1 / 1
التَّحذیرُ مِنَ التَّکاثُرِ
الکتاب
» أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ – حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ «.(1)
» اعْلَمُواْ أَنَّمَا الْحَیَوةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکَاثُرٌ فِى الْأَمْوَ لِ وَ الْأَوْلَـدِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَـمًا وَ فِى الْأَخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِّنَ الله وَ رِضْوَ نٌ وَ مَا الْحَیَوةُ الدُّنْیَآ إِلَا مَتَـعُ الْغُرُورِ «.(2)
الحدیث
10536.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : ما سَبیلُ اللّه ِ إلّا مَن قُتِلَ ! مَن سَعى عَلى والِدَیهِ فَفی سَبیلِ اللّه ِ ، ومَن سَعى عَلى عِیالِهِ فَفی سَبیلِ اللّه ِ ، ومَن سَعى عَلى نَفسِهِ لِیُعِفَّها فَفی سَبیلِ اللّه ِ ، ومَن سَعى عَلَى التَّکاثُرِ فَهُوَ فی سَبیلِ الشَّیطانِ.(3)
1 / 1
هشدار درباره ثروت اندوزى
قرآن
«فخرفروشى [به بیشترداشتن] ، شما را غافل داشت ، تا کارتان [و پایتان] به گورستان رسید».
«بدانید که زندگى دنیا، در حقیقت، بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشىِ شما به یکدیگر و فزون جویى در اموال و فرزندان است. [مَثَل آنها] چون مَثَل بارانى است که کشاورزان را رُستنىِ آن [باران] ، به شگفتى اندازد، سپس [آن کِشت] خشک شود و آن را زرد بینى [و] آن گاه خاشاک شود. و در آخرت ، [دنیاپرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است ؛ و زندگانى دنیا ، جز کالایى فریبنده نیست».
حدیث
10536.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : آیا جهاد در راه خدا ، منحصر به کشته شدن است؟ آن که براى پدر و مادرش بکوشد و نیز آن که براى خانواده اش تلاش کند و هم آن که براى پاک نگاه داشتن خود همّت ورزد ، همه جهاد در راه خدا به شمار مى آیند. و آن که براى فخر فروشى [با ثروت] تلاش کند ، در راه شیطان است.
10537.عنه صلى الله علیه و آله : مَن طَلَبَ الدُّنیا حَلالاً اِستِعفافا عَنِ المَسأَلَةِ وسَعیا عَلى أهلِهِ وتَعَطُّفا عَلى جارِهِ ، لَقِیَ اللّه َ تَعالى یَومَ یَلقاهُ ووَجهُهُ مِثلُ القَمَرِ لَیلَةَ البَدرِ ؛ ومَن طَلَبَ الدُّنیا حَلالاً مُکاثِرا مُفاخِرا مُرائِیا ، لَقِیَ اللّه َ تَعالى وهُوَ عَلَیهِ غَضبانُ.(4)
10538.عنه صلى الله علیه و آله : إذا أبغَضَ النّاسُ فُقَراءَهُم ، وأظهَروا عِمارَةَ أسواقِهِم ، وتَبارَکوا عَلى جَمعِ الدَّراهِمِ ، رَماهُمُ اللّه ُ بِأَربَعِ خِصالٍ : بِالقَحطِ مِنَ الزَّمانِ ، وَالجَورِ مِنَ السُّلطانِ ، وَالخِیانَةِ مِن وُلاةِ الحُکّامِ ، وَالشَّوکَةِ مِنَ العُدوانِ.(5)
10539.عنه صلى الله علیه و آله : ولا تَجمع مِنَ المالِ فَلا تَدری لِمَن تَجمَع ولا تَدری أفی أرضِ کَ أم فی غَیرِها تُصرَع(6)
10540.عنه صلى الله علیه و آله : یُجاءُ بِابنِ آدَمَ یَومَ القِیامَةِ کَأَنَّهُ بَذَجٌ ، فَیوقَفُ بَینَ یَدَیِ اللّه ِ ، فَیَقولُ اللّه ُ لَهُ : أعطَیتُکَ وخَوَّلتُکَ وأنعَمتُ عَلَیکَ فَماذا صَنَعتَ ؟ فَیَقولُ : یا رَبِّ ، جَمَعتُهُ وثَمَّرتُهُ فَتَرَکتُهُ أکثَرَ ما کانَ ، فَأَرجِعنی آتِکَ بِهِ ، فَیَقولُ لَهُ : أرِنی ما قَدَّمتَ ، فَیَقولُ : یا رَبِّ ، جَمَعتُهُ وثَمَّرتُهُ فَتَرَکتُهُ أکثَرَ ما کانَ ، فَأَرجِعنی آتِکَ بِهِ ، فَإِذا عَبدٌ لَم یُقَدِّم خَیرا فَیُمضى بِهِ إلَى النّارِ.(7)
10541.المستدرک على الصحیحین عن أبی هریرة : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : سَیُصیبُ اُمَّتی داءُ الاُمَمِ. فَقالوا : یا رَسولَ اللّه ِ ، وما داءُ الاُمَمِ ؟ قالَ : الأَشَرُ وَالبَطَرُ وَالتَّکاثُرُ وَالتَّناجُشُ فِی الدُّنیا ، وَالتَّباغُضُ وَالتَّحاسُدُ حَتّى یَکونَ البَغیُ.(8)
10537.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که براى خوددارى از اظهار نیاز به مردم و تلاش براى خانواده اش و لطف ورزى به همسایه اش ، از راه حلالْ دنیا را بجوید ، در روزى که به دیدار خدا مى رود ، چهره اش همچون ماه کامل است ؛ و هر که دنیا را از راه حلال ، ولى براى زیاده جویى و فخرفروشى و خودنمایى طلب کند ، خدا را در حالى دیدار مى کند که بر وى خشم گرفته است.
10538.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر گاه مردم بر تهى دستان خویش خشم ورزند و آبادى بازارهاشان را به رُخ بکشند و با مال اندوزى بزرگى بطلبند ، خداوند به چهار ویژگى گرفتارشان مى کند : قحطى روزگار ، ستم حاکم ، خیانت کارگزاران حاکم ، و تسلّط متجاوز.
10539.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : [و مال را گرد میاور در حالى که نمى دانى آن را براى که مى اندوزى] [و نیز نمى دانى که آیا در وطنِ خویش ، خواهى مُرد یا در جاى دیگر.]
10540.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : روز قیامت ، فرزند آدم ، همچون برّه آورده مى شود و نزد خداوند مى ایستد. خدا به او مى فرماید : «به تو عطا کردم و نعمت بخشیدم. پس چه کردى؟». مى گوید: پروردگارا! آن را گِرد آوردم و به آن افزودم و بیش از آنچه بود ، باقى نهادم. پس مرا باز گردان تا آن را به تو باز گردانم. خداوند مى فرماید: «نشانم ده که چه پیش فرستاده اى». مى گوید: پروردگارم! آن را گِرد آوردم و به آن افزودم و بیش از آنچه بود ، باقى نهادم. پس مرا باز گردان تا آن را به تو باز گردانم. آن گاه ، بنده اى که خیرى پیش نفرستاده باشد ، به سوى آتش رانده مى شود.
10541.المستدرک على الصحیحین ـ به نقل از ابو هریره ـ: پیامبر خدا فرمود: «زود است که براى امّت من ، بیمارىِ امّت ها فرا رسد». گفتند: بیمارىِ امّت ها چیست؟ فرمود: «سرمستى و به خود بالیدن و فخرفروشى و در گران فروشى مسابقه دادن در دنیا و کینه توزى و حسدورزى ، چندان که به ستم بینجامد».
10542.الإمام الباقر علیه السلام : قامَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله عَلَى الصَّفا فَقالَ : یا بَنی هاشِمٍ ! یا بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ ! إنّی رَسولُ اللّه ِ إلَیکُم ، وإنّی شَفیقٌ عَلَیکُم ، وإنَّ لی عَمَلی ولِکُلِّ رَجُلٍ مِنکُم عَمَلُهُ ، لا تَقولوا : إنَّ مُحَمَّدا مِنّا وسَنُدخَلُ مُدخَلَهُ ؛ فَلا وَاللّه ِ ما أولِیائی مِنکُم ولا مِن غَیرِکُم ـ یا بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ ـ إلَا المُتَّقونَ ، ألا فَلا أعرِفُکُم یَومَ القِیامَةِ تَأتونَ تَحمِلونَ الدُّنیا عَلى ظُهورِکُم ویَأتونَ النّاسُ یَحمِلونَ الآخِرَةَ ! ألا إنّی قَد أعذَرتُ إلَیکُم فی ما بَینی وبَینَکُم وفی ما بَینی وبَینَ اللّه ِ عز و جل فیکُم !(9)
10543.تنبیه الخواطر : قیلَ [لِرَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله] : یا رَسولَ اللّه ِ ، أیُّ اُمَّتِکَ أشَرُّ ؟ قالَ : الأَغنِیاءُ.(10)
10544.مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن مسعود : إنَّهُ [صلى الله علیه و آله] نَهى عَنِ التَّبَقُّرِ فِی الأَهلِ وَالمالِ.(11)
1 / 2
التَّحذیرُ مِنَ الکَنزِ
الکتاب
» یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَ لَ النَّاسِ بِالْبَـطِـلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ الله وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِى سَبِیلِ الله فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ – یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَـذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَِنفُسِکُمْ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ «.(12)
10542.امام باقر علیه السلام : پیامبر صلى الله علیه و آله بر کوه صفا ایستاد و فرمود: «اى بنى هاشم ، اى بنى عبد المطّلب! همانا منم فرستاده خدا براى شما و به شما مهر مى ورزم. براى من عملِ خودم است و براى هر یک از شما نیز عملِ خودتان. مگویید: محمّد از ماست و به هر جا که وى در آید ، ما نیز در مى آییم. به خدا سوگند ، چنین نیست ! دوستان من ، نه از شمایند ـ اى بنى عبد المطّلب ـ و نه از غیر شما ، مگر آن که پرهیزگار باشند. بدانید که اگر در روز قیامت ، شما بارِ دنیا بر دوشْ بیایید و دیگران ، بارِ آخرت بر دوشْ بیایند ، شما را نخواهم شناخت. بدانید که در رابطه خودم و شما و نیز رابطه خودم و خداوند عز و جل نسبت به شما ، هر گونه عذرى را از شما وا ستاندم».
10543.تنبیه الخواطر : [به پیامبر خدا] گفته شد: اى پیامبر خدا! کدام افراد امّت تو ، بدترین اند؟ فرمود: «ثروتمندان».
10544.مسند ابن حنبل ـ به نقل از عبد اللّه بن مسعود ـ: همانا پیامبر صلى الله علیه و آله از بسیار داشتنِ عیال و مال ، نهى فرمود.
1 / 2
هشدار درباره مال اندوزى
قرآن
«اى کسانى که ایمان آورده اید! بسیارى از دانشمندان یهود و راهبان، اموال مردم را به ناروا مى خورند و [آنان را] از راه خدا باز مى دارند. و کسانى که زر و سیم را گنجینه مى کنند و آن را در راه خدا هزینه نمى کنند، ایشان را از عذابى دردناک خبر ده. روزى که آن [گنجینه] ها را در آتش دوزخ بگدازند و پیشانى و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ کنند [و بگویند:] این است آنچه براى خود اندوختید. پس [کیفر] آنچه را مى اندوختید ، بچشید».
» خُذُوهُ فَغُلُّوهُ – ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ – ثُمَّ فِى سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ – إِنَّهُ کَانَ لَا یُؤْمِنُ بِالله الْعَظِیمِ – وَ لَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ «.(13)
» کُلُّ نَفْسِم بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ – إِلَا أَصْحَـبَ الْیَمِینِ – فِى جَنَّـتٍ یَتَسَآءَلُونَ – عَنِ الْمُجْرِمِینَ – مَا سَلَکَکُمْ فِى سَقَرَ – قَالُواْ لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ – وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ – وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَآئِضِینَ – وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ «.(14)
» فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ – وَ مَآ أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ – فَکُّ رَقَبَةٍ – أَوْ إِطْعَـمٌ فِى یَوْمٍ ذِى مَسْغَبَةٍ – یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَةٍ – أَوْ مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَةٍ «.(15)
الحدیث
10545.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : لا یوضَعُ الدّینارُ عَلَى الدّینارِ ولَا الدِّرهَمُ عَلَى الدِّرهَمِ ، ولکِن یُوَسِّعُ اللّه ُ جِلدَهُ «فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَـذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَِنفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ»(16).(17)
10546.عنه صلى الله علیه و آله : ما مِن صاحِبِ کَنزٍ لا یُؤَدّی زَکاتَهُ إلّا اُحمِیَ عَلَیهِ فی نارِ جَهَنَّمَ ، فَیُجعَلُ صَفائِحَ ، فیُکوى بِها جَنباهُ وجَبینُهُ ، حَتّى یَحکُمَ اللّه ُ بَینَ عِبادِهِ فی یَومٍ کانَ مِقدارُهُ خَمسینَ ألفَ سَنَةٍ ، ثُمَّ یُرى سَبیلُهُ إمّا إلَى الجَنَّةِ وإمّا إلَى النّارِ.(18)
10547.عنه صلى الله علیه و آله : ما مِن صاحِبِ کَنزٍ لا یُؤَدّی زَکاةَ کَنزِهِ إلّا جیءَ بِکَنزِهِ یَومَ القِیامَةِ فَیُحمى بِهِ جَنبُهُ وجَبینُهُ ؛ لِعُبوسِهِ وَازوِرارِهِ وجَعلِ السّائِلِ وَالسّاعی وَراءَ ظَهرِهِ.(19)
«[مى گویند:] او را بگیرید و در غُل کشید. آن گاه میان آتشش اندازید. سپس در زنجیرى که درازى آن هفتاد گز است ، وى را در بند کشید ؛ چرا که او به خداى بزرگ نمى گروید و به اطعام بینوایان ، تشویق نمى کرد».
«هر کسى در گروِ عملکرد خویش است، بجز یاران دستِ راست. در میان باغ ها از یکدیگر درباره مجرمان مى پرسند : «چه چیز ، شما را در آتش [سَقَر] در آورد؟». گویند: از نمازگزاران نبودیم و بینوایان را غذا نمى دادیم و با هرزه درایان ، هرزه درایى مى کردیم و روز جزا را دروغ مى شمردیم «.
«ولى از گردنه سخت نگذشت ، و تو چه دانى که آن گردنه سخت چیست : بنده اى را آزاد کردن است، یا طعام دادن در روز گرسنگى، به یتیمى خویشاوند، یا بینوایى خاک نشین؟».
حدیث
10545.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : دینار بر دینار و درهم بر درهم نهاده نمى شود ؛ بلکه خداوند [بدین گونه] پوست بدن آن [مال اندوزان] را گسترش مى دهد «و [پوست] پیشانى و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ مى نهند [و به آنان مى گویند :] «این است آنچه براى خود اندوختید. پس [کیفر] آنچه را مى اندوختید ، بچشید».
10546.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ دارنده گنجى نیست که زکات آن را ندهد ، مگر این که آن مال را در آتش جهنّم بگدازند تا همچون ورقى پهن گردد و با آن ، پهلوها و پیشانى آن کس گداخته مى گردد ، تا آن که در روزى که اندازه اش پنجاه هزار سال است ، خدا میان بندگانش داورى فرماید. سپس راه وى یا به سوى بهشت و یا به سوى آتش ، نمایانده مى شود.
10547.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ دارنده مالِ انباشته اى نیست که زکات آن را ندهد ، مگر آن که روز قیامت آورده مى شود ، در حالى که با آن ، بر پهلو و پیشانى اش داغ مى نهند ؛ زیرا [در دنیا] ابرو در هم مى کشیده و راه ، کج مى کرده و به نیازخواه و گرد آورنده زکات ، پشت مى کرده است.
10548.عنه صلى الله علیه و آله : ما مِن ذی کَنزٍ لا یُؤَدّی حَقَّهُ إلّا جیءَ بِهِ یَومَ القِیامَةِ یُکوى بِهِ جَبینُهُ وجَبهَتُهُ ، وقیلَ لَهُ : هذا کَنزُکَ الَّذی بَخِلتَ بِهِ !(20)
10549.عنه صلى الله علیه و آله : مَن أوکى عَلى ذَهَبٍ أو فِضَّةٍ ولَم یُنفِقهُ فی سَبیلِ اللّه ِ ، کانَ جَمرا یَومَ القِیامَةِ یُکوى بِهِ.(21)
10550.عنه صلى الله علیه و آله : ما مِن عَبدٍ یَموتُ یَومَ یَموتُ فَیَترُکُ أصفَرَ وأبیَضَ إلّا کُوِیَ بِهِ.(22)
10551.عنه صلى الله علیه و آله : ما مِن أحَدٍ یَترُکُ ذَهَبا ولا فِضَّةً إلّا جَعَلَ اللّه ُ لَهُ صَفائِحَ ، ثُمَّ کُوِیَ بِهِ مِن قَدَمَیهِ إلى ذِقنِهِ.(23)
10552.عنه صلى الله علیه و آله : ما مِن رَجُلٍ یَموتُ وعِندَهُ أحمَرُ أو أبیَضُ إلّا جَعَلَ اللّه ُ لَهُ بِکُلِّ قیراطٍ صَفیحَةً یُکوى بِها مِن فَرقِهِ إلى قَدَمِهِ ؛ مَغفورا لَهُ بَعدَ ذلِکَ أو مُعَذَّبا.(24)
10553.عنه صلى الله علیه و آله : یَکونُ کَنزُ أحَدِکُم یَومَ القِیامَةِ شُجاعا أقرَعَ.(25)
10554.عنه صلى الله علیه و آله : مَن تَرَکَ کَنزا فَإِنَّهُ یُمَثَّلُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ شُجاعا أقرَعَ یَتبَعُهُ ، لَهُ زَبیبَتانِ ، فَما زالَ یَطلُبُهُ یَقولُ : وَیلَکَ! ما أنتَ ؟ قالَ : یَقولُ : أنا کَنزُکَ الَّذی تَرَکتَ بَعدَکَ. قالَ : فَیُلقِمُهُ یَدَهُ فَیَقضِمُها ، ثُمَّ یُتبِعُهُ بِسائِرِ جَسَدِهِ.(26)
10548.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ مال اندوزى نیست که حقّ آن را ادا نکند ، مگر آن که روز قیامت آورده مى شود و با آن ، بر پیشانى و بناگوشش داغ نهاده مى گردد و به وى گفته مى شود: «این است گنجت که با آن ، بخل مى ورزیدى».
10549.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که زر و سیم بیندوزد و آن را در راه خدا انفاق نکند ، همان در روز قیامت ، سنگى مى گردد و با آن ، بر وى داغ نهاده مى شود.
10550.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ بنده اى نیست که به هنگام مرگ ، از خود زر و سیم باقى بگذارد ، مگر این که با آن ، بر وى داغ نهاده مى شود.
10551.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ کس نیست که زر و سیمى به جا بگذارد ، مگر این که خداوند ، آن را ورقه هایى پهن مى گرداند و از پا تا چانه ، او را با آن داغ مى نهد.
10552.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ کس نیست که بمیرد و نزدش زر و سیم باشد ، مگر این که خداوند به ازاى هر قیراط از آن ، ورقى پهن مى سازد و با آن ، از سر تا پایش را داغ مى نهد ، خواه بعد از آن ، آمرزیده گردد یا در عذاب باشد.
10553.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : روز قیامت ، گنج شما تبدیل به مارى مى شود که از فرطِ سَمدارى ، موى سرش ریخته است.
10554.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که از خود ، مال بسیار به جا گذارد ، روز قیامت ، آن مال به صورت مارى که از فرطِ سَمدارى ، موى سرش ریخته و دو نقطه سیاه بالاى دو چشمش دارد ، براى او چهره مى نماید و همواره او را دنبال مى کند. آن فرد مى گوید: واى بر تو ! چیستى؟ مار مى گوید: من ، همان مال انبوهم که پس از خود به جاى نهادى. سپس دست او را در دهان مى برد و پاره پاره مى کند و آن گاه ، بقیّه بدنش را مى بلعد.
10555.مسند ابن حنبل عن أبی هریرة : إنَّ أعرابِیّا غَزا مَعَ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله خَیبَرَ ، فَأَصابَهُ مِن سَهمِهِ دینارانِ ، فَأَخَذَهُمَا الأَعرابِیُّ فَجَعَلَهُما فی عَباءَتِهِ ، وخیطَ عَلَیهِما ولُفَّ عَلَیهِما ، فَماتَ الأَعرابِیُّ ، فَوَجَدُوا الدّینارَینِ ، فَذَکَروا ذلِکَ لِرَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ، فَقالَ : کَیَّتانِ.(27)
10556.مسند ابن حنبل عن أبی اُمامة : تُوُفِّیَ رَجُلٌ مِن أهلِ الصُّفَّةِ ، فَوُجِدَ فی مِئزَرِهِ دینارٌ ، فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : کَیَّةٌ. ثُمَّ تُوُفِّیَ آخَرُ ، فَوُجِدَ فی مِئزَرِهِ دینارانِ ، فَقالَ رَسولُ اللّه صلى الله علیه و آله : کَیَّتانِ.(28)
10557.مسند ابن حنبل عن مالک بن عبد اللّه الزیادیّ : إنَّهُ [أی أبا ذَرٍّ] جاءَ یَستَأذِنُ عَلى عُثمانَ بنِ عَفّانَ ، فَأَذِنَ لَهُ وبِیَدِهِ عَصاهُ ، فَقالَ عُثمانُ : یا کَعبُ ، إنَّ عَبدَ الرَّحمانِ تُوُفِّیَ وتَرَکَ مالاً ، فَما تَرى فیهِ ؟ فَقالَ : إن کانَ یَصِلُ فیهِ حَقَّ اللّه ِ فَلا بَأسَ عَلَیهِ. فَرَفَعَ أبو ذَرٍّ عَصاهُ فَضَرَبَ کَعبا وقالَ : سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَقولُ : «ما اُحِبُّ لَو أنَّ لی هذَا الجَبَلَ ذَهَبا اُنفِقُهُ ویُتَقَبَّلُ مِنّی أذَرُ خَلفی مِنهُ سِتَّ أواقٍ » ، أنشُدُکَ اللّه َ یا عُثمانُ ، أسَمِعتَهُ ؟ ـ ثَلاثَ مَرّاتٍ ـ قالَ : نَعَم.(29)
1 / 3
شُروطُ صِدقِ الکَنزِ
أ ـ عَدَمُ کَونِ المالِ نَفَقَةً
10558.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : فِی الإِبِلِ صَدَقَتُها ، وفِی الغَنَمِ صَدَقَتُها ، وفِی البَقَرِ صَدَقَتُها ، وفِی البُرِّ صَدَقَتُهُ. ومَن رَفَعَ دَنانیرَ أو دَراهِمَ أو تِبرا وفِضَّةً لا یُعِدُّها لِغَریمٍ ولا یُنفِقُها فی سَبیلِ اللّه ِ ، فَهُوَ کَنزٌ یُکوى بِهِ یَومَ القِیامَةِ.(30)
10555.مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابو هریره ـ: عربى بیابان نشین در نبرد خیبر همراه پیامبر صلى الله علیه و آله جنگید. دو دینار به وى سهم رسید. او آن دو دینار را گرفت و در عبایش جاى داد و آن را دوخت و پیرامونش را پوشاند. وقتى وى مُرد ، آن دو دینار را در عبایش یافتند. این خبر را به پیامبر خدا رساندند. فرمود: «آن دو [دینار] بر او داغ خواهند شد».
10556.مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابو امامه ـ: مردى از اهل صُفّه در گذشت. در جامه اش دینارى یافتند. پیامبر خدا فرمود: «این بر او داغ خواهد نهاد». سپس مردى دیگر در گذشت و در جامه اش دو دینار یافتند. پیامبر خدا فرمود: «دو داغ بر وى نهاده خواهد شد».
10557.مسند ابن حنبل ـ به نقل از مالک بن عبد اللّه زیادى ـ: ابو ذر از عثمان بن عفّان اجازه ورود خواست. عثمان به او که عصایى در دست داشت ، اجازه ورود داد. عثمان گفت : اى کعب! عبد الرحمان [بن عوف] در گذشته و مالى بر جا نهاده است. نظر تو درباره آن چیست؟ کعب گفت: اگر حقّ خدا را در آن ادا مى کرده ، او را باکى نیست. ابو ذر ، عصایش را برافراشت و کعب را [با آن] زد و گفت: از پیامبر خدا شنیدم که فرمود : «دوست نمى دارم که به قدر این کوه (اُحُد) ، طلا داشته باشم و همه را انفاق کنم و خدا از من بپذیرد ؛ ولى پس از خود ، شش اوقیه (برابر 168 گرم) بر جاى بگذارم». اى عثمان! تو را به خدا سوگند مى دهم آیا این را شنیدى؟ این را سه بار گفت. عثمان گفت: آرى.
1 / 3
شروط تحقّق مال اندوزى
الف ـ هزینه نشدن مال
10558.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : شتر و گوسفند و گاو و گندم ، زکات دارند. هر که دینار یا درهم یا شمش و نقره بیندوزد و آن را براى پرداخت بدهى کنار نگذاشته باشد و در راه خدا نیز انفاق نکند ، مال اندوز به شمار مى آید و روز قیامت ، با همان بر وى داغ نهاده مى شود.
10559.عنه صلى الله علیه و آله : الدّینارُ کَنزٌ ، وَالدِّرهَمُ کَنزٌ ، وَالقیراطُ کَنزٌ.(31)
ب ـ عَدَمُ أداءِ زَکاةِ المالِ
10560.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : أیُّما مالٍ اُدِّیَت زَکاتُهُ فَلَیسَ بِکَنزٍ.(32)
10561.عنه صلى الله علیه و آله : ما اُدِّیَ زَکاتُهُ فَلَیسَ کَنزا.(33)
10562.عنه صلى الله علیه و آله : کُلُّ ما اُدِّیَ زَکاتُهُ فَلَیسَ بِکَنزٍ وإن کانَ مَدفونا تَحتَ الأَرضِ ، وکُلُّ ما لا یُؤَدّى زَکاتُهُ فَهُوَ کَنزٌ وإن کانَ ظاهِرا.(34)
10563.الإمام علیّ علیه السلام : لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ «وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِى سَبِیلِ الله فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ » قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : [کُلُّ](35) مالٍ تُؤَدّى زَکاتُهُ فَلَیسَ بِکَنزٍ وإن کانَ تَحتَ سَبعِ أرَضینَ ، وکُلُّ مالٍ لا تُؤَدّى زَکاتُهُ فَهُوَ کَنزٌ وإن کانَ فَوقَ الأَرضِ.(36)
10564.سنن أبی داوود عن ابن عبّاس : لَمّا نَزَلَت «وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ» کَبُرَ ذلِکَ عَلَى المُسلِمینَ ، فَقالَ عُمَرُ : أنَا اُفَرِّجُ عَنکُم ، فَانطَلَقَ فَقالَ : یا نَبِیَّ اللّه ِ ، إنَّهُ کَبُرَ عَلى أصحابِکَ هذِهِ الآیَةُ ، فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : إنَّ اللّه َ لَم یَفرِضِ الزَّکاةَ إلّا لِیُطیبَ ما بَقِیَ مِن أموالِکُم ؛ وإنَّما فَرَضَ المَواریثَ لِتَکونَ لِمَن بَعدَکُم. فَکَبَّرَ عُمَرُ. ثُمَّ قالَ لَهُ : ألا اُخبِرُکَ بِخَیرٍ ما یَکنِزُ المَرءُ ؟ المَرأَةُ الصّالِحَةُ ؛ إذا نَظَرَ إلَیها سَرَّتهُ ، وإذا أمَرَها أطاعَتهُ ، وإذا غَابَ عَنها حَفِظَتهُ.(37)
10559.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : [گرد آوردن] دینار و درهم و قیراط (یک ششم درهم) ، مال اندوزى به شمار مى آید.
ب ـ پرداخت نکردن زکات مال
10560.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر مالى که زکات آن پرداخت شده باشد ، زراندوخته محسوب نمى گردد.
10561.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر چه زکاتش ادا شود ، زراندوخته نیست.
10562.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر چه زکاتش ادا گردد ، زراندوخته به شمار نمى آید ، هر چند زیر زمین پنهان باشد ؛ و هر چه زکاتش ادا نگردد ، زراندوخته است ، هر چند آشکار باشد.
10563.امام على علیه السلام : این آیه نازل شد: «و آنان که زر و سیم مى اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمى کنند ، به عذابى دردناک مژده شان ده». پیامبر صلى الله علیه و آله ، پس از نزول آن فرمود: «هر مالى که زکات آن ادا شده باشد ، زراندوخته به شمار نمى آید ، هر چند زیر هفت زمین باشد ؛ و هر مالى که زکات آن ادا نگردد ، زراندوخته است ، هر چند روى زمین باشد».
10564.سنن أبى داوود ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: چون آیه «و آنان که زر و سیم مى اندوزند…» نازل گشت ، بر مسلمانان گران آمد. عمر گفت: من برایتان گشایشى مى یابم. پس روان شد و گفت: اى پیامبر خدا! این آیه بر یارانت گران آمده است. پیامبر خدا فرمود: «همانا خداوند ، زکات را واجب نفرموده ، جز براى آن که باقى مانده اموال شما را پاک گرداند ؛ و هر آینه ارث را واجب فرموده تا براى بازماندگانتان باشد». عمر ، تکبیر گفت. سپس پیامبر خدا فرمود: «آیا به تو از بهترین اندوخته مرد ، خبر دهم؟ آن ، زنى است شایسته که هر گاه به وى بنگرد ، خرسند مى شود و چون فرمانش دهد ، فرمان مى پذیرد و هر زمان غایب گردد ، حافظ [خانواده و اموال] او باشد».
10565.المستدرک على الصحیحین عن عطاء : إنَّها [أی اُمَّ سَلَمَةَ] کانَت تَلبَسُ أوضاحا مِن ذَهَبٍ ، فَسَأَلَت عَن ذلِکَ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله فَقالَت : أکَنزٌ هُوَ ؟ فَقالَ : إذا أدَّیتِ زَکاتَهُ فَلَیسَ بِکَنزٍ.(38)
10566.سنن أبی داوود عن اُمّ سلمة : کُنتُ ألبَسُ أوضاحا مِن ذَهَبٍ ، فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّه ِ ، أکَنزٌ هُوَ ؟ فَقالَ : ما بَلَغَ أن تُؤَدّى زَکاتُهُ فَزُکِّیَ فَلَیسَ بِکَنزٍ.(39)
10565.المستدرک على الصحیحین ـ به نقل از عطاء ـ: امّ سلمه ، خلخالى از طلا را زیور خود مى کرد. درباره آن از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسید و گفت: آیا این ، زراندوزى محسوب مى شود؟ فرمود : «اگر زکات آن را داده باشى ، زراندوزى به شمار نمى آید».
10566.سنن أبى داوود ـ به نقل از امّ سلمه ـ: خلخالى از طلا را زینت خود مى کردم. گفتم: اى پیامبر خدا ! آیا این ، زراندوزى به شمار مى آید؟ فرمود: «هر چه به نصاب زکات رسیده و زکاتش پرداخت شده باشد ، زراندوزى به شمار نمى آید».
معناى زراندوزى ، در قرآن و حدیث
حرام شمردن زراندوزى ، از بارزترین و سرنوشت سازترین احکام اسلام شمرده مى شود. موضوع زراندوزى را باید از دیدگاه تاریخى ، تربیتى ، تفسیرى ، فقهى و نیز اقتصادى بررسى کرد. البتّه تردید نیست که پرداختن به بررسى همه جانبه در این باره ، نیازمند اثرى جداگانه است. در این فرصت مختصر ، بحث را بر مدار معناى زراندوزى در قرآن و حدیث ، متمرکز مى کنیم و در مقدّمه این سخن ، به مفهوم لغوى و پیشینه تاریخى آن ، اشاره مى نماییم.
زراندوزى ، در لغت
در لغت ، زراندوزى به این معانى آمده است : مال بر مال نهادن و آن را گرد آوردن ، و پنهان کردن مال ، بویژه طلا و نقره. البتّه واژه معادل آن در عربى (کنز) ، به «وسیله حفظ مال» نیز اطلاق مى شود.
پیشینه تاریخى
از لحاظ تاریخى ، زراندوزى به روزگار تحوّل در عرصه فعّالیت هاى اقتصادى باز مى گردد ؛ از این قرار که تولید خانوارى از مرز نیازهاى سالانه خانواده گذشت و بدین ترتیب ، اقتصاد از حالت بَدَوى معیشتى به شکل مبادله اى در آمد. همراه با چنین تحوّل و تکاملى در عرصه اقتصاد ، پدیده زراندوزى چهره نمود. با ظهور
عنصر مبادله ، هر خانواده توانست کالاهاى بیش از نیاز خود را تولید و با دیگران تبادل نماید و گاه پس از این مبادله ، در مجموع تولید خانواده و درآمد آن ، با کسر هزینه مصرف ، افزایشى دیده مى شد. براى پس انداز این مقدار اضافه تولید بر مصرف در خانواده ، تنها دو راه متصوّر بود : یک راه ، آن بود که این اضافه به شکل ثروت در تولید جدید به کار گرفته مى شد. در این حال ، افزایش دائم ثروت صاحبان افزوده اقتصادى ، به اختلاف طبقاتى منجر مى شد ؛ امّا در عین حال ، به فعّالیت هاى اقتصادى دامن مى زد و به طور عام ، شکوفایى تولید را در پى داشت. امّا راه دوم ، آن بود که افزوده ها به کالایى با حجم کمتر ، لیکن با ارزش بیشتر ، تبدیل گردند تا نگاهدارى و ذخیره سازى آنها میسّر باشد. مالى که بدین سان ، ذخیره گشت و از مدار حرکت اقتصادى و دسترس و استفاده مردم خارج شد ، زراندوخته نام گرفت. بدین ترتیب ، این عنوان بر مال متراکمى اطلاق شد که در چرخه تولید ، نقشى نداشته باشد و به بروز اختلاف طبقاتى در جامعه منجر گردد. زراندوزى ، از این جهت که موجب تراکم و ذخیره سازى اموال مى شود ، همانند احتکار است ؛ امّا از لحاظ مفهومى با آن تفاوت دارد. مراد از ذخیره سازى در احتکار ، فروش آن پس از گران شدن کالاست و از این رو ، خودِ کالا براى محتکر ، بسیار اهمّیت دارد ؛ امّا در زراندوزى ، هدف از تراکم ثروت ، صرفا افزایش مالى است و لذا خودِ کالا خصوصیتى ندارد و توجّه عمده به عنصر مالیّت متمرکز مى شود. به همین دلیل ، طلا و نقره در این زمینه داراى جایگاهى خاص هستند ؛ چرا که مى توان هر زمان آنها را مبادله کرد ، و نیز داراى حجم کم هستند. در نتیجه ، این دو ، عمده ترین مواد زراندوزى در گذشته به شمار مى رفته اند. مشاهدات تاریخى نشان مى دهد که زراندوزان در زمان هاى پیشین ، براى حفظ
زراندوخته هاى خود ، آنها را در زمین ، پنهان مى کرده اند. آنچه اکنون بر ما آشکار مى شود ، تنها بخشى از آن زراندوخته هاست. شاید به همین جهت بوده که برخى گمان کرده اند که زراندوخته باید به شکل مدفون باشد ؛ امّا با بررسى آنچه بدان اشاره شد ، در مى یابیم که چنین خصوصیتى لازم نیست.
زراندوزى ، در قرآن
در قرآن کریم آمده است : «وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ….(40)
و آنان که زر و سیم را مى اندوزند…».
در این آیه ، مالِ اندوخته شده به طور مطلق در نظر است و زر و سیم از لحاظ غلبه ذکر شده است ، همچون این آیه :
«وَرَبَـاءِبُکُمُ الَّـتِى فِى حُجُورِکُم.(41) و دخترانِ زنانتان که در کنار شما پرورش یافته اند». در این جا نیز مراد ، تنها دخترانى نیستند که در خانه شوهر دوم پرورش یافته اند ؛ بلکه این دستور ، دختران پرورش نیافته در خانه وى را نیز شامل مى شود و این قید ، به لحاظ آن است که غالبا آن دختران ، در خانه پدر خوانده خود ، پرورش مى یابند. علّت ذکر زر و سیم در آیه ، آن است که غالبا از این دو براى مال اندوزى استفاده مى شده است. مشاهدات تاریخى نیز این را تأیید مى کنند. جمله «وَلَا یُنفِقُونَهَا فِى سَبِیلِ الله ؛ و آن را در راه خدا انفاق نمى کنند» در ادامه همان آیه ، و نیز جمله «هَـذَا مَا کَنَزْتُمْ لأِنفُسِکُمْ ؛ این ، همان است که براى خود مى اندوختید» ، و همچنین حکمت نهفته در تحریم زراندوزى ، همگى نشان مى دهند که مراد از «کنز» در قرآن ،
هر مالِ اندوخته شده اى است. بر این اساس ، بیشتر مفسّران(42) بر آن اند که ذکر طلا و نقره در آیه یاد شده ، از باب غلبه است.
زراندوزى ، در حدیث
با بررسى روایات ذکر شده در این کتاب ، مى توان احادیث مربوط به تفسیر زراندوزى را در سه دسته جاى داد: دسته اوّل. احادیث دال بر این که کنز ، یعنى مطلق مال اندوزى و حتّى شامل اندوختن یک قیراط نیز مى شود. دسته دوم. احادیثى که به روشنى دلالت مى کنند که زراندوخته ، شامل مالى است که زکات آن پرداخت نشده باشد و آنچه زکاتش داده شده باشد ، کنز به شمار نمى آید. دسته سوم. روایاتى که مقدار معیّنى از مال را که ماوراى آن ، زراندوزى محسوب مى شود ، نشان داده اند. این روایات شامل سه دسته هستند: الف. احادیث تعیین کننده مقدارهاى مختلف مانند شصت شتر یا دو هزار درهم یا دوازده هزار درهم. ب. حدیثى که به موجب آن ، مال افزون بر چهار هزار درهم ، کنز است ، خواه زکات آن ادا شده و خواه نشده باشد. ج. احادیثى که بنا بر آنها ، مقدارهاى گوناگونى براى مالى که انسان مى تواند ذخیره کند ، نهاده شده است.(43)
براى تبیین این روایات ، باید نکاتى را ذکر کنیم: 1. بیشتر این روایات ، از نظر سند ، ضعیف اند و از این رو ، نمى توان بدون تأیید مفاد آنها با قرائن قطعى ، بدانها استناد کرد. 2. هر گاه این روایات را در کنار احادیث ترسیم کننده حدود انفاق واجب و مستحب در اسلام قرار دهیم ، مى توانیم معناى زراندوزى را که در آیه مورد بحث آمده ، در یابیم و این ، خود ، در پرهیز از این پدیده خطرناک اقتصادى ـ اجتماعى نقشى بسزا دارد. براى توضیح این دیدگاه باید توجّه کرد که قرآن کریم ، انفاق در راه خدا را مانع تراکم ثروت و مفاسد ناشى از آن مى داند. نیز باید عنایت داشت که بنا به ادلّه قطعى ، انفاق داراى دو قِسم واجب و مستحب است. با نظر به این قرینه که در آیه یاد شده ، سر باز زنندگان از انفاق به عذاب بیم داده شده اند ، مى توان گفت که مراد ، انفاق واجب است. از همین جا مى توان دریافت که هر گاه مردم ، حقوق مالى خود را ادا کنند ، مشکلات اقتصادى جامعه حل مى شود و پیامدهاى خطرناکى همچون تراکم ثروت ، از میان مى روند و زمینه بروز اختلافات طبقاتى فاحش برچیده مى شود و بدین سان ، همه مردم از سطح طبیعى زندگانى مرفّه و کریمانه برخوردار مى گردند. برخى از احادیثِ رسیده در این باب ، به شمارى از این دستاوردها اشاره دارند. 3. در پرتو دو نکته گذشته ، مى توان احادیث مربوط به زراندوزى را بدین شکل تفسیر کرد: الف ـ احادیثى که مال ذخیره شده را به طور مطلق ، زراندوخته مى شمارند ، در حقیقت ، ناظر به حقوق مالى واجب هستند. بدین ترتیب ، سر باز زدن از اداى این حقوق ، حتّى به اندازه یک قیراط ، زراندوزى محسوب مى شود و فردى که این حقوق را ادا نکند ، مشمول آیه یاد شده مى گردد.
ب ـ احادیثى که زراندوزى را درباره اموالى که زکاتشان پرداخت نگردد ، صادق مى دانند ، ناظر به حقوق مالى واجب هستند ؛ زیرا هر گاه این حقوق ادا گردند ، مشکلات اقتصادى جامعه حل خواهد شد. بنا بر این ، ذخیره سازى ثروت براى کسى که حقوق مالى واجب را ادا کند ، جایز است ؛ البتّه مادام که به بنیان جامعه زیان نرساند و به اختلافات ژرف طبقاتى نینجامد. و این ، غیر از معنایى است که کعب الأحبار در پاسخ به عثمان در نظر داشت ، آن گاه که عثمان پرسید: «نظر تو چیست درباره کسى که زکات واجب مالش را پرداخته است ؟ آیا باز هم وظیفه اى بر عهده او است؟» و او پاسخ داد: نه! حتّى اگر خشتى از طلا و خشتى از نقره داشته باشد ، چیزى بر او واجب نیست.(44)
شک نیست که اسلام ، چنین ثروت اندوزى فاحش و مال انباشتگىِ عظیمى را جایز نمى داند ، بویژه اگر از بیت المال ، گرد آمده باشد. مراد عثمان ، این بود که زندگى فوق العاده اشرافى خود را با استناد به فتواى کعب الأحبار ، موجّه جلوه دهد ، همان گونه که مى خواست بر دست اندازى هاى خویش به بیت المال به سود خویشاوندانش و بخشش هاى بى حساب و کتابش سرپوش بگذارد و خود را از سرزنش و انتقادهاى یاران پیامبر خدا ، بویژه ابو ذر ، بر کنار دارد. تفصیل این بحث ، محتاج فرصتى مستقل است.(45)
ج ـ احادیث تعیین کننده مقدار معیّن براى زراندوزى ، ناظر به اوضاع اقتصادى و اجتماعى گوناگون اند ؛ چرا که نیازهاى مالى انسان ، به تناسب اوضاع گوناگون و حجم تورّم ، متفاوت است. بدین ترتیب ، افزون بر آن نیازها ، در قلمرو اندوخته هایى جاى مى گیرد که باید زکات آن را ادا کرد و حقوق مالى واجب آن را
پرداخت. د ـ برخى روایات ، انسان را از ذخیره سازى بیش از مقدارى معیّن منع مى کنند ، خواه زکات آن پرداخت گردد و خواه نگردد. نیز برخى احادیث ، حدّى معیّن از ثروت را براى انسان مسلمان ذکر مى کنند که شایسته است فرد از آن تخطّى ننماید. این دو دسته از روایات ، احتمالاً به دو حقیقت مهمّ اقتصادى در اسلام اشاره دارند : نکته اوّل ، این که ذخیره سازى ثروت حلال ، تا زمانى مشروع است که به اقتصاد جامعه زیان نرساند. دوم، آن که ثروت اندوزى حلال هم ، اگر از حدّ معیّنى ، به فراخور اوضاع اقتصادى گوناگون ، فراتر برود ، ممکن است براى شخصِ ثروتمند خطر داشته باشد ، حتّى اگر براى اقتصاد جامعه زیانى نداشته باشد. این خطر که ثروتمند را تهدید مى کند ، آن است که وى به بیمارىِ «اِتْراف ) خوش گذرانى و عیّاشى)» دچار گردد و ثروتش او را به طغیان و فساد بکشانَد.(46)
1 / 4
الخصائِصُ السَّلبِیَّة لِلثَّروَةِ
أ ـ مادَّةُ الشَّهَواتِ
10567.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : تَقیءُ الأَرضُ أفلاذَ کَبِدِها أمثالَ الاُسطُوانِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ ، فَیَجیءُ القاتِلُ فَیَقولُ : فی هذا قَتَلتُ ، ویَجیءُ القاطِعُ فَیَقولُ : فی هذا قَطَعتُ رَحِمی ، ویَجیءُ السّارِقُ فَیَقولُ : فی هذا قُطِعَت یَدی. ثُمَّ یَدَعونَهُ فَلا یَأخُذونَ مِنهُ شَیئا.(47)
ب ـ مَصیدَةُ إبلیسَ
10568.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : قالَ الشَّیطانُ ـ لَعَنَهُ اللّه ُ ـ : لَن یَسلَمَ مِنّی صاحِبُ المالِ مِن إحدى ثَلاثٍ ، أغدو عَلَیهِ بِهِنَّ وأروحُ بِهِنَّ : أخذُهُ المالَ مِن غَیرِ حِلِّهِ ، وإنفاقُهُ فی غَیرِ حَقِّهِ ، واُحَبِّبُهُ إلَیهِ فَیَمنَعُهُ مِن حَقِّهِ.(48)
10569.عنه صلى الله علیه و آله : إنَّ الشَّیطانَ قالَ : لَن یَنجُوَ مِنِّی الغَنِیُّ مِن إحدى ثَلاثٍ : إمّا اُزَیِّنُهُ فی عَینَیهِ فَیَمنَعُهُ عَن حَقِّهِ ، وإمّا أن اُسَهِّلَ لَهُ سَبیلَهُ فَیُنفِقَهُ فی غَیرِ حَقِّهِ ، وإمّا أن اُحَبِّبَهُ إلَیهِ فَیَکسِبَهُ بِغَیرِ حَقِّهِ.(49)
ج ـ فِتنَةُ النَّفسِ
10570.رسول اللّه صلى الله علیه و آله ـ عَن جِبریلَ أنَّهُ قالَ ـ: إنَّ حُبَّ الدُّنیا وَالأَموالِ فِتنَةٌ ، ومَشغَلَةٌ عَنِ الآخِرَةِ.(50)
1 / 4
ویژگى هاى منفى ثروت
الف ـ مایه شهوت ها
10567.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : زمین ، پاره هاى جگرش را همچون ستون طلا و نقره قِى مى کند. قاتل مى آید و مى گوید : «براى این ، مرتکب قتل شدم». پیوند بریده از خویشان مى آید و مى گوید : «براى این ، از خویشان پیوند بریدم». دزد مى آید و مى گوید : «براى این ، دستم بُریده شد». سپس آن را فرا مى خوانند و از آن ، هیچ چیز بر نمى گیرند.
ب ـ دام ابلیس
10568.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : شیطان ـ که لعنت خدا بر او باد ـ گفت: دارنده مال در یکى از این سه ، از چنگ من رهایى نمى یابد و بامدادان و شامگاهان از آنها بر او در مى آیم : کسب مال از راه غیر حلال ؛ صرف کردن مال در مورد ناروا ؛ و نیز این که مال را چندان برایش دوست داشتنى مى کنم که حقّ آن را ادا ننماید.
10569.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : شیطان مى گوید: توانگر ، در یکى از این سه ، از چنگ من رهایى نمى یابد : یا مال را در چشمش چندان زینت مى دهم که حقّ آن را ادا نکند ؛ یا راه را بر وى هموار مى سازم تا آن را در مورد ناروا مصرف نماید ؛ و یا چندان آن را برایش دوست داشتنى مى سازم که آن را به ناحق کسب کند.
ج ـ فتنه جان
10570.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ به نقل از جبرئیل علیه السلام ـ: همانا دوستىِ دنیا و اموال ، فتنه و باز داشته شدن از آخرت است.
10571.عنه صلى الله علیه و آله : إنَّ لِکُلِّ اُمَّةٍ فِتنَةً ، وفِتنَةُ اُمَّتِیَ المالُ.(51)
د ـ یَعسوبُ الظَّلَمة
10572.رسول اللّه صلى الله علیه و آله ـ فی وَصفِ عَلِیٍّ علیه السلام ـ: إنَّهُ یَعسوبُ المُؤمِنینَ ، وَالمالُ یَعسوبُ الظَّلَمَةِ.(52)
1 / 5
التَّحذِیرُ مِن عِبادَةِ المالِ!
10573.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : فَواعَجَبا لِقَومٍ آلِهَتُهُم أموالُهُم ، وطالَت آمالُهُم ، وقَصُرَت آجالُهُم ، وهُم یَطمَعونَ فی مُجاوَرَةِ مَولاهُم ، ولا یَصِلونَ إلى ذلِکَ إلّا بِالعَمَلِ ، ولا یَتِمُّ العَمَلُ إلّا بِالعَقلِ !(53)
10574.عنه صلى الله علیه و آله : تَعِسَ عَبدُ الدّینارِ وَالدِّرهَمِ! الَّذی إنَّما هِمَّتُهُ دینارٌ أو دِرهَمٌ یُصیبُهُ فَیَأخُذُهُ.(54)
10575.عنه صلى الله علیه و آله : تَعِسَ عَبدُ الدّینارِ وعَبدُ الدِّرهَمِ وعَبدُ الخَمیصَةِ ! إن اُعطِیَ رَضِیَ ، وإن لَم یُعطَ سَخِطَ ؛ تَعِسَ وَانتَکَسَ ! وإذا شیکَ فَلَا انتَقَشَ. طوبى لِعَبدٍ آخِذٍ بِعِنانِ فَرَسِهِ فی سَبیلِ اللّه ِ ! أشعَثَ رَأسُهُ ، مُغبَرَّةٍ قَدَماهُ ؛ إن کانَ فِی الحِراسَةِ کانَ فِی الحِراسَةِ ، وإن کانَ فِی السّاقَةِ کانَ فِی السّاقَةِ ؛ إنِ استَأذَنَ لَم یُؤذَن لَهُ ، وإن شَفَعَ لَم یُشَفَّع.(55)
10571.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر امّتى را فتنه اى است و فتنه امّت من ، مال است.
د ـ سرکرده بدکاران
10572.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ در وصف على علیه السلام ـ: همانا او سرکرده مؤمنان است ؛ و مال ، سرکرده ستمگران است.
1 / 5
هشدار درباره مال پرستى
10573.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بسا شگفتا از مردمى که اموالشان ، معبودهاى ایشان اند و آرزوهاشان ، دور و دراز است و سرآمدهاشان ، کوتاه ، و با این حال ، طمع مى برند که به مولاى خود نزدیک شوند ، حال آن که به این رتبه دست نمى یابند ، مگر با عمل ؛ و عمل ، سامان نمى یابد ، مگر با عقل.
10574.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بنده دینار و درهم ، هلاک مى گردد. همانا همّتش صِرف دینار و درهم است که به آن برسد و آن را بگیرد.
10575.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بنده دینار و درهم و جامه گران بها ، هلاک مى گردد. اگر برخوردار شود ، خشنودى مى یابد و اگر برخوردار نشود ، خشم مى گیرد. [پس] هلاک مى شود و سرنگون مى گردد ؛ و اگر شوکتى یابد ، نمى تواند از آن بهره گیرد. خوشا به حال بنده اى که در راه خدا ، زمام اسب خویش بگیرد و سرش خاک آلود گردد و قدم هایش ، غبارآمیز شود ! اگر در میان نگاهبانان باشد ، نگاهبانى مى کند و اگر در میان سواران یا پیادگان باشد ، به رزم مى پردازد و چون رخصت[ـِ نشستن] خواهد ، رخصتش نمى دهند و چون در حقّ کسى شفاعت نماید ، شفاعتش پذیرفته نمى گردد.
10576.عنه صلى الله علیه و آله : تَعِسَ عَبدُ الدّینارِ ! تَعِسَ عَبدُ الدِّرهَمِ ! تَعِسَ ولَا انتَعَشَ !(56)
10577.عنه صلى الله علیه و آله : لُعِنَ عَبدُ الدّینارِ ! لُعِنَ عَبدُ الدِّرهَمِ !(57)
10578.عنه صلى الله علیه و آله : مَلعونٌ مَلعونٌ مَن عَبَدَ الدّینارَ وَالدِّرهَمَ ! مَلعونٌ مَلعونٌ مَن کَمَّهَ أعمى ! مَلعونٌ مَلعونٌ مَن نَکَحَ بَهیمَةً !(58)
1 / 6
ذَمُّ إیثارِ المالِ
الکتاب
» وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا «.(59)
» کَلَا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ – وَ تَذَرُونَ الْأَخِرَةَ «.(60)
» إِنَّ هَـؤُلَاءِ یُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَ یَذَرُونَ وَرَآءَهُمْ یَوْمًا ثَقِیلاً «.(61)
» وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ «.(62)
» وَ لَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَ حِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَـنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ – وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْوَ بًا وَ سُرُرًا عَلَیْهَا یَتَّکِـئونَ – وَ زُخْرُفًا وَ إِن کُلُّ ذَ لِکَ لَمَّا مَتَـعُ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ الْأَخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ «.(63)
10576.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بنده دینار ، هلاک مى گردد. بنده درهم ، هلاک مى گردد ، نابود مى شود و پس از فرو افتادن بر نمى خیزد.
10577.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بر بنده دینار ، لعنت باد! بر بنده درهم ، لعنت باد!
10578.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : ملعون است ملعون ، آن کس که دینار و درهم را بندگى کند. ملعون است ملعون ، آن که بر نابینایى ، به سبب نابینایى اش طعن زند. ملعون است ملعون ، آن کس که با چارپایى در آمیزد.
1 / 6
نکوهش ترجیح دادن مال
قرآن
«و مال را دوست دارید، دوست داشتنى بسیار».
«ولى نه! [شما دنیاى] زودگذر را دوست دارید و آخرت را وا مى گذارید».
«اینان ، دنیاى زودگذر را دوست دارند و روزى گرانبار را [به غفلت] پشت سر مى افکنند».
«و به راستى ، او سخت ، شیفته مال است».
«و اگر نه آن بود که [همه] مردم [در انکار خدا] امّتى واحد گردند، قطعاً براى خانه هاى آنان که به [خداى] رحمان کفر مى ورزیدند، سقف ها و نردبان هایى از نقره که بر آنها بالا روند ، قرار مى دادیم و براى خانه هایشان نیز درها و تخت هایى که بر آنها تکیه زنند ، و زر و زیورها[ى دیگر نیز] ؛ و همه اینها ، جز متاع زندگى دنیا نیست، و آخرت ، پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است».
» الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ الْبَـقِیَـتُ الصَّــلِحَـتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَ خَیْرٌ أَمَلاً «.(64)
» قُلْ إِن کَانَ ءَابَآؤُکُمْ وَأَبْنَآؤُکُمْ وَإِخْوَ نُکُمْ وَأَزْوَ جُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَ لٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَـرَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَـکِنُ تَرْضَوْنَهَآ أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ الله وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِى سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى یَأْتِىَ الله بِأَمْرِهِ وَالله لَا یَهْدِى الْقَوْمَ الْفَـسِقِینَ «.(65)
» یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَ لُکُمْ وَ لَا أَوْلَـدُکُمْ عَن ذِکْرِ الله وَ مَن یَفْعَلْ ذَ لِکَ فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْخَـسِرُونَ «.(66)
» وَمِنْهُم مَّن یَلْمِزُکَ فِى الصَّدَقَـتِ فَإِنْ أُعْطُواْ مِنْهَا رَضُواْ وَإِن لَّمْ یُعْطَوْاْ مِنْهَآ إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ «.(67)
الحدیث
10579.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : ما ذِئبانِ جائِعانِ فی غَنَمٍ قَد فَرَّقَها راعِیها ، أحَدُهُما فی أوَّلِها وَالآخَرُ فی آخِرِها ، بِأَفسَدَ فیها مِن حُبِّ المالِ وَالشَّرَفِ فی دینِ المَرءِ المُسلِمِ.(68)
10580.عنه صلى الله علیه و آله : یا أبا ذَرٍّ ، حُبُّ المالِ وَالشَّرَفِ أذهَبُ لِدینِ الرَّجُلِ مِن ذِئبَینِ ضارِیَینِ فی زَربِ الغَنَمِ فَأَغارا فیها حَتّى أصبَحا ، فَماذا أبقَیا مِنها ؟!(69)
«مال و پسران ، زیور زندگى دنیایند و نیکى هاى ماندگار ، از نظر پاداش نزد پروردگارت ، بهتر و از نظر امید [نیز] بهترند».
«بگو: اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى که گرد آورده اید و تجارتى که از کسادش بیمناکید و سراهایى که آنها را خوش مى دارید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او دوست داشتنى تر است، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در] آورد. و خداوند ، گروه فاسقان را راهنمایى نمى کند».
«اى کسانى که ایمان آورده اید! [زنهار که] اموال شما و فرزندانتان ، شما را از یاد خدا غافل نگردانند، و هر کس چنین کند، آنان خود زیانکاران اند».
«و برخى از آنان در [تقسیم] صدقات ، بر تو خُرده مى گیرند. پس اگر از آن [اموال] به ایشان داده شود ، خشنود مى گردند و اگر از آن به ایشان داده نشود ، به ناگاه به خشم مى آیند».
حدیث
10579.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : فسادى که دوستىِ مال و ریاست ، براى دین انسان مسلمان دارد ، بیش از آن است که دو گرگ گرسنه در گلّه گوسفندى بدون چوپان در افتند و یکى به اوّل گلّه و دیگرى به آخر آن یورش برَد.
10580.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اى ابو ذر! دوستىِ مال و ریاست براى تباه کردن دین انسان ، خطرناک تر از آن است که دو گرگ درنده در آغل گوسفندان افتند و تا بامدادان آنها را بدَرَند. آن گاه از ایشان چه باقى مى ماند ؟
10581.عنه صلى الله علیه و آله : إنَّ الدّینارَ وَالدِّرهَمَ أهلَکا مَن کانَ قَبلَکُم ، وهُما مُهلِکاکُم.(70)
10582.عنه صلى الله علیه و آله : تَبّا لِهذَا الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ ، فَما أخدَعَهُما لِعَقلِ الرَّجُلِ!(71)
10583.عنه صلى الله علیه و آله : إیّاکُم وأولادَ الأَغنِیاءِ وَالمُلوکِ المُردَ ! فَإِنَّ فِتنَتَهُم أشَدُّ مِن فِتنَةِ العَذارى فی خُدورِهِنَّ.(72)
1 / 7
مَضارُّ التَّکاثُرِ أعظَمُ مِن مَضارِّ الفَقرِ
10584.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : ما أخشى عَلَیکُمُ الفَقرَ ، ولکِن أخشى عَلَیکُمُ التَّکاثُرَ.(73)
10585.عنه صلى الله علیه و آله : أخوَفُ ما أخافُ عَلى اُمَّتی زَهرَةُ الدُّنیا وکَثرَتُها.(74)
10586.عنه صلى الله علیه و آله : أخوَفُ ما أخافُ عَلى اُمَّتی أن یَکثُرَ لَهُمُ المالُ فَیَتَحاسَدوا ویَقتَتِلوا.(75)
10587.عنه صلى الله علیه و آله : إنّی لَستُ أخشى عَلَیکُم أن تُشرِکوا ، ولکِنّی أخشى عَلَیکُمُ الدُّنیا أن تَنافَسوها.(76)
10588.عنه صلى الله علیه و آله : إنَّما أتَخَوَّفُ عَلى اُمَّتی مِن بَعدی ثَلاثَ خِصالٍ : أن یَتَأَوَّلُوا القُرآنَ عَلى غَیرِ تَأویلِهِ ، أو یَبتَغوا زَلَّةَ العالِمِ ، أو یَظهَرَ فیهِمُ المالُ حَتّى یَطغَوا ویَبطَروا.(77)
10581.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : دینار و درهم ، پیشینیانِ شما را هلاک کردند و شما را نیز هلاک مى کنند.
10582.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : نیست باد این طلا و نقره که عقل انسان را چه سان مى ربایند!
10583.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بر حذر باشید از فرزندان نوخطِ توانگران و شاهان ، که فتنه ایشان ، آفتبارتر از فتنه دوشیزگانِ پرده نشین است.
1 / 7
زیان هاى ثروت اندوزى ، بیش از زیان هاى فقر است
10584.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : من از فقر بر شما بیم ندارم ؛ امّا از فخرفروشى با ثروت ، بر شما بیم دارم.
10585.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : آنچه بیش از همه بر امّت خود ، از آن بیمناکم ، شُکوه و افزونىِ دنیاست.
10586.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بیش از هر چیز ، بر امّت خود ، از آن بیم دارم که مالشان فراوان گردد و حسد ورزند و یکدیگر را بکُشند.
10587.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : من بر شما از شرک ورزیدن بیم ندارم ؛ بلکه از آن بیم دارم که در دنیااندوزى زیاده روى کنید.
10588.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : جز این نیست که بر امّت خود ، پس از خویش ، از سه چیز مى ترسم : قرآن را ناروا تأویل کنند ؛ به دنبال لغزش عالِم روند ؛ و یا آن قدر [کسب] مال در میانشان رواج یابد که به سرکشى و طغیان در افتند.
10589.عنه صلى الله علیه و آله : لَأَنَا فی فِتنَةِ السَّرّاءِ أخوَفُ عَلَیکُم مِن فِتنَةِ الضَّرّاءِ ؛ إنَّکُم قَدِ ابتُلیتُم بِفِتنَةِ الضَّرّاءِ فَصَبَرتُم ، وإنَّ الدُّنیا خَضِرَةٌ حُلوَةٌ.(78)
10590.صحیح مسلم عن أبی سعید الخدریّ : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : أخوَفُ ما أخافُ عَلَیکُم ما یُخرِجُ اللّه ُ لَکُم مِن زَهرَةِ الدُّنیا. قالوا : وما زَهرَةُ الدُّنیا یا رَسولَ اللّه ِ ؟ قالَ : بَرَکاتُ الأَرضِ.(79)
10591.السنن الکبرى عن عبد اللّه بن حوالة : کُنّا عِندَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فَشَکَونا إلَیهِ العُریَ وَالفَقرَ وقِلَّةَ الشَّیءِ ، فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : أبشِروا ! فَوَاللّه ِ لَأَنَا بِکَثرَةِ الشَّیءِ أخوَفُنی عَلَیکُم مِن قِلَّتِهِ.(80)
10592.مسند ابن حنبل عن عوف بن مالک : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله قامَ فی أصحابِهِ فَقالَ : آلفَقرَ تَخافونَ؟! أوِ العَوَزَ؟! أو تُهِمُّکُمُ الدُّنیا ؟! فَإِنَّ اللّه َ فاتِحٌ لَکُم أرضَ فارِسَ وَالرُّومِ ، وتُصَبُّ عَلَیکُمُ الدُّنیا صَبّا حَتّى لا یُزیغَنَّکُم بَعدی إن أزاغَکُم إلّا هِیَ.(81)
10593.مسند ابن حنبل عن أبی ذرّ : قامَ أعرابِیٌّ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فَقالَ : یا رَسولَ اللّه ِ ، أکَلَتنَا الضَّبُعُ. قالَ : غَیرُ ذلِکَ أخوَفُ لی عَلَیکُم ؛ الدُّنیا إذا صُبَّت عَلَیکُم صَبّا ، فَیا لَیتَ اُمَّتی لا یَلبَسونَ الذَّهَبَ!(82)
10594.سنن ابن ماجة عن أبی الدرداء : خَرَجَ عَلَینا رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ونَحنُ نَذکُرُ الفَقرَ ونَتَخَوَّفُهُ ، فَقالَ : آلفَقرَ تَخافونَ ؟! وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ لَتُصَبَّنَّ عَلَیکُمُ الدُّنیا صَبّا حَتّى لا یُزیغَ قَلبَ أحَدِکُم إزاغَةً إلّا هِیَه! وَایمُ اللّه ِ ، لَقَد تَرَکتُکُم عَلى مِثلِ البَیضاءِ ، لَیلُها ونَهارُها سَواءٌ.(83)
10589.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر آینه من از فتنه گشاده دستى ، بیش از فتنه تنگ دستى ، بر شما بیمناکم. شما به فتنه تنگ دستى آزموده شده اید. پس شکیبا باشید که دنیا ، خوش نقش و شیرین است.
10590.صحیح مسلم ـ به نقل از ابو سعید خُدرى ـ: پیامبر خدا فرمود: «بیش از هر چیز ، از شُکوه دنیا که خدا ارزانى تان مى دارد ، بر شما بیمناکم». گفتند: اى پیامبر خدا ! شُکوه دنیا چیست؟ فرمود: «برکت هاى زمین».
10591.السنن الکبرى ـ به نقل از عبد اللّه بن حواله ـ: نزد پیامبر خدا بودیم و از بى جامگى و فقر و کم مایگى ، به ایشان شکایت بردیم. فرمود : «مژده باد شما را ! به خدا سوگند که از پُرمایگى ، بیش از کم مایگى ، بر شما بیمناکم».
10592.مسند ابن حنبل ـ به نقل از عوف بن مالک ـ: پیامبر خدا ، در میان یارانش به پا خاست و فرمود: «آیا از فقر بیم دارید ، یا از تنگ دستى و یا دنیا براى شما اهمّیت دارد؟ همانا خداوند ، سرزمین فارس و روم را بر شما مى گشاید و دنیا ، بسى فراوان بر شما نعمت مى ریزد ، چندان که پس از من ، هیچ چیز جز دنیا مایه گم راهى شما نمى گردد».
10593.مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابو ذر ـ: عربى بیابان نشین نزد پیامبر خدا آمد و گفت: قحطى ، ما را کُشت ! فرمود: «بر شما از چیزى بیش از این مى ترسم و آن ، هنگامى است که دنیا بسیار بر شما نعمت ریزد. اى کاش امّت من ، طلا بر خویش نمى پوشاندند!».
10594.سنن ابن ماجة ـ به نقل از ابو دردا ـ: پیامبر خدا بر ما وارد شد ، در حالى که از فقر سخن گفته و از آن بیمناک بودیم. فرمود: «آیا از فقر مى ترسید؟ سوگند به آن که جانم در دست اوست ، دنیا آن قدر بر شما نعمت مى ریزد که هیچ چیز جز آن ، دلتان را به باطل نمى گرایانَد. به خدا سوگند ، شما را بر راهى روشن ترک کردم ، که شب و روزش یکسان [و به یک اندازه روشن] است.
10595.صحیح البخاری عن أبی سعید الخدریّ : إنَّ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله جَلَسَ ذاتَ یَومٍ عَلَى المِنبَرِ وجَلَسنا حَولَهُ ، فَقالَ : إنّی مِمّا أخافُ عَلَیکُم مِن بَعدی ما یُفتَحُ عَلَیکُم مِن زَهرَةِ الدُّنیا وزینَتِها. فَقالَ رَجُلٌ : یا رَسولَ اللّه ِ ، أوَ یَأتِی الخَیرُ بِالشَّرِّ ؟ فَسَکَتَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله. فَقیلَ لَهُ : ما شَأنُکَ تُکَلِّمُ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله ولا یُکَلِّمُکَ ؟! فَرَأَینا أنَّهُ یُنزَلُ عَلَیهِ ، قالَ : فَمَسَحَ عَنهُ الرُّحَضاءَ ، فَقالَ : أینَ السّائِلُ ؟ ـ وکَأَنَّهُ حَمِدَهُ ـ فَقالَ : إنَّهُ لا یَأتِی الخَیرُ بِالشَّرِّ ، وإنَّ مِمّا یُنبِتُ الرَّبیعُ یَقتُلُ أو یُلِمُّ ، إلّا آکِلَةَ الخَضراءِ أکَلَت حَتّى إذَا امتَدَّت خاصِرَتاهَا استَقبَلَت عَینَ الشَّمسِ ، فَثَلَطَت وبالَت ورَتَعَت وإنَّ هذَا المالَ خَضِرَةٌ حُلوَةٌ ، فَنِعمَ صاحِبُ المُسلِمِ ما أعطى مِنهُ المِسکینَ وَالیَتیمَ وَابنَ السَّبیلِ ـ أو کَما قالَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله ـ وإنَّهُ مَن یَأخُذُهُ بِغَیرِ حَقِّهِ کَالَّذی یَأکُلُ ولا یَشبَعُ ، ویَکونُ شَهیدا عَلَیهِ یَومَ القِیامَةِ.(84)
10596.صحیح البخاری عن عمرو بن عوف : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله بَعَثَ أبا عُبَیدَةَ بنَ الجَرّاحِ إلَى البَحرَینِ یَأتی بِجِزیَتِها ، وکانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله هُوَ صالَحَ أهلَ البَحرَینِ وأمَّرَ عَلَیهِمُ العَلاءَ بنَ الحَضرَمِیِّ. فَقَدِمَ أبو عُبَیدَةَ بِمالٍ مِنَ البَحرَینِ ، فَسَمِعَتِ الأَنصارُ بِقُدومِ أبی عُبَیدَةَ ، فَوافَت صَلاةَ الصُّبحِ مَعَ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله ، فَلَمّا صَلّى بِهِمُ الفَجرَ انصَرَفَ ، فَتَعَرَّضوا لَهُ ، فَتَبَسَّمَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله حینَ رَآهُم وقالَ : أظُنُّکُم قَد سَمِعتُم أنَّ أبا عُبَیدَةَ قَد جاءَ بِشَیءٍ ! قالوا : أجَل یا رَسولَ اللّه ِ. قالَ : فَأَبشِروا وأمِّلوا ما یَسُرُّکُم ! فَوَاللّه ِ لَا الفَقرَ أخشى عَلَیکُم ، ولکِن أخشى عَلَیکُم أن تُبسَطَ عَلَیکُمُ الدُّنیا کَما بُسِطَت عَلى مَن کانَ قَبلَکُم ، فَتَنافَسوها کَما تَنافَسوها ، وتُهلِکَکُم کَما أهلَکَتهُم.(85)
10595.صحیح البخارى ـ به نقل از ابو سعید خُدرى ـ: روزى پیامبر صلى الله علیه و آله بر منبر نشست و ما گِردش جمع شدیم. فرمود: «پس از خویش ، بر شما از زیبایىِ دنیا و زیور آن بیمناکم». مردى گفت : اى پیامبر خدا! آیا خیر ، شر مى آورد؟ پیامبر صلى الله علیه و آله سکوت کرد. به آن مرد گفته شد : چه کرده اى که با پیامبر سخن مى گویى و او پاسخت را نمى دهد؟ سپس دیدیم که پیامبر صلى الله علیه و آله به حالتِ دریافت وحى است. پس عَرَق از رخسار خود زُدود و گویا که قصد ستودنش را داشته باشد ، فرمود : «آن پُرسنده کجاست؟». سپس فرمود : «هر آینه ، خیر ، شر نمى آورد. برخى از آنچه بهار [از زمین] مى رویانَد ، مى کُشد یا نزدیک است که بکُشد ، مگر براى علفخوارى که آن قدر مى خورَد تا برابر قرص خورشید ، پاى دراز کند و سرگین افکند و بول کند و بچرد. همانا این مال ، خرّم و شیرین است. پس نیکوست مالى که همراه مسلمانى باشد که از آن ، به بینوا و یتیم و در راه مانده ، احسان ورزد». در تعبیرى دیگر ، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود : «و هر آینه ، آن کس که مال را به ناروا فراهم آورد ، همانند همان است که مى خورَد و سیر نمى شود و روز قیامت ، مال بر زیان وى گواهى مى دهد».
10596.صحیح البخارى ـ به نقل از عمرو بن عوف ـ: پیامبر خدا ، ابو عبیدة بن جرّاح را به بحرین فرستاد تا جزیه آن جا را بستاند. پیش تر ، پیامبر صلى الله علیه و آله با مردم بحرین مصالحه کرده و علاء بن حَضرَمى را بر ایشان به حکومت گماشته بود. پس ابو عبیده با مالى از بحرین باز گشت. انصار شنیدند که وى باز آمده است. او نماز صبح را با پیامبر صلى الله علیه و آله به جاى آورد و چون نماز را با ایشان گزارد ، خواست باز گردد. افراد بر راه او در آمدند. پیامبر خدا با دیدن آنان ، لبخندى زد و فرمود: «گمان دارم که شنیده اید ابوعبیده با مالى باز آمده است». گفتند: آرى ، اى پیامبر خدا! فرمود: «پس شادمان باشید و به آنچه خرسندتان مى کند ، امیدوار باشید. به خدا سوگند ، من از فقر بر شما بیم ندارم ؛ بلکه از آن بر شما مى ترسم که دنیا بر شما گشاده گردد ، همان گونه که بر پیشینیانتان بود ؛ و آن گاه در آن به رقابت و افزون خواهى پردازید ، همان گونه که پیشینیانتان پرداختند ؛ و شما را هلاک سازد ، همان سان که ایشان را هلاک کرد».
10597.صحیح البخاری عن عقبة بن عامر : صَلّى رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله عَلى قَتلى اُحُدٍ بَعدَ ثَمانی سِنینَ کَالمُوَدِّعِ لِلأَحیاءِ وَالأَمواتِ ، ثُمَّ طَلَعَ المِنبَرَ فَقالَ : إنّی بَینَ أیدیکُم فَرَطٌ ، وأنَا عَلَیکُم شَهیدٌ ، وإنَّ مَوعِدَکُمُ الحَوضُ ، وإنّی لَأَنظُرُ إلَیهِ مِن مَقامی هذا ، وإنّی لَستُ أخشى عَلَیکُم أن تُشرِکوا ، ولکِنّی أخشى عَلَیکُمُ الدُّنیا أن تَنافَسوها. قالَ : فَکانَت آخِرَ نَظرَةٍ نَظَرتُها إلى رَسولِ اللّه صلى الله علیه و آله.(86)
1 / 8
مَضارُّ التَّکاثُر
أ ـ نِسیانُ اللّه ِ
الکتاب
» یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَ لُکُمْ وَ لَا أَوْلَـدُکُمْ عَن ذِکْرِ الله وَ مَن یَفْعَلْ ذَ لِکَ فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْخَـسِرُونَ «.(66)
الحدیث
10598.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : اِحذَرُوا المالَ! فَإِنَّهُ کانَ فی ما مَضى رَجُلٌ قَد جَمَعَ مالاً ووَلَدا وأقبَلَ عَلى نَفسِهِ وعِیالِهِ وجَمَعَ لَهُم فَأَوعى ، فَأَتاهُ مَلَکُ المَوتِ فَقَرَعَ بابَهُ وهُوَ فی زِیِّ مِسکینٍ ، فَخَرَجَ إلَیهِ الحُجّابُ ، فَقالَ لَهُم : اُدعوا إلَیَّ سَیِّدَکُم. قالوا : أوَ یَخرُجُ سَیِّدُنا إلى مِثلِکَ ؟! ودَفَعوهُ حَتّى نَحَّوهُ عَنِ البابِ. ثُمَّ عادَ إلَیهِم فی مِثلِ تِلکَ الهَیئَةِ وقالَ : اُدعوا إلَیَّ سَیِّدَکُم وأخبِروهُ أنّی مَلَکُ المَوتِ. فَلَمّا سَمِعَ سَیِّدُهُم هذَا الکَلامَ قَعَدَ خائِفا فَرِقا ، وقالَ لِأَصحابِهِ : لَیِّنوا لَهُ فِی المَقالِ وقولوا لَهُ : لَعَلَّکَ تَطلُبُ غَیرَ سَیِّدِنا بارَکَ اللّه ُ فیکَ ! قالَ لَهُم : لا. ودَخَلَ عَلَیهِ وقالَ لَهُ : قُم فَأَوصِ ما کُنتَ موصِیا ؛ فَإِنّی قابِضٌ روحَکَ قَبلَ أن أخرُجَ. فَصاحَ أهلُهُ وبَکَوا ، فَقالَ : اِفتَحُوا الصَّنادیقَ وَاکتُبوا (أکِبّوا) ما فیهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ. ثُمَّ أقبَلَ عَلَى المالِ یَسُبُّهُ ویَقولُ لَهُ : لَعَنَکَ اللّه ُ یا مالُ ! أنسَیتَنی ذِکرَ رَبّی ، وأغفَلتَنی عَن أمرِ آخِرَتی ؛ حَتّى بَغَتَنی مِن أمرِ اللّه ِ ما قَد بَغَتَنی. فَأَنطَقَ اللّه ُ تَعالَى المالَ فَقالَ : لِمَ تَسُبُّنی وأنتَ ألأَمُ مِنّی ؟! ألَم تَکُن فی أعیُنِ النّاسِ حَقیرا فَرَفَعوکَ لَمّا رَأَوا عَلَیکَ مِن أثَری ؟! ألَم تَحضُر أبوابَ المُلوکِ وَالسّادَةِ ویَحضُرُهَا الصّالِحونَ فَتَدخُلَ قَبلَهُم ویُؤَخَّرونَ ؟! ألَم تَخطُب بَناتِ المُلوکِ وَالسّاداتِ ویَخطُبُهُنَّ الصّالِحونَ فَتُنکَحُ ویُرَدّونَ؟ ! فَلَو کُنتَ تُنفِقُنی فی سَبیلِ الخَیراتِ لَم أمتَنِع عَلَیکَ ، ولَو کُنتَ تُنفِقُنی فی سَبیلِ اللّه ِ لَم أنقُص عَلَیکَ ، فَلِمَ تَسُبُّنی وأنتَ ألأَمُ مِنّی ؟! وإنَّما خُلِقتُ أنَا وأنتَ مِن تُرابٍ ؛ فَأَنطَلِقُ تُرابا بَریئا ومُنطَلِقٌ أنتَ بِإِثمی. هکَذا یَقولُ المالُ لِصاحِبِهِ !(87)
10597.صحیح البخارى ـ به نقل از عقبة بن عامر ـ: پیامبر خدا ، پس از هشت سال ، بر کشتگان اُحد ، درود فرستاد ، همچون درود فرستادن به زندگان و مُردگان. سپس بر منبر رفت و فرمود : «من ، پیش تر از شما از دنیا مى روم. من بر شما گواه خواهم بود و با من ، بر کناره حوض [کوثر] وعده خواهید داشت و من از همین جایگاه ، آن را مى بینم. بیم من ، از آن نیست که شرک بورزید ؛ بلکه از آن بیم دارم که بر سرِ دنیا رقابت کنید». این ، واپسین بارى بود که پیامبر خدا را دیدم.
1 / 8
زیان هاى ثروت اندوزى
الف ـ فراموش کردن خدا
قرآن
«اى کسانى که ایمان آورده اید! [زنهار که] اموال شما و فرزندانتان ، شما را از یاد خدا غافل نگردانند، و هر کس چنین کند، آنان خود ، زیانکاران اند».
حدیث
10598.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : از مال ، برحذر باشید ، که در روزگاران گذشته ، مردى بود که مال و فرزند گِرد مى آورد و به خود و خانواده اش مى پرداخت و براى ایشان ، مال جمع مى کرد. پس فرشته مرگ ، نزد وى آمد و در جامه بینوایى ، درِ [خانه] او را کوبید. دربانان به سوى وى رفتند. به آنان گفت: «سَرور خود را نزد من فرا خوانید». گفتند: آیا سَرور ما به دیدار کسى چون تو آید؟! سپس وى را راندند تا از آستانه خانه دورش کردند. دیگر بار ، آن فرشته با همان شکل آمد و گفت: «سَرور خود را نزد من ، فرا خوانید و آگاهش کنید که من ، فرشته مرگم». سِرور آنان ، چون این کلام را شنید ، بیمناک و بس هراسان بر نشست و به یارانش گفت: با وى به نرمى سخن برانید و به وى بگویید : خدایت برکت دهد! شاید به دنبال کسى جز سَرور ما هستى! گفت: «نه!». سپس بر وى وارد شد و به او گفت: «برخیز و هر چه خواهى ، وصیّت کن ، که من پیش از بیرون شدن ، جانت را مى ستانم». خانواده اش بانگ برآورده ، گریستند. مرد گفت: صندوق ها را بگشایید و هر چه زر و سیم در آن است ، فهرست کنید. آن گاه ، آن مرد به مال خود روى کرد و آن را دشنام داده ، گفت: خدایت لعنت کند! یاد پروردگارم را از خاطرم بُردى و از کار آخرت ، غافلم کردى ، چندان که مرا در کار خدا به سرکشى وا داشتى. سپس خداى متعال ، آن مال را به سخن در آورد. مال گفت: چرا مرا دشنام مى دهى ، حال آن که تو از من نکوهیده تر هستى؟ آیا تو در چشم مردم ، کوچک نبودى و چون اثر مرا در تو دیدند ، گرامى ات نداشتند؟ آیا در محضر شاهان و بزرگان ، همراه شایستگان ، حضور نیافتى و پیش از ایشان وارد نشدى؟ آیا دختران شاهان و بزرگان را به همسرى نگرفتى ، حال آن که شایستگان هم خواستگار آنان بودند ؛ امّا تو پذیرفته شدى و ایشان پذیرفته نگشتند؟ اگر مرا در راه خیرها صرف مى کردى ، تو را باز نمى داشتم و اگر در راه خدا مصرفم مى نمودى ، تو را نکوهش نمى کردم. پس چرا به من دشنام مى دهى ، حال آن که تو از من نکوهیده ترى؟ من و تو از خاک آفریده شدیم ؛ و اینک من ، همان خاک پاکم و تو به گناه من آلوده اى. مال به صاحب خویش ، چنین مى گوید.
10599.الکافی عن أبی بصیر : سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام یَقولُ : کانَ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله مُؤمِنٌ فَقیرٌ شَدیدُ الحاجَةِ مِن أهلِ الصُّفَّةِ ، وکانَ مُلازِما لِرَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله عِندَ مَواقیتِ الصَّلاةِ کُلِّها لا یَفقِدُهُ فی شَیءٍ مِنها ، وکانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَرِقُّ لَهُ ویَنظُرُ إلى حاجَتِهِ وغُربَتِهِ فَیَقولُ : یا سَعدُ ، لَو قَد جاءَنی شَیءٌ لأََغنَیتُکَ. قالَ : فَأَبطَأَ ذلِکَ عَلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ، فَاشتَدَّ غَمُّ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله لِسَعدٍ ، فَعَلِمَ اللّه ُ سُبحانَهُ ما دَخَلَ عَلى رَسولِ اللّه ِ مِن غَمِّهِ لِسَعدٍ ، فَأَهبَطَ عَلَیهِ جَبرَئیلَ علیه السلام ومَعَهُ دِرهَمانِ ، فَقالَ لَهُ : یا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّه َ قَد عَلِمَ ما قَد دَخَلَکَ مِنَ الغَمِّ لِسَعدٍ ، أفَتُحِبُّ أن تُغنِیَهُ ؟ فَقالَ : نَعَم ، فَقالَ لَهُ : فَهاکَ هذَینِ الدِّرهَمَینِ فَأَعطِهِما إیّاهُ ومُرهُ أن یَتَّجِرَ بِهِما. قالَ : فَأَخَذَهُما(88) رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ، ثُمَّ خَرَجَ إلى صَلاةِ الظُّهرِ وسَعدٌ قائِمٌ عَلى بابِ حُجُراتِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَنتَظِرُهُ ، فَلَمّا رَآهُ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله قالَ : یا سَعدُ ، أتُحسِنُ التِّجارَةَ ؟ فَقالَ لَهُ سَعدٌ : وَاللّه ِ ما أصبَحتُ أملِکُ مالاً أتَّجِرُ بِهِ ، فَأَعطاهُ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله الدِّرهَمَینِ وقالَ لَهُ : اِتَّجِر بِهِما وتَصَرَّف لِرِزقِ اللّه ِ. فَأَخَذَهُما سَعدٌ ومَضى مَعَ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله حَتّى صَلّى مَعَهُ الظُّهرَ وَالعَصرَ ، فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله : قُم فَاطلُبِ الرِّزقَ ؛ فَقَد کُنتُ بِحالِکَ مُغتَمّا یا سَعدُ. قالَ : فَأَقبَلَ سَعدٌ لا یَشتَری بِدِرهَمٍ شَیئا إلّا باعَهُ بِدِرهَمَینِ ، ولا یَشتَری شَیئا بِدِرهَمَینِ إلّا باعَهُ بِأَربَعَةِ دَراهِمَ ، فَأَقبَلَتِ الدُّنیا عَلى سَعدٍ ؛ فَکَثُرَ مَتاعُهُ ومالُهُ وعَظُمَت تِجارَتُهُ ، فَاتَّخَذَ عَلى بابِ المَسجِدِ مَوضِعا وجَلَسَ فیهِ فَجَمَعَ تِجارَتَهُ إلَیهِ ، وکانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله إذا أقامَ بِلالٌ لِلصَّلاةِ یَخرُجُ وسَعدٌ مَشغولٌ بِالدُّنیا ؛ لَم یَتَطَهَّر ولَم یَتَهَیَّأ کَما کانَ یَفعَلُ قَبلَ أن یَتَشاغَلَ بِالدُّنیا ، فَکانَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله یَقولُ : یا سَعدُ ، شَغَلَتکَ الدُّنیا عَنِ الصَّلاةِ! فَکانَ یَقولُ : ما أصنَعُ؟! اُضَیِّعُ مالی ؟! هذا رَجُلٌ قَد بِعتُهُ فَاُریدُ أن أستَوفِیَ مِنهُ ، وهذا رَجُلٌ قَدِ اشتَرَیتُ مِنهُ فَاُریدُ أن اُوفِیَهُ. قالَ : فَدَخَلَ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله مِن أمرِ سَعدٍ غَمٌّ أشَدُّ مِن غَمِّهِ بِفَقرِهِ ، فَهَبَطَ عَلَیهِ جَبرَئیلُ علیه السلام فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّه َ قَد عَلِمَ غَمَّکَ بِسَعدٍ ، فَأَیُّما أحَبُّ إلَیکَ : حالُهُ الاُولى أو حالُهُ هذِهِ ؟ فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله : یا جَبرَئیلُ ، بَل حالُهُ الاُولى ، قَد أذهَبَت دُنیاهُ بِآخِرَتِهِ. فَقالَ لَهُ جَبرَئیلُ علیه السلام : إنَّ حُبَّ الدُّنیا وَالأَموالِ فِتنَةٌ ومَشغَلَةٌ عَنِ الآخِرَةِ ، قُل لِسَعدٍ یَرُدَّ عَلَیکَ الدِّرهَمَینِ اللَّذَینِ دَفَعتَهُما إلَیهِ ؛ فَإِنَّ أمرَهُ سَیَصیرُ إلَى الحالَةِ الَّتی کانَ عَلَیها أوَّلاً. قالَ : فَخَرَجَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله فَمَرَّ بِسَعدٍ ، فَقالَ لَهُ : یا سَعدُ ، أما تُریدُ أن تَرُدَّ عَلَیَّ الدِّرهَمَینِ اللَّذَینِ أعطَیتُکَهُما ؟ فَقالَ سَعدٌ : بَلى ومِائَتَینِ ! فَقالَ لَهُ : لَستُ اُریدُ مِنکَ یا سَعدُ إلَا الدِّرهَمَینِ. فَأَعطاهُ سَعدٌ دِرهَمَینِ. قالَ : فَأَدبَرَتِ الدُّنیا عَلى سَعدٍ حَتّى ذَهَبَ ما کانَ جَمَعَ ، وعادَ إلى حالِهِ الَّتی کانَ عَلَیها.(89)
10599.الکافى ـ به نقل از ابو بصیر ـ: از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: «در روزگار پیامبر صلى الله علیه و آله ، مؤمن فقیرى بود که از اهل صُفّه و بسیار نیازمند بود و همواره ، در اوقات نماز ، با ایشان همراهى مى کرد و هیچ وقتى را از دست نمى داد. پیامبر خدا به وى مهر مى ورزید و مراقب نیازمندى و غربتش بود و به او مى فرمود: «اى سعد! اگر مالى به من برسد ، تو را بى نیاز خواهم کرد». این مدّت بر پیامبر خدا طولانى گشت و اندوه ایشان براى سعد ، شدّت گرفت. خداى سبحان ، از اندوه او براى سعد ، آگاه شد. پس جبرئیل علیه السلام را با دو درهم بر وى نازل فرمود. او گفت: اى محمّد! خداوند ، اندوهت را براى سعد دریافت. آیا مى خواهى وى را توانگر کنى؟ فرمود: «آرى». گفت: این دو درهم را به او بخش و فرمانش ده که با آن دو ، تجارت کند. پیامبر خدا ، آن دو درهم را گرفت و براى نماز ظهر ، بیرون شد ، و سعد بر آستانه خانه پیامبر خدا انتظار ایشان را مى کشید. چون پیامبر خدا او را دید ، فرمود: «اى سعد! آیا با تجارت ، نیک آشنایى؟». سعد پاسخ داد: به خدا سوگند که تا کنون ، مالى نداشته ام که با آن تجارت کنم. پیامبر صلى الله علیه و آله آن دو درهم را به وى بخشید و فرمود: «با این دو درهم ، تجارت کن و روزىِ خدا را بجوى». سعد ، آن دو درهم را گرفت و همراه پیامبر صلى الله علیه و آله روان گشت تا نماز ظهر و عصر را به جا آورد. سپس پیامبر صلى الله علیه و آله به وى فرمود: «اى سعد! برخیز و روزىِ خداى را بجوى ، که من از وضع تو ، اندوهگین بودم». سعد ، در پىِ کار روان شد و هر چیز را که به یک درهم خرید ، به دو درهم فروخت و هر چه را به دو درهم خرید ، به چهار درهم فروخت. پس دنیا به سعد روى آورد و کالا و مالش بسیار شد و تجارتش رونق گرفت. پس بر درِ مسجد ، جایگاهى گرفت و در آن جا نشست و تجارت خویش را در آن مکان ، گِرد آورد. چون بلال اذان نماز را مى داد ، پیامبر صلى الله علیه و آله براى نماز بیرون مى شد ، حال آن که سعد به کار دنیا مشغول بود و هنوز وضو نساخته و مهیّاى نماز نبود ، آن چنان که پیش از پرداختن به دنیا مهیّا مى شد. پیامبر صلى الله علیه و آله به وى مى فرمود : «اى سعد! دنیا تو را از نماز غافل کرده است». او مى گفت: چه کنم؟ آیا مالم را تباه سازم؟ این ، مردى است که به او چیزى فروخته ام و اینک مى خواهم مالم را از او بستانم ؛ و این ، مردى است که از او چیزى خریده ام و اکنون مى خواهم حقّ وى را بپردازم. پیامبر صلى الله علیه و آله را از کار سعد ، اندوهى در گرفت ، بسى سخت تر از آنچه در فقر او در گرفته بود. آن گاه ، جبرئیل علیه السلام بر ایشان فرود آمد و گفت: اى محمّد! خداوند ، اندوه تو را براى سعد در یافت. کدام یک برایت خواستنى تر است: حال نخست او ، یا حال کنونى اش؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «اى جبرئیل! حالِ نخست او ؛ زیرا دنیایش ، آخرت وى را تباه کرده است». جبرئیل علیه السلام گفت : همانا دوستىِ دنیا و اموال آن ، فتنه و مایه باز داشته شدن از آخرت است. به سعد بگو که آن دو درهم را که به وى داده بودى ، به تو باز دهد. آن گاه ، حال وى به شکلِ نخست ، باز خواهد گشت. پیامبر صلى الله علیه و آله بیرون شد و بر سعد بر گذشت و به او گفت: «اى سعد! آیا نمى خواهى دو درهمى را که به تو داده بودم ، باز پس دهى؟». سعد گفت: چرا ؛ بلکه دویست درهم باز پس مى دهم. فرمود: «از تو جز همان دو درهم را نمى خواهم ، اى سعد!». سعد آن دو درهم را به ایشان ، باز پس داد. آن گاه ، دنیا به سعد پشت کرد ، چندان که هر چه گِرد آورده بود ، از دست رفت و او به همان حالِ نخست باز گشت.
ب ـ الِاستِدراجُ
الکتاب
» أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَ بَنِینَ – نُسَارِعُ لَهُمْ فِى الْخَیْرَ تِ بَل لَا یَشْعُرُونَ «.(90)
» وَ اصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلاً – وَ ذَرْنِى وَ الْمُکَذِّبِینَ أُوْلِى النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلاً «.(91)
» وَالَّذِینَ کَذَّبُواْ بِـایَـتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ – وَأُمْلِى لَهُمْ إِنَّ کَیْدِى مَتِینٌ «.(92)
» وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ «.(93)
ب ـ پلّه پلّه فرو افتادن
قرآن
«آیا مى پندارند که آنچه از مال و پسران که بدیشان مدد مى دهیم، [از آن روست که] مى خواهیم به سودشان در خیرات ، شتاب ورزیم؟ [نه ؛] بلکه نمى فهمند».
«و بر آنچه مى گویند ، شکیبا باش و از آنان با دورى گزیدنى خوش ، فاصله بگیر و مرا با تکذیب کنندگانِ توانگر ، وا گذار و اندکى مهلتشان ده».
«و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج، از جایى که نمى دانند ، گریبانشان را خواهیم گرفت. و به آنان مهلت مى دهم، که تدبیر من ، استوار است».
«و البتّه نباید کسانى که کافر شده اند ، تصوّر کنند این که به ایشان مهلت مى دهیم ، براى آنان نیکوست. ما فقط به ایشان مهلت مى دهیم تا بر گناه [خود] بیفزایند، و [آن گاه] عذابى خفّت آور خواهند داشت».
الحدیث
10600.مسند ابن حنبل عن عقبة بن عامر عن رسول اللّه صلى ا إذا رَأَیتَ اللّه َ یُعطِی العَبدَ مِنَ الدُّنیا عَلى مَعاصیهِ ما یُحِبُّ ، فَإِنَّما هُوَ استِدراجٌ. ثُمَّ تَلا رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : «فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَ بَ کُلِّ شَىْ ءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُواْ أَخَذْنَـهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ «(94).(95)
10601.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : إنَّ اللّه َ یُمهِلُ الظّالِمَ حَتّى یَقولَ : قَد أهمَلَنی ، ثُمَّ یَأخُذُهُ أخذَةً رابِیَةً. إنَّ اللّه َ حَمِدَ نَفسَهُ عِندَ هَلاکِ الظّالِمینَ فَقالَ : «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَـلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَــلَمِینَ»(96).(97)
10602.عنه صلى الله علیه و آله : إذا رَأَیتَ اللّه َ عز و جل یُعطِی العِبادَ ما یَشاؤونَ عَلى مَعاصیهِم إیّاهُ ، فَذلِکَ استِدراجٌ مِنهُ لَهُم.(98)
10603.عنه صلى الله علیه و آله : إذا رَأَیتَ اللّه َ عز و جل یُعطِی العِبادَ ما یُحِبّونَ وهُم عَلى ما یَکرَهُ ، فَلیَعلَموا أنَّهُم فِی استِدراجٍ.(99)
10604.عنه صلى الله علیه و آله : إذا رَأَیتَ اللّه َ یُعطی عَلَى المَعاصی ، فَذلِکَ استِدراجٌ مِنهُ.(100)
ج ـ کَثرَةُ الهُمومِ
10605.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : إنَّ مالَ الدُّنیا کُلَّمَا ازدادَ کَثرَةً وعِظَما اِزدادَ صاحِبُهُ بَلاءً ؛ فَلا تَغبِطوا أصحابَ الأَموالِ إلّا بِمَن جادَ بِمالِهِ فی سَبیلِ اللّه ِ.(101)
حدیث
10600.مسند ابن حنبل ـ به نقل از عقبة بن عامر ـ: پیامبر خدا فرمود : «هر گاه دیدى که خداوند ، بهره دنیا را به بنده اى عطا مى فرماید تا به گناهانى که مى خواهد ، بپردازد ، این جز پلّه پلّه فرو افتادنش نیست». سپس پیامبر خدا این آیه را تلاوت فرمود : «پس چون آنچه را بدان پند داده شدند ، فراموش کردند ، درهاى همه چیز را به روى آنان گشودیم و چون بدانچه داده شدند ، شادمان گشتند ، ناگهان گرفتیمشان. پس همان دم ، نومید شدند».
10601.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : همانا خداوند به ظالم مهلت مى دهد تا بگوید: «خدا مرا رها نهاده است». سپس وى را سخت گرفتار مى کند. خداوند ، خود را به گاهِ هلاکت ظالمان ستوده و فرموده است: «پس بیخ و بن گروهى که ستم کردند ، بُریده شد ؛ و ستایش ، خداى راست ، پروردگارِ جهانیان».
10602.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر گاه دیدى خداوند عز و جل به بندگان با آن که وى را نافرمانى مى کنند ، هر چه مى خواهند ، عطا مى کند ، این ، پلّه پلّه فرو افکندنشان از جانب خداست.
10603.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : چون دیدى که خداوند عز و جل به بندگان هر چه دوست دارند ، عطا مى کند ، حال آن که ایشان چنان اند که او ناخشنود است ، پس بدانند که پلّه پلّه سقوط مى کنند.
10604.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر گاه دیدى خداوند در عین نافرمانى [بندگان ، به ایشان] عطا مى کند ، این ، پلّه پلّه فرو افکندنِ ایشان است.
ج ـ اندوه فراوان
10605.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : همانا هر چه مال دنیا افزون تر و سنگین تر گردد ، بلاى صاحب آن بیشتر مى شود. پس به حال ثروتمندانْ غبطه مخورید ، مگر به حال آن کس که مالش را در راه خدا مى بخشد.
10606.عنه صلى الله علیه و آله : مَن کَثُرَ مالُهُ کَثُرَ هَمُّهُ ، ومَن کَثُرَ هَمُّهُ افتَرَقَ قَلبُهُ فی أودِیَةٍ شَتّى ، فَلَم یُبالِ اللّه َ عز و جلأیَّها سَلَکَ ؛ ومَن کانَ هَمُّهُ هَمّا واحِدا کَفاهُ اللّه ُ عز و جل هُمومَ الدُّنیا.(102)
10607.عنه صلى الله علیه و آله : مَن جَعَلَ الدُّنیا أکبَرَ هَمِّهِ فَرَّقَ اللّه ُ عَلَیهِ هَمَّهُ ، وجَعَلَ فَقرَهُ بَینَ عَینَیهِ.(103)
د ـ سَوادُ الوُجوهِ
10608.الإمام علیّ علیه السلام : بَینَما نَحنُ عِندَ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله وهُوَ یَجودُ بِنَفسِهِ ـ وهُوَ مُسَجّىً بِثَوبٍ [و] مُلاءَةٍ خَفیفَةٍ عَلى وَجهِهِ ، فَمَکَثَ ما شاءَ اللّه ُ أن یَمکُثَ ، ونَحنُ حَولَهُ بَینَ باکٍ ومُستَرجِعٍ ـ إذ تَکَلَّمَ وقالَ : اِبیَضَّت وُجوهٌ ، وَاسوَدَّت وُجوهٌ… وَاسوَدَّتِ الوُجوهُ ، أصحابُ الأَموالِ.(104)
ه ـ شِدَّةُ الحِسابِ
10609.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : ذُو الدِّرهَمَینِ أشَدُّ حِسابا مِن ذِی الدِّرهَمِ ، وذُو الدّینارَینِ أشَدُّ حِسابا مِن ذِی الدّینارِ.(105)
10610.عنه صلى الله علیه و آله : مَا اقتَرَبَ عَبدٌ مِن سُلطانٍ إلّا تَباعَدَ مِنَ اللّه ِ ، ولا کَثُرَ مالُهُ إلَا اشتَدَّ حِسابُهُ.(106)
10606.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که مالش افزون گردد ، اندوهش بسیار مى شود ؛ و هر که اندوهش بسیار گردد ، دلش در وادى هاى گوناگون مى افتد و از خدا پروا نمى کند که به کدام وادى برود. و آن که تنها یک دلْ مشغولى داشته باشد ، خداوند عز و جل از اندوه هاى دنیا رهایش مى نماید.
10607.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که دنیا را برترین دلْ مشغولى خود سازد ، خداوند ، اندوهش را براى وى مى پراکَنَد و فقرش را بر پیشانى اش قرار مى دهد.
د ـ سیاه رویى
10608.امام على علیه السلام : آن گاه که پیامبر صلى الله علیه و آله در آستانه ارتحال بود ، نزد ایشان بودیم ، در حالى که پارچه اى او را پوشانده بود و مَلافه اى بر چهره داشت. پس مدّتى دراز سکوت فرمود و ما در پیرامونش گاه مى گریستیم و گاه «إنا للّه و إنّا إلیه راجعون» مى گفتیم. سپس لب به سخن گشود و فرمود: «برخى چهره ها سفیدند و برخى ، سیاه… و صاحبان اموال ، سیاه رویند».
ه ـ حسابرسىِ سخت
10609.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : آن که دو درهم دارد ، حسابرسى اش سخت تر از آن است که یک درهم دارد ؛ و آن که دو دینار دارد ، حسابرسى اش سخت تر از آن است که یک دینار دارد.
10610.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ بنده اى به حاکم نزدیک نمى گردد ، مگر آن که از خدا دور مى شود ؛ و مالش افزون نمى گردد ، جز آن که حسابرسى اش سخت مى شود.
و ـ صُعوبَةُ النَّجاةِ
10611.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : إنَّ أمامَکُم عَقَبَةً کَؤودا ، لا یَجوزُهَا المُثقِلونَ.(107)
10612.معجم السفر عن أنس : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله لأِبی ذَرٍّ : إنَّ بَینَ أیدینا عَقَبَةً کَؤودا ، لا یُجاوِزُها إلَا المُخِفّونَ. قالَ أبو ذَرٍّ : أنَا مِنهُم یا رَسولَ اللّه ِ ؟ فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله : لَکَ قوتُ یَومٍ أو لَیلَةٍ ؟ قالَ : لا. قالَ : فَأَنتَ مِنَ المُخِفّینَ.(108)
10613.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : الأَکثَرونَ هُمُ الأَسفَلونَ یَومَ القِیامَةِ ، إلّا مَن قالَ بِالمالِ هکَذا وهکَذا ، وکَسَبَهُ مِن طَیِّبٍ.(109)
10614.صحیح البخاری عن أبی ذرّ : کُنتُ أمشی مَعَ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله فی حَرَّةِ المَدینَةِ عِشاءً ، اِستَقبَلَنا اُحُدٌ ، فَقالَ : یا أبا ذَرٍّ ، ما اُحِبُّ أنَّ اُحُدا لی ذَهَبا ، یَأتی عَلَیَّ لَیلَةٌ أو ثَلاثٌ عِندی مِنهُ دینارٌ إلّا أرصُدُهُ لِدَینٍ ، إلّا أن أقولَ بِهِ فی عِبادِ اللّه ِ هکَذا وهکَذا وهکَذا. وأرانا بِیَدِهِ. ثُمَّ قالَ : یا أبا ذَرٍّ. قُلتُ : لَبَّیکَ وسَعدَیکَ یا رَسولَ اللّه ِ ! قالَ : الأَکثَرونَ هُمُ الأَقَلّونَ ، إلّا مَن قالَ هکَذا وهکَذا.(110)
10615.صحیح البخاری عن أبی ذرّ : اِنتَهَیتُ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وهُوَ یَقولُ فی ظِلِّ الکَعبَةِ : هُمُ الأَخسَرونَ ورَبِّ الکَعبَةِ ! هُمُ الأَخسَرونَ ورَبِّ الکَعبَةِ ! قُلتُ : ما شَأنی؟ أیُرى فِیَّ شَیءٌ ، ما شَأنی ؟ فَجَلَستُ إلَیهِ وهُوَ یَقولُ ، فَمَا استَطَعتُ أن أسکُتَ ، وتَغَشّانی ما شاءَ اللّه ُ ، فَقُلتُ : مَن هُم ـ بِأَبی أنتَ واُمّی! ـ یا رَسولَ اللّه؟ قالَ : الأَکثَرونَ أموالاً ، إلّا مَن قالَ هکَذا وهکَذا وهکَذا.(111)
و ـ دشوارى نجات یافتن
10611.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : همانا پیشِ روى شما گردنه اى بس سخت قرار دارد که گران باران نمى توانند از آن گذر کنند.
10612.معجم السفر ـ به نقل از انس ـ: پیامبر خدا به ابو ذر فرمود: «همانا پیش روى ما گردنه اى دشوار است که تنها سبک باران از آن گذر توانند کرد». ابو ذر گفت: آیا من از جمله ایشانم؟ پیامبر صلى الله علیه و آله به وى فرمود: «آیا غذاى یک روز یا شبت را دارى؟». گفت: نه. فرمود: «پس تو از سبک بارانى».(112)
10613.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : آنان که [از مال دنیا] بیشتر دارند ، در روز قیامت در جایگاهى پست ترند ، مگر آن که دارنده مال ، آن را در این و آن (کار خیر) صرف کند و آن را از راه درست به دست آورده باشد.
10614.صحیح البخارى ـ به نقل از ابو ذر ـ: شبانگاهى همراه پیامبر صلى الله علیه و آله در زمینى سنگلاخ ، بیرون مدینه قدم مى زدم. کوه اُحد پیش روى ما بود. ایشان فرمود : «اى ابو ذر! من دوست نمى دارم که کوه اُحد از طلا گردد و براى من باشد و یک یا سه شب بر من در رسد و دینارى از آن نزدم باشد (جز این که آن را براى پرداخت بدهى اى کنار گذارم) ، مگر این که آن را در راه بندگان خدا به چنین و چنین و چنین (کار خیر) زنم» و با دستش به ما علامت داد. سپس فرمود: «اى ابو ذر!». گفتم: از جان و دل در خدمتم ، اى پیامبر خدا! فرمود: «آنان که بیشتر دارند ، کم مایه ترند ، مگر آن که کسى چنین و چنین (کار خیر) کند».
10615.صحیح البخارى ـ به نقل از ابو ذر ـ: نزد پیامبر خدا رفتم ، در حالى که در سایه کعبه مى فرمود: «سوگند به پروردگار کعبه ، ایشان زیانکاران اند ؛ سوگند به پروردگار کعبه ، ایشان زیانکاران اند!». [با خود] گفتم: حالِ من چه سان است؟ آیا در من ، کاستى اى است؟ حالِ من چه سان است؟ پس نزد ایشان نشستم ، در حالى که مى فرمود: «حال که آنچه خدا خواسته ، ذهن مرا به خود مشغول داشته ، نمى توانم سکوت ورزم». گفتم: پدرم و مادرم فداى تو باد! آنان کیان اند ، اى پیامبر خدا؟ فرمود: «همانان که مال بسیار دارند ، مگر کسى که چنین و چنین و چنین (کار خیر) کند».
10616.التوحید عن زید بن وهب عن أبی ذرّ : خَرَجتُ لَیلَةً مِنَ اللَّیالی فَإِذا رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَمشی وَحدَهُ لَیسَ مَعَهُ إنسانٌ ، فَظَنَنتُ أنَّهُ یَکرَهُ أن یَمشِیَ مَعَهُ أحَدٌ ، قالَ : فَجَعَلتُ أمشی فی ظِلِّ القَمَرِ ، فَالتَفَتَ فَرَآنی ، فَقالَ : مَن هذا ؟ قُلتُ : أبو ذَرٍّ جَعَلَنِی اللّه ُ فِداکَ ! قالَ : یا أبا ذَرٍّ تَعالَ. فَمَشَیتُ مَعَهُ ساعَةً ، فَقالَ : إنَّ المُکثِرینَ هُمُ الأَقَلّونَ یَومَ القِیامَةِ ، إلّا مَن أعطاهُ اللّه ُ خَیرا ، فَنَفَحَ مِنهُ بِیَمینِهِ وشِمالِهِ وبَینَ یَدَیهِ ووَراءَهُ ، وعَمِلَ فیهِ خَیرا.(113)
10617.سنن الترمذی عن المعرور بن سوید عن أبی ذرّ : جِئتُ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وهُوَ جالِسٌ فی ظِلِّ الکَعبَةِ ، قالَ : فَرَآنی مُقبِلاً ، فَقالَ : هُمُ الأَخسَرونَ ـ ورَبِّ الکَعبَةِ ـ یَومَ القِیامَةِ. قالَ : فَقُلتُ : ما لی؟ لَعَلَّهُ اُنزِلَ فِیَّ شَیءٌ ! قالَ : قُلتُ : مَن هُم فِداکَ أبی واُمّی! ؟ فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : هُمُ الأَکثَرونَ إلّا مَن قالَ هکَذا وهکَذا وهکَذا. فَحَثا بَینَ یَدَیهِ وعَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ ، ثُمَّ قالَ: وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ ! لا یَموتُ رَجُلٌ فَیَدَعُ إبِلاً أو بَقَرا لَم یُؤَدِّ زَکاتَها إلّا جاءَتهُ یَومَ القِیامَةِ أعظَمَ ما کانَت وأسمَنَهُ ، تَطَؤُهُ بِأَخفافِها ، وتَنطَحُهُ بِقُرونِها؛ کُلَّما نَفِدَت اُخراها عادَت عَلَیهِ اُولاها، حَتّى یُقضى بَینَ النّاسِ.(114)
ز ـ الهَلاکُ
الکتاب
» فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَ بَ کُلِّ شَىْ ءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُواْ أَخَذْنَـهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ «.(94)
10616.التوحید ـ به نقل از زید بن وهب ، از ابو ذر ـ: شبى از شب ها بیرون رفتم و پیامبر خدا را دیدم که تنها قدم مى زند و هیچ کس با وى نیست. گمان کردم که دوست نمى دارد کسى با ایشان همراه باشد. پس در سایه ماه به گام زدن پرداختم. مرا دید و فرمود : «کیست؟». گفتم: خدا مرا فداى تو سازد! ابو ذرم. فرمود: «اى ابو ذر! پیش بیا». پس چندى با ایشان قدم زدم. فرمود: «در روز قیامت ، آنان که [از مال دنیا] بیشتر دارند ، کم مایه ترند ، مگر آن کس که خدا به وى خیر عطا فرموده باشد و او از آن ، به راست و چپ و پیش رو و پشتِ سر ببخشد و با آن ، کار نیک کند».
10617.سنن الترمذى ـ به نقل از معرور بن سوید ، از ابو ذر ـ: نزد پیامبر خدا رفتم که در سایه کعبه نشسته بود. مرا دید که پیش مى آیم. فرمود : «به خدا سوگند که در روز قیامت ، آنان زیانکارند». [با خود] گفتم: مرا چه شده است؟ شاید درباره من ، چیزى نازل شده است. پس به پیامبر صلى الله علیه و آله گفتم: پدر و مادرم فدایت! آنان کیان اند؟ فرمود: «کسانى اند که بیشتر [مال دنیا] دارند ، مگر کسى که چنین و چنین و چنین (کار خیر) کند». سپس قدرى خاک به پیش رو و راست و چپ خود پاشید و فرمود: «سوگند به آن که جانم در دست اوست ، هیچ کس نمى میرد که از خود ، شتر یا گاوى بر جا بگذارد که زکاتش را ادا نکرده باشد ، مگر آن که روز قیامت ، آن حیوان ، فربه تر و بزرگ تر مى آید و او را لگدمال مى کند و با شاخ هایش وى را مى راند ؛ و این کار ، پیاپى از سر گرفته مى شود تا در میان مردم بر وى حکم شود».
ز ـ نابودى
قرآن
«پس چون آنچه را که بِدان پند داده شده بودند فراموش کردند، درهاى هر چیزى [از نعمت ها] را بر آنان گشودیم، تا هنگامى که به آنچه داده شده بودند ، شاد گردیدند. ناگهان [گریبان] آنان را گرفتیم و یکباره نومید شدند».
» فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِى زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا یَــلَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَآ أُوتِىَ قَـرُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ – وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ الله خَیْرٌ لِّمَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَــلِحًا وَ لَا یُلَقَّاهَآ إِلَا الصَّـبِرُونَ – فَخَسَفْنَا بِهِ وَ بِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا کَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ الله وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُنتَصِرِینَ – وَ أَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْاْ مَکَانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ الله یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ یَقْدِرُ لَوْلَا أَن مَّنَّ الله عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَیْکَأَنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَـفِرُونَ «.(115)
» إِنَّ الله یُدْخِلُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّــلِحَـتِ جَنَّـتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَـرُ وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَـمُ وَ النَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ – وَ کَأَیِّن مِّن قَرْیَةٍ هِىَ أَشَدُّ قُوَّةً مِّن قَرْیَتِکَ الَّتِى أَخْرَجَتْکَ أَهْلَکْنَـهُمْ فَلَا نَاصِرَ لَهُمْ «.(116)
» أَفَلَمْ یَسِیرُواْ فِى الْأَرْضِ فَیَنظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَـقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَانُواْ أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ ءَاثَارًا فِى الْأَرْضِ فَمَآ أَغْنَى عَنْهُم مَّا کَانُواْ یَکْسِبُونَ – فَلَمَّا جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَـتِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَ حَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ «.(117)
» أَوَ لَمْ یَسِیرُواْ فِى الْأَرْضِ فَیَنظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَـقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَانُواْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثَارُواْ الْأَرْضَ وَ عَمَرُوهَآ أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَ جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَـتِ فَمَا کَانَ الله لِیَظْـلِمَهُمْ وَلَـکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْـلِمُونَ «.(118)
» فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَکْبَرُواْ فِى الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قَالُواْ مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَ لَمْ یَرَوْاْ أَنَّ الله الَّذِى خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ کَانُواْ بِـایَـتِنَا یَجْحَدُونَ «.(119)
«پس [قارون] با کوکبه خود بر قومش نمایان شد. کسانى که خواستار زندگى دنیا بودند ، گفتند: اى کاش مثل آنچه به قارون داده شده ، به ما [هم] داده مى شد؛ واقعاً او بهره بزرگى [از ثروت] دارد. و کسانى که دانش [واقعى] یافته بودند، گفتند: واى بر شما! براى کسى که ایمان آورده و کار شایسته کرده ، پاداش خدا بهتر است و جز شکیبایان ، آن را نمى یابند. آن گاه [قارون] را با خانه اش در زمین فرو بردیم، و گروهى نداشت که در برابر [عذابِ] خدا او را یارى کنند و [خود نیز] نتوانست از خود دفاع کند. و همان کسانى که دیروز آرزو داشتند به جاى او باشند، صبح مى گفتند: واى! مثل این که خدا روزى را براى هر کس از بندگانش که بخواهد ، گشاده یا تنگ مى گرداند، و اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را [هم] به زمین فرو برده بود. واى! گویى که کافران ، رستگار نمى گردند».
«خدا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند، در باغ هایى که از زیرِ [درختانِ] آنها نهرها روان اند ، در مى آورد، و [حال آن که] کسانى که کافر شده اند، [در ظاهر،] بهره مى برند و همان گونه که چارپایان مى خورند، مى خورند ؛ ولى جایگاه آنها آتش است. و بسا شهرها که نیرومندتر از آن شهرى بودند که تو را [از خود] بیرون راندند ، که ما هلاکشان کردیم و براى آنها یار [و یاورى] نبود».
«آیا در زمین نگشته اند تا ببینند فرجام کسانى که پیش از آنان بودند ، چگونه بوده است؟ [آنها از حیث تعداد، به مراتبْ] بیشتر از آنان، و [از حیث] نیرو و آثار در روى زمین، استوارتر بودند ؛ ولى آنچه به دست مى آوردند، به حالشان سودى نبخشید. و چون پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند، به آن چیز [مختصر] از دانش که نزدشان بود ، خرسند شدند و [سرانجام] آنچه به ریشخند مى گرفتند ، آنان را فرو گرفت».
«آیا در زمین نگردیده اند تا ببینند فرجام کسانى که پیش از آنان بودند، چگونه بوده است؟ آنها بس نیرومندتر از ایشان بودند و زمین را زیر و رو کردند و بیش از آنچه ایشان آبادش کردند ، آن را آباد ساختند، و پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند. پس خدا بر آن نبود که بر ایشان ستم کند ؛ لیکن خودشان بر خودشان ستم مى کردند».
«و امّا عادیان، به ناحق ، در زمین ، سر بر افراشتند و گفتند: از ما نیرومندتر کیست؟ آیا ندانسته اند که آن خدایى که خلقشان کرده ، او از ایشان نیرومندتر است و آیات ما را انکار مى کردند؟».
» أَوَ لَمْ یَسِیرُواْ فِى الْأَرْضِ فَیَنظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَـقِبَةُ الَّذِینَ کَانُواْ مِن قَبْلِهِمْ کَانُواْ هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ ءَاثَارًا فِى الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ الله بِذُنُوبِهِمْ وَ مَا کَانَ لَهُم مِّنَ الله مِن وَاقٍ «.(120)
» فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةً بِمَا ظَـلَمُواْ إِنَّ فِى ذَ لِکَ لَأَیَةً لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ «.(121)
» وَعَدَ الله الْمُنَـفِقِینَ وَالْمُنَـفِقَـتِ وَالْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَــلِدِینَ فِیهَا هِىَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ الله وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِیمٌ – کَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ کَانُواْ أَشَدَّ مِنکُمْ قُوَّةً وَأَکْثَرَ أَمْوَ لًا وَأَوْلَـدًا فَاسْتَمْتَعُواْ بِخَلَـقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلَـقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُم بِخَلَـقِهِمْ وَخُضْتُمْ کَالَّذِى خَاضُواْ أُوْلَـئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَــلُهُمْ فِى الدُّنْیَا وَالأَْخِرَةِ وَ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْخَـسِرُونَ «.(122)
» فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُواْ الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ مَا یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُواْ إِلَا سَاعَةً مِّن نَّهَارٍ بَلَـغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَا الْقَوْمُ الْفَـسِقُونَ «.(123)
» وَقَطَّعْنَـهُمُ اثْنَتَىْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَیْنَآ إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا قَدْعَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَظَـلَّلْنَا عَلَیْهِمُ الْغَمَـمَ وَأَنزَلْنَا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى کُلُواْ مِن طَیِّبَـتِ مَارَزَقْنَـکُمْ وَمَا ظَـلَمُونَا وَلَـکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْـلِمُونَ – وَإِذْ قِیلَ لَهُمُ اسْکُنُواْ هَـذِهِ الْقَرْیَةَ وَکُلُواْ مِنْهَا حَیْثُ شِئْتُمْ وَقُولُواْ حِطَّةٌ وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا نَّغْفِرْ لَکُمْ خَطِیـئتِکُمْ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ – فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَـلَمُواْ مِنْهُمْ قَوْلًا غَیْرَ الَّذِى قِیلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَظْـلِمُونَ – وَسْألْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِى کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِى السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَ لِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُواْ یَفْسُقُونَ – وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا الله مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّکُمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ – فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ أَنجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِینَ ظَـلَمُواْ بِعَذَابٍ بَـئیسٍ بِمَا کَانُواْ یَفْسُقُونَ «.(124)
«آیا در زمین نگردیده اند تا ببینند فرجام کسانى که پیش از آنها بوده اند، چگونه بوده است؟ آنها از ایشان نیرومندتر و آثار پایدارترى در روى زمین داشتند ؛ ولى [با این همه] ، خدا آنان را به کیفر گناهانشان گرفتار کرد و در برابر خدا حمایتگرى نداشتند».
«و این [هم] خانه هاى خالى آنهاست ، به [سزاى] بیدادى که کرده اند. قطعاً در این [کیفر] براى مردمى که مى دانند ، عبرتى خواهد بود».
«خدا به مردان و زنانِ دو چهره و کافران، آتش جهنّم را وعده داده است [که] در آن جاودانه اند [و] آن [آتش] براى ایشان کافى است، و خدا لعنتشان کرده و براى آنان عذابى پایدار است. [حالِ شما منافقان] چون کسانى است که پیش از شما بودند. آنان از شما نیرومندتر و داراى اموال و فرزندان بیشتر بودند، پس، از نصیب خویش [در دنیا] برخوردار شدند. و شما [هم] از نصیب خود برخوردار شدید ، همان گونه که آنان که پیش از شما بودند ، از نصیب خویش برخوردار شدند، و شما [در باطل] فرو رفتید ، همان گونه که آنان فرو رفتند. آنان اعمالشان در دنیا و آخرت به هَدَر رفت و آنان همان زیانکاران اند».
«پس همان گونه که پیامبرانِ نستوه، صبر کردند، صبر کن و براى آنان شتاب زدگى به خرج مده. روزى که آنچه را وعده داده مى شوند ، بنگرند، گویى آنان جز ساعتى از روز را [در دنیا] نمانده اند. [این] ابلاغى است. پس آیا جز مردم نافرمان ، هلاکت خواهند یافت؟».
«و آنان را به دوازده عشیره که هر یک امّتى بودند ، تقسیم کردیم، و به موسى – وقتى قومش از او آب خواستند- وحى کردیم که با عصایت بر آن تخته سنگ بزن. پس، از آن، دوازده چشمه جوشید. هر گروهى آبشخور خود را بشناخت؛ و ابر را بر فراز آنان سایبان کردیم و گزاَنگبین و بلدرچین بر ایشان فرو فرستادیم. از چیزهاى پاکیزه اى که روزى تان کرده ایم ، بخورید. و بر ما ستم نکردند ؛ لیکن بر خودشان ستم مى کردند. و [یاد کن] هنگامى را که بدیشان گفته شد: در این شهر ، سکونت گزینید و از آن – هر جا که خواستید- بخورید، و بگویید: «[خداوندا!] گناهان ما را فرو ریز» و سجده کنان از دروازه [شهر] در آیید، تا گناهان شما را بر شما ببخشاییم[، که] به زودى بر [اجر] نیکوکاران مى افزاییم. پس، کسانى از آنان که ستم کردند، سخنى را که به ایشان گفته شده بود ، به سخنى دیگر تبدیل کردند. پس به سزاى آن که ستم مى ورزیدند، عذابى از آسمان بر آنان فرو فرستادیم. و از اهالى آن شهرى که کنار دریا بود، از ایشان جویا شو ، آن گاه که به [حکمِ] روز شنبه تجاوز مى کردند؛ آن گاه که روز شنبه آنان، ماهى هایشان روى آب مى آمدند و روزهاى غیر شنبه به سوى آنان نمى آمدند. این گونه ما آنان را به سبب آن که نافرمانى مى کردند، مى آزمودیم. و آن گاه که گروهى از ایشان گفتند: براى چه قومى را که خدا هلاک کننده ایشان است، یا آنان را به عذابى سخت عذاب خواهد کرد، پند مى دهید؟ گفتند: تا معذرتى پیش پروردگارتان باشد، و شاید که آنان پرهیزگارى کنند. پس هنگامى که آنچه را بدان تذکّر داده شده بودند، از یاد بردند، کسانى را که از [کار] بد باز مى داشتند ، نجات دادیم و کسانى را که ستم کردند، به سزاى آن که نافرمانى مى کردند، به عذابى شدید گرفتار کردیم».
» وَمَآ أَرْسَلْنَا فِى قَرْیَةٍ مِّن نَّبِىٍّ إِلآَّ أَخَذْنَآ أَهْلَهَا بِالْبَأْسَآءِ وَالضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ – ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَواْ وَّقَالُواْ قَدْ مَسَّ ءَابَآءَنَا الضَّرَّآءُ وَالسَّرَّآءُ فَأَخَذْنَـهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ «.(125)
«وَ اضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً رَّجُلَیْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنَـبٍ وَ حَفَفْنَـهُمَا بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنَا بَیْنَهُمَا زَرْعًا – کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ ءَاتَتْ أُکُلَهَا وَ لَمْ تَظْـلِم مِّنْهُ شَیْـئا وَ فَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا – وَ کَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَـحِبِهِ وَ هُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالًا وَ أَعَزُّ نَفَرًا – وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَآ أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هَـذِهِ أَبَدًا – وَ مَآ أَظُنُّ السَّـاعَةَ قَآئِمَةً وَ لَـئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّى لَأَجِدَنَّ خَیْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا – قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَ هُوَ یُحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِى خَلَقَکَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلاً – لَّـکِنَّاْ هُوَ الله رَبِّى وَ لَا أُشْرِکُ بِرَبِّى أَحَدًا – وَ لَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَآءَ الله لَا قُوَّةَ إِلَا بِالله إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنکَ مَالًا وَ وَلَدًا – فَعَسَى رَبِّى أَن یُؤْتِیَنِ خَیْرًا مِّن جَنَّتِکَ وَ یُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَآءِ فَتُصْبِحَ صَعِیدًا زَلَقًا – أَوْ یُصْبِحَ مَآؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِیعَ لَهُ طَـلَبًا – وَ أُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَى مَآ أَنفَقَ فِیهَا وَهِىَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَ یَقُولُ یَــلَیْتَنِى لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّى أَحَدًا – وَ لَمْ تَکُن لَّهُ فِئَةٌ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ الله وَ مَا کَانَ مُنتَصِرًا – هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَ خَیْرٌ عُقْبًا «.(126)
«و در هیچ شهرى، پیامبرى نفرستادیم ، مگر آن که مردمش را به سختى و رنج ، دچار کردیم تا مگر به زارى در آیند. آن گاه به جاى بدى (بلا) ، نیکى (نعمت) قرار دادیم تا انبوه شدند و گفتند: پدرانِ ما را [هم مسلّماً و به حکم طبیعت،] رنج و راحت مى رسیده است. پس در حالى که بى خبر بودند ، به ناگاه [گریبان] آنان را گرفتیم».
«و براى آنان، آن دو مرد را مَثَل بزن که به یکى از آنها دو باغ انگور دادیم و پیرامون آن دو [باغ] را با درختان خرما پوشاندیم و میان آن دو را کشتزارى قرار دادیم. هر یک از این دو باغ ، محصول خود را [به موقع] مى داد و [از صاحبش] چیزى دریغ نمى ورزید، و میان آن دو [باغ] نهرى روان کرده بودیم. و براى او میوه فراوان بود. پس به رفیقش – در حالى که با او گفتگو مى کرد- گفت: مال من از تو بیشتر است و از حیث افراد ، از تو نیرومندترم. و در حالى که او به خویشتن ستمکار بود، داخل باغ شد [و] گفت: گمان نمى کنم این نعمت ، هرگز زوال بپذیرد و گمان نمى کنم که رستاخیز بر پا شود، و اگر هم به سوى پروردگارم باز گردانده شوم ، قطعاً بهتر از این را در بازگشت، خواهم یافت. رفیقش – در حالى که با او گفتگو مى کرد- به او گفت: «آیا به آن کسى که تو را از خاک، سپس از نطفه آفرید، آن گاه تو را [به صورت] مردى در آورد، کافر شدى؟ امّا من [مى گویم] : اوست خدا، پروردگار من، و هیچ کس را با پروردگارم شریک نمى سازم. و چون داخل باغت شدى، چرا نگفتى: ما شاء اللّه ، نیرویى جز از خدا نیست. اگر مرا از حیث مال و فرزند ، کمتر از خود مى بینى، امید است که پروردگارم بهتر از باغ تو به من عطا فرماید، و بر آن [باغ تو] آفتى از آسمان بفرستد تا به زمینى هموار و لغزنده تبدیل گردد ، یا آب آن [در زمین] فروکش کند تا هرگز نتوانى آن را به دست آورى». [تا به او رسید آنچه را باید برسد] و [آفت آسمانى] میوه هایش را فرو گرفت. پس براى [از کف دادن] آنچه در آن [باغ] هزینه کرده بود، دست هایش را بر هم مى زد ، در حالى که داربست هاى آن فرو ریخته بود. و [به حسرت] مى گفت: اى کاش هیچ کس را شریک پروردگارم نمى ساختم! و او را در برابر خدا گروهى نبود تا یارى اش کنند و توانى نداشت که خود را یارى کند. در آن جا [آشکار شد که] یارى به خداىِ حق تعلّق دارد. اوست بهترین پاداش [دهنده] و [اوست] بهترین فرجام».
الحدیث
10618.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : هَلاکُ رِجالِ اُمَّتی فی تَرکِ العِلمِ وجَمعِ المالِ.(127)
10619.عنه صلى الله علیه و آله : إنّ الدِّینارَ والدِّرهَمَ أهلَکا مَن کانَ قَبلَکُم ، وهُما مُهلِکاکُم.(128)
10620.مسند ابن حنبل عن أبی سعید الخدریّ : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : هَلَکَ المُثرونَ. قالوا : إلّا مَن ؟ قالَ : هَلَکَ المُثرونَ. قالوا : إلّا مَن ؟ قالَ : هَلَکَ المُثرونَ. قالَ : حَتّى خِفنا أن یَکونَ قَد وَجَبَت. قالَ : إلّا مَن قالَ هکَذا وهکَذا وهکَذا ، وقَلیلٌ ما هُم.(129)
10621.مسند ابن حنبل عن أبی هریرة : کُنتُ أمشی مَعَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فی نَخلٍ لِبَعضِ أهلِ المَدینَةِ ، فَقالَ : یا أبا هُرَیرَةَ ، هَلَکَ المُکثِرونَ إلّا مَن قالَ هکَذا وهکَذا وهکَذا ـ ثَلاثَ مَرّاتٍ حَثا بِکَفِّهِ عَن یَمینِهِ وعَن یَسارِهِ وبَینَ یَدَیهِ ـ وقَلیلٌ ما هُم.(130)
10622.الأمالی، المفید عن شقیق: دَخَلَ عَلَیها [أی اُمِّ سَلَمَهَ زَوجِ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله] عَبدُ الرَّحمنِ بنُ عَوفٍ، فَقالَ : یا اُمَّه ، قَد خِفتُ أن تُهلِکَنی کَثرَةُ مالی ؛ أنَا أکثَرُ قُرَیشَ مالاً. قالَت : یا بُنَیَّ فَأَنفِق ؛ فَإِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَقولُ : مِن أصحابی مَن لا یَرانی بَعدَ أن اُفارِقَهُ.(131)
حدیث
10618.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هلاکت افراد امّت من ، در ترک دانش و گردآورى مال است.
10619.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : دینار و درهم ، پیشینیانِ شما را هلاک کرد و شما را نیز هلاک مى کند.
10620.مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابو سعید خُدرى ـ: پیامبر خدا فرمود : «ثروت اندوزان ، هلاک شدند!». گفتند: مگر چه کسانى؟ فرمود: «ثروت اندوزان ، هلاک شدند!». گفتند: مگر چه کسانى؟ فرمود: «ثروت اندوزان ، هلاک شدند». این ، چندان بود که ما بیم ورزیدیم هلاکت آنان ، قطعى باشد. سپس فرمود: «مگر کسى که چنین و چنین و چنین (در کار خیر) صرف کند ؛ و آنان اندک اند».
10621.مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابو هریره ـ: همراه پیامبر خدا در نخلستانى از آنِ یکى از اهل مدینه قدم مى زدم. فرمود : «اى ابو هریره! بسیاردارانْ هلاک مى گردند ، مگر آنان که چنین و چنین و چنین (کار خیر) کنند» و سه بار با کفِ دستش به راست و چپ و مقابلش خاک پاشید [و در ادامه فرمود :] «و اینان اندک اند».
10622.الأمالى ، مفید ـ به نقل از شقیق ـ: عبد الرحمان بن عوف به نزد امّ سَلَمه ، همسر پیامبر صلى الله علیه و آله ، آمد و گفت : مادر! بیم دارم فراوانىِ مالم مرا هلاک کند ؛ چرا که در قریش ، بیش از همه مال دارم. گفت : پسرم! انفاق کن ، که من از پیامبر خدا شنیدم که فرمود : «از جمله یاران من ، کسى است که پس از آن که از وى جدا گردم ، دیگر او را نبینم».
ح ـ تِلکَ المَضارّ
الکتاب
» عُتُلٍّ بَعْدَ ذَ لِکَ زَنِیمٍ – أَن کَانَ ذَا مَالٍ وَ بَنِینَ – إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ ءَایَـتُنَا قَالَ أَسَـطِیرُ الْأَوَّلِینَ «.(132)
» أَفَرَءَیْتَ الَّذِى کَفَرَ بِآیَـتِنَا وَ قَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالًا وَ وَلَدًا «.(133)
» یَقُولُ أَهْلَکْتُ مَالًا لُّبَدًا «.(134)
» ذَرْنِى وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا – وَ جَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُودًا – وَ بَنِینَ شُهُودًا «.(135)
» وَ أَمَّا مَن بَخِلَ وَ اسْتَغْنَى – وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنَى – فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى – وَ مَا یُغْنِى عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى «.(136)
» وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ – الَّذِى جَمَعَ مَالًا وَ عَدَّدَهُ – یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ «.(137)
» تَبَّتْ یَدَآ أَبِى لَهَبٍ وَ تَبَّ – مَآ أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا کَسَبَ «.(138)
الحدیث
10623.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : إنَّ فی جَمعِ المالِ خَمسَةَ أشیاءَ : العَناءَ فی جَمعِهِ ، وَالشُّغلَ عَن ذِکرِ اللّه ِ بِإِصلاحِهِ ، وَالخَوفَ مِن سالِبِهِ وسارِقِهِ ، وَاحتِمالَ اسمِ البُخلِ لِنَفسِهِ ، ومُفارَقَةَ الصّالِحینَ لأِجلِهِ. وفی تَفریقِهِ خَمسَةَ أشیاءَ : راحَةَ النَّفسِ مِن طَلَبِهِ ، وَالفَراغَ لِذِکرِ اللّه ِ مِن حِفظِهِ ، وَالأَمنَ مِن سالِبِهِ وسارِقِهِ ، وَاکتِسابَ اسمِ الکِرامِ لِنَفسِهِ ، ومُصاحَبَةَ الصّالِحینَ.(139)
ح ـ این زیان ها
قرآن
«گستاخ [و] گذشته از آن ، زنازاده است، به صِرف این که مالدار و پسردار است. چون آیات ما بر او خوانده مى شود، مى گوید: افسانه هاى پیشینیان است».
«آیا دیدى آن کسى را که به آیات ما کفر ورزید و گفت: «قطعاً به من ، مال و فرزند [بسیار] داده خواهد شد»؟».
«مى گوید: مال فراوانى تباه کردم».
«مرا وا گذار با آن که [او را] تنها آفریدم و دارایىِ بسیار به او بخشیدم و [نیز] پسرانى آماده [به خدمت، به او دادم]».
«و امّا آن که بخل ورزید و خود را بى نیاز دید و [پاداش] نیکوتر را به دروغ گرفت، به زودى راهِ دشوارى به او خواهیم نمود. و چون هلاک شد، [دیگر] مالِ او به کارش نمى آید».
«واى بر هر بدگوى عیبجویى که مالى گرد آورَد و بر شِمُرد! مى پندارد که مالش او را جاوید کرده است».
«بُریده باد دو دست ابو لهب و مرگ بر او باد! دارایى او و آنچه اندوخت، سودى برایش نکرد».
حدیث
10623.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : همانا در گردآورى مال ، پنج چیز است: رنج بردن در گرد آوردنش ؛ غافل شدن از یاد خدا به سبب پرداختن به آن ؛ بیم از وا گیرنده و رُباینده آن ؛ تحمّل کردن نام بخیل بر خویش ؛ و جدایى از شایستگان براى [نگاهداشتِ] آن. و در برکنارى از مال ، پنج چیز است: آسایش جان از جستجوى آن ؛ فراغت یافتن از حفظ آن و پرداختن به یاد خدا ؛ ایمن بودن از وا گیرنده و رباینده آن ؛ موصوف شدن به کَرَم ورزى ؛ و همنشینى با شایستگان.
10624.صحیح مسلم عن عبد اللّه بن عمرو بن العاص : قَال رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : إذا فُتِحَت عَلَیکُم فارِسُ وَالرُّومُ ، أیُّ قَومٍ أنتُم ؟ قالَ عَبدُ الرَّحمنِ بنُ عَوفٍ : نَقولُ کَما أمَرَنَا اللّه ُ. قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : أو غَیرُ ذلِکَ ؛ تَتَنافَسونَ ، ثُمَّ تَتَحاسَدونَ ، ثُمَّ تَتَدابَرونَ ، ثُمَّ تَتَباغَضونَ ، أو نَحوَ ذلِکَ ، ثُمَّ تَنطَلِقونَ فی مَساکینِ المُهاجِرینَ فَتَجعَلونَ بَعضَهُم عَلى رِقابِ بَعضٍ.(140)
10624.صحیح مسلم ـ به نقل از عبد اللّه بن عمرو بن عاص ـ: پیامبر خدا فرمود: «هر گاه سرزمین فارس و روم بر شما گشوده شود ، چگونه مردمى خواهید بود؟». عبد الرحمان بن عوف گفت: چنان کنیم که خداوند به ما امر فرموده است. پیامبر خدا فرمود: «یا جز این [خواهید کرد] ؟ بر سرِ دنیا رقابت مى کنید ، حسد مى ورزید ، به هم پشت مى کنید ، کینه مى ورزید ، یا مانند آن. سپس به سراغ مهاجران بینوا مى روید و برخى را بر برخى دیگر مسلّط مى کنید».
1) التکاثر : 1 و 2.
2) الحدید : 20.
3) السنن الکبرى : ج 9 ص 43 ح 17824 عن أبی هریرة.
4) حلیة الأولیاء : ج 3 ص 110 عن أبی هریرة ؛ تنبیه الخواطر : ج 1 ص 153 نحوه ، بحار الأنوار : ج 73 ص 28.
5) تنبیه الخواطر: ج 1 ص 10 عن الإمام علیّ علیه السلام ؛ إحیاء علوم الدین : ج 4 ص 291 عن الإمام علیّ علیه السلام عنه صلى الله علیه و آله نحوه.
6) جامع الأخبار : ص 294 ح 802 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 33 ح 62.
7) سنن الترمذی : ج 4 ص 618 ح 2427 عن أنس.
8) المستدرک على الصحیحین : ج 4 ص 186 ح 7311.
9) الکافی: ج 8 ص 182 ح 205 عن أبی عبیدة ، بحارالأنوار : ج 71 ص 188 ح 51.
10) تنبیه الخواطر : ج 1 ص 155.
11) مسند ابن حنبل : ج 2 ص 142 ح 4184 وص 141 ح 4181 ؛ معانی الأخبار : ص 280 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 344 ح 12.
12) التوبة : 34 و 35.
13) الحاقّة : 30 ـ 34.
14) المدّثّر : 38 ـ 45.
15) البلد : 11 ـ 16.
16) التوبة : 35.
17) الدرّ المنثور : ج 4 ص 179 نقلاً عن أبی یعلى وابن مردویه عن أبی هریرة.
18) صحیح مسلم : ج 2 ص 682 ح 26 عن أبی هریرة.
19) مستدرک الوسائل : ج 7 ص 23 ح 7542 نقلاً عن فقه القرآن للراوندی.
20) الدرّ المنثور : ج 4 ص 181 نقلاً عن ابن مردویه عن جابر.
21) المعجم الکبیر : ج 2 ص 153 ح 1641 عن أبی ذرّ.
22) المعجم الکبیر : ج 8 ص 143 ح 7636 عن أبی اُمامة.
23) حلیة الأولیاء : ج 1 ص 181 عن ثوبان.
24) تفسیر القرطبی : ج 8 ص 131 عن ثوبان.
25) صحیح البخاری : ج 4 ص 1711 ح 4382 وج 6 ص 2552 ح 6557 کلاهما عن أبی هریرة.
26) مسند ابن حنبل : ج 3 ص 543 ح 10348 عن أبی هریرة ؛ مجمع البیان : ج 5 ص 41 عن ثوبان نحوه.
27) مسند ابن حنبل : ج 3 ص 276 ح 8686.
28) مسند ابن حنبل : ج 8 ص 277 ح 22236 وص 276 ح 22234 نحوه.
29) مسند ابن حنبل : ج 1 ص 139 ح 453.
30) المستدرک على الصحیحین: ج 1 ص 545 ح 1431 عن أبی ذرّ.
31) الدرّ المنثور : ج 4 ص 181 نقلاً عن ابن مردویه عن أبی هریرة.
32) تاریخ بغداد : ج 8 ص 12 ح 4048 عن جابر.
33) علل الحدیث : ج 1 ص 223 ح 647 عن جابر.
34) السنن الکبرى : ج 4 ص 140 ح 7233 عن ابن عمر وقال المؤلّف : «لیس هذا بمحفوظ ، وإنّما المشهور عن سفیان عن عبید اللّه عن نافع عن ابن عمر موقوفا».
35) ما بین المعقوفین سقط من الطبعة المعتمدة ، وأثبتناه من بحار الأنوار.
36) الأمالی للطوسی : ص 519 ح 1142 عن المجاشعی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 73 ص 139 ح 8.
37) سنن أبی داوود : ج 2 ص 126 ح 1664.
38) المستدرک على الصحیحین : ج 1 ص 547 ح 1438.
39) سنن أبی داوود : ج 2 ص 95 ح 1564.
40) توبه : آیه 34.
41) نساء : آیه 23.
42) ر.ک : التفسیر الکبیر : ج16 ص45 ، مجمع البیان : ج5 ص40 ، المنار : ج10 ص395 ، المیزان فی تفسیر القرآن : ج9 ص250.
43) ر. ک : توسعه اقتصادى بر پایه قرآن و حدیث.
44) ر.ک : توسعه اقتصادى بر پایه قرآن و حدیث : بخش پنجم / فصل یکم / پرهیز دادن از زراندوزى.
45) ر.ک : دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ : بخش چهارم / فصل چهارم : موجبات شورش بر عثمان.
46) ر. ک : ص 325 (فصل دوم : نازپروردگى).
47) صحیح مسلم: ج 2 ص 701 ح 62 ؛ الأمالی للسیّد المرتضى : ج 1 ص 65 نحوه وکلاهما عن أبی هریرة ، بحار الأنوار : ج 6 ص 310.
48) المعجم الکبیر : ج 1 ص 136 ح 288 عن عبد الرحمن.
49) الزهد لابن المبارک : ص 193 ح 547 عن أبی سلمة بن عبد الرحمن بن عوف.
50) الکافی : ج 5 ص 313 ح 38 عن أبی بصیر عن الإمام الباقر علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 22 ص 123 ح 92.
51) سنن الترمذی : ج 4 ص 569 ح 2336 عن کعب بن عیاض ؛ نثر الدرّ : ج 1 ص 194.
52) الإرشاد : ج 1 ص 32 عن أبی ذرّ ، بحارالأنوار : ج 38 ص 227 ح 33 ؛ المعجم الکبیر : ج 6 ص 269 ح 6184 عن أبی ذرّ وسلمان وفیه «الظالم» بدل «الظلمة».
53) جامع الأخبار : ص 397 ح 1100 عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری ، بحار الأنوار : ج 52 ص 264 ح 148.
54) المعجم الأوسط : ج 4 ص 236 ح 4073 عن أبی هریرة.
55) صحیح البخاری : ج 3 ص 1057 ح 2730 عن أبی هریرة.
56) تنبیه الخواطر : ج 1 ص 159 وج 2 ص 120 نحوه.
57) سنن الترمذی : ج 4 ص 587 ح 2375 عن أبی هریرة.
58) الکافی : ج 2 ص 270 ح 9 عن الحسین بن المختار عن رجل عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 73 ص 319 ح 7 وج 79 ص 77 ح 2.
59) الفجر : 20.
60) القیامة : 20 و 21.
61) الدهر : 27.
62) العادیات : 8.
63) الزخرف : 33 ـ 35.
64) الکهف : 46.
65) التوبة : 24.
66) المنافقون : 9.
67) التوبة : 58.
68) الزهد للحسین بن سعید : ص 58 ح 155 عن علیّ بن مغیرة عن أخ له عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحارالأنوار : ج 73 ص 144 ح 27.
69) مکارم الأخلاق : ج 2 ص 369 ح 2661 عن أبی ذرّ ، بحار الأنوار : ج 77 ص 80 ح 3.
70) الکافی : ج 2 ص 316 ح 6 عن الحارث عن الإمام علیّ علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 73 ص 23 ح 12 ؛ المعجم الکبیر: ج 10 ص 95 ح 10069 عن عبد اللّه نحوه.
71) تنبیه الخواطر : ج 2 ص 120.
72) الکافی : ج 5 ص 548 ح 8 عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام.
73) مسند ابن حنبل : ج 3 ص 178 ح 8080 وص 646 ح 10958 وفیه «واللّه ما أخشى» وکلاهما عن أبی هریرة.
74) تفسیر الطبری : ج 13 الجزء 25 ص 30 عن قتادة ؛ نور الثقلین : ج 4 ص 579 ح 91.
75) تنبیه الخواطر : ج 1 ص 127.
76) صحیح البخاری : ج 4 ص 1486 ح 3816 وج 1 ص 451 ح 1279 عن عقبة بن عامر نحوه.
77) الخصال : ص 164 ح 216 عن محمّد بن کعب ، بحار الأنوار : ج 72 ص 63 ح 7.
78) مسند أبی یعلى : ج 1 ص 364 ح 776 عن سعد [ابن أبی وقّاص].
79) صحیح مسلم : ج 2 ص 728 ح 122 ؛ تنبیه الخواطر : ج 1 ص 133.
80) السنن الکبرى : ج 9 ص 302 ح 18609.
81) مسند ابن حنبل : ج 9 ص 256 ح 24037.
82) مسند ابن حنبل : ج 8 ص 85 ح 21428 وص 130 ح 21603 نحوه.
83) سنن ابن ماجة : ج 1 ص 4 ح 5.
84) صحیح البخاری: ج 2 ص 532 ح 1396.
85) صحیح البخاری : ج 3 ص 1152 ح 2988 وج 4 ص 1473 ح 3791 ولیس فیه «صلّى بهم الفجر».
86) صحیح البخاری : ج 4 ص 1486 ح 3816.
87) عدّة الداعی : ص 95 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 24 ح 27.
88) فی المصدر : «فأخذ» ، والتصویب من بحار الأنوار.
89) الکافی : ج 5 ص 312 ح 38 ، بحار الأنوار : ج 22 ص 122 ح 92.
90) المؤمنون : 55 و 56.
91) المزّمّل : 10 و 11.
92) الأعراف : 182 و 183.
93) آل عمران : 178.
94) الأنعام : 44.
95) مسند ابن حنبل: ج 6 ص 122 ح 17313 ؛ تنبیه الخواطر : ج 2 ص 232 نحوه.
96) الأنعام : 45.
97) أعلام الدین : ص 315 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 321 ح 50.
98) الشکر لابن أبی الدنیا : ص 27 ح 32 عن عقبة بن عامر.
99) الفردوس : ج 1 ص 276 ح 1073 عن عقبة بن عامر.
100) بحار الأنوار : ج 67 ص 198 نقلاً عن مجمع البیان.
101) الأمالی للصدوق : ص 443 ح 591 عن أبی هریرة ، بحار الأنوار : ج 8 ص 197 ح 5.
102) إصلاح المال : ص 152 ح 23 عن ضمرة بن حبیب.
103) عوالی اللآلی : ج 1 ص 272 ح 94 ؛ سنن الترمذی : ج 4 ص 642 ح 2465 عن أنس نحوه.
104) بحار الأنوار : ج 22 ص 494 ح 40 نقلاً عن کتاب الطرف عن الحسین بن موسى بن جعفر عن أبیه عن جدّه علیهم السلام.
105) کنز العمّال : ج 3 ص 193 ح 6118 نقلاً عن الحاکم فی تاریخه عن أبی هریرة.
106) ثواب الأعمال : ص 310 ح 1 عن السکونی عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 72 ص 67 ح 27.
107) المستدرک على الصحیحین : ج 4 ص 618 ح 8713 عن أبی الدرداء ؛ تنبیه الخواطر : ج 2 ص 217 عن أبی الدرداء وفیه «إنّ للّه من ورائکم » بدل «إنّ أمامکم».
108) معجم السفر : ص 435 ح 1482.
109) سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1384 ح 4130 عن أبی ذرّ وح 4131 عن أبی هریرة.
110) صحیح البخاری: ج 5 ص 2312 ح 5913.
111) صحیح البخاری : ج 6 ص 2447 ح 6262.
112) قابل توجّه است که این روایت از نظر سند ، فاقد اعتبار لازم است و مى توان آن را بر سبک بارترین افراد در قیامت ، حمل کرد.
113) التوحید : ص 409 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 7 ح 17 ؛ صحیح البخاری : ج 5 ص 2366 ح 6078.
114) سنن الترمذی : ج 3 ص 12 ح 617.
115) القصص : 79 ـ 82.
116) محمّد: 12 و 13.
117) غافر : 82 و 83.
118) الروم : 9.
119) فصّلت : 15.
120) غافر : 21.
121) النمل : 52.
122) التوبة : 68 و 69.
123) الأحقاف : 35.
124) الأعراف : 160 ـ 165.
125) الأعراف : 94 و 95.
126) الکهف : 32 ـ 44.
127) تنبیه الخواطر : ج 1 ص 3.
128) الکافی : ج 2 ص 316 ح 6 عن الحارث الأعور عن الإمام علیّ علیه السلام ، بحارالأنوار : ج 73 ص 23 ح 12.
129) مسند ابن حنبل : ج 4 ص 105 ح 11491.
130) مسند ابن حنبل: ج 3 ص 180 ح 8091 وص 617 ح 10799 نحوه.
131) الأمالی للمفید : ص 38 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 28 ص 22 ح 31 ؛ مسند أبی یعلى : ج 6 ص 282 ح 6967.
132) القلم : 13 ـ 15.
133) مریم : 77.
134) البلد : 6.
135) المدّثّر : 11 ـ 13.
136) اللیل : 8 ـ 11.
137) الهمزة : 1 ـ 3.
138) المسد : 1 و 2.
139) المواعظ العددیّة : ص 262.
140) صحیح مسلم : ج 4 ص 2274 ح 7 ؛ نهج الحقّ : ص 321 نحوه.