیبایند و از بیم او ناملایمات را تحمّل مى کنند، از آن تنگناهاى بلا [و رنج]، گشایشى بر ایشان پدیدار ساخت و خوارىِ آنان را به عزّت، و ترسشان را به امنیّت بدل ساخت، و پادشاهانىِ فرمان فرما و پیشوایانى برجسته شدند و به چنان کرامتى از جانب الهى دست یافتند که حتّى آرزوى آن را هم در سر نپرورانیده بودند.

پس بنگرید که چون بودند آن گاه که جمعیت ها یک پارچه بودند، و خواسته ها [و باورها]، یکى بود، و دست ها، کمک هم بودند، و شمشیرها، یاور یکدیگر بودند، و بینش ها ژرف، و اراده ها یکسان بودند. آیا مِهتران سراسر زمین نبودند و بر جهانیان، شهریارى نمى کردند؟! نیز به فرجامِ کار آنها بنگرید آن گاه که در میانشان، جدایى افتاد و رشته هم بستگى گسست، و سخن ها و دل ها ناساز شد، و به دسته هاى گوناگون، تقسیم شدند و گروه گروه، به جان یکدیگر افتادند. در این هنگام، خداوند، جامه گرامیداشت خود را از تن آنان برکَنْد و نعمت هاى فراوانش را از ایشان گرفت، و داستان سرگذشت آنان در میان شما مانْد تا درسِ عبرتى باشد براى عبرت آموزان.

بنا بر این، از سرگذشت فرزندان اسماعیل و پسران اسحاق و پسران اسرائیل علیهم السلام پند گیرید، که سرگذشت ها سخت همسان اند و داستان ها [ى گذشتگان]، همانندىِ بس نزدیکى دارند! در کار آنان، آن گاه که پراکنده و از هم جدا بودند، بیندیشید، در شب هایى [و روزگاران تاریکى] که کسراها و قیصرها ارباب آنها بودند و آنان را از کشتزارها و دریاى عراق (دجله و فرات) و اراضى سرسبز و خرّم، به جاهایى راندند که رویشگاهِ دِرَمنِه و خیزشگاه تندبادها بودند و زندگى در آنها سخت بود. آنان را [در این اماکن] نیازمند و مستمند، رها کردند و یار و همراه زخم و کُرک [شتر] شدند. در بدترین سراها و بى آب و علف ترین سرزمین ها به سر مى بردند. زیر بار مِهترى گِرد نمى آمدند، و نه در سایه [اُلفت و] هم بستگى اى بودند که بر قدرت آن تکیه کنند. اوضاع، آشفته بود، و دست ها پراکنده، و تفرقه بیداد مى کرد و در رنج شدید و جهلِ مطلق مى زیستند. دختران را زنده به گور مى کردند و بت مى پرستیدند و رشته هاى خویشاوندى را مى بُریدند و غارتگرى مى کردند.

سپس بنگرید به نعمت هایى که خداوند، هنگام فرستادن پیامبرى به سوى آنان، ارزانى شان داشت: اطاعت آنان را از آیین خود، بر عهده شان گذاشت و بر گِرد دعوت خود، همدل و هم داستانشان نمود، و نعمت، بالِ کرامتش را بر سرِ آنان گسترانید و جویبار نعمت هایش را بر ایشان، روان ساخت، و این آیین (اسلام) با فواید و حاصل هاى برکت خود، آنان را فرو گرفت و در نعمت آن، غرق شدند، و در خرّمى زندگى اش، شاد زیستند. بر اریکه فرمان روایى، بِلامنازع نشستند و در سایه قدرتى چیره، آرمیدند و در پناه عزّت و بزرگوارى پیروزى قرار گرفتند و بر جهانیان، فرمان روا شدند و بر کران تا کران زمین، شهریار گشتند و زمامدار امورِ کسانى شدند که روزگارى، زمامِ امور آنان را در دست داشتند، و بر کسانى قوانینى را اجرا کردند که زمانى، آنها بر ایشان اجرا مى کردند. دیگر، نه کسى را جرئت آن بود که نیزه اى در برابرشان به مُشت فِشارد، و نه سنگى به سویشان بیفکند.