جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

الهمة (همت)

زمان مطالعه: 5 دقیقه

43 / 1 الحَثُّ عَلَى عُلُوُّ الهِمَّةِ

6266 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إنّ اللّهَ تعالى یُحِبُّ مَعالِیَ الاُمورِ وأشرافَها، ویَکرَهُ سَفسافَها(1)

6267 . عنه صلى الله علیه و آله: القَلبُ ثَلاثَةُ أنواعٍ: قَلبٌ مَشغولٌ بالدُّنیا، وقَلبٌ مَشغولٌ بالعُقبى، وقَلبٌ مَشغولٌ بالمَولى أمّا القَلبُ المَشغولُ بالدُّنیا فَلَهُ الشِّدَّةُ والبَلاءُ، وأمّا القَلبُ المَشغولُ بالعُقبى فلَهُ الدَّرَجاتُ العُلى، وأمّا القَلبُ المَشغولُ بالمَولى فلَهُ الدُّنیا والعُقبى والمَولى(2)

43 / 2 مایَنبَغی الاهِتمامُ بهِ

6268 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: أیُّها النّاسُ، أقبِلوا على ما کُلِّفتُموهُ مِن إصلاحِ آخِرَتِکُم. . . واصرِفُوا هِمَّتَکُم بالتَّقَرُّبِ إلى طاعَتِهِ(3)

43 / 1

تشویق به بلندهمّتى

6266 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند متعال، کارهاى والا و شریف را دوست دارد و کارهاى پست را خوش ندارد.

6267 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دل، سه گونه است: دلِ گرفتار دنیا، دلِ گرفتار عُقبا و دلِ گرفتار مولا. دلى که گرفتار دنیا باشد، سختى و رنج، نصیب اوست و دلى که گرفتار عُقبا باشد، درجات بلند نصیبش مى‌شود و دلى که گرفتار مولا باشد، هم دنیا را دارد و هم عقبا را و هم مولا را.

43 / 2

آنچه شایسته اهتمام است

6268 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اى مردم! به آباد کردن آخرت خویش که بِدان مکلّفید روى آورید. . . و همّت خود را مصروف نزدیک شدن به طاعت او کنید.

43 / 3 قِصَرُ الهِمَّةِ

6269 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: مَن کانَت هِمَّتُهُ أکلَهُ، کانَت قِیمَتُهُ ما أکَلَهُ(4)

6270 . عنه صلى الله علیه و آله: کَم بَینَ مَسألَةِ الأعرابیِّ وعَجوزِ بَنی إسرائیلَ! إنّ موسى لَمّا اُمِرَ أن یَقطَعَ البَحرَ فانتَهى إلَیهِ صُرِفَت وُجوهُ الدَّوابِّ فرَجَعَت، فقالَ موسى: ما لِی یا ربِّ؟ ! قالَ: إنّکَ عِندَ قَبرِ یُوسُفَ، فاحمِلْ عِظامَهُ مَعکَ وقَدِ استَوى القَبرُ بالأرضِ.

فجَعَلَ موسى لایَدری أینَ هُو، فسألَ موسى: هَل یَدری أحَدٌ مِنکُم أینَ هُو؟ فقالوا: إن کانَ أحَدٌ یَعلَمُ أینَ هُو فعَجوزُ بَنی فُلانٍ تَعلَمُ أینَ هُو، فأرسَلَ إلَیها الرّسولَ قالَت: ما لَکُم؟ قالوا: انطَلِقی إلى موسى، فلَمّا أتَتهُ قالَ لَها: تَعلَمینَ أینَ قَبرُ یُوسُفَ؟ قالَت: نَعَم، قالَ: فَدُلِّینا علَیهِ، قالَت: لا واللّهِ حتّى تُعطِیَنی ما أسألُکَ! قالَ لَها: لکِ ذلکَ، قالَت: فإنّی أسألُکَ أن أکونَ مَعکَ فی الدَّرَجَةِ الّتی تَکونُ فیها فی الجَنّةِ، قالَ: سَلی الجَنّةَ، قالَت: لا واللّهِ لا أرضى إلّا أن أکونَ مَعکَ! فجَعلَ موسى یُرادُّها.

فأوحَى اللّهُ إلَیهِ أن أعطِها ذلکَ؛ فإنّهُ لا یَنقُصُکَ شیئا فأعطاها وَدَلَّتهُ علَى القَبرِ، فأخرَجوا العِظامَ وجاوَزوا البَحرَ(5)

6271 . الإمامُ الباقرُ علیه السلام: إنّ رسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله کانَ نَزَلَ على رجُلٍ بالطّائفِ قَبلَ الإسلامِ فأکرَمَهُ، فلَمّا أن بَعثَ اللّهُ محمّدا صلى الله علیه و آله إلَى النّاسِ قیلَ للرّجُلِ: أتَدری مَنِ الّذی أرسَلَهُ اللّهُ عز و جلإلَى النّاسِ؟ قالَ: لا، قالوا لَهُ: هُو محمّدُ بنُ عبدِ اللّهِ یَتیمُ أبی طالبٍ، وهُو الّذی کانَ نَزَلَ بکَ بالطّائفِ یَومَ کذا وکذا فأکرَمتَهُ.

قالَ: فقَدِمَ الرّجُلُ على رسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله فسَلَّمَ علَیهِ وأسلَمَ، ثُمّ قالَ لَهُ: أتَعرفنی یا رسولَ اللّهِ؟ قالَ: ومَن أنتَ؟ قالَ: أنا رَبُّ المَنزِلِ الّذی نَزَلتَ بهِ بالطّائفِ فی الجاهِلیَّةِ یَومَ کذا وکذا فأکرَمتُکَ، فقالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: مَرحَبا بِکَ سَلْ حاجَتَکَ، فقالَ: أسألُکَ مِئتَی شاةٍ بِرُعاتِها، فأمَرَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله بما سألَ ثُمّ قالَ لأصحابِهِ: ما کانَ على هذا الرّجُلِ أن یَسألَنی سُؤالَ عَجوزِ بَنی إسرائیلَ لِمُوسى علیه السلام؟ ! فقالوا: وما سألَت عَجوزُ بَنی إسرائیلَ لمُوسى؟

فقالَ: إنّ اللّهَ عَزَّ ذِکرُهُ أوحى إلى موسى أن اِحمِلْ عِظامَ یُوسُفَ مِن مِصرَ قَبلَ أن تَخرُجَ مِنها إلَى الأرضِ المُقدَّسَةِ بالشّامِ، فسَألَ موسى عَن قَبرِ یُوسُفَ علیه السلام، فجاءهُ شَیخٌ فقالَ: إن کانَ أحَدٌ یَعرِفُ قَبرَهُ ففُلانَةٌ، فأرسَلَ موسى علیه السلام إلَیها، فلَمّا جاءتهُ قالَ: تَعلَمینَ مَوضِعَ قَبرِ یُوسُفَ علیه السلام؟ قالَت: نَعَم، قالَ: فدُلِّینی علَیهِ ولَکِ ماسَألتِ، قالَ(6) : لا أدُلُّکَ علَیهِ إلّا بحُکمی، قالَ: فلَکِ الجَنَّةُ، قالَت: لا إلّا بحُکمی علَیکَ، فأوحَى اللّهُ عز و جل إلى موسى: لا یَکبُرْ علَیکَ أن تَجعَلَ لَها حُکمَها، فقالَ لها موسى: فلَکِ حُکمُکِ، قالَت: فإنّ حُکمی أن أکُونَ مَعکَ فی دَرَجَتِکَ الّتی تَکونُ فیها یَومَ القِیامَةِ فیالجَنَّةِ.

فقالَ رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: ما کانَ على هذا لَو سَألَنی ما سألَت عَجوزُ بَنی إسرائیلَ؟ !(7)

43 / 3

کوتاه‌همّتى

6269 . پیامبرخدا صلى الله علیه و آله: هر که همّتش خوراکش باشد، ارزشش به اندازه همان چیزى است که مى‌خورد.

6270 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: چه قدر فاصله است میان خواسته این اعرابى و خواسته آن پیرزن بنى اسرائیل! زمانى که موسى علیه السلام مأمور شد از دریا عبور کند و به کنار دریا رسید، مرکب‌هاى آنان صورت خود را بر گرداندند و به عقب بر گشتند. موسى علیه السلام گفت: «خدایا! چه شده است؟» .

خداوند فرمود: تو در نزدیکىِ قبر یوسف هستى. پس استخوان‌هاى او را با خودت ببر.

امّا چون قبرْ با خاک یکسان شده بود، موسى علیه السلام جاى آن را پیدا نمى‌کرد. لذا [از قوم خود] پرسید: «آیا کسى از شما، جاى قبر را مى‌داند؟» .

گفتند: اگر کسى باشد که جاى آن را بلد باشد، آن کس، پیرزن بنى فلان است. او مى‌داند کجاست.

موسى علیه السلام دنبال او فرستاد. او به فرستادگان موسى علیه السلام گفت: چه مى‌خواهید؟

گفتند: نزد موسى بیا. وقتى به حضور موسى آمد، به او فرمود: «تو مى‌دانى که قبر یوسف کجاست؟» .

گفت: آرى.

فرمود: «پس آن را به ما نشان بده» .

پیرزن گفت: نه به خدا، مگر این که آنچه را از تو بخواهم، به من بدهى!

موسى به او فرمود: «مى‌دهم» .

پیرزن گفت: از تو مى‌خواهم که در بهشت، با تو در همان درجه‌اى باشم که تو هستى.

موسى فرمود: «بهشت را بخواه [، کافى است] » .

گفت: نه به خدا، راضى نمى‌شوم، مگر این که با تو باشم!

موسى سعى کرد او را از خواسته‌اش منصرف کند؛ امّا خداوند به موسى وحى فرمود که: «آنچه مى‌خواهد، به او بده؛ زیرا این از تو چیزى کم نمى‌کند» .

موسى نیز خواسته پیرزن را قبول کرد و پیرزن، قبر را نشان موسى داد. پس استخوان‌ها را در آوردند و از دریا گذشتند.

6271 . امام باقر علیه السلام: پیامبر صلى الله علیه و آله پیش از [ظهور] اسلام، در طائف بر مردى وارد شد و آن مرد از ایشان با احترام، پذیرایى کرد. پس از آن که خداوند، محمّد صلى الله علیه و آله را به سوى مردم فرستاد، به آن مرد گفته شد: آیا مى‌دانى آن کسى که خداوند عز و جل به سوى مردم فرستاده است، کیست؟

گفت: نه.

گفتند: او محمّد بن عبد اللّه، یتیم ابو طالب و همان کسى است که در فلان و بهمان روز، در طائف میهمان تو شد و تو او را گرامى داشتى.

پس آن مرد خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و سلام کرد و مسلمان شد. آن گاه گفت: اى پیامبر خدا! آیا مرا مى‌شناسید؟

پیامبر خدا فرمود: «تو کیستى؟» .

گفت: من صاحب همان منزلى هستم که شما در دوره جاهلیت، در فلان و بهمان روز وقتى به طائف آمدید، وارد آن شدید و من با احترام، از شما پذیرایى کردم.

پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: «خوش آمدى! حاجتت را بخواه» .

گفت: دویست گوسفند با چوپانان آنها به من عطا فرمایید.

پیامبر خدا دستور داد به او دادند. سپس به اصحاب خود فرمود: «چه مى‌شد اگر این مرد، از من همان چیزى را بخواهد که پیرزن بنى اسرائیلى از موسى علیه السلام خواست؟ !» .

اصحاب گفتند: مگر پیرزن بنى اسرائیلى، از موسى علیه السلام چه خواست؟

فرمود: «خداوند عز و جل به موسى علیه السلام وحى فرمود: «پیش از آن که مصر را به قصد سرزمین مقدّس در شام، ترک گویى، استخوان‌هاى یوسف را با خود ببر».

موسى از قبر یوسف علیه السلام جویا شد. پیرمردى آمد و گفت: اگر کسى جاى قبر او را بلد باشد، آن کس، فلان پیرزن است. موسى علیه السلام در پىِ او فرستاد.

وقتى پیرزن آمد، موسى به او فرمود: تو جاى قبر یوسف را مى‌دانى؟

گفت: آرى.

موسى فرمود: پس، آن را به من نشان بده، هر چه بخواهى، به تو مى‌دهم.

پیرزن گفت: آن را نشانت نمى‌دهم، مگر این که هر چه من بگویم، همان را به من بدهى.

موسى فرمود: بهشت، از آنِ تو باشد.

پیرزن گفت: نه، من تعیین مى‌کنم.

خداوند عز و جل به موسى وحى فرمود که: «نگران نباش بگذار او تعیین کند».

موسى نیز به او گفت: تعیین با تو.

پیرزن گفت: مى‌خواهم که روز قیامت در بهشت، با تو هم‌درجه باشم» .

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «چه مى‌شد اگر این مرد [ِ طائفى] ، از من همان چیزى را بخواهد که آن پیرزن بنى اسرائیلى خواست؟ !» .


1) کنز العمال: ج 15 ص 770 ح 43021 نقلاً عن المعجم الکبیر عن الإمام الحسین علیه السلام.

2) المواعظ العددیّة: ص 146.

3) اعلام الدین: ص 339 ح 23، بحار الأنوار: ج 77 ص 182 ح 23.

4) تنبیه الخواطر: ج 1 ص 48.

5) کنز العمال: ج 11 ص 516 ح 32412 نقلاً عن الخرائطی فی مکارم الأخلاق عن الإمام علیّ علیه السلام.

6) کذا فی المصدر والصحیح «قالت».

7) الکافی: ج 8 ص 155 ح 144 عن یزید الکناسی.