انسان در گستره زمین، زندگى مىکند و فراوان با پدیدهها، حالتها و چگونگىها رویارو مىشود. گاه راز و رمز آنچه را که پدید آمده، در مىیابد و گاه، نه. روایات شایان توجّهى درباره «بیمار» شدن آمده است. بیمارى، غالبا فهمیدنى و تحلیل کردنى است. پزشکان، ریشهها و سرچشمههایش را در مىیابند و معالجه مىکنند و گاه، یکسر، چگونگىاش پنهان است. آموزههاى دینى بر «طب» و «طبابت» تأکید مىکنند. و امّا انسان مؤمن، چون بر بستر بیمارى بیفتد، نگاهش را فراتر مىبرند، تا در چنبره کششهاى مادّى و جاذبههاى زودگذر نمانَد. بیمارى، گاهى «تازیانه سلوک» است تا انسان به خود آید، استغفار کند، خداى را از بُن جان بخواند و. . . :
المَرَضُ سَوطُ اللّهِ فِى الأَرضِ یُؤَدِّبُ بِهِ عِبادَهُ.(1)
بیمارى، تازیانه خدا در روى زمین است و با آن، بندگانش را تأدیب [و تنبیه]مىکند.
و دیگر گاه، خداوند، مىخواهد لغزشهاى بندگان مؤمنش را که دوستشان دارد و بدو عشق مىورزد، بزُداید و آنها را بپیراید. مگر او سببساز و سببسوز نیست؟ مگر نه این است که: «إِنَّ اَللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»(2) ؟ پس چه مانعى دارد در «بیمارى» بندهاش، ناهنجارىها و گناهان او را بزداید؟ پیامبر خدا مىفرماید:
إنَّ المُؤمِنَ لا یُؤجَرُ فى مَرَضِهِ، و لکِن یُکَفَّرُ عَنهُ.(3)
مؤمن در بیمارىاش پاداش داده نمىشود؛ امّا گناه او فرو پوشانده مىشوند.
بارى! زیباترین بخش این آموزهها، به پندار ما همینهاست: پیوند «خاک» با «افلاک» و نقطه فردِ گستره زمین (انسان) با بىنهایتِ ملکوت. . . . بدین سان، در این فصل، بیمارى و چگونگىهاى آن و آثارش در روح و روان و شخصیت مؤمن، گزارش شده است. احادیثِ بیانگر آنچه مؤمن در وقت «بیمارى» باید انجام دهد، چونان: شکیبایى، شکر، پنهانگرى، صدقه و دعا، در پى آمده است و آن گاه، پاداش بیماردارى و پرستارى است و آداب آن، و نیز گزارش تاریخى از کسانى که در جنگها همراه پیامبر خدا، مجروحان جنگى را پرستارى مىکردند. پایانبخش این باب از بخش نهم، «عیادت بیمار» است و آداب عیادت و پاداش آن.
1) کنز العمّال: ج 3 ص 306 ح 6680.
2) بقره: آیه 20.
3) تاریخ دمشق: ج 64 ص 161 ح 13085.