جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

الزهد (زهد)

زمان مطالعه: 41 دقیقه

20 / 1 فَضلُ الزُّهدِ

أ الحَثُّ عَلَى الزُّهدِ

الکتاب

«لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اِخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» (1)

الحدیث

5843 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: قالَ موسى علیه السلام [لِلخِضْرِ علیه السلام] : اُریدُ أن توصِیَنی بِوَصِیَّةٍ یَنفَعُنِی اللّهُ بِها بَعدَکَ، فَقالَ الخِضْرُ علیه السلام: . . یا موسَى بنَ عِمرانَ، اجعَلِ الزُّهدَ وَالتَّقوى لِباسَکَ.(2)

5844 . عنه صلى الله علیه و آله: یَابنَ آدَمَ، ما تَصنَعُ الدُّنیا(3)؟ حَلالُها حِسابٌ، وحَرامُها عَذابٌ! (4)

5845 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن أخَذَ مِنَ الدُّنیا مِنَ الحَلالِ حاسَبَهُ اللّهُ، ومَن أخَذَ مِنَ الدُّنیا مِنَ الحَرامِ

عَذَّبَهُ اللّهُ، اُفٍّ لِلدُّنیا وما فیها مِنَ البَلِیّاتِ؛ حَلالُها حِسابٌ وحَرامُها عِقابٌ(5)

20 / 1

ارزش زهد

الف تشویق به زهد

قرآن

«و به آنچه ما دسته‌هایى از آنان (کافران) را بدان برخوردار ساخته‌ایم، چشم مدوز و بر ایشان اندوه مخور، و بال خویش را براى مؤمنان، فرو گستر» .

حدیث

5843 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: موسى علیه السلام [به خضر علیه السلام] گفت: میل دارم به من سفارشى کنى که بعد از تو، خداوند مرا بدان سود برساند.

خضر علیه السلام گفت: «. . . اى موسى بن عِمران! زهد و تقوا را جامه خود گردان» .

5844 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اى پسر آدم! دنیا را مى‌خواهى چه کنى؟ حلالش حساب دارد و حرامش عذاب!

5845 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر که از حلال دنیا بر گیرد، خداوند از او حساب مى‌کشد و هر که از

حرام دنیا بر گیرد، خداوند، او را عذاب مى‌کند اُف به دنیا و رنج و مصیبت‌هاى آن، که حلالش حساب دارد و حرامش کیفر!

5846 . عنه صلى الله علیه و آله فی مَوعِظَتِهِ لِابنِ مَسعودٍ : یَابنَ مَسعودٍ، قَولُ اللّهِ تَعالى: «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (6) یَعنی أیُّکُم أزهَدُ فِی الدُّنیا. . . .

یَابنَ مَسعودٍ، النّارُ لِمَن رَکِبَ مُحَرَّما، وَالجَنَّةُ لِمَن تَرَکَ الحَلالَ، فَعَلَیکَ بِالزُّهدِ؛ فَإِنَّ ذلِکَ مِمّا یُباهِی اللّهُ بِهِ المَلائِکَةَ، وبِهِ یُقبِلُ اللّهُ عَلَیکَ بِوَجهِهِ، ویُصَلّی عَلَیکَ الجَبّارُ.(7)

5847 . عنه صلى الله علیه و آله: خِیارُکُم أزهَدُکُم فِی الدُّنیا، وأرغَبُکُم فِی الآخِرَةِ(8)

5848 . عنه صلى الله علیه و آله: هاجِروا مِنَ الدُّنیا وما فیها(9)

5849 . عنه صلى الله علیه و آله: أفضَلُ النّاسِ مُؤمِنٌ مُزهِدٌ(10)

5850 . عنه صلى الله علیه و آله فی مَوعِظَتِهِ لِأَمیرِ الجَیشِ : وَلتَکُن قُرَّةُ عَینِکَ بِالزُّهدِ وصالِحِ الآثارِ(11)

5851 . عنه صلى الله علیه و آله لِمُعاذٍ لَمّا بَعَثَهُ إلَى الیَمَنِ : اُدعُهُم إلَى الزُّهدِ فِی الدُّنیا وَالرَّغبَةِ فِی الآخِرَةِ، وأن یُحاسِبوا أنفُسَهُم(12)

5852 . مستدرک الوسائل: قیلَ: یا رَسولَ اللّه، أیُّ المُؤمِنینَ أفضَلُ؟ قالَ: مَن لَم یَکُن فی قَلبِهِ

غِشٌّ لِمُؤمِنٍ ولا حَسَدٌ لَهُ قیلَ: ثُمَّ مَن؟ قالَ: الزّاهِدُ فِی الدُّنیا، الرّاغِبُ فِی الآخِرَةِ(13)

5846 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در اندرز به ابن مسعود : اى پسر مسعود! این سخن خداى متعال که: «تا بیازمایدتان که کدام یک از شما نیکْ‌کردارترید» ، به معناى آن است که کدام یک از شما، به دنیا زاهدترید (بى‌رغبت‌ترید) . . . .

اى پسر مسعود! آتش، براى کسى است که مرتکب حرام شود و بهشت، از آنِ کسى است که حلال را وا گذارد. پس بر تو باد زهد؛ زیرا زهد، از چیزهایى است که خداوند با آن بر فرشتگان مباهات مى‌کند و با زهد است که خداوند، به تو رو مى‌کند و خداى جبّار بر تو درود مى‌فرستد

5847 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: بهترینِ شما کسى است که به دنیا بى‌رغبت‌تر و به آخرت، علاقه‌مندتر است

5848 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: از دنیا و هر آنچه در دنیاست، هجرت کنید

5849 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: بهترینِ مردمان، مؤمنِ زاهد است.

5850 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در اندرز به فرمانده سپاه : نورِ دیده‌ات، باید در زهد و کارهاى شایسته‌اى باشد که [از تو] بر جا مى‌مانَد.

5851 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به معاذ، آن گاه که او را به یمن مى‌فرستاد : آنان را به زهد در دنیا، رغبت به آخرت و پرداختن به محاسبه نفس، دعوت کن

5852 . مستدرک الوسائل: گفته شد: اى پیامبر خدا! برترینِ مؤمنان کیست؟

فرمود: «کسى که در دلش نسبت به مؤمن دیگر، ناخالصى و یا حسادت نباشد» .

گفته شد: سپس چه کسى؟

فرمود: «آن که به دنیا بى‌رغبت و به آخرت، راغب باشد» .

5853 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله فی قَولِهِ تَعالى : «وَ آتَیْناهُ اَلْحُکْمَ صَبِیًّا»(14) : یَعنِی الزُّهدَ فِی الدُّنیا وقالَ تَعالى لِموسى علیه السلام: یا موسى، إنَّهُ لَن یَتَزَیَّنَ المُتَزَیِّنونَ بِزینَةٍ أزیَنَ فی عَینی مِنَ الزُّهدِ.(15)

5854 . عنه صلى الله علیه و آله: ما زانَ اللّهُ العِبادَ بِزینَةٍ أفضَلَ مِن زَهادَةِ الدُّنیا، وعَفافٍ فی بَطنِهِ وفَرجِهِ(16)

5855 . عنه صلى الله علیه و آله: ما تَزَیَّنَ الأَبرارُ فِی الدُّنیا بِمِثلِ الزُّهدِ فِی الدُّنیا(17)

5856 . عنه صلى الله علیه و آله: أعظَمُ النّاسِ فِی الدُّنیا خَطَرا(18) مَن لَم یَجعَل لِلدُّنیا عِندَهُ خَطَرا.(19)

5857 . نوادر الاُصول عن أنس: بَینَما نَحنُ جُلوسٌ عِندَ رَسولِ اللّه صلى الله علیه و آله فَقالَ: یَطَّلِعُ عَلَیکُمُ الآنَ رَجُلٌ مِن أهلِ الجَنَّةِ فَاطَّلَعَ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ تَنطِفُ (20) لِحیَتُهُ مِن ماءِ وُضوئِهِ، مُعَلِّقٌ نَعلَهُ فی یَدِهِ الشِّمالِ.

فَلَمّا کانَ مِنَ الغَدِ قالَ رَسولُ اللّه صلى الله علیه و آله: یَطَّلِعُ عَلَیکُمُ الآنَ رَجُلٌ مِن أهلِ الجَنَّةِ فَاطَّلَعَ ذلِکَ الرَّجُلُ عَلى مِثلِ مَرتَبَتِهِ الاُولى.

فَلَمّا کانَ مِنَ الغَدِ قالَ صلى الله علیه و آله مِثلَ ذلِکَ، فَاطَّلَعَ الرَّجُلُ، فَلَمّا قامَ اتَّبَعَهُ عَبدُ اللّهِ بنُ

عَمرِو بنِ العاصِ، فَقالَ: إنّی لاحَیتُ(21) أبی فَأَقسَمتُ ألّا أدخُلَ عَلَیهِ ثَلاثا، فَإِن رَأَیتَ أن تُؤوِیَنی إلَیکَ حَتّى یَحِلَّ یَمینی فَعَلتَ، قالَ: نَعَم.

فَإِذا لَهُ خَیمَةٌ، ونَخلٌ، وشاةٌ، فَلَمّا أمسى خَرَجَ مِن خَیمَتِهِ، فَاحتَلَبَ العَنزَ، وَاجتَنى لی رُطَبَةً، ثُمَّ وَضَعَهُ فَأَکَلتُ، فَباتَ نائِما وبِتُّ قائِما، وأصبَحَ مُفطِرا وأصبَحتُ صائِما، فَفَعَلَ ذلِکَ ثَلاثَ لَیالٍ، غَیرَ أنَّهُ کانَ إذَا انقَلَبَ عَلى فِراشِهِ ذَکَرَ اللّهَ تَعالى وکَبَّرَ حَتّى یَقومَ لِصَلاةِ الفَجرِ، فَیُسبِغَ الوُضوءَ، غَیرَ أنّی لا أسمَعُهُ یَقولُ إلّا خَیرا.

فَلَمّا مَضَتِ اللَّیالی، وکِدتُ أحتَقِرُ عَمَلَهُ، قُلتُ: یا عَبدَ اللّهِ، إنَّهُ لَم یَکُن بَینی وبَینَ والِدی غَضَبٌ ولا هَجرَةٌ، ولکِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّه صلى الله علیه و آله یَقولُ لَکَ ثَلاثَ مَرّاتٍ فی ثَلاثِ مَجالِسَ: «یَطلَعُ عَلَیکُمُ الآنَ رَجُلٌ مِن أهلِ الجَنَّةِ» فَطَلَعتَ أنتَ تِلکَ المَرّاتِ الثَّلاثَ، فَأَردتُ أن آوِیَ إلَیکَ فَأَنظُرَ ما عَمَلُکَ، فَأَخبِرنی ما عَمَلُکَ؟ !

قالَ: فَائتِ الَّذی أخبَرَکَ حَتّى یُخبِرَکَ بِعَمَلی.

فَأَتَیتُ رَسولَ اللّه صلى الله علیه و آله فَقالَ: اِیتِهِ فَمُرهُ فَلیُخبِرکَ.

فَقُلتُ: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَأمُرُکَ أن تُخبِرَنی.

قالَ: أمّا الآنَ فَنَعَم، لَو کانَتِ الدُّنیا لی فَاُخِذَت مِنّی لَم أحزَن عَلَیها، ولَو اُعطیتُها لَم أفرَح بِها، وأبیتُ ولَیسَ عَلى أحَدٍ فی قَلبی غِلٌّ، ولا أحسُدُهُ عَلى خَیرٍ أعطاهُ اللّهُ إیّاهُ.

قالَ عَبدُ اللّهِ: لکِنّی وَاللّهِ أقومُ اللَّیلَ، وأصومُ النَّهارَ، ولَو وُهِبَت لی شاةٌ لَفَرِحتُ بِها، ولَو ذَهَبَت لَحَزِنتُ عَلَیها، وَاللّهِ لَقَد فَضَّلَکَ اللّهُ عَلَینا فَضلاً بَیِّنا(22)

5853 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله درباره این سخن خداوند متعال که: «و در کودکى، به او دانایى دادیم» : یعنى روى‌گردانى از دنیا خداى متعال به موسى علیه السلام فرمود: «اى موسى! خودآرایان، هرگز نمى‌توانند خویشتن را به زیورى بیارایند که در چشم من، زیباتر از روى‌گردانى [از دنیا] باشد» .

5854 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند، بندگان را به زیورى برتر از زهد به دنیا و عفّت شکم و شهوت نیاراست.

5855 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: نیکان، در دنیا، خود را به چیزى چون روى‌گردانى از دنیا نیاراستند.

5856 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: پُرارج‌ترینِ مردم در دنیا، کسى است که به دنیا ارج ننهد

5857 . نوادر الاُصول به نقل از اَنَس : نزد پیامبر خدا نشسته بودیم که ناگاه فرمود: «هم‌اینک، مردى از اهل بهشت به نزد شما مى‌آید» . در این هنگام، مردى از انصار که آب وضو از ریشش مى‌چکید و کفش خود را در دست چپش گرفته بود وارد شد.

فرداى آن روز، باز پیامبر خدا فرمود: «هم‌اینک، مردى از اهل بهشت، نزد شما مى‌آید» و باز، همان مرد با همان وضع، وارد شد.

فرداى آن روز نیز پیامبر صلى الله علیه و آله همان سخن را فرمود و باز، همان مرد، وارد شد. چون او برخاست و رفت، عبد اللّه بن عمرو بن عاص، در پىِ او روان شد و [به وى] گفت: من با پدرم مشاجره کرده‌ام و سوگند خورده‌ام که تا سه روز، نزد او نروم. بنا بر این، اگر صلاح مى‌دانى، مرا نزد خود جاى ده، تا به سوگندم عمل کنم.

مرد گفت: باشد.

[عبد اللّه بن عمرو بن عاص مى‌گفت: با او رفتم و] دیدم خیمه‌اى و نخلى و گوسفندى دارد. شب که شد، از خیمه‌اش خارج شد و بز خود را دوشید و خرمایى چید و آنها را نزد من نهاد و من خوردم؛ ولى او خودش بى‌شام خفت، و من شب را به نماز و عبادت گذراندم. صبح که شد، او صبحانه خورد؛ ولى من روزه داشتم سه شب به همین منوال گذشت و هر گاه در رخت‌خوابش از این پهلو به آن پهلو مى‌شد، ذکر خداى متعال مى‌گفت و تکبیر مى‌گفت و صبح براى نماز، بیدار مى‌شد و وضوى کامل مى‌گرفت و من، جز سخن خیر از او نمى‌شنیدم.

چون چند شب گذشت و کار او در نظر من تقریباً ناچیز آمد، گفتم: اى بنده خدا! میان من و پدرم، نه مشاجره‌اى بوده و نه قهرى؛ بلکه از پیامبر خدا، سه بار در سه مجلس شنیدم که فرمود: «هم‌اینک، مردى از اهل بهشت نزد شما مى‌آید» و هر سه بار، تو وارد شدى از این رو، خواستم [مرا به خانه‌ات ببرى] تا عمل تو را ببینم. پس به من بگو که تو چه عملى انجام مى‌دهى [که اهل بهشت شده‌اى] ؟

مرد گفت: به نزد همان کسى که به تو خبر داده، برو تا از عمل من به تو خبر دهد.

من نزد پیامبر خدا رفتم. ایشان فرمود: «نزد خود او برو و بگو که باید حقیقت را به تو بگوید» .

من نزد آن مرد رفتم و گفتم: پیامبر خدا به تو امر مى‌کند که مرا خبر دهى.

مرد گفت: حال که چنین است، مى‌گویم: اگر دنیا از آنِ من باشد و از من گرفته شود، ناراحت نمى‌شوم و اگر دنیا به من داده شود، از آن شادمان نمى‌شوم. شب را در حالى مى‌خوابم که از هیچ کس، کینه‌اى به دل ندارم، و بر نعمتى که خداوند به دیگرى داده است، حسادت نمى‌کنم.

عبد اللّه گفت: امّا من به خدا سوگند شب‌ها را به عبادت مى‌گذرانم و روزها را روزه مى‌گیرم؛ لیکن اگر گوسفندى به من ببخشند، خوش‌حال مى‌شوم و اگر از دستم برود، ناراحت مى‌شوم. به خدا سوگند که خداوند، تو را بر ما برترىِ آشکارى داده است

ب أنفَعُ الزُّهدِ

5858 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: الزُّهدُ فی زَمانِنا هذا فِی الدَّنانیرِ وَالدَّراهِمِ، ولَیَأتِیَنَّ عَلَى النّاسِ زَمانٌ الزُّهدُ فِی النّاسِ أنفَعُ لَهُم مِنَ الزُّهدِ فِی الدَّنانیرِ وَالدَّراهِمِ(23)

20 / 2 بَرکاتُ الزُّهدِ

أ کَمالُ المَعرِفَةِ

5859 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: مَن زَهِدَ فِی الدُّنیا عَلَّمَهُ اللّهُ تَعالى بِلا تَعَلُّمٍ، وهَداهُ بِلا هِدایَةٍ، وجَعَلَهُ بَصیرا وکَشَفَ عَنهُ العَمى.(24)

5860 . حِلیَة الأَولیاء عن الحسن: خَرَجَ النَّبِی صلى الله علیه و آله عَلى أصحابِهِ ذاتَ یَومٍ فَقالَ: هَل مِنکُم مَن یُریدُ أن یُؤتِیَهُ اللّهُ عِلما بِغَیرِ تَعَلُّمٍ، وهُدىً بِغَیرِ هِدایَةٍ؟ هَل مِنکُم مَن یُریدُ أن یُذهِبَ اللّهُ عَنهُ العَمى ویَجعَلَهُ بَصیرا؟ ألا إنَّهُ مَن رَغِبَ فِی الدُّنیا وأطالَ أمَلَهُ فیها أعمَى اللّهُ قَلبَهُ عَلى قَدرِ ذلِکَ، ومَن زَهِدَ فِی الدُّنیا وقَصَّرَ أمَلَهُ فیها أعطاهُ اللّهُ عِلما بِغَیرِ تَعَلُّمٍ، وهُدىً بِغَیرِ هِدایَةٍ(25)

5861 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إذا رَأَیتُمُ الرَّجُلَ قَد اُعطِیَ زُهدا فِی الدُّنیا وقِلَّةَ مَنطِقٍ، فَاقتَرِبوا مِنهُ فَإِنَّهُ یُلقِی الحِکمَةَ(26)

ب سودمندترین زهد

5858 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: زهد در روزگار ما، در دورى گُزیدن از دینار و دِرهم است؛ امّا روزگارى بر مردم فرا خواهد رسید که دورى گزیدن از مردم، برایشان سودمندتر از بى‌رغبتى به دینار و درهم است

20 / 2

برکت‌هاى زهد

الف کمالْ یافتنِ شناخت

5859 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر که دل از دنیا بر کَنَد، خداوند متعال او را دانش مى‌آموزد، بى آن که از کسى بیاموزد، و هدایتش مى‌کند، بى آن که کسى به هدایت او بپردازد، و او را بصیرت مى‌بخشد و کوردلى را از او مى‌زداید

5860 . حلیة الأولیاء به نقل از حسن : روزى، پیامبر صلى الله علیه و آله به نزد اصحابش آمد و فرمود: «آیا در میان شما کسى هست که بخواهد خداوند، او را بى‌آموختن، دانش عطا کند و بدون هدایتگرى، هدایت کند؟ آیا در میان شما کسى هست که بخواهد خداوند، کوردلى را از او ببرد و بینایش گردانَد؟ بدانید که هر کس به دنیا راغب شود و آرزویش را در دنیا دور و دراز کند، خداوند به همان اندازه، دلش را کور مى‌گرداند، و هر کس به دنیا زهد بورزد و آرزویش را در دنیا کوتاه کند، خداوند او را بى‌آموختن، دانش عطا مى‌کند و بدون هدایتگرى، هدایتش مى‌کند» .

5861 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه مردى را دیدید که «زهد در دنیا» و «کم‌گویى» به او عطا شده است، به وى نزدیک شوید؛ چرا که چنین شخصى، حکمت مى‌افشاند

5862 . عنه صلى الله علیه و آله فی وَصِیَّتِهِ لِأَبی ذَرٍّ : یا أبا ذَرٍّ، ما زَهِدَ عَبدٌ فِی الدُّنیا إلّا أثبَتَ اللّهُ الحِکمَةَ فی قَلبِهِ وأنطَقَ بِها لِسانَهُ، وبَصَّرَهُ عُیوبَ الدُّنیا وداءَها ودَواءَها، وأخرَجَهُ مِنها سالِما إلى دارِ السَّلامِ(27)

ب صَلاحُ النَّفسِ

5863 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: صَلاحُ أوَّلِ هذِهِ الاُمَّةِ بِالزُّهدِ وَالیَقینِ، ویَهلِکُ آخِرُها بِالبُخلِ وَالأَمَلِ.(28)

ج حَلاوَةُ الإِیمانِ

5864 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: حَرامٌ عَلى قُلوبِکُم أن تَعرِفَ حَلاوَةَ الإِیمانِ حَتّى تَزهَدَ فِی الدُّنیا(29)

5865 . عنه صلى الله علیه و آله: لا یَجِدُ الرَّجُلُ حَلاوَةَ الإِیمانِ فی قَلبِهِ حَتّى لا یُبالِیَ مَن أکَلَ الدُّنیا (30) (29)

د الورع

5866 . الإمام علیّ علیه السلام فی حَدیثِ المِعراجِ : قالَ اللّهُ تَعالى: . . یا أحمَد، إن أحبَبتَ أن تَکونَ أورَعَ النّاسِ فَازهَد فِی الدُّنیا وَارغَب فِی الآخِرَةِ(31)

5862 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در سفارش به ابو ذر : اى ابو ذر! هیچ بنده‌اى در دنیا زهد نمى‌ورزد، مگر آن که خداوند، حکمت را در دلش ثابت مى‌گردانَد و زبانش را بدان گویا مى‌سازد، عیب‌هاى دنیا و درد و درمان آن را به وى مى‌شناساند و او را سالم، از دنیا به سراى سلامت (بهشت) مى‌برد

ب پاکىِ نفس

5863 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اوّلِ این امّت، با «زهد» و «یقین» ساخته شد و آخر آن، با «بخل» و «آرزو» نابود مى‌شود.

ج چشیدن شیرینى ایمان

5864 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: چشیدن شیرینى ایمان، بر دل‌هاى شما حرام است، مگر آن گاه که دل‌هایتان نسبت به دنیا زهد ورزند.

5865 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: آدمى، شیرینى ایمان را در دلش نمى‌یابد، مگر آن گاه که باکى نداشته باشد که دنیا را چه کسى مى‌خورَد.

د پرهیزگارى

5866 . امام على علیه السلام در بیان حدیث معراج : خداى متعال به او فرمود: «. . . اى احمد! اگر دوست دارى که پرهیزگارترینِ مردم باشى، نسبت به دنیا زاهد و به آخرت، راغب باش» .

ه رَفاهُ العَیشِ

5867 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: الزُّهدُ فِی الدُّنیا یُریحُ القَلبَ وَالبَدَنَ(32)

5868 . عنه صلى الله علیه و آله: إنَّ فِی الزُّهدِ لَراحَةً.(33)

ه / 1 مُوافَقَةُ الدُّنیا

5869 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: لَمّا خَلَقَ اللّهُ الدُّنیا أمَرَها بِطاعَتِهِ فَأَطاعَت رَبَّها، فَقالَ لَها: خالِفی مَن طَلَبَکِ ووافِقی مَن خالَفَکِ فَهِیَ عَلى ما عَهِدَ اللّهُ إلَیها وطَبَعَها عَلَیهِ(34)

ه / 2 خِدمَةُ الدُّنیا

5870 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: أوحَى اللّهُ إلَى الدُّنیا أنِ اخدُمی مَن خَدَمَنی، وأتعِبی مَن خَدَمَکِ(35)

5871 . عنه صلى الله علیه و آله: إنَّ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ أوحى إلَى الدُّنیا أن أتعِبی مَن خَدَمَکِ، وَاخدُمی مَن رَفَضَکِ(36)

و تَهوینُ المَصائِبِ

5872 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: مَن زَهِدَ فِی الدُّنیا هانَت عَلَیهِ المُصیباتُ(37)

ه آسایش زندگى

5867 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دل بر کندن از دنیا، جان و تن را آسوده مى‌سازد.

5868 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: به راستى که در زهد، آسایشى هست

ه / 1 سازگارى با دنیا

5869 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: چون خداوند عز و جل دنیا را آفرید، فرمانش داد که از او اطاعت کند و دنیا از خداوندگارش اطاعت کرد. پس به دنیا فرمود: «با کسى که تو را مى‌جوید، ناسازگارى کن، و با کسى که با تو ناسازگارى مى‌کند، سازگار باش» .

پس دنیا، بر این دستورى است که خدا به او داد و خداوند، آن را بر همین سرشت.

ه / 2 خدمت‌گزارى دنیا

5870 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند به دنیا وحى فرمود که: «هر که مرا خدمت مى‌کند، خدمتش کن، و هر که تو را خدمت مى‌کند، به رنجَش بیفکن» .

5871 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند عز و جل به دنیا وحى کرد که: «آن را که به خدمت تو در مى‌آید، به رنج افکن، و آن را که دست از تو مى‌شوید، خدمت کن» .

و آسان شدن مشکلات

5872 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر که به دنیا بى‌رغبت شود، سختى‌ها بر او آسان مى‌گردند.

ز التَّقَرُّبُ إلَى اللّهِ

5873 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: جُلَساءُ اللّهِ غَدا أهلُ الزُّهدِ فِی الدُّنیا(38)

5874 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن یَشتَهی کَرامَةَ الآخِرَةِ یَدَع زینَةَ الدُّنیا، هُنالِکَ استَحیَا العَبدُ مِنَ اللّهِ، وهُنالِکَ أصابَ وِلایَةَ اللّهِ عز و جل.(39)

5875 . عنه صلى الله علیه و آله: إذا أرَدتَ أن یُحِبَّکَ اللّهُ فَأَبغِضِ الدُّنیا(40)

5876 . عنه صلى الله علیه و آله فی مَوعِظَتِهِ لِرَجُلٍ : اِزهَد فِی الدُّنیا یُحِبَّکَ اللّهُ عز و جل، وَازهَد فیما فی أیدِی النّاسِ یُحِبَّکَ النّاسُ(41)

5877 . حِلیَة الأَولیاء عن مُجاهِد: إنَّ رَجُلاً جاءَ إلَى النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله فَقالَ: یا رَسولَ اللّه، دُلَّنی عَلى عَمَلٍ یُحِبُّنِی اللّهُ تَعالى عَلَیهِ ویُحِبُّنِی النّاسُ عَلَیهِ فَقالَ:

أمّا ما یُحِبُّکَ اللّهُ عَلَیهِ فَالزُّهدُ فِی الدُّنیا، وأمّا ما یُحِبُّکَ النّاسُ عَلَیهِ فَانبِذ إلَیهِم هذَا القِثّاءَ(42)

5878 . الإمام علیّ علیه السلام فی حَدیثِ المِعراج : قالَ اللّهُ تَعالى: . . یا أحمَد، أهَل تَعرِفُ ما لِلزّاهِدینَ عِندی؟

قالَ: لا یا رَبِّ!

قالَ: یُبعَثُ الخَلقُ ویُناقَشونَ الحِسابَ(43) وهُم مِن ذلِکَ آمِنونَ إنَّ أدنى ما اُعطِی الزّاهِدینَ فِی الآخِرَةِ أن اُعطِیَهُم مَفاتیحَ الجِنانِ کُلَّها حَتّى یَفتَحوا أیَّ بابٍ شاؤوا، ولا أحجُبَ عَنهُم وَجهی، ولَاُنَعِّمَنَّهُم بِأَلوانِ التَّلَذُّذِ مِن کَلامی، ولَاُجلِسَنَّهُم فی مَقعَدِ صِدقٍ، واُذَکِّرَهُم ما صَنَعوا وتَعِبوا فی دارِ الدُّنیا، وأفتَحَ لَهُم أربعَةَ أبوابٍ: بابٌ یَدخُلُ عَلَیهِمُ الهَدایا بُکرَةً وعَشِیّا مِن عِندی، وبابٌ یَنظُرونَ مِنهُ إلَیَّ کَیفَ شاؤوا بِلا صُعوبَةٍ، وبابٌ یَطَّلِعونَ مِنهُ إلَى النّارِ فَیَنظُرونَ إلَى الظّالِمینَ کَیفَ یُعَذَّبونَ، وبابٌ یُدخَلُ عَلَیهِم مِنهُ الوَصائِفُ وَالحورُ العینُ(44)

ز نزدیک شدن به خدا

5873 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: همنشینانِ خداوند در فرداى قیامت، آنان‌اند که در دنیا زاهدند.

5874 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: کسى که خواهان کرامت آخرت است، زیور دنیا را رها مى‌کند همین جاست که بنده از خدا حیا مى‌کند و این جاست که به [مقام] ولایت خداوند عز و جلمى‌رسد.

5875 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اگر مى‌خواهى که خداوند تو را دوست بدارد، دنیا را دشمن بدار.

5876 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در اندرز به مردى : نسبت به دنیا زهد بورز تا خداوند عز و جلتو را دوست بدارد، و نسبت به آنچه مردم دارند، زهد بورز تا مردم دوستت بدارند.

5877 . حلیة الأولیاء به نقل از مجاهد : مردى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و گفت: اى پیامبر خدا! مرا به کارى راه‌نمایى کن که به خاطر آن، هم خداوند متعال و هم مردم، مرا دوست بدارند.

فرمود: «آنچه باعث مى‌شود که خداوند عز و جل تو را دوست بدارد، زهدورزى در دنیاست، و آنچه موجب مى‌شود که مردم دوستت بدارند، آن است که این خیار را پیش آنان بیفکنى(45)

5878 . امام على علیه السلام در بیان حدیث معراج : خداوند متعال فرمود: «. . . اى احمد! آیا مى‌دانى زاهدان، چه مقامى در نزد من دارند؟» .

[پیامبر صلى الله علیه و آله] گفت: نه، اى پروردگارم!

فرمود: «در روزى که مردم برانگیخته مى‌شوند و به حسابشان رسیدگى مى‌شود، آنان از این حسابرسى در امان‌اند. کمترین چیزى که در آخرت به زاهدان مى‌دهم، این است که همه کلیدهاى بهشت‌ها را در اختیارشان مى‌نهم تا هر درى را که مى‌خواهند، باز کنند، و روى خود را از آنان پنهان نمى‌دارم و از انواع لذّتِ سخن گفتن با خودم، برخوردارشان مى‌سازم، و آنان را بر جایگاهى راستى(46) مى‌نشانم کارهایى را که در دنیا کرده‌اند و رنج‌هایى را که کشیده‌اند، به یادشان مى‌آورم و چهار در را برایشان مى‌گشایم: درى که از آن، در هر صبح و شام، ارمغان‌هایم برایشان برده مى‌شود؛ درى که از آن، به راحتى هر گونه که بخواهند به سوى من مى‌نگرند؛ درى که از آن، آتش را مى‌بینند و به ستمکاران [و گنهکاران] مى‌نگرند که چگونه عذاب مى‌شوند؛ و درى که از آن، کنیزکان و حوریان بهشتى بر آنان وارد مى‌شوند» .

ح زِیارَةُ المَلائِکَةِ

5879 . صحیح مُسلِم عن حَنظَلَة الاُسَیدیّ وکانَ مِن کُتّابِ رَسولِ اللّه صلى الله علیه و آله : لَقِیَنی أبو بَکرٍ، فَقالَ: کَیفَ أنتَ یا حَنظَلَةُ؟

قُلتُ: نافَقَ حَنظَلَةُ!

قالَ: سُبحانَ اللّهِ! ما تَقولُ؟

قُلتُ: نَکونُ عِندَ رَسولِ اللّه صلى الله علیه و آله یُذَکِّرُنا بِالنّارِ وَالجَنَّةِ حَتّى کَأَنّا رَأیُ عَینٍ، فَإِذا خَرَجنا مِن عِندِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله عافَسنَا(47) الأَزواجَ وَالأَولادَ وَالضَّیعاتِ فَنَسینا کَثیرا.

قالَ أبو بَکرٍ: فَوَاللّهِ إنّا لَنَلقى مِثلَ هذا!

فَانطَلَقتُ أنَا وأبو بَکرٍ، حَتّى دَخَلنا عَلى رَسولِ اللّه صلى الله علیه و آله.

قُلتُ: نافَقَ حَنظَلَةُ یا رَسولَ اللّهِ!

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: وما ذاکَ؟

قُلتُ: یا رَسولَ اللّهِ، نَکونُ عِندَکَ تُذَکِّرُنا بِالنّارِ وَالجَنَّةِ حَتّى کَأنّا رَأیَ عَینٍ، فَإِذا خَرَجنا مِن عِندِکَ عافَسنَا الأَزواجَ وَالأَولادَ وَالضَّیعاتِ نَسینا کَثیرا!

فَقالَ رَسولُ اللّه صلى الله علیه و آله: وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ! إن لَو تَدومونَ عَلى ما تَکونونَ عِندی، وفِی الذِّکرِ، لَصافَحَتکُمُ المَلائِکَةُ عَلى فُرُشِکُم وفی طُرُقِکُم، ولکِن یا حَنظَلَةُ، ساعَةً وساعَةً ثَلاثَ مَرّاتٍ.(48)

ح دیدار با فرشتگان

5879 . صحیح مسلم به نقل از حنظله اسیدى که از کاتبان پیامبر خدا بود : ابو بکر به من بر خورد و گفت: چگونه‌اى، اى حنظله؟

گفتم: حنظله، منافق گشته است!

ابو بکر گفت: سبحان اللّه! چه مى‌گویى؟

گفتم: وقتى نزد پیامبر خدا هستیم و برایمان از آتش و بهشت مى‌گوید، چنانیم که گویا آنها را به چشم مى‌بینیم؛ ولى از محضر پیامبر خدا که بیرون مى‌رویم، به زن و فرزند و زندگى‌مان مى‌پردازیم و بسیارى از سخنان پیامبر را فراموش مى‌کنیم.

ابو بکر گفت: به خدا سوگند که ما نیز همین حال را داریم!

پس، من و ابو بکر رفتیم تا بر پیامبر خدا وارد شدیم.

من گفتم: اى پیامبر خدا! حنظله منافق گشته است!

پیامبر خدا فرمود: «چه طور؟» .

گفتم: اى پیامبر خدا! آن گاه که نزد شما هستیم و از آتش و بهشت برایمان مى‌گویى، گویا آنها را به چشم مى‌بینیم؛ امّا از نزد شما که مى‌رویم، به زن و فرزند و زندگى خود مى‌پردازیم و بسیارى از آن سخنان را فراموش مى‌کنیم!

پیامبر خدا فرمود: «سوگند به آن که جانم در دست اوست، اگر بر آن حالى که نزد من دارید و در ذکرْ دوام آورید، فرشتگان در بسترهایتان و در کوى و برزن‌هایتان با شما دست مى‌دهند؛ امّا اى حنظله آدمى هر ساعتى، حالتى دارد» و سه بار این جمله را فرمود

ط کَرامَةُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ

5880 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: ما مِن عَبدٍ یَدَعُ الدُّنیا إلّا لَم یَزَل عَزیزا فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ، یَخافُهُ النّاسُ مادامَ فی حالِهِ(49)

5881 . عنه صلى الله علیه و آله: قَد أفلَحَ المُزهِدُ المُجهِدُ (50) ثَلاثا؛ المُزهِدُ فِی العَیشِ المُجهِدُ فِی العِبادَةِ(51)

5882 . عنه صلى الله علیه و آله: عَلامَةُ الوَرَعِ الزُّهدُ فِی الدُّنیا، فَمَن تَمَسَّکَ بِالوَرَعِ وَالزُّهدِ بَلَّغاهُ کُلَّ دَرَجَةٍ رَفیعَةٍ، ومَن تَخَلّى مِنهُما لَقِیَنی یَومَ القِیامَةِ عَلى غَیرِ مِلَّتی(52)

5883 . عنه صلى الله علیه و آله: إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالى ناجى موسى علیه السلام فَکانَ فیما ناجاهُ أن قالَ: یا موسى. أمَّا الزّاهِدونَ فِی الدُّنیا، فَإِنّی أمنَحُهُم جَنَّتی یَتَبَوَّؤونَ مِنها حَیثُ شاؤوا(53)

ط کرامت دنیا و آخرت

5880 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هیچ بنده‌اى نیست که دنیا را وا نهد، مگر آن که پیوسته در دنیا و آخرت، عزّتمند است و تا زمانى که بر آن حال است، هیبت او در دل مردم خواهد بود

5881 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: رستگار است بى‌اعتناىِ سختکوش (این را سه بار فرمود) : بى‌اعتنا به زندگى، و سختکوش در عبادت

5882 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: نشانه پارسایى، زهد در دنیاست. پس هر که به پارسایى و زهدْ چنگ در زند، این دو، او را به هر درجه بالایى مى‌رسانند و هر که از این دو، دست بکشد، در روز قیامت، مرا بر غیر آیین من دیدار مى‌کند.

5883 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند تبارک و تعالى با موسى علیه السلام به نجوا پرداخت و از جمله نجواهایش این بود که گفت: «اى موسى! . . . من بهشت خویش را تقدیم کسانى مى‌کنم که در دنیا زهد ورزیده‌اند، تا در هر کجاى آن که مى‌خواهند، ساکن شوند» .

20 / 3 مَبادِئُ الزُّهدِ

أ العَقلُ

5884 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالى خَلَقَ العَقلَ مِن نورٍ مَخزونٍ مَکنونٍ (54) فی سابِقِ عِلمِهِ الَّذی لَم یَطَّلِع عَلَیهِ نَبِیٌّ مُرسَلٌ ولا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ، فَجَعَلَ العِلمَ نَفسَهُ، وَالفَهمَ روحَهُ، وَالزُّهدَ رَأسَهُ. . . .(55)

ب مَعرِفَةُ الدُّنیا

الکتاب

«اِعْلَمُوا أَنَّمَا اَلْحَیاةُ اَلدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی اَلْأَمْوالِ وَ اَلْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ اَلْکُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی اَلْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اَللّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا اَلْحَیاةُ اَلدُّنْیا إِلاّ مَتاعُ اَلْغُرُورِ» (56)

الحدیث

5885 . المُستدرَک على الصَّحیحَین عن ابن مسعود: تَلا رَسولُ اللّه صلى الله علیه و آله: «فَمَنْ یُرِدِ اَللّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ»(57)، فَقالَ رَسولُ اللّه صلى الله علیه و آله: إنَّ النّورَ إذا دَخَلَ الصَّدرَ انفَسَحَ، فَقیلَ: یا رَسولَ اللّهِ، هَل لِذلِکَ مِن عَلَمٍ یُعرَفُ؟

قالَ: نَعَم، التَّجافی (58) عَن دارِ الغُرورِ، وَالإِنابَةُ (59) إلى دارِ الخُلودِ، وَالاِستِعدادُ لِلمَوتِ قَبلَ نُزولِهِ(60)

20 / 3

خاستگاه‌هاى زهد

الف خرد

5884 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند تبارک و تعالى خِرَد را از نورى آفرید که در دانشِ پیشینش اندوخته و نهفته بود و هیچ پیامبر مُرسَل و فرشته مقرّبى، از آن مطّلع نبود. آن گاه، دانش را نفس آن قرار داد و فهم را روحش، و زهد را سرش. . .

ب شناخت دنیا

قرآن

«بدانید که زندگى دنیا، در حقیقت، بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشىِ شما به یکدیگر و برترى‌جویى در اموال و فرزندان است؛ همانند بارانى است که رُستنىِ آن [باران] ، کشاورزان را به شگفتى مى‌اندازد، سپس [آن کشت] خشک مى‌شود و آن را زرد مى‌بینى، آن گاه خاشاک مى‌شود. و در آخرت، [دنیاپرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگانى دنیا، جز کالاى فریبنده نیست» .

حدیث

5885 . المستدرک على الصحیحین به نقل از ابن مسعود : پیامبر خدا این آیه را تلاوت فرمود: «خداوند، هر کس را که بخواهد، هدایت مى‌کند [و] سینه او را براى اسلام مى‌گشاید» . سپس فرمود: «نور، هر گاه به سینه در آید، سینه گشاده مى‌گردد» .

گفته شد: اى پیامبر خدا! آیا علامتى براى شناخت این امر، وجود دارد؟

فرمود: «آرى؛ دورى گزیدن از سراى فریب و باطل، روى آوردن به سراى جاودانگى، و آماده شدن براى مرگ پیش از فرا رسیدن آن» .

5886 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: لَو تَعلَمونَ مِنَ الدُّنیا ما أعلَمُ لَاستَراحَت أنفُسُکُم مِنها(61)

5887 . أعلام الدین عن أنس: قالوا: یا رَسولَ اللّهِ، مَن أولِیاءُ اللّهِ الَّذینَ لا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنونَ؟ فَقالَ: الَّذینَ نَظَروا إلى باطِنِ الدُّنیا حینَ نَظَرَ النّاسُ إلى ظاهِرِها، فَاهتَمّوا بِآجِلِها حینَ اهتَمَّ النّاسُ بِعاجِلِها، فَأَماتوا مِنها ما خَشوا أن یُمیتَهُم، وتَرَکوا مِنها ما عَلِموا أن سَیَترُکَهُم، فَما عَرَضَ لَهُم مِنها عارِضٌ إلّا رَفَضوهُ، ولا خادَعَهُم مِن رِفعَتِها خادِعٌ إلّا وَضَعوهُ.

خُلِقَتِ الدُّنیا عِندَهُم فَما یُجَدِّدونَها، وخَرِبَت بَینَهُم فَما یَعمُرونَها، وماتَت فی صُدورِهِم فَما یُحیونَها، بَل یَهدِمونَها فَیَبنونَ بِها آخِرَتَهُم، ویَبیعونَها فَیَشتَرونَ بِها ما یَبقى لَهُم.

نَظَروا إلى أهلِها صَرعى قَد حَلَّت بِهِمُ المَثُلاتُ، فَما یَرَونَ أمانا دونَ ما یَرجونَ، ولا خَوفا دونَ ما یَجِدونَ.(62)

ج ذِکرُ المَوتِ

5888 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: کَفى بِالمَوتِ مُزَهِّدا فِی الدُّنیا ومُرَغِّبا فِی الآخِرَةِ(63)

5886 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اگر آنچه را من از دنیا مى‌دانم، شما هم مى‌دانستید، جان‌هایتان از [همّ و غم‌هاى] آن مى‌آسود.

5887 . أعلام الدین به نقل از اَنَس : گفتند: اى پیامبر خدا! آن اولیاى خدا که هیچ بیم و اندوهى به آنان راه ندارد،(64) چه کسانى هستند؟

فرمود: «کسانى که وقتى مردمْ ظاهر دنیا را دیدند، آنها باطنش را دیدند. از این رو، وقتى مردم به اکنونِ دنیا اهتمام ورزیدند، آنها به آینده‌اش اهتمام کردند. پس، از دنیا آنچه را که ترسیدند آنان را بمیراند، میراندند، و آنچه را که دانستند به زودى ترکشان خواهد کرد، ترک گفتند در نتیجه، هیچ چیزِ دنیا، خود را به آنان عرضه نکرد، مگر این که دست رد به سینه آن زدند، و هیچ رفعتى از دنیا در صدد فریب آنان بر نیامد، مگر این که آن را پَست شمردند.

دنیا در نزد آنان کهنه شده است و آن را نو نمى‌کنند، و در میانشان خراب گشته است و آبادش نمى‌کنند، و در سینه‌هایشان مرده است و زنده‌اش نمى‌کنند؛ بلکه ویرانش مى‌کنند و با آن، آخرتشان را مى‌سازند، و دنیا را مى‌فروشند و با آن، چیزى مى‌خرند که برایشان مى‌ماند.

اهل دنیا را دیدند که بر خاک در افتاده‌اند و انواع کیفرها [ى الهى] را چشیده‌اند. از این رو، امنیت را جز در آنچه امید بدان دارند (بهشت) ، و ترس را جز در آنچه مى‌یابند (دوزخ) ، نمى‌بینند» .

ج یاد مرگ

5888 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: مرگ، بهترین عاملِ زهدورزى در دنیا و ترغیب به آخرت است.

5889 . عنه صلى الله علیه و آله: أفضَلُ الزُّهدِ فِی الدُّنیا ذِکرُ المَوتِ(65)

5890 . عنه صلى الله علیه و آله: ألا فَزورُوا القُبورَ؛ فَإِنَّها تُزَهِّدُ فِی الدُّنیا وتُذَکِّرُ الآخِرَةَ.(66)

د الاِستِعانَةُ بِاللّهِ

5891 . صحیح البخاری عن سَعدِ بن أبی وَقّاصٍ: کانَ النَّبِی صلى الله علیه و آله یُعَلِّمُنا هؤُلاءِ الکَلِماتِ کَما تُعَلَّمُ الکِتابَةُ: اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِنَ البُخلِ، وأعوذُ بِکَ مِنَ الجُبنِ، وأعوذُ بِکَ مِن أن نُرَدَّ إلى أرذَلِ العُمُرِ، وأعوذُ بِکَ مِن فِتنَةِ الدُّنیا وعَذابِ القَبرِ(67)

20 / 4 عَلاماتُ الزُّهدِ

أ إجتِنابُ الحَرامِ

5892 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: اِجتَنِبِ المَحارِمَ تَکُن زاهِدا(68)

5893 . عنه صلى الله علیه و آله: أزهَدُ النّاسِ مَنِ اجتَنَبَ الحَرامَ(69)

5889 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: بهترین [عامل] زهدورزى در دنیا، یاد مرگ است.

5890 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هان! به زیارت قبور بروید که موجب زهدورزى در دنیا و یادآورىِ آخرت مى‌شود.

د یارى جستن از خدا

5891 . صحیح البخارى به نقل از سعد بن ابى وقّاص : پیامبر صلى الله علیه و آله این جملات را همان گونه به ما مى‌آموخت که سواد و نوشتن یاد داده مى‌شود: «بار خدایا! پناه مى‌برم به تو از بخل و پناه مى‌برم به تو از ترسویى و پناه مى‌برم به تو از این که تا فروترین [دوره] عمر (فرتوتى) ، واپس برده نشویم و پناه مى‌برم به تو از گرفتارى دنیا و عذاب قبر» .

20 / 4

نشانه‌هاى زهد

الف دورى کردن از حرام

5892 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: از حرام‌ها دورى کن تا زاهد باشى.

5893 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: زاهدترینِ مردم، کسى است که از حرام، دورى کند.

ب قَصرُ الأَمَلِ

5894 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: الزُّهدُ فِی الدُّنیا قَصرُ الأَمَلِ، وشُکرُ کُلِّ نِعمَةٍ، وَالوَرَعُ عَن کُلِّ ما حَرَّمَ اللّهُ(70)

ج الرِّضا بِالقَضاءِ

5895 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: اِرضَ بِقِسمِ اللّهِ تَکُن زاهِدا.(71)

5896 . عنه صلى الله علیه و آله: أشرَفُ الزُّهدِ أن یَسکُنَ قَلبُکَ عَلى ما رُزِقتَ(72)

5897 . عنه صلى الله علیه و آله: قالَ الخِضْرُ علیه السلام: . . مَن یُحَقِّرُ حالَهُ ویَتَّهِمُ اللّهَ بِما قَضى لَهُ، کَیفَ یَکونُ زاهِدا؟ ! (73)

5898 . عنه صلى الله علیه و آله لِأَبی ذَرٍّ الغِفارِیِّ : یا أبا ذَرٍّ، إنَّ المُؤمِنَ لَم یَجزَع مِن ذُلِّ الدُّنیا، ولَم یُبَل (74) مِن أهلِها وعِزِّها(75)

د تِلکَ الصِّفاتُ

5899 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: أمّا عَلامَةُ الزّاهِدِ فَعَشَرَةٌ؛ یَزهَدُ فِی المَحارِمِ، ویَکُفُّ نَفسَهُ، ویُقیمُ فَرائِضَ رَبِّهِ، فَإِن کانَ مَملوکا أحسَنَ الطّاعَةَ، وإن کان مالِکا أحسَنَ المَملَکَةَ، ولَیسَ لَهُ حَمِیَّةٌ ولا حِقدٌ، یُحسِنُ إلى مَن أساءَ إلَیهِ، ویَنفَعُ مَن ضَرَّهُ، ویَعفو عَمَّن ظَلَمَهُ،

ویَتَواضَعُ لِحَقِّ اللّهِ(76)

ب کوتاه شدن آرزو

5894 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: زهد به دنیا، عبارت است از: کوتاه کردن آرزو، گزاردن شکر هر نعمتى، و پرهیز از هر آنچه خداوند، حرام کرده است.

ج راضى بودن به قضاى الهى

5895 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: به قسمت خدا راضى باش تا زاهد باشى.

5896 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: برترین زهد، آن است که دلت به آنچه روزىِ تو شده است، آرام گیرد.

5897 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خضر علیه السلام گفت: «. . . کسى که از وضع خود ناخشنود باشد و خدا را در آنچه براى او حکم کرده است، متّهم سازد، چگونه زاهد است؟ !» .

5898 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به ابو ذر غفارى : اى ابو ذر! مؤمن، از خوارىِ خود در دنیا، بى‌تابى نمى‌کند و به دنیاپرستان و عزّت دنیا، اهمّیتى نمى‌دهد

د چند صفت دیگر

5899 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: نشانه زاهد، ده تاست: به حرام‌ها بى‌رغبت است؛ خویشتندار است؛ واجبات پروردگارش را به جا مى‌آورد؛ اگر مملوک است، فرمان‌بُردار خوبى است؛ اگر مالک است، مِلکدار خوبى است؛ تندخو و کینه‌توز نیست؛ به کسى که به او بدى کرده است، خوبى مى‌کند؛ به کسى که به او زیان زده است، سود مى‌رساند؛ از کسى

که به او ستم کرده است، گذشت مى‌کند؛ و در برابر حقّ خداوند، فروتن است

5900 . مکارم الأخلاق عن أبی ذرّ: قُلتُ: یا رَسولَ اللّه، مَن أزهَدُ النّاسِ؟ فَقالَ صلى الله علیه و آله: مَن لَم یَنسَ المَقابِرَ وَالبِلى (77)، وتَرَکَ فَضلَ زینَةِ الدُّنیا، وآثَرَ ما یَبقى عَلى ما یَفنى، ولَم یَعُدَّ غَدا مِن أیّامِهِ، وعَدَّ نَفسَهُ فِی المَوتى.(78)

5901 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله فی وَصِیَّتِهِ لِأَبی ذَرٍّ : یا أبا ذَرٍّ، طوبى لِلزّاهِدینَ فِی الدُّنیَا، الرّاغِبینَ فِی الآخِرَةِ، الَّذینَ اتَّخَذوا أرضَ اللّهِ بِساطا، وتُرابَها فِراشا، وماءَها طیبا، وَاتَّخَذُوا الکِتابَ شِعارا، وَالدُّعاءَ لِلّهِ دِثارا(79) ، وقَرَضُوا الدُّنیا قَرضا(80)

5902 . عنه صلى الله علیه و آله مِمّا أوصى بِهِ عَلِیّا علیه السلام : یا عَلِیُّ، مَثِّلِ الآخِرَةَ فی قَلبِکَ وَالمَوتَ نَصبَ عَینَیکَ، ولا تَنسَ مَوقِفَکَ بَینَ یَدَیِ اللّهِ، وکُن مِنَ اللّهِ عَلى وَجَلٍ، وَاذکُر نِعَمَ اللّهِ، وَاکفُف عَن مَحارِمِ اللّهِ، ونابِذ(81) هَواکَ، وَاعزِلِ الشَّکَّ وَالطَّمَعَ وَالحِرصَ، وَاستَعمِلِ التَّواضُعَ وَالعِفَّةَ وحُسنَ الخُلُقِ ولینَ الکَلامِ، وَاتَّبِع قَولَ الحَقِّ مِن حَیثُ وَرَدَ، وَاجتَنِبِ البُخلَ وَالکَذِبَ وَالرِّیاءَ وَالعُجبَ، ولا تَستَصغِر نِعمَةَ اللّهِ وجاوِزها بِالشُّکرِ، وَاذکُرِ اللّهَ فی کُلِّ وَقتٍ وَاحمَدهُ عَلى کُلِّ حالٍ، وَاعفُ عَمَّن ظَلَمَکَ وصِل مَن قَطَعَکَ وأعطِ مَن حَرَمَکَ، وَلیَکُن صَمتُکَ فِکرا وکَلامُکَ ذِکرا ونَظَرُکَ اعتِبارا، وتَحَبَّب مَا استَطَعتَ،

وباشِرِ النّاسَ بِالحُسنى، وَاصبِر عَلَى النّازِلَةِ (82)، ولا تَستَهِن بِالمُصیبَةِ، وأطِلِ الفِکرَ فِی المَعادِ، وَاجعَل شَوقَکَ إلَى الجَنَّةِ، وَاستَعِذ مِنَ النّارِ، وَأمُر بِالمَعروفِ وَانهَ عَنِ المُنکَرِ، ولا تَأخُذکَ فِی اللّهِ لَومَةُ لائِمٍ، وخُذ مِنَ الحَلالِ ما شِئتَ إذا أمکَنَکَ، وَاعتَصِم بِالإِخلاصِ وَالتَّوَکُّلِ، ودَعِ الظَّنَّ وابنِ عَلَى الأَساسِ، وکُن مَعَ الحَقِّ حَیثُ کانَ، ومَیِّز مَا اشتَبَهَ عَلَیکَ بِعَقلِکَ؛ فَإِنَّهُ حُجَّةُ اللّهِ عَلَیکَ، وَدیعَةٌ (83) فیکَ، وبَرَکاتُهُ عِندَکَ، فَذلِکَ أعلامُ الزُّهدِ ومِنهاجُهُ، وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ(84)

5900 . مکارم الأخلاق به نقل از ابو ذر : گفتم: اى پیامبر خدا! زاهدترینِ مردم کیست؟

فرمود: «کسى که قبرستان و پوسیده شدن را فراموش نکند؛ از مازاد زیور دنیا، چشم بپوشد؛ آنچه را که ماندنى است، بر آنچه از بین رفتنى است، ترجیح دهد؛ فردا را از روزهاى [عمر] خود نشمارد و خویشتن را در شمارِ مردگان به حساب آورد» .

5901 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در سفارش به ابو ذر : اى ابو ذر! خوشا به حال دل‌بُریدگان از دنیا و دل‌دادگان به آخرت؛ آنان که زمین خدا را فرش خود قرار داده‌اند و خاکش را بستر خود و آبش را شربت گوارا؛ کتاب خدا را [چونان] جامه زیرین خود گرفتند و دعا به درگاه خدا را جامه رویین،(85) و دنیا را به کلّى پشتِ سر انداختند.

5902 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله از سفارش‌هاى ایشان به على علیه السلام : اى على! پیوسته آخرت را در دلت مجسّم بدار و مرگ را پیش چشمان خود، قرار ده حضورت را در پیشگاه خداوند، فراموش مکن و از خدا ترسان باش و نعمت‌هاى خدا را به یاد داشته باش از حرام‌هاى خدا، باز ایست، هَوَست را به دور افکن و از دودلى و طمع و آزمندى، کناره گیر فروتنى و خویشتندارى و خوش‌خویى و نرمگویى را در پیش بگیر و پیرو سخن حق باش، از هر که باشد از بخل و دروغ و ریا و خودپسندى، دورى کن و نعمت خدا را کوچک مشمار و همواره، شکر آن را به جاى آور و همیشه به یاد خدا باش و در همه حال، او را ستایش گوى از کسى که به تو ستم کرده است، در گذر و با کسى که از تو بُریده است، پیوند برقرار کن و به کسى که از تو مضایقه کرده است، عطا کن سکوتت توأم با اندیشیدن باشد و گفتارت، ذکر خدا و نگاه

کردنت عبرت آموختن. تا مى‌توانى، دوستى بوَرز و با مردم به خوبى رفتار کن و در مصائبِ سخت، صبور باش و مصیبت‌ها را دست کم مگیر درباره قیامت، بسیار اندیشه کن و به بهشت، شوق بورز و از آتش، به خدا پناه ببر امر به معروف و نهى از منکر کن و در راه خدا، سرزنش هیچ سرزنشگرى در تو اثر نکند. از حلال هر گاه برایت فراهم شد، هر اندازه که خواستى، [بدون اسراف و تبذیر] استفاده کن. به اخلاص و توکّل، چنگ در زن و گمان را رها کن و بر شالوده [ى یقین] ، بنا بگذار با حق باش، هر جا که بود. آنچه را بر تو مشتبه مى‌شود، با کمک عقلت تمیز بده؛ زیرا عقل، حجّت خدا بر تو و سپرده‌اى [الهى] در وجود توست و برایت برکت‌ها دارد. اینهاست نشانه‌هاى زهد و راه و روش آن، و عاقبت، از آنِ پرهیزگاران است.

5903 . عنه صلى الله علیه و آله فی حَدیثٍ لَهُ مَعَ جَبرَئیلَ علیه السلام : قُلتُ: یا جَبرَئیلُ فَما تَفسیرُ الزُّهدِ؟ قالَ: الزّاهِدُ یُحِبُّ مَن یُحِبُّ خالِقُهُ، ویُبغِضُ مَن یُبغِضُ خالِقُهُ، ویَتَحَرَّجُ مِن حَلالِ الدُّنیا ولا یَلتَفِتُ إلى حَرامِها؛ فَإِنَّ حَلالَها حِسابٌ وحَرامَها عِقابٌ، ویَرحَمُ جَمیعَ المُسلِمینَ کَما یَرحَمُ نَفسَهُ، ویَتَحَرَّجُ مِنَ الکَلامِ کَما یَتَحَرَّجُ مِنَ المَیتَةِ الَّتی قَدِ اشتَدَّ نَتنُها، ویَتَحَرَّجُ عَن حُطامِ الدُّنیا وزینَتِها کَما یَتَجَنَّبُ النّارَ أن تَغشاهُ، وأن یُقَصِّرَ أمَلَهُ وکَأَنَّ بَینَ عَینَیهِ أجَلَهُ(86)

5904 . عنه صلى الله علیه و آله: لَیسَ الزُّهدُ فِی الدُّنیا لُبسَ الخَشِنِ وأکلَ الجَشِبِ(87)، ولکِنَّ الزُّهدَ فِی الدُّنیا قَصرُ الأَمَلِ(88)

5905 . عنه صلى الله علیه و آله: الزَّهادَةُ فِی الدُّنیا لَیسَت بِتَحریمِ الحَلالِ، ولا إضاعَةِ المالِ، ولکِنَّ الزَّهادَةَ فِی

الدُّنیا ألّا تَکونَ بِما فی یَدَیکَ أوثَقَ مِمّا فی یَدَیِ اللّهِ، وأن تَکونَ فی ثَوابِ المُصیبَةِ إذا أنتَ اُصِبتَ بِها أرغَبَ فیها لو أنَّها اُبقِیَت لَکَ(89)

5903 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در نقل گفتگوى خود با جبرئیل علیه السلام : گفتم: اى جبرئیل! معناى زهد چیست؟

گفت: «زاهد، کسى را که آفریدگارش دوست دارد، دوست مى‌دارد، و کسى را که آفریدگارش او را ناخوش دارد، ناخوش مى‌دارد، و از حلال دنیا مى‌پرهیزد و به حرام آن، توجّه نمى‌کند؛ زیرا حلال آن، حساب دارد و حرامش کیفر. [زاهد،] همچنان که به خویشتن رحم مى‌کند، به همه مسلمانان، رحم مى‌کند و همان گونه که از لاشه گندیده بسیار بدبو دورى مى‌کند، از سخن [بى‌جا] مى‌پرهیزد و همان گونه که از آتش دورى مى‌کند که مبادا او را فرا گیرد، از کالاى دنیا و زرق و برق آن نیز دورى مى‌کند آرزویش کوتاه است، انگار که مرگ خود را پیش چشم دارد» .

5904 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: زهدورزى نسبت به دنیا، پوشیدن لباس زِبْر و خوردنِ غذاى خشک و نامطبوع نیست؛ بلکه زهدورزى نسبت به دنیا، کوتاه کردنِ آرزوست

5905 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: زهد در دنیا، به حرام کردن حلال و یا نابود کردن مال نیست؛ بلکه زهد در دنیا، آن است که به آنچه در دست توست، مطمئن‌تر از آنچه در دست خداست،

نباشى و به ثواب مصیبتى که به تو مى‌رسد، چندان راغب باشى که آرزو کنى آن مصیبت برایت باقى بماند

20 / 5 الزُّهدُ رِئاءً

5906 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّى یَکونَ الزُّهدُ رِوایَةً، وَالوَرَعَ تَصَنُّعا(90)

5907 . عنه صلى الله علیه و آله: یَکونُ فی آخِرِ الزَّمانِ قَومٌ یَلبَسونَ الصّوفَ فی صَیفِهِم وشِتائِهِم، یَرَونَ أنَّ لَهُمُ الفَضلَ بِذلِکَ عَلى غَیرِهِم، اُولئِکَ یَلعَنُهُم مَلائِکَةُ السَّماواتِ وَالأَرضِ.(91)

5908 . عنه صلى الله علیه و آله: یَأتی فی آخِرِ الزَّمانِ اُناسٌ مِن اُمَّتی یَأتونَ المَساجِدَ یَقعُدونَ فیها حَلَقا، ذِکرُهُمُ الدُّنیا وحُبُّ الدُّنیا، لا تُجالِسوهُم فَلَیسَ لِلّهِ بِهِم حاجَةٌ(92)

20 / 5

زهد ریایى

5906 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: قیامت بر پا نمى‌شود تا آن هنگام که زهد، قصّه سرِ زبان‌ها مى‌شود و پارسایى، تظاهر

5907 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: در آخر زمان، جماعتى مى‌آیند که در تابستان و زمستان، پشمینه مى‌پوشند و این را براى خود، مایه برترى بر دیگران مى‌دانند. فرشتگان آسمان‌ها و زمین، اینان را لعنت مى‌کنند.

5908 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: در آخر زمان، مردمى از امّت من مى‌آیند که به مساجد مى‌روند و گِرد هم مى‌نشینند و از دنیا و دوستىِ دنیا سخن مى‌گویند. با آنان ننشینید؛ چرا که خداوند را با این افراد، کارى نیست

سخنى درباره زهد

کلمه «زُهد» در اصل به معناى «اندک بودن» و «کم‌ارزش بودن» چیزى است و از آن جا که این معنا غالبا ملازم با بى‌رغبتى به آن چیز است، این کلمه در بى‌رغبتى نیز به کار مى‌رود ابن فارس در تبیین معناى «زهد» مى‌گوید:

الزاء و الهاء و الدال أصل یدلّ على قلّة الشىء، و الزّهید: الشىء القلیل، و هو مُزْهِدٌ: قلیل المال، و قال رسول اللّه صلى الله علیه و آله: «أفضل الناس مؤمن مُزهِد» ، هو المقلّ(93)

مادّه زاء و هاء و دال (زهد) ، بر اندک بودن چیزى دلالت مى‌کند. «زَهید» ، یعنى چیز اندک و «مُزهِد» یعنى داراى مال اندک پیامبر خدا فرمود: «برترینِ مردم، مؤمنِ مُزهد است» یعنى آن که دارایى اندک دارد.

جوهرى، «زهد» را چنین معنا کرده است:

الزّهد خلاف الرّغبة. و التَّزهیدُ فى الشىء و عن الشىء: خلاف الترغیب فیه.(94)

زهد، خلاف رغبت است. . . و «التزهید فى الشىء و عن الشىء» یعنى در فلان چیز یا نسبت به آن، زهد (بى‌رغبتى) ورزیدن.

و راغب اصفهانى در المفردات آورده است:

الزهید: الشىء القلیل و الزّاهد فى الشىء الراغب عنه و الراضى منه بالزّهید أى القلیل(95)

زهید یعنى: چیز اندک. «الزاهد فى الشىء» ، یعنى: بى‌اعتنا به آن چیز و رضایت دادن به اندک از آن.

بنا بر این، هر چند کلمه زهد، هم در قِلّت و هم در بى‌رغبتى کاربرد دارد، امّا تأمّل در کلمات واژه‌شناسان نشان مى‌دهد که معناى نخست، اصل و معناى دوم، فرع آن است.

زهد، در قرآن و حدیث

مادّه «زهد» در قرآن، تنها یک بار، در داستان یوسف علیه السلام به کار رفته است:

«وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ کانُوا فِیهِ مِنَ اَلزّاهِدِینَ.(96)

و او را به بهاى ناچیزى، به چند درهم، فروختند و به او بى‌رغبت بودند» .

یعنى فروشندگان یوسف، به دلیل زهد (بى‌رغبتى) به وى، او را به بهاى اندکى فروختند در این آیه، «زهد» در «بى‌رغبتى» به‌کار رفته است و ارتباط آن با بهاى اندک، نشان دهنده معناى اصلى و فرعى آن است.

در احادیث اسلامى غالبا مادّه «زهد» در «بى‌رغبتى» به کار رفته و به ندرت در معناى «قِلّت» استعمال شده است توضیحات کوتاهى درباره تعریف زهد، نشانه‌هاى آن، تفاوت زهد اسلامى و رهبانیت مسیحى، حکمت زهد و راه‌هاى دستیابى به آن، ارائه مى‌گردد:

یک تعریف زهد

امام صادق علیه السلام ضمن تبیین سپاهیان خرد و نادانى، «زهد نسبت به دنیا» را از سپاهیان خرد مى‌شمارد و آن را در نقطه مقابل «رغبت به دنیا» تعریف مى‌نماید و مى‌فرماید:

الزُّهدُ، و ضِدُّهُ الرَّغبَةُ(97)

زهد، که ضدّش رغبت است

با در نظر گرفتن این ره‌نمود بنیادى که «زهد» از جنود خرد و تحت فرمان قوّه عاقله است، به دو نکته مهم در تبیین زهد اسلامى مى‌توان دست یافت:

نکته اوّل، این است که زهدى که اسلامْ انسان را بدان دعوت مى‌کند، خاستگاه عقلى و علمى دارد به همین جهت، صد در صد منطبق با خرد و منطق است و اگر پیامبر درونى (خرد) مقصود آن را بداند، پیش از پیامبران بیرونى، انسان را بدان دعوت مى‌نماید.

نکته دوم، این است که بى‌رغبتى، دو گونه است:

الف بى‌رغبتى طبیعى

بى‌رغبتى طبیعى، آن است که طبع انسان نسبت به چیزى میل نداشته باشد، چنان که بیمار، تمایلى به خوردن و نوشیدن ندارد.

ب بى‌رغبتى قلبى

بى‌رغبتى قلبى، آن است که روح انسان نسبت به چیزى تمایل نداشته باشد، هر چند طبع او مایل به آن باشد، مانند بیمارى که غذایى را دوست دارد؛ ولى به دلیل این که مى‌داند خوردن آن براى او خطرساز است، نه تنها در خود میلى نسبت به آن

احساس نمى‌کند، بلکه قلبا از آن نفرت دارد.

با عنایت به این مقدّمه مى‌توان دریافت که زهد اسلامى، به معناى بى‌رغبتى طبیعى به دنیا نیست (زیرا بى‌رغبتىِ طبیعى نسبت به لذایذ مادّى، ارزش نیست و در واقع، نوعى بیمارى است) ؛ بلکه زهد اسلامى، عبارت است از بى‌رغبتى قلبى نسبت به لذایذى که براى انسان، زیانبارند.

توضیح مطلب، این که: گاه انسان طبعا مایل به کارى است؛ امّا خرد، او را به دلیل زیانبار بودن آن کار منع مى‌کند و انسان نیز با وجود علاقه قلبى به آن، از انجام دادن آن خوددارى مى‌ورزد این اقدام، «صبر» نامیده مى‌شود و کسى که خویشتندارى مى‌کند، «صابر» نامیده مى‌شود؛ چرا که در برابر رغبت طبیعى و میل قلبى خود مقاومت کرده است و این، ارزشى است بسیار والا، چنان که از امام على علیه السلام روایت شده که مى‌فرماید:

ما أحسَنَ بِالإِنسانِ أن یَصبِرَ عَمّا یَشتَهى(98)

براى انسان، چه زیباست که در برابر خواسته [هاى نفسانى‌اش] صبر کند

امام على علیه السلام در ره‌نمودى دیگر، در پاسخ کسى که از ایشان موعظه خواست، مى‌فرماید:

اُترُک لِما تَبقى ما تَشتَهى أبَدا کَفى بِمَن عَفَّ عَمّا یَشتَهى کَرَما(99)

از خواهش‌هاى خود به خاطر آنچه جاویدان است، دست بشوى.

در کرامت آدمى، همین بس که خویشتن را از خواهش‌هاى نفْس، نگه دارد.

البتّه باید توجّه داشت که چنین شخصى از فضیلت صبر برخوردار است، نه از فضیلت زهد زهد که یک درجه بالاتر از صبر است آن است که بى‌میلى قلبى

نسبت به لذایذ زیانبار، چنان بر انسانْ چیره شود که رغبت طبیعى او تحت سیطره آن قرار گیرد، به گونه‌اى که خوددارى از لذایذ زیانبار، نیازى به صبر و مقاومت نداشته باشد؛ بلکه انسان، دیگر میلى نسبت به آنها در وجود خود، احساس نکند امام على علیه السلام در اشاره به این حالت زیبا مى‌فرماید:

ما أحسَنَ بِالإِنسانِ ألّا یَشتَهِىَ ما لا یَنبَغى(100)

براى انسان، چه زیباست که آنچه را شایسته نیست، نخواهد

هنگامى که انسان به این مرتبه والا دست یافت و زاهد شد، نسبت به اقبال و اِدبار دنیا بى‌تفاوت مى‌گردد؛ یعنى نه اِقبال دنیا او را شادمان مى‌کند و نه اِدبار دنیا او را اندوهناک مى‌نماید، چنان که امام على علیه السلام در تبیین خصلت «زهد» مى‌فرماید:

الزُّهدُ کُلُّهُ بَینَ کَلِمَتَینِ مِنَ القُرآنِ، قالَ اللّهُ سُبحانَهُ: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ».(101)

زهد، در دو جمله از قرآن جمع شده است خداوند سبحان مى‌فرماید: «تا براى آنچه از دست شما مى‌رود، افسوس نخورید و براى آنچه به شما مى‌دهد، شادمان نشوید» .

و آنچه در تبیین زهد و تفاوت آن با صبر گفتیم، در این سخن نورانى امیر مؤمنان، خلاصه شده است:

إنَّمَا النّاسُ ثَلاثٌ: زاهِدٌ، و راغِبٌ، و صابِرٌ فَأَمَّا الزّاهِدُ فَلا یَفرَحُ بِالدُّنیا إذا أتَتهُ، و لا یَحزَنُ عَلَیها إذا فاتَتهُ، و أمَّا الصّابِرُ فَیَتَمَنّاها بِقَلبِهِ، فَإِن أدرَکَ مِنها شَیئا صَرَفَ عَنها نَفسَهُ لِعِلمِهِ بِسوءِ العاقِبَةِ، و أمَّا الرّاغِبُ فَلا یُبالى مِن حِلٍّ أصابَها أم مِن حَرامٍ(102)

مردم، سه دسته‌اند: دنیاگریز و دنیاخواه و شکیبا دنیاگریز، هر گاه دنیا به او برسد، شاد نمى‌شود و هر گاه از دستش برود، برایش غم نمى‌خورد شکیبا، دنیا را قلبا آرزو مى‌کند؛ امّا چون به چیزى از آن برسد، جانش از آن روى بر مى‌گرداند؛ زیرا از فرجام بد آن، آگاه است و دنیاخواه، اهمّیتى نمى‌دهد که از طریق حلال به دنیا رسد، یا از حرام

دو نشانه‌هاى زهد

احادیث اسلامى، براى آن که هر کس نتواند ادّعاى زهد (بى‌رغبتى) نسبت به دنیا کند و مدّعیان دروغین از زاهدان راستینْ باز شناخته شوند و با وجود این که حقیقت زهد، بى‌رغبتى است،(103) بجز در مواردى نادر، این صفت را از طریق آثار آن، تعریف و تبیین کرده‌اند.(104)

ساده‌ترین نشانه زهد (بى‌رغبتى) ، مصرف اندک است نمى‌توان باور کرد که کسى از غذایى که میل ندارد، فراوان مصرف کند در بحث از مفهوم لغوى «زهد» نیز گذشت که قِلّت، در معناى زهد، تنیده شده است بنا بر این، هر چند حقیقت زهد، بى‌رغبتى قلبى است، امّا بى‌تردید، جلوه این خصلت روحى، باید در زندگى به صورت ساده‌زیستى و پرهیز از اسراف، تجمّل‌گرایى، تشریفات (و حدّ اقل، اجتناب از محرّمات) نمایان باشد.

بر این پایه، زهد، تنها جنبه اخلاقى و قلبى ندارد؛ بلکه بُعد عملى نیز دارد و زاهد، کسى است که اِعراض قلبى از دنیاى نکوهیده را با اِعراض عملى، همراه نموده است.

سه مراتب زهد

اشاره کردیم که پایین‌ترینِ مراتب زهد، بى‌رغبتى قلبى همراه با اجتناب از محرّمات است؛ امّا بالاترین درجه زهد، نقطه‌اى است که حجاب‌هاى شناخت، به کلّى از جلوى دیده دل برداشته مى‌شوند و سالک به مرتبت «یقین» واصل مى‌گردد با وصول به این مرتبت است که باطن دنیاى نکوهیده براى زاهد کشف مى‌شود و در این هنگام، انسان نه تنها نسبت به دنیا بى‌میل مى‌گردد، بلکه به آن نفرت نیز پیدا مى‌کند، چنان که امام على علیه السلام در توصیف پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌فرماید:

عُرِضَت عَلَیهِ الدُّنیا فَأَبى أن یَقبَلَها، و عَلِمَ أنَّ اللّهَ سُبحانَهُ أبغَضَ شَیئا فَأَبغَضَهُ(105)

دنیا به او پیشنهاد شد؛ امّا از پذیرفتن آن خوددارى کرد، و دانست که خدا چه چیزى را دشمن مى‌دارد؛ او هم آن را دشمن داشت

امام على علیه السلام نفرت خود از دنیاى نکوهیده را با جملاتى مانند: «أمَرُّ عَلى فُؤادى مِن حَنظَلَةٍ یَلوکُها ذو سُقمٍ؛(106) دنیا در مذاق من، تلخ‌تر از حَنظلى است که شخص بیمار [، با کراهت] مى‌مکد» و یا «أهوَنُ فى عَینى مِن عُراقِ خِنزیرٍ فی یَدِ مَجذومٍ؛(107) دنیا در چشم من، بى‌ارزش‌تر از استخوان یک خوک در دست فردى جذامى است» ، بیان نموده است.

چهار تفاوت زهد اسلامى و رُهبانیت مسیحى

معلوم شد که زهد اسلامى، هم بُعد درونى دارد و هم بُعد بیرونى، و زاهد، هم در درون، احساس بى‌رغبتى به دنیا مى‌کند و هم در بیرون، بى‌علاقگى او به زرق و برق زندگى آشکار مى‌گردد در این جا این سؤال پیش مى‌آید که با این تعریفِ ارائه شده از زهد، چه تفاوتى میان زهد اسلامى و رُهبانیت مسیحیت وجود دارد؟ و چرا

احادیث، به شدّت از رهبانیت، نهى کرده‌اند؟(108)

پاسخ، این است که زهد اسلامى و رُهبانیت مسیحیت، دو مقوله‌اند و با هم تفاوت‌هاى فراوانى دارند اصلى‌ترین و مهم‌ترین ویژگى زهد اسلامى که سایر ویژگى‌ها به آن باز مى‌گردند، این است که زهد اسلامى، بر منطق و برهان روشن، استوار است؛ امّا رهبانیت مسیحیت، توجیه علمى و منطقى ندارد.

زهد اسلامى، چشم‌پوشى از مطلق لذایذ مادّى نیست و همان طور که توضیح دادیم تنها چشم‌پوشى از لذایذ زیانبار است؛ امّا رهبانیت مسیحیت، مردم را به چشم‌پوشى از مطلق لذایذ مادّى دعوت مى‌کند.

به سخن دیگر، اسلام، لذایذ مادّى را به دو بخش تقسیم کرده است: لذایذ سودمند و لذایذ زیانبار زهد اسلامى، شامل لذایذ سودمند نمى‌شود و این، همان چیزى است که خرد و منطق، انسان را بدان دعوت مى‌کند اسلام، هرگز نمى‌گوید که انسان باید از لذایذى که براى زندگى او سودمندند، چشم‌پوشى کند یا نسبت به آنها بى‌رغبت باشد پیامبر خدا، براى این که زهد اسلامى با رهبانیت مسیحى اشتباه نشود و براى این که از تحریف مفهوم «زهد» پیشگیرى نماید، تصریح مى‌فرماید:

لَیسَ الزُّهدُ فِى الدُّنیا تَحریمَ الحَلالِ، و لا إضاعَةَ المالِ، ولکِنَّ الزُّهدَ فِى الدُّنیا الرِّضا بِالقَضاءِ. . . .(109)

زهدورزى نسبت به دنیا، حرام کردن حلال [بر خود] و یا ترک ثروت نیست؛ بلکه زهدورزى نسبت به دنیا، عبارت است از: راضى بودن به قضاى خدا. . .

همه احادیثى که درباره تحریف زهد، هشدار داده‌اند و یا از رهبانیت و حرام

شمردن آنچه خدا حلال کرده، نهى کرده‌اند، در واقع، براى تبیین تفاوت‌هاى زهد اسلامى با رهبانیت مسیحى‌اند.

اسلام، اجازه نمى‌دهد که انسان هیچ کارى را بدون شناخت انجام دهد(110) زهد ورزیدن نسبت به دنیا نیز از این قانون، مستثنا نیست و به این جهت امام على علیه السلام مى‌فرماید:

لا تَزهَدَنَّ فى شَىءٍ حَتّى تَعرِفَهُ.(111)

هرگز در چیزى زهد مَوَرز، تا آن گاه که آن را بشناسى

بر این پایه، پیشوایان اسلام، با همه هشدارهایى که درباره دنیاگرایى داده‌اند، هنگامى که مى‌بینند افرادى، بدون شناخت، از دنیا مذمّت مى‌کنند و دیگران را به زهدورزى دعوت مى‌نمایند، به شدّت با آنها برخورد مى‌کنند(112)

به بیان روشن‌تر، اسلام، دینِ دنیا و آخرت و تأمین کننده منافع مادّى و معنوى، و سعادت دنیوى و اخروى جامعه است امام على علیه السلام در به تصویر کشیدن جامعه مطلوبى که اسلامْ مردم را بدان دعوت مى‌کند، مى‌فرماید:

اِعلَموا یا عِبادَ اللّهِ أنَّ المُتَّقینَ حازوا عاجِلَ الخَیرِ وآجِلَهُ، شارَکوا أهلَ الدُّنیا فى دُنیاهُم، و لَم یُشارِکهُم أهلُ الدُّنیا فى آخِرَتِهِم. . سَکَنُوا الدُّنیا بِأَفضَلِ ما سُکِنَت، و أکَلوها بِأَفضَلِ ما اُکِلَت. . أصابوا لَذَّةَ الدُّنیا مَعَ أهلِ الدُّنیا، و هُم غَدا جیرانُ اللّهِ. . . (113)

اى بندگان خدا! بدانید که تقواپیشگان، به خیر دنیا و آخرت دست یافتند آنان با

اهل دنیا در دنیایشان شریک شدند؛ امّا اهل دنیا در آخرت آنان با آنان شریک نگشتند. . . در دنیا به بهترین وجه زیستند و از آن به بهترین وجه خوردند. . . همراه با اهل دنیا به لذّت‌هاى دنیا رسیدند و فرداى قیامت هم در جوار خداوند هستند. . .

بر این پایه، در اسلام راستین، بر خلاف مسیحیتِ تحریف شده امروز، دنیا و آخرت در تضاد نیستند؛ بلکه با تأمّل در ره‌نمودهاى اسلام مى‌توان دریافت که در این آیین، مادّیت از درون معنویت، و معنویت از درون مادّیت مى‌جوشد و زهد اسلامى، تنها در جایى مفهوم پیدا مى‌کند که لذایذ مادّى، براى فرد یا جامعه و یا هر دو، زیانبار باشند.

پنج حکمت زهد

زهد اسلامى در همه عرصه‌هاى زندگى فردى و اجتماعى، داراى نقش مثبت و سازنده است از این رو، تحصیل آن فوق‌العاده مورد تأکید احادیث اسلامى است، تا آن جا که این خصلت، زیباترین زیور انسان نزد خداوند متعال شمرده شده است(114)

زهد، در حوزه معرفت‌شناختى، آسیب‌هاى فردى را از انسان دور مى‌کند و با برداشتن حجاب از دیده عقل و قلب، زشتى‌هاى دنیاى نکوهیده را به انسان نشان مى‌دهد و زمینه را براى رسیدن به حکمت حقیقى و نور علم که از باطن جان سرچشمه مى‌گیرند فراهم مى‌سازد و در بالاترین مراتب آن است که زاهد، با ملکوت عالَم، پیوند برقرار مى‌کند و از اسرار جهان هستى آگاه مى‌گردد.(115)

زهد، در عرصه تکامل معنوى، فرصت لازم را براى خودسازى فراهم مى‌کند، جان را از بردگى هوس‌ها رهایى مى‌بخشد، ایمان و عبادت را در کام جانْ شیرین مى‌کند، انسان را به آفریدگار خود نزدیک مى‌نماید و سرانجام، او را به قلّه تکامل انسانى صعود مى‌دهد(116)

زهد، تنها در عرصه معرفت و معنویت، کارساز نیست و آسایش و آرامش زندگى مادّى نیز در گرو زهد است زهد، مشکلات زندگى را آسان مى‌کند، به انسانْ عزّت مى‌بخشد و دنیا را در خدمت او قرار مى‌دهد.(117)

زهد، بیش از آنچه در عرصه زندگى فردى کارساز است، در عرصه‌هاى سیاسى، اجتماعى و اقتصادى کارآیى دارد فرهنگ زهد، ریشه ظلم و تجاوز به حقوق دیگران را مى‌سوزاند و زمینه را براى ایثار و مُواسات (سهیم کردن دیگران در داشته‌هاى خود) فراهم مى‌سازد همه اختلاف‌هاى سیاسى و اقتصادى، و همه جنگ‌ها و خونریزى‌ها، ریشه در دنیاگرایى دارند امام على علیه السلام در تبیین انگیزه مخالفت‌ها و جنگ‌هایى که در دوران کوتاه حکومت او اتّفاق افتاد، در خطبه معروف «شِقشِقیّه» مى‌فرماید:

فَلَمَّا نَهَضْتُ بالْأَمْرِ نَکَثَتْ طائِفَةٌ، ومَرَقَتْ أُخْرَى وَقَسَطَ آخَرُونَ کَأَنَهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا اللّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ «تِلْکَ اَلدّارُ اَلْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی اَلْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ اَلْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»(118) بَلَى! واللّه لَقَدْ سَمِعُوهَا وَوَعَوْهَا، وَلکِنَّهُمْ حَلِیَتِ الدُّنْیَا فى أَعْیُنِهمْ، وَرَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا(119)

چون زمام خلافت را به دست گرفتم، گروهى پیمان شکستند، گروهى از فرمان برون شدند، و گروهى راه ستم پیمودند، و گویا نشنیده بودند که خداوند سبحان مى‌فرماید: «آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى‌دهیم که خواهان برترى و تباهى در زمین نیستند و عاقبت، از آنِ پرهیزگاران است» . آرى، به خدا سوگند که این آیه را شنیدند و فهمیدند؛ امّا دنیا در چشمانشان زیبا آمد و زیب و زیور آن، خیره‌شان کرد

آنچه مى‌تواند به جنگ‌هاى خانمانسوز در جهان پایان دهد و زندگى را براى جهانیانْ شیرین کند، زهدورزى رهبران سیاسى است و بدون آن، همه تلاش‌ها و برنامه‌ریزى‌ها براى تأمین حقوق بشر، عقیم خواهد ماند، چنان که تجربه تاریخ نیز این مدّعا را اثبات مى‌نماید.

شش راه کسب زهد

پیشوایان اسلام براى تحصیل صفت «زهد» و گسترش این فرهنگ در جامعه، ره‌نمودهاى ارزشمندى ارائه کرده‌اند این ره‌نمودها را مى‌توان در پنج عنوان خلاصه کرد:

1 تقویت بنیادهاى معرفتى

هر چه قوّه عاقله انسان نیرومندتر گردد و او خدا، دنیا و آخرت را بهتر بشناسد، از علاقه‌اش به دنیاى نکوهیده کاسته مى‌گردد. به گفته امام على علیه السلام:

العاقِلُ مَن یَزهَدُ فیما یَرغَبُ فیهِ الجاهِلُ(120)

خردمند به آنچه نادان رغبت دارد، بى‌رغبت است

در بالاترین مراتب شناخت، انسان، نه تنها به دنیا علاقه‌اى ندارد، بلکه نسبت به آن نفرت نیز پیدا مى‌کند(121)

2 تقویت ارزش‌هاى دینى

تقویت ایمان و برنامه‌هاى دینى در زندگى، به تدریج، موجب زهدورزى در دنیاى نکوهیده مى‌گردد، چنان که در سخنى از امام على علیه السلام آمده است:

الزُّهدُ ثَمَرَةُ الدّینِ.(122)

زهد، میوه دین است

3 تقویت شخصیت اخلاقى

بزرگوارى روحى، یکى از موانع گرفتار شدن در دام دنیاى نکوهیده و هوس‌هاى پست است به گفته امام على علیه السلام:

مَن کَرُمَت نَفسُهُ صَغُرَتِ الدُّنیا فى عَینِهِ(123)

کسى که براى خویش ارج قائل باشد، دنیا در چشمش کوچک مى‌آید

هر چه انسان در خود، بیشتر احساس شخصیت و کرامت کند، از علاقه او نسبت به هوس‌هاى زیانبارى که به کرامت او ضربه مى‌زنند، کاسته مى‌گردد از این رو، یکى از راه‌هاى گسترش فرهنگ زهد در جامعه، زمینه‌سازى براى تقویت کرامت انسانى در یکایک مردم است.

4 ساده‌زیستى

یکى از ره‌نمودهاى اهل بیت علیهم السلام براى تحصیل صفات نیک، تمرین کردن و عادت دادن خود به آثار آن صفات است براى مثال، کسى که عصبانى‌مزاج است، اگر تمرین کند و مدّتى خود را وا دارد که مانند افراد بردبار عمل نماید، به تدریج، بردبارى براى او عادت مى‌شود و بردبار مى‌گردد امام على علیه السلام مى‌فرماید:

إن لَم تَکُن حَلیما فَتَحَلَّم، فَإِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إلّا أوشَکَ أن یَکونَ مِنهُم(124)

اگر بردبار نیستى، خود را به بردبارى بزن؛ زیرا کمتر کسى است که خود را به قومى مانند کند، مگر آن که به زودى، جزو آنان خواهد شد

براى کسب صفت زهد نیز مى‌توان از همین ره‌نمود استفاده کرد؛ یعنى همان طور که وا داشتن خود به بردبارى، به تدریج، موجب بردبار شدن مى‌گردد، وا داشتن خود به زهدورزى نیز به زهد مى‌انجامد، چنان که در حدیثى دیگر، از امام على علیه السلام نقل شده است:

التَّزَهُّدُ یُؤَدّى إلَى الزُّهدِ.(125)

وا داشتن خود به زهد، به زهد [واقعى] مى‌انجامد

بنا بر این، ساده‌زیستى و اجتناب از تجمّل‌گرایى و تشریفات در زندگى، هر چند به معناى زهد (بى‌رغبتى) در دنیا نیست، ولى یکى از راه‌هاى مهمّ کسب آن است و ترویج فرهنگ ساده‌زیستى در جامعه، به تقویت فرهنگ زهدگرایى مى‌انجامد در این باره، مطالعه سیره عملى پیشوایان دین،(126) بسیار آموزنده است.

5 کمک خواستن از خداوند

در کنار تلاش براى تحصیل چهار ره‌نمود گذشته، «استمداد از خداوند متعال» براى رسیدن به صفت والاى زهد و تداوم آن، جایگاه ویژه‌اى دارد از این رو، یکى از خواسته‌هاى پیشوایان دین که خود، زاهدانِ نمونه بودند در دعاهایشان، زهد در دنیا بوده است و شگفت‌آور، این که امام زاهدان، على علیه السلام، پیش از واقعه جمل، ضمن دعایى، به خداوند متعال، مى‌گوید:

إن لَم تُعِنّى عَلى دُنیاىَ بِزُهدٍ و عَلى آخِرَتى بِتَقوى هَلَکتُ(127)

اگر مرا در کار دنیایم با «زهد» ، و در کار آخرتم با «تقوا» کمک نکنى، هلاک مى‌شوم

این سخن، نشان مى‌دهد که اگر عنایت و امدادرسانى خداوند متعال نباشد، هیچ کس از آلودگى به دنیاى نکوهیده و گرفتارى در دام هوس‌ها مصونیت ندارد.


1) الحجر:88.

2) المعجم الأوسط: ج 7 ص 79 ح 6908عن عمر.

3) فی کنز العمّال: ج 3 ص 237 ح 6328 «بالدنیا».

4) الفردوس: ج 5 ص 283 ح 8192 عن ابن عبّاس.

5) الفردوس: ج 3 ص 585 ح 5830 عن أنس.

6) الملک:2.

7) مکارم الأخلاق: ج 2 ص 340 ح 2660 عن ابن مسعود، بحار الأنوار: ج 77 ص 93 ح 1؛ الدرّ المنثور: ج 4 ص 404 نقلاً عن ابن أبی حاتم عن سفیان.

8) شُعب الإیمان: ج 7 ص 377 ح 10664 عن أبی ذرّ؛ مستدرک الوسائل: ج 12 ص 51 ح 13488 نقلاً عن القطب الراوندی فی لبّ اللباب.

9) حلیة الأولیاء: ج 2 ص 260 عن عائشة.

10) کنزالعمّال: ج 3 ص 188 ح 6094 عن أبی هریرة.

11) دعائم الإسلام: ج 1 ص 353 عن الإمام علیّ علیه السلام.

12) مستدرک الوسائل: ج 12 ص 51 ح 13488 نقلاً عن القطب الراوندی فی لبّ اللباب.

13) مستدرک الوسائل: ج 8 ص 448 ح 9960 نقلاً عن کتاب الأخلاق.

14) مریم:12.

15) مکارم الأخلاق: ج2 ص340 ح2660 عن عبداللّه بن مسعود، بحار الأنوار: ج77 ص94 ح1.

16) حلیة الأولیاء: ج 8 ص 177 عن عبداللّه بن عمر.

17) مسند أبی یعلى: ج 2 ص 265 ح 1614 عن عمّار.

18) الخَطَر: ارتفاع القدر والمال والشرف والمنزلة (لسان العرب: ج 4 ص 251 «خطر»).

19) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 4 ص 395 ح 5840 عن یونس بن ظبیان عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 73 ص 88 ح 55.

20) النَّطْفُ: القَطْرُ ونَطَفَ الماءُ ونَطَف الحبّ والکوز وغیرهما یَنطِف ویَنطُف: قَطَرَ (لسان العرب: ج 9 ص 336 «نطف»).

21) لاحَیتُ الرجُلَ: إذا نازعتَه (الصحاح: ج 6 ص 2481 «لحى»).

22) نوادر الاُصول: ج 1 ص 385.

23) کنز العمّال: ج 11 ص 153 ح 31002 نقلاً عن الدیلمی عن ابن عبّاس.

24) حلیة الأولیاء: ج 1 ص 72 عن نصیر بن حمزة عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام؛ تحف العقول: ص 60 نحوه، بحار الأنوار: ج 77 ص 163 ح 187.

25) حلیة الأولیاء: ج 6 ص 312 وج 8 ص 135؛ تیسیر المطالب: ص 365.

26) سنن ابن ماجة: ج 2 ص 1373 ح 4101 عن أبی خلّاد؛ الأمالی للطوسی: ص531 ح1162 عن أبی ذرّ نحوه، بحار الأنوار: ج 77 ص 80 ح 3.

27) الأمالی للطوسی: ص 531 ح 1162 عن أبی ذرّ، بحار الأنوار: ج 2 ص 33 ح 27؛ حلیة الأولیاء: ج 3 ص 191 عن جعفر بن محمّد بن عبداللّه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلى الله علیه و آله نحوه.

28) الزهد لابن حنبل: ص 16 عن عبداللّه بن عمرو.

29) الکافی: ج 2 ص 128 ح 2 عن حفص بن غیاث عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 73 ص 49 ح 20.

30) «حتّى لا یبالی من أکل الدنیا» : یحتمل أن یکون «من» اسم موصول و «أکل» فعلاً ماضیا، وأن یکون «من» حرف جرّ و «أکل» مصدرا فعلى الأوّل المعنى: أنّه لا یعتنی بشأن الدنیا بحیث لا یحسد أحدا علیها، . . وعلى الثانی أیضا یرجع إلى ذلک؛ أو المعنى: لا یعتنی بأکل الدنیا والتصرّف فیها (مرآة العقول: ج 8 ص 269).

31) إرشاد القلوب: ص 199، بحار الأنوار: ج 77 ص 22 ح 6.

32) الخصال: ص 73 ح 114 عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها علیه السلام، بحار الأنوار: ج 73 ص 120 ح 110؛ المعجم الأوسط: ج 6 ص 177 ح 6120 عن أبی هریرة.

33) أعلام الدین: ص 336 عن ابن عبّاس، بحار الأنوار: ج 103 ص 27 ح 37.

34) مصباح الشریعة: ص 194، بحار الأنوار: ج 70 ص 315 ح 20.

35) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 4 ص 363 ح 5762 عن حمّاد بن عمر وأنس بن محمّد عن أبیه جمیعا عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 77 ص 54 ح 3؛ تاریخ بغداد: ج 8 ص 44 الرقم 4100 عن عبد اللّه بن مسعود.

36) الأمالی للصدوق: ص 354 ح 432 عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 73 ص 87 ح 51.

37) مکارم الأخلاق: ج 2 ص 341 ح 2660 عن عبداللّه بن مسعود، بحار الأنوار: ج 68 ص 351 ح 19؛ تاریخ بغداد: ج 6 ص 301 الرقم 3341 عن الحارث الأعور عن الإمام علیّ علیه السلام عنه صلى الله علیه و آله.

38) الفردوس: ج 2 ص 109 ح 2572 عن سلمان.

39) الزهد لابن المبارک: ص 107 ح 317 عن الحسن.

40) تاریخ بغداد: ج 7 ص 70 الرقم 3754 عن ربعی بن خراش.

41) المستدرک على الصحیحین: ج 4 ص 348 ح 7873 عن سهل بن سعد؛ الأمالی للطوسی: ص 140 ح 228 وص 202 ح 344 کلاهما عن محمّد بن عیسى الکندی عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلى الله علیه و آله، بحار الأنوار: ج 70 ص 15 ح 4.

42) حلیة الأولیاء: ج 8 ص 42.

43) فی بحار الأنوار: «بالحساب».

44) إرشاد القلوب: ص 202، بحارالأنوار: ج 77 ص 25 ح 6.

45) کنایه از بى‌رغبتى به آن چیزهایى است که در دست مردم قرار دارد و یا آنها بدان علاقه دارند.

46) اشاره است به آیه 55 از سوره قمر: «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ؛ در جایگاه راستى، نزد فرمان‌روایى پر توان‌اند».

47) المعافسة: المعالجة والممارسة والملاعبة (النهایة: ج 3 ص 263 «عفس»).

48) صحیح مسلم: ج 4 ص 2106 ح 12.

49) الفردوس: ج 4 ص 8 ح 6020 عن أبی هریرة.

50) جَهَد الرجلُ فی کذا: أی جَدَّ فیه وبالَغ (لسان العرب: ج 3 ص 133 «جهد»).

51) مسند ابن حنبل: ج 7 ص 302 ح 20382.

52) الفردوس: ج 1 ص 205 ح 785 عن ابن مسعود.

53) شُعب الإیمان: ج 7 ص 345 ح 10527 عن ابن عبّاس.

54) مَکْنُون: أی مستور (تاج العروس: ج 18 ص 485 «کنن»).

55) معانی الأخبار: ص 313 ح 1 عن أبی زید عبّاس بن یزید بن الحسین الکحّال عن أبیه عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 1 ص 107 ح 3.

56) الحدید:20.

57) الأنعام:125.

58) التَّجافی: هو من الجفاء؛ البُعد عن الشیء (النهایة: ج 1 ص 280 «جفا»).

59) الإنابة: الرجوع (المصباح المنیر: ص 629 «ناب»).

60) المستدرک على الصحیحین: ج 4 ص 346 ح 7863.

61) شعب الإیمان: ج 7 ص 286 ح 10330 عن عروة بن الزبیر.

62) أعلام الدین: ص 338، بحار الأنوار: ج 77 ص 181 ح 10؛ الزهد لابن حنبل: ص 78 عن وهب بن مُنبّه عن عیسى علیه السلام نحوه.

63) المصنّف لابن أبی شیبة: ج 8 ص 129 ح 28 عن الربیع.

64) اشاره است به آیه 62 از سوره یونس: «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اَللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ».

65) الفردوس: ج 1 ص 357 ح 1441 عن أنس؛ جامع الأخبار: ص 473 ح 1334، بحار الأنوار: ج 6 ص 137 ح 41.

66) المستدرک على الصحیحین: ج 1 ص 531 ح 1387 عن عبد اللّه بن مسعود.

67) صحیح البخاری: ج 5 ص 2347 ح 6027 وص 2343 ح 6013.

68) مسند أبی یعلى: ج 5 ص 331 ح 5839 عن أبی هریرة.

69) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 4 ص 395 ح 5840 عن یونس بن ظبیان عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 77 ص 112 ح 2.

70) تحف العقول: ص 58 وص 220 عن الإمام علیّ علیه السلام، بحارالأنوار: ج 77 ص 161 ح 176.

71) مسند الشهاب: ج 1 ص 372 ح 642 عن أبی هریرة.

72) کنز العمّال: ج 1 ص 37 ح 65 نقلاً عن ابن النجّار فی تاریخه عن ابن عمر.

73) المعجم الأوسط: ج 7 ص 79 ح 6908 عن عمر بن الخطّاب؛ منیة المرید: ص 141، بحار الأنوار: ج 1 ص 227 ح 18.

74) ما اُبالیه: أی ما أکتَرِث له، وإذا قالوا: لم اُبَلْ، حذفوا تخفیفا لکثرة الاستعمال (الصحاح: ج 6 ص 2285 «بلا»).

75) حلیة الأولیاء: ج 6 ص 353 عن ابن عمر.

76) تحف العقول: ص 21، بحار الأنوار: ج 1 ص 121 ح 11.

77) بَلِیَ المیّتُ: أفنَته الأرض (المصباح المنیر: ص 62 «بَلی»).

78) مکارم الأخلاق: ج 2 ص 369 ح 2661 عن أبی ذرّ، بحارالأنوار: ج 77 ص 80 ح 3؛ کنز العمّال: ج 3 ص 188 ح 6092 نقلاً عن شُعب الإیمان عن الضحّاک.

79) الشِّعار: الثوب الذی یلی الجسد؛ لأنّه یَلی شَعْره والدِّثار: الثوب الذی فوق الشِّعار (النهایة: ج 2 ص 480 «شعر») قال العلّامة المجلسی قدس‌سره: أی یلازمون القرآن والدعاء کلزوم الدِّثار والشِّعار للإنسان (بحار الأنوار: ج 69 ص 276).

80) الأمالی للطوسی: ص 532 ح 1162 عن أبی ذرّ، بحارالأنوار: ج 77 ص 81 ح 3.

81) نَبَذت الشیء: إذا ألقیته من یدک (الصحاح: ج 2 ص 571 «نبذ»).

82) النازلة: المصیبة الشدیدة (المصباح المنیر: ص 601 «نزل»).

83) کذا فی المصدر، والظاهر أنّ الصواب: «ووَدیعَتُهُ».

84) الفردوس: ج 5 ص 317 ح 8307 عن الإمام علیّ علیه السلام؛ تیسیر المطالب: ص 367 عن أبی إسماعیل العتکی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلى الله علیه و آله نحوه.

85) علّامه محمّدباقر مجلسى مى‌گوید: [یعنى] ملازمت با قرآن و دعا دارند، چنان که لباس انسان، مدام با انسان است (بحار الأنوار: ج 69 ص 276).

86) معانی الأخبار: ص 261 ح 1، بحار الأنوار: ج 69 ص 373 ح 19؛ کنز العمّال: ج 3 ص 208 ح 6191 نقلاً عن الدیلمی عن أبی هریرة.

87) الجَشِبُ: الغلیظ الخَشِنُ من الطعام، وکلّ بشع الطعم جَشِب (النهایة: ج 1 ص 272 «جشب»).

88) مشکاة الأنوار: ص 207 ح 559 وراجع: بحار الأنوار: ج 70 ص 310 ح 4.

89) سنن الترمذی: ج 4 ص 571 ح 2340 عن أبی ذرّ وراجع: أعلام الدین: ص 293.

90) حلیة الأولیاء: ج 3 ص 119 عن أبی هریرة.

91) الأمالی للطوسی: ص 539 ح 1162 عن أبی ذرّ، بحار الأنوار: ج 77 ص 91 ح 3.

92) جامع الأخبار: ص 179 ح 435، بحار الأنوار: ج 83 ص 368 ح 27.

93) معجم مقاییس اللغة: ج 3 ص 30.

94) الصحاح: ج2 ص481.

95) مفردات ألفاظ القرآن: ص384.

96) یوسف: آیه 20.

97) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: ج 2 ص 40 ح 802.

98) غرر الحکم: ح 9648، عیون الحکم و المواعظ: ص 479 ح 8805.

99) شرح الأخبار: ج 2 ص 383.

100) غرر الحکم: ح 9649، عیون الحکم و المواعظ: ص 479 ح 8806.

101) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: ج 2 ص 42 ح 803.

102) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: ج 2 ص42 ح 805.

103) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: بخش سوم / فصل یکم / نشانه‌هاى زهد.

104) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن حدیث: بخش سوم / فصل یکم: تعریف زهد و تحریف آن / بى‌رغبتى.

105) ر. ک دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: ج 2 ص 218 ح 1165.

106) ر. ک دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: ج1 ص342 ح511.

107) ر. ک دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: ج1 ص342 ح 510.

108) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: بخش یکم / فصل دوم / نهى از رهبانیت و از حرام شمردن آنچه خدا حلال کرده است.

109) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: ج 2 ص 62 ح 849.

110) «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ؛ از آنچه بدان علم ندارى، پیروى مکن» (اسراء: آیه 36).

111) غرر الحکم: ح 10168، عیون الحکم و المواعظ: ص 520 ح 9448.

112) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: بخش یکم / فصل دوم / نهى از ناسزاگویى به دنیا و نکوهش آن.

113) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: ج 1 ص 100 ح 142.

114) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: بخش سوم / فصل دوم: ارزش زهد / زیباترین زیور.

115) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: بخش سوم / فصل سوم: برکت‌هاى زهد / کمال یافتن شناخت).

116) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: بخش سوم / فصل سوم / دوستى و پاکى نفس / چشیدن شیرینى ایمان / درستى دین.

117) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: بخش سوم / فصل سوم / برکت‌هاى زهد / آسایش زندگى.

118) قصص: آیه 83.

119) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: ج1 ص 416 ح 675.

120) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: ج 2 ص132 ح 1016.

121) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: بخش دوم / فصل دوم / مطلّقه زیرکان و فصل سوم / تشویق به نفرت از دنیا.

122) ر. ک دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: ج 2 ص 146 ح 1051.

123) ر. ک دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: ج 2 ص154 ح 1064.

124) نهج البلاغة: حکمت 207.

125) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: ج 2 ص154 ح 1066.

126) ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: بخش سوم / فصل ششم: نمونه‌هاى زهد.

127) ر. ک دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث: ج 2 ص156 ح 1071.