4 / 1
الحَثُّ عَلَى التِّجارَةِ
10159.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : البَرَکَةُ عَشَرَةُ أجزاءٍ ، تِسعَةُ أعشارِها فِی التِّجارَةِ ، وَالعُشرُ الباقی فِی الجُلودِ.(1)
10160.الخصال : رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله أنَّهُ قالَ : تِسعَةُ أعشارِ الرِّزقِ فِی التِّجارَةِ ، وَالجُزءُ الباقی فِی السّابِیاءِ. یَعنِی الغَنَمَ.(2)
10161.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : إنَّ البَرَکَةَ فِی التِّجارَةِ ، ولا یُفقِرُ اللّه ُ صاحِبَها إلّا تاجِرا حالِفا.(3)
10162.عنه صلى الله علیه و آله : الفُقَراءُ أصدِقاءُ اللّه ِ تَعالى ، ورَأسُ مالِهِمُ اللَّیلُ وَالنَّهارُ ، فَطوبى لِمَنِ اتَّجَرَ قَبلَ أن یَذهَبَ رَأسُ مالِهِ.(4)
10163.عنه صلى الله علیه و آله : إنَّ أطیَبَ الکَسبِ کَسبُ التُّجّارِ الذینَ إذا حَدَّثُوا لم یَکذِبُوا ، وإذا ائتُمِنُوا لم یَخُونُوا ، وإذا وَعَدُوا لم یُخلِفُوا ، وإذا اشتَرَوا لم یَذُمُّوا ، وإذا باعُوا لم یُطرُوا ، وإذا کانَ علَیهِم لم یَمطُلُوا ، وإذا کانَ لَهُم لَم یُعَسِرُوا.(5)
4 / 1
تشویق به بازرگانى
10159.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : برکت ، ده بخش دارد. نُه دهمِ آن ، در بازرگانى است و یک دهمِ باقى مانده ، در دامدارى.
10160.الخصال: از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله روایت شده که فرمود : «نُه دهمِ روزى ، در بازرگانى است و بخش باقى مانده ، در دامدارى».
10161.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : همانا برکت در بازرگانى است و خداوند ، بازرگان را به فقر دچار نمى کند ، مگر آن که [به دروغ] سوگند یاد کند.
10162.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : فقیران ، دوستان خداى متعال هستند و سرمایه شان روز و شب است. خوشا به آن کس که پیش از نابود شدن سرمایه اش ، به بازرگانى بپردازد !(6)
10163.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : همانا پاکیزه ترین پیشه ، پیشه بازرگانانى است که چون سخن مى گویند ، لب به دروغ نمى گشایند ؛ هر گاه امین شمرده شوند ، خیانت نمى ورزند ؛ زمانى که وعده دهند ، پیمان نمى شکنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نمى زنند ؛ چون بفروشند ، بازارگرمى نمى کنند ؛ هر گاه مدیون شوند ، [در پرداخت دین] امروز و فردا نمى کنند ؛ و هر گاه طلبکار شدند ، [بر بدهکار] تنگ نمى گیرند.
4 / 2
النَّهیُ عَنِ الِاحتِکارِ
10164.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : لا یَحْتَکِرُ إلّا الخَوّانونَ.(7)
10165.عنه صلى الله علیه و آله : لا یَحْتَکِرُ إلّا خاطئٌ.(8)
10166.عنه صلى الله علیه و آله : المُحْتَکِرُ مَلْعونٌ.(9)
10167.عنه صلى الله علیه و آله : المُحتَکِرُ فی سُوقِنا کالمُلْحِدِ فی کِتابِ اللّه ِ.(10)
10168.عنه صلى الله علیه و آله : یَقومُ المُحتَکِرُ مَکْتوبٌ بَینَ عَیْنَیهِ : یا کافِرُ ، تَبَوّأْ مَقْعدَکَ مِن النّارِ!(11)
10169.عنه صلى الله علیه و آله : بِئسَ العَبدُ المُحتَکِرُ ، إنْ أرْخَصَ اللّه ُ تعالى الأسْعارَ حَزِنَ ، وإنْ أغْلاها اللّه ُ فَرِحَ.(12)
10170.عنه صلى الله علیه و آله : مَن جَمعَ طَعاما یَتَربّصُ بهِ الغَلاءَ أربَعینَ یَوما فقد بَرِئَ من اللّه ِ وبَرِئَ اللّه ُ مِنهُ.(13)
10171.عنه صلى الله علیه و آله : أیُّما رجُلٍ اشْتَرى طَعاما فکَبسَهُ أربَعینَ صَباحا یُریدُ بهِ غَلاءَ المُسلِمینَ ، ثُمَّ باعَهُ فتَصدّقَ بثَمنِهِ لَم یَکُنْ کَفّارَةً لِما صَنَعَ.(14)
4 / 2
نهى از احتکار
10164.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : کسى جز خیانتکاران، احتکار نمى کند.
10165.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : کسى جز گنهکار، دست به احتکار نمى زند.
10166.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : محتکر، ملعون (به دور از رحمت خدا) است.
10167.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : کسى که در بازار ما دست به احتکار زند ، به منزله کسى است که کتاب خدا را انکار کند.
10168.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : در قیامت ، بر پیشانىِ محتکر ، نوشته شده است : «اى کافر! جایگاهت دوزخ باد!».
10169.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بد بنده اى است محتکر! اگر خداوند متعال قیمت ها را کاهش دهد، او اندوهگین مى شود و اگر گران کند ، شاد مى گردد.
10170.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس خوراکى را به امید گران شدن ، چهل روز انبار کند ، از خداوند بیزارى جسته و خدا نیز از او بیزار است.
10171.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس خوراکى را بخرد و براى این که آن را به مسلمانانْ گران بفروشد ، چهل روز انبار کند ، اگر [پس از چهل روز ،] آن را بفروشد و همه درآمد آن را هم صدقه بدهد ، کفّاره گناه او نخواهد شد.
10172.عنه صلى الله علیه و آله : مَنِ احْتَکَرَ فَوقَ أربَعینَ یَوما ، فإنَّ الجَنّةَ تُوجَدُ رِیحُها مِن مَسیرَةِ خَمسِمائةِ عامٍ ، وإنّهُ لَحَرامٌ علَیهِ.(15)
10173.عنه صلى الله علیه و آله : مَنِ احْتَکَرَ طَعاما على اُمَّتی أربَعینَ یَوما وتَصَدّقَ بهِ لَم تُقْبَلْ مِنهُ.(16)
10174.عنه صلى الله علیه و آله : مَنِ احتَکَرَ عَلَى المُسلِمینَ طَعاما ضَرَبَهُ اللّه ُ بِالجُذامِ وَالإِفلاسِ.(17)
10175.عنه صلى الله علیه و آله : کُلُّ حُکرَةٍ تَضُرُّ بِالنّاسِ وتُغلِی السِّعرَ عَلَیهِم فَلا خَیرَ فیها.(18)
10176.عنه صلى الله علیه و آله : یُکرَهُ أن یُحتَکَرَ الطَّعامُ ویُذَرُ النّاسُ لا شَیءَ لَهُم.(19)
10177.عنه صلى الله علیه و آله : الجالِبُ مَرزوقٌ ، وَالمُحتَکِرُ مَلعونٌ.(20)
10178.عنه صلى الله علیه و آله : مَن تَمَنَّى الغَلاءَ عَلى اُمَّتی لَیلَةً ، أحبَطَ اللّه ُ عَمَلَهُ أربَعینَ سَنَةً.(21)
10179.عنه صلى الله علیه و آله : یُحشَرُ الحاکِرونَ وقَتَلَةُ الأَنفُسِ فی دَرَجَةٍ ، ومَن دَخَلَ فی شَیءٍ مِن سِعرِ المُسلِمینَ یُغلیهِ عَلَیهِم کانَ حَقّا عَلَى اللّه ِ أن یُعَذِّبَهُ فی مُعظَمِ النّارِ یَومَ القِیامَةِ.(22)
10180.المستدرک على الصحیحین عن أبی اُمامة : نَهى رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله أن یُحتَکَرَ الطَّعامُ.(23)
10172.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس بیش از چهل روز احتکار کند، بوى بهشت ـ که از مسافت پانصد سال به مشام مى رسد ـ بى تردید بر او حرام است.
10173.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس خوراکى را بر امّت من چهل روز احتکار کند ، اگر همه آن را هم صدقه بدهد، از او پذیرفته نمى شود.
10174.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس خوراک مسلمانان را احتکار کند ، خداوند ، او را به جذام و ورشکستگى تنبیه مى فرماید.
10175.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر انبار کردنى که به مردم زیان برسانَد و قیمت ها را به ضرر ایشان گران کند ، خیرى در آن نیست.
10176.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : مایه بیزارى است که خوراکى احتکار شود و مردم به حال خود رها گردند ، در حالى که چیزى از آن نداشته باشند.
10177.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : طلب کننده روزى ، رزق مى یابد و احتکار کننده ، ملعون است.
10178.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس یک شب گرانى را براى امّت من بخواهد ، خداوند ، عملِ چهل سالش را تباه مى سازد.
10179.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : [به روز قیامت ،] احتکار کنندگان و قاتلان مردم ، در یک رتبه برانگیخته مى شوند. و هر کس در بخشى از [بازار و] قیمت [کالاهاى] مسلمانان راه یابد تا آن را بر ایشان گران کند ، سزاوار است که خداوند در روز قیامت ، او را در بخش بزرگِ آتش در آورَد.
10180.المستدرک على الصحیحین ـ به نقل از ابو اُمامه ـ: پیامبر خدا از احتکار کردن خوراک ، باز مى داشت.
10181.الإمام زین العابدین علیه السلام : مَرَّ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله بِالمُحتَکِرینَ فَأَمَرَ بِحُکرَتِهِم أن تُخرَجَ إلى بُطونِ الأَسواقِ وحَیثُ تَنظُرُ الأَبصارُ إلَیها، فَقیلَ لِرَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : لَو قَوَّمتَ عَلَیهِم! فَغَضِبَ علیه السلام حَتّى عُرِفَ الغَضَبُ فی وَجهِهِ وقالَ : أنَا اُقَوِّمُ عَلَیهِم؟! إنَّمَا السِّعرُ إلَى اللّه ِ عز و جلیَرفَعُهُ إذا شاءَ ویَخفِضُهُ إذا شاءَ.(24)
4 / 3
ما وَردَ فِی التَّسعیرِ
أ ـ المُسَعِّرُ هُوَ اللّه ُ عز و جل
10182.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : أنَا لا اُسَعِّرُ ؛ فَإِنَّ اللّه َ تَعالى هُوَ المُسَعِّرُ.(25)
10183.عنه صلى الله علیه و آله : الغَلاءُ وَالرُّخصُ جُندانِ مِن جُنودِ اللّه ِ تَعالى ، یُسَمّى أحَدُهُما : الرَّغبَةَ ، وَالآخَرُ : الرَّهبَةَ ، فَإِذا أرادَ اللّه ُ تَعالى أن یُغلِیَهُ قَذَفَ الرَّغبَةَ فی صُدورِ التُّجّارِ فَرَغِبوا فیهِ فَحَبَسوهُ ، وإذا أرادَ أن یُرخِصَهُ قَذَفَ الرَّهبَةَ فی صُدورِ التُّجّارِ فَأَخرَجوهُ مِن أیدیهِم.(26)
ب ـ اِمتِناعُ النَّبِیِّ عَنِ التَّسعیرِ
10184.اُسد الغابة عن ابن نضلة : إنَّهُم قالوا لِلنَّبِیِّ صلى الله علیه و آله فی عامِ سَنَةٍ : سَعِّر لَنا یا رَسولَ اللّه ِ ، فَقالَ : لا یَسأَلُنِی اللّه ُ عَن سُنَّةٍ أحدَثتُها فیکُم لَم یَأمُرنی بِها ، ولکِن سَلُوا اللّه َ مِن فَضلِهِ.(27)
10185.الإمام الصادق علیه السلام : نَفِدَ الطَّعامُ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ، فَأَتاهُ المُسلِمونَ فَقالوا: یا رَسولَ اللّه ِ ، قَد نَفِدَ الطَّعامُ ولَم یَبقَ مِنهُ شَیءٌ إلّا عِندَ فُلانٍ ، فَمُرهُ یَبیعُهُ النّاسَ. قالَ : فَحَمِدَ اللّه َ وأثنى عَلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : یا فُلانُ ، إنَّ المُسلِمینَ ذَکَروا أنَّ الطَّعامَ قَد نَفِدَ إلّا شَیئا عِندَکَ ، فَأَخرِجهُ وبِعهُ کَیفَ شِئتَ ، ولا تَحبِسهُ.(28)
10181.امام زین العابدین علیه السلام : پیامبر صلى الله علیه و آله به احتکار کنندگان برگذشت و فرمان داد تا آنچه احتکار کرده اند ، به میان بازار آورده شود ، به گونه اى که تماشاگران آن را ببینند. سپس به پیامبر خدا گفته شد: «خوب بود خود ، براى آنان قیمت تعیین مى کردى». ایشان به خشم آمد ـ چندان که غضب در چهره اش نمود یافت ـ و فرمود: «من براى آنان قیمت تعیین کنم؟ قیمت گذارى ، تنها از آنِ خداست. هر گاه بخواهد ، بالایش مى بَرَد و هر گاه بخواهد ، پایینش مى آورَد».
4 / 3
آنچه درباره قیمت گذارى بیان شده است
الف ـ قیمت گذار ، خداست
10182.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : من، قیمت تعیین نمى کنم ، که همانا قیمت گذار ، خداست.
10183.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : گرانى و ارزانى، دو سپاه از سپاهیان خداى متعال هستند. یکى از آنها «خواستارى» نامیده مى شود و دیگرى «بیمناکى». پس هر گاه خداى متعال بخواهد کالایى را گران کند ، خواستارىِ آن را در دل هاى بازرگانان مى اندازد و ایشان در آن، رغبت مى ورزند و در بندش مى کشند ؛ و هر گاه بخواهد آن را ارزان سازد ، بیمناکى از آن را در دل هاى بازرگانان مى اندازد و ایشان، آن را از کفِ خویش بیرون مى کنند.
ب ـ خوددارىِ پیامبر از قیمت گذارى
10184.اُسد الغابة ـ به نقل از ابن نضله ـ: در سال قحطى ، ایشان به پیامبر صلى الله علیه و آله گفتند : اى پیامبر خدا! براى ما قیمت تعیین کن. فرمود: «خداوند، مرا به سبب بر نهادن سنّتى در میان شما که مرا به آن امر نفرموده ، بازخواست نخواهد کرد ؛ لیکن فضل خدا را طلب کنید [تا قحط سالى از شما بگذرد]».
10185.امام صادق علیه السلام : در دوران پیامبر صلى الله علیه و آله ، [یک بار] خوراکْ نایاب شد. مسلمانان نزد ایشان آمدند و گفتند: اى پیامبر خدا ! خوراک ، نایاب شده و هیچ چیز از آن باقى نمانده ، مگر نزد فلانى. او را فرمان ده تا آن را به مردم بفروشد. پس پیامبر صلى الله علیه و آله حمد و ثناى خداى را به جاى آورد و سپس فرمود : «اى فلانى! مسلمانان گفته اند که خوراک ، نایاب شده ، جز مقدارى که نزد توست. پس آن را بیرون آور و هر گونه که مى خواهى ، بفروش و آن را در بند نکن».
10186.سنن الترمذی عن أنس بن مالک : غَلَا السِّعُر عَلى عَهدِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ، فَقالوا : یا رَسولَ اللّه ِ ، سَعِّر لَنا ، فَقالَ : إنَّ اللّه َ هُوَ المُسَعِّرُ ، القابِضُ الباسِطُ الرّازِقُ ، وإنّی لَأَرجو أن ألقى رَبّی ولَیسَ أحَدٌ مِنکُم یَطلُبُنی بِمَظلِمَةٍ فی دَمٍ ولا مالٍ.(29)
10187.کتاب من لا یحضره الفقیه : قیلَ لِرَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : لَو سَعَّرتَ لَنا سِعرا فَإِنَّ الأَسعارَ تَزیدُ وتَنقُصُ! فَقالَ صلى الله علیه و آله : ما کُنتُ لِأَلقَى اللّه َ تَعالى بِبِدعَةٍ لَم یُحدِث إلَیَّ فیها شَیئا ، فَدَعوا عِبادَ اللّه ِ یَأکُلُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ ، وإذَا استُنصِحتُم فَانصَحوا.(30)
10188.الإمام علیّ علیه السلام : رُفِعَ الحَدیثُ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله أنَّهُ مَرَّ بِالمُحتَکِرینَ فَأَمَرَ بِحُکرَتِهِم أن تُخرَجَ إلى بُطونِ الأَسواقِ وحَیثُ تَنظُرُ الأَبصارُ إلَیها ، فَقیلَ لِرَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : لَو قَوَّمتَ عَلَیهِم! فَغَضِبَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله حَتّى عُرِفَ الغَضَبُ فی وَجهِهِ ، فَقالَ : أنَا اُقَوِّمُ عَلَیهِم؟! إنَّمَا السِّعرُ إلَى اللّه ِ یَرفَعُهُ إذا شاءَ ویَخفِضُهُ إذا شاءَ.(31)
ج ـ الأَمرُ بِإِقامَةِ الأَسعارِ العادِلَةِ
10189.الإمام علیّ علیه السلام ـ مِن کِتابِهِ لِلأَشتَرِ النَّخَعِیِّ حینَ وَلّا: فَامنَع مِنَ الِاحتِکارِ ؛ فَإِنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله مَنَعَ مِنهُ. وَلیَکُنِ البَیعُ بَیعا سَمحا : بِمَوازینِ عَدلٍ ، وأسعارٍ لا تُجحِفُ بِالفَریقَینِ.(32)
10186.سنن الترمذى ـ به نقل از اَ نَس بن مالک ـ: در روزگار پیامبر خدا ، نرخ ها بالا رفت. گفتند : اى پیامبر خدا! براى ما قیمت تعیین کن. فرمود: «همانا خداوند ، قیمت گذار است و هموست که [روزى ها را] بر مى بندد و مى گشاید و رزق مى بخشد. و هر آینه من امید دارم که خدا را دیدار کنم ، در حالى که هیچ یک از شما در خون یا مال ، از من دادخواهى نکند».
10187.کتاب من لایحضره الفقیه : به پیامبر خدا گفته شد: خوب است براى ما قیمت بگذارى ؛ زیرا قیمت ها بالا مى روند و پایین مى آیند. فرمود: «من ، چنان نیستم که خدا را دیدار کنم ، در حالى که بدعتى نهاده باشم که او مرا در آن مُجاز نفرموده است. پس اجازه دهید که بندگان خدا از [داد و ستد با] یکدیگر روزى بخورند ، و هر گاه از شما اندرز خواستم ، اندرزم دهید».
10188.امام على علیه السلام : سخن به پیامبر صلى الله علیه و آله کشیده شد که ایشان به احتکار گنندگان برگذشت و فرمان داد تا آنچه را احتکار کرده اند ، به میان بازار آورده شود ، به گونه اى که تماشاگران ، آن را ببینند. سپس به پیامبر خدا گفته شد: خوب بود خود ، براى آنان قیمت تعیین مى کردى. ایشان به خشم آمد ـ چندان که غضب در چهره اش نمود یافت ـ و فرمود: «من براى آنان قیمت تعیین کنم؟ قیمت گذارى تنها ، از آنِ خداست. هر گاه بخواهد ، بالایش مى بَرَد و هر گاه بخواهد ، پایینش مى آورَد».
ج ـ فرمانِ جارى کردن قیمت هاى عادلانه
10189.امام على علیه السلام ـ از نامه ایشان به اشتر نخعى ، آن گاه که او را به: از احتکار باز دار ؛ چرا که پیامبر خدا ، آن را منع فرمود. و باید خرید و فروش ، آسان و بر موازین عدل باشد ، با قیمت هایى که نه به فروشنده زیان رسانَد و نه به خریدار.
د ـ استِحبابُ البَیعِ بِسِعرٍ أرخَص صَبرا واحتِسابا
10190.المستدرک على الصحیحین عن الیسع بن المغیرة : مَرَّ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله بِرَجُلٍ بِالسُّوقِ یَبیعُ طَعاما بِسِعرٍ هُوَ أرخَصُ مِن سِعرِ السُّوقِ ، فَقالَ : تَبیعُ فی سوقِنا بِسِعرٍ هُوَ أرخَصُ مِن سِعرِنا ؟ قالَ : نَعَم. قالَ : صَبرا وَاحتِسابا؟ قالَ : نَعَم. قالَ : أبشِر ! فَإِنَّ الجالِبَ إلى سوقِنَا کَالمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللّه ِ ، وَالمُحتَکِرَ فی سوقِنا کَالمُلحِدِ فی کِتابِ اللّه ِ.(33)
د ـ استحباب فروختن به قیمتى پایین تر از قیمت بازار با انگیزه الهى
10190.المستدرک على الصحیحین ـ به نقل از یسع بن مغیره ـ: پیامبر خدا ، در بازار به مردى برگذشت که خوراکى را با قیمتى پایین تر از قیمت بازار مى فروخت. فرمود : «آیا در بازار ما ، با قیمتى کم تر از قیمت ما مى فروشى؟». گفت: آرى. فرمود : «به انگیزه شکیبایى و از خدا پاداش گرفتن؟». گفت: آرى. فرمود : «تو را بشارت باد! همانا آورنده جنس به بازار ما ، همانند جهاد کننده در راه خداست ؛ و احتکار کننده در بازار ما ، همانند کسى است که در کتاب خدا ، کافر شمرده شده است».
نگاهى به احادیث قیمت گذارى
همان گونه که پیش تر در متن اشاره شد ، احادیث قیمت گذارى را مى توان به این سه دسته تقسیم کرد : دسته یکم ، احادیثى که تصریح مى کنند خداوند سبحان ، قیمت گذار و تعیین کننده بهاى کالاهاست. دسته دوم ، احادیثى از پیامبر صلى الله علیه و آله که مضامین احادیث دسته یکم را تأیید مى کنند و به موجب آنها ، ایشان ، پیشنهاد قیمت گذارى اى را که مردم مطرح کردند ، سخت رد کرده ، آن را ستم و بدعت مى شمارد. دسته سوم ، حدیثى که بر استحباب فروختن به قیمتى ارزان تر از قیمت بازار ـ هنگامى که با انگیزه اى خدایى باشد ـ دلالت دارد. احادیث دسته هاى یکم و دوم ، دلالت دارند که در نظام اسلامى ، نمى توان براى کالاها قیمت گذارى کرد و این ، خلاف فرمانى است که امیر مؤمنان به مالک اشتر داد تا قیمت ها را به صورتى عادلانه و دور از اجحاف ، تنظیم نماید. براى روشن شدن مراد از این احادیث و دریافتن معنایى استوار و معیّن از آنها ، پاسخگویى به این سؤالات ، ضرورت دارد : 1. مراد از این که «خداوند سبحان ، قیمت گذار است» ، چیست؟ 2. چرا در زمان خشک سالى ، پیامبر صلى الله علیه و آله قیمت گذارى را مردود دانست و آن را به
سختى رد کرد؟ 3. اگر نظام قیمت گذارى در اسلام مجاز نیست ، چرا امام على علیه السلام فرمان داد که قیمت ها عادلانه و دور از اجحاف ، تنظیم شوند؟
قیمت گذار بودنِ خداوند
مى توان قیمت را به دو گونه تقسیم کرد: طبیعى و غیر طبیعى. قیمت طبیعى ، در چارچوب وضعیت و زمینه هاى واقعى کالا و بازار قرار دارد ؛ مانند : نوع ، تعداد ، سختىِ تولید ، توزیع ، نگهدارى ، تقاضا ، و آنچه در تعیین قیمت حقیقى کالا تأثیر دارد. امّا قیمت غیر طبیعى ، ناشى از وضعیت هاى غیر طبیعى است که فروشنده پدید مى آورَد ؛ مانند احتکار ، تبانى بر قیمتى معیّن ، و ایجاد بازار سیاه. در پرتو این تقسیم بندى ، قیمتِ خدایى ، همان قیمت طبیعى است. ظاهرا روایاتى که قیمت گذارى را به خداوند سبحان نسبت مى دهند ، از این مفهوم حکایت دارند که هر کالایى ، داراى قیمتى برآمده از زمینه هاى واقعى ایجاد و تولید آن کالا در حالت طبیعى بازار است. پس آنچه حاصلِ میزان سختىِ تولید و وضع طبیعى بازار است ، در قیمت طبیعى جلوه مى یابد که به موجب این احادیث ، از جانب خداى سبحان است و چنانچه عوامل غیر طبیعى به میان نیایند ، همین قیمت در بازار رواج مى یابد.
مخالفت پیامبر با قیمت گذارى
دسته بندى دوگانه قیمت که به آن اشاره شد ، جایگاه و وظیفه دولت در مسئله قیمت گذارى را تبیین مى کند. یعنى اگر قیمت گذارى دولتى به معناى پایین آوردن قیمت طبیعى کالا باشد ، در حقیقت ، ستم به تولید کننده و آسیب رسانى به حرکت تولید است. شک نیست که پایین آوردن تولید ، موجب واپس ماندگى اقتصادى است و از این
رو ، دولت حق ندارد قیمت کالاها را پایین تر از قیمت طبیعى ـ که با سختىِ تولید و وضع طبیعى بازار هماهنگ است ـ ، تعیین کند ، حتّى اگر بحران یا کمبودِ کالا پیش آمده باشد ؛ بلکه وظیفه دارد با عوامل غیر طبیعى که قیمت ها را از حدّ طبیعى بالاتر مى برند ، رویارویى کند. بر این اساس ، روشن مى شود که چرا پیامبر صلى الله علیه و آله و امام على علیه السلام با قیمت گذارى مخالفت کرده و ضمنا با احتکار هم ستیزیده اند. این موضعگیرى ، از سویى ، از زیان و ظلم به تولید کننده پیشگیرى مى کند ـ که این ظلم ، خود ، به پایین آمدن سطح تولید مى انجامد ـ و از دیگر سو ، عوامل افزایش بى ضابطه قیمت ها را از میان مى بَرَد. بدین ترتیب ، فقیهانى که قیمت گذارى را به صورت مطلق غیر مجاز شمرده اند ، ظاهرا به این معنا نظر داشته اند.(34)
عادلانه بودن قیمت ها در روزگار امیر مؤمنان علیه السلام
با ملاحظه آنچه گذشت ، روشن مى شود که فرمان امیر مؤمنان علیه السلام به مالک براى آسان سازى خرید و فروش با موازین عادلانه و قیمت هاى متناسب با حقّ
فروشنده و مشترى ، نه تنها با موضع پیامبر صلى الله علیه و آله در مخالفت با قیمت گذارى منافات ندارد ، بلکه در همان سمت و سو ؛ لیکن از زاویه رویارویى با عوامل مؤثّر در افزایش بى ضابطه قیمت هاست. به بیان روشن تر: فرمان امام على علیه السلام به مالک اشتر ، تأکیدى است بر این که داد و ستد باید آسان باشد و قیمت ها با موازین عادلانه تنظیم گردد. بدین جهت ، امام علیه السلام به وى فرمان نداده که قیمت ها را پایین آورَد و تردیدى نیست که تنظیم قیمت ها با موازین عادلانه به معناى زیان رساندن به تولید کننده یا فروشنده نیست ؛ بلکه همان سان که امام ، خود ، در فرمانش تصریح فرموده ، هدف ، آن است که قیمت ها به گونه اى تنظیم گردند که نه به فروشنده و نه به مشترى ستم روا نشود ، و این ، تنها هنگامى جامه تحقّق مى پوشد که دولت ، زمینه مناسب را براى عرضه کالا به قیمت طبیعى فراهم آورَد. بر همین پایه است که شمارى از فقیهان ، فتوا داده اند که در صورت اجحافِ فروشنده ، حاکم مى تواند به قیمت گذارى بپردازد.(35) اگر با دقّت به این تحلیل بپردازیم ، مى توان گفت که فتواى جایز نبودنِ
قیمت گذارى ، به قیمت گذارى در مقابل قیمت طبیعى نظر دارد ؛ امّا فتواى جواز ، مربوط به قیمت گذارى و تعیین قیمت خاص در مقابل قیمت غیر طبیعى ، به انگیزه رویارویى با عوامل ساختگى و ماوراى افزایش قیمت ها به صورت وهمى و غیر واقعى است. بر این مبنا ، میان فتواى فقیهان درباره قیمت گذارى ، ناسازگارى یافت نمى شود.
4 / 4
ما یَنبَغی لِلبائِعِ
أ ـ البَیعُ بِسِعرِ الیَومِ
10191.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : مَن جَلَبَ طَعاما فَباعَهُ بِسِعرِ یَومِهِ فَکَأَنَّما تَصَدَّقَ بِهِ.(36)
10192.عنه صلى الله علیه و آله : ما مِن جالِبٍ یَجلِبُ طَعاما إلى بَلَدٍ مِن بِلادِ المُسلِمینَ فَیَبیعُهُ بِسِعرِ یَومِهِ ، إلّا کانَت مَنزِلَتُهُ عِندَ اللّه ِ مَنزِلَةَ الشَّهیدِ.(37)
ب ـ الإِرجاحُ فِی الوَزنِ
10193.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : إذا وَزَنتُم فَأَرجِحوا.(38)
10194.سنن أبی داوود عن سوید بن قیس : جَلَبتُ أنَا ومَخرَمَةُ العَبدِیُّ بَزّا مِن هَجَرَ ، فَأَتَینا بِهِ مَکَّةَ ، فَجاءَنا رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَمشی ، فَساوَمَنا بِسَراویلَ فَبِعناهُ ، وثَمَّ رَجُلٌ یَزِنُ بِالأَجرِ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : زِن وأرجِح.(39)
10195.سنن الدارمی عن محارب : سَمِعتُ جابِرا أنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وَزَنَ لَهُ دَراهِمَ فَأَرجَحَها.(40)
10196.سنن النسائی عن أبی صفوان : بِعتُ مِن رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله سَراویلَ قَبلَ الهِجرَةِ ، فَأَرجَحَ لی.(41)
4 / 4
آنچه براى فروشنده سزاوار است
الف ـ فروش کالا به قیمت روز
10191.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس خوراکى را به بازار آورده ، به قیمت روز بفروشد ، گویى آن را صدقه داده است.
10192.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : نیست کسى که خوراکى را در سرزمین مسلمانان از جایى به جایى برده ، به قیمت روز بفروشد ، مگر این که جایگاهش نزد خدا هم رتبه شهید است.
ب ـ مایل گرفتنِ کفه ترازو
10193.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر گاه وزن مى کنید ، کفه ترازو را [به سود مشترى] مایل بگیرید.
10194.سنن أبى داوود ـ به نقل از سُوَید بن قیس ـ: من و مَخرمه عَبدى ، قدرى جامه هاى کتانى از سرزمین هَجَر به مکّه آوردیم. پیامبر خدا ، قدم زنان بر ما برگذشت و پس از مذاکره بر قیمت شلوارى ، آن را از ما خرید. آن جا مردى بود که اجرت مى گرفت و اجناس را وزن مى کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله به وى فرمود: «وزن کن و کفه ترازویت را مایل بگیر (به سود مشترى وزن کن)».
10195.سنن الدارمى ـ به نقل از محارب ـ: از جابر شنیدم که پیامبر خدا براى وى ، چند درهم را وزن کرد و کفه را [به سود مشترى ،] مایل گرفت.
10196.سنن النسائى ـ به نقل از ابو صفوان ـ: پیش از هجرت ، از پیامبر خدا شلوارى خریدم. ایشان ، سود مرا ترجیح داد.
4 / 5
ما لا یَنبَغی لِلبائِعِ
أ ـ المُغالاةُ فِی الرِّبحِ
10197.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : لَیسَ مِنَ المُروءَةِ الرِّبحُ عَلَى الإِخوانِ.(42)
ب ـ البَیعُ عَلى بَیعِ أخیهِ
10198.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : لا یَبیعُ الرَّجُلُ عَلى بَیعِ أخیهِ ، ولا یَسومُ عَلى سَومِ أخیهِ.(43)
10199.عنه صلى الله علیه و آله : لا یَبِع بَعضُکُم عَلى بَیعِ بَعضٍ ، ولا یَخطُب بَعضُکُم عَلى خِطبَةِ بَعضٍ.(44)
10200.عنه صلى الله علیه و آله : لا یَبیعُ بَعضُکُم عَلى بَیعِ أخیهِ.(45)
10201.عنه صلى الله علیه و آله : لا یَبتاعُ المَرءُ عَلى بَیعِ أخیهِ. ولا تَناجَشوا.(46)
ج ـ الحَلفُ
10202.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : الحَلفُ مَنفَقَةٌ لِلسِّلعَةِ ؛ مَمحَقَةٌ لِلبَرَکَةِ.(47)
10203.عنه صلى الله علیه و آله : الیَمینُ تُنَفِّقُ السِّلعَةَ ، وتَمحَقُ البَرَکَةَ. وإنَّ الیَمینَ الفاجِرَةَ لَتَدَعُ الدِّیارَ مِن أهلِها بَلاقِعَ.(48)
4 / 5
آنچه براى فروشنده سزاوار نیست
الف ـ سود بسیار گرفتن
10197.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : سود گرفتن از دوستان ، جوان مردانه نیست.
ب ـ بر معامله برادر مؤمن در آمدن
10198.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : انسان بر معامله برادر [مؤمن] خود ، معامله نمى کند و بر پیشْ معامله وى ، پیشْ معامله نمى نماید.
10199.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : مبادا یکى از شما بر معامله دیگرى معامله ورزد و بر خواستگارىِ دیگرى در آیَد.
10200.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : کسى از شما بر معامله برادر [مؤمن] خود ، معامله نکند.
10201.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : انسان بر معامله برادر [مؤمن] خود ، در نمى آید. قیمت کالا را در رقابت با هم بالا نبرید.
ج ـ سوگند خوردن
10202.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : سوگند خوردن ، مایه رواج کالا ، ولى از میان رفتنِ برکت است.
10203.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : سوگند ، کالا را رواج مى دهد ؛ ولى برکت را محو مى کند. همانا سوگند ناروا ، سبب مى شود که سرزمین ، خالى از ساکنان و خشک و بى آب و گیاه شود.
10204.عنه صلى الله علیه و آله : وَیلٌ لِتُجّارِ اُمَّتی مِن «لا وَاللّه ِ» و «بَلى وَاللّه ِ»!(49)
4 / 6
ما یَحرُمُ فِی المُعامَلَةِ
أ ـ الرِّبا
الکتاب
» یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأْکُلُواْ الرِّبَواْ أَضْعَـفًا مُّضَـعَفَةً وَاتَّقُواْ الله لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ «.(50)
» الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَواْ لَا یَقُومُونَ إِلَا کَمَا یَقُومُ الَّذِى یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَـنُ مِنَ الْمَسِّ ذَ لِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَواْ وَأَحَلَّ الله الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَواْ فَمَن جَآءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَى فَلَهُ مَاسَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى الله وَمَنْ عَادَ فَأُوْلَـئِکَ أَصْحَـبُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَــلِدُونَ «.(51)
» یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ الله وَذَرُواْ مَا بَقِىَ مِنَ الرِّبَواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ – فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ الله وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُءُوسُ أَمْوَ لِکُمْ لَا تَظْـلِمُونَ وَلَا تُظْـلَمُونَ – وَإِن کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَیْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ «.(52)
الحدیث
10205.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : مَن أکَلَ الرِّبا مَلَأَ اللّه ُ بَطنَهُ مِن نارِ جَهَنَّمَ بِقَدرِ ما أکَلَ ، وإنِ اکتَسَبَ مِنهُ مالاً لا یَقبَلُ اللّه ُ تَعالى مِنهُ شَیئا مِن عَمَلِهِ ، ولَم یَزَل فی لَعنَةِ اللّه ِ وَالمَلائِکَةِ ما کانَ عِندَهُ مِنهُ قیراطٌ.(53)
10204.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : واى بر بازرگانان امّت من از «نه ، به خدا سوگند» و «آرى ، به خدا سوگند» [گفتن] !
4 / 6
آنچه در معامله حرام است
الف ـ رِبا
قرآن
«اى کسانى که ایمان آورده اید! ربا را [با سودِ] چندین برابر مخورید و از خدا پروا کنید. باشد که رستگار شوید».
«کسانى که ربا مى خورند، [از قبر] بر نمى خیزند ، مگر مانند برخاستنِ کسى که شیطان بر اثر تماس، آشفته سَرَش کرده است. این ، بدان سبب است که آنان گفتند: داد و ستد ، صرفاً مانند رباست ، و حال آن که خداوند ، داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانیده است. پس، هر کس اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسید و [از رباخوارى] باز ایستاد، آنچه گذشته، از آنِ اوست و کارش به خدا واگذار مى شود ؛ و کسانى که [به رباخوارى] باز گردند، آنان ، اهل آتش اند و در آن ، ماندگار خواهند بود».
«اى کسانى که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید؛ و اگر مؤمنید، آنچه از ربا باقى مانده است ، وا گذارید. و اگر [چنین] نکردید، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاسته اید؛ و اگر توبه کنید، سرمایه هاى شما از خودتان است. نه ستم مى کنید و نه ستم مى بینید. و اگر [بدهکارتان] تنگ دست باشد، پس تا [هنگام] گشایش، مهلتى [به او] بدهید و [اگر به راستى ، قدرت پرداخت ندارد،] بخشیدن آن براى شما بهتر است ، اگر بدانید».
حدیث
10205.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس ربا بخورَد ، خداوند به همان اندازه که ربا خورده ، درونش را از آتش جهنّم پُر مى کند ؛ و اگر از ربا مالى به دست آورد و با آن مال ، کارى انجام دهد ، خداوند متعال آن را نمى پذیرد ؛ و او همواره تا وقتى که ذرّه اى از مال ربا نزدش باشد ، از لعنت خدا و فرشتگان نصیب دارد.
10206.عنه صلى الله علیه و آله : إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتی مِن بَعدی هذِهِ المَکاسِبُ الحَرامُ ، وَالشَّهوَةُ الخَفِیَّةُ ، وَالرِّبا.(54)
10207.عنه صلى الله علیه و آله : سَیَستَحِلُّ اُمَّتِیَ الرِّبا بِالبَیعِ ، وَالخَمرَ بِالنَّبیذِ ، وَالسُّحتَ بِالهَدِیَّةِ ، وَالبَخسَ بِالزَّکاةِ(55) ، فَعِندَ ذلِکَ یُملى لَهُم لِیَزدادوا إثما ، فَإِذا کانَ ذلِکَ تَکونُ عِبادَةُ اللّه ِ استِطالَةً عَلَى النّاسِ.(56)
10208.عنه صلى الله علیه و آله : ثَلاثَةٌ هُم حُدّاثُ اللّه ِ عز و جل یَومَ القِیامَةِ : رَجُلٌ لَم یَمشِ بَینَ اثنَینِ بِمِراءٍ قَطُّ ، ورَجُلٌ لَم یُحَدِّث نَفسَهُ بِزِنا ، ورَجُلٌ لَم یَخلِط کَسبَهُ بِرِبا قَطُّ.(57)
10209.الإمام علیّ علیه السلام : نَهى [رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله] عَن أکلِ الرِّبا ، وشَهادَةِ الزّورِ ، وکِتابَةِ الرِّبا.(58)
راجع : ج 8 ص 602 (الفصل العشرون : الربا).
ب ـ الکَذِب
10210.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : ثَلاثَةٌ لا یَنظُرُ اللّه ُ إلَیهِم… وَالمُزَکّی سِلعَتَهُ بِالکَذِبِ.(59)
10211.عنه صلى الله علیه و آله : إذَا التّاجِرانِ صَدَقا بورِکَ لَهُما ، فَإِذا کَذَبا وخانا لَم یُبارَک لَهُما.(60)
10212.المعجم الکبیر عن واثلة بن الأسقع : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَخرُجُ إلَینا وکُنّا تُجّارا ، وکانَ یَقولُ : یا مَعشَرَ التُّجّارِ ، إیّاکُم وَالکَذِبَ!(61)
10206.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بر امّت خویش پس از خودم ، بیش از همه از اینها مى ترسم : این پیشه هاى حرام ، شهوت پنهان ، و ربا.
10207.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : زود است که امّت من ، ربا را به نام معامله ، شراب را به نام آب انگور ، رشوه را به نام هدیه ، و بخشش ناچیز را به نام زکات ، حلال خواهند شِمُرد ! و آن گاه ، بدانان فرصت داده مى شود تا بر گناه خویش بیفزایند. و چون چنین شود ، براى مردم ، عبادت خدا خسته کننده شمرده مى شود.
10208.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : سه تن در روز قیامت با خداوند ، هم سخن اند : کسى که هرگز براى سخن چینى میان دو نفر ، رفت و آمد نکرده ؛ کسى که با خود درباره زنا نیندیشیده ؛ و کسى که پیشه اش را هرگز با ربا نیامیخته است.
10209.امام على علیه السلام : [پیامبر خدا] از خوردنِ ربا ، گواهى دادن ناروا ، و مکتوب کردنِ [قراردادِ] ربا نهى فرمود.
ر. ک : ج 8 ص 603 (فصل بیستم : ربا).
ب ـ دروغ
10210.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : سه تن هستند که خداوند به ایشان نظر نمى فرماید :… و آن کس که کالایش را به دروغ بیاراید.
10211.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر گاه دو بازرگان راستى پیشه کنند ، براى آنان ، برکت به بار مى آید ؛ و هر گاه ناراستى ورزند و خیانت کنند ، از برکت ، بى نصیب خواهند شد.
10212.المعجم الکبیر ـ به نقل از واثلة بن اسقع ـ: ما بازرگانانى بودیم و پیامبر خدا بر ما وارد مى شد و مى فرمود : «اى گروه تاجران! از دروغ بپرهیزید».
ج ـ الغِشّ
10213.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : مَن غَشَّ أخاهُ المُسلِمَ نَزَعَ اللّه ُ مِنهُ بَرَکَةَ رِزقِهِ ، وأفسَدَ عَلَیهِ مَعیشَتَهُ ، ووَکَلَهُ إلى نَفسِهِ.(62)
10214.سنن ابن ماجة عن أبی الحمراء : رَأَیتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله مَرَّ بِجَنَباتِ رَجُلٍ عِندَهُ طَعامٌ فی وِعاءٍ ، فَأَدخَلَ یَدَهُ فیهِ ، فَقالَ : لَعَلَّکَ غَشَشتَ! مَن غَشَّنا فَلَیسَ مِنّا.(63)
10215.صحیح المسلم عن أبی هریرة : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله مَرَّ عَلى صُبرَةِ طَعامٍ ، فَأَدخَلَ یَدَهُ فیها ، فَنالَت أصابِعُهُ بَلَلاً ، فَقالَ : ما هذا یا صاحِبَ الطَّعامِ؟ قالَ : أصابَتهُ السَّماءُ ، یا رَسولَ اللّه ِ! قالَ: أفَلا جَعَلتَهُ فَوقَ الطَّعامِ کَی یَراهُ النّاسُ؟! مَن غَشَّ فَلَیسَ مِنّی.(64)
10216.سنن أبی داوود عن أبی هریرة : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله مَرَّ بِرَجُلٍ یَبیعُ طَعاما ، فَسَأَلَهُ : کَیفَ تَبیعُ؟ فَأَخبَرَهُ ، فَاُوحِیَ إلَیهِ أن أدخِل یَدَکَ فیهِ ، فَأَدخَلَ یَدَهُ فیهِ ، فَإِذا هُوَ مَبلولٌ ، فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : لَیسَ مِنّا مَن غَشَّ.(65)
10217.کنز العمّال عن مکحول : مَرَّ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله بِرَجُلٍ یَبیعُ طَعاما قَد خَلَطَ جَیِّدا بِقَبیحٍ ، فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله : ما حَمَلَکَ عَلى ما صَنَعتَ؟ فَقالَ : أرَدتُ أن یَنفُقَ ، فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله : مَیِّز کُلَّ واحِدٍ مِنهُما عَلى حِدَةٍ ؛ لَیسَ فی دینِنا غِشٌّ.(66)
ج ـ فریبکارى
10213.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس با برادر مسلمانش فریبکارى کند ، خداوند ، برکتِ روزى اش را از او مى گیرد و گذران زندگى اش را تباه مى سازد و او را به خود وا مى گذارَد.
10214.سنن ابن ماجة ـ به نقل از ابو حمراء ـ: پیامبر خدا را دیدم که نزد مردى رفت که غذایى در ظرفى پیش خود نهاده بود. پس دست خویش را در آن کرد و فرمود: «احتمالاً فریبى به کار برده اى! هر کس با ما فریبکارى کند ، از ما نیست».
10215.صحیح مسلم ـ به نقل از ابو هریره ـ: پیامبر خدا بر پُشته اى گندم برگذشت. دست در آن فرو برد و انگشتش تَر شد. فرمود: «اى صاحب گندم! این تَرى چیست؟». گفت: اى پیامبر خدا! آب آسمان بر آن باریده است. فرمود: «پس چرا آن را بالاىِ گندم نگذاشته اى تا مردم آن را ببینند ؟ هر کس فریبکارى کند ، از من نیست».
10216.سنن أبى داوود ـ به نقل از ابو هریره ـ: پیامبر خدا بر مردى گذشت که گندم مى فروخت. از وى پرسید: «چگونه مى فروشى؟». آن مرد ، چگونگى را باز گفت. به پیامبر صلى الله علیه و آله وحى شد که دستش را در آن گندم فرو بَرَد. دستش را در آن فرو بُرد و دید که گندم ، خیس است. فرمود: «هر که فریبکارى کند ، از ما نیست».
10217.کنز العمّال ـ به نقل از مکحول ـ: پیامبر خدا به مردى برگذشت که گندم مى فروخت و خوب و بد را با هم در آمیخته بود. پیامبر صلى الله علیه و آله به وى فرمود: «چرا چنین کرده اى؟». گفت: مى خواستم رونق بپذیرد. پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: «هر یک از آن دو را جدا از هم قرار بده. در دین ما ، فریب راه ندارد».
د ـ التَّطفیف
الکتاب
» وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ – الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ – وَ إِذَا کَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ «.(67)
» وَ یَـقَوْمِ أَوْفُواْ الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْیَآءَهُمْ وَ لَا تَعْثَوْاْ فِى الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ «.(68)
» وَ إِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَـقَوْمِ اعْبُدُواْ الله مَا لَکُم مِّنْ إِلَـهٍ غَیْرُهُ وَ لَا تَنقُصُواْ الْمِکْیَالَ وَ الْمِیزَانَ إِنِّى أَرَاکُم بِخَیْرٍ وَ إِنِّى أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُّحِیطٍ «.(69)
الحدیث
10218.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : إذا طَفَّفَت اُمَّتی مِکیالَها ومیزانَها ، وَاختانوا ، وخَفَرُوا الذِّمَّةَ ، وطَلَبوا بِعَمَلِ الآخِرَةِ الدُّنیا ؛ فَعِندَ ذلِکَ یُزَکّونَ أنفُسَهُم ویُتَوَرَّعُ مِنهُم.(70)
10219.عنه صلى الله علیه و آله : إذا طُفِّفَ المِکیالُ وَالمیزانُ أخَذَهُمُ اللّه ُ بِالسِّنینَ وَالنَّقصِ.(71)
10220.عنه صلى الله علیه و آله : لَم یَنقُصُوا المِکیالَ وَالمیزانَ إلّا اُخِذوا بِالسِّنینَ ، وشِدَّةِ المَؤونَةِ ، وجَورِ السُّلطانِ.(72)
10221.عنه صلى الله علیه و آله : ما نَقَضَ قَومٌ العَهدَ إلّا سُلِّطَ عَلَیهِم عَدُوُّهُم… ولا طَفَّفُوا المِکیالَ إلّا مُنِعُوا النَّباتَ واُخِذوا بِالسِّنینَ.(73)
د ـ کم فروشى
قرآن
«واى بر کم فروشان که چون از مردم پیمانه ستانند ، تمام ستانند و چون براى آنان پیمانه یا وزن کنند، به ایشان کم دهند!».
«و اى قوم من! پیمانه و ترازو را به داد، تمام دهید و حقوق مردم را کم مدهید و در زمین به فساد سر بر مدارید».
«و به سوى [اهل] مَدیَن ، برادرشان شعیب را [فرستادیم]. گفت: اى قوم من! خدا را بپرستید. براى شما جز او معبودى نیست. و پیمانه و ترازو را کم مکنید. به راستى ، شما را در نعمت مى بینم ؛ ولى از عذاب روزى فراگیر بر شما بیمناکم».
حدیث
10218.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : امّت من ، هر گاه پیمانه و ترازوشان را کم نهند و ناراستى ورزند و پیمان شکنى کنند و با کار آخرت به طلب دنیا پردازند ، آن گاه است که خود را مى ستایند و از آنان دورى مى شود.
10219.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر گاه در پیمانه و ترازو کم نهاده شود ، خداوند ، آنان را به قحطى و کمبود دچار مى کند.
10220.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : از پیمانه و ترازو نکاستند ، جز آن که به قحطى و کمىِ درآمد و ستمِ حکمران دچار گشتند.
10221.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ قومى پیمان[ـِ خدا] را نشکستند ، مگر آن که دشمنشان بر آنان تسلّط یافت… و از پیمانه کم ننهادند ، جز این که از روییدنى ها باز داشته شدند و به قحطى دچار شدند.
10222.عنه صلى الله علیه و آله : یا مَعشَرَ التُّجّارِ ، إنَّکُم قَد وَلیتُم أمرا هَلَکَت فیهِ الاُمَمُ السّالِفَةُ : المِکیالَ وَالمیزانَ.(74)
ه ـ غَبنُ المُستَرسِلِ
10223.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : غَبنُ المُستَرسِلِ حَرامٌ.(75)
10224.عنه صلى الله علیه و آله : غَبنُ المُستَرسِلِ رِبا.(76)
10225.مسند ابن حنبل عن نافع عن ابن عمر : کانَ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ لا یَزالُ یُغبَنُ فِی البُیوعِ وکانَت فی لِسانِهِ لوثَةٌ ، فَشَکا إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ما یَلقى مِنَ الغَبنِ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : إذا أنتَ بایَعتَ فَقُل : لاخِلابَةَ. قالَ : یَقولُ ابنُ عُمَرَ : فَوَاللّه ِ ، لَکَأَنّی أسمَعُهُ یُبایِعُ ویَقولُ : لا خِلابَةَ ؛ یُلَجلِجُ بِلِسانِهِ.(77)
و ـ جَوامِعُ آدابِ المُعامَلَةِ
10226.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : مَن باعَ وَاشتَرى فَلیَحفَظ خَمسَ خِصالٍ ـ وإلّا فَلا یَشتَرِیَنَّ ولا یَبیعَنَّ ـ : الرِّبا ، وَالحَلفَ ، وکِتمانَ العَیبِ ، وَالحَمدَ إذا باعَ ، وَالذَّمَّ إذَا اشتَرى.(78)
10227.عنه صلى الله علیه و آله : إنَّ أطیَبَ الکَسبِ کَسبُ التُّجّارِ الَّذینَ إذا حَدَّثوا لَم یَکذِبوا ، وإذَا ائتُمِنوا لَم یَخونوا ، وإذا وَعَدوا لَم یُخلِفوا ، وإذَا اشتَرَوا لَم یَذُمّوا ، وإذا باعوا لَم یُطروا ، وإذا کانَ عَلَیهِم لَم یَمطُلوا ، وإذا کانَ لَهُم لَم یُعَسِّروا.(79)
10222.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اى گروه بازرگانان! همانا به کارى روى کردید که امّت هاى پیشین با آن هلاک شدند : [کم نهادن در] پیمانه و ترازو.
ه ـ فریفتنِ کسى که به انسان ، اعتماد کرده است
10223.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : فریفتنِ کسى که به انسان اعتماد کرده ، حرام است.
10224.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : نیرنگ ورزیدن با کسى که به انسان اعتماد کرده ، رباخوارى به شمار مى آید.
10225.مسند ابن حنبل ـ به نقل از نافع ، از ابن عمر ـ: مردى از انصار که زبانش لکنت داشت ، همواره در معاملات فریفته مى شد. پس نزد پیامبر خدا از فریب خوردن هایش نالید. پیامبر صلى الله علیه و آله به وى فرمود : «هر گاه معامله مى کنى ، بگو: نیرنگى مباد! «. به خدا سوگند ، گویى هنوز مى شنوم که او معامله مى کند و با زبانِ گرفته مى گوید: نیرنگى مباد!
و ـ کلّیاتى درباره آدابِ معامله
10226.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس فروش و خرید مى کند ، باید از پنج خصلت به دور باشد ، وگرنه هرگز نباید بفروشد و بخرد : رباخوارى ، سوگند خوردن ، عیب پوشى ، بازارگرمى به هنگام فروش ، و بر سرِ مال زدن به هنگام خرید.
10227.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : همانا پاکیزه ترین پیشه ، پیشه بازرگانانى است که چون سخن گویند ، لب به دروغ نمى گشایند ؛ هر گاه امین شمرده شوند ، خیانت نمى ورزند ؛ زمانى که وعده دهند ، پیمان نمى شکنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نمى زنند ؛ چون بفروشند ، بازارگرمى نمى کنند ؛ هر گاه مدیون شوند ، [در پرداخت دین] امروز و فردا نمى کنند ؛ و هر گاه طلبکار شدند ، [بر بدهکار] تنگ نمى گیرند.
10228.عنه صلى الله علیه و آله : أربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ فَقَد طابَ مَکسَبُهُ : إذَا اشتَرى لَم یَعِب ، وإذا باعَ لَم یَحمَد ، ولا یُدَلِّسُ ، وفی ما بَینَ ذلِکَ لا یَحلِفُ.(80)
10229.عنه صلى الله علیه و آله : لا یَبِع حاضِرٌ لِبادٍ ، دَعُوا النّاسَ یَرزُقِ اللّه ُ بَعضَهُم مِن بَعضٍ.(81)
10230.عنه صلى الله علیه و آله : لا یُتَلَقَّى الرُّکبانُ لِبَیعٍ ، ولا یَبِع بَعضُکُم عَلى بَیعِ بَعضٍ ، ولا تَناجَشوا ، ولا یَبِع حاضِرٌ لِبادٍ ، ولا تَصُرُّوا الإبِلَ وَالغَنَمَ ؛ فَمَنِ ابتاعَها بَعدَ ذلِکَ فَهُوَ بِخَیرِ النَّظَرَینِ بَعدَ أن یَحلُبَها ؛ فَإِن رَضِیَها أمسَکَها ، وإن سَخِطَها رَدَّها وصاعا مِن تَمرٍ.(82)
10231.عنه صلى الله علیه و آله : مَن باعَ عَیبا لَم یُبَیِّنهُ لَم یَزَل فی مَقتِ اللّه ِ ، ولَم تَزَلِ المَلائِکَةُ تَلعَنُهُ.(83)
10232.عنه صلى الله علیه و آله : المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ ، ولا یَحِلُّ لِمُسلِمٍ باعَ مِن أخیهِ بَیعا فیهِ عَیبٌ إلّا بَیَّنَهُ لَهُ.(84)
10233.عنه صلى الله علیه و آله : کِتمانُ البائِعِ عَیبَ ما باعَهُ غِشٌّ… لا یَحِلُّ لِمُسلِمٍ أن یَبیعَ مِن أخیهِ بَیعا یَعلَمُ فیهِ عَیبا إلّا بَیَّنَهُ ، ولا یَحِلُّ لِغَیرِهِ إن عَلِمَ ذلِکَ العَیبَ أن یَکتُمَهُ عَنِ المُشتَری إذا راهُ اشتَراهُ ولَم یَعلَم بِهِ.(85)
10234.عنه صلى الله علیه و آله : أیُّهَا النّاسُ احفَظوا : لا تَحتَکِروا ، ولا تَناجَشوا ، ولا تَلَقَّوُا السِّلَعَ.(86)
10228.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس چهار ویژگى داشته باشد ، کسب و کارش پاکیزه است: به هنگام خرید ، بر سرِ مال نزند ؛ به هنگام فروش ، بازارگرمى نکند ؛ عیب را نپوشاند ؛ و در میانه این کارها سوگند نخورَد.
10229.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : ساکن شهر یا روستا نباید به بادیه نشین چیزى بفروشد.(87) بگذارید تا خداوند ، روزى برخى از مردم را به دست برخى دیگر دهد.
10230.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : سواران ، خرید و فروش نکنند ؛ هیچ یک از شما بر معامله دیگرى در نیاید ؛ قیمت کالا را در رقابت با هم بالا نبرید ؛ ساکن شهر یا روستا براى بادیه نشین ، چیزى نفروشد ؛ به هنگام فروش شتر یا گوسفند ، شیر را در پستان وى گِرد نیاورید [تا مشترى فریفته نشود] ، که هر کس چنین حیوانى را بخرد ، بعد از این که آن را دوشید ، مختار است که یکى از این دو کار را بکند : اگر پسندید ، آن را نگاه دارد ؛ و اگر نپسندید ، بازش گردانَد و یک من خرما بدهد.
10231.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس ، چیزى عیبدار را بفروشد و عیبش را نگوید ، همواره در عذاب خداست و فرشتگان ، پیوسته لعنتش مى کنند.
10232.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : مسلمان ، برادرِ مسلمان است و براى مسلمان ، سزاوار نیست که به برادرش چیزى معیوب بفروشد و عیبش را به وى نگوید.
10233.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : این که فروشنده ، عیب آنچه را مى فروشد پنهان کند ، فریبکارى است… بر مسلمان روا نیست که به برادرش چیزى بفروشد که عیبش را مى داند ، مگر این که آن عیب را به مشترى بنمایانَد ؛ و [نیز] بر غیرِ فروشنده روا نیست که اگر آن عیب را مى داند و مى بیند که مشترى نادانسته آن چیز را مى خرد ، عیب را به او نگوید.
10234.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اى مردم! [اینها را] به خاطر بسپارید : احتکار نکنید ، در رقابت با یکدیگر ، قیمت را بالا نبرید ، و کالا را [با بازارگرمى] عرضه نکنید.
10235.صحیح البخاری عن أبی هریرة : نَهى رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله أن یَبیعَ حاضِرٌ لِبادٍ. (ولا تَناجَشوا ، ولا یَبیعُ الرَّجُلُ عَلى بَیعِ أخیهِ…).(88)
10236.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : المَغبونُ غَیرُ مَحمودٍ ولا مَأجورٍ.(89)
4 / 7
المَکاسِبُ المَذمومةُ
10237.الإمام الکاظم علیه السلام : جاء رجلٌ إلى النبیّ صلى الله علیه و آله فقال : یا رسولَ اللّه ِ قد عَلَّمتُ ابنی هذا الکتابَ ففی أیِّ شیءٍ اُسَلِّمُهُ ؟ فقالَ : سَلِّمْهُ ـ للّه ِ أبوکَ ـ ولا تُسَلِّمْهُ فی خَمسٍ : لا تُسَلِّمْهُ سَیّاءً ، ولا صایغا ، ولا قَصّابا ، ولا حَنّاطا ، ولا نَخّاسا. فقالَ : یا رسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ، وما السَّیّاءُ ؟ قالَ : الذی یَبیعُ الأکفانَ ویَتَمَنّى مَوتَ اُمَّتی ، ولَلمَولُودُ عَن اُمَّتی أحَبُّ إلَیَّ ممّا طَلَعَت علَیهِ الشَّمسُ ، وأما الصائغُ فإنّهُ یُعالِجُ غَبنَ اُمّتی ، وَأمّا القَصّابُ فإنّهُ یَذبَحُ حتّى تَذهَبَ الرَّحمَةُ مِن قَلبِهِ ، وأمّا الحَنَّاطُ فإنّهُ یَحتَکِرُ الطَّعامَ على اُمَّتی ، ولَأن یَلقَى اللّه ُ العَبدَ سارِقا أحَبُّ إلیَّ مِن أن یَلقاهُ قدِ احتَکَرَ طَعاما أربَعینَ یَوما. وأمّا النَّخّاسُ فإنّهُ أتانی جَبَرئیلُ علیه السلام فقالَ : یا محمّدُ ، إنَّ شِرارَ اُمَّتِکَ الذینَ یَبیعُونَ الناسَ.(90)
10235.صحیح البخارى ـ به نقل از ابو هریره ـ: پیامبر خدا ، نهى فرمود که ساکن شهر یا روستا ، به بادیه نشین چیزى بفروشد و [فرمود:] «در رقابت با یکدیگر ، قیمت را بالا نبرید ؛ و کسى بر معامله برادر [مسلمان] خود در نیاید».
10236.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : فریفته شده [در معامله] ، نه ستوده است و نه پاداش دارد.
4 / 7
شغل هاى نکوهیده
10237.امام کاظم علیه السلام : مردى خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و به ایشان گفت: من این فرزندم را سواد آموخته ام. حالا او را به چه شغلى بگمارم؟ فرمود : «خدا پدرت را بیامرزد! او را در هر شغلى بگذار؛ امّا به پنج گروه مسپارش: سیّاء، زرگر، قصّاب، گندم فروش و برده فروش». مرد گفت: اى پیامبر خدا! سیّاء کیست؟ فرمود: «[سیّاء ،] کسى است که کفن مى فروشد و آرزوى مرگ افراد امّت مرا دارد، در حالى که یک نوزادِ امّت خود را، از هر آنچه آفتاب بر آن مى تابد، بیشتر دوست دارم. امّا زرگر؛ زیرا به فکر مغبون ساختن افراد امّت من است. و قصّاب؛ زیرا آن قدر حیوان مى کشد که رَحم از دلش رخت بر مى بندد. و گندم فروش؛ زیرا ارزاق امّت مرا احتکار مى کند. اگر کسى با عنوانِ دزد، خدا را دیدار کند، بهتر است از این که او را در حالى دیدار کند که خوراک مردم را چهل روز احتکار کرده باشد. و برده فروش؛ زیرا جبرئیل علیه السلام نزد من آمد و گفت: اى محمّد! بدترین افراد امّت تو، کسانى هستند که انسان، خرید و فروش مى کنند».
1) الخصال : ص 445 ح 44 عن عبد المؤمن الأنصاری عن الإمام الباقر علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 64 ص 118 ح 1 وج 103 ص 4 ح 13.
2) الخصال : ص 445 ح 44 ، بحار الأنوار : ج 64 ص 118 ح 1 وج 103 ص 5 ح 14.
3) مستدرک الوسائل : ج 13 ص 9 ح 14574 نقلاً عن تفسیر أبی الفتوح الرازی عن ابن عبّاس.
4) الفردوس : ج 3 ص 157 ح 4424 عن الإمام علیّ علیه السلام.
5) کنز العمّال : ج 4 ص 30 ح 9340 و 9341 نقلاً عن شعب الإیمان عن معاذ.
6) شاید مراد ، فراهم آوردن توشه براى آخرت باشد.
7) کنز العمّال : ج 4 ص 101 ح 9738 عن صفوان بن سلیم.
8) کنز العمّال : ج 4 ص 98 ح 9723 عن عبد اللّه بن عمر.
9) بحار الأنوار : ج 62 ص 292 ؛ کنز العمّال : ج 4 ص 97 ح 9716 عن عمر.
10) کنز العمّال : ج 4 ص 97 ح 9717 عن الیسع بن المغیرة.
11) کنز العمّال : ج 16 ص 65 ح 43958 نقلاً عن الدیلمی عن ابن مسعود.
12) کنز العمّال : ج 4 ص 97 ح 9715 عن معاذ.
13) بحار الأنوار : ج 62 ص 292.
14) الأمالی للطوسی : ص 676 ح 1427 عن أبی مریم عن الإمام الباقر علیه السلام ، بحارالأنوار : ج 103 ص 89 ح 10.
15) بحار الأنوار : ج 103 ص 89 ح 11 نقلاً عن الأعمال المانعة من الجنّة للشیخ جعفر بن أحمد القمّی عن هشام بن عروة عن أبیه عن جدّه.
16) کنز العمّال : ج 4 ص 97 ح 9720 نقلاً عن ابن عساکر عن معاذ.
17) سنن ابن ماجة: ج 2 ص 728 ح 2155 عن عمر بن الخطّاب ؛ طبّ النبیّ صلى الله علیه و آله : ص 4 ، بحار الأنوار : ج 62 ص 292.
18) دعائم الإسلام : ج 2 ص 35 ح 78.
19) عوالی اللآلی : ج 2 ص 138 ح380.
20) الکافی : ج 5 ص 165 ح 6 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق علیه السلام ؛ سنن ابن ماجة : ج 2 ص 728 ح 2153 عن عمر.
21) تاریخ بغداد : ج 4 ص 60 الرقم 1676 عن ابن عمر.
22) الترغیب والترهیب : ج 2 ص 584 ح 7 نقلاً عن رزین عن أبی هریرة ومعقل بن یسار.
23) المستدرک على الصحیحین : ج 2 ص 14 ح 2163 ؛ دعائم الإسلام : ج 2 ص 35 ح 77 نحوه.
24) التوحید : ص 388 ح 33 عن غیاث بن إبراهیم عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر علیهماالسلام.
25) تنبیه الغافلین : ص 192 ح 246.
26) تاریخ بغداد : ج 8 ص 50 الرقم 4109 عن أنس.
27) اُسد الغابة : ج 6 ص 343 الرقم 6401.
28) الکافی : ج 5 ص 164 ح 2 عن حذیفة بن منصور.
29) سنن الترمذی: ج 3 ص 605 ح 1314.
30) کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 3 ص 268 ح 3969.
31) تهذیب الأحکام : ج 7 ص 161 ح 713 عن عبد اللّه بن ضمرة عن أبیه عن جدّه.
32) نهج البلاغة : الکتاب 53 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 88 ح 9.
33) المستدرک على الصحیحین : ج 2 ص 15 ح 2167.
34) گروهى از فقیهان ، قیمت گذارى را غیر مجاز دانسته اند ، از جمله شیخ طوسى در النهایة (ص 374) و المبسوط (ج 2 ص 195) ، ابن زهره در الغنیه(الجوامع الفقهیّه : ص 528) ، محقّق حلّى در الشرائع (ج 2 ص 21) ، علّامه حلّى در القواعد (ج 1 ص 132) و المختصر (ص 120). حتّى در مفتاح الکرامة(ج 4 ص 109) این نظر ، اجماعى دانسته شده و چنین آمده: «به دلیل اجماع و خبرهاى متواتر ، آن گونه که در السرائر آمده ، و نبودن اختلاف میان مسلمانان در این مسئله ، چنان که در المبسوط آمده ، و نبودن اختلاف میان شیعیان در این مسئله ، آن سان که در التذکرة آمده است». مرحوم خویى ، پس از فتوا دادن به جایز نبودن قیمت گذارى ، گفته است: «آرى. اگر فروشنده در قیمت گذارى اجحاف کند ، چندان که گونه اى از احتکار شمرده شود ، حاکم اسلامى از آن جلوگیرى مى کند تا مالک کالا به قیمت بازار یا قدرى بیشتر که در حدّ توان خرید مردم باشد ، آن کالا را بفروشد. مثلاً اگر بهاى یک کیسه گندم ، صد فلس باشد و احتکار کننده آن را به دو دینار بفروشد ، این کار نیز نوعى احتکار است ، چنان که پوشیده نیست» (مصباح الفقاهة : ج 5 ص 500).
35) فتواى جواز قیمت گذارى ، به این فقیهان نسبت داده شده است: شیخ مفید در المقنعة (ص 96) ، ابن حمزه در الوسیلة (الجوامع الفقهیّة : ص 745) ، شهید در الدروس (ص 332). در مفتاح الکرامة (ج 4 ص 109) آمده است : «در کتب الوسیلة ، المختلف ، الإیضاح ، الدروس ، اللمعة ، المقتصر ، و التنقیح آمده که حاکم شرع ، به قیمت گذارى مى پردازد ، اگر فروشنده قیمت را ظالمانه تعیین کند ؛ زیرا این کارش موجب ضرررسانى به دیگران است که شرع ، آن را نپذیرفته است» (ولایة الفقیه : ج 2 ص 660). امام خمینى رحمه اللهگفته است: «و امّا قیمت گذارى ، در ابتدا جایز نیست؛ لیکن اگر فروشنده اجحاف کند ، به ناچار باید قیمت را کاهش دهد ، وگرنه حاکم شرع ، او را ناچار مى کند که کالا را به قیمت آن سرزمین یا به صلاح دید حاکم ، بفروشد. پس روایات دلالت کننده بر جایز نبودن قیمت گذارى ، شامل این قبیل نمونه ها نمى شوند؛ زیرا در این حال ، قیمت نگذاشتن ، به احتکار منجر مى شود ، همان گونه که اگر فروشنده براى فرار از فروش کالا ، قیمت را چنان تعیین کند که هیچ کس نتواند آن را بخرد ، بدون اشکال حاکم شرع ، حقّ تصمیم گیرى دارد و آن روایات ، شامل این حالت نمى شود» (کتاب البیع : ج 3 ص 416).
36) إحیاء علوم الدین : ج 2 ص 110.
37) الدرّ المنثور : ج 8 ص 323 نقلاً عن تفسیر ابن مردویه عن ابن مسعود.
38) سنن ابن ماجة : ج 2 ص 748 ح 2222 عن جابر.
39) سنن أبی داوود : ج 3 ص 245 ح 3336.
40) سنن الدارمی : ج 2 ص 711 ح 2486.
41) سنن النسائی : ج 7 ص 284.
42) الفردوس: ج 3 ص 381 ح 5157 عن معاویة بن حیدة.
43) سنن ابن ماجة : ج 2 ص 734 ح 2172 عن أبی هریرة.
44) صحیح مسلم: ج 2 ص 1032 ح 49 عن عبد اللّه بن عمر.
45) صحیح البخاری: ج 2 ص 752 ح 2032 عن ابن عمر.
46) صحیح البخاری : ج 2 ص 758 ح 2052 عن أبی هریرة.
47) صحیح البخاری : ج 2 ص 735 ح 1981 عن أبی هریرة.
48) مسند زید: ص 256 عن الإمام زین العابدین عن أبیه عن الإمام علیّ علیهم السلام ؛ کنز العمّال : ج 13 ص 183 ح 36547.
49) کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 3 ص 160 ح 3584 وراجع الفردوس : ج 4 ص 401 ح 7163.
50) آل عمران : 130.
51) البقرة : 275.
52) البقرة : 278 ـ 280.
53) ثواب الأعمال : ص 336 ح 1 عن عبد اللّه بن عبّاس وأبی هریرة ، بحار الأنوار : ج 103 ص 120 ح 27.
54) الکافی : ج 5 ص 124 ح 1 عن أحمد بن أبی عبد اللّه عن أبیه عمّن ذکره عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 103 ص 54 ح 26.
55) والمراد بالبخس ، المکس ، أی النقص والمعنى أن یأخذ الولاة الظلمة ، المکس باسم العشر یتأوّلون فیه معنى الزکاة. [راجع : الفائق فی غریب الحدیث : ج 1 ص 82 ، فیض القدیر : ج3 ص214].
56) الفردوس : ج 2 ص 321 ح 3459 عن أبی الدرداء.
57) حلیة الأولیاء : ج 3 ص 263 عن أنس.
58) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 4 ص 8 ح 4968 عن الحسین بن زید عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحارالأنوار : ج 76 ص 330 ح 1.
59) تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 179 ح 69 عن السکونی.
60) الکافی : ج 5 ص 174 ح 2 عن عمر بن یزید عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 103 ص 136 ح 3.
61) المعجم الکبیر : ج 22 ص 56 ح 132.
62) ثواب الأعمال : ص 337 ح 1 عن أبی هریرة وعبد اللّه بن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 76 ص 365 ح 30.
63) سنن ابن ماجة : ج 2 ص 749 ح 2225.
64) صحیح مسلم : ج 1 ص 99 ح 64 ؛ الأمالی للسیّد المرتضى : ج 4 ص 75.
65) سنن أبی داوود : ج 3 ص 272 ح 3452.
66) کنز العمّال : ج 4 ص 159 ح 9974 نقلاً عن عبد الرزّاق فی المصنّف.
67) المطفّفین : 1 ـ 3.
68) هود : 85.
69) هود : 84.
70) النوادر للراوندی : ص 127 ح 151 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 103 ص 108 ح 9.
71) الکافی : ج 2 ص 374 ح 2 عن أبی حمزة عن الإمام الباقر علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 73 ص 369 ح 3 وص 372 ح 5.
72) الکافی : ج 2 ص 373 ح 1 عن الإمام الباقر علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 73 ص 367 ح 2 ؛ سنن ابن ماجة : ج 2ص 1333 ح 4019 عن عبد اللّه بن عمر.
73) المعجم الکبیر : ج 11 ص 38 ح 10992 عن ابن عبّاس.
74) السنن الکبرى : ج 6 ص 53 ح 11166 عن ابن عبّاس ؛ عوالی اللآلی : ج 1 ص 187 ح 265 نحوه.
75) المعجم الکبیر : ج 8 ص 127 ح 7576 عن أبی اُمامة.
76) السنن الکبرى : ج 5 ص 571 ح 10925 عن الإمام الصادق عن أبیه عن الإمام علیّ علیهم السلام وعن أنس وح 10924 عن جابر ؛ کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 3 ص 272 ح 3983 عن عمرو بن جمیع عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار: ج 103 ص 104 ح 57.
77) مسند ابن حنبل : ج 2 ص 486 ح 6142.
78) الکافی : ج 5 ص 150 ح 2 عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام.
79) شُعب الإیمان : ج 4 ص 221 ح 4854 عن معاذ بن جبل.
80) الکافی : ج 5 ص 153 ح 18 عن أبی اُمامة وراجع الفردوس : ج 2 ص 79 ح 2449.
81) صحیح مسلم : ج 3 ص 1157 ح 20 عن جابر ؛ الکافی : ج 5 ص 168 ح 1 عن عروة بن عبد اللّه عن الإمام الباقر علیه السلام عنه صلى الله علیه و آله وفیه «والمسلمون» بدل «دعوا الناس» ، بحار الأنوار : ج 103 ص 88 ح 6.
82) صحیح مسلم: ج 3 ص 1155 ح 11 عن أبی هریرة.
83) سنن ابن ماجة : ج 2 ص 755 ح 2247 عن واثلة بن الأسقع.
84) سنن ابن ماجة : ج 2 ص 755 ح 2246 عن عقبة بن عامر الجهنی.
85) دعائم الإسلام : ج 2 ص 47 ح 115.
86) المعجم الکبیر : ج 22 ص 382 ح 952 عن زامل بن عمرو عن أبیه عن جدّه.
87) منظور ، آن است که ساکنان شهر و روستا ، اختیار اموال بادیه نشین را در دست نگیرند و در خرید و فروش براى او تصمیم نگیرند (ر.ک : السرائر ، ابن ادریس : ج 2 ص 236).
88) صحیح البخاری : ج 2 ص 752 ح 2033.
89) الخصال : ص 621 ح 10 عن أبی بصیر ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحارالأنوار : ج 10 ص 99 ح 1 ؛ المعجم الکبیر : ج 3 ص 83 ح 2732 عن الإمام الحسن عن أبیه علیهماالسلام عن جدّه صلى الله علیه و آله.
90) معانی الأخبار : ص 151 ح 1 عن إبراهیم بن عبدالحمید ، بحار الأنوار : ج 103 ص 77 ح 1.