إنّ من المسائل البالغة الأهمیّة فی باب الدعاء الاهتمام بالتماس الدعاء من الآخرین والدعاء لهم. ویقدّم هذا الفصل نقاطا تربویّة تخصّ الموضوع. وکذلک یشتمل على تعریفٍ بعددٍ من الرجال الذین دعا لهم أهل البیت علیهم السلام أو دعوا علیهم. والنقطة المفید ذکرها فی بدایة هذا الفصل الصدق فی الدعاء للآخرین.
الدعاء للآخرین هو فی الحقیقة إرادة الخیر المادیّ أو المعنویّ أو کلیهما لهم. فیمکن أن یکون الإنسان صادقا فی دعائه لغیره تبعا لمقدار إرادته الخیر له. فعلى من أراد أن یعلم حجم صدقه فی دعائه فی مجال الاُمور المعنویّة والاُخرویّة أن یرى أمستعدٌّ هو فی إرادة الخیر المادّیّ لغیره عملیّا أم لا. وبهذا الشأن نقل الإمام الصادق علیه السلام عن الإمام أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السلام حکایةً فی غایة الروعة والبُعد التربویّ. فقد قال علیه السلام:
إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ بَعَثَ إلى رَجُلٍ بِخَمسَةِ أوساقٍ مِن تَمرِ البُغَیبِغَةِ(1)، وکانَ الرَّجُلُ مِمَّن یَرجو نَوافِلَهُ ویُؤَمِّلُ نائِلَهُ ورِفدَهُ، وکانَ لا یَسأَلُ عَلِیّا علیه السلام ولا غَیرَهُ شَیئا، فَقالَ رَجُلٌ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام: وَاللهِ ما سَأَلَکَ فُلانٌ، ولَقَد کانَ یُجزِئُهُ مِنَ الخَمسَةِ الأَوساقِ وَسقٌ واحِدٌ.
فَقالَ لَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام: لا کَثَّرَ اللهُ فِی المُؤمِنینَ ضَربَکَ(2)! اُعطی أنَا وتَبخَلُ أنتَ! للهِِ أنتَ، إذا أنَا لَم اُعطِ الَّذی یَرجونی إلّا مِن بَعدِ المَسأَلَةِ، ثُمَّ اُعطیهِ بَعدَ المَسأَلَةِ، فَلَم اُعطِهِ ثَمَنَ(3) ما أخَذتُ مِنهُ؛ وذلِکَ لِأَنّی عَرَّضتُهُ أن یَبذُلَ لی وَجهَهُ الَّذی یُعَفِّرُهُ فِی التُّرابِ لِرَبّی ورَبِّهِ عِندَ تَعَبُّدِهِ لَهُ، وطَلَبِ حَوائِجِهِ إلَیهِ، فَمَن فَعَلَ هذا بِأَخیهِ المُسلِمِ وقَد عَرَفَ أنَّهُ مَوضِعٌ لِصِلَتِهِ ومَعروفِهِ فَلَم یَصدُقِ اللهَ عز و جل فی دُعائِهِ لَهُ، حَیثُ یَتَمَنّى لَهُ الجَنَّةَ بِلِسانِهِ، ویَبخَلُ عَلَیهِ بِالحُطامِ مِن مالِهِ، وذلِکَ أنَّ العَبدَ قَد یَقولُ فی دُعائِهِ: اللهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ. فَإِذا دَعا لَهُم بِالمَغفِرَةِ فَقَد طَلَبَ لَهُمُ الجَنَّةَ، فَما أنصَفَ مَن فَعَلَ هذا بِالقَولِ، ولَم یُحَقِّقهُ بِالفِعلِ.(4)
یکى از مسایل بسیار مهم در باب دعا، اهتمام به دعا خواستن از دیگران و دعا کردن براى دیگران است. در این فصل، نکات آموزندهاى در این زمینه ارائه مىگردد و همچنین شمارى از کسانى که مشمول دعا یا نفرین پیامبر صلى الله علیه و آله قرار گرفتهاند، معرّفى خواهند شد.
نکتهاى که در آغاز این فصل، تذکّر آن مفید به نظر مىرسد، صداقت در دعا براى دیگران است.
دعا کردن براى دیگران، در واقع، خیرخواهى مادّى و یا معنوى و یا هر دو براى آنهاست. بنا بر این، انسان به میزان خیرخواه بودن براى دیگرى و یا دیگران، مىتواند در دعا کردن براى آنان صادق باشد. از این رو، کسى که مىخواهد بداند در دعا در زمینه امور معنوى و اخروى تا چه اندازهاى صادق است، باید ببیند عملاً در خیرخواهى مادّى نسبت به دیگران، آمادگى دارد یا نه. در این زمینه، امام صادق علیه السلام داستانى را از امام على علیه السلام نقل کرده است که بسیار جالب و آموزنده است. ایشان روایت کرده است که:
امیر مؤمنان که درودهاى خدا بر او باد براى فردى پنج بارِ(5)خرما از خرماى بُغَیْبَغَه(6) فرستاد. آن مرد، فردى با داد و دِهِش و سخاوتمند بود و هیچ گاه از
على علیه السلام و دیگران، چیزى درخواست نمىکرد. مردى به امیر مؤمنان گفت: به خدا سوگند که فلانى از تو درخواست نکرد و به جاى پنج بار [ِ خرما]، یک بار هم کفایتش مىکرد.
امیر مؤمنان علیه السلام به او فرمود: «خداوند، امثال تو را در میان مؤمنان، بسیار مکناد! من مىبخشم و تو بخل مىورزى؟! انصاف داشته باش. اگر من به کسى که به من امید دارد، جز پس از درخواست، عطا نکنم و بعد از آن که درخواست کرد، به او عطا کنم، بهاى آنچه را از او گرفتهام، به او ندادهام؛(7) زیرا او را در معرض آن قرار دادهام که صورتى را که هنگام عبادت و نیازخواهى از خداوند براى پروردگار من و خودش بر خاک مىنهد، به من ببخشد [و به من رو بیندازد]، و هر کس با برادر مسلمانش چنین کند، در حالى که مىداند او سزاوارِ کمک و احسان اوست، در دعایى که برایش مىکند، به خداوند، راست نگفته است؛ چرا که با زبانش براى او بهشتْ آرزو مىکند؛ امّا از ریزهاى از مال خود بر او بخل مىورزد؛ چرا که بنده، گاه در دعایش مىگوید: «بار خدایا! مردان و زنانِ مؤمن را بیامرز» و وقتى براى آمرزش آنان دعا مىکند، در واقع، بهشت را برایشان طلبیده است. بنابر این، کسى که به گفتار، چنین کند و با کردار، آن را تحقّق نبخشد، انصاف به خرج نداده است.
15 / 1
الحَثُّ عَلى طَلَبِ الدُّعاءِ مِنَ الآخَرین
8120 . رسول الله صلى الله علیه و آله: اِستَکثِر مِنَ النّاسِ مِن دُعاءِ الخَیرِ لَکَ؛ فَإِنَّ العَبدَ لا یَدری عَلى لِسانِ مَن یُستَجابُ لَهُ، أو یُرحَمُ.(8)
8121 . عنه صلى الله علیه و آله: اِغتَنِموا دُعاءَ ضَعَفَةِ اُمَّتی؛ فَإِنَّهُ یُستَجابُ لَهُم فیکُم، ولا یُستَجابُ لَهُم فی أنفُسِهِم.(9)
8122 . محاسبة النفس عن طلحة: اِنطَلَقَ رَجُلٌ ذاتَ یَومٍ فَنَزَعَ ثِیابَهُ، وتَمَرَّغَ فِی الرَّمضاءِ، ویَقولُ لِنَفسِهِ: ذوقی، نارُ جَهَنَّمَ أشَدُّ حَرّا، أجیفَةٌ بِاللَّیلِ وبَطّالَةٌ بِالنَّهارِ؟ قالَ: فَبَینا هُوَ کَذلِکَ إذ أبصَرَ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله فی ظِلِّ شَجَرَةٍ، فَقالَ: غَلَبَتنی نَفسی، فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله: ألَم یَکُن لَکَ بُدٌّ مِنَ الَّذی صَنَعتَ؟ أما لَقَد فُتِحَت لَکَ أبوابُ السَّماءِ، ولَقَد باهَى اللهُ بِکَ المَلائِکَةَ، ثُمَّ قالَ لِأَصحابِهِ، تَزَوَّدوا مِن أخیکُم، فَجَعَلَ الرَّجُلُ یَقولُ لَهُ: یا فُلانُ ادعُ لی، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله: عُمَّهُم، فَقالَ: اللهُمَّ اجعَلِ التَّقوى زادَهُم، وَاجمَع عَلَى الهُدى أمرَهُم، فَجَعَلَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله یَقولُ: اللهُمَّ سَدِّدهُ، فَقالَ: اللهُمَّ وَاجعَلِ الجَنَّةَ مَآبَهُم.(10)
15 / 1
ترغیب به درخواست دعا از دیگران
8120 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: از مردم، بسیار درخواستِ دعاى خیر براى خود کنید؛ چرا که انسان نمىداند از زبانِ چه کسى درخواستش مستجاب مىشود یا مورد رحمت قرار مىگیرد.
8121 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دعاى ضعیفانِ امّت مرا غنیمت بشمارید؛ زیرا دعاى آنها در حقّ شما مستجاب مىشود، امّا دعایشان در حقّ خودشان مستجاب نمىشود.
8122 . محاسبة النفس به نقل از طلحه : روزى مردى بیرون شد و جامههایش را در آورد و شروع به غلت زدن بر روى ریگهاى داغ کرد و به خودش مىگفت: بچش که آتش دوزخ، از اینْ داغتر است! شبها چون نعش مىافتى و روزها ولگردى مىکنى؟
آن مرد، در همین حال، چشمش به پیامبر صلى الله علیه و آله افتاد که در سایه درختى بود. گفت: نَفْسم بر من، چیره شده است [و براى تنبیه آن، چنین کردم].
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «آیا گریزى از این کارى که کردى، نداشتى؟ بدان که درهاى آسمان به روى تو باز شد و خداوند، به وجود تو بر فرشتگان بالید» . سپس به یارانش فرمود: «از برادرتان، توشه بستانید» . پس، هر یک از آنها به او گفت: فلانى! برایم دعا کن.
پیامبر خدا به او فرمود: «براى همهشان دعا کن» .
مرد گفت: بار خدایا! پرهیزگارى را توشه آنان قرار ده و همه آنها را در مسیر هدایت، قرار ده.
پیامبر صلى الله علیه و آله نیز فرمود: «بار خدایا! تیرِ دعایش را به هدف بزن» .
مرد هم ادامه داد: بار خدایا! بهشت را سرانجامشان قرار ده.
8123 . الأمالی للصدوق عن لیث بن أبی سلیم: سَمِعتُ رَجُلاً مِنَ الأَنصارِ یَقولُ: بَینَما رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله مُستَظِلٌّ بِظِلِّ شَجَرَةٍ فی یَومٍ شَدیدِ الحَرِّ، إذ جاءَ رَجُلٌ فَنَزَعَ ثِیابَهُ، ثُمَّ جَعَلَ یَتَمَرَّغُ فِی الرَّمضاءِ، یَکوی ظَهرَهُ مَرَّةً وبَطنَهُ مَرَّةً وجَبهَتَهُ مَرَّةً، ویَقولُ: یا نَفسُ ذوقی، فَما عِندَ اللهِ عز و جل أعظَمُ مِمّا صَنَعتُ بِکِ، ورَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله یَنظُرُ إلى ما یَصنَعُ.
ثُمَّ إنَّ الرَّجُلَ لَبِسَ ثِیابَهُ، ثُمَّ أقبَلَ، فَأَومَأَ إلَیهِ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله بِیَدِهِ ودَعاهُ، فَقالَ لَهُ:
یا عَبدَ اللهِ، لَقَد رَأَیتُکَ صَنَعتَ شَیئا، ما رَأَیتُ أحَدا مِنَ النّاسِ صَنَعَهُ، فَما حَمَلَکَ عَلى ما صَنَعتَ؟ فَقالَ الرَّجُلُ: حَمَلَنی عَلى ذلِکَ مَخافَةُ اللهِ عز و جل، وقُلتُ لِنَفسی: یا نَفسُ ذوقی، فَما عِندَ اللهِ أعظَمُ مِمّا صَنَعتُ بِکِ.
فَقالَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله: لَقَد خِفتَ رَبَّکَ حَقَّ مَخافَتِهِ، وإنَّ رَبَّکَ لَیُباهی بِکَ أهلَ السَّماءِ، ثُمَّ قالَ لِأَصحابِهِ: یا مَعشَرَ مَن حَضَرَ، اُدنوا مِن صاحِبِکُم حَتّى یَدعُوَ لَکُم، فَدَنَوا مِنهُ فَدَعا لَهُم، وقالَ: اللهُمَّ اجمَع أمرَنا عَلَى الهُدى، وَاجعَلِ التَّقوى زادَنا، وَالجَنَّةَ مَآبَنا.(11)
8123 . الأمالى، صدوق به نقل از لیث بن ابى سلیم: شنیدم مردى از انصار مىگوید: در یک روز بسیار گرم، پیامبر خدا در سایه درختى نشسته بود که مردى آمد و جامههاى خویش را از تن برکَنْد و آن گاه، شروع به غلت زدن بر روى ریگهاى داغ کرد. گاه پشتش، گاه شکمش و گاه پیشانىاش را داغ مىکرد و مىگفت: بچش اى نفس که عذاب خدا سختتر از این کارى است که با تو مىکنم!
پیامبر خدا هم به کارى که او مىکرد، مىنگریست. سپس آن مرد، جامههایش را پوشید و آمد. پیامبر صلى الله علیه و آله با اشاره دستش او را فرا خوانْد و به وى فرمود: «اى بنده خدا! من، شاهد بودم تو کارى را انجام دادى که تاکنون ندیده بودم کسى چنین کارى بکند. چه چیز تو را بر این کار، واداشت؟».
مرد گفت: ترس از خداوند عز و جل مرا به این کار، وا داشت و به نفس خود گفتم: بچش اى نفس! که عذاب خدا بسى سختتر از این کارى است که با تو مىکنم!
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «به راستى که تو از [مقام] پروردگارت، چنان که سزاوار است، ترسیدى و پروردگارت به تو بر آسمانیان نازید».
سپس به یارانش فرمود: «اى گروه حاضران! نزد این رفیقتان بروید تا برایتان دعا کند».
یاران پیامبر صلى الله علیه و آله نزدیک او رفتند و آن مرد براى ایشان دعا کرد و گفت: بار خدایا! همه ما را در مسیر هدایت بدار و پرهیزگارى را رهتوشه ما، و بهشت را پایانِ کار ما قرار ده.
15 / 2
مَن یَنبَغِی الدُّعاءُ لَهُ
أ- الوالِدانِ
الکتاب
«رَبَّنَا اِغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ اَلْحِسابُ».(12)
«رَبِّ اِغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ اَلظّالِمِینَ إِلاّ تَباراً».(13)
«وَ اِخْفِضْ لَهُما جَناحَ اَلذُّلِّ مِنَ اَلرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ اِرْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً».(14)
الحدیث
8124 . رسول الله صلى الله علیه و آله: دُعاءُ الوَلَدِ لِلوالِدِ کَالأَخذِ بِالیَدِ.(15)
8125 . عنه صلى الله علیه و آله: إنَّ اللهَ تَبارَکَ وتَعالى لَیَرفَعُ العَبدَ(16) الدَّرَجَةَ فَیَقولُ: رَبِّ أنّى لی هذِهِ؟ فَیَقولُ: بِدُعاءِ وَلَدِکَ لَکَ.(17)
8126 . عنه صلى الله علیه و آله: إنَّ الرَّجُلَ لَیَموتُ والِداهُ وهُوَ عاقٌّ لَهُما، فَیَدعو لَهُما مِن بَعدِهِما فَیَکتُبُهُ اللهُ مِنَ البارّینَ.(18)
15 / 2
آنان که سزاوار دعایند
الف- پدر و مادر
قرآن
«پروردگارا! روزى که حساب بر پا مىشود، بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى».
«پروردگارا! بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى که در سرایم درآید، و بر مردان و زنان باایمان ببخشاى، و جز بر هلاکت ستمگران میفزاى».
«و از سر مهربانى، بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو: پروردگارا! آن دو راى رحمت کن، چنان که مرا در خردى پروردند».
حدیث
8124 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دعاى فرزند براى پدر، مانند گرفتن دست است.(19)
8125 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند تبارک و تعالى بنده را درجهاى بالا مىبَرَد. بنده مىگوید: پروردگارا! این درجه به چه سبب بر من داده شد؟
خداوند مىفرماید: «به سبب دعاى فرزندت در حقّ تو».
8126 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: گاه، پدر و مادر کسى در حالى مىمیرند که آن دو را نافرمانى کرده است؛ ولى بعد از مرگشان براى آنها دعا مىکند. پس خداوند، او را جزو نیکوکاران و فرمانبُرداران [نسبت به پدر و مادر] مىنویسد.
ب- الأَهلُ وَالأَولادُ وَالأَخُ
الکتاب
«قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ اَلْخاسِرِینَ».(20)
«وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ اَلْقَواعِدَ مِنَ اَلْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّکَ أَنْتَ اَلسَّمِیعُ اَلْعَلِیمُ- رَبَّنا وَ اِجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ اَلتَّوّابُ اَلرَّحِیمُ- رَبَّنا وَ اِبْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ اَلْکِتابَ وَ اَلْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ».(21)
«وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اِجْعَلْ هَذَا اَلْبَلَدَ آمِناً وَ اُجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ اَلْأَصْنامَ- رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ اَلنّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ- رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ اَلْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا اَلصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ اَلنّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ اُرْزُقْهُمْ مِنَ اَلثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ-رَبَّنا إِنَّکَ تَعْلَمُ ما نُخْفِی وَ ما نُعْلِنُ وَ ما یَخْفى عَلَى اَللهِ مِنْ شَیْءٍ فِی اَلْأَرْضِ وَ لا فِی اَلسَّماءِ- اَلْحَمْدُ لِلّهِ اَلَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى اَلْکِبَرِ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ اَلدُّعاءِ- رَبِّ اِجْعَلْنِی مُقِیمَ اَلصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ».(22)
«رَبِّ هَبْ لِی مِنَ اَلصّالِحِینَ- فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ».(23)
«قالَ رَبِّ اِغْفِرْ لِی وَ لِأَخِی وَ أَدْخِلْنا فِی رَحْمَتِکَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ اَلرّاحِمِینَ».(24)
«قالَ رَبِّ اِشْرَحْ لِی صَدْرِی- وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی- وَ اُحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی- یَفْقَهُوا قَوْلِی- وَ اِجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی- هارُونَ أَخِی- اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِی- وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی- کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً- وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً- إِنَّکَ کُنْتَ بِنا بَصِیراً».(25)
ب- خانواده، فرزندان و برادر
قرآن
«گفتند: پروردگارا! ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایى و به ما رحم نکنى، مسلّماً از زیانکاران خواهیم بود» .
«و هنگامى که ابراهیم و اسماعیل، پایههاى خانه [ى کعبه]را بالا مىبردند، [مىگفتند:] «اى پروردگار ما! از ما بپذیر که در حقیقت، تو شنواى دانایى. پروردگارا! ما را تسلیم [فرمان]خود قرار ده و از نسل ما، امّتى فرمانبُردار خود [پدید آور] و آداب دینى ما را به ما نشان ده؛ و بر ما ببخشاى، که تویى توبهپذیرِ مهربان. پروردگارا! در میان آنان، فرستادهاى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخوانَد و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزهشان کند؛ زیرا تو خود، شکستناپذیرِ حکیمى»».
«و [یاد کن]هنگامى را که ابراهیم گفت: «پروردگارا! این شهر را ایمن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بتان، دور دار. پروردگارا! آنها بسیارى از مردم را گمراه کردند. پس هر که از من پیروى کند، بى گمان، او از من است و هر که مرا نافرمانى کند، به یقین، تو آمرزنده و مهربانى. پروردگارا! من [یکى از] فرزندانم را در درّهاى بىکِشت، نزد خانه محترم تو، سکونت دادم پروردگارا! تا نماز را به پا دارند، پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان] روزى ده، باشد که سپاسگزارى کنند. پروردگارا! بى گمان، تو آنچه را که پنهان مىداریم و آنچه را که آشکار مىسازیم، مىدانى، و چیزى در زمین و در آسمان بر خدا پوشیده نمىمانَد. سپاس، خداى را که با وجود سالخوردگى، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. به راستى، پروردگار من، شنونده دعاست. پروردگارا! مرا بر پا دارنده نماز قرار ده، و از فرزندان من نیز پروردگارا! ، و دعاى مرا بپذیر»».
«[ابراهیم گفت:] «اى پروردگار من! مرا [فرزندى] از شایستگان بخش». پس او را به پسرى بردبار، مژده دادیم».
«[موسى] گفت: پروردگارا! من و برادرم را بیامرز و ما را در [پناه] رحمت خود درآور، و تو مهربانترینِ مهربانانى».
«[موسى] گفت: پروردگارا! سینهام را گشاده گردان، و کارم را براى من آسان ساز، و از زبانم گِره بگشاى تا سخنم را بفهمند، و براى من، دستیارى از کسانم قرار ده؛ هارون برادرم را. پشتم را به او استوار کن و او را شریک کارم گردان، تا تو را فراوان تسبیح گوییم و بسیار به یاد تو باشیم؛ زیرا تو همواره به [حال] ما بینایى».
«هُنالِکَ دَعا زَکَرِیّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ اَلدُّعاءِ- فَنادَتْهُ اَلْمَلائِکَةُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی اَلْمِحْرابِ أَنَّ اَللهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اَللهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ اَلصّالِحِینَ».(26)
«وَ إِنِّی خِفْتُ اَلْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ اِمْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا- یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اِجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا».(27)
«فَلَمّا أَنْ جاءَ اَلْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اَللهِ ما لا تَعْلَمُونَ- قالُوا یا أَبانَا اِسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا کُنّا خاطِئِینَ- قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِیمُ».(28)
«إِذْ قالَتِ اِمْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ اَلسَّمِیعُ اَلْعَلِیمُ- فَلَمّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى وَ اَللهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَیْسَ اَلذَّکَرُ کَالْأُنْثى وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ اَلشَّیْطانِ اَلرَّجِیمِ».(29)
«رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اِجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً».(30)
«رَبِّ اِجْعَلْنِی مُقِیمَ اَلصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ».(31)
«رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ اَلَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ».(32)
«آنجا [بود که] زکریّا پروردگارش را خواند [و] گفت: «پروردگارا! از جانب خود، فرزندى پاک و پسندیده به من عطا کن، که تو شنونده دعایى» . پس در حالى که وى ایستاده بود [و]در محراب [خود] دعا مىکرد، فرشتگان، او را ندا دردادند که: خداوند، تو را به [ولادت]یحیى که تصدیق کننده [حقانیت] کلمة الله (عیسى) است، و بزرگوار و خویشتندار [پرهیزنده از زنان] و پیامبرى از شایستگان است مژده مىدهد».
«[زکریّا گفت: . . .] و من پس از خویشتن، از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست. پس، از جانب خود، ولىّ [و جانشینى] به من ببخش که از من ارث ببرد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث ببرد، و او را اى پروردگار من! پسندیده گردان» .
«پس چون مژدهرسان آمد، آن [پیراهن یوسف] را بر چهره او (یعقوب) انداخت، پس بینا گردید. گفت: «آیا به شما نگفتم که بى شک، من از [عنایت] خدا چیزهایى مىدانم که شما نمىدانید؟» . گفتند: اى پدر! براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم. گفت: «به زودى، از پروردگارم براى شما آمرزش مىخواهم، که او همانا آمرزنده مهربان است»».
«چون زنِ عمران گفت: «پروردگارا! آنچه در شکم خود دارم، نذر تو کردم تا آزاد شده [از مشاغل دنیا و پرستشگر تو] باشد. پس، از من بپذیر که تو خود، شنواى دانایى» . پس چون فرزندش را بزاد، گفت: «پروردگارا! من دختر زادهام» و خدا به آنچه او زایید، داناتر بود «و پسر چون دختر نیست، و من نامش را مریم نهادم و او و فرزندانش را از شیطان رانده شده، به تو پناه مىدهم»».
«پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنىِ چشمان [ما]باشد، و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان».
«پروردگارا! مرا برپادارنده نماز قرار ده، و از فرزندان من نیز. پروردگارا! و دعاى مرا بپذیر».
«پروردگارا! بر دلم بیفکن تا نعمتى را که به من و به پدر و مادرم ارزانى داشتهاى، سپاس گویم و کار شایستهاى انجام دهم که آن را خوش دارى، و فرزندانم را برایم شایسته گردان. در حقیقت، من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذیرانم».
الحدیث
8127 . رسول الله صلى الله علیه و آله: دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ، مِثلُ دُعاءِ النَّبِیِّ لِاُمَّتِهِ.(33)
8128 . عنه صلى الله علیه و آله: دُعاءُ الوالِدِ لِلوَلَدِ کَالماءِ لِلزَّرعِ بِصَلاحِهِ.(15)
8129 . عنه صلى الله علیه و آله: رَحِمَ اللهُ مَن أعانَ وَلَدَهُ عَلى بِرِّهِ، وهُوَ أن یَعفُوَ عَن سَیِّئَتِهِ، ویَدعُوَ لَهُ فیما بَینَهُ وبَینَ اللهِ.(34)
8130 . الإمام علیّ علیه السلام: رَقَى النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله حَسَنا وحُسَینا فَقالَ: اُعیذُکُما بِکَلِماتِ اللهِ التّامّاتِ وأسمائِهِ الحُسنى کُلِّها عامَّةً مِن شَرِّ السّامَّةِ وَالهامَّةِ ومِن شَرِّ کُلِّ عَینٍ لامَّةٍ ومِن شَرِّ حاسِدٍ إذا حَسَدَ.
ثُمَّ التَفَتَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله إلَینا فَقالَ: هکَذا کانَ یُعَوِّذُ إبراهیمُ إسماعیلَ وإسحاقَ.(35)
ج- الأَخُ المُؤمِنُ بِظَهرِ الغَیبِ
8131 . رسول الله صلى الله علیه و آله: لَیسَ شَیءٌ أسرَعَ إجابَةً مِن دَعوَةِ غائِبٍ لِغائِبٍ.(36)
8132 . عنه صلى الله علیه و آله: دُعاءُ المُؤمِنِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ مُستَجابٌ.(37)
حدیث
8127 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دعاى پدر براى فرزندش، به سانِ دعاى پیامبر براى امّتش است.
8128 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دعاى پدر براى فرزندش، همانند آب براى رشد و پرورشِ زراعت است.
8129 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند، رحمت کند آن کسى را که فرزندش را بر نیکى کردن به خویش کمک مىکند، بدین گونه که از خطاى او درمىگذرد و به درگاه خدا برایش دعا مىکند!
8130 . امام على علیه السلام: پیامبر صلى الله علیه و آله به حسن و حسین علیهماالسلام تعویذ (دعاى حفظ) خواند و فرمود: «شما را باکلمات تامّ خداوند و با همه نامهاى نیکوى او، از آسیبِ هر گزنده و خزنده، و از گزند هر چشم بد و از شرّ هر حسودى، آن گاه که حسد ورزد، در پناه [ِ خداوند] قرار مىدهم».
پیامبر صلى الله علیه و آله، سپس رو به ما کرد و فرمود: «ابراهیم علیه السلام نیز اسماعیل و اسحاق علیهماالسلام را این گونه تعویذ مىکرد».
ج- برادر مؤمن، وقتى که حضور ندارد
8131 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هیچ دعایى سریعتر از دعاى شخص غایب براى غایب، به اجابت نمىرسد.
8132 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دعاى مؤمن براى برادرش در غیاب او، مستجاب مىشود.
8133 . عنه صلى الله علیه و آله: دُعاءُ الأَخِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ لا یُرَدُّ.(38)
8134 . عنه صلى الله علیه و آله: أربَعُ دَعَواتٍ لا تُرَدُّ: دَعوَةُ الحاجِّ حَتّى یَرجِعَ، ودَعوَةُ الغازی حَتّى یَصدُرَ، ودَعوَةُ المَریضِ حَتّى یَبرَأَ، ودَعوَةُ الأَخِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ، وأسرَعُ هذِهِ الدَّعَواتِ إجابَةً، دَعوَةُ الأَخِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ.(39)
8135 . عنه صلى الله علیه و آله: دَعوَةُ الرَّجُلِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ تَعدِلُ سَبعینَ دَعوَةً مُستَجابَةً، ویُوَکِّلُ اللهُ عز و جل بِها مَلَکا یَقولُ: آمینَ آمینَ، ولَکَ مِثلُ ما دَعَوتَ.(40)
8136 . عنه صلى الله علیه و آله: ما مِن عَبدٍ مُسلِمٍ یَدعو لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ، إلّا قالَ المَلَکُ: ولَکَ بِمِثلٍ.(41)
8137 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن قَضى لِأَخیهِ المُؤمِنِ حاجَةً، کانَ کَمَن عَبَدَ اللهَ دَهرَهُ، ومَن دَعا لِمُؤمِنٍ بِظَهرِ الغَیبِ قالَ المَلَکُ: ولَکَ مِثلُ ذلِکَ، وما مِن عَبدٍ مُؤمِنٍ دَعا لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ بِظَهرِ الغَیبِ إلّا رَدَّ اللهُ عز و جل مِثلَ الَّذی دَعا لَهُم، مِن مُؤمِنٍ أو مُؤمِنَةٍ مَضى مِن أوَّلِ الدَّهرِ أو هُوَ آتٍ إلى یَومِ القِیامَةِ.
وإنَّ العَبدَ المُؤمِنَ لَیُؤمَرُ بِهِ إلَى النّارِ، یَکونُ مِن أهلِ الذُّنوبِ وَالخَطایا فَیُسحَبُ، فَیَقولُ المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ: إلهَنا! عَبدُکَ هذا کانَ یَدعو لَنا فَشَفِّعنا فیهِ، فَیُشَفِّعُهُمُ اللهُ عز و جل فیهِ، فَیَنجو مِنَ النّارِ، بِرَحمَةٍ مِنَ اللهِ عز و جل.(42)
8138 . عنه صلى الله علیه و آله: ما مِن عَبدٍ یَقومُ مِنَ اللَّیلِ فَیُصَلّی رَکعَتَینِ، فَیَدعو فی سُجودِهِ لِأَربَعینَ مِن أصحابِهِ یُسَمّی بِأَسمائِهِم وأسماءِ آبائِهِم، إلّا ولَم یَسأَلِ اللهَ تَعالى شَیئا إلّا أعطاهُ.(43)
8133 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دعاى برادر براى برادرش (برادر دینىاش) در پشتِ سر او، رد نمىشود.
8134 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: چهار دعاست که رد نمىشود: دعاى حجگزار تا زمانى که مراجعت کند؛ دعاى مجاهد تا زمانى که بازگردد؛ دعاى بیمار تا آن گاه که بهبود یابد؛ و دعاى برادر براى برادرش در پشتِ سر او. و سریع الإجابهترینِ این دعاها، دعاى برادر براى برادرش در پشتِ سر اوست.
8135 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دعاى مرد براى برادرش در پشتِ سر او، برابر با هفتاد دعاى اجابت شده است و خداوند عز و جل براى دعایش فرشتهاى مىگمارد که بگوید: «آمین، آمین! و براى خودت نیز همانند آن باد!».
8136 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هیچ بنده مسلمانى نیست که در غیابِ برادرش براى او دعا کند، مگر آن که فرشته مىگوید: «تو را نیز چنان باد!».
8137 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس براى برادر مؤمنش حاجتى را برآورده سازد، همانند کسى است که یک عمر خدا را عبادت کرده باشد و هر کس براى مؤمنى در غیابش دعا کند، فرشته مىگوید: «تو را نیز مانند آن باد!».
هیچ بنده مؤمنى نیست که براى مردان و زنان مؤمن، در پشتِ سر آنان، دعا کند، مگر آن که خداوند عز و جل همانند دعایى را که براى آنان کرده است، به شماره هر مرد یا زن مؤمنى که از آغاز روزگار در گذشته یا تا روز قیامت خواهند آمد، به او برمىگردانَد.
[روز قیامت] امر مىشود بنده مؤمنى را که اهل گناهها و خطاها بوده است، به سوى آتش ببرند و او را کِشانکِشان مىبرند. در این هنگام، مردان و زنان مؤمن مىگویند: اى معبود ما! این بنده تو براى ما دعا مىکرد. پس اکنون، شفاعت ما را در حقّ او بپذیر.
خداوند عز و جل هم شفاعت آنان را دربارهاش مىپذیرد و با لطف و رحمت خداوند عز و جل از آتش نجات مىیابد.
8138 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هیچ بنده مؤمنى نیست که پاسى از شب برخیزد و دو رکعت نماز بخواند و در سجدهاش براى چهلتن از یارانش دعا کند و نامِ آنها و نام پدرانشان را ببرد، مگر آن که هر چه از خداوند متعال درخواست کند، به او عطا مىفرماید.
8139 . عنه صلى الله علیه و آله: اُطلُبِ العافِیَةَ لِغَیرِکَ، تُرزَقها فی نَفسِکَ.(44)
8140 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن دَعا لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ فی کُلِّ یَومٍ خَمسا وعِشرینَ مَرَّةً نَزَعَ اللهُ الغِلَّ مِن صَدرِهِ، وکَتَبَهُ مِنَ الأَبدالِ، إن شاءَ اللهُ.(45)
8141 . عنه صلى الله علیه و آله: ما مِن عَبدٍ یَدعو لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ إلّا رَدَّ اللهُ عَلَیهِ عَن کُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ مَضى(46) أو هُوَ کائِنٌ إلى یَومِ القِیامَةِ، بِمِثلِ ما دَعا بِهِ.(47)
8142 . عنه صلى الله علیه و آله: مَنِ استَغفَرَ لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ کُلَّ یَومٍ سَبعا وعِشرینَ مَرَّةً، کانَ مِنَ الَّذینَ یُستَجابُ لَهُم، ویُرزَقُ بِهِم أهلُ الأَرضِ.(48)
8143 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن قالَ: «اللهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ» ، کَتَبَ اللهُ لَهُ بِکُلِّ مُؤمِنٍ خَلَقَهُ اللهُ مُنذُ خَلَقَ آدَمَ إلى أن تَقومَ السّاعَةُ حَسَنَةً، ومَحا عَنهُ سَیِّئَةً، ورَفَعَ لَهُ دَرَجَةً.(49)
15 / 3
مَن لا یَنبَغِی الدُّعاءُ لَهُ
8144 . رسول الله صلى الله علیه و آله: مَن دَعا لِظالِمٍ بِالبَقاءِ، فَقَد أحَبَّ أن یُعصَى اللهُ فی أرضِهِ.(50)
8145 . عنه صلى الله علیه و آله: إذا دَعَوتُم لِأَحَدٍ مِنَ الیَهودِ وَالنَّصارى فَقولوا: أکثَرَ اللهُ مالَکَ ووَلَدَکَ.(51)
8139 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: عافیت را براى دیگران طلب کن تا روزىِ خودت نیز بشود.
8140 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس در هر روز، بیست و پنج مرتبه براى مردان و زنان مؤمن دعا کند، خداوند، کینه را از سینهاش مىزُداید و او را جزو اَبدال (اولیاى بزرگ خویش) مىنویسد، إن شاء الله!
8141 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هیچ بندهاى نیست که براى مردان و زنان مؤمن دعا کند، مگر آن که خداوند، از جانب هر مرد و زن مؤمنى که در گذشته یا تا روز قیامت خواهد آمد، به سان آنچه دعا کرده است، به او بازمىگردانَد.
8142 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس در هر روز، بیست و هفت مرتبه براى مردان و زنان مؤمن دعا کند، از کسانى باشد که دعایشان مستجاب مىشود و اهل زمین، به واسطه آنان، روزى داده مىشوند.
8143 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس بگوید: «بار خدایا! مردان و زنان مؤمن را بیامرز» ، خداوند، به ازاى هر مؤمنى که از زمان خلقت آدم علیه السلام تا قیامِ قیامت آفریده و مىآفریند، برایش یک ثواب مىنویسد و یک گناه از او پاک مىکند و یک درجه بر او مىافزاید.
15 / 3
کسانى که نباید برایشان دعا کرد
8144 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس براى بقاى ستمگرى دعا کند، در واقع، دوست داشته است که خداوند در زمینش نافرمانى شود.
8145 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه براى یکى از یهود و نصارا دعا کردید، بگویید: «خداوند، مال و فرزندانت را افزون گردانَد!».
تحلیلى درباره ممنوعیت دعا کردن در حقّ مشرکان و کافران و ستمگران
در آنچه گذشت، مشرکان و کافران و ستمگران، به عنوان کسانى که دعا کردن در حقّ آنان شایسته نیست، معرّفى شدهاند. پرسشى که در این باره قابل طرح است، این است که دعا در حقیقت، خیرخواستن از خدا براى دیگران است. بنا بر این، چه مانعى دارد که مسلمان، حتّى براى کسانى که با او همعقیده نیستند، و نیز براى انسانهاى کافر و ستمگر، خیرخواهى کند؟ به هر حال، آنها هم انساناند. در سفارش امیرمؤمنان به مالک اشتر آمده است:
و أشعِر قَلبَکَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِیَّةِ، وَ المَحَبَّةَ لَهُم وَ اللُّطفَ بِهِم و لا تَکونَنَّ عَلَیهِم سَبُعا ضارِیا تَغتَنِمُ أکلَهُم، فَإِنَّهُم صِنفانِ: إمّا أخٌ لَکَ فِى الدّینِ أو نَظیرٌ لَکَ فِى الخَلقِ.(52)
دل خویش را جایگاه رحمت براى مردم و مهر و لطف به آنها قرار بده و همچون جانورى درنده برایشان مباش که خوردنشان را غنیمت بشمارى؛ زیرا آنان، دو دستهاند: یا در دین، با تو برادرند و یا در آفرینش، با تو برابر.
بىتردید، یکى از مصادیق بارز رحمت، محبّت، لطف و خیرخواهى براى کسانى که راه زندگى را درست انتخاب نکردهاند، دعا براى هدایت و سعادت آنهاست. بنابر این، چرا دعا کردن براى ستمگران، مشرکان و کافران، شایسته
نیست؟
پاسخ این پرسش، این است که به طور کلّى، کسانى که گرفتار انحرافات اعتقادى و عملى هستند، به دو دسته تقسیم مىشوند:
دسته اوّل، مستضعفاناند؛ یعنى کسانى که به دلیل ناآگاهى و نبود ابزار و امکانات لازم جهت شناسایى حق و پیروى از آن، دچار انحراف شدهاند.
دسته دوم، معانداناند؛ یعنى کسانى که حق را مىشناسند و آگاهانه، به دلیل هوسرانى و برترىجویى، با آن مخالفت مىکنند، و یا به ابزار و موقعیت شناسایى حق، دسترسى دارند؛ لیکن بدان بىاعتنایى مىکنند و بر باطل مىمانند.
در مورد دسته اوّل، نه تنها دعا براى هدایت آنها ممدوح است؛ بلکه هرگونه تلاش براى آگاهسازى و تعلیم و تربیت آنها ضرورى است. لذا پیامبر خدا، با آن همه آزارهایى که از قوم خود دید، براى هدایت آنها دعا مىکرد و مىگفت:
اللهُمَّ اهدِ قَومى فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ.(53)
خداوند! قوم مرا راهنمایى کن؛ زیرا آنان ناداناند.
مرحوم سیّد بن طاووس رحمهالله مؤلّف الإقبال، در این باره، سخن بسیار زیبایى دارد و مىگوید:
شبى ارجمند از ماه رمضان، پس از گذشت مدّتى از تألیف این کتاب (الإقبال) ، در سحرگاه، مشغول دعا براى کسانى بودم که لازم و نیکوست که پیش از همه، دعا براى آنان انجام گیرد، و نیز براى خودم و براى هر که لیاقت این توفیق را داشت که دعایش کنم.
به خاطرم گذشت که ابتدا سزاوار است به آنانى دعا کنم که مُنکر خدایند و نعمتهاى او را ناسپاسى مىکنند و حرمت او را سبُک مىشمارند و حکم او را
درباره بندگان و مخلوقاتش عوض مىکنند؛ دعا کنم که خداوند از این گمراهى، هدایتشان کند؛ چرا که جنایت آنان بر ساحت ربوبى خدا و حکمت الهى و جلالت نبوى، سختتر از جنایت عارفان به خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله است.
بزرگداشت و تکریم جلالت خداوند و بزرگداشت پیامبر خدا و حقّ هدایت پیامبر صلى الله علیه و آله با سخنان و رفتار خویش، ایجاب مىکند که ابتدا براى هدایت کسانى دعا شود که ضررشان بزرگتر و خطرشان شدیدتر است، که پیامبر خدا نتوانست با جهاد، آن را بزداید و آنان را از کفر و فساد، باز دارد.
دعا کردم که هر کس راه خدا را گم کرده، به سوى خدا هدایت شود و هر که راه پیامبر صلى الله علیه و آله را گم کرده، به سوى او باز گردد و هر که از حق دور مانده، حق را بپذیرد و بر آن تکیه کند.
سپس براى اهل توفیق و پیروان حق، دعا کردم که توفیقشان بپاید و حقجویىشان افزون شود. نیز براى خودم و کسانى که کارشان به من مربوط است، بر اساس امیدى که داشتم و به ترتیبى که به خدا و به خواسته پیامبرش نزدیکتر باشد، دعا کردم و مهمترین حاجتها را که امید داشتم به اجابتْ نزدیکتر باشد، مقدّم داشتم.
آیا نمىبینى که قرآن مقدّس، وساطت ابراهیم علیه السلام براى ناسپاسان را بیان کرده است؟ خداوند مىفرماید: «یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ. إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوّاهٌ مُنِیبٌ؛(54) درباره قوم لوط با ما مجادله مىکند. همانا ابراهیم، بردبار و نرمدل و بازگشتکننده [به سوى خدا]است» . خداوند، بردبارى و شفاعت و مجادله وى را درباره قوم لوط، که کفر (ناسپاسى) آنان به آن جا رسیده بود که کیفرشان زود فرا رسید، ستوده است.
آیا ندیدهاى که در میان روایات مربوط به پیامبر صلى الله علیه و آله که پیشواى اهل جلالت است، چنین آمده که هر گاه قوم کافر، ایشان را آزار مىداد و آزار را به نهایت مىرساند، پیامبر صلى الله علیه و آله مىگفت: «خدایا! قوم مرا ببخشاى. آنان ناداناند» ؟
آیا حدیث عیسى علیه السلام را ندیدهاى که: «همچون خورشید باش که بر نیک و بد، یکسان مىتابد» ؟ و سخن پیامبرمان را ندیدهاى که: «نیکى را، هم به اهلش و هم به نااهل انجام بده. اگر او اهل خیر نیست، تو اهل خیر باش» ؟
این آیه شریف، مقام آنان را که به بدکاران نیکى مىکنند، برتر مىداند: «لا یَنْهاکُمُ اَللهُ عَنِ اَلَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی اَلدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اَللهَ یُحِبُّ اَلْمُقْسِطِینَ(55)؛ خداوند، شما راى نهى نمىکند از این که به آنان که بر سر دین با شما نجنگیدند و شما راى از سرزمین خودتان بیرون نکردند، نیکى و عدل و داد کنید. همانا خداوند، دادگران راى دوست مىدارد» . و همین بس که محمّد صلى الله علیه و آله، به عنوان «رحمت براى جهانیان» برانگیخته شده است.(56)
بنا بر این، دعا براى هدایت افراد گمراه، نه تنها نکوهیده نیست؛ بلکه ممدوح است. البته مغفرت طلبیدن براى آنان تا وقتى که عقاید خود را تصحیح نکردهاند، صحیح نیست.
و امّا معاندان، نه تنها دعا براى آنان ممدوح نیست؛ بلکه مذموم و ممنوع است؛ بلکه نفرین فرستادن بر آنان، لازم و ضرورى است؛ زیرا دعا کردن در حقّ معاندان با حق و عدل، اگر براى دنیاى آنها (مانند سلامت و طول عمرشان) باشد، در واقع، براى گسترش کفر و شرک و ظلم و فساد در زمین است، چنان که از پیامبر خدا روایت شده است که:
مَن دَعا لِظالِمٍ بِالبَقاءِ، فَقَد أحَبَّ أن یُعصَى اللهُ فى أرضِهِ.(57)
هر کس براى ماندگارى ستمگرى دعا کند، دوست دارد که خداوند در زمین، نافرمانى شود.
و اگر دعا، براى هدایت آنها باشد، بىفایده است؛ زیرا آنها قابلیت هدایت ندارند و چنین دعایى، چه بسا تبعات سیاسى اجتماعى زیانبارى نیز داشته باشد.
حدیث دیگرى از ایشان روایت شده است که مىفرماید:
یَأتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ یَدعو فیهِ المُؤمِنُ لِلعامَّةِ، فَیَقولُ اللهُ تَعالى: اُدعُ لِخاصَّةِ نَفسِکَ أستَجِب لَکَ فَأَمَّا العامَّةُ فَإِنّى عَلَیهِم ساخِطٌ.(58)
زمانى فرا مىرسد که در آن، مؤمن براى همگان دعا مىکند. خداوند متعال مىفرماید: «براى خودت دعا کن تا درخواستت را اجابت کنم؛ همانا من از همگان خشمگین هستم».
این حدیث، هر چند از نظر سندْ ضعیف است؛ لیکن اگر ناظر به جامعهاى باشد که غالب افرادش ستمکارند و روى از حق برتافتهاند، مضمون آن، ایرادى ندارد؛ زیرا «إِنَّ اَللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛(59) خداوند، آنچه راى که از آن قومى است، تغییر نمىدهد، تا و قتى که خودشان آن راى دگرگون سازند».
بر این اساس، اولیاى خداوند، نه تنها براى حامیان باطل و دشمنان حق و عدالتْ دعا نمىکردند؛ بلکه گاه آنان را نفرین مىکردند.
1) البُغَیبِغة: ضیعة أو عین بالمدینة، غزیرة، کثیرة النخل، لآل الرسول صلى الله علیه و آله (مجمع البحرین: ج 1 ص 170 «بغبغ»).
2) الضَّرْب: المثل (القاموس المحیط: ج 1 ص 95 «ضرب»).
3) فی کتاب من لا یحضره الفقیه: «إلّا ثمن».
4) الکافی: ج 4 ص 22 ح 1 عن مسعدة بن صدقة، بحار الأنوار: ج 41 ص 35 ح 12.
5) اوساق که در متن عربى حدیث آمده است جمع «وَسْق» است به معناى: شصت صاع؛ یک بار شتر؛ محموله خرما.
6) بُغَیبَغَه، مِلک یا چشمهاى در مدینه، پُرآب و پُرنخل، که متعلّق به خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله بوده است.
7) در کتاب من لایحضره الفقیه آمده است: «جز بهاى آنچه را از او گرفتهام، به او ندادهام».
8) کنز العمّال: ج 2 ص 73 ح 3188 نقلاً عن الخطیب عن أبی هریرة.
9) الفردوس: ج 1 ص 89 ح 286 عن الإمام علیّ علیه السلام.
10) محاسبة النفس لابن أبی الدنیا: ص 59.
11) الأمالی للصدوق: ص 420 ح 559، بحار الأنوار: ج 70 ص 378 ح 23.
12) إبراهیم:41.
13) نوح:28.
14) الإسراء:24.
15) الفردوس: ج 2 ص 213 ح 3038 عن ابن عمر.
16) فی الدعاء للطبرانی: ص 375 ح 1249: «للعبد» . وفی مجمع الزوائد: ج 10 ص 234 ح 17240: «للرَّجل».
17) السنن الکبرى: ج 7 ص 126 ح 13459 عن أبی هریرة.
18) الدرّ المنثور: ج 5 ص 267 نقلاً عن البیهقی عن محمّد بن سیرین.
19) ممکن است مقصود «گرفتن دست پدر به هنگام ناتوانى» باشد و یا اشاره باشد به سرعت اجابت.
20) الأعراف:23.
21) البقرة:127- 129.
22) إبراهیم:35 -40.
23) الصافّات:100 و 101.
24) الأعراف:151.
25) طه:25 35.
26) آل عمران:38 و 39.
27) مریم:5 و 6.
28) یوسف:96 98.
29) آل عمران:35 و 36.
30) الفرقان:74.
31) إبراهیم:40.
32) الأحقاف:15.
33) تاریخ أصبهان: ج 1 ص 226 الرقم 344 عن أنس؛ مشکاة الأنوار: ص 282 ح 853.
34) بحار الأنوار: ج 104 ص 98 ح 70 نقلاً عن عدّة الداعی.
35) الکافی: ج 2 ص 569 ح 3 عن القدّاح عن الإمام الصادق عن الإمام علیّ علیهماالسلام، بحارالأنوار: ج 46 ص 603 ح 67.
36) الکافی: ج 2 ص 510 ح 7 عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 93 ص 359 ح 17؛ سنن أبی داوود: ج 2 ص 89 ح 1535 عن عبد الله بن عمرو نحوه.
37) الجعفریّات: ص 195 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 93 ص 383 ح 1؛ کنز العمّال: ج 2 ص 98 ح 3316 نقلاً عن الغیلانیات عن اُمّ کرز.
38) کنز العمّال: ج 2 ص 98 ح 3312 نقلاً عن البزّار عن عمران بن حصین.
39) کنز العمّال: ج 2 ص 97 ح 3304 نقلاً عن الفردوس عن ابن عبّاس.
40) الفردوس: ج 2 ص 214 ح 3043 عن أبی الدرداء.
41) صحیح مسلم: ج 4 ص 2094 ح 86 عن أبی الدرداء.
42) الأمالی للطوسی: ص 481 ح 1051 عن یحیى بن القاسم الأسدی الضریر عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 93 ص 383 ح 4.
43) .
44) کنز العمّال: ج 2 ص 75 ح 3198 نقلاً عن الترغیب للأصفهانی عن ابن عمر.
45) الجعفریّات: ص 223 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام.
46) فی کنز العّمال: ج 2 ص 90 ح 3284: «ما مضى».
47) المصنّف لعبد الرزّاق: ج 2 ص 217 ح 3123 عن أنس؛ ثواب الأعمال: ص 194 ح 4 عن محمّد بن حمّاد الحارثی عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلامعنه صلى الله علیه و آله نحوه، بحار الأنوار: ج 93 ص 386 ح 15 وص 384 ح 4.
48) کنز العمّال: ج 1 ص 476 ح 2068 نقلاً عن المعجم الکبیر للطبرانی عن أبی الدرداء.
49) فلاح السائل: ص 110 ح 49 عن سلیمان بن جعفر عن أبیه، بحار الأنوار: ج 93 ص 391 ح 24.
50) إحیاء علوم الدین: ج 2 ص 208 و ص 129؛ المحجّة البیضاء: ج 3 ص 262 و ص 199، بحار الأنوار: ج 75 ص 234.
51) تاریخ دمشق: ج 55 ص 208 ح 11679 عن ابن عمر.
52) نهج البلاغة: نامه 53.
53) الخرائج و الجرائح: ج 1ص 164 ح 252؛ تاریخ دمشق: ج 62 ص 247.
54) هود: آیه 75.
55) ممتحنه: آیه 8.
56) الإقبال: ج 1 ص 384.
57) بحار الأنوار: ج 75 ص 334 ح 69.
58) حلیة الأولیاء: ج 6 ص 175، کنز العمّال: ج 11 ص 191 ح 31176.
59) الرعد:11.