جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

انسان (2)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

قرآن

«ما امانت [الهى و بار تکلیف] را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم. پس، از برداشتن آن، سر باز زدند و از آن هراسناک شدند؛ و[لى] انسان آن را برداشت؛ و به راستى، او ستمگرى نادان بود».

حدیث

232.پیامبر خدا صلی الله علیه وآله: خودمان و کسانمان و دوستانمان (/غلامانمان) و فرزندانمان، از بخشش هاى گواراى خداوند عز و جل و عاریت هاى به امانت سپرده او هستیم، که تا مدّتى معیّن از آنها بهره مند مى شویم و پس از زمانى محدود، از ما گرفته مى شوند.

سپس [خداوند] ما را موظّف نمود که هرگاه [اینها را] عطایمان کرد، سپاس گزارى کنیم، و هرگاه آنها را از ما باز ستانْد، شکیبا باشیم.

233.پیامبر خدا صلی الله علیه وآله: اى مردم! زنان، اسیر شمایند. آنها امانت خدایند که گرفته اید، و با کلمات (اجازه) خدا، کامجویى از آنها را [بر خود] روا ساخته اید. پس شما را بر آنان حقوقى است و آنها را نیز بر شما حقوقى است.

یکى از حقوق شما بر آنها، این است که بیگانه را به خانه شما راه ندهند و در کار نیک، از شما نافرمانى نکنند. پس هرگاه چنین کردند، خوراک و پوشاک آنها را به طور شایسته، تأمین کنید و آنها را نزنید.

234.پیامبر خدا صلی الله علیه وآله: شرمگاه، امانت است، گوش، امانت است، چشم، امانت است، زبان، امانت است، دل، امانت است؛ و کسى که امانتدار نیست، ایمان ندارد.

235.امام على علیه السلام: بار خدایا! نخستین عضو از اعضاى با ارزشم که از من مى سِتانى، و نخستین سپرده از نعمت هایى که نزد من سپرده اى، باز مى سِتانى، جان باارزش من باشد.

236.امام على علیه السلام: شما را به خدا، شما را به خدا ـ اى مردم ـ در باره کتاب او که به شما سپرده [و نگهدارى آن را از شما خواسته]، و حقوق او که نزد شما به امانت نهاده است؛ زیرا خداوند سبحان، شما را بیهوده نیافریده و بى هدف، رهایتان نکرده است.

237.امام على علیه السلام: رحمت خدا بر آن که پروردگار خویش را در نظر داشت و از گناه، دورى جُست و با هوس خود، ستیزید و آرزویش را دروغ شمرد؛ آن که بر نفس خویش، مهار پروا زد، و با لِگام ترس از خداوندگارش، آن را لگام زد و مهارش را به سوى فرمانبَرى کشانْد، و با کشیدن لگامش، آن را از چموشى و نافرمانى باز داشت. چشم خویش را به سوى معاد دوخته و هر دم، مرگ خود را امید مى دارد. پیوسته در اندیشه است. پاسى دراز از شب را بیدار است [و به عبادت مى نشیند]. از دنیا بیزار است و کناره گیرى کرده است. براى آخرتش مى کوشد و مراقبت دارد. آن که شکیبایى را مَرکب نجات خود ساخته است و پرهیزگارى را ساز و برگ وفاتش، و داروى دردها و سوز و گدازهاى درونش. پند مى گیرد و مى سنجد. دنیا و مردم را وا مى نَهَد. مى آموزد براى دانایى و درستى. یاد معاد، دلش را درهم شکسته [و قرار را از آن گرفته] است، و بستر خویش را بر چیده و از بالش خود، دورى گزیده است. بر روى پاهایش ایستاده، و در رداى خویش، فرو خزیده است. در برابر خداوند، خاکسارى مى کند، و گاه، روى بر خاک مى گذارد و گاه، دو دست به دعا بر مى دارد.

در نهان (/ در دل) براى پروردگارش خاشع است. سرشک هایش ریزان و دلش لرزان است. باران اشک هایش فرو مى بارَد. بندهاى بدنش از ترس خداوند عز و جل مى لرزد. به آنچه [از ثواب و پاداش] نزد خداست، بسى راغب است، و از او سختْ هراسان است. در زندگى اش، به کفافْ خرسند است. کمتر از آنچه پوشیده مى دارد، آشکار مى سازد، و [در افاده کردن،] به کمتر از آنچه مى داند، بسنده مى کند.

اینان، سپرده ها [و اندوخته ها]ى خدا در شهرهاى او هستند که به واسطه آنان، از بندگانش دفاع [و دفع بلا] مى کند. اگر یکى از آنها خداى عز و جل را سوگند دهد، خداوند، دعایش را اجابت مى کند، یا اگر کسى را نفرین کند، خداوند، او را یارى مى بخشد. هرگاه با او نجوا کند، خداوند [نجوایش را] مى شنود، و هرگاه بخواندش، پاسخش مى دهد [و دعایش را مستجاب مى کند].