جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

التمریض (پرستارى)

زمان مطالعه: 12 دقیقه

3 / 1

ثَوابُ التَّمریضِ

11029.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : مَن قامَ عَلى مَریضٍ یَوماً ولَیلَةً ، بَعَثَهُ اللّه ُ تَعالى مَعَ إبراهیمَ الخَلیلِ علیه السلام ، فَجازَ عَلَى الصِّراطِ کَالبَرقِ اللّامِعِ.(1)

11030.الإمام علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلى الله عل مَن سَعى لِمَریضٍ فی حاجَةٍ قَضاها أو لَم یَقضِها ، خَرَجَ مِن ذُنوبِهِ کَیَومَ وَلَدَتهُ اُمُّهُ. فَقالَ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ : بِأَبی أنتَ واُمّی یا رَسولَ اللّه ِ ، فَإِن کانَ المَریضُ مِن أهلِ بَیتِهِ ، أوَ لَیسَ ذلِکَ أعظَمَ أجراً إذا سَعى فی حاجَةِ أهلِ بَیتِهِ؟ قالَ : نَعَم.(2)

11031.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : مَن أطعَمَ مَریضاً شَهوَتَهُ ، أطعَمَهُ اللّه ُ عز و جل مِن ثِمارِ الجَنَّةِ.(3)

3 / 1

پاداش پرستارى

11029.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس یک شبانه روز بیمارى را پرستارى کند ، خداوند متعال او را همراه با ابراهیمِ خلیل بر مى انگیزد و به سان برقى پُردرخشش ، از صراط مى گذرد.

11030.امام على علیه السلام : پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود : «هر کس در بر آوردن نیاز بیمارى بکوشد ، خواه آن را بر آورد و خواه بر نیاورد ، از زیر بار گناه خویش بیرون مى رود ، به سان آن روز که از مادر ، زاده شده است». در این هنگام ، مردى از انصار گفت : اى پیامبر خدا ، پدر و مادرم به فدایت! اگر بیمار از خانواده شخص باشد ، آیا در صورتى که در بر آوردن نیاز خانواده خویش بکوشد ، این کار ، پاداش بیشترى ندارد؟ فرمود : «چرا».

11031.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس غذایى را که بیمارْ هوس کرده است ، به او برساند ، خداوند از میوه هاى بهشتى به او خواهد خورانْد.

3 / 2

أدَبُ التَّمریضِ

11032.رسول اللّه صلى الله علیه و آله : لا تُکرِهوا مَرضاکُم عَلَى الطَّعامِ وَالشَّرابِ ؛ فَإِنَّ اللّه َ یُطعِمُهُم ویَسقیهِم.(4)

11033.سنن ابن ماجة عن ابن عبّاس : إنَّ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله عادَ رَجُلاً ، فَقالَ : ماتَشتَهی؟ قالَ : أشتَهی خُبزَ بُرٍّ. قالَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله : مَن کانَ عِندَهُ خُبزُ بُرٍّ فَلیَبعَث إلى أخیهِ. ثُمَّ قالَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله : إذَا اشتَهى مَریضُ أحَدِکُم شَیئاً فَلیُطعِمهُ.(5)

3 / 3

المُمَرِّضاتُ فی غَزَواتِ النَّبِیِّ

11034.السنن الکبرى للنسائیعن الرُبیّع(6) : کُنّا نَغزو مَعَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فَنَسقِی القَومَ ونَخدِمُهُم ، ونَرُدُّ الجَرحى وَالقَتلى إلَى المَدینَةِ.(7)

11035.صحیح البخاری عن سهل بن سعد الساعدی : لَمّا کُسِرَت عَلى رَأسِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله البَیضَةُ ، واُدمِیَ وَجهُهُ وکُسِرَت رَبَاعِیَتُهُ(8) ، وکانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَختَلِفُ بِالماءِ فِی المِجَنِّ ، وجاءَت فاطِمَةُ علیهاالسلام تَغسِلُ عَن وَجهِهِ الدَّمَ ، فَلَمّا رَأَت فاطِمَةُ علیهاالسلام الدَّمَ یَزیدُ عَلَى الماءِ کَثرَةً ، عَمَدَت إلى حَصیرٍ فَأَحرَقَتها ، وألصَقَتها عَلى جُرحِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ، فَرَقَأَ الدَّمُ.(9)

3 / 2

ادب پرستارى

11032.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بیمارانتان را به خوردنى و نوشیدنى وادار مکنید ؛ چرا که خداوند ، به آنان مى خورانَد و مى نوشانَد.

11033.سنن ابن ماجة ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پیامبر خدا ، مردى را عیادت کرد و از او پرسید : «چه میل دارى؟». گفت : نان گندم ، دوست دارم. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود : «هر کس نان گندمى دارد ، براى برادر خویش بفرستد». سپس فرمود : «اگر بیمارى از بیمارانتان ، چیزى را هوس کرد ، آن را به وى بخورانید».

3 / 3

زنان پرستار در نبردهاى پیامبر

11034.السنن الکبرى ، نسایى ـ به نقل از رُبیِّـع(10) ـ: ما همراه با پیامبر خدا به پیکار مى رفتیم و به مردم ، آب مى رساندیم ، آنان را خدمت مى کردیم و مجروحان و کشتگان را به مدینه باز مى گرداندیم.

11035.صحیح البخارى ـ به نقل از سهل بن سعد ساعدى ـ: هنگامى که کلاه خود بر سرِ پیامبر خدا شکست ، چهره وى به خون نشست و دندان رباعىِ(11) ایشان نیز شکست. على علیه السلام با سپر ، آب مى آورد و فاطمه علیهاالسلام ـ که بِدان جا آمد ـ خون را از چهره ایشان مى شست. فاطمه علیهاالسلامچون مشاهده کرد که خون بر آب غلبه دارد ، حصیرى را برداشت و سوزانْد و این سوزانده را به زخم پیامبر خدا چسباند و پس از آن ، خون ، فرو نشست.

11036.السیرة النبویّة لابن هشام عن ابن إسحاق : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله قَد جَعَلَ سَعدَ بنَ مُعاذٍ فی خَیمَةٍ لِامرَأَةٍ مِن أسلَمَ یُقالُ لَها «رُفیدَةُ» فی مَسجِدِهِ ، کانَت تُداوِی الجَرحى ، وتَحتَسِبُ بِنَفسِها عَلى خِدمَةِ مَن کانَت بِهِ ضیعَةٌ مِنَ المُسلِمینَ ، وکانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله قَد قالَ لِقَومِهِ حینَ أصابَهُ السَّهمُ بِالخَندَقِ : اِجعَلوهُ فی خَیمَةِ رُفَیدَةَ حَتّى أعودَهُ مِن قَریبٍ.(12)

11037.المعجم الصغیر عن أنس : قالَت اُمُّ سَلَمَةَ : یا رَسولَ اللّه ِ ، أخرُجُ مَعَکَ إلَى الغَزوِ؟ فَقالَ : یا اُمَّ سَلَمَةَ ، إنَّهُ لَم یُکتَب عَلَى النِّساءِ جِهادٌ. فَقالَت : اُداوِی الجَرحى ، واُعالِجُ العَینَ ، وأسقِی الماءَ. قالَ : فَنَعَم ، إذاً.(13)

11038.صحیح مسلم عن أنس : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَغزو بِاُمِّ سُلَیمٍ ونِسوَةٍ مِنَ الأَنصارِ مَعَهُ إذا غَزا ، فَیَسقینَ الماءَ ، ویُداوینَ الجَرحى.(14)

11039.الطبقات الکبرى : أسلَمَت اُمُّ سُلَیمٍ ، وبایَعَت رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ، وشَهِدَت یَومَ حُنَینٍ وهِیَ حامِلٌ بِعَبدِاللّه ِ بنِ أبی طَلحَةَ ، وشَهِدَت قَبلَ ذلِکَ یَومَ اُحُدٍ تَسقِی العَطشى ، وتُداوِی الجَرحى.(15)

11040.الطبقات الکبرى عن اُمّ سنان الأسلمیّة : لَمّا أرادَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله الخُروجَ إلى خَیبَرَ جِئتُهُ فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّه ِ ، أخرُجُ مَعَکَ فی وَجهِکَ هذا أخرُزُ السِّقاءَ ، واُداوِی المَریضَ وَالجَریحَ إن کانَت جِراحٌ ولاتَکونُ ، واُبصِرُ الرَّحلَ. فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : اُخرُجی عَلى بَرَکَةِ اللّه ِ ؛ فَإِنَّ لَکِ صَواحِبَ قَد کَلَّمنَنی وأذِنتُ لَهُنَّ مِن قَومِکِ ومِن غَیرِهِم ، فَإِن شِئتِ فَمَعَ قَومِکِ ، وإن شِئتِ فَمَعَنا. قُلتُ : مَعَکَ. قالَ : فَکونی مَعَ اُمِّ سَلَمَةَ زَوجَتی. قالَت : فَکُنتُ مَعَها.(16)

11036.السیرة النبویّة ، ابن هشام ـ به نقل از ابن اسحاق ـ: پیامبر خدا ، سعد بن مُعاذ را [براى مداوا] به خیمه زنى از خاندان اَسلَم ـ که او را «رُفَیده» مى نامیدند ـ در مسجد خویش ، فرستاده بود. رُفَیده ، مجروحان را درمان مى کرد و به رایگان ، به کسانى از مسلمانان که گرفتارى اى داشتند ، خدمت مى نمود. پیامبر خدا ، هنگامى که در نبرد خندق ، تیرى به سعدْ اصابت کرد ، به کسان وى چنین فرمان داده بود: «او را به خیمه رُفَیده ببرید تا وى را از نزدیک ، عیادت کنم».

11037.المعجم الصغیر ـ به نقل از اَنَس ـ: اُمّ سَلَمه گفت: اى پیامبر خدا! آیا مى توانم به همراهت روانه پیکار شوم؟ فرمود: «اى اُمّ سلمه! جهاد، بر زنان نوشته نشده است». اُمّ سلمه گفت: مجروحان را درمان مى کنم ، چشم را علاج مى سازم و آب مى رسانم. فرمود: «در این صورت ، آرى».

11038.صحیح مسلم ـ به نقل از اَنَس ـ: پیامبر خدا ، اُمّ سُلَیم و زنانى از انصار را با خود به پیکار مى برد و آنان ، آب مى رساندند و مجروحان را درمان مى کردند.

11039.الطبقات الکبرى : اُمّ سُلَیم ، اسلام آورد و با پیامبر خدا ، بیعت کرد و در نبرد حُنَین، در حالى که به عبد اللّه بن ابى طلحه آبستن بود ، حضور یافت. او پیش تر در نبرد اُحُد به تشنگان ، آب مى رساند و مجروحان را درمان مى کرد.

11040.الطبقات الکبرى ـ به نقل از اُمّ سنان اسلمى ـ: هنگامى که پیامبر خدا ، آهنگ خیبر داشت ، به حضور وى رسیدم و گفتم: اى پیامبر خدا! آیا در این آهنگى که دارى ، مى توانم با تو روانه شوم تا در آن جا مَشکِ پاره شده اى را بدوزم ، بیمار و مجروح را ـ اگر خداى نکرده ، مجروحانى باشند ـ درمان کنم و پاسبانِ زاد و توشه باشم؟ پیامبر خدا فرمود: «به برکت خداوند ، روانه شو؛ چرا که دوستانى از تو، از خاندانت و از دیگر کسان ، [پیش تر] با من سخن گفته اند و من به آنان اجازه داده ام. اگر خواستى ، با خاندان خویش روانه شو و اگر هم خواستى ، با ما». گفتم: با شما. فرمود: «پس با اُمّ سلمه ، همسرم ، همراه باش». پس من با او (اُمّ سلمه) بودم.

11041.سنن الترمذی عن یزید بن هرمز : إنَّ نَجدَةَ الحَرورِیَّ کَتَبَ إلَى ابنِ عَبّاسٍ یَسأَ لُهُ : هَل کانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَغزو بِالنِّساءِ؟ وهَل کانَ یَضرِبُ لَهُنَّ بِسَهمٍ؟ فَکَتَبَ إلَیهِ ابنُ عَبّاسٍ : کَتَبتَ إلَیَّ تَسأَ لُنی هَل کانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَغزو بِالنِّساءِ؟ وکانَ یَغزو بِهِنَّ فَیُداوینَ المَرضى ، ویُحذَینَ مِنَ الغَنیمَةِ.(17)

11042.صحیح مسلم عن اُمّ عطیّة الأنصاریّة : غَزَوتُ مَعَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله سَبعَ غَزَواتٍ ، أخلُفُهُم فی رِحالِهِم. فَأصنَعُ لَهُمُ الطَّعامَ ، واُداوِی الجَرحى ، وأقومُ عَلَى المَرضى.(18)

11043.مسند ابن حنبل عن اُمیّة بنت أبی الصلت عن امرأة من أتَیتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فی نِسوَةٍ مِن بَنی غِفارٍ ، فَقُلنا لَهُ : یا رَسولَ اللّه ِ ، قَد أرَدنا أن نَخرُجَ مَعَکَ إلى وَجهِکَ هذا ـ وهُوَ یَسیرُ إلى خَیبَرَ ـ فَنُداوِیَ الجَرحى ، ونُعینَ المُسلِمینَ بِمَا استَطَعنا. فَقالَ : عَلى بَرَکَةِ اللّه ِ. قالَت : فَخَرَجنا مَعَهُ… قالَت : فَلَمّا فَتَحَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله خَیبَرَ ، رَضَخَ لَنا مِنَ الفَیءِ ، وأخَذَ هذِهِ القِلادَةَ الَّتی تَرینَ فی عُنُقی فَأَعطانیها ، وجَعَلَها بِیَدِهِ فی عُنُقی ، فَوَاللّه ِ لا تُفارِقُنی أبَداً.(19)

11041.سنن الترمذى ـ به نقل از یزید بن هرمز ـ: نَجده حَرورى(20) به ابن عبّاس نوشت و از او پرسید: آیا پیامبر صلى الله علیه و آله زنان را به نبردها مى بُرد؟ و آیا براى آنان ، سهمى مقرّر مى داشت؟ ابن عبّاس ، در پاسخ او چنین نوشت: به من نامه نوشته اى و از من پرسیده اى که: آیا پیامبر خدا ، زنان را به پیکار مى بُرد؟ [آرى!] او زنان را به پیکار مى برد و آنان ، بیماران را درمان مى کردند و از غنیمت نیز بهره اى داده مى شدند.

11042.صحیح مسلم ـ به نقل از اُمّ عطیّه انصارى ـ: همراه پیامبر خدا ، در هفت جنگ ، حضور یافتم. من در خیمه گاه آنان مى ماندم و برایشان غذا آماده مى کردم ، مجروحان را درمان مى نمودم و بیماران را پرستارى مى کردم.

11043.مسند ابن حنبل ـ به نقل از اُمیّه دختر ابو صلت ، از یکى از زنان: همراه با شمارى از زنان بنى غِفار ، به حضور پیامبر خدا رسیدم. به ایشان گفتیم : اى پیامبر خدا! ما مى خواهیم در این پیکارى که آهنگ آن کرده اى ـ و در آن زمان ، پیامبر صلى الله علیه و آله آهنگ خیبر داشت ـ ، با تو روانه شویم و آن جا مجروحان را درمان کنیم و به مسلمانان ، با آنچه در توانمان هست ، یارى رسانیم. فرمود : «در سایه برکت خداوند!». پس، ما با ایشان ، روانه شدیم…. چون پیامبر خدا ، خیبر را گشود ، از غنایم ، قدرى نیز به ما بخشید. او این گردنبند را که اکنون در گردن دارم ، [از میان غنایم] برداشت و به من داد و به دست خویش ، بر گردنم آویخت. به خدا سوگند ، هرگز این گردنبند از من جدا نخواهد شد.

11044.السنن الکبرى للنسائی عن حشرج بن زیاد عن جدّته اُم خَرَجتُ مَعَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فی غُزاةِ خَیبَرَ وأنَا سادِسَةُ سِتِّ نِسوَةٍ ، فَبَلَغَ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله أنَّ مَعَهُ نِساءً ، فَأَرسَلَ إلَینا فَأَتَیناهُ ، فَرَأَینا عَلى وَجهِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله الغَضَبَ. فَقالَ لَنا : ما أخرَجَکُنَّ وبِأَمرِ مَن خَرَجتُنَّ؟ قُلنا : خَرَجنا یا رَسولَ اللّه ِ مَعَکَ نُناوِلُ السِّهامَ ، ونَسقِی السَّویقَ ، ونُداوِی الجَرحى ، ونَغزِلُ الشَّعرَ نُعینُ بِهِ فی سَبیلِ اللّه ِ. قالَ : قُمنَ فَانصَرِفنَ. قالَت : فَلَمّا فَتَحَ اللّه ُ لِرَسولِهِ خَیبَرَ أسهَمَ لَنا کَسِهامِ الرِّجالِ. قالَ : فَقُلتُ لَها : یا جَدَّةُ ، مَا الَّذی أسهَمَ لَکُنَّ ؟ قالَت : الثَّمَرَ.(21)

11045.الطبقات الکبرى عن محمّد بن عمر : حَضَرَت اُمُّ أیمَنَ اُحُداً ، وکانَت تَسقِی الماءَ وتُداوِی الجَرحى ، وشَهِدَت خَیبَرَ مَعَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله.(22)

11044.السنن الکبرى ، نسایى ـ به نقل از حشرج بن زیاد ـ: مادربزرگ[م] (مادر پدر[م] ) گفت : در نبرد خیبر شرکت کردم ، در حالى که یکى از شش زنِ حضوریافته در آن نبرد بودم. به پیامبر خدا خبر رسید که تنى چند از زنان با او همراه شده اند. او در پىِ ما فرستاد و ما نیز به حضورش رسیدیم و دیدیم چهره پیامبر خدا ، خشم آلود است. به ما فرمود : «به چه سبب و به دستور چه کسى روانه شده اید؟». گفتیم : اى پیامبر خدا! همراهت روانه شده ایم تا تیرى به دست تیراندازان دهیم و سَویقى به شما بخورانیم و مجروحان را درمان کنیم و مو ببافیم و بدین وسیله ، به جهاد در راه خدا ، یارى برسانیم. فرمود : «برخیزید و بروید». هنگامى که خداوند ، فتح خیبر را نصیب پیامبرش کرد ، ایشان به ما سهمى همانند سهم مردان ، اختصاص داد. به او گفتم : مادربزرگ! سهمى که به شما داد ، چه بود؟ گفت : میوه.

11045.الطبقات الکبرى ـ به نقل از محمّد بن عمر ـ: اُمّ اَیمَن در اُحُد حضور یافت. او آب مى رساند و مجروحان را درمان مى کرد. وى در نبرد خِیبر نیز همراه با پیامبر خدا ، حضور یافت.

11046.الطبقات الکبرى : أسلَمَت اُمُّ عُمارَةَ وحَضَرَت لَیلَةَ العَقَبَةِ ، وبایَعَت رَسولَ اللّه ِ وشَهِدَت اُحُداً ، وَالحُدَیبِیَةَ وخَیبَرَ ، وعُمرَةَ القَضِیَّةِ ، وحُنَیناً ، ویَومَ الیَمامَةِ ، وقُطِعَت یَدُها ، وسَمِعَت مِنَ النَّبِیِّ أحادیثَ.(23)

11047.الطبقات الکبرى عن محمّد بن یحیى بن حبّان : جَرِحَت اُمُّ عُمارَةَ بِاُحُدٍ اثنَی عَشَرَ جُرحاً ، وقُطِعَت یَدُها بِالیَمامَةِ ، وجُرِحَت یَومَ الیَمامَةِ سِوى یَدِها أحَدَ عَشَرَ جُرحاً ، فَقَدِمَتِ المَدینَةَ وبِهَا الجِراحَةُ.(24)

11048.الطبقات الکبرى عن عبداللّه بن زید ـ فی ذِکرِ مَعرِکَةِ اُحُدٍ ـ: جَرِحتُ یَومَئِذٍ جُرحاً فی عَضُدِیَ الیُسرى ؛ ضَرَبَنی رَجُلٌ کَأَنَّهُ الرَّقلُ ولَم یُعَرِّج عَلَیَّ ومَضى عَنّی ، وجَعَلَ الدَّمُ لایَرقَأُ. فَقالَ رَسولُ اللّه ِ : اِعصِب جُرحَکَ ، فَتُقبِلُ اُمّی إلَیَّ ومَعَها عَصائِبُ فی حَقوَیها قَد أعَدَّتها لِلجِراحِ فَرَبَطَت جُرحی ، وَالنَّبِیُّ واقِفٌ یَنظُرُ إلَیَّ. ثُمَّ قالَت : اِنهَض بُنَیَّ فَضارِبِ القَومَ ، فَجَعَلَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله یَقولُ : ومَن یُطیقُ ما تُطیقینَ یا اُمَّ عُمارَةَ !(25)

11049.الطبقات الکبرى عن محمّد بن عمر : شَهِدَت اُمُّ عُمارَةَ بِنتُ کَعبٍ اُحُداً مَعَ زَوجِها غَزِیَّةَ بنِ عَمرٍو وَابنَیها ، وخَرَجَت مَعَهُم بِشَنٍّ لَها فی أوَّلِ النَّهارِ تُریدُ أن تَسقِی الجَرحى ، فَقاتَلَت یَومَئِذٍ وأبلَت بَلاءً حَسَناً ، وجُرِحَتِ اثنَی عَشَرَ جُرحاً بَینَ طَعنَةٍ بِرُمحٍ أو ضَربَةٍ بِسَیفٍ ، فَکانَت اُمُّ سَعیدٍ بِنتُ سَعدِ بنِ رَبیعٍ تَقولُ : دَخَلتُ عَلَیها فَقُلتُ : حَدِّثینی خَبَرَکِ یَومَ اُحُدٍ. قالَت : خَرَجتُ أوَّلَ النَّهارِ إلى اُحُدٍ وأنَا أنظُرُ ما یَصنَعُ النّاسُ ، ومَعی سِقاءٌ فیهِ ماءٌ ، فَانتَهَیتُ إلى رَسولِ اللّه ِ وهُوَ فی أصحابِهِ وَالدّولَةُ وَالرّیحُ لِلمُسلِمینَ ، فَلَمَّا انهَزَمَ المُسلِمونَ انحَزتُ إلى رَسولِ اللّه ِ ، فَجَعَلتُ اُباشِرُ القِتالَ وأذُبُّ عَن رَسولِ اللّه ِ بِالسَّیفِ وأرمی بِالقَوسِ ، حَتّى خَلَصَت إلَیَّ الجِراحُ.(26)

11046.الطبقات الکبرى: اُمّ عُماره ، اسلام آورد و در شب عَقَبه(27) حضور یافت و با پیامبر خدا ، بیعت کرد. او در نبردهاى اُحُد ، حُدَیبیّه ، خیبر ، عُمرة القضا ،(28) حُنَین و یَمامه نیز حضور داشت. دستش قطع شد و از پیامبر صلى الله علیه و آله احادیثى نیز شنید.

11047.الطبقات الکبرى ـ به نقل از محمّد بن یحیى بن حبّان ـ: اُمّ عُماره در اُحُد ، دوازده زخم برداشت و دستش در نبرد یَمامه ، قطع شد. او افزون بر دستش ، در نبرد یَمامه ، یازده زخم دیگر برداشت و در حالى به مدینه باز گشت که هنوز این زخم ها بر او بود.

11048.الطبقات الکبرى ـ به نقل از عبد اللّه بن زید در شرح نبرد اُحُد ـ: در آن روز ، دست چپم زخمى شد. مردى همانندِ تنه نخل ، ضربتى بر من وارد آورد و بى آن که کارم را یکسره کند ، مرا فرو گذاشت. خون مى ریخت و توقّفى نداشت. در این هنگام ، پیامبر خدا فرمود: «زخم خویش را ببند». پس مادرم که باندهایى براى زخم ها آماده ساخته و به کمر خویش بسته بود ، به سراغم آمد و در حالى که پیامبر صلى الله علیه و آله ایستاده بود و او را مى نگریست ، زخم مرا بست. سپس گفت: پسرم! برخیز و با این مردمان ، پیکار کـن. پیامبر صلى الله علیه و آله که این را دید ، فرمود: «اى اُمّ عُماره! چه کسى را این طاقت است که تو دارى؟».

11049.الطبقات الکبرى ـ به نقل از محمّد بن عمر ـ: اُمّ عُماره ، دختر کعب ، همراه با شوهرش غَزیّة بن عَمرو و نیز دو پسرش در نبرد اُحُد حضور یافت. او اوّلِ روز ، مَشکى با خود برداشت و با سپاه اسلام ، همراه شد ، بِدان هدف که به مجروحان ، آب برساند. وى در آن نبرد ، پیکار کرد و جانانه جنگید و دوازده زخم ، از ضربه نیزه تا ضربه شمشیر ، برداشت. اُمّ سعید ، دختر سعد بن ربیع ، مى گفت: [روزى] بر او وارد شدم و گفتم: از ماجراى خود در نبرد اُحُد برایم بگو. گفت: در آغاز روز ، روانه اُحُد شدم ، در حالى که مَشک آبى به همراه داشتم و مى نگریستم که مردم ، چه مى کنند. در این میان به پیامبر خدا رسیدم ، در حالى که در میان یارانش بود و هنوز ، چیرگى و سرافرازى، از آنِ مسلمانان بود. هنگامى که مسلمانان شکست خوردند ، به سمت پیامبر خدا رفتم و دست به پیکار زدم و با شمشیر زدن یا با تیر افکندن ، از پیامبر خدا ، دفاع مى کردم تا زمانى که آن زخم ها به من رسید.


1) ثواب الأعمال : ص 341 ح 1 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 81 ص 225 ح 35.

2) کتاب من لایحضره الفقیه : ج4 ص16 ح4968 عن الحسین بن زید عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج81 ص217 ح9؛ الفردوس : ج3 ص548 ح5711 عن أبی هریرة ولیس فیه ذیله من «فقال رجل…».

3) المعجم الکبیر : ج 6 ص 241 ح 6107 عن سلمان؛ الدعوات : ص 230 ح 639 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 224 ح 32.

4) سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1140 ح 3444 عن عقبة بن عامر؛ دعائم الإسلام : ج 2 ص 144 ح 506 ولیس فیه «والشراب» ، بحار الأنوار : ج 62 ص 142 ح 13.

5) سنن ابن ماجة : ج 1 ص 463 ح 1439 وج 2 ص 1138 ح 3440.

6) هی الرُّبَیِّع بنت مُعَوِّذ بن عفراء.

7) السنن الکبرى للنسائی : ج 5 ص 278 ح 8881.

8) الرَباعِیة : إحدى الأسنان الأربع التی تلی الثنایا ، بین الثَّنِیّة والناب (لسان العرب : ج 8 ص 108).

9) صحیح البخاری : ج 5 ص 2162 ح 5390.

10) مقصود، ربیع، دختر معوذ بن عفراء است.

11) چهار دندان واقع میان دندان هاى پیشین (ثنایا) و دندان هاى نیش را در دو فک بالا و پایین ، «رباعى» مى نامند.

12) السیرة النبویّة لابن هشام : ج 3 ص 250.

13) المعجم الصغیر : ج 1 ص 117.

14) صحیح مسلم : ج 3 ص 1443 ح 135.

15) الطبقات الکبرى : ج 8 ص 425.

16) الطبقات الکبرى : ج 8 ص 292.

17) سنن الترمذی : ج 4 ص 125 ح 1556؛ الخصال : ص 235 ح 75 عن عبیداللّه بن علیّ الحلبی عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 96 ص 198 ح 4.

18) صحیح مسلم : ج 3 ص 1447 ح 142.

19) مسند ابن حنبل : ج 10 ص 324 ح 27206.

20) مقصود از «حرورى» ، خارجى یا منسوب به خوارج است. در متون قدیم ، از خوارج با واژه حروریه (یعنى : گردآمدگان در حَروراء) نیز یاد شده است. نجده نیز همان کسى است که یکى از گروه هاى عمده خوارج را به او نسبت داده اند. م.

21) السنن الکبرى للنسائی : ج 5 ص 277 ح 8879.

22) الطبقات الکبرى : ج 8 ص 225.

23) الطبقات الکبرى : ج 8 ص 412.

24) الطبقات الکبرى : ج 8 ص 416.

25) الطبقات الکبرى : ج 8 ص 414.

26) الطبقات الکبرى : ج 8 ص 412 ؛ بحار الأنوار : ج 20 ص 132 نقلاً عن الواقدی نحوه.

27) شب عقبه، همان شبى است که پیامبر صلى الله علیه و آله در آن با انصار، بر اسلام آوردن آنان و یارى رساندنشان به اسلام، بیعت کرد.

28) عمرة القضیّه ـ که «عمرة القضاء» نیز نامیده مى شود ـ ، عمره اى است که پیامبر خدا در سال هفتم هجرت، به جاى عمره اى که در سال ششم (در جریان غزوه اى که به «صلح حدیبیّه» انجامید) ، قصد انجام دادن آن را داشت ، به جاى آورد.