جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

الوطن (میهن)

زمان مطالعه: 6 دقیقه

44 / 1

حُبُّ الوَطَنِ

11973.رسول اللّه صلى الله علیه و آله ـ وهُو على ناقَتِهِ واقِفٌ بالحَزوَرَةِ یقولُ لِم: واللّه ِ ، إنّکِ لَخَیرُ أرضِ اللّه ِ ، وأحَبُّ أرضِ اللّه ِ إلَى اللّه ِ ، ولَولا أنی اُخرِجتُ مِنکِ ما خَرَجتُ .(1)

11974.تنبیه الخواطر : قَدِمَ أبانُ بنُ سَعیدٍ على رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فَقالَ : یا أبانُ ، کَیفَ تَرَکتَ أهلَ مَکّةَ ؟ فقالَ : تَرَکتُهُم وقَد جِیدُوا،(2) وتَرَکتُ الإذْخِرَ وقَد أعذَقَ ، وتَرَکتُ الثُّمامَ وقد خاصَ . فاغرَ ورَقَت عَینا رسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وصَحبِهِ .(3)

44 / 1

میهن دوستى

11973.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ خطاب به مکّه، در حالى که سوار بر ناقه خود در حَ: به خدا که تو بهترین زمین خدا هستى و محبوب ترین زمین خدا نزد خدایى، و اگر مرا از تو بیرون نمى کردند، من به پاى خود ، بیرون نمى رفتم.

11974.تنبیه الخواطر: ابان بن سعید [از مکّه] بر پیامبر خدا ، وارد شد. ایشان فرمود: «اى ابان! وقتى که آمدى، مکّیان چگونه بودند؟». گفت: وقتى آمدم، باران بسیارى بر آنان باریده بود و بوته هاى علف مکّه و برگ علف هاى یَزْبُن،(4) سبز شده بودند. [با شنیدن این سخنان،] چشمان پیامبر خدا و اصحاب ایشان ، پُر از اشک شد .

بحثى درباره مرزهاى کشور اسلامى

علّامه طباطبایى رحمه الله در توضیحى درباره مرزهاى کشور اسلامى، چنین مى نویسد: مرز کشور اسلامى، عقیده است، نه مرزهاى جغرافیایى و قراردادى. اسلام، تشکیل اجتماع بر اساس انشعاب قومى را لغو کرده است؛ انشعابى که عامل اصلىِ آن، یا بدویّت و زندگى قبیله اى و طایفه اى است و یا اختلاف محیط زیست و مکان جغرافیایى، و این دو عامل (یعنى بَدَویّت و اختلاف مناطق جغرافیایى در گرمى و سردى و خشکى و حاصلخیزى و دیگر چیزها)، عامل اصلى انشعاب نوع انسان به طایفه ها و قبایل و زبان ها و رنگ هاى مختلف شده که این مطلب در جاى خود، ثابت شده است. سپس این دو عامل، موجب آن شده که هر دسته اى از انسان ها، به میزان کوشش و تلاشى که از خود در زندگى نشان داده اند، قطعه اى از مناطق زمین را به خود اختصاص دهند و نام آن را میهن گذارند و با آن، اُنس بگیرند و با تمام توان خود، از آن دفاع کنند. این جریان، گرچه مولود نیازهاى طبیعى است ، که فطرت انسانى حکم به برطرف ساختن آنها مى کند ، لیکن در عین حال، از خصوصیّتى برخوردار است که با اقتضاى اصل فطرت انسان (یعنى زندگى نوعِ انسان در یک جامعه) منافات دارد؛ زیرا پیداست که طبیعت انسان، به اجتماع نیروهاى پراکنده و به هم پیوستگى و تقویت آنها از طریق گِرد هم آمدن و متّحد شدن، فرا مى خوانَد تا با این وحدت و همکارى، به طور کامل تر به نتیجه و هدف شایسته خود برسند و این، همان سیرى است که در مادّه اصلى نیز براى تبدیل شدن به عنصر و سپس… و آن گاه نبات و بعد ، حیوان و سرانجام انسان، مشاهده مى شود.

انشعابات ارضى و میهنى نیز ملّت را به یکپارچگى در جامعه خود مى کشانند؛ امّا یکپارچگى اى که آن را از دیگر اجتماعات میهنى جدا مى سازد و بنا بر این، به صورت پیکر زنده اى جدا از پیکرهاى زنده دیگر در مى آید و در نتیجه، انسانیت از یکپارچگى و وحدت، به دور مى افتد و به همان پراکندگى و تشتّتى گرفتار مى شود که از آن مى گریخته است و هر واحد جدید و نوخاسته، با دیگر واحدهاى جدید [یعنى آحاد اجتماعى]همان رفتارى را مى کند که انسان با دیگر پدیده هاى هستى مى کند؛ یعنى بهره کشى و استثمار و غیره. تجربه ممتدّ تاریخى از آغاز پیدایش دنیا تا امروز، گواه بر این مطلب است و از آیاتى که در ضمن بحث هاى گذشته آوردیم نیز همین مطلب ، استفاده مى شود. این است علّتى که باعث شده است اسلام ، این انشعابات و پراکندگى ها و تمایزها را بى اعتبار بشمارد و جامعه را بر اساس عقیده ، و نه نژاد و ملیّت و وطن و امثال این معیارها ، بنا نهد؛ حتّى در امورى مانند زناشویى و خویشاوندى نیز ملاک در بهره بردارى جنسى و یا ارث را اشتراک در عقیده توحید قرار داده است، نه اشتراک در چیزهایى مانند : منزل و وطن . بهترین شاهد مطلب، این است که ما در بررسى هاى خود مى بینیم که شریعت اسلام، در هیچ موردى موضوع عقیده و ایمان را نادیده نگرفته و جامعه اسلامى را موظّف کرده که آن گاه که در اوج عظمت است و پرچم پیروزىِ آن در اهتزاز است، دین را بر پا دارد و دست خوش اختلاف و پراکندگى دینى نشود و زمانى هم که مغلوب و مقهور است، در حدّ توان، سعى کند دین را زنده نگه دارد و در راه اعتلاى کلمه و… بکوشد. حتّى هر فرد مسلمان نیز [جدا از وظایف اجتماعى]وظیفه دارد که در هر حالى، تا آن جا که قدرت دارد، به دین چنگ زند و آن را به کار بندد؛ اگر چه به این ترتیب که در اعتقادات، با توجّه قلبى و در اعمال واجب، با اشاره بوده باشد. از این جا معلوم مى شود که جامعه اسلامى، به گونه اى قرار داده شده است که در هر حال و در هر صورتى، مى تواند به حیات خود ادامه دهد؛ حاکم باشد یا محکوم، غالب باشد یا مغلوب، پیشرفته یا عقب مانده، نمایان باشد یا مخفى، قدرتمند باشد یا ضعیف و

ناتوان. آیات قرآن، بویژه آیاتى که به موضوع تقیّه مى پردازند، نشانگر این مطلب هستند . خداوند متعال مى فرماید: » مَن کَفَرَ بِاللهِ مِنم بَعْدِ إِیمَـنِهِى إِلَا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُو مُطْمَـلـءِنُّم بِالْاءِیمَـنِ وَ لَـکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ .(5) هر که، بعد از ایمان آوردنش، به خدا کفر ورزد، [عذابى سخت خواهد داشت] ، مگر آن کس که مجبور شده، ولى قلبش به ایمان ، اطمینان دارد» . و مى فرماید: » إِلَا أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَـلـةً .(6) مگر این که از آنان به نوعى تقیّه کنید» . و مى فرماید: » فَاتَّقُواْ اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ .(7) تا جایى که مى توانید، از خدا بترسید» . و مى فرماید: » یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِى وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ .(8) اى کسانى که ایمان آورده اید! از خدا آن گونه بترسید که سزاوار ترسیدن از اوست، و نمیرید ، مگر این که مسلمان باشید» .(9)

44 / 2

الدِّفاعُ عَنِ الوَطَنِ

الکتاب

» وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَـقَکُمْ لَا تَسْفِکُونَ دِمَآءَکُمْ وَ لَا تُخْرِجُونَ أَنفُسَکُم مِّن دِیَـرِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنتُمْ تَشْهَدُونَ » .(10)

» لَا یَنْهَاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَـتِلُوکُمْ فِى الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَـرِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُواْ إِلَیْهِمْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ – إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذِینَ قَـتَلُوکُمْ فِى الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُم مِّن دِیَـرِکُمْ وَ ظَـهَرُواْ عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَ مَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الظَّــلِمُونَ » .(11)

الحدیث

11975.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : إنّ اللّه َ عز و جل یُبغِضُ رجُلاً یُدخَلُ علَیهِ فی بَیتِهِ ولا یُقاتِلُ .(12)

44 / 3

مَا یُوجبُ خَیرَ الوَطَنِ

11976.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : لا خَیرَ فی … الوَطَنِ إلّا مَع الأمنِ والسُّرورِ .(13)

44 / 2

دفاع از میهن

قرآن

«و چون از شما پیمان محکم گرفتیم که: «خون همدیگر را مریزید و یکدیگر را از سرزمین خود ، بیرون نکنید» ، سپس [به این پیمان] ، اقرار کردید و خود ، گواهید» .

«[امّا] خدا ، شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده اند و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند، باز نمى دارد که با آنان ، نیکى کنید و با ایشان ، عدالت ورزید؛ زیرا خدا ، دادگران را دوست مى دارد. فقط خدا شما را از دوستى با کسانى باز مى دارد که در [کار]دین با شما جنگیده اند و شما را از خانه هایتان ، بیرون رانده اند و در بیرون راندنتان، با یکدیگر هم پُشتى کرده اند. و هر کس آنان را به دوستى گیرد، آنان ، همان ستمگران اند» .

حدیث

11975.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : همانا خداوند عز و جل نفرت دارد از مردى که در خانه اش بر او حمله کنند و او نجنگد.

44 / 3

آنچه موجب نیکویى وطن است

11976.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : خیرى نیست در… وطن، مگر [وطن] با امنیّت و شادمانى.


1) صحیح ابن حبان : ج 9 ص 22 عن عبداللّه بن عدی بن حمراء الزهری.

2) جِیدوا : مُطِروا مطرا جَوْدا (لسان العرب : ج 3 ص 137).

3) تنبیه الخواطر : ج 1 ص 38.

4) یَزبن ، گیاهى خاردار است که آن را براى ایجاد مانع در پیرامون خیمه استفاده مى کرده اند.

5) نحل : آیه 106.

6) آل عمران : آیه 28.

7) تغابن : آیه 16.

8) آل عمران : آیه 102.

9) المیزان فى تفسیر القرآن : ج 4 ص 125.

10) البقرة : 84.

11) الممتحنة : 8 و 9.

12) عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 28 ح 24 عن داوود بن سلیمان الفراء عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحارالأنوار : ج 10 ص 368 ح 13.

13) مکارم الأخلاق : ج 2 ص 333 ح 2656 عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عن الإمام علیّ علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 58 ح 3.