27. امام زین العابدین علیه السلام ـ در حالى که به شیعیانش سفارش مى فرمود ـ: در امانت [دارى] بکوشید: سوگند به آن که محمّد را به حق، پیامبر قرار داد، [حتّى] اگر قاتل پدرم حسین بن على علیه السلام شمشیرى را که با آن او را کشت، به من امانت مى داد، آن را به او باز مى گرداندم.
28. امام صادق علیه السلام: امانت را برگردانید، حتّى به قاتل حسین بن على علیه السلام.
29. امام صادق علیه السلام: بر شما باد پارسایى و کوشش و راستگویى و بازگرداندن امانت به کسى که به شما امانتى سپرده است؛ زیرا اگر قاتل حسین علیه السلام هم شمشیرى را که با آن، او را به شهادت رساند، به امانت نزد من مى گذاشت، آن را به او پس مى دادم.
30. الکافى ـ به نقل از اسماعیل بن عبد اللّه قُرَشى ـ: مردى خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت: اى پسر پیامبر خدا! خواب دیدم که بیرون از شهر مدینه، در جایى که مى شناسم هستم، و گویا شَبَحى از چوب یا مردى تراشیده از چوب، بر اسبى چوبین نشسته است و شمشیرش را تکان مى دهد و من، هراسان و وحشت زده، او را تماشا مى کنم.
امام علیه السلام به او فرمود: «تو قصد دارى از مردى کلاه بردارى کنى. بترس از آن خدایى که تو را آفریده است و سپس مى میراند».
مرد گفت: گواهى مى دهم که تو از دانش، بهره مند گشته اى و آن را از معدنش گرفته اى. اى پسر پیامبر خدا! اینک، تو را از آنچه برایم تعبیر کردى، آگاه مى گردانم. مردى از همسایگانم نزد من آمد و پیشنهاد کرد که مِلک او را بخرم. من چون مى دانستم آن مِلک، خریدارى غیر از من ندارد، تصمیم گرفتم آن را به قیمت بسیار نازلى خریدارى کنم. امام صادق علیه السلام فرمود: «آن مرد، دوستدار ما و مخالف دشمنان ماست؟».
گفت: آرى، اى فرزند پیامبر خدا! مردى است بسیار با بینش و داراى دین و عقیده ی استوار (بر مذهب اهل بیت علیهم السلام). اینک، من از قصد و نیّتى که داشتم، به درگاه خداوند عز و جل و پیشگاه شما توبه مى کنم. اى فرزند پیامبر خدا! به من بفرما که اگر آن مرد ناصبى بود، مجاز بودم که فریبش دهم؟
امام علیه السلام فرمود: «نسبت به کسى که تو را امین دانسته و از تو راه نمایى خواسته است، امانتدار باش، حتى اگر قاتل حسین علیه السلام باشد».