1 / 1
فَلسَفةُ النُّبوَّةِ
أ الدَّعوةُ إلَى اللهِ
الکتاب
«یا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً – وَ داعِیاً إِلَى اَللهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً» .(1)
«قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اَللهِ عَلى بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اِتَّبَعَنِی وَ سُبْحانَ اَللهِ وَ ما أَنَا مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ» .(2)
«اُدْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ اَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» .(3)
«یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَللهَ یَحُولُ بَیْنَ اَلْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» .(4)
1 / 1
فلسفه نبوّت
الف دعوت به سوى
قرآن
«اى پیامبر! ما تو را [به سِمَتِ] گواه و بشارتگر و هشدار دهنده فرستادیم، و دعوتکننده به سوى خدا به فرمان او، و چراغى تابناک» .
«بگو: «این است راه من، که من و هر کس پیروىام کرد، با بینایى به سوى خدا دعوت مىکنیم» . و منزّه است خدا، و من از مشرکان نیستم» .
«با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به چیزى (شیوهاى) که نیکوتر است، مجادله نماى. در حقیقت، پروردگار تو به [حال] کسى که از راه او منحرف شده، داناتر است؛ و او به [حال] راهیافتگان [نیز] داناتر است» .
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! چون خدا و پیامبر، شما را به چیزى فرا خواندند که به شما حیات مىبخشد، آنان را اجابت کنید؛ و بدانید که خدا میان آدمى و دلش حایل مىگردد، و هم در نزد او محشور خواهید شد» .
«یا قَوْمَنا أَجِیبُوا داعِیَ اَللهِ وَ آمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ – وَ مَنْ لا یُجِبْ داعِیَ اَللهِ فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ فِی اَلْأَرْضِ وَ لَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءُ أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ» .(5)
الحدیث
1952 . رسول الله صلى الله علیه و آله فی وَجهِ تَسمیَِتِهِ صلى الله علیه و آله بِالدّاعِی : وَأمَّا الدَّاعی، فَإِنِّی أدعُو النَّاسَ إلى دینِ رَبِّی عز و جل.(6)
ب تَحریرُ النَّاس
الکتاب
«اَلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ اَلرَّسُولَ اَلنَّبِیَّ اَلْأُمِّیَّ اَلَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی اَلتَّوْراةِ وَ اَلْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ اَلطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ اَلْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اَلْأَغْلالَ اَلَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اِتَّبَعُوا اَلنُّورَ اَلَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ» .(7)
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اُعْبُدُوا اَللهَ وَ اِجْتَنِبُوا اَلطّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اَللهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ اَلضَّلالَةُ فَسِیرُوا فِی اَلْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ اَلْمُکَذِّبِینَ».(8)
«وَ اَلَّذِینَ اِجْتَنَبُوا اَلطّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اَللهِ لَهُمُ اَلْبُشْرى فَبَشِّرْ عِبادِ» .(9)
راجع: الأنبیاء:25، یس:6 – 8
«اى قوم ما! دعوت کننده خدا را پاسخ [مثبت] دهید و به او ایمان آورید تا [خدا]برخى از گناهانتان را بر شما ببخشاید و از عذابى پردرد، پناهتان دهد. و کسى که دعوت کننده خدا را اجابت نکند، در زمین درماندهکننده (خدا) نیست و در برابر او دوستانى ندارد. آنان، در گمراهى آشکارىاند» .
حدیث
1952 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در علّت نامگذارى شدن ایشان به داعى : و امّا داعى، از آن روست که من، مردم را به دین پروردگارم دعوت مىکنم
ب آزاد کردن مردم
قرآن
«همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده که [نام] او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته مىیابند پیروى مىکنند؛ [همان پیامبرى که] آنان را به کار پسندیده فرمان مىدهد، و از کار ناپسند، باز مىدارد و براى آنان، چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را بر ایشان، حرام مىگرداند، و از آنان قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است برمىدارد. پس کسانى که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یارىاش کردند و از نورى که با او نازل شده است، پیروى کردند، آنان، همان رستگاراناند»
«و در حقیقت، در میان هر امّتى فرستادهاى برانگیختیم [تا بگوید:] «خدا را بپرستید و از طاغوت [فریبگر]بپرهیزید» پس، از ایشان کسى است که خدا [او را] هدایت کرده، و از ایشان، کسى است که گمراهى بر او سزاوار است. بنا بر این، در زمین بگردید و ببینید که فرجام تکذیبکنندگان، چگونه بوده است»
«و [لى] آنان که خود را از طاغوت به دور مىدارند تا مبادا او را بپرستند و به سوى خدا بازگشتهاند، آنان را مژده باد! پس بندگان مرا بشارت ده!»
ر. ک: انبیاء: آیه 25، یس: آیه 6 – 8
الحدیث
1953 . رسول الله صلى الله علیه و آله مِن کِتابِهِ إلى أهالی نَجرانَ : بِسمِ إلهِ إبراهیمَ وإسحاقَ ویَعقوبَ، مِن مُحَمَّدٍ رَسولِ اللهِ إلى أُسقُفِ نَجرانَ وأهلِ نَجرانَ، إن أسلَمتُم فَإنِّی أحمَدُ اللهَ إلَیکُمُ إلهَ إبراهیمَ وإسحاقَ ویَعقوبَ أمَّا بَعدُ، فَإنِّی أدعوکُم إلى عِبادَةِ اللهِ مِن عِبادَةِ العِبادِ، وأدعوکُم إلى وَلایَةِ اللهِ مِن وَلایَةِ العِبادِ.(10)
1954 . عنه صلى الله علیه و آله لَمَّا جَمَعَ خاصَّةَ أهلِهِ فِی ابتِداءِ الدَّعوَةِ وبَیَّنَ لَهُم آیَةَ النُّبُوَّةِ : یا بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ، إنَّ اللهَ بَعَثَنی إلَى الخَلقِ کافَّةً وبَعَثَنی إلَیکُم خاصَّةً، فَقالَ عز و جل: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ اَلْأَقْرَبِینَ»(11)، وأنا أدعوکُم إلى کَلِمَتَینِ خَفیفَتَینِ عَلَى اللِّسانِ، ثَقیلَتَینِ فِی المیزانِ، تَملِکونَ بِهِمَا العَرَبَ وَالعَجَمَ، وتَنقادُ لَکُم بِهِمَا الأُمَمُ، وتَدخُلونَ بِهِما الجَنَّةَ، وتَنجونَ بِهِما مِنَ النَّارِ: شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَا اللهُ وأ نِّی رَسولُ اللهِ.(12)
1955 . الطبقات الکبرى: لَمّا رَأت قُرَیشٌ ظُهورَ الإسلامِ وجُلوسَ المُسلِمینَ حَولَ الکَعبَةِ سُقِطَ فی أیدیهِم، فَمَشَوا إلى أبی طالِبٍ. . . قالوا: فأرسِل إلَیهِ فَلنُعطِهِ النَّصَفَ، فَأرسَلَ إلَیهِ أبو طالِبٍ، فَجاءَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله فَقالَ: یَابنَ أخی، هؤلاءِ عُمومَتُکَ وأشرافُ قَومِکَ وقَد أرادوا یُنصِفونَکَ، فَقالَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله: قولوا أسمَع.
قالوا: تَدَعُنا وآلهتَنا، ونَدَعُکَ وإلهَکَ. . . .
فَقالَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله: أرَأیتُم إن أعطَیتُکُم هذِهِ هَل أنتُم مُعطِیَّ کَلِمَةً إن أنتُم تَکَلَّمتُم بِها مَلَکتُم بِهَا العَرَبَ ودانَت لَکُم بِهَا العَجَمُ؟
فَقالَ أبو جَهلٍ: إنَّ هذِهِ لَکَلِمَةٌ مُربِحَةٌ، نَعَم وأبیکَ لَنَقولَنَّها وعَشرَ أمثالِها!
قالَ: قولوا: لا إلهَ إلَا اللهُ فَاشمَأزُّوا ونَفَروا مِنها وغَضِبوا وقاموا.(13)
حدیث
1953 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله از نامه ایشان به اهالى نجران : به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب! از محمّد، پیامبر خدا، به اسقف نجران و اهالى نجران اگر اسلام بیاورید، من با شما، الله، خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب را ستایش خواهم کرد امّا بعد، من، شما را از عبادتِ بندگان به عبادت خداوند، و از ولایت بندگان به ولایت خداوند، فرا مىخوانم
1954 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله هنگامى که در آغاز دعوت، خویشان نزدیک خود را جمع کرد و آیت نبوّت را برایشان بیان نمود : اى پسران عبد المطّلب! خداوند، مرا به سوى همه مردم، عموماً، و به سوى شما، خصوصاً، فرستاده است؛ زیرا خداوند عز و جل فرموده: «و خویشان، نزدیکت را بیم ده» .
من، شما را به دو کلمه فرا مىخوانم که گفتن آنها آسان است؛ امّا در ترازوى اعمال، گراناند شما با این دو کلمه بر عرب و عجم، حاکم مىشوید و ملّتها فرمانبُردار شما مىشوند و به واسطه این دو کلمه به بهشت مىروید و از آتش مىرَهید این دو کلمه عبارتاند از: شهادت دادن به این که هیچ خدایى جز الله نیست، و این که من فرستاده خدا هستم
1955 . الطبقات الکبرى: هنگامى که قریش مشاهده کردند اسلام، جاى خود را باز کرده و مسلمانان پیرامون کعبه مىنشینند، گیج و درمانده شدند از این رو، نزد ابو طالب رفتند. . گفتند: بفرست محمّد بیاید تا به او پیشنهاد منصفانهاى بدهیم.
ابو طالب، در پى پیامبر صلى الله علیه و آله فرستاد و پیامبر خدا آمد ابو طالب گفت: اى برادرزاده من! اینها عموهاى تو و بزرگان قومت هستند و مىخواهند به تو پیشنهاد منصفانهاى بدهند.
پیامبر خدا فرمود: «بگویید، مىشنوم» .
گفتند: ما را با خدایانمان بگذار و ما هم تو را با خدایت مىگذاریم. .
پیامبر خدا فرمود: «اگر من این پیشنهاد شما را بپذیرم، آیا شما یک کلمه از من مىپذیرید، که اگر آن را بگویید، بر عربْ فرمانروا مىشوید و غیر عرب، فرمانبر و تسلیم شما مىشوند؟» .
ابو جهل گفت: بىگمان، این کلمهاى پُرسود است آرى به روح پدرت سوگند که آن کلمه و ده تا مثل آن را هم مىگوییم!
فرمود: «بگویید: هیچ خدایى جز الله نیست» .
آن جماعت، از این کلمه ناراحت و رمیده شدند و با عصبانیّت برخاستند و رفتند
1956 . الطبقات الکبرى: أقامَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله بِمَکَّةَ ثَلاثَ سِنینَ مِن أوَّلِ نُبُوَّتهِ مُستَخفِیا، ثُمَّ أعلَنَ فِی الرَّابِعَةِ، فَدَعَا النَّاسَ إلَى الإسلامِ عَشرَ سِنینَ. . . حَتَّى إنَّهُ لَیَسألُ عَنِ القَبائِلِ ومَنازِلِها قَبیلَةً قَبیلَةً ویَقولُ: یا أیُّهَا النّاسُ، قُولوا: لا إلهَ إلَا اللهُ تُفلِحوا، وتَملِکوا بِهَا العَرَبَ، وتَذِلَّ لَکُمُ العَجَمُ، وإذا آمَنتُم کُنتُم مُلوکا فِی الجَنَّةِ. وأبو لَهَبٍ وَراءَهُ یَقولُ: لا تُطیعوهُ؛ فَإنَّهُ صابِئٌ کاذِبٌ!(14)
ج تَزکیةُ الأَخلاقِ وتعلیم الکتاب والحکمه
الکتاب
«رَبَّنا وَ اِبْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ اَلْکِتابَ وَ اَلْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ» .(15)
«هُوَ اَلَّذِی بَعَثَ فِی اَلْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ اَلْکِتابَ وَ اَلْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ» .(16)
راجع: البقرة 151، آل عمران:164
1956 . الطبقات الکبرى: [محمّد صلى الله علیه و آله] در آغاز نبوّت خود، سه سال در مکّه مخفیانه دعوت مىکرد و در سال چهارم، دعوتش را علنى ساخت و به مدّت ده سال، مردم را به اسلام دعوت کرد. . تا جایى که به سراغ تک تکِ قبایل و منزلگاههاى عرب مىرفت و مىفرمود: «اى مردم! بگویید: هیچ خدایى جز الله نیست، تا رستگار شوید و به وسیله این کلمه بر عرب حاکم گردید و عجم در برابرتان تسلیم شوند اگر ایمان آورید، شهریارانى در بهشت خواهید بود»؛ امّا ابو لهب، پشت سر ایشان حرکت مىکرد و مىگفت: به حرفش گوش نکنید او فردى از دین برگشته و دروغگوست
ج پاکسازى اخلاق و آموزش کتاب و حکمت
قرآن
«پروردگارا! در میان آنان، فرستادهاى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزهشان کند، زیرا که تو خود، شکستناپذیر حکیمى» .
«اوست آن کس که در میان بىسوادان، فرستادهاى از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گردانَد و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد؛ و [آنان]قطعاً پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند» .
ر. ک: بقره: آیه 151، آل عمران: آیه 164
الحدیث
1957 . رسول الله صلى الله علیه و آله: بُعِثتُ بِمَکارِمِ الأخلاقِ ومَحاسِنِها.(17)
1958 . عنه صلى الله علیه و آله: إنَّما بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاقِ.(18)
1959 . عنه صلى الله علیه و آله: إنَّما بُعِثتُ لِأُتمِّمَ حُسنَ الأخلاقِ.(19)
1960 . عنه صلى الله علیه و آله: بُعِثتُ لِأُتمِّمَ صالِحَ الأخلاقِ.(20)
1961 . عنه صلى الله علیه و آله: إنَّ اللهَ بَعَثَنی بِتَمامِ مَکارِمِ الأخلاقِ، وکَمالِ مَحاسِنِ الأفعالِ.(21)
د إتمامُ الحجَّةِ
الکتاب
«رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَى اَللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ اَلرُّسُلِ وَ کانَ اَللهُ عَزِیزاً حَکِیماً» .(22)
«وَ لَوْ لا أَنْ تُصِیبَهُمْ مُصِیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَیَقُولُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ وَ نَکُونَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ».(23)
«وَ قالُوا لَوْ لا یَأْتِینا بِآیَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَیِّنَةُ ما فِی اَلصُّحُفِ اَلْأُولى» .(24)
الحدیث
1962 . رسول الله صلى الله علیه و آله: بَعَثَ إلَیهِمُ الرُّسُلَ؛ لِتکونَ لَهُ الحُجَّةُ البالِغَةُ عَلى خَلقِهِ، وَیکونَ رُسُلُهُ إلَیهِم شُهَداءَ عَلَیهِم، وَابتَعَثَ فیهِمُ النَّبیِّینَ مُبَشِّرینَ ومُنذِرینَ؛ لِیَهلِکَ مَن هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ، ویَحیا مَن حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ، ولِیَعقِلَ العِبادُ عَن رَبِّهِم ما جَهِلوهُ، فَیَعرِفوهُ بِرُبوبِیَّتِهِ بَعدَ ما أنکَروا، ویُوحِّدوهُ بِالإلهِیِّةِ بَعدَ ما عَضَدوا.(25)
حدیث
1957 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: من براى شایستگىها و نیکىهاى اخلاقى برانگیخته شدهام
1958 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: من برانگیخته شدهام تا صفات عالىِ انسانى را کامل سازم
1959 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: من، در حقیقت براى این برانگیخته شدهام تا خوىهاى نیکو را به کمال برسانم
1960 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: من، در حقیقت براى این مبعوث شدهام تا خوىهاى شایسته را کامل گردانم
1961 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداى متعال، مرا براى کامل کردن خوىهاى والا و به کمال رساندن کارهاى نیکو برانگیخته است
د تمام کردن حجّت
قرآن
«پیامبرانى که بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن] پیامبران، در مقابل خدا [بهانه و]حجّتى نباشد؛ و خدا توانا و حکیم است» .
«و اگر نبود که وقتى به [سزاى]پیشفرستِ دستهایشان مصیبتى به ایشان برسد، بگویند: «پروردگارا! چرا فرستادهاى به سوى ما نفرستادى تا از احکام تو پیروى کنیم و از مؤمنان باشیم»» .
«و گفتند: «چرا از جانب پروردگارش معجزهاى براى ما نمىآورد؟ آیا دلیل روشن آنچه در صحیفههاى پیشین است براى آنان نیامده است؟»» .
حدیث
1962 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: [خداوند،] فرستادگان را به سوى مردم فرستاد تا او را بر آفریدگانش حجّت رسا باشد و فرستادگانش به سوى آنان، گواه بر ایشان باشند، و پیامبرانِ
بشارتگر و بیمدهنده را در میان مردم برانگیخت تا اگر هلاک مىشوند، از روى دلیل باشد و اگر به حیات [و سعادت] دست مىیابند، نیز از روى دلیل باشد، و براى این که بندگان، آنچه را درباره پروردگارشان نمىدانستند، بدانند و ربوبیّت او را که منکِرش بودند، بشناسند و الوهیّتش را که براى آن شریک قائل بودند، یگانه بدانند
1 / 2
مَا رُویَ فی عِدَّةِ الأنبیاء
1963 . رسول الله صلى الله علیه و آله: خَلَقَ اللهُ عز و جل مِئَةُ ألفِ نَبیٍّ وأربَعةً وعِشرینَ ألفَ نَبیٍّ، أنا أکرَمُهُم علَى اللهِ ولا فَخرَ وخَلَقَ اللهُ عز و جل مِئَةُ ألفِ وَصیٍّ وأربَعةً وعِشرینَ ألفِ وَصیٍّ، فَعلِیٌّ أکرَمُهُم علَى اللهِ وأفضَلُهُم.(26)
1964 . عنه صلى الله علیه و آله: النَّبِیُّونَ مِئَةُ ألفٍ وأربَعةٌ وعِشرونَ ألفَ نَبیٍّ، والمُرسَلونَ ثلاثُمِئةٍ وثَلاثةَ عَشَرَ، وآدمُ نَبیٌّ مُکلَّمٌ.(27)
1965 . عنه صلى الله علیه و آله لمّا سُئلَ عن عِدَّةِ الأنبیاءِ : مِئَةُ ألفٍ وأربَعةٌ وعِشرونَ ألفا، الرُّسُلُ مِن ذلکَ ثلاثُمِئةٍ وخَمسَةَ عَشَرَ جَمّا غَفیرا.(28)
1966 . عنه صلى الله علیه و آله: بُعِثتُ على أثرِ ثَمانِیَةِ آلافٍ مِن الأنبیاءِ، مِنهُم أربَعةُ آلافٍ مِن بَنی إسرائیلَ.(29)
1 / 2
روایاتى درباره شمار پیامبران
1963 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند عز و جل یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر آفرید که من، گرامىترینِ آنان نزد خداوند هستم و فخرى نمىفروشم خداوند عز و جل یکصد و بیست و چهار هزار وصى آفرید که على، گرامىترینِ آنها نزد خدا و برترینِ ایشان است
1964 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: پیامبران، یکصد و بیست و چهار هزارند و انبیاى مُرسَل، سیصد و سیزده نفر، و آدم، پیامبرى بود که با او سخن گفته شد
1965 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در پاسخ به سؤال از شمار پیامبران : یکصد و بیست و چهار هزار، که از آن تعداد، شمار بسیارى، یعنى سیصد و پانزده نفر، پیامبر بودند
1966 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: من در پىِ هشت هزار پیامبر، برانگیخته شدم که چهار هزارشان از بنى اسرائیل بودند
1967 . عنه صلى الله علیه و آله: إنّی خاتمُ ألفِ نَبیٍّ أو أکثَرَ.(30)
1968 . الخصال عن أبی ذرّ: دخلتُ على رسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله وهُو جالسٌ فی المسجدِ وحدَهُ. . . قلتُ: یا رسولَ اللهِ، کَم النَّبِیّون؟ قال: مِئَةُ ألفٍ وأربَعةٌ وعِشرونَ ألفَ نَبیٍّ قلتُ: کَمِ المُرسَلونَ مِنهُم؟ قالَ: ثلاثُمِئةٍ وثلاثةَ عَشَرَ جَمّاءَ غَفیراءَ قلتُ: مَن کانَ أوّلَ الأنبیاءِ؟ قالَ: آدمُ.(31)
1 / 3
آباءُ الأنبیاءِ
1969 . رسول الله صلى الله علیه و آله: إنّما خَرَجتُ مِن نِکاحٍ ولَم أخرُجْ مِن سِفاحٍ، مِن لَدُنْ آدمَ لَم یُصِبْنی مِن سِفاحِ أهلِ الجاهلیّةِ شیءٌ، لم أخرُجْ إلّا مِن طُهرِهِ.(32)
1970 . عنه صلى الله علیه و آله: خَرَجتُ مِن لَدُنْ آدمَ مِن نِکاحٍ غیرِ سِفاحٍ.(33)
1971 . عنه صلى الله علیه و آله: نُقِلنا من الأصلابِ الطّاهِرَةِ إلَى الأرحامِ الزّکِیَّةِ.(34)
1 / 4
خصائصُ الأنبیاءِ
الکتاب
«أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنَا لَکُمْ ناصِحٌ أَمِینٌ» .(35)
1967 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: من، خاتم هزار پیامبر یا بیشتر هستم
1968 . الخصال به نقل از ابو ذر : خدمت پیامبر خدا رسیدم، در حالى که در مسجد تنها نشسته بود. . از تعداد پیامبران سؤال کردم فرمود: «یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر» .
گفتم: از آنها چه تعداد، مُرسَل بودند؟
فرمود: «خیلى زیاد سیصد و سیزده نفر» .
گفتم: نخستین پیامبر، که بود؟
فرمود: «آدم»
1 / 3
پدران پیامبران
1969 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: من از راه ازدواج مشروع، به وجود آمدهام و از راه نامشروع، زاده نشدهام از زمان آدم، هیچ گونه زِنا و سنّتهاى نامشروع جاهلیّت، نسب مرا مخدوش نساخته است و جز از راه پاک به دنیا نیامدهام
1970 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: من از زمان آدم [پشت اندر پشت] به طریق ازدواج [مشروع]و بدون آلودگى به زنا متولّد شدهام
1971 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: ما از پشتهاى پاک به زِهدانهاى پاکیزه منتقل شدهایم
1 / 4
ویژگىهاى پیامبران
قرآن
«پیامهاى پروردگارم را به شما مىرسانم و براى شما خیرخواهى امینم» .
«أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اَللهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ» .(36)
الحدیث
1972 . رسول الله صلى الله علیه و آله: إنّا مَعاشِرَ الأنبیاءِ اُمِرنا أن نُکلِّمَ النّاسَ على قَدرِ عُقولِهِم.(37)
1973 . عنه صلى الله علیه و آله: لم یَبعَثِ اللهُ عز و جل نَبیّا إلّا بِلُغَةِ قَومِهِ.(38)
1974 . الإمام الصّادق علیه السلام: ما کلّمَ رسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله العِبادَ بکُنهِ عَقلِهِ قَطُّ، قالَ رسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله: إنّا مَعاشِرَ الأنبیاءِ اُمِرنا أن نُکلِّمِ النّاسَ على قدرِ عُقولِهِم.(39)
1975 . رسول الله صلى الله علیه و آله: ما بَعَثَ اللهُ نَبیّا إلّا شابّا.(40)
1976 . عنه صلى الله علیه و آله: الأنبیاءُ تَنامُ أعیُنُهُم ولا تَنامُ قُلوبُهُم.(41)
1977 . عنه صلى الله علیه و آله: إنّا مَعاشِرَ الأنبیاءِ تَنامُ أعیُنُنا ولا تَنامُ قُلوبُنا.(42)
1978 . عنه صلى الله علیه و آله: إنّا مَعاشِرَ الأنبیاءِ تَنامُ عُیونُنا ولا تَنامُ قُلوبُنا، ونَرى مِن خَلفِنا کما نَرى مِن بَینِ أیدِینا.(43)
1979 . عنه صلى الله علیه و آله: تَنامُ عَینای ولا یَنامُ قَلبی.(44)
1980 . عنه صلى الله علیه و آله: لا یَنبَغی لِنَبیٍّ إذا أخَذَ آلاتِ الحَربِ فأذّنَ فی النّاسِ بالخُروجِ إلَى العَدُوِّ أن یَرجِعَ حتّى یُقاتِلَ.(45)
«که [به آنان گفت:] «بندگان خدا را به من بسپارید؛ چرا که من، شما را فرستادهاى امینم»».
حدیث
1972 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: ما جماعت پیامبران، فرمان داریم که با مردم، به فراخورِ فهم و خِردهایشان سخن بگوییم
1973 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند عز و جل هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش برنینگیخت
1974 . امام صادق علیه السلام: پیامبر خدا، هیچ گاه به اندازه ژرفاى خِرد خود، با بندگان سخن نگفت پیامبر خدا فرمود: «ما جماعت پیامبران، دستور داریم که با مردم، به فراخور فهم و خِردهایشان سخن بگوییم» .
1975 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند عز و جل هیچ پیامبرى را مبعوث نکرد، مگر این که جوان بود
1976 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: پیامبران، چشمهایشان مىخوابد؛ امّا دلهایشان نمىخوابد
1977 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: ما جماعت پیامبران، چشمهایمان مىخوابد؛ امّا دلهایمان نمىخوابد
1978 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: ما گروه پیامبران، چشمانمان مىخوابد؛ امّا دلهایمان نمىخوابد و پشت سر خود را نیز، همچون پیش رویمان مىبینیم
1979 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: چشمانم مىخوابد؛ امّا دلم نمىخوابد
1980 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هیچ پیامبرى را نسزد که چون جنگافزار بردارد و در میان مردم، اعلان حرکت به سوى دشمن دهد، [از تصمیم خود] برگردد تا این که بجنگد
1981 . عنه صلى الله علیه و آله: ما یَنبَغی لِنَبیٍّ أن یَضَعَ أداتَهُ بعدَ أن لَبِسَها حتّى یَحکُمَ اللهُ عز و جل بَینَهُ وبَینَ عَدُوِّهِ.(46)
1982 . عنه صلى الله علیه و آله: إنّه لَیس لِنَبیٍّ إذا لَبِسَ لَأمَتَهُ أن یَضَعَها حتّى یُقاتِلَ(47) (48)
1983 . عنه صلى الله علیه و آله: ما مِن نَبیٍّ إلّا وقد رَعَى الغَنَمَ.(49)
1984 . عنه صلى الله علیه و آله: بُعِثَ داوودُ وهو راعی غَنَمٍ، وبُعِثَ موسى وهو راعی غَنَمٍ، وبُعِثتُ أنا وأنا أرعى غَنَما لأهلی بجِیادٍ.(50)
1985 . کنز العمّال عن أبی هریرة عن رسول الله صلى الله علیه و آله: ما بَعَثَ اللهُ نَبیّا إلّا رَعَى الغَنَمَ قالوا: وأنتَ یا رسولَ اللهِ؟ قالَ: وأنا کنتُ أرعاها لأهلِ مکّةَ بالقَرارِیطِ.(51)
1986 . قصص الأنبیاء عن عمّار: کنتُ أرعى غُنَیمَةَ أهلی، وکانَ محمّدٌ صلى الله علیه و آله یَرعى أیضا، فقلتُ: یا محمّدُ، هَل لکَ فی فَخٍّ؛ فإنّی تَرَکتُها رَوضَةَ بَرقٍ؟ قالَ: نَعَم، فجِئتُها مِن الغَدِ وقد سَبَقَنی محمّدٌ صلى الله علیه و آله وهُو قائمٌ یَذودُ غَنَمَهُ عنِ الرَّوضَةِ، قالَ: إنّی کُنتُ واعَدتُکَ فکَرِهتُ أن أرعى قَبلَکَ.(52)
1981 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه پیامبرى لباس رزم بپوشد، او را نسزد که جنگافزار بر زمین نهد تا این که خداوند عز و جل میان او و دشمنش داورى کند
1982 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هیچ پیامبرى حق ندارد وقتى جامه رزم پوشید، آن را بر زمین نهد تا آن که بجنگد.(53)
1983 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هیچ پیامبرى نیست، مگر این که گوسفند چرانیده است
1984 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: داوود مبعوث شد، در حالى که گوسفندچران بود موسى مبعوث شد، در حالى که گوسفندچران بود و من هم زمانى که مبعوث شدم، براى خانواده خود در جیاد، گوسفندچرانى مىکردم
1985 . کنز العمّال به نقل از ابو هریره : پیامبر خدا فرمود: «خداوند، هیچ پیامبرى را مبعوث نکرد، مگر این که گوسفند چرانده است» .
گفتند: و شما، اى پیامبر خدا؟
فرمود: «من نیز، براى مردم مکّه در قَراریط، چوپانى کردهام» .
1986 . قصص الأنبیاء به نقل از عمّار : من، گوسفندان خانواده خودم را مىچراندم و محمّد صلى الله علیه و آله نیز گوسفند مىچراند به او گفتم: اى محمّد! مىآیى به فَخ برویم؟ چون من در آن جا چراگاه پُرعلف و شادابى سراغ دارم.
گفت: «آرى» .
فردا که به فخ رفتم، دیدم محمّد صلى الله علیه و آله از من زودتر رفته و ایستاده است و گوسفندانش را از چراگاه، دور مىکند گفت: «چون با تو وعده گذاشته بودم، دوست نداشتم که پیش از تو بچرانم» .
1987 . قصص الانبیاء عن جابرِ بنِ عبد اللهِ: کُنّا مَعَ رسولِ اللهِ صلى الله علیه و آله بمَرِّ الظَّهرانِ یَرعَى الکباش، وإنّ رسولَ اللهِ صلى الله علیه و آله قالَ: علَیکُم بالأسوَدِ مِنهُ؛ فإنّهُ أطیَبُهُ قالوا: تَرعَى الغَنَمَ؟ قالَ: نَعَم، وهَل نَبیٌّ إلّا رَعاها؟ !(54)
1988 . رسول الله صلى الله علیه و آله: مِن أخلاقِ النَّبیِّینَ والصِّدِّیقینَ البَشاشَةُ إذا تَراءوا، والمُصافَحَةُ إذا تَلاقوا.(55)
1989 . عنه صلى الله علیه و آله: حُبِّبَ إلَیَّ مِن الدُّنیا النِّساءُ والطِّیبُ، وجُعِلَت قُرَّةُ عَینی فی الصّلاةِ.(56)
1 / 5
أولَى النّاسِ بالأنبیاءِ
الکتاب
«إِنَّ أَوْلَى اَلنّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اِتَّبَعُوهُ وَ هذَا اَلنَّبِیُّ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ اَللهُ وَلِیُّ اَلْمُؤْمِنِینَ» .(57)
الحدیث
1990 . رسول الله صلى الله علیه و آله: أقرَبُ النّاسِ من دَرَجَةِ النُّبوّةِ أهلُ الجِهادِ وأهلُ العِلمِ؛ لأنّ أهلَ الجِهادِ یُجاهِدونَ على ما جاءت بهِ الرُّسلُ، وأمّا أهلُ العِلمِ فدَلَّوا النّاسَ على ما جاءت بهِ الأنبیاءُ.(58)
1987 . قصص الأنبیاء به نقل از جابر بن عبد الله : ما در مرّ الظهران، با پیامبر خدا بودیم و ایشان مشغول چراندن تعدادى قوچ بود پیامبر خدا فرمود: «سیاهِ آن را انتخاب کنید؛ چون بهتر و خوشطعمتر است» .
اصحاب گفتند: شما هم گوسفند مىچرانید؟
فرمود: آرى مگر پیامبرى بوده که گوسفند نچرانیده باشد؟» .
1988 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: از اخلاق پیامبران و صدّیقان، خوشرویى به هنگام روبهرو شدن با هم و دست دادن به هنگام رسیدن به یکدیگر بود
1989 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: از دنیا، زنان و عطر، نزد من محبوباند، و نور چشم من، در نماز قرار داده شده است
1 / 5
نزدیکترینْ مردم به پیامبران
قرآن
در حقیقت، نزدیکترینْ مردم به ابراهیم، همان کسانى هستند که او را پیروى کردهاند، و [نیز]این پیامبر و کسانى که [به آیین او]ایمان آوردهاند؛ و خدا، سروَر مؤمنان است.
حدیث
1990 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: نزدیکترینْ مردم به درجه نبوّت، مجاهدان و علما هستند؛ زیرا مجاهدان، در راه آنچه پیامبران آوردهاند، جهاد مىکنند و اهل علم، مردم را به آنچه پیامبران آوردهاند، رهنمون مىشوند
1) الأحزاب:45 و 46.
2) یوسف:108.
3) النحل:125.
4) الأنفال:24.
5) الأحقاف:31 و 32.
6) معانی الأخبار: ص 52 ح 2 عن عبدالله بن الحسن عن آبائه عن جدّه الإمام الحسن، بحار الأنوار: ج 16 ص 94 ح 28.
7) الأعراف:157.
8) النحل:36.
9) الزمر:17.
10) تفسیر الآلوسی: ج 3 ص 186 نقلاً عن البیهقی فی الدلائل عن سلمة بن عبد یشوع عن أبیه عن جدّه؛ بحار الأنوار: ج 21 ص 285.
11) الشعراء:214.
12) الإرشاد: ج 1 ص 49.
13) الطبقات الکبرى: ج 1 ص 202 عن عبدالله بن ثعلبة بن صغیر العذری.
14) الطبقات الکبرى: ج 1 ص 216.
15) البقرة:129.
16) الجمعة:2.
17) بحار الأنوار: ج 16 ص 287 ح 142.
18) السنن الکبرى: ج 10 ص 323 ح 20782 عن أبی هریرة.
19) الطبقات الکبرى: ج 1 ص 193 عن مالک بن أنس.
20) المستدرک على الصحیحین: ج 2 ص 670 ح 4221 عن أبی هریرة.
21) المعجم الأوسط: ج 7 ص 74 ح 6895.
22) النساء:165.
23) القصص:47.
24) طه:133.
25) التوحید: ص 45 ح 4 عن إسحاق بن غالب عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام، بحار الأنوار: ج 4 ص 288 ح 19.
26) الأمالی للصدوق: ص 307 ح 352 عن دارم بن قبیصة بن نهشل عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 38 ص 4 ح 2.
27) کنز العمال: ج 11 ص 482 ح 32276 عن أبی ذرّ.
28) کنز العمال: ج 11 ص 482 ح 32277 عن أبی امامة.
29) کنز العمال: ج 11 ص 483 ح 32280 نقلاً عن ابن سعد عن أنس.
30) کنز العمال: ج 11 ص 483 ح 32281 نقلاً عن ابن سعد عن جابر.
31) الخصال: ص 524 ح 13، بحار الأنوار: ج 11 ص 32 ح 24.
32) الطبقات الکبرى: ج 1 ص 60 عن أنس بن عیاض عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام.
33) کنز العمال: ج 11 ص 402 ح 31870 نقلاً عن ابن سعد عن ابن عبّاس.
34) شرح نهج البلاغة: ج 7 ص 63؛ بحار الأنوار: ج 35 ص 156.
35) الأعراف:68.
36) الدخان:18.
37) الکافی: ج 1 ص 23 ح 15 عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 77 ص 140 ح 19.
38) کنز العمال: ج 11 ص 474 ح 32228 نقلاً عن مسند ابن حنبل عن أبی ذرّ.
39) الکافی: ج 8 ص 268 ح 394، بحار الأنوار: ج 16 ص 280 ح 122.
40) کنز العمال: ج 11 ص 475 ح 32233 عن ابن عبّاس.
41) کنز العمال: ج 11 ص 477 ح 32248 نقلاً عن الدیلمی عن أنس.
42) کنز العمال: ج 11 ص 425 ح 31993 نقلاً عن ابن سعد.
43) بصائر الدرجات: ص 420 ح 8 عن زراره عن الإمام الباقر علیه السلام، بحار الأنوار: ج 16 ص 172 ح 7.
44) کنز العمال: ج 11 ص 477 ح 32249 نقلاً عن عبدالرزّاق عن عائشة.
45) کنز العمال: ج 11 ص 477 ح 32251 نقلاً عن صحیح مسلم.
46) کنز العمال: ج 11 ص 477 ح 32250 عن ابن عبّاس.
47) ذکر ابن هشام فی سیرته فی غزوة اُحد: . . . فلم یَزَل الناس برسول الله صلى الله علیه و آله، الذین کان من أمرهم حبُّ لقاء القوم، حتّى دخل رسول الله صلى الله علیه و آله بیته فلبس لأمَتَهُ، وذلک یوم الجمعة حینفرغ من الصلاة. . . ثمّ خرج علیهم، وقد ندم الناس، وقالوا: استکرهنا رسول الله صلى الله علیه و آله ولم یکن لنا ذلک. فلمّا خرج علیهم رسول الله صلى الله علیه و آله قالوا: یا رسول الله استکرَهناک ولم یکن ذلک لنا، فإنشئت فاقعد صلّىالله علیک، فقال رسول الله صلى الله علیه و آله: «ماینبغی لنبیّ إذا لبس لأمَتَهُ أن یضعها حتّى یقاتل، فخرج رسول الله صلى الله علیه و آله فی ألفٍ من أصحابه (سیرة ابن هشام: ج 3 ص 67 و68).
48) کنز العمال: ج 11 ص 475 ح 32232 عن جابر.
49) کنز العمال: ج 4 ص 11 ح 9242 نقلاً عن عبد بن عمیر.
50) کنز العمال: ج 11 ص 494 ح 32326 عن بشر بن حزن النصری.
51) کنز العمال: ج 4 ص 11 ح 9243.
52) قصص الأنبیاء: ص 285 ح 378، بحار الأنوار: ج 16 ص 224 ح 25.
53) ابن هشام، درباره جنگ اُحُد مىگوید: . . . کسانى که شیفته رویارویى با دشمن بودند، همچنان به پیامبر خدا اصرار مىورزیدند، تا آن که پیامبر خدا بعد از نماز جمعه آن روز جمعه بود به خانهاش رفت و جامه رزم پوشید و به میان مردم آمد؛ امّا مردم، پشیمان شده بودند و مىگفتند: ما پیامبر خدا را مجبور کردیم و نباید این کار را مىکردیم. پس چون پیامبر خدا به میان آنان آمد، گفتند: اى پیامبر خدا! ما شما را بر خلاف میلتان به این کار وا داشتیم و نباید این کار را مىکردیم. بنا بر این درود خدا بر شما باد اگر مىخواهید به جنگ نروید، اختیار با شماست. امّا پیامبر خدا فرمود: «هیچ پیامبرى را نسزد که چون جامه رزم پوشید، آن را فرو گذارد، مگر این که بجنگد» . پس، پیامبر خدا با هزار تن از اصحاب و یاران خود رهسپار جنگ شد.
54) قصص الأنبیاء: ص 284 ح 377، بحار الأنوار: ج 16 ص 223 ح 24.
55) تنبیه الخواطر: ج 1 ص 29.
56) الطبقات الکبرى: ج 1 ص 398 عن ثابت بن أنس.
57) آل عمران:68.
58) کنز العمال: ج 4 ص 310 ح 10647 نقلاً عن الدیلمی عن ابن عبّاس.