جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

الأذان (اذان)

زمان مطالعه: 79 دقیقه

2 / 1

بَدءُ تَشریعِ الأَذانِ

الکتاب

«یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ اَلْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اَللّهِ وَ ذَرُوا اَلْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ».(1)

الحدیث

7213 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: أوَّلُ مَن أذَّنَ فِی السَّماءِ جِبریلُ علیه السلام.(2)

7214 . الإمام علیّ علیه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله عُلِّمَ الأَذانَ لَیلَةَ اُسرِیَ بِهِ، و فُرِضَت عَلَیهِ الصَّلاةُ.(3)

7215 . عنه علیه السلام: لَمّا بُدِئَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله بِتَعلیمِ الأَذانِ، أتى جَبرَئیلُ علیه السلام بِالبُراقِ فَاستَعصَت عَلَیهِ، فَقالَ لَها جَبرَئیلُ علیه السلام: اُسکُنی بُراقَةُ، فَما رَکِبَکِ أحَدٌ أکرَمُ عَلَى اللّهِ مِنهُ فَسَکَنَت.

2 / 1

آغاز تشریع اذان

قرآن

«اى کسانى که ایمان آورده‌اید! چون براى نماز جمعه ندا داده شد، به سوى ذکر خدا بشتابید و داد و ستد را واگذارید. اگر بدانید، این براى شما بهتر است».

حدیث

7213 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: نخستین کسى که در آسمانْ اذان گفت، جبرئیل علیه السلام بود.

7214 . امام على علیه السلام: در شبى که پیامبر خدا به معراج برده شد، اذان به او آموخته شد و نماز بر او واجب گردید.

7215 . امام على علیه السلام: چون آموختن اذان به پیامبر خدا آغاز گردید، جبرئیل علیه السلام بُراق(4) را آورد. بُراق در برابر پیامبر صلى الله علیه و آله چموشى کرد جبرئیل علیه السلام به او گفت: «آرام بگیر، اى براق؛ زیرا [تاکنون] کسى بر تو سوار نشده که نزد خداوند، گرامى‌تر از ایشان باشد!».

قالَ صلى الله علیه و آله: فَرَکِبتُها حَتَّى انتَهَیتُ إلَى الحِجابِ الَّذی یَلِی الرَّحمنَ عَزَّ رَبُّنا و جَلَّ، فَخَرَجَ مَلَکٌ مِن وَراءِ الحِجابِ، فَقالَ: اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ، قالَ صلى الله علیه و آله: قُلتُ: یا جَبرَئیلُ مَن هذَا المَلَکُ الکَریمُ؟ قالَ جَبرَئیلُ علیه السلام: وَ الَّذی أکرَمَکَ بِالنُّبُوَّةِ، ما رَأَیتُ هذَا المَلَکَ قَبلَ ساعَتی هذِهِ!

فَقالَ المَلَکُ: اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ فَنودِیَ مِن وَراءِ الحِجابِ: صَدَقَ عَبدی أنَا أکبَرُ أنَا أکبَرُ.

قالَ صلى الله علیه و آله: فَقالَ المَلَکُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ فَنودِیَ مِن وَراءِ الحِجابِ: صَدَقَ عَبدی أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّا أنَا.

قالَ صلى الله علیه و آله: فَقالَ المَلَکُ: أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ، أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ فَنودِیَ مِن وَراءِ الحِجابِ: صَدَقَ عَبدی أنَا أرسَلتُ مُحَمَّدا رَسولاً.

قالَ صلى الله علیه و آله: فَقالَ المَلَکُ: حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ، حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ فَنودِیَ مِن وَراءِ الحِجابِ: صَدَقَ عَبدی و دَعا إلى عِبادَتی.

قالَ صلى الله علیه و آله: فَقالَ المَلَکُ: حَیَّ عَلَى الفَلاحِ، حَیَّ عَلَى الفَلاحِ فَنودِیَ مِن وَراءِ الحِجابِ: صَدَقَ عَبدی و دَعا إلى عِبادَتی.

قالَ صلى الله علیه و آله: فَقالَ المَلَکُ: حَیَّ عَلى خَیرِ العَمَلِ، حَیَّ عَلى خَیرِ العَمَلِ فَنودِیَ مِن وَراءِ الحِجابِ: صَدَقَ عَبدی و دَعا إلى عِبادَتی، قَد أفلَحَ مَن واظَبَ عَلَیها.

قالَ صلى الله علیه و آله: فَیَومَئِذٍ أکمَلَ اللّهُ تَعالى لِیَ الشَّرَفَ عَلَى الأَوَّلینَ وَ الآخِرینَ.(5)

پس بُراق، آرام گرفت.

پیامبر خدا فرمود: «بر بُراق نشستم تا به حجابى رسیدم که [خداى] رحمان، پروردگار ما عزوجل، در پس آن بود.(6) در این هنگام، فرشته‌اى از پس ِ حجاب در آمد و گفت: اللّه أکبر، اللّه أکبر!» .

گفتم: «اى جبرئیل! این فرشته ی ارجمند کیست؟».

جبرئیل علیه السلام گفت: سوگند به آن که تو را به نبوّتْ مفتخر ساخت، تا پیش از این لحظه، این فرشته را ندیده بودم!

باز فرشته گفت: اللّه أکبر، اللّه أکبر!

از پس ِ حجاب، ندا آمد: «بنده‌ام راست مى‌گوید. من بزرگ‌ترم، من بزرگ‌ترم!».

آن فرشته گفت: أشهد أن لا إله إلّا اللّه، أشهد أن لا إله إلّا اللّه.

از پس ِ حجاب، ندا آمد: «بنده‌ام راست مى‌گوید اللّه، منم و معبودى [راستین]، جز من نیست».

فرشته گفت: أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه، أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه.

از پس ِ حجاب، ندا آمد: «بنده‌ام راست مى‌گوید من، محمّد را به پیامبرى فرستادم».

فرشته گفت: حَىَّ على الصلاة، حَىَّ على الصلاة.

از پس ِ حجاب، ندا آمد: «بنده‌ام راست گفت و به عبادت من، دعوت کرد».

فرشته گفت: حَىَّ على الفلاح، حَىَّ على الفلاح.

از پس ِ حجاب، ندا آمد: «بنده‌ام راست گفت و به عبادت من، دعوت کرد».

فرشته گفت: حَىَّ على خیر العمل، حَىَّ على خیر العمل.

از پس ِ حجاب، ندا آمد: «بنده‌ام راست گفت و به عبادت من، دعوت کرد هر آن کس که بر آن (عبادت من) مواظبت کند، رستگار مى‌شود».

در آن روز، خداى متعال، برترىِ مرا بر اوّلین و آخرین [انسان‌ها] به کمال رسانْد».

7216 . الإمام الباقر علیه السلام: لَمّا اُسرِیَ بِرَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله إلَى السَّماءِ فَبَلَغَ البَیتَ المَعمور(7)، و حَضَرَتِ الصَّلاةُ، فَأَذَّنَ جَبرَئیلُ علیه السلام و أقامَ، فَتَقَدَّمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله، وصَفَّ المَلائِکَةُ وَ النَّبِیُّونَ خَلفَ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله.(8)

7217 . تهذیب الأحکام عن زرارة عن الإمام الباقر علیه السلام: لَمّا اُسرِیَ بِرَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله فَبَلَغَ البَیتَ المَعمورَ، حَضَرَتِ الصَّلاةُ، فَأَذَّنَ جَبرَئیلُ علیه السلام و أقامَ، فَتَقَدَّمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله، وصَفَّ المَلائِکَةُ وَ النَّبِیّونَ خَلفَ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله.

قالَ: فَقُلنا لَهُ: کَیفَ أذَّنَ؟

فَقالَ: اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ، حَیَّ عَلَى الفَلاحِ حَیَّ عَلَى الفَلاحِ، حَیَّ عَلى خَیرِ العَمَلِ حَیَّ عَلى خَیرِ العَمَلِ، اللّهُ أکبرُ اللّهُ أکبَرُ، لا إلهَ إلَا اللّهُ لا إلهَ إلَا اللّهُ.

وَ الإِقامَةُ مِثلُها، إلّا أنَّ فیها «قَد قامَتِ الصَّلاةُ قَد قامَتِ الصَّلاةُ» بَینَ «حَیَّ عَلى خَیرِ العَمَلِ حَیَّ عَلى خَیرِ العَمَلِ» و بَینَ «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ».

فَأَمَرَ بِها رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله بِلالاً، فَلَم یَزَل یُؤَذِّنُ بِها حَتّى قَبَضَ اللّهُ رَسولَهُ صلى الله علیه و آله.(9)

7218 . الإمام الصادق علیه السلام: لَمّا اُسرِیَ بِرَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله و حَضَرَتِ الصَّلاةُ، فَأَذَّنَ جَبرَئیلُ علیه السلام، فَلَمّا قالَ: اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ، قالَتِ المَلائِکَةُ: اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ.

7216 . امام باقر علیه السلام: پیامبر خدا، در شبى که به آسمان برده شد، به بیت المعمور(10) رسید و وقت نماز شد در این هنگام، جبرئیل علیه السلام اذان و اقامه گفت سپس پیامبر خدا جلو ایستاد و فرشتگان و پیامبران، پشت سرِ محمّد صلى الله علیه و آله (براى نماز ) صف کشیدند.

7217 . تهذیب الأحکام – به نقل از زُراره -: امام باقر علیه السلام فرمود: «پیامبر خدا، در شبى که به معراج برده شد، چون به بیت المعمور رسید، وقت نماز شد پس جبرئیل علیه السلام اذان و اقامه گفت سپس پیامبر خدا جلو ایستاد و فرشتگان و پیامبران، پشت سرِ پیامبر خدا صف کشیدند» .

به امام باقر علیه السلام گفتیم: چگونه اذان گفت؟

فرمود: «(این گونه:) اللّه أکبر، اللّه أکبر أشهد أن لا إله إلّا اللّه، أشهد أن لا إله إلّا اللّه أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه، أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه حىَّ على الصلاة، حىَّ على الصلاة حىَّ على الفلاح، حىَّ على الفلاح حىَّ على خیر العمل، حىَّ على خیر العمل اللّه أکبر، اللّه أکبر لا إله إلّا اللّه، لا إله إلّا اللّه.

اقامه نیز به همین سان، با این تفاوت که در اقامه، بین «حىَّ على خیر العمل، حىَّ على خیر العمل» و «اللّه أکبر، اللّه أکبر»، جمله ی «قد قامت الصلاة، قد قامت الصلاة» هست.

پس پیامبر خدا، بلال را مأمور گفتن اذان کرد و از آن پس، بلال تا زمانى که پیامبر خدا رحلت کرد، این اذان را مى‌گفت».

7218 . امام صادق علیه السلام: چون پیامبر خدا به معراج برده شد و وقت نماز فرا رسید، جبرئیل علیه السلام اذان گفت چون گفت: «اللّه أکبر، اللّه أکبر»، فرشتگان نیز گفتند: اللّه أکبر، اللّه أکبر.

فَلَمّا قالَ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، قالَتِ المَلائِکَةُ: خَلَعَ الأَندادَ.(11)

فَلَمّا قالَ: أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ، قالَتِ المَلائِکَةُ: نَبِیٌّ بُعِثَ.

فَلَمّا قالَ: حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ، قالَتِ المَلائِکَةُ: حَثَّ عَلى عِبادَةِ رَبِّهِ.

فَلَمّا قالَ: حَیَّ عَلَى الفَلاحِ، قالَتِ المَلائِکَةُ: أفلَحَ مَنِ اتَّبَعَهُ.(12)

7219 . عنه علیه السلام: لَمّا هَبَطَ جَبرَئیلُ علیه السلام بِالأَذانِ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله کانَ رَأسُهُ فی حِجرِ عَلِیٍّ علیه السلام، فَأَذَّنَ جَبرَئیلُ علیه السلام و أقامَ، فَلَمَّا انتَبَهَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله قالَ:

یا عَلِیُّ، سَمِعتَ؟ قالَ: نَعَم، قالَ: حَفِظتَ؟ قالَ: نَعَم، قالَ: اُدعُ بِلالاً فَعَلِّمهُ فَدَعا عَلِیٌّ علیه السلام بِلالاً فَعَلَّمَهُ.(13)

7220 . تذکرة الحفّاظ عن عکرمة بن عبّاس(14): الأَذانُ نَزَلَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله مَعَ فَرضِ الصَّلاةِ: «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ اَلْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اَللّهِ».(15)

چون گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه»، فرشتگان گفتند: شریکان را کنار زد.

چون گفت: «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه»، فرشتگان گفتند: [همان] پیامبرى که برانگیخته شد.

چون گفت: «حىَّ على الصلاة»، فرشتگان گفتند: به عبادت پروردگارش ترغیب کرد.

چون گفت: «حىَّ على الفلاح»، فرشتگان گفتند: کسى که از او پیروى کند، رستگار مى‌شود.

7219 . امام صادق علیه السلام: زمانى که جبرئیل علیه السلام اذان را بر پیامبر خدا فرود آورد، سر ایشان در دامن على علیه السلام بود پس جبرئیل علیه السلام اذان و اقامه گفت چون پیامبر خدا بیدار شد، فرمود: «اى على! شنیدى؟».

گفت: آرى.

فرمود: «حفظ کردى؟».

گفت: آرى.

فرمود: «بلال را صدا بزن و آن را به او بیاموز».

پس على علیه السلام بلال را فرا خواند و اذان را به او آموخت.

7220 . تذکرة الحُفّاظ – به نقل از عِکرمة بن عبّاس(16)-: اذان به همراه وجوب نماز، بر پیامبر خدا نازل شد [چنان که خداوند فرموده]: «اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هر گاه براى نماز روز جمعه ندا داده شد، به سوى ذکر خدا بشتابید».

پژوهشى درباره ی چگونگى تشریع اذان

تأمّل در احادیثى که درباره ی چگونگى تشریع اذان وارد شده است، نشان مى‌دهد که در دوران زمامدارى معاویه، چگونگى تشریع اذان، در جامعه ی اسلامى مورد اختلاف قرار گرفت، بدین معنا که در مقابل خاندان رسالت – که اتّفاق نظر داشتند که تشریع اذان، بر پایه ی وحى الهى بوده است و پیامبر اسلام، همه ی بندهاى آن را از جبرئیل امین و او از خداوند متعال اخذ کرده است – شمارى از مسلمانان، بر پایه ی شمارى از روایات، بر این باور بودند که اذان، ریشه در وحى نداشته است؛ بلکه منشأ آن، خواب و پیشنهاد برخى از مسلمانان به پیامبر اسلام بوده است.

در این جا ما ابتدا شمارى از روایاتى را که در منابع روایى معروف اهل سنّت در مقابل دیدگاه اهل بیت علیهم السلام درباره ی تاریخ اذان نقل شده است،(17) مى‌آوریم و سپس به ارزیابى و نقد آنها مى‌پردازیم.

یک 11:29 ق.ظ ‎روایاتى که منشأ اذان را وحى نمى‌دانند

در این دسته، به پنج روایت اصلى، اشاره مى‌کنیم:

1. سُنَن أبى داوود

عبّاد بن موسى خَتلى و زیاد بن ایّوب براى ما حدیث کردند هر چند حدیث

عبّاد، کامل‌تر است – که: حدیث کرد ما را هشیم، از ابو بِشر. و زیاد گفت: خبر داد ما را ابو بِشْر، از ابو عُمَیر بن اَنَس، از یکى از عموهاى انصارى‌اش که: پیامبر صلى الله علیه و آله در این اندیشه بود که چگونه مردم را براى نماز، جمع کند بعضى گفتند: در موقع فرا رسیدن نماز، پرچمى نصب کن و مردم وقتى آن را دیدند، به یکدیگر خبر مى‌دهند [که وقت نماز شده است]؛ امّا پیامبر صلى الله علیه و آله این پیشنهاد را نپسندید.

عدّه‌اى گفتند: شیپور بزنید زیاد گفت: شیپور یهود [، مقصودشان بود] پیامبر صلى الله علیه و آله این را هم نپسندید و فرمود: «این، روش یهود است». نواختن ناقوس را پیشنهاد کردند فرمود: «این، کار نصاراست» . عبد اللّه بن زید بن عبد ربّه، در حالى رفت که دل‌مشغولى پیامبر خدا، ذهن او را نیز مشغول کرده بود در عالم خواب، اذان به او نشان داده شد صبح، وى نزد پیامبر خدا رفت و به ایشان خبر داد و گفت: اى پیامبر خدا! من بین خواب و بیدارى بودم که کسى نزد من آمد و اذان را به من نشان داد.

عمر بن خطّاب، پیش از او، اذان را در خواب دیده بود؛ امّا بیست روز، آن را پنهان نگه داشت و سپس پیامبر صلى الله علیه و آله را آگاه ساخت پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «چرا به من خبر ندادى؟». گفت: قبل از من، عبداللّه بن زید، خبرش را داد و من دیگر شرم کردم پیامبر خدا فرمود: «اى بلال! برخیز و ببین که عبداللّه بن زید به تو چه فرمان مى‌دهد؛ همان کار را بکن». پس، بلال، اذان گفت.

ابوبشر مى‌گوید: ابو عمیر به من خبر داد که انصار مى‌گویند که اگر در آن روز، عبداللّه بن‌زید بیمار نبود، حتما پیامبر خدا او را مؤذّن قرار مى‌داد.(18)

2. سُنَن أبى داوود

محمّد بن منصور طوسى آورده است که: حدیث کرد ما را یعقوب که حدیث

کرد ما را پدرم، از محمّد بن اسحاق که حدیث کرد مرا محمّد بن ابراهیم بن حارث تیمى، از محمّد بن عبداللّه بن زید بن عبد ربّه که: عبد اللّه بن زید به من گفت: چون پیامبر خدا دستور داد که ناقوسى بسازند تا براى جمع شدن مردم به نماز، ناقوس بزنند، من در عالم رؤیا مردى را دیدم که گِرد من مى‌گردد و ناقوسى در دست اوست گفتم: اى بنده ی خدا! ناقوس را مى‌فروشى؟ گفت: با آن چه مى‌کنى؟ گفتم: با آن به نماز فرا مى‌خوانیم گفت: آیا به چیزى بهتر از این، راه‌نمایى‌ات نکنم؟ گفتم: چرا گفت: مى‌گویى: «اللّه أکبر، اللّه أکبر، اللّه أکبر، اللّه أکبر أشهد أن لا إله إلّا اللّه أشهد أن لا إله إلّا اللّه أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه، أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه حىّ على الصلاة، حىّ على الصلاة حىّ على الفلاح، حىّ على الفلاح اللّه أکبر، اللّه أکبر لا إله إلّا اللّه». سپس کمى از من فاصله گرفت و گفت: هر گاه خواستى نماز را به پا دارى، [این چنین اقامه] مى‌گویى: «اللّه أکبر، اللّه أکبر أشهد أن لا إله إلّا اللّه أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه حىّ على الصلاة حىّ على الفلاح قد قامت الصلاة، قد قامت الصلاة اللّه أکبر، اللّه أکبر لا إله إلّا اللّه».

صبح که شد، نزد پیامبر خدا آمدم و آنچه را در خواب دیده بودم، به ایشان گفتم فرمود: «رؤیاى صادقى است، إن شاء اللّه! به همراه بلال، برخیز و آنچه را در خواب دیده‌اى، به او بگو تا او به آن، اذان بگوید؛ چون او صدایش از تو رساتر است». من با بلال برخاستم و من به او مى‌گفتم و او آنها را اعلام مى‌کرد (اذان مى‌گفت) عمر بن خطّاب، در خانه‌اش صداى او را شنید در حالى که ردایش را مى‌کشید، [با عجله و سراسیمه] بیرون آمد و مى‌گفت: اى پیامبر خدا! سوگند به آن که تو را به حق برانگیخت، من نیز چنین خوابى دیده‌ام. پیامبر خدا فرمود: «خدا را شکر!».(19)

3. سُنَنُ ابن ماجَة

ابو عبید محمّد بن عبید بن میمون مدنى آورده است که: حدیث کرد ما را

محمّد بن سلمه ی حرّانى که حدیث کرد ما را محمّد بن اسحاق که حدیث کرد ما را محمّد بن ابراهیم تیمى، از محمّد بن عبداللّه بن زید، از پدرش که: پیامبر خدا دستور داد که شیپور و ناقوسى بسازند عبداللّه بن زید، خوابى دید. او مى‌گوید: مردى را دیدم که دو جامه ی سبزْرنگ پوشیده بود و ناقوسى با خود داشت به او گفتم: اى بنده ی خدا! ناقوس را مى‌فروشى؟ گفت: با آن چه مى‌کنى؟ گفتم: با آن به نماز فرا مى‌خوانم گفت: آیا تو را به چیزى بهتر، راه‌نمایى نکنم؟ گفتم: آن چیست؟ گفت: مى‌گویى: «اللّه أکبر، اللّه أکبر. . .».(20)

4. سُنَن ابن ماجة

محمّد بن خالد بن عبد اللّه واسطى، آورده است که: حدیث کرد ما را پدرم، از عبدالرحمان بن اسحاق، از زُهْرى، از سالم، از پدرش که: پیامبر صلى الله علیه و آله با مردم درباره ی چیزى که آنها را به نماز فرا خوانَد، مشورت کرد آنان، شیپور را پیشنهاد کردند؛ امّا پیامبر صلى الله علیه و آله آن را نپسندید؛ چون براى یهود بود ناقوس را پیشنهاد دادند آن را نیز به خاطر این که براى نصارا بود، نپسندید در همان شب، مردى از انصار به نام عبداللّه بن زید و نیز عمر بن خطّاب، اذان را در خواب دیدند مرد انصارى، شبانه نزد پیامبر خدا رفت [و خواب خود را براى ایشان، باز گفت] پیامبر خدا به بلال دستور داد که به آن [جملاتى که در خواب دیده شده بود]، اذان بگوید.

زُهْرى گفت: بلال در اذان نماز صبح، این جمله را افزود: «الصلاةُ خیرٌ مِن النَّوم (نماز، بهتر از خواب است)» و پیامبر خدا بر آن، صحّه گذاشت.(21)

5. سُنن التِّرمِذى

سعید بن یحیى بن سعید اموى آورده است که: حدیث کرد ما را پدرم که حدیث کرد ما را محمّد بن اسحاق، از محمّد بن ابراهیم بن حارث تیمى، از محمّد بن عبداللّه بن زید، از پدرش که: صبح که شد، نزد پیامبر خدا رفتیم و رؤیایم را به ایشان گفتم فرمود: «این، یک رؤیاى صادق است به همراه بلال برخیز؛ چون او صدایش از تو رساتر و بلندتر است آنچه به تو [در خواب] گفته شده، به او بگو و او آنها را با صداى بلند بگوید. . .».

تِرمِذى مى‌گوید: این حدیث را ابراهیم بن سعد، از محمّد بن اسحاق، به صورتى کامل‌تر و طولانى‌تر روایت کرده و داستان اذان را، دو به دو، و اقامه را، یک به یک، آورده است عبداللّه بن زید، همان ابن عبد ربّه است و «ابن عبد رب» هم به او مى‌گویند ما از او حدیثى از پیامبر صلى الله علیه و آله نمى‌شناسیم که صحیح باشد، جز همین یک حدیث که درباره ی اذان است.(22)

دو نقد و تحلیل

با بررسى اسناد این روایات و تأمّل در متن و معانى آنها و نیز عرضه ی آنها بر احادیث اهل بیت علیهم السلام، براى پژوهشگر، تردیدى در مجعول بودن آنها باقى نخواهند ماند آنچه بر نادرستى این روایات دلالت مى‌کند، عبارت است از:

1. ناسازگارى با مقام نبوّت

این باور که تشریع اذان، بر اساس رؤیاى عبداللّه بن زید بوده، بدین معناست که خاتم پیامبران الهى – که براى کوچک‌ترین رفتارهاى فردىِ جامعه ی اسلامى، از جانب خداوند متعال، ره‌نمود آورده است – در مورد یکى از بزرگ‌ترین عباداتِ سیاسى –

اجتماعى، نمى‌دانسته که چه باید کرد و حتّى طبق برخى از این روایات، براى آن، بیست روز سرگردان بوده است، تا این که رؤیاى شخص یا اشخاصى، مشکل‌گشا مى‌شود و موجب تصمیم پیامبر صلى الله علیه و آله و تشریع اذان مى‌گردد!

بى‌تردید، این پندار، با اعتقاد به نبوّت پیامبر اسلام، قابل جمع نیست و از این رو، امام صادق علیه السلام ضمن نفرین کردنِ کسانى که از چنین پندارى جانبدارى مى‌کنند، خِرد و وجدان آنان را به داورى مى‌خوانَد و با شگفتى از آنان مى‌پرسد که چگونه این پندار را با عقیده به نبوّت پیامبر صلى الله علیه و آله و نزول وحى بر ایشان، جمع مى‌کنند:

بر پیامبر شما وحى نازل مى‌شود و شما مى‌گویید که او اذان را از عبداللّه بن زید گرفته است؟ !(23)

2. منافات داشتن با حکمت اذان

تأمّل در احادیث فراوانى که در منابع حدیثىِ شیعه و اهل سنّت درباره ی حکمت اذان و فضایل و برکات آن وجود دارند،(24) نشان مى‌دهد که فلسفه ی این عمل عبادى، تنها اعلام وقت نماز نیست؛ بلکه آثار فردى، اجتماعى، دنیوى و اخروى فراوانى بر آن مترتّب است بدین ترتیب، آیا مى‌توان باور کرد که همه ی این حکمت‌ها و برکات، به دنبال رؤیاى عبداللّه بن زید پدید آمده است و یا این که پیامبر صلى الله علیه و آله فلسفه اذان را مى‌دانسته؛ ولى از خودِ اذان، بى‌اطّلاع بوده است؟ !

3. تکذیب شدن به وسیله ی اهل بیت علیهم السلام

خاندان رسالت علیهم السلام علاوه بر این که تأکید مى‌کنند که منشأ اذان، وحى است، به صراحت و با شدّت، روایاتى را که آغاز تشریع آن را مستند به رؤیا کرده‌اند،

تکذیب نموده و آن را با ایمان به نبوّت پیامبر صلى الله علیه و آله، ناسازگار دانسته‌اند. این، در حالى است که اگر هیچ دلیلى جز تکذیب اهل بیت علیهم السلام در این باره وجود نداشت، براى اثبات نادرستى و مجعول بودن این روایات، کافى بود؛ چرا که: «أهل البیت أدرى بما فى البیت؛ اهل خانه، بهتر مى‌دانند که در خانه چیست».(25)

گفتنى است که نه تنها اهل بیت علیهم السلام، بلکه افرادى مانند محمّد بن حنفیّه نیز به بطلان این روایات، تصریح کرده‌اند برهان الدین حلبى، از ابو العلاء روایت کرده است که:

به محمّد بن حنفیّه گفتم: براى ما حدیث مى‌شود که منشأ این اذان، رؤیایى بود که مردى از انصار در خوابش دید. محمّد بن حنفیّه، از این سخن، به شدّت، وحشت کرد و گفت: شما درباره ی چیزى که در میان احکام اسلام و مقرّرات دینتان یک اصل است، مى‌گویید که منشأش رؤیایى بوده که یکى از انصار در خوابش دیده است و [آن هم چیزى که] احتمال راست و دروغ دارد و ممکن است که از شمار خواب‌هاى پریشان باشد؟ !

گفتم: این حدیث در میان مردم، به شدّت رایج است.

گفت: به خدا سوگند، صحّت ندارد! . . . .(26)

4. دیگر دلایل

آنچه در نقد مضمون روایاتى که تشریع اذان را به غیر وحى مستند مى‌کنند، ذکر نمودیم، براى اثبات معتبر نبودن آنها کافى است البتّه ادلّه ی دیگرى نیز براى اثبات این مدّعا ذکر شده است، مانند: تعارض اساسى میان مضمون این روایات، تعداد مدّعیان رؤیا(27) و تعارض آنها با نقل بخارى و غیر او.(28)4

بنا بر این، بر فرض که سند این روایات، اصطلاحا «صحیح» هم باشد، به دلیل ناسازگارى مضمون آنها با عقل سلیم و مبانى اسلام، مردود بودن آنها غیر قابل تردید است البتّه جالب توجّه است که سند این روایات نیز قابل اعتماد نیست؛ زیرا یا موقوف‌اند (یعنى سند آنها به پیامبر صلى الله علیه و آله متّصل نمى‌شود) و یا مُسنَدهایى هستند که در سلسله ی سند آنها راوى مجهول، مجروح، ضعیف و یا متروک قرار دارد.(29)

بدین ترتیب، مى‌توان گفت دلیلى که حاکم در المستدرک براى عدم نقل حدیث عبداللّه بن زید در صحیحین آورده (یعنى اختلاف ناقلان در اسانید آن) ،(30) در واقع، ممکن است تنها یکى از دلایل متعدّد آن باشد و شاید برخى از وجوه دیگرى که ذکر شد نیز موجب عدم ذکر این حدیث در صحیحین گردیده باشد.

سه انگیزه ی جعل «حدیث عبداللّه بن زید»

درباره ی انگیزه ی جعل این حدیث نمى‌توان به صورت قاطع، اظهار نظر کرد برخى از محقّقان، این احتمال را تقویت کرده‌اند که عموهاى عبداللّه بن زید، این رؤیا را ساخته‌اند متن کلام آنان، چنین است:

به احتمال فراوان، این رؤیا را، عموهاى عبداللّه بن زید رواج داده‌اند تا از این طریق، فضیلت و افتخارى براى خاندان‌ها و قبایل خویش کسب کنند به همین دلیل، در برخى مسانید مى‌بینیم که عموزادگان او، راویان این حدیث هستند و کسانى هم که به آنها اعتماد کرده‌اند، به آنها حُسن ظن داشته‌اند.(31)

امّا به نظر مى‌رسد که جعل این حدیث، همانند بسیارى از احادیث مجعول دیگر، انگیزه ی سیاسى داشته است؛ زیرا همان طور که پیش از این نیز توضیح دادیم،(32) اذان علاوه بر یادآورىِ وظیفه ی فردى و اعلام وقت نماز، یک شعار مهمّ سیاسى – اجتماعى نیز هست و این شعار، نه تنها زمینه ی تداوم حاکمیت اسلام را در جوامع اسلامى فراهم مى‌کند، بلکه در کنار استقرار ارزش‌هاى دینى، مى‌تواند موجب انتقال فرهنگ اسلامى به سایر جوامع گردد بدین جهت، جریان‌هاى سیاسى‌اى که حاکمیت اسلامِ اصیل را با منافع خود در تضاد مى‌بینند، این شعار سیاسى را بر نمى‌تابند.

به نظر مى‌رسد که جعل حدیث عبداللّه بن زید، به وسیله ی حزب اُموى (در عصر حاکمیت مطلق معاویه) و با هدفِ حذف و یا تحریف شعار سیاسى – اجتماعى اذان، انجام گرفته است؛ زیرا اگر خاستگاه تشریع اذانْ «رؤیا» شد، کسى که مدّعى خلافت پیامبر صلى الله علیه و آله و بلکه خداوند متعال است، مى‌تواند با رؤیایى دیگر، آن را به صورت دلخواه تغییر دهد و یا حذف نماید!

توضیح مطلب، این که: هر کس با تاریخ اسلام آشنا باشد، مى‌داند که حزب اُموى از ابتدا با اسلام، مخالف بود و هیچ گاه با این آیین الهى آشتى نکرد این حزب، هر چند پس از قدرت یافتن اسلام، نمى‌توانست علنا با آن مخالفت کند، امّا در اوّلین فرصتِ به دست آمده، در برابر نظام اسلامى به رهبرى امام متّقیان و امیر مؤمنان ایستاد و مانع رشد و بالندگى این آیین آسمانى شد و به گفته امام على علیه السلام:

آنها اسلام نیاوردند؛ بلکه تسلیم شدند، و کفر خویش را پنهان داشتند و زمانى که یارانى براى آن یافتند، آشکارش نمودند.(33)

گزارشى که مُغیرة بن شعبه، دوست صمیمى معاویه، از یک جلسه ی خصوصى و محرمانه با او دارد، نشان مى‌دهد که او تا چه حد، با این شعار عبادى – سیاسى اسلام، مخالف بوده است متن این گزارش را مطرف، فرزند مغیره، چنین روایت کرده است:

شبى [پدرم مغیره] آمد و از خوردن غذا خوددارى کرد او را غمگین دیدم ساعتى منتظرش ماندم و خیال کردم که براى ما و یا در کار ما اتّفاقى افتاده که او اندوهگین است به او گفتم: چه شده است که امشب غمگین هستى؟ گفت: فرزندم! من از نزد خبیث‌ترینِ مردم مى‌آیم گفتم: چه اتّفاقى افتاده است؟ گفت: با معاویه تنها نشسته بودم که به او گفتم: اى امیرالمؤمنین! تو از ما به حکومت رسیدى کاش دادگرى نمایى و بساط نیکوکارى بگسترانى؛ چرا که تو دیگر مُسن شده‌اى! کاش به برادرانت از بنى هاشم نگاه لطفى کنى و به خویشاوندانت رسیدگى نمایى! به خدا سوگند که امروزه دیگر چیزى (قدرتى) ندارند که از آن بترسى.

معاویه به من گفت: هرگز، هرگز! آن مرد تَیمى به حکومت رسید و عدالت پیشه کرد و خوبى‌ها نمود؛ امّا به خدا سوگند که با مُردنش، نام او نیز مُرد و فقط ممکن است یک نفر پیدا شود و بگوید: ابو بکر پس از آن، مرد عَدِى (عمر) به حکومت رسید و ده سال تلاش کرد و زحمت کشید؛ ولى به خدا سوگند، همین که مُرد، نامش هم مُرد فقط ممکن است فردى پیدا شود و بگوید: عمر سپس برادرمان عثمان، به حکومت رسید مردى به حکومت رسید که کسى در نسب، چون او نبود او کارها کرد و آن رفتار با او شد (وى را کشتند) ؛ امّا به خدا سوگند که با مُردنش، نام او نیز مُرد و از رفتارى که با او شد نیز دیگر سخنى به میان نیامد ولى آن مرد هاشمى، در هر روز، پنج مرتبه نامش فریاد زده مى‌شود که: «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه». با این وجود، دیگر چه کارى باقى مى‌ماند؟ اى مادر مُرده! به

خدا سوگند که راهى جز دفن کردن و دفن کردن [این نام]، باقى نمى‌ماند!(34)

آنچه مى‌تواند این تحلیل را تأیید کند، این است که موضعگیرى اهل بیت علیهم السلام در برابر روایاتى که منشأ تشریع اذان را رؤیاى عبداللّه بن زید مى‌دانند، پس از استقرار حکومت معاویه است؛ زیرا اگر چنین شایعه اهانت‌آمیزى درباره ی پیامبر اسلام، در دوران حیات امام على علیه السلام نیز وجود داشت، بى تردید، آن امام در برابرش موضعگیرى مى‌نمود، در حالى ک ه در تاریخ، نخستین برخورد اهل بیت علیهم السلام با این شایعه به وسیله ی امام مجتبى علیه السلام پس از جریان صلح او با معاویه ثبت شده است.(35)

2 / 2

حِکمَةُ الأَذانِ

7221 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إنَّما جُعِلَ الأَذانُ الأَوَّلُ لِیَتَیَسَّرَ أهلُ الصَّلاةِ لِصَلاتِهِم، فَإِذا سَمِعتُمُ الأَذانَ فَأَسبِغُوا الوُضوءَ(36) (37)

2 / 3

فُصولُ الأذانِ

7222 . معانی الأخبار عن محمّد بن الحنفیّة: لَمّا اُسرِیَ بِالنَّبِیِّ صلى الله علیه و آله إلَى السَّماءِ تَناهَزَ(38) إلَى السَّماءِ السّادِسَةِ، نَزَلَ مَلَکٌ مِنَ السَّماءِ السّابِعَةِ لَم یَنزِل قَبلَ ذلِکَ الیَومِ قَطُّ.

فَقالَ: «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ»، فَقالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: أنَا کَذلِکَ.

فَقالَ: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ»، فَقالَ اللّهُ عزوجل: أنَا کَذلِکَ، لا إلهَ إلّا أنا.

فَقالَ: «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ»، قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: عَبدی و أمینی عَلى خَلقی، اصطَفَیتُهُ عَلى عِبادی بِرِسالاتی.

ثُمَّ قالَ: «حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ»، قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: فَرَضتُها عَلى عِبادی، و جَعَلتُها لی دینا.

ثُمَّ قالَ: «حَیَّ عَلَى الفَلاحِ»، قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: أفلَحَ مَن مَشى إلَیها، و واظَبَ عَلَیهَا ابتِغاءَ وَجهی.

2 / 2

حکمت تشریع اذان

7221 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اذانِ نخستین، براى این قرار داده شد که نمازگزاران، براى نمازشان آماده شوند پس هر گاه بانگ اذان را شنیدید، وضوى کامل(39) بگیرید.

2 / 3

بندهاى اذان

7222 . معانى الأخبار – به نقل از محمّد بن حنفیّه -: پیامبر صلى الله علیه و آله شبى که به آسمان برده شد، چون به آسمان ششم رسید، فرشته‌اى از آسمان هفتم فرود آمد که تا پیش از آن روز، هرگز فرود نیامده بود، و گفت: اللّه أکبر، اللّه أکبر.

خداوند عزوجل فرمود: «من چنینم».

فرشته گفت: أشهد أن لا إله إلّا اللّه.

خداوند عزوجل فرمود: «من چنینم؛ معبودى جز من نیست».

فرشته گفت: «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه.

و خداوند عزوجل فرمود: «[محمّد] بنده و امین من در میان خلق من است با انتخاب او به پیامبرى‌ام، او را بر بندگانم برگزیدم».

فرشته گفت: حىَّ على الصلاة.

خداوند عزوجل فرمود: «نماز را بر بندگانم واجب ساختم و آن را آیینى براى خود قرار دادم».

فرشته گفت: حىَّ على الفلاح.

خداوند عزوجل فرمود: «آن که به سوى نماز روانه شود و براى خشنودىِ من، بر آن مواظبت کند، رستگار است».

فرشته گفت: حىَّ على خیر العمل.

ثُمَّ قالَ: «حَیَّ عَلى خَیرِ العَمَلِ»، قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: هِیَ أفضَلُ الأَعمالِ و أزکاها عِندی.

ثُمَّ قالَ: «قَد قامَتِ الصَّلاةُ»، فَتَقَدَّمَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله فَأَمَّ أهلَ السَّماءِ، فَمِن یَومِئِذٍ تَمَّ شَرَفُ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله.(40)

7223 . الإمام الباقر علیه السلام – فی حَدیثِ الإِسراءِ -: ثُمَّ أمَرَ [اللّهُ سُبحانَهُ] جَبرَئیلَ علیه السلام فَأَذَّنَ شَفعا و أقامَ شَفعا، و قالَ فی أذانِهِ: «حَیَّ عَلى خَیرِ العَمَلِ»، ثُمَّ تَقَدَّمَ مُحَمَّدٌ صلى الله علیه و آله فَصَلّى بِالقَومِ.(41)

7224 . عنه علیه السلام: کان الأذانُ بِ «حَىَّ عَلى خَیرِ العَمَل» على عَهدِ رسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، و بِهِ اُمِروا فی أیّامِ أبی بَکرٍ و صَدرٍ مِن أیّامِ عُمَرُ، ثُمَّ أمرَ عُمر بِقَطعِهِ و حَذفِهِ مِنَ الأذانِ وَ الإقامَةِ، فَقیلَ لَهُ فی ذلِک، فقال: إذا سَمِعَ النّاسُ أنَّ الصَّلاةَ خَیرُ العَمَلِ، تَهاوَنوا بِالجِهادِ و تَخَلَّفوا عنه.(42)

خداوند عزوجل فرمود: «نماز، برترین و پاک‌ترینِ اعمال در نزد من است».

فرشته گفت: قد قامت الصلاة.

پس پیامبر صلى الله علیه و آله جلو قرار گرفت و پیشْ‌نماز آسمانیان شد و از آن روز، شرافت پیامبر صلى الله علیه و آله به کمال رسید.

7223 . امام باقر علیه السلام – در حدیث إسراء -: سپس [خداى سبحان] به جبرئیل علیه السلام دستور داد و جبرئیل، دو بند دو بند، اذان و دو بند دو بند، اقامه گفت و در اذانش جمله ی «حىَّ على خیر العمل» را گفت. آن گاه محمّد صلى الله علیه و آله جلو قرار گرفت و براى جمعیّت، نماز خواند.

7224 . امام باقر علیه السلام: در زمان پیامبر خدا، اذان با «حىَّ على خیر العمل» همراه بود و در زمان ابوبکر و اوایل دوره ی عمَر، همین دستور را اجرا مى‌کردند؛ امّا بعدا عمر، دستور برداشتن و حذف آن را از اذان و اقامه داد. وقتى در این باره از او سؤال ) / به او اعتراض) شد، گفت: وقتى مردم بشنوند که نماز، بهترین کار است، در جهاد، سستى مى‌ورزند و از آن، سر باز مى‌زنند.

پژوهشى درباره ی بندهاى اذان

اذان چند بند دارد؟ آیا جمله ی «الصلاةُ خیرٌ من النوم» که در اذان صبح در میان اهل سنّت مرسوم است، و نیز جمله ی «حىَّ على خیر العمل» و شهادت سوم «أشهد أنّ علیّا ولىّ اللّه» که در اذان و اقامه ی پیروان اهل بیت علیهم السلام گفته مى‌شود، از ابتدا جزء اذان بوده یا به تدریج بر آن افزوده شده است؟

پاسخگویى به این پرسش‌ها، نیازمند بحث در چند محور است:

یک. «الصلاةُ خیرٌ مِن النَّوم» در اذان صبح

آنچه درباره ی جمله ی «الصلاة خیرٌ من النوم»(43) مطرح مى‌شود، این است که آیا این بند، در عصر پیامبر صلى الله علیه و آله نیز جزء اذان صبح بوده، یا پس از ایشان بِدان افزوده شده است؟

آنچه را در منابع حدیثىِ اهل سنّت در پاسخ این سؤال آمده است، به سه دسته مى‌توان تقسیم کرد:

دسته ی اوّل، روایاتى که این بند را به تعلیم پیامبر صلى الله علیه و آله مستند کرده‌اند، مانند آنچه در سنن أبى داوود، از حارث بن عبید، از محمّد بن عبد الملک بن ابى محذوره، از پدرش، از جدّش نقل شده است که:

گفتم: اى پیامبر خدا! شیوه ی اذان گفتن را به من بیاموز.

گفتم: اى پیامبر خدا! شیوه ی اذان گفتن را به من بیاموز.

پیامبر صلى الله علیه و آله دستى بر جلوى سرم کشید و فرمود: «مى‌گویى: . . . حىَّ على الفلاح. و اگر نماز صبح بود، مى‌گویى: الصلاة خیر من النوم، اللّه أکبر. . .».(44)

گفتنى است که سند این روایت، صحیح نیست.(45)

روایات دیگرى نیز در التاریخ الکبیر بخارى،(46) المعجم الکبیر طَبَرانى،(47) المعجم الأوسط،(48) سنن الترمذى(49) و سنن ابن ماجة(50) بر این معنا دلالت دارند؛ امّا هیچ یک از آنها از نظر سند، صحیح نیستند.

دسته ی دوم، روایاتى که بر این مطلب دلالت دارند که بند یاد شده، به پیشنهاد بلال و تأیید پیامبر اسلام، به اذان افزوده شده است، مانند آنچه در المعجم الأوسط از محمّد بن ابراهیم، از پدرش، از جدّش، از عمرو بن صالح ثقفى، از صالح بن ابى اخضر، از عروه، از عایشه نقل شده که:

بلال نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد که ایشان را براى نماز صبح خبر کند دید که پیامبر صلى الله علیه و آله خواب است گفت: «الصلاة خیر من النوم» و این جمله، در اذان پذیرفته شد.(51)

روایات دیگرى نیز در سنن ابن ماجة،(52) مسند ابن حنبل،(53) سنن الدارِمى(54) و

الطبقات الکبرىِ ابن سعد(55) بر این معنا دلالت دارند؛ امّا این روایات، هیچ یک سند صحیحى ندارند.

دسته ی سوم، روایاتى که بند یاد شده را به دستور و یا تأیید خلیفه ی دوم مستند کرده‌اند، مانند آنچه در سنن الدار قُطْنى، از محمّد بن مخلّد، از محمّد بن اسماعیل حسّانى، از وکیع به دو سند: یکى از عَمْرى، از نافع، از ابن عمر از عمر؛ و دیگرى از سفیان، از محمّد بن عجلان، از نافع، از پسر عمر، از عمر نقل شده است که به مؤذّن خویش گفت:

در اذان صبح، هر گاه به «حىَّ على الفلاح» رسیدى، بگو: «الصلاة خیر من النوم، الصلاة خیر من النوم».(56)

در الموطّأ مالک نیز آمده است:

مؤذّن، نزد عمر بن خطّاب آمد تا او را براى نماز صبح خبر کند. دید که خواب است. پس گفت: «الصلاة خیر من النوم».(57)

عمر به او دستور داد که از آن پس، این جمله را در اذان صبح بگوید.

با عنایت به این که روایات دسته ی اوّل و دوم، نه از نظر سند قابل اعتماد هستند و نه از نظر مضمون هماهنگ‌اند، نمى‌توانند اثبات کنند که «الصلاة خیر من النوم»، جزء اذانِ نخستین بوده است؛ بلکه همان طور که در شمارى از احادیث اهل بیت علیهم السلام و کلمات برخى از صحابه و تابعیان آمده است، این جمله پس از پیامبر صلى الله علیه و آله به اذان افزوده شده است و اینک، برخى از این متون:

1. الکافى:

معاویة بن وَهْب مى‌گوید: از امام صادق علیه السلام درباره ی ذکر جمله ی «الصلاة خیر من النوم» در اذان و اقامه پرسیدم فرمود: «ما از چنین چیزى خبر نداریم [و قبولش نداریم]».(58)

2. المصنَّف، عبد الرزّاق:

ابن جُرَیج [گفت]: عمرو بن حفص به من خبر داد که سعد [مؤذّن]، نخستین کسى بود که گفت: «الصلاة خیر من النوم» و این، در خلافت عمر بود. . . [عمر] گفت: بدعت است؛ امّا بعدها آن را آزاد گذاشت. بلال براى عمر، اذان نگفت.(59)

3. المصنَّف، عبد الرزّاق:

حسن بن مسلم به من خبر داد که مردى، از طاووس – که با عدّه‌اى نشسته بود – پرسید: اى ابو عبد الرحمان! از چه زمانى جمله ی «الصلاة خیر من النوم» گفته شد؟

طاووس گفت: این جمله در زمان پیامبر خدا گفته نشد؛ بلکه بلال، در زمان ابو بکر و پس از وفات پیامبر صلى الله علیه و آله، آن را از مردى که مؤذّن نبود، شنید و آن را از او گرفت و در اذان گفت. [حکومتِ] ابو بکر، چندان نپایید و عمر که آمد، گفت: «کاش بلال را از این چیزى که به وجود آورد، نهى کنیم!»؛ ولى گویا فراموش کرد که چنین کند پس مردم تا به امروز، این جمله را در اذان مى‌گویند.(60)

4. جامع المَسانید:

از ابراهیم روایت شده که گفت: از ابو حنیفه درباره ی «الصلاة خیر من النوم» پرسیدم گفت: «این از چیزهایى است که مردم، [پس از پیامبر صلى الله علیه و آله] بدعت

نهاده‌اند، و در میان چیزهایى که پدید آورده‌اند، چیز خوبى است».(61)

ابو حنیفه گفت که اعلام دوباره ی آنها براى وقت نماز، به این نحو بود که وقتى مؤذّن، اذانش را به پایان مى‌برد، دو بار مى‌گفت: «الصلاة خیر من النوم».

این روایت را از محمّد بن حسن در الآثار آورده و آن را از ابو حنیفه روایت کرده است. محمّد سپس مى‌گوید: این، قول ابو حنیفه است و ما هم بدان معتقدیم.

علاوه بر آنچه ذکر شد، گزارش‌هاى دیگرى نیز حاکى از این است که منشأ تثویب، فرمان و یا تقریر (تأیید) خلیفه ی دوم بوده است؛(62) لیکن در حدیثى از ابوالحسن علیه السلام،(63) آغاز تثویب، به بنى امیّه نسبت داده شده است. متن این روایت، چنین است:

جمله ی «الصلاة خیر من النوم»، بدعت بنى امیّه است و جزء اذان نیست؛ امّا اشکالى ندارد که شخص، هر گاه که مى‌خواهد مردم را به نماز متوجّه سازد، آن را بگوید؛ ولى آن را جزء اذان قرار مده؛ چون ما آن را جزء اذان نمى‌دانیم.(64)

مى‌توان گفت که این احادیث، با گزارش‌هایى که آغاز تثویب را عصر خلیفه ی دوم مى‌دانند، قابل جمع است، بدین سان که در عصر خلافت عمر، مدّتى به فرمان یا تقریر (تأیید) او، جمله ی «الصلاة خیر من النوم» در وسط اذان یا پس از آن گفته مى‌شده؛ امّا چنان که در گزارش ابن جُرَیج آمد، پس از مدّتى، ترک گردیده است، تا این که در دوران حکومت معاویه، با جعل رؤیاى عبد اللّه بن زید – که مشتمل بر این جمله بود – به طور رسمى، جزئى از اذان صبح قرار داده شد.

با عنایت به آنچه ذکر شد، روشن مى‌شود که چرا فقها و محدّثان شیعه، شمارى از روایاتى را که جواز گفتن این جمله را از اهل‌بیت علیهم السلام نقل کرده‌اند، نمى‌پذیرند و جهت صدور یا دلالت آنها را مخدوش مى‌دانند.

دو. «حىّ على خیر العمل» در اذان و اقامه

پیروان اهل بیت علیهم السلام بر اساس ره‌نمودهاى آنان، بر این باورند که جمله ی «حىَّ على خیر العمل»، یکى از اجزاى اذان و اقامه بوده و جزئیت آن، از طریق وحى به پیامبر خدا ابلاغ شده است شمارى از روایاتى که در منابع حدیثىِ اهل سنّت وجود دارند(65) و همچنین شمارى از صحابه و تابعیان،(66) این باور را تأیید کرده‌اند.

اینک، این سؤال پیش مى‌آید که: اگر واقعا جمله ی «حىَّ على خیر العمل» جزء اذان بوده و در عصر پیامبر صلى الله علیه و آله، مسلمانان این جمله را در اذان تکرار مى‌کرده‌اند، چه کسى و با چه انگیزه‌اى این جمله را حذف کرده است؟

پاسخ این سؤال، در برخى از احادیث اهل بیت علیهم السلام(67) و شمارى از گزارش‌هاى تاریخى،(68) این گونه آمده است که در عصر پیامبر صلى الله علیه و آله و دوران حکومت ابو بکر و آغاز خلافت عمر، «حىَّ على خیر العمل» جزء اذان و اقامه بوده است؛ ولى عمر، با این استدلال که این جمله، موجب اهمّیت دادنِ بیش از اندازه ی مسلمانان به «نماز» و سستى کردن آنان نسبت به «جهاد» مى‌شود، آن را از اذان و اقامه حذف کرد.

بدیهى است که این استدلال، صحیح نیست؛ زیرا علاوه بر آن که اجتهاد در برابر نصّ

پیامبر صلى الله علیه و آله صحیح نیست، اگر اعتقاد به این که نماز، بهترین کار است، موجب سستى در جهاد مى‌شد، شارع حکیم، آن را جزء اذان و اقامه قرار نمى‌داد، ضمن آن که تجربه ی عصر نبوى نیز این استدلال را نقض مى‌کند.

جالب توجّه است که طبق برخى از روایات، روزى، پیامبر صلى الله علیه و آله درباره ی ارزش یاد خدا و نقش آن در تکامل انسان و پیشگیرى از انواع نابه‌سامانى‌هاى دنیوى و اخروى فرمود:

هیچ عملى در نزد خداى متعال، محبوب‌تر از یاد خدا نیست و براى رهایى بنده از هر بدى در دنیا و آخرت نیز، عملى سودمندتر از آن نیست.

یکى از اصحاب ایشان (شاید شخصِ عمر) که این سخن بر او گران آمد، گفت: آیا جنگیدن در راه خدا، بهترین کار نیست؟

پیامبر صلى الله علیه و آله در پاسخ فرمود:

اگر [به خاطر] یاد خدا نبود، دستور جنگ نیز داده نمى‌شد.(69)

این حدیث به روشنى نشان مى‌دهد که در عصر پیامبر صلى الله علیه و آله نیز، «خیر العمل» بودن نماز، براى برخى از صحابه مورد اشکال بوده است نماز، از آن جهت بهترینِ کارهاست که کامل‌ترین مصداق یاد خداست، چنان که در قرآن تصریح شده است:

«وَ أَقِمِ اَلصَّلاةَ لِذِکْرِی.(70)

و نماز را براى یادآورىِ من به پا دار».

پیامبر گرامى اسلام، در پاسخ به این ایراد، تأکید مى‌فرماید که «یاد خدا» از «جهاد»، ارزشمندتر است؛ زیرا فلسفه ی جهاد، یاد خدا و پیوند با اوست. آرى. این پیوند است که جلوى انواع فسادهاى فردى و اجتماعى را مى‌گیرد، چنان که خداوند متعال مى‌فرماید:

«إِنَّ اَلصَّلاةَ تَنْهى عَنِ اَلْفَحْشاءِ وَ اَلْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اَللّهِ أَکْبَرُ.(71)

همانا نماز، از زشتکارى و ناپسندى باز مى‌دارد، و هر آینه، ذکر خدا، بزرگ‌تر است».

نیز همین پیوند است که سعادت و کامیابىِ دنیا و آخرت را به همراه دارد:

«مَّن کَانَ یُرِیدُ ثَوَابَ الدُّنْیَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْیَا وَ الْاخِرَةِ.(72)

هر کس پاداش دنیا را مى‌خواهد، [بداند که] پاداش دنیا و آخرت، نزد خداست».

سه. شهادت سوم در اذان و اقامه

مقصود از شهادت سوم، شهادت بر ولایت امیر مؤمنان على بن ابى طالب علیه السلام (پس از شهادت بر یگانگى خداوند و رسالت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله) در اذان و اقامه است.

چنان که پیش از این ملاحظه شد، در احادیثى که از اهل بیت علیهم السلام در تبیین بندهاى اذان به ما رسیده است، شهادت سوم وجود ندارد. از این رو، شیخ المحدّثین، صدوق (م 381 ق)، پس از اشاره به روایت ابو بکر حَضرَمى و کُلَیب اسدى در کتاب من لایحضره الفقیه، در تبیین بندهاى اذان مى‌گوید:

مصنّف این کتاب مى‌گوید: اذان صحیح، همین است نه چیزى به آن افزوده و نه چیزى از آن کاسته مى‌شود؛ امّا مفوّضه(73) – که خدایشان لعنت کند – اخبارى ساخته‌اند و به موجب آنها، دو بار جمله ی «محمّد و آل محمّد خیر البریّة» را به اذان افزوده‌اند نیز در پاره‌اى از روایاتشان آورده‌اند که پس از «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه»، دو بار باید گفت: «أشهد أنّ علیّا ولىّ اللّه». بعضى از آنان هم به جاى آن، این جمله را روایت کرده‌اند: «أشهد أنّ علیّا أمیر المؤمنین حقّا» که دو بار باید گفته

شود. البتّه شکّى نیست که على علیه السلام، ولىّ خداست و او امیر المؤمنینِ راستین است و محمّد و خاندان او – که درود خداوندى بر آنان باد – بهترین انسان‌هایند؛ امّا هیچ یک از اینها در اصل، جزء اذان نیست. من این روایاتِ ساختگى را بدان سبب ذکر کردم تا به وسیله ی این افزوده‌هاى ساختگى، افراد متّهم به تفویض – که خودشان را در شمار ما جا زده‌اند – شناخته شوند.(74)

همچنین شیخ الطائفه محمّد بن حسن طوسى (م 460ق) در النهایة مى‌گوید:

و امّا جمله‌هاى «أشهد أنّ علیّا ولىّ اللّه» و «آل محمّد خیر البریّة» – که در اخبار شاذ روایت شده‌اند – در اذان به آنها عمل نمى‌شود، و هر کس به آنها عمل کند (آنها را در اذان بگوید)، خطاکار است.(75)

او در کتاب المبسوط مى‌گوید:

جمله‌هاى: «أشهد أنّ علیّا أمیر المؤمنین»، «و آلُ محمّدٍ خیرُ البَریّة» – که در روایات شاذ آمده‌اند – در اذان به آنها عمل نمى‌شود، و اگر انسانْ آنها را به کار ببرد، گناه نکرده است؛ هر چند نه موجب فضیلت اذان است و نه موجب کامل شدن بندهاى اذان مى‌گردد.(76)

سایر فقهاى بزرگ شیعه نیز، چه فقیهان پیش از شیخ طوسى و چه پس از او (مانند: شیخ مفید در المقنعة،(77) سیّد مرتضى در الرسائل،(78) حلبى در الکافى،(79) سَلّار در المراسم،(80) محقّق حلّى در المعتبر،(81) علّامه ی حلّى در المنتهى(82) ) تا مقدّس اردبیلى

(م 993ق) در شرح خود بر الإرشاد، هیچ یک، این شهادت را در میان بندهاى اذان، ذکر نکرده‌اند.

به سخن دیگر، مى‌توان گفت که جزء اذان نبودن شهادت سوم، تا قرن دهم، در میان فقهاى بزرگ شیعه مورد اتّفاق بوده است. البتّه از قرن یازدهم، با ظهور مسلک اخباریگرى، نظریّه ی فقهاى گذشته مورد خدشه قرار گرفت و ظاهرا نخستین کسى که رأى شیخ صدوق را درباره ی شهادت سوم زیر سؤال برد، ملّا محمّد تقى مجلسى معروف به مجلسىِ اوّل (م 1070ق) است. وى در کتاب روضة المتّقین در ذیل کلام صدوق مى‌گوید:

با در نظر گرفتن فراوانىِ اخبارى که درباره ی افزایش و کاهش [ِ – بندهاى اذان] وارد شده و ما تنها بعضى از آنها را آوردیم، یقین کردن به این که این اخبار، ساختگى هستند، مشکل است ظاهرا اخبار مربوط به افزوده شدن این جملات، هم در اصول (کتاب‌هاى «اصل») وجود دارند و هم صحیح‌اند، چنان که از تعابیر محقّق و علّامه و شهید – رحمهم اللّه – چنین پیداست؛ زیرا این اخبار را شاذ دانسته‌اند و حدیث شاذ، حدیثى است که صحیح، امّا غیر مشهور است، با آن که قائلان به صحّت این اخبار نیز اندک‌اند – چنان که دانستى -. پس به صرف این که مفوّضه یا عامّه (اهل سنّت) به چیزى عمل کنند، نمى‌توان به عدم آن یا ساختگى بودنش قطع پیدا کرد، مگر آن که از ائمّه علیهم السلام روایتى دال بر این امر رسیده باشد، که در این مورد نرسیده است به علاوه، شیعه در گذشته و حال، به آن (ذکر شهادت سوم در اذان) عمل کرده است. ظاهر روایات نیز بیانگر آن است که هر گاه کسى به آن عمل کند، گنهکار نیست، مگر در صورت یقین به شرعى بودنش – که در این صورت، خطاکار است -. بهتر آن است که آن (شهادت سوم) را جزء ایمان بداند، نه جزء اذان.(83)

وى در کتاب حدیقة المتّقین در مورد شهادت سوم مى‌گوید:

جمعى از اصحاب، نقل کرده‌اند که در اخبار شاذ آمده است که: «شهادت سوم، جزء اذان است». حال، اگر کسى این دو بند را به عنوان جزئى بگوید که از شارع گرفته شده است، عملش صحیح است و اگر بر این یقین نیست، بهتر است از باب تیمّن و تبرّک، بگوید.(84)

نیز در شرح فارسى خود بر کتاب من لا یحضره الفقیه مى‌نویسد:

مصطلح ارباب حدیث، آن است که خبر صحیحِ مخالف با مشهور را شاذ مى‌گویند. در زمان محقّق و علّامه، کتب حدیث ما بسیار بوده است بنابر این، یقین کردن به ساختگى بودن این اخبار، مشکل است. . . پس اگر کسى این کلمات را بگوید، چنانچه مطلوب شارع باشد – ولو به عنوان تیمّن و تبرّک – فبها و اشکالى ندارد، هر چند اگر نگویند، بهتر است. . . .(85)

بنابر این، مجلسىِ اوّل، هر چند سخن شیخ صدوق و همه ی فقهایى را که اخبار دالّ بر جزء اذان بودنِ شهادت سوم را مخدوش دانسته‌اند، رد کرده است؛ ولى خود، قائل به جزء بودنِ آن براى اذان نیست. البتّه فرزند او، علّامه محمّدباقر مجلسى، قدم را بالاتر گذاشته و بعید نمى‌داند که شهادت سوم، از اجزاى مستحبّ اذان باشد:

بعید نیست که شهادت سوم (شهادت به ولایت) از اجزاى مستحبّ اذان باشد؛ چرا که شیخ طوسى و علّامه ی حلّى و شهید اوّل و دیگران، به وارد شدن اخبار [از سوى ائمّه علیهم السلام] در این باره، گواهى داده‌اند.(86)

سیّد نعمة اللّه جزایرى در الأنوار النعمانیّة(87) و شیخ یوسف بحرانى در الحدائق

الناضرة(88) نیز – که هر دو، مشى اخباریگرى دارند – نظر علّامه ی مجلسى را تأیید کرده‌اند، هر چند در همان دوران، برخى از فقیهان غیر اخبارى (مانند: محقّق سبزوارى(89) و سبط شهید ثانى(90) ) همان نظر فقیهان متقدّم را داشته‌اند.

با ظهور فقیه و محقّق بزرگوار، وحید بهبهانى (م 1205ق) ، مسلک اخباریگرى افول کرد؛ امّا وى ضمن تصریح به جزء نبودن شهادت سوم در اذان و بدعت دانستن آن و اعتقاد به حرمتِ گفتن آن به قصد جزئیت، با تمسّک به قاعده ی «تسامح در ادلّه ی سُنَن» و خبر موجود در الاحتجاج طَبَرسى(91) و نیز قیاس به فرستادن صلوات پس از نام گرامى پیامبر خدا، گفتن آن را به قصد مطلق قربت و نه به قصد جزئیت براى اذان، مُخلّ به اذان نمى‌داند؛ بلکه آن را مستحب مى‌شمارد سایر فقها تا دوره ی معاصر نیز، همین نظر را تأیید کرده‌اند.(92)

خلاصه ی کلام، این که: فقهاى بزرگ شیعه، چه قدما و چه متأخّرانشان، هیچ یک، شهادت سوم را جزء اذان نمى‌دانند؛ امّا بسیارى از آنها معتقدند که گفتن آن بعد از شهادت بر رسالت خاتم انبیا، بدون قصد جزئیت، اشکالى ندارد؛ بلکه به قصد مطلق ذکر، مطلوب است.

2 / 4

تفسیر الأذان

7225 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله – لَمّا سَأَلَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام عَن تَفسیرِ الأَذانِ -: یا عَلِیُّ، الأَذانُ حُجَّةٌ عَلى اُمَّتی، و تَفسیرُهُ:

إذا قالَ المُؤَذِّنُ: «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ» فَإِنَّهُ یَقولُ: اللّهُمَّ أنتَ الشّاهِدُ عَلى ما أقولُ، یا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ قَد حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَتَهَیَّؤوا و دَعوا عَنکُم شُغلَ الدُّنیا.

و إذا قالَ: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَإِنَّهُ یَقولُ: یا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ اُشهِدُ اللّهَ و اُشهِدُ مَلائِکَتَهُ أنّی أخبَرتُکُم بِوَقتِ الصَّلاةِ فَتَفَرَّغوا لَها.

و إذا قالَ: «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» فَإِنَّهُ یَقولُ: یَعلَمُ اللّهُ و یَعلَمُ مَلائِکَتُهُ أنّی قَد أخبَرتُکُم بِوَقتِ الصَّلاةِ، فَتَفَرَّغوا لَها فَإِنَّها خَیرٌ لَکُم.

و إذا قالَ: «حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ» فَإِنَّهُ یَقولُ: یا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ، دینٌ قَد أظهَرَهُ اللّهُ لَکُم و رَسولُهُ فَلا تُضَیِّعوهُ، و لکِن تَعاهَدوا یَغفِرِ اللّهُ لَکُم، تَفَرَّغوا لِصَلاتِکُم فَإِنَّها عِمادُ دینِکُم.

و إذا قالَ: «حَیَّ عَلَى الفَلاحِ» فَإِنَّهُ یَقولُ: یا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ، قَد فَتَحَ اللّهُ عَلَیکُم أبوابَ الرَّحمَةِ، فَقوموا و خُذوا نَصیبَکُم مِنَ الرَّحمَةِ تَربَحُوا الدُّنیا وَ الآخِرَةَ.

و إذا قالَ: «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ»(93) فَإِنَّهُ یَقولُ: تَرَحَّموا عَلى أنفُسِکُم، فَإِنَّهُ لا أعلَمُ لَکُم عَمَلاً أفضَلَ مِن هذِهِ، فَتَفَرَّغوا لِصَلاتِکُم قَبلَ النَّدامَةِ.

و إذا قالَ: «لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَإِنَّهُ یَقولُ: یا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ، اِعلَموا أنّی جَعَلتُ أمانَةَ سَبعِ سَماواتٍ و سَبعِ أرَضینَ فی أعناقِکُم، فَإِن شِئتُم فَأَقبِلوا و إن شِئتُم فَأَدبِروا، فَمَن

2 / 4

معناى اذان

7225 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – در پاسخ به پرسش امیر مؤمنان درباره ی معناى اذان -: اى على! اذان، حجّتى بر امّت من است و تفسیر آن، چنین است: هر گاه مؤذّن بگوید: «اللّه أکبر، اللّه أکبر»، در واقع مى‌گوید: خدایا! تو بر آنچه مى‌گویم، گواهى اى امّت محمّد! وقت نماز رسیده است. پس آماده شوید و کار دنیا را وا نهید.

هر گاه بگوید: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه»، در واقع مى‌گوید: اى امّت محمّد! من خدا و فرشتگان او را گواه مى‌گیرم که شما را به فرا رسیدن وقت نماز، آگاه ساختم. پس فقط به نماز بپردازید.

هر گاه بگوید: «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه»، در واقع مى‌گوید: خداوند و فرشتگانش مى‌دانند که من، شما را از فرا رسیدن وقت نماز، آگاه ساختم پس فقط به نماز بپردازید که آن، براى شما بهتر [از هر کارى]است.

هر گاه بگوید: «حىَّ على الصلاة»، در واقع مى‌گوید: اى امّت محمّد! [اسلام،] دینى است که خدا و پیامبر او آن را براى شما پدید آوردند. پس، آن را تباه نکنید؛ بلکه به آن بپردازید تا خداوند شما را بیامرزد. به نمازتان بپردازید که نماز، ستون دین شماست.

هر گاه بگوید: «حىَّ على الفلاح»، در واقع مى‌گوید: اى امّت محمّد! خداوند، درهاى رحمت را به روى شما گشوده است پس برخیزید و سهم خود را از رحمت برگیرید تا در دنیا و آخرت، سود ببرید.

هر گاه بگوید: «اللّه أکبر، اللّه أکبر»، در واقع مى‌گوید: بر خویشتن رحم آورید؛ زیرا کارى باارزش‌تر از نماز، براى شما سراغ ندارم پس فقط به نمازتان بپردازید، پیش از آن که پشیمانى دامنگیرتان شود.

و هر گاه بگوید: «لا إله إلّا اللّه»، در واقع مى‌گوید: اى امّت محمّد! بدانید که من امانت هفت آسمان و هفت زمین را به گردن شما نهادم اگر مى‌خواهید، روى آورید و اگر

أجابَنی فَقَد رَبِحَ و مَن لَم یُجِبنی فَلا یَضُرُّنی. (94)

2 / 5

فَضلُ الأَذانِ

7226 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: الأَذانُ نورٌ.(95)

7227 . عنه صلى الله علیه و آله: یا بِلالُ أقِمِ الصَّلاةَ، أرِحنا بِها.(96)

7228 . عنه صلى الله علیه و آله: إنَّ أهلَ السَّماءِ لا یَسمَعونَ شَیئا مِن أهلِ الأَرضِ إلَا الأَذانَ.(97)

7229 . عنه صلى الله علیه و آله – کانَ یَقولُ لِبِلالٍ إذا دَخَلَ الوَقتُ -: یا بِلالُ، اعلُ فَوقَ الجِدارِ وَ ارفَع صَوتَکَ بِالأَذانِ، فَإِنَّ اللّهَ قَد وَکَّلَ بِالأَذانِ ریحا تَرفَعُهُ إلَى السَّماءِ، و إنَّ المَلائِکَةَ إذا سَمِعُوا الأَذانَ مِن أهلِ الأَرضِ قالوا: هذِهِ أصواتُ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله بِتَوحیدِ اللّهِ عزوجل و یَستَغفِرونَ لِاُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله حَتّى یَفرُغوا مِن تِلکَ الصَّلاةِ.(98)

7230 . حلیة الأولیاء عن شُمَیط بن عَجلان: حَدَّثَ مُؤَذِّنُ بَنی کَعبٍ قالَ: بَینا أنَا أسیرُ فی أرضٍ قَفراءَ(99) إذ أذَّنتُ، فَقالَ لی قائِلٌ مِن خَلفی: نِعمَ ما أدَّبَکَ اللّهُ. فَالتَفَتُّ فَإِذا أبو بَرزَةَ الأَسلَمِیُّ، فَقالَ: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَقولُ: ما مِن عَبدٍ أذَّنَ فی أرضٍ قَفرٍ فَتَبقى شَجَرَةٌ و لا مَدَرَةٌ(100) و لا تُرابٌ و لا شَیءٌ إلَا استَحلَى البُکاءَ؛ لِقِلَّةِ ذاکِرِی اللّهِ فی ذلِکَ

مى‌خواهید، پشت کنید، که هر کس نداى مرا اجابت کند، سود برده است و هر کس نداى مرا اجابت نکند، به من زیانى نمى‌رساند.

2 / 5

فضیلت اذان

7226 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اذان، نور (مایه ی روشنایى) است.

7227 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اى بلال! [با گفتن اذان] نماز را به پا دار و به وسیله ی آن، ما را آسودگى (شادمانى) بخش.

7228 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اهل آسمان از اهل زمین، چیزى جز [بانگ] اذان نمى‌شنوند.

7229 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – به بلال، هر گاه که وقت نماز مى‌شد -: اى بلال! بالاى دیوار برو و صدایت را به اذان، بلند کن؛ زیرا خداوند، بادى را براى اذان گماشته است که آن را به آسمان فراز مى‌برد، و فرشتگان هر گاه بانگ اذانِ اهل زمین را بشنوند، مى‌گویند: «این [صداها]، صداى امّت محمّد است که به توحید خداوند عزوجل بلند است» و براى امّت محمّد صلى الله علیه و آله، تا زمانى که آن نماز را تمام کنند، پیوسته آمرزش مى‌طلبند.

7230 . حلیة الأولیاء – به نقل از شُمَیط بن عَجلان -: مؤذّن بنى کعب، حدیث کرد و گفت: من در بیابانى بى‌آب و علف گرفتار شده بودم که اذان گفتم. پس گوینده‌اى از پشت سرم به من گفت: خداوند، چه نیکو تو را ادب آموخته است!

برگشتم. دیدم که ابو بَرْزه اسلمى است. گفت: از پیامبر خدا شنیدم که مى‌فرماید: «هیچ بنده‌اى نیست که در بیابانى بى‌آب و علف اذان بگوید، مگر آن که هر درخت و گیاه و کلوخ و خاک و هر چیز دیگرى که در آن جا هست، به واسطه ی اندک بودن یاد کنندگان خدا در آن مکان، گریه کردن را شیرین مى‌یابد».

المَکانِ.(101)

7231 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله – فی وَصِیَّتِهِ لِأَبی ذَرٍّ- : یا أبا ذَرٍّ، إذا کانَ العَبدُ فی أرضٍ قَفرٍ فَتَوَضَّأَ أو تَیَمَّمَ ثُمَّ أذَّنَ و أقامَ و صَلّى، أمَرَ اللّهُ عزوجل المَلائِکَةَ فَصَفّوا خَلفَهُ صَفّا لا یُرى طَرَفاهُ، یَرکَعونَ بِرُکوعِهِ و یَسجُدونَ بِسُجودِهِ و یُؤَمِّنونَ عَلى دُعائِهِ.

یا أبا ذَرٍّ، مَن أقامَ و لَم یُؤَذِّن لَم یُصَلِّ مَعَهُ إلَا المَلَکانِ اللَّذانِ مَعَهُ.(102)

7232 . عنه صلى الله علیه و آله: ما مِن رَجُلٍ یَکونُ بِأَرضِ فیءٍ(103) فَیُؤَذِّنُ بِحَضرَةِ الصَّلاةِ و یُقیمُ الصَّلاةَ فَیُصَلّی، إلّا صَفَّ خَلفَهُ مِنَ المَلائِکَةِ ما لا یُرى قُطراهُ، یَرکَعونَ بِرُکوعِهِ و یَسجُدونَ بِسُجودِهِ و یُؤَمِّنونَ عَلى دُعائِهِ.(104)

7233 . عنه صلى الله علیه و آله: لَو عَلِمَ النّاسُ ما فِی الأَذانِ لَتَحارّوهُ(105) (106)

7234 . عنه صلى الله علیه و آله: ثَلاثٌ لَو تَعلَمُ اُمَّتی ما لَهُم فیها لَضَرَبوا عَلَیها بِالسِّهامِ: الأَذانُ، وَ العَدوُ إلى یَومِ الجُمُعَةِ(107)، وَ الصَّفُّ الأَوَّلُ.(108)

7235 . الإمام علیّ علیه السلام: قُلنا: یا رَسولَ اللّهِ، إنَّکَ رَغَّبتَنا فِی الأَذانِ حَتّى قَد خِفنا أن یَضطَرِبَ عَلَیهِ اُمَّتُکَ بِالسُّیوفِ!

7231 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – در سفارش به ابو ذر- : اى ابو ذر! بنده، هر گاه در بیابانى بى‌آب و علف باشد و وضو بگیرد یا تیمّم کند و سپس اذان و اقامه بگوید و نماز بخواند، خداوند عزوجل به فرشتگان دستور مى‌دهد که پشت سرِ او صف کشند، چندان که ابتدا و انتهاى آن صف، ناپیداست، و با رکوع او رکوع کنند و با سجود او به سجده روند و براى دعایش «آمین» بگویند.

اى ابو ذر! هر کس اقامه بگوید و اذان نگوید، تنها آن دو فرشته‌اى که همراهش هستند، با او نماز مى‌گزارند.

7232 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر مردى که در سرزمینى خشک و خالى باشد و با فرا رسیدن وقت نماز، اذان و اقامه بگوید و نماز بگزارد، فرشتگان در پشت سرِ او، چندان صف مى‌کشند که دو سوى آن، ناپیدا باشد و با رکوع او رکوع مى‌کنند و با سجودش به سجده مى‌روند و براى دعایش «آمین» مى‌گویند.

7233 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اگر مردم مى‌دانستند که چه [فضیلتى] در اذان هست، بر سر [گفتن] آن، با یکدیگر مى‌جنگیدند.(109)

7234 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: سه چیز است که اگر امّت من بدانند که چه [فضیلتى] در آنها هست، بر سر آن، قرعه مى‌زنند (با تیر، یکدیگر را مى‌زنند) : اذان، شتافتن به نماز جمعه، و صف اوّل [ِ- نماز جماعت].

7235 . امام على علیه السلام: گفتیم: اى پیامبر خدا! شما ما را چندان به اذان گفتن ترغیب کردید که ترسیدیم امّت تو بر سر آن، با شمشیر به جان هم بیفتند!

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: أما إنَّهُ لَن یَعدُوَ(110) ضُعَفاءَکُم.(111)

7236 . عنه علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: لِلمُؤَذِّنِ فیما بَینَ الأَذانِ وَ الإِقامَةِ مِثلُ أجرِ الشَّهیدِ المُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فی سَبیلِ اللّهِ.

قُلتُ: یا رَسولَ اللّهِ إنَّهُم یَجتَلِدونَ(112) عَلَى الأَذانِ؟

قالَ: کَلّا، إنَّهُ یَأتی عَلَى النّاسِ زَمانٌ یَطرَحونَ الأَذانَ عَلى ضُعَفائِهِم، و تِلکَ لُحومٌ حَرَّمَهَا اللّهُ عَلَى النّارِ.(113)

7237 . مستدرک الوسائل عن جابر بن عبد اللّه عن رسول اللّه صلى الله علیه و آله، قال: سَمِعتُهُ یَقولُ: اللّهُمَّ اغفِرِ لِلمُؤَذِّنینَ – ثَلاثا – فَقُلتُ لَهُ: یا رَسولَ اللّهِ! إنّا نَضرِبُ بِالسَّیفِ عَلَى الأَذانِ و ما دَعوتَ لَنا کَما تَدعو لِلمُؤَذِّنینَ؟ !

فَقالَ: یا جابِرُ، اعلَم أنَّهُ سَیَأتی زَمانٌ عَلَى النّاسِ یَکِلونَ الأَذانَ إلَى الضُّعَفاءِ، و إنَّ لُحوما مُحَرَّمَةٌ عَلَى النّارِ، و هِیَ لُحومُ المُؤَذِّنینَ.(114)

2 / 6

فَضلُ المُؤَذِّنِ

أ – داعِی اللّهِ

7238 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: المُؤَذِّنُ داعِی [اللّهِ](115)، وَ الإِمامُ نورُ اللّهِ، وَ الصُّفوفُ أرکانُ اللّهِ، وَ القُرآنُ

پیامبر خدا فرمود: «[با این حال،] اذان گفتن، هرگز از فقیرانِ شما فراتر نخواهد رفت».

7236 . امام على علیه السلام: پیامبر خدا فرمود: «مؤذّن، در فاصله ی میان اذان و اقامه، پاداشى همانند مزد شهیدِ به خون غلتیده در راه خدا دارد».

گفتم: اى پیامبر خدا! [با این ترغیب‌هاى شما] آنان بر سرِ گفتن اذان، با شمشیر به جان یکدیگر خواهند افتاد!

فرمود: «هرگز! زمانى بر مردم مى‌آید که اذان گفتن را به عهده ی فقیرانشان مى‌افکنند، و آنان گوشت‌هایى هستند که خداوند، آنها را بر آتش، حرام کرده است».

7237 . مستدرک الوسائل – به نقل از جابر بن عبداللّه -: شنیدم که پیامبر خدا مى‌فرماید: «خدایا! مؤذّنان را بیامرز» و این جمله را سه بار فرمود.

گفتم: اى پیامبر خدا! ما براى اذان، شمشیر مى‌زنیم؛ ولى شما این گونه که براى مؤذّنان دعا کردى، براى ما دعا ننموده‌اى؟

فرمود: «اى جابر! بدان، زمانى بر مردم فرا مى‌رسد که اذان گفتن را به فقیرانشان مى‌سپارند. گوشت‌هایى وجود دارند که بر آتش، حرام‌اند اینها همان گوشت‌هاى مؤذّنان است» .

2 / 6

فضیلت مؤذّن

الف – دعوتگر به خداست

7238 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: مؤذّن، دعوتگر [به سوى خدا] است و امام جماعت، نور خداست و صف‌ها [ى جماعت،] تکیه‌گاه‌هاى [دین] خدایند و قرآن، گفتار خداست پس

کَلامُ اللّهِ؛ فَأَجیبوا داعِیَ اللّهِ، وَ اقتَبِسوا نورَهُ، و کونوا أرکانَ دینِهِ، و تَعَلَّموا کَلامَهُ.(116)

ب – عَمودُ اللّهِ

7239 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: المُؤَذِّنونَ عَمودُ اللّهِ، وَ الإِمامُ نورُ اللّهِ، وَ الصُّفوفُ أرکانُ اللّهِ؛ فَأَجیبوا عَمودَ اللّهِ، وَ اقتَبِسوا مِن نورِ اللّهِ، و کونوا مِن أرکانِ اللّهِ.(117)

ج – اُمَناءُ المُؤمِنینَ

7240 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: المُؤَذِّنونَ اُمَناءُ المُؤمِنینَ عَلى صَلَواتِهِم و صَومِهِم و لُحومِهِم و دِمائِهِم، لا یَسأَلونَ اللّهَ عزوجل شَیئا إلّا أعطاهُم، و لا یَشفَعونَ فی شَیءٍ إلّا شُفِّعوا.(118)

7241 . عنه صلى الله علیه و آله: اُمَناءُ المُسلِمینَ عَلى صَلاتِهِم و سُحورِهِمُ المُؤَذِّنونَ.(119)

7242 . عنه صلى الله علیه و آله: الإِمامُ ضامِنٌ وَ المُؤَذِّنُ مُؤتَمَنٌ، اللّهُمَّ أرشِدِ الأَئِمَّةَ وَ اغفِر لِلمُؤَذِّنینَ.(120)

د – یَدُ الرَّحمنِ عَلى رَأسِهِ

7243 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: یَدُ الرَّحمنِ فَوقَ رَأسِ المُؤَذِّنِ، و إنَّهُ لَیُغفَرُ لَهُ مَدى صَوتِهِ أینَ بَلَغَ.(121)

7244 . عنه صلى الله علیه و آله: إذا أخَذَ المُؤَذِّنُ فی أذانِهِ، وَضَعَ الرَّبُّ عزوجل یَدَهُ عَلى رَأسِهِ، فَلا یَزالُ کَذلِکَ حَتّى یَفرُغَ.(122)

ه – یُصَدِّقُهُ کُلُّ رَطبٍ و یابِسٍ

7245 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله – و قَد سَمِعَ مُؤَذِّنا یَقولُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ -: صَدَّقَکَ کُلُ‌رَطبٍ

دعوتگر خدا را اجابت کنید و از نور او بهره بگیرید و تکیه‌گاه‌هاى دین او باشید و گفتارش را بیاموزید.

ب – ستون خداست

7239 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: مؤذّنان، ستون خدایند و امام جماعت، نور خداست و صف‌ها [ى جماعت،] تکیه‌گاه‌هاى [دین] خدایند. پس ستون خدا را لبّیک بگویید و از نور خدا پرتو بگیرید و از تکیه‌گاه‌هاى [دین] خدا باشید.

ج – امانتدار اهل ایمان است

7240 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: مؤذّنان، امانتدارانِ اهل ایمان بر نمازها و روزه و گوشت و خونشان هستند. هر چه از خداى عزوجل بخواهند، به آنان عطا مى‌کند و براى هر چه شفاعت کنند، شفاعتشان پذیرفته مى‌شود.

7241 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: امانتدارانِ مسلمانان بر نمازها و شب زنده‌دارى‌هایشان، مؤذّنان هستند.

7242 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: امام جماعت، ضمانت کننده است و مؤذّن، امانتدار بار خدایا! امامانِ جماعت را ارشاد کن و مؤذّنان را بیامرز.

د – دست خدا بر سرِ اوست

7243 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دست خداى مهربان، بالاى سرِ مؤذّن است(123) و به اندازه ی صدارَس او، تا هر کجا صدایش برسد، گناهانش را مى‌آمرزد.

7244 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: مؤذّن، هر گاه شروع به گفتن اذان کند، پروردگار عزوجل دستش را بر سر او مى‌نهد و همچنان بر سر اوست تا اذانش را تمام کند.

ه – هر تَر و خشکى، او را تصدیق مى‌کند

7245 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – به مؤذّنى که بانگ «أشهد أن لا إله إلّا اللّه» را از او شنید -: هر تَر و

و یابِسٍ.(124)

و – یُغفَرُ لَهُ مَدَّ صَوتِهِ

7246 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: المُؤَذِّنُ یُغفَرُ لَهُ بِمَدِّ صَوتِهِ(125)، و یُصَدِّقُهُ مَن سَمِعَهُ مِن رَطبٍ و یابِسٍ، و لَهُ مِثلُ أجرِ مَن صَلّى مَعَهُ.(126)

7247 . عنه صلى الله علیه و آله: المُؤَذِّنُ یُغفَرُ لَهُ مَدى صَوتِهِ، و یَشهَدُ لَهُ کُلُّ رَطبٍ و یابِسٍ.(127)

7248 . عنه صلى الله علیه و آله: یَغفِرُ اللّهُ لِلمُؤَذِّنِ مُنتَهى أذانِهِ، و یَستَغفِرُ لَهُ کُلُّ رَطبٍ و یابِسٍ سَمِعَ صَوتَهُ.(128)

7249 . عنه صلى الله علیه و آله: یُغفَرُ لِلمُؤَذِّنِ مَدَّ صَوتِهِ، و لَهُ مِثلُ أجرِ مَن صَلّى مَعَهُ مِن غَیرِ أن یَنقُصَ مِن اُجورِهِم شَیءٌ.(129)

ز- تَجِبُ لَهُ الجَنَّةُ

7250 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: مَن أذَّنَ فی مِصرٍ مِن أمصارِ المُسلِمینَ سَنَةً وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ.(130)

7251 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن حافَظَ عَلَى الأَذانِ سَنَةً اُوجِبَ لَهُ الجَنَّةُ.(131)

7252 . عنه صلى الله علیه و آله: دَخَلتُ الجَنَّةَ فَرَأَیتُ فیها جَنابِذَ(132) مِن لُؤلُؤٍ، فَقُلتُ: لِمَن هذِهِ یا جِبریلُ؟ قالَ:

خشکى، تو را تصدیق کرد.

و – به اندازه ی صدارَس او، گناهانش آمرزیده مى‌شود

7246 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: به اندازه ی صدارَس مؤذّن، گناهانش آمرزیده مى‌شود و هر تَر و خشکى که صداى او را بشنود، گفته‌هاى او را تصدیق مى‌کند، و براى مؤذّن، همانند پاداش کسى است که با او نماز مى‌خواند.

7247 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: به اندازه ی صدارَس مؤذّن، گناهانش آمرزیده مى‌شود و هر تَر و خشکى، براى او گواهى مى‌دهد.

7248 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: تا آن جا که صداى اذانِ مؤذّن برسد، خداوند، گناهانش را مى‌آمرزد و هر تَر و خشکى که صداى او را بشنود، برایش آمرزش مى‌طلبد.

7249 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: به اندازه ی صدارَس مؤذّن، گناهانش آمرزیده مى‌شود و براى او همانند اجر کسانى است که با وى نماز مى‌خوانند، بدون آن که از اجر آنان، چیزى کم شود.

ز – بهشت بر او واجب است

7250 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس در شهرى از شهرهاى مسلمانان به مدّت یک سال اذان بگوید، بهشت بر او واجب مى‌گردد.

7251 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس یک سال بر گفتن اذان مداومت ورزد، بهشت بر او واجب مى‌گردد.

7252 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: [هنگام معراج] وارد بهشت شدم و در آن، گنبدهایى از مروارید دیدم.

گفتم: «اى جبرئیل! اینها از آنِ کیست؟».

لِلمُؤَذِّنینَ وَ الأَئِمَّةِ مِن اُمَّتِکَ.(133)

7253 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن أذَّنَ مُحتَسِبا سَبعَ سِنینَ کَتَبَ اللّهُ لَهُ بَراءَةً مِنَ النّارِ.(134)

7254 . تنبیه الغافلین عن سَلَمَة بن ضِرار عن رجل من أهل الشام: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله فَقالَ: أخبِرنی بِعَمَلٍ أدخُلُ بِهِ الجَنَّةَ.

قالَ: کُن مُؤَذِّنَ قَومِکَ یَجمَعوا بِکَ صَلاتَهُم.

قالَ: یا رَسولَ اللّهِ إن لَم اُطِق؟

قالَ: کُن إمامَ قَومِکَ یُقیموا بِکَ صَلاتَهُم.

قالَ: فَإِن لَم اُطِق؟

قالَ: فَعَلَیکَ بِالصَّفِّ الأَوَّلِ.(135)

ح – لا یَتَبَدَّدُ فی قَبرِهِ

7255 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله – یَصِفُ الإِمامَ عَلِیّا علیه السلام یَومَ القِیامَةِ -: بِیَدِهِ لِواءُ الحَمدِ، و کُلُّ الخَلائِقِ تَحتَ اللِّواءِ، یَحُفُّ بِهِ الأَئِمَّةُ وَ المُؤَذِّنونَ بِتِلاوَةِ القُرآنِ وَ الأَذانِ، و هُمُ الَّذینَ لا یَتَبَدَّدونَ فی قُبورِهِم.(136)

7256 . عنه صلى الله علیه و آله: المُؤَذِّنُ المُحتَسِبُ کَالشَّهیدِ یَتَشَحَّطُ(137) فی دَمِهِ حَتّى یَفرُغَ مِن أذانِهِ، و یَشهَدُ لَهُ کُلُّ رَطبٍ و یابِسٍ، و إذا ماتَ لَم یُدَوَّد فی قَبرِهِ.(138)

گفت: از آنِ مؤذّنان و امامان [جماعتِ] امّت تو.

7253 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس هفت سال براى رضاى خدا اذان بگوید، خداوند بَرات آزادى از آتش را برایش مى‌نویسد

7254 . تنبیه الغافلین – به نقل از سلمة بن ضِرار، از مردى شامى -: مردى خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و گفت: مرا از عملى آگاه فرما که با به کار بستن آن، به بهشت بروم.

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «مؤذّنِ قومت باش تا به واسطه ی [اذانِ] تو، نمازشان را به جماعت بخوانند».

گفت: اى پیامبر خدا! اگر از عهده ی این کار بر نیامدم [، چه کنم]؟

فرمود: «امام جماعتِ قومت باش تا به واسطه ی تو، نمازشان را به جماعت اقامه کنند».

گفت: اگر نتوانستم؟

فرمود: «در صف اوّل [ِ- نماز جماعت] باش».

ح – بدنش در قبر، متلاشى نمى‌شود

7255 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – در بیان ویژگى‌هاى امام على علیه السلام در روز قیامت -: پرچم ستایش (لِواءُ الحمد)(139) در دست اوست و همه ی خلایق، زیر این پرچم هستند و امامانِ جماعت و مؤذّنان، در حالى که قرآن تلاوت مى‌کنند و اذان مى‌گویند، او را در میان مى‌گیرند؛ و اینان همانانى هستند که در قبرهایشان متلاشى نمى‌شوند.

7256 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: کسى که براى خدا اذان مى‌گوید، تا زمانى که اذانش را به پایان ببرد، همانند شهیدى است که در خونش مى‌غلتد، و هر تَر و خشکى براى او گواهى مى‌دهد، و هر گاه بمیرد، در گور [بر بدن] او کِرم نمى‌افتد.

ط – یُحشَرُ و هُوَ یُؤَذِّنُ

7257 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إنَّ المُؤَذِّنینَ وَ المُلَبّینَ یَخرُجونَ مِن قُبورِهِم یُؤَذِّنُ المُؤَذِّنُ و یُلَبِّی المُلَبّی.(140)

7258 . عنه صلى الله علیه و آله: المُؤَذِّنونَ المُحتَسِبونَ یَخرُجونَ یَومَ القِیامَةِ مِن قُبورِهِم و هُم یُؤَذِّنونَ، فَالمُؤَذِّنُ المُحتَسِبُ یَشهَدُ لَهُ کُلُّ شَیءٍ یَسمَعُ صَوتَهُ مِن حَجَرٍ أو شَجَرٍ أو مَدَرٍ أو بَشَرٍ أو رَطبٍ أو یابِسٍ، و یَغفِرُ اللّهُ لَهُ مَدَّ صَوتِهِ، و یَکتُبُ لَهُ مِنَ الأَجرِ بِعَدَدِ مَن یُصَلّی بِأَذانِهِ، و یُعطیهِ اللّهُ ما یَسأَلُ بَینَ الأَذانِ وَ الإِقامَةِ، إمّا أن یُعَجِّلَهُ فِی الدُّنیا أو یَدَّخِرَهُ فِی الآخِرَةِ، و إمّا أن یَصرِفَ عَنهُ السّوءَ.(141)

7259 . عنه صلى الله علیه و آله: إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ و جَمَعَ اللّهُ عزوجل النّاسَ فی صَعیدٍ واحِدٍ، بَعَثَ اللّهُ عزوجل إلَى المُؤَذِّنینَ بِمَلائِکَةٍ مِن نورٍ، و مَعَهُم ألوِیَةٌ و أعلامٌ مِن نورٍ، یَقودونَ جَنائِبَ(142)، أزِمَّتُها زَبَرجَدٌ أخضَرُ، و حَقائِبُهَا(143)، المِسکُ الأَذفَرُ، یَرکَبُهَا المُؤَذِّنونَ، فَیَقومونَ عَلَیها قِیاما، تَقودُهُمُ المَلائِکَةُ، یُنادونَ بِأَعلى أصواتِهِم بِالأَذانِ.(144)

ط – در حال اذان گفتن، محشور مى‌شود

7257 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: مؤذّن‌ها و کسانى که اذان او را لبّیک مى‌گویند (تکرار مى‌کنند)، در حالى از گورهایشان بیرون مى‌آیند که مؤذّن، اذان مى‌گوید و لبّیک‌گو، لبّیک مى‌گوید.

7258 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: آنان که براى خدا و پاداش او اذان مى‌گویند، در روز قیامت، اذان‌گویان از گورهایشان بیرون مى‌آیند مؤذّنى که براى خدا اذان بگوید، هر چیزى (از سنگ و درخت و کلوخ و بشر و هر تَر و خشکى) که صداى او را بشنود، براى او گواهى مى‌دهد، و خداوند به اندازه ی صدارَس او، گناهانش را مى‌آمرزد و به شمارِ کسانى که با اذان او نماز مى‌خوانند، برایش اجر مى‌نویسد و در فاصله ی میان اذان و اقامه، هر درخواستى کند، خداوند به او عطا مى‌کند: یا در همین دنیا مى‌دهد، یا براى آخرتش ذخیره مى‌کند و یا گزند را از او دفع مى‌نماید

7259 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: چون روز قیامت بشود و خداوند عزوجل مردم را در یک دشتْ گرد آورَد، خداوند عزوجل براى مؤذّنان، فرشتگانى از نور مى‌فرستد که درفش‌ها و پرچم‌هایى از نور را با خود حمل مى‌کنند و اسب‌هایى را با خود مى‌کشند که افسارهایشان از زِبَرجد سبز است و خورجین‌هایشان از مُشک تیزبوى مؤذّنان، بر این اسب‌ها سوار مى‌شوند و روى آنها راست مى‌ایستند و فرشتگان، آنها را مى‌کشند و مؤذّنان با تمام توان، صدایشان را به اذان، بلند مى‌کنند.

ی – أطوَلُ النّاسِ أعناقا یَومَ القِیامَةِ

7260 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: المُؤَذِّنونَ أطوَلُ النّاسِ أعناقا(145) یَومَ القِیامَةِ.(146)

7261 . عنه صلى الله علیه و آله: لَو أقسَمتُ لَبَرَرتُ: إنَّ أحَبَّ عِبادِ اللّهِ إلَى اللّهِ لَرُعاةُ الشَّمسِ وَ القَمَرِ – یَعنِی المُؤَذِّنینَ – و إنَّهُم لَیُعرَفونَ یَومَ القِیامَةِ بِطولِ أعناقِهِم.(147)

7262 . عنه صلى الله علیه و آله: یَأتِی المُؤَذِّنونَ أطوَلَ النّاسِ أعناقا یَومَ القِیامَةِ یُنادونَ بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ و أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ، فَلا یَسمَعُ المُؤَذِّنینَ شَیءٌ إلّا شَهِدَ لَهُم بِذلِکَ یَومَ القِیامَةِ.(148)

ک – هُوَ مَعَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ

7263 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: یُحشَرُ المُؤَذِّنونَ مِن اُمَّتی مَعَ النَّبِیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ.(149)

7264 . عنه صلى الله علیه و آله – لِعَلِیٍّ علیه السلام-: یا عَلِیُّ، إنَّ لِواءَ الحَمدِ مَعَکَ یَومَ القِیامَةِ تَقدَمُ بِهِ قُدّامَ اُمَّتی، وَ المُؤَذِّنونَ عَن یَمینِکَ و عَن شِمالِکَ.(150)

7265 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن أذَّنَ عَشرَ سِنینَ أسکَنَهُ اللّهُ عزوجل مَعَ إبراهیمَ الخَلیلِ علیه السلام فی قُبَّتِهِ أوفی دَرَجَتِهِ.(151)

ى – سرفرازترینِ مردم در روز قیامت است

7260 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: در روز قیامت، مؤذّنان، سرفرازترینِ(152) مردمان‌اند.

7261 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: به درستى، سوگند مى‌خورم که محبوب‌ترینْ بندگان خدا در نزد خداوند، مراقبان خورشید و ماه (یعنى مؤذّنان) هستند اینان، در روز قیامت، به کشیدگىِ گردن‌هایشان شناخته مى‌شوند.

7262 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: در روز قیامت، مؤذّنان، در حالى مى‌آیند که سرفرازترینِ مردمان‌اند و بانگ «أشهد أن لا إله إلّا اللّه و أنّ محمّدا عبده و رسوله» سر مى‌دهند. هر چیزى که صداى مؤذّنان را بشنود، در روز قیامت، همان را به نفع آنان گواهى مى‌دهد.

ک – با پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان، محشور مى‌شود

7263 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: مؤذّنان امّت من، با پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان، محشور مى‌شوند.

7264 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – به على علیه السلام -: اى على! در روز قیامت، پرچم ستایش (لِواءُ الحمد) در دست توست و پیشاپیش امّتم حرکت مى‌کنى و مؤذّنان، در سمت راست و چپ تو قرار گرفته‌اند.

7265 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس به مدّت ده سال اذان بگوید، خداوند عزوجل او را در سراپرده ی ابراهیم خلیل علیه السلام با وى و یا در درجه ی او، سُکنا مى‌دهد.

ل – النَّوادِر

7266 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: لِلإِمامِ وَ المُؤَذِّنِ مِثلُ اُجورِ مَن صَلّى مَعَهُما.(153)

7267 . عنه صلى الله علیه و آله: أفضَلُ النّاسِ فِی المَسجِدِ: الإِمامُ، ثُمَّ المُؤَذِّنُ، ثُمَّ یَمینُ الإِمامِ.(154)

7268 . عنه صلى الله علیه و آله: لِلمُؤَذِّنِ فَضلٌ عَلى مَن أتَى الصَّلاةَ عِشرونَ و مِئَتا حَسَنَةٍ إلّا مَن قالَ مِثلَ‌ ما یَقولُ، فَإِن أقامَ فَأَربَعونَ و مِئَتا حَسَنَةٍ.(155)

7269 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن أذَّنَ سَنَةً عَلى نِیَّةٍ صادِقَةٍ لا یَطلُبُ عَلَیها أجرا، حُشِرَ یَومَ القِیامَةِ فَاُوقِفَ عَلى بابِ الجَنَّةِ، فَقیلَ لَهُ: اِشفَع لِمَن شِئتَ.(156)

7270 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن أذَّنَ فی سَبیلِ اللّهِ صَلاةً واحِدَةً إیمانا وَ احتِسابا و تَقَرُّبا إلَى اللّهِ عزوجل، غَفَرَ اللّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِن ذُنوبِهِ، و مَنَّ عَلَیهِ بِالعِصمَةِ فیما بَقِیَ مِن عُمُرِهِ، و جَمَعَ بَینَهُ وبَینَ الشُّهَداءِ فِی الجَنَّةِ.(157)

2 / 7

برکات الأذان

أ – طَردُ الشَّیطانِ

7271 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إذا أذَّنَ المُؤَذِّنُ أدبَرَ الشَّیطانُ و لَهُ حُصاصٌ(158) (159)

ل – گوناگون

7266 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: براى امام جماعت و مؤذّن، همانند پاداش کسى است که با آنان نماز مى‌گزارد.

7267 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: برترینِ مردم در مسجد، اوّل، امام جماعت است، سپس مؤذّن و آن گاه، [افرادِ ایستاده در]سمت راست امام

7268 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: مؤذّن بر کسى که نماز مى‌گزارد، به دویست و بیست حسنه برترى دارد، مگر بر آن کسى که مانند آنچه مؤذّن مى‌گوید، [اذان] بگوید (جملات اذان را همراه او تکرار کند) و اگر اقامه هم بگوید، او را دویست و چهل حسنه است.

7269 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس با نیّت خالص و بدون درخواست مزدى، به مدّت‌یک سال اذان بگوید، روز قیامت، هنگامى که محشور مى‌شود، او را بر درِ بهشت نگه مى‌دارند و به او مى‌گویند: براى هر که مى‌خواهى، شفاعت کن.

7270 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس در راه خدا و از سَرِ ایمان و براى طلب خشنودىِ خدا و تقرّب به خداوند عزوجل، براى یک نماز، اذان بگوید، خداوند، گناهان گذشته ی او را مى‌آمرزد و او را در باقى‌مانده ی عمرش، از گناه محفوظ مى‌دارد و وى را در بهشت، با شهیدان گرد مى‌آورد.

2 / 7

برکات اذان

الف – رانده شدن شیطان

7271 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه مؤذّن اذان بگوید، شیطان به سرعت پا به فرار مى‌گذارد.

7272 . عنه صلى الله علیه و آله: إنَّ الشَّیطانَ إذا سَمِعَ النِّداءَ بِالصَّلاةِ، ذَهَبَ حَتّى یَکونَ مَکانَ الرَّوحاءِ(160) (161)

7273 . عنه صلى الله علیه و آله – فی وَصِیَّتِهِ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام -: یا عَلِیُّ، إذا وُلِدَ لَکَ غُلامٌ أو جارِیَةٌ فَأَذِّن فی اُذُنِهِ الیُمنى، و أقِم فِی الیُسرى؛ فَإِنَّهُ لا یَضُرُّهُ الشَّیطانُ أبَدا.(162)

ب – إجابَةُ الدُّعاءِ

7274 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: عِندَ أذانِ المُؤَذِّنینَ یُستَجابُ الدُّعاءُ.(163)

ج – أمانُ اللّهِ

7275 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إذا اُذِّنَ فی قَریَةٍ، أمَّنَهَا اللّهُ مِن عَذابِهِ ذلِکَ الیَومَ.(164)

7276 . عنه صلى الله علیه و آله: أیُّما قَومٍ نودِیَ فیهِم بِالأَذانِ صَباحا إلّا کانوا فی أمانِ اللّهِ حَتّى یُمسوا، و أیُّما قَومٍ نودِیَ عَلَیهِم بِالأَذانِ مَساءً إلّا کانوا فی أمانِ اللّهِ حَتّى یُصبِحوا.(165)

د – عِلاجُ سوءِ الخُلُقِ

7277 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: مَن ساءَ خُلُقُهُ مِن إنسانٍ أو دابَّةٍ، فَأَذِّنوا فی اُذُنَیهِ.(166)

7272 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: شیطان، هر گاه بانگ نماز را بشنود، تا رَوحاء(167) دور مى‌شود.

7273 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – در سفارش به امیر مؤمنان -: اى على! هر گاه پسرى یا دخترى برایت متولّد شد، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگو؛ زیرا با این کار، شیطان هرگز به او گزند نمى‌رساند.

ب – پذیرفته شدن دعا

7274 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: در هنگام اذان گفتن مؤذّنان، دعا مستجاب مى‌شود.

ج – در امان خداوند بودن

7275 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه در یک آبادى اذان گفته شود، خداوند در آن روز، آن آبادى را از عذابش ایمن مى‌دارد.

7276 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر مردمى که در میانشان بانگ اذانِ صبح گفته شود، تا شب در امان خدا هستند و هر مردمى که برایشان بانگ اذانِ شب گفته شود، تا صبح در امان خداوند هستند.

د – درمان بداخلاقى

7277 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس (چه انسان و چه حیوان) بداخلاق شد، در دو گوشش اذان بگویید.

ه – دَفعُ الوَحشَةِ

7278 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إذا تَغَوَّلَت لَکُمُ الغیلانُ(168)، فَأَذِّنوا بِأَذانِ الصَّلاةِ.(169)

2 / 8

مَن یَصلَحُ لِلتَّأذینِ

7279 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: لِیُؤَذِّن لَکُم خِیارُکُم، وَ لیَؤُمَّکُم قُرّاؤُکُم.(170)

7280 . عنه صلى الله علیه و آله: یَؤُمُّکُم أقَرؤُکُم، و یُؤَذِّنُ لَکُم خِیارُکُم.(171)

7281 . عنه صلى الله علیه و آله – لِبَنی خَطمَةَ مِنَ الأَنصارِ- : یا بَنی خَطمَةَ، اجعَلوا مُؤَذِّنَکُم أفضَلَکُم فی أنفُسِکُم.(172)

2 / 9

أهَمُّ ما یَنبَغی رِعایَتُهُ لِلمُؤَذِّنِ

أ – الطَّهارَةُ

7282 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: حَقٌّ وسُنَّةٌ ألّا یُؤَذِّنَ أحَدٌ إلّا و هُوَ طاهِرٌ.(173)

ه – دفع وحشت

7278 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه غول‌ها(174) به سراغ شما آمدند، به همان صورت اذانِ نماز، اذان بگویید.

2 / 8

افراد شایسته براى اذان گفتن

7279 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: باید بهترین افراد شما برایتان اذان بگویند و باید امامت جماعتِ شما را قاریانتان به عهده بگیرند.

7280 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: آن کس که قرائتش از همه ی شما بهتر است، امام جماعتِ شما بشود و بهترینتان، براى شما اذان بگوید.

7281 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – به بنى خَطمه (از انصار) -: اى بنى خَطمه! مؤذّنتان را بهترین فرد در میان خود قرار دهید.

2 / 9

مهم‌ترین وظایف مؤذّن

الف – طهارت

7282 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: وظیفه و سنّت است که هر کس اذان مى‌گوید، پاک (با طهارت) باشد

7283 . عنه صلى الله علیه و آله: لا یُؤَذِّنُ إلّا مُتَوَضِّئٌ.(175)

ب – رَفعُ الصَّوتِ

7284 . مسند ابن حنبل عن ابن أبی صعصعة عبد اللّه بن عبد الرحمن عن أبیه(176): قالَ‌ لی أبو سَعیدٍو کانَ فی حُجرَةٍ فَقالَ لی: یا بُنَیَّ إذا أذَّنتَ فَارفَع صَوتَکَ بِالأَذانِ، فَإِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَقولُ: لَیسَ شَیءٌ یَسمَعُهُ إلّا شَهِدَ لَهُ؛ جِنٌّ و لا إنسٌ و لا حَجَرٌ.(177)

7285 . سنن ابن ماجة عن أبی سعید الخدری: إذا کُنتَ فِی البَوادی فَارفَع صَوتَکَ بِالأَذانِ، فَإِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَقولُ: لا یَسمَعُهُ جِنٌّ و لا إنسٌ و لا شَجَرٌ و لا حَجَرٌ إلّا شَهِدَ لَهُ.(178)

ج – رِعایَةُ التَّجویدِ

7286 . الشرح الکبیر لعبد الرحمن بن قدامة عن أبی هریرة: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: لا یُؤَذِّنُ لَکُم مَن یُدغِمُ الهاءَ قُلنا: و کَیفَ یَقولُ؟ قالَ: یَقولُ أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّا! أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّا!(179)

د – الاِجتِنابُ عَنِ التَّطریبِ

7287 . سنن الدار قطنی عن ابن عبّاس: کانَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله مُؤَذِّنٌ یُطَرِّبُ(180)، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: الأَذانُ سَمحٌ سَهلٌ، فَإِن کانَ أذانُکَ سَهلاً سَمحا وَ إلّا فَلا تُؤَذِّن.(181)

7283 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اذان نباید بگوید، مگر کسى که وضو دارد.

ب – بلند کردن صدا

7284 . مسند ابن حنبل – به نقل از ابن ابى صَعصعه عبد اللّه بن عبد الرحمان، از پدرش -: ابو سعید که در حُجره‌اى بود، به من گفت: فرزندم! هر گاه اذان گفتى، با صداى بلند اذان بگو؛ زیرا شنیدم که پیامبر خدا مى‌فرمود: «هیچ چیزى نیست که بانگ اذان را بشنود، مگر این که به آن، شهادت مى‌دهد، جِن باشد یا اِنس و یا سنگ».

7285 . سنن ابن ماجة – به نقل از ابو سعید خُدرى -: هر گاه در بیابان بودى، صدایت را به اذان بلند کن؛ زیرا از پیامبر خدا شنیدم که مى‌فرمود: «هیچ جِن و اِنس و درخت و سنگى نیست که بانگ اذان را بشنود، مگر این که به آن، شهادت مى‌دهد».

ج – رعایت تجوید

7286 . الشرح الکبیر، عبد الرحمان بن قُدامه – به نقل از ابو هُرَیره -: پیامبر خدا فرمود: «کسى که «هاء» را ادغام مى‌کند، نباید برایتان اذان بگوید» .

گفتم: یعنى چگونه مى‌گوید؟

فرمود: «مى‌گوید: أشهد أن لا إله إلّا اللّا، أشهد أنّ محمّدا رسول اللّا».

د – پرهیز از آوازه‌خوانى

7287 . سنن الدار قطنى – به نقل از ابن عبّاس -: پیامبر خدا، مؤذّنى داشت که [اذان را] با آواز مى‌خواند. پیامبر خدا فرمود: «اذان را باید ساده و روان گفت پس اگر ساده و روان اذان مى‌گویى، بگو؛ و گرنه، اذان مگو».

ه – الفَصلُ بَینَ الأَذانِ وَ الإِقامَةِ

7288 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله – لِبِلالٍ -: یا بِلالُ، إذا أذَّنتَ فَتَرَسَّل(182) فی أذانِکَ، و إذا أقَمتَ فَاحدُر، وَ اجعَل بَینَ أذانِکَ و إقامَتِکَ قَدرَ ما یَفرُغُ الآکِلُ مِن أکلِهِ، وَ الشّارِبُ مِن شُربِهِ، وَ المُعتَصِرُ(183) إذا دَخَلَ لِقَضاءِ حاجَتِهِ.(184)

و – الدُّعاءُ بَعدَ الفَراغِ مِنَ الأَذانِ

7289 . الإمام زین العابدین علیه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله کانَ إذا سَمِعَ المُؤَذِّنَ قالَ کَما یَقولُ، فَإِذا قالَ: «حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ، حَیَّ عَلَى الفَلاحِ، حَیَّ عَلى خَیرِ العَمَلِ» قالَ: لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ.

فَإِذَا انقَضَتِ الإِقامَةُ قالَ: اللّهُمَّ رَبَّ الدَّعوَةِ التّامَّةِ، وَ الصَّلاةِ القائِمَةِ، أعطِ مُحَمَّدا سُؤلَهُ یَومَ القِیامَةِ، و بَلِّغهُ الدَّرَجَةَ الوَسیلَةَ مِنَ الجَنَّةِ، و تَقَبَّل شَفاعَتَهُ فی اُمَّتِهِ.(185)

2 / 10

أهَمُّ ما یَنبَغی رِعایَتُهُ لِلسّامِعِ

أ – حِکایَةُ ما یَقولُ المُؤَذِّنُ

7290 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إذا سَمِعتُمُ النِّداءَ فَقولوا مِثلَ ما یَقولُ المُؤَذِّنُ.(186)

ه – فاصله انداختن میان اذان و اقامه

7288 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – به بلال -: اى بلال! هر گاه اذان مى‌گویى، با درنگْ بگو و هر گاه اقامه مى‌گویى، با سرعت بگو، و میان اذان و اقامه‌ات، به اندازه‌اى که خورنده از خوردنش و نوشنده از نوشیدنش فراغت مى‌یابد و یا شخصى براى قضاى حاجت مى‌رود و بیرون مى‌آید، فاصله بینداز.

و – دعا کردن پس از پایان اذان

7289 . امام زین العابدین علیه السلام: پیامبر خدا، هر گاه بانگ مؤذّن را مى‌شنید، هر چه او مى‌گفت، ایشان نیز تکرار مى‌کرد، و هر گاه مؤذّن مى‌گفت: «حىَّ على الصلاة، حىَّ على الفلاح، حىَّ على خیر العمل»، ایشان مى‌فرمود: «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه».

و چون اقامه تمام مى‌شد، مى‌گفت: «بار خدایا! اى پروردگارِ دعوت کامل و نمازِ برپا شده! درخواست محمّد را در روز قیامت، بر آورده ساز و او را به درجه ی «وسیله» از [درجات] بهشت برسان و شفاعتش را درباره ی امّتش بپذیر».

2 / 10

مهم‌ترین وظایف شنونده ی اذان

الف – بازگو کردن گفته‌هاى مؤذّن

7290 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه بانگ [اذان] را شنیدید، مانند آنچه را که مؤذّن مى‌گوید، بگویید.

7291 . عنه صلى الله علیه و آله: إذا تَشَهَّدَ المُؤَذِّنُ فَقولوا مِثلَ ما یَقولُ.(187)

7292 . عنه صلى الله علیه و آله: أربَعٌ مِنَ الجَفاءِ: . . أو یَسمَعُ المُؤَذِّنَ یُؤَذِّنُ فَلایَقولُ مِثلَ ما یَقولُ.(188)

7293 . عنه صلى الله علیه و آله – و قَد فَرَغَ بِلالٌ مِنَ الأَذانِ -: مَن قالَ مِثلَ هذا بِیَقینٍ دَخَلَ الجَنَّةَ.(189)

7294 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن سَمِعَ المُؤَذِّنَ فَقالَ مِثلَ ما یَقولُ فَلَهُ مِثلُ أجرِهِ.(190)

7295 . عنه صلى الله علیه و آله: إذا قالَ المُؤَذِّنُ: «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ» فَقالَ أحَدُکُم: اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ، ثُمَّ قالَ: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» قالَ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، ثُمَّ قالَ: «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» قالَ: أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ، ثُمَّ قالَ: «حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ» قالَ: لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ، ثُمَّ قالَ: «حَیَّ عَلَى الفَلاحِ» قالَ: لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ، ثُمَّ قالَ: «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ» قالَ: اللّهُ أکبَرُ، اللّهُ أکبَرُ، ثُمَّ قالَ: «لا إلهَ إلَا اللّهُ» قالَ: لا إلهَ إلَا اللّهُ؛ مِن قَلبِهِ، دَخَلَ الجَنَّةَ.(191)

7296 . الإمام الباقر علیه السلام: کانَ رَسولُ‌ اللّهِ صلى الله علیه و آله إذا سَمِعَ المُؤَذِّنَ یُؤَذِّنُ قالَ مِثلَ ما یَقولُهُ فی کُلِّ شَیءٍ.(192)

7297 . مسند ابن حنبل عن اُمّ حبیبة عن رسول اللّه صلى الله علیه و آله: أنَّهُ کانَ إذا سَمِعَ المُؤَذِّنَ یُؤَذِّنُ قالَ کَما یَقولُ حَتّى یَسکُتَ.(193)

7298 . مسند ابن حنبل عن عائشة: کانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله إذا سَمِعَ المُنادیَ قالَ: أشهَدُ أن‌ لا إلهَ

7291 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه مؤذّنْ شهادت [ها] را گفت، شما نیز آنچه را که او مى‌گوید، تکرار کنید.

7292 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: چهار چیز، از جفاکارى است: . . . و یا بشنود که مؤذّنْ اذان مى‌گوید؛ ولى آنچه را او مى‌گوید، بازگو نکند.

7293 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – پس از آن که بلال، اذانش را تمام کرد -: هر کس مانند این را از روى یقین بگوید، به بهشت مى‌رود.

7294 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس بانگ مؤذّن را بشنود و آنچه را او مى‌گوید، بازگو کند، همانند مؤذّن، اجر دارد.

7295 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه مؤذّن بگوید: «اللّه أکبر، اللّه أکبر» و فردى از شما بگوید: «اللّه أکبر، اللّه أکبر» و سپس مؤذّن بگوید: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه» و او نیز بگوید: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه» و سپس مؤذّن بگوید: «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه» و او نیز بگوید: «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه» و سپس مؤذّن بگوید: «حىَّ على الصلاة» و او نیز بگوید: «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه» و سپس مؤذّن بگوید: «حىَّ على الفلاح» و او نیز بگوید: «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه» و سپس مؤذّن بگوید: «اللّه أکبر، اللّه أکبر» و او نیز بگوید: «اللّه أکبر، اللّه أکبر» و سپس مؤذّن بگوید: «لا إله إلّا اللّه» و او بگوید: «لا إله إلّا اللّه» و همه ی اینها را از صمیم قلبش بگوید، به بهشت مى‌رود.

7296 . امام باقر علیه السلام: پیامبر خدا، هر گاه بانگ مؤذّن را مى‌شنید، آنچه را که او مى‌گفت، تماما تکرار مى‌کرد

7297 . مسند ابن حنبل – به نقل از اُمّ حبیبه -: پیامبر خدا، هر گاه بانگ اذان مؤذّن را مى‌شنید، هر جمله‌اى را که او مى‌گفت، بازگو مى‌کرد تا آن گاه که مؤذّن، ساکت مى‌شد.

7298 . مسند ابن حنبل – به نقل از عایشه -: پیامبر خدا، هر گاه صداى منادى (مؤذّن) را

إلَا اللّهُ و أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ.(194)

7299 . مسند ابن حنبل عن أبی رافع: کانَ [رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله] إذا سَمِعَ المُؤَذِّنَ قالَ مِثلَ ما یَقولُ، حَتّى إذا بَلَغَ: «حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ، حَیَّ عَلَى الفَلاحِ» قالَ: لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ.(195)

ب – الدُّعاء

7300 . سنن أبی داوود عن عبد اللّه بن عمرو: إنَّ رَجُلاً قالَ: یا رَسولَ اللّهِ إنَّ المُؤَذِّنینَ یَفضُلونَنا.

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: قُل کَما یَقولونَ، فَإِذَا انتَهَیتَ فَسَل تُعطَهُ.(196)

7301 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إذا نادَى المُنادی فُتِحَت أبوابُ السَّماءِ، وَ استُجیبَ الدُّعاءُ، فَمَن نَزَلَ بِهِ کَربٌ أو شِدَّةٌ فَلیَتَحَیَّنِ المُنادِیَ، فَإِذا کَبَّرَ کَبَّروا، و إذا تَشَهَّدَ تَشَهَّدوا، و إذا قالَ: «حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ» قالَ: حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ، و إذا قالَ: «حَیَّ عَلَى الفَلاحِ» قالَ: حَیَّ عَلَى الفَلاحِ، ثُمَّ یَقولُ: اللّهُمَّ رَبَّ هذِهِ الدَّعوَةِ الصّادِقَةِ المُستَجابَةِ المُستَجابِ لَها، دَعوَةِ الحَقِّ و کَلِمَةِ التَّقوى، أحیِنا عَلَیها، و أمِتنا عَلَیها، وَ ابعَثنا عَلَیها، وَ اجعَلنا مِن خِیارِ أهلِها أحیاءً و أمواتا ثُمَّ یَسأَلُ اللّهَ حاجَتَهُ.(197)

7302 . عنه صلى الله علیه و آله: إذا سَمِعتُمُ المُؤَذِّنَ أذَّنَ فَقولوا: اللّهُمَّ افتَح أقفالَ قُلوبِنا لِذِکرِکَ، و أتمِم عَلَینا نِعمَتَکَ و فَضلَکَ، وَ اجعَلنا فی عِبادِکَ الصّالِحینَ.(198)

7303 . عمل الیوم و اللیلة لابن السُّنّی: کانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله إذا سَمِعَ المُؤَذِّنَ قالَ: «حَیَّ عَلَى الفَلاحِ»، قالَ: اللّهُمَّ اجعَلنا مُفلِحینَ.(199)

مى‌شنید، مى‌فرمود: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه و أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه».

7299 . مسند ابن حنبل – به نقل از ابو رافع : [پیامبر خدا،] هر گاه بانگ مؤذّن را مى‌شنید، آنچه را که او مى‌گفت، بازگو مى‌کرد و چون به «حىَّ على الصلاة، حىَّ على الفلاح» مى‌رسید، مى‌فرمود: «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه».

ب – دعا کردن

7300 . سنن أبى داوود – به نقل از عبد اللّه بن عمرو -: مردى گفت: اى پیامبر خدا! مؤذّنان بر ما فضیلت دارند.

پیامبر خدا فرمود: «هر چه آنها مى‌گویند، تو نیز بگو، و چون تمام کردى، [از خداوند،] درخواست کن تا به تو عطا شود».

7301 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه مؤذّنْ بانگ [اذان] سر دهد، درهاى آسمانْ گشوده مى‌شوند و دعا مستجاب مى‌گردد پس کسانى که اندوه یا گرفتارى‌اى دارند، گوش به زنگ [بانگ] مؤذّن باشند و چون مؤذّنْ دو تکبیر گفت، آنان نیز تکبیر بگویند و چون شهادت گفت، شهادت بگویند و هر گاه گفت: «حىَّ على الصلاة»، بگویند: «حىَّ على الصلاة» و هر گاه گفت: «حىَّ على الفلاح» ، بگویند: «حىَّ على الفلاح» و سپس بگویند: «بار خدایا، پروردگارا! ما را بر این فراخوانِ راستینِ اجابت شده – که به واسطه ی آن، دعوت حق و کلمه ی تقوا اجابت مى‌شود – زنده بدار و بر آن بمیران و بر آن برانگیز و زنده و مرده ی ما را در زمره ی بهترین‌هاى اهل آن قرار بده». آن گاه، حاجت خود را از خدا بخواهد.

7302 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه صداى اذانِ مؤذّن را شنیدید، بگویید: بار خدایا! قفل را از دل‌هاى ما، به برکت یادت، بردار و نعمت و فضل خود را بر ما کامل گردان و ما را در شمار بندگان شایسته‌ات قرار ده.

7303 . عمل الیوم و اللیلة، ابن سُنّى: پیامبر خدا، هر گاه بانگ «حىَّ على الفلاحِ» مؤذّن را مى‌شنید، مى‌گفت: «بار خدایا! ما را از رستگاران قرار بده».

7304 . سنن أبی داوود عن اُمّ سلمة: عَلَّمَنی رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله أن أقولَ عِندَ أذانِ المَغرِبِ: اللّهُمَّ إنَّ هذا إقبالُ لَیلِکَ و إدبارُ نَهارِکَ و أصواتُ دُعاتِکَ، فَاغفِر لی.(200)

ج – الذِّکر

7305 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: مَن قالَ حینَ یَسمَعُ المُؤَذِّنَ: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، و أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ، رَضیتُ بِاللّهِ رَبّا، و بِمُحَمَّدٍ رَسولاً، و بِالإِسلامِ دینا» غُفِرَ لَهُ ذَنبُهُ.(201)

7306 . سنن أبی داوود عن عائشة: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله کانَ إذا سَمِعَ المُؤَذِّنَ یَتَشَهَّدُ قالَ: و أنَا و أنَا.(202)

د – الصَّلاةُ عَلَى النَّبِیِّ وَ الدُّعاءُ لَهُ

7307 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إذا سَمِعتُمُ المُؤَذِّنَ فَقولوا مِثلَ ما یَقولُ، ثُمَّ صَلّوا عَلَیَّ، فَإِنَّهُ مَن‌صَلّى عَلَیَّ صَلاةً صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ بِها عَشرا. ثُمَّ سَلُوا اللّهَ لِیَ الوَسیلَةَ(203)، فَإِنَّها مَنزِلَةٌ فِی الجَنَّةِ لا تَنبَغی إلّا لِعَبدٍ مِن عِبادِ اللّهِ، و أرجو أن أکونَ أنَا هُوَ، فَمَن سَأَلَ لِیَ الوَسیلَةَ حَلَّت لَهُ الشَّفاعَةُ.(204)

7308 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن قالَ حینَ یَسمَعُ النِّداءَ: «اللّهُمَّ رَبَّ هذِهِ الدَّعوَةِ التّامَّةِ، وَ الصَّلاهِ‌القائِمَةِ، آتِ مُحَمَّدا الوَسیلَةَ وَ الفَضیلَةَ، وَ ابعَثهُ مَقاما مَحمودا الَّذی وَعَدتَهُ» حَلَّت لَهُ شَفاعَتی یَومَ القِیامَةِ.(205)

7304 . سنن أبى داوود – به نقل از اُمّ سلمه -: پیامبر خدا به من تعلیم داد که در هنگام اذان مغرب بگویم: «بار خدایا! این، [نشانه ی] آمدن شبِ تو و سپرى شدن روزِ تو و صداهاى دعوتگران توست پس مرا بیامرز».

ج – ذکر گفتن

7305 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس که وقتى صداى مؤذّن را مى‌شنود، بگوید: «گواهى مى‌دهم که معبودى جز خداى یگانه نیست و بى‌انباز است، و محمّد بنده و فرستاده ی اوست خشنودم که خداوند یکتا، پروردگار من است و محمّد، فرستاده ی او و اسلام، دینم است»، گناهش آمرزیده مى‌شود.

7306 . سنن أبى داوود – به نقل از عایشه -: پیامبر خدا، هر گاه بانگ شهادتینِ مؤذّن را مى‌شنید، مى‌فرمود: «من هم، من هم [شهادت مى‌دهم]!».

د – صلوات فرستادن بر پیامبر و دعا کردن براى ایشان

7307 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه بانگ مؤذّن را شنیدید، مانند آنچه را که او مى‌گوید، بگویید سپس بر من صلوات بفرستید؛ زیرا هر کس بر من یک صلوات بفرستد، خداوند در برابر آن، ده صلوات بر او مى‌فرستد آن گاه از خداوند براى من، «وسیله»(206) را درخواست کنید و آن، منزلتى در بهشت است که جز براى بنده‌اى از بندگان خدا سزاوار نیست و امیدوارم که من، آن بنده باشم پس هر که براى من «وسیله» را درخواست کند، شفاعت [ِ- من] برایش روا مى‌گردد.

7308 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس که وقتى بانگ [اذان] را مى‌شنود، بگوید: «بار خدایا! اى پروردگارِ این دعوت کامل و نمازِ برپا شده! به محمّد، «وسیله» و فضیلت عطا فرما و او را به آن مقام پسندیده‌اى که وعده‌اش دادى، برسان»، در روز قیامت، شفاعت من برایش روا مى‌گردد.

7309 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن سَمِعَ النِّداءَ فَقال: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، و أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ و بَلِّغهُ دَرَجَةَ الوَسیلَةِ عِندَکَ وَ اجعَلنا فی شَفاعَتِهِ یَومَ القِیامَةِ» وَجَبَت لَهُ الشَّفاعَةُ.(207)

ه – إجابَةُ المُؤَذِّنِ

الکتاب

«یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ اَلْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اَللّهِ وَ ذَرُوا اَلْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ».(1)

الحدیث

7310 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إذا سَمِعتَ النِّداءَ فَأَجِب داعِیَ اللّهِ عزوجل.(208)

7311 . عنه صلى الله علیه و آله: إذا سَمِعتُمُ النِّداءَ فَقوموا؛ فَإِنَّها عَزمَةٌ(209) مِنَ اللّهِ.(210)

7312 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن سَمِعَ الفَلاحَ فَلَم یُجِبهُ، فَلا هُوَ مَعَنا و لا هُوَ وَحدَهُ.(211)

7313 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن أجابَ داعِیَ اللّهِ استَغفَرَت لَهُ المَلائِکَةُ، و یَدخُلُ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ.(212)

7314 . عنه صلى الله علیه و آله: إجابَةُ المُؤَذِّنِ رَحمَةٌ، و ثَوابُهُ الجَنَّةُ، و مَن لَم یُجِب خاصَمتُهُ یَومَ القِیامَةِ، فَطوبى لِمَن أجابَ داعِیَ اللّهِ و مَشى إلَى المَسجِدِ، و لا یُجیبُهُ و لا یَمشی إلَى المَسجِدِ

7309 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس که بانگ [اذان] را بشنود و بگوید: «گواهى مى‌دهم که معبودى جز خداى یگانه و بى‌انباز نیست و محمّد، بنده و فرستاده ی اوست خدایا! بر او صلوات فرست و او را به مقامِ «وسیله» در نزد خودت برسان و روز قیامت، ما را مشمول شفاعت او گردان» ، شفاعت او واجب مى‌شود.

ه – اجابت کردنِ دعوت مؤذّن

قرآن

«اى کسانى که ایمان آورده‌اید! چون براى نماز جمعه ندا در داده شد، به سوى ذکر خدا بشتابید و داد و ستد را وا گذارید؛ که این براى شما بهتر است، اگر بدانید».

حدیث

7310 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه بانگ [اذان] را شنیدى، دعوتگر خداى عزوجل را اجابت کن.

7311 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه بانگ [اذان] را شنیدید، [براى نماز] برخیزید؛ زیرا این بانگ، حقّى از [حقوق] خداوند است.

7312 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس بانگ رستگارى (حىَّ على الفلاح) را بشنود و آن را اجابت نکند، او نه از ماست و نه تنهاست.(213)

7313 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس [نداى] دعوتگر خدا را لبّیک بگوید، فرشتگان برایش آمرزش مى‌طلبند و بدون حسابرسى، به بهشت مى‌رود.

7314 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: پاسخ گفتن به [نداى] مؤذّن، رحمت است و پاداش آن، بهشت است و هر کس [به آن]پاسخ نگوید، در روز قیامت، من مدّعى او مى‌شوم. پس خوشا به حال کسى که دعوتگر خدا را اجابت کند و ره‌سپار مسجد شود! و دعوتگر خدا را

إلّا مُؤمِنٌ مِن أهلِ الجَنَّةِ.(214)

7315 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن سَمِعَ الأَذانَ فَأَجابَ، کانَ عِندَ اللّهِ مِنَ السُّعَداءِ.(215)

7316 . عنه صلى الله علیه و آله: إجابَةُ المُؤَذِّنِ کَفّارَةُ الذُّنوبِ.(216)

7317 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن أجابَ المُؤَذِّنینَ فَهُوَ وَ التّائِبینَ وَ الشُّهَداءَ فی صَعیدٍ واحِدٍ؛ لا یَخافونَ إذا خافَ النّاسُ.(217)

7318 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن أجابَ المُؤَذِّنَ و أجابَ العُلَماءَ کانَ یَومَ القِیامَةِ تَحتَ لِوائی، و یَکونُ فِی الجَنَّةِ فی جِواری، و لَهُ عِندَ اللّهِ ثَوابُ سِتّینَ شَهیدا.(218)

7319 . عنه صلى الله علیه و آله: إذا سَمِعتَ النِّداءَ فَأَجِب و عَلَیکَ السَّکینَةَ، فَإِن أصَبتَ فُرجَةً و إلّافَلا تُضَیِّق عَلى أخیکَ، وَ اقرَأ ما تَسمَعُ اُذُناکَ، و لا تُؤذِ جارَکَ، و صَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ.(219)

7320 . عنه صلى الله علیه و آله – بَعدَ أن ذَکَرَ قولَهُ تَعالى: «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ اَلْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اَللّهِ وَ ذَرُوا اَلْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» -: إنَّ مَن یَستَمِعُ الأَذانَ و یُجیبُ فَلا یَسمَعُ زَفیرَ جَهَنَّمَ.(220)

7321 . سنن أبی داوود عن أبی رزین عن ابن اُمّ مکتوم: أنَّهُ سَأَلَ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله فَقالَ: یارَسولَ اللّهِ، إنّی رَجُلٌ ضَریرُ البَصَرِ شاسِعُ(221) الدّارِ، ولی قائِدٌ لا یُلائِمُنی، فَهَل لی رُخصَةٌ أن اُصَلِّیَ فی بَیتی؟

اجابت نمى‌کند و به سوى مسجد نمى‌رود، مگر مؤمنى که اهل بهشت است.

7315 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس اذان را بشنود و اجابت کند، نزد خداوند از سعادتمندان است.

7316 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: پاسخ گفتن [به نداى] مؤذّن، کفّاره ی گناهان است.

7317 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس [نداى] مؤذّنان را اجابت کند، او و توبه‌کنندگان و شهیدان، در یک سطح خواهند بود و در آن هنگام که مردم در بیم به سر مى‌برند، آنان را بیمى نخواهد بود.

7318 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس که مؤذّنان و عالمان را اجابت کند، روز قیامت، زیر پرچم من خواهد بود و در بهشت، همسایه ی من است، و نزد خداوند، پاداش شصت شهید را دارد.

7319 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه بانگ [اذان] را شنیدى، اجابتش کن و آرام و باوقار باش اگر [در صف جماعتْ] جاى خالى یافتى، [در همان جا نماز بخوان،] وگرنه، برادرت را در فشار قرار مده و فقط به گونه‌اى که گوش‌هاى خودت بشنوند، بخوان [و نه با صداى بلند]، و بغلْ‌دستى‌ات را اذیّت نکن، و چونان نماز شخص وداع‌کننده [که گویى آخرین نماز زندگى‌اش را مى‌خواند،] نماز بخوان.

7320 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – پس از ذکر این سخن خداوند که: «اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هر گاه براى نماز روز جمعه ‌بانگ داده شد، به سوى ذکر خدا بشتابید و داد و ستد را رها کنید؛ که این براى شما بهتر است، اگر بدانید»-: کسى که اذان را مى‌شنود و آن را اجابت مى‌کند، فغان جهنّم را نخواهد شنید.

7321 . سنن أبى داوود – به نقل از ابو رَزین -: ابن اُمّ مکتوم، از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسید: اى پیامبر خدا! من مردى نابینایم و خانه‌ام [از مسجدْ] دور است و عصاکش مناسبى هم ندارم آیا رخصت دارم که در خانه‌ام نماز بخوانم؟

قالَ: هَل تَسمَعُ النِّداءَ؟ قالَ: نَعَم، قالَ: لا أجِدُ لَکَ رُخصَةً.(222)

7322 . مسند ابن حنبل عن جابر بن عبداللّه: أتى ابنُ اُمِّ مَکتومٍ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله فَقالَ: یا رَسولَ اللّهِ، مَنزِلی شاسِعٌ و أنا مَکفوفُ البَصَرِ، و أنا أسمَعُ الأَذانَ.

قالَ: فَإِن سَمِعتَ الأَذانَ فَأَجِب، ولَو حَبوا(223) أو زَحفا.(224)

7323 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: الجَفاءُ کُلُّ الجَفاءِ وَ الکُفرُ وَ النِّفاقُ، مَن سَمِعَ مُنادِیَ اللّهِ یُنادی بِالصَّلاةِ یَدعو إلَى الفَلاحِ و لا یُجیبُهُ.(225)

7324 . عنه صلى الله علیه و آله: حَسبُ المُؤمِنِ مِنَ الشَّقاءِ وَ الخَیبَةِ أن یَسمَعَ المُؤَذِّنَ یُثَوِّبُ(226) بِالصَّلاةِ فَلا یُجیبَهُ.(227)

7325 . عنه صلى الله علیه و آله: لَأَن تَصُبَّ عَلى آذانِ ابنِ آدَمَ رَصاصا مُذاباً، خَیرٌ لَهُ مِن أن یَسمَعَ الأَذانَ و لَم یُجِبهُ.(228)

7326 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن لَم یُجِب داعِیَ اللّهِ فَلَیسَ لَهُ فِی الإِسلامِ نَصیبٌ، و مَن أجابَ اشتاقَت إلَیهِ الجَنَّةُ.(229)

7327 . عنه صلى الله علیه و آله: مَن سَمِعَ النِّداءَ فَلَم یَأتِهِ فَلا صَلاةَ لَهُ، إلّا مِن عُذرٍ.(230)

فرمود: «آیا بانگ [اذان] را مى‌شنوى؟».

گفت: آرى.

فرمود: «برایت رخصتى نمى‌یابم».

7322 . مسند ابن حنبل – به نقل از جابر بن عبداللّه -: ابن اُمّ مکتوم نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و گفت: اى پیامبر خدا! منزل من، دور است و شخصى نابینا هستم، و اذان را هم مى‌شنوم.

فرمود: «اگر اذان را مى‌شنوى، اجابتش کن [و ره‌سپار مسجد شو]، حتّى اگر [به آمدنِ]چهار دست و پا یا سینه‌خیز باشد».

7323 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: جفاى تمام است و کفر و نفاق است که کسى [صداى]مُنادى خدا را بشنود که بانگ اذان سر مى‌دهد و به رستگارى فرا مى‌خواند، امّا اجابتش نکند.

7324 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: از بدبختى و ناکامىِ مؤمن، همین بس که صداى مؤذّن را بشنود که به نماز فرا مى‌خواند، ولى اجابتش نکند.

7325 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اگر سُرب مذاب در گوش‌هاى فرزند آدم بریزى، برایش بهتر از آن است که اذان را بشنود و آن را اجابت نکند.

7326 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس دعوتگر خدا را اجابت نکند، او را از اسلام، نصیبى نیست، و هر کس اجابت کند، بهشتْ مشتاق اوست

7327 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس بانگ [اذان] را بشنود و آن را اجابت نکند، نمازش نماز نیست، مگر آن که عذرى داشته باشد.

و – عَدَمُ خُروجِ مَن سَمِعَ النِّداءَ مِنَ المَسجِدِ

7328 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: مَن سَمِعَ النِّداءَ فِی المَسجِدِ فَخَرَجَ مِن غَیرِ عِلَّةٍ فَهُوَ مُنافِقٌ، إلّا أن‌ یُریدَ الرُّجوعَ إلَیهِ.(231)

2 / 11

سَیِّدُ المُؤَذِّنینَ

7329 . رسول اللّه صلى الله علیه و آله: نِعمَ المَرءُ بِلالٌ، هُوَ سَیِّدُ المُؤَذِّنینَ و لا یَتبَعُهُ إلّا مُؤَذِّنٌ.(232)

7330 . عنه صلى الله علیه و آله: یُحشَرُ هذَا البِلالُ(233) عَلى ناقَةٍ مِن نوقِ الجَنَّةِ، یُؤَذِّنُ: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، و أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» ، فَإِذا نادى کُسِیَ حُلَّةً مِن حُلَلِ الجَنَّةِ.(234)

7331 . عنه صلى الله علیه و آله: یَبعَثُ اللّهُ. بِلالاً عَلى ناقَةٍ فَیُنادی بِالأَذانِ، و نُشاهِدُهُ حَقّا حَقّا، حَتّى إذا بَلَغَ: «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» شَهِدَ بِها جَمیعُ الخَلائِقِ مِنَ المُؤمِنینَ الأَوَّلینَ وَ الآخِرینَ، فَقُبِلَت مِمَّن قُبِلَت مِنهُ.(235)

7332 . عنه صلى الله علیه و آله: یُحشَرُ المُؤَذِّنونَ یَومَ القِیامَةِ عَلى نوقٍ مِن نوقِ الجَنَّةِ، مُقَدَّمُهُم بِلالٌ، رافِعی أصواتِهِم بِالأَذانِ، یَنظُرُ إلَیهِمُ الجَمعُ فَیُقالُ: مَن هؤُلاءِ؟ فَیُقالُ: مُؤَذِّنو اُمَّةِ مُحَمَّدٍ، یَخافُ النّاسُ و لا یَخافونَ، و یَحزَنُ النّاسُ و لا یَحزَنونَ.(236)

7333 . عنه صلى الله علیه و آله: یُحشَرُ الأَنبِیاءُ یَومَ القِیامَةِ عَلَى الدَّوابِّ لِیُوافوا مِن قُبورِهِمُ المَحشَرَ، و یُبعَثُ

و – خارج نشدن از مسجد، پس از شنیدن اذان

7328 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس در مسجد باشد و اذان را بشنود، ولى بدون هیچ عذرى خارج شود، منافق است، مگر آن که بخواهد به مسجد برگردد.

2 / 11

سَرور اذان‌گویان

7329 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: نیکو مردى است بلال! او سَرور مؤذّنان است و دنباله‌روانش [در قیامت]، همه، مؤذّن‌اند.

7330 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: این بلال، در حالى محشور مى‌شود که بر شترى از شترهاى بهشت، سوار است و بانگ مى‌زند: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه و أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه». و چون این بانگ را سر دهد، جامه‌اى از جامه‌هاى بهشت بر او پوشانده مى‌شود.

7331 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند. . . بلال را سوار بر یک شتر بر مى‌انگیزد، پس اذان مى‌گوید و ما او را به راستى و درستى مشاهده مى‌کنیم، و چون به جمله ی «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه» برسد، همه ی خلایق، از اوّلین و آخرینِ مؤمنان، به آن شهادت مى‌دهند و از هر که باید پذیرفته شود، پذیرفته مى‌شود.

7332 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: روز قیامت، مؤذّنان، سوار بر شترى از شترهاى بهشت محشور مى‌شوند؛ جلودارشان بلال است و صداهایشان به اذان بلند است و همگان به آنان مى‌نگرند پس گفته مى‌شود: اینان کیستند؟

پاسخ داده مى‌شود: مؤذّنانِ امّت محمّد.

[آن روز،] مردم در بیم به سر مى‌برند؛ امّا آنان بیمى ندارند، و مردم، اندوهناک‌اند؛ ولى آنان اندوهى ندارند

7333 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: در روز قیامت، پیامبران، سوار بر چارپایان، محشور مى‌شوند تا از

صالِحٌ علیه السلام عَلى ناقَتِهِ، و یُبعَثُ ابنایَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ عَلى ناقَتِیَ العَضباءِ، و اُبعَثُ عَلَى البُراقِ؛ خَطوُها عِندَ أقصى طَرفِها، و یُبعَثُ بِلالٌ عَلى ناقَةٍ مِن نوقِ الجَنَّةِ فَیُنادی بِالأَذانِ مَحضا، و بِالشَّهادَةِ حَقّا حَقّا، حَتّى إذا قالَ: «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» شَهِدَ لَهُ المُؤمِنونَ مِنَ الأَوَّلینَ وَ الآخِرینَ، فَقُبِلَت مِمَّن قُبِلَت، ورُدَّت عَلى مَن رُدَّت.(237)

7334 . عنه صلى الله علیه و آله: إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ کُنتُ أوَّلَ مَن تَنشَقُّ الأَرضُ عَنّی و لا فَخرَ، و یَتبَعُنی بِلالٌ المُؤَذِّنُ و یَتبَعُهُ سائِرُ المُؤَذِّنینَ و هُوَ واضِعٌ یَدَهُ فی اُذُنِهِ و هُوَ یُنادی: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، و أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ، أرسَلَهُ بِالهُدى و دینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ ولَو کَرِهَ المُشرِکونَ» و سائِرُ المُؤَذِّنینَ یُنادونَ مَعَهُ، حَتّى نَأتِیَ أبوابَ الجَنَّةِ.(238)

7335 . سنن النسائی عن السائب بن یزید: کانَ بِلالٌ یُؤَذِّنُ إذا جَلَسَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله عَلَى المِنبَرِ یَومَ الجُمُعَةِ، فَإِذا نَزَلَ أقامَ.(239)

7336 . سنن الترمذی عن عون بن أبی جُحَیفة عن أبیه: رَأَیتُ بِلالاً یُؤَذِّنُ ویَدورُ، و یُتبِعُ فاهُ هاهُنا و هاهُنا، و إصبَعاهُ فی اُذُنَیهِ، و رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله فی قُبَّةٍ لَهُ حَمراءَ – أراهُ قالَ: مِن أدَمٍ(240) – فَخَرَجَ بِلالٌ بَینَ یَدَیهِ بِالعَنَزَةِ(241) فَرَکَزَها بِالبَطحاءِ، فَصَلّى إلَیها رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَمُرُّ بَینَ یَدَیهِ الکَلبُ وَ الحِمارُ، و عَلَیهِ حُلَّةٌ حَمراءُ، کَأَنّی أنظُرُإلى بَریقِ ساقَیهِ.(242)

7337 . الطبقات‌الکبرى عن ابن أبیمُلیکة أو غیره: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله أمَرَ بِلالاً أن یُؤَذِّنَ یَومَ‌ الفَتحِ

قبرهایشان به محشر بیایند. صالح علیه السلام بر ناقه‌اش برانگیخته مى‌شود، فرزندانم (حسن و حسین علیهماالسلام) بر شتر من، عَضباء، برانگیخته مى‌شوند و من، سوار بر بُراق برانگیخته مى‌شوم که گامَش تا دورترین نقطه ی نگاهش است بلال، سوار بر شترى از شترهاى بهشت برانگیخته مى‌شود و بانگ ناب اذان را سر مى‌دهد و از روى راستى و درستى، شهادت مى‌دهد و چون بگوید: «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه»، همه ی اهل ایمان، از اوّلین و آخرینِ آنها، هم‌صدا با او گواهى مى‌دهند پس، از هر که باید پذیرفته شود، پذیرفته مى‌شود و از هر که نباید پذیرفته شود، پذیرفته نمى‌شود.

7334 . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: چون روز رستاخیز شود، من – خودستایى نباشد – نخستین کسى هستم که زمین برایش شکافته مى‌شود به دنبال من، بلالِ مؤذّن و در پىِ او، دیگر مؤمنان، از گورهایشان بیرون مى‌آیند و بلال، در حالى که دستش را بر گوشش نهاده است، بانگ بر مى‌آورد که: «گواهى مى‌دهم که هیچ خدایى جز خداى یکتا نیست، و محمّد، فرستاده ی خداست او را با هدایت و دینِ درست فرستاد تا آن را بر هر دینى، پیروز گردانَد، هر چند مشرکان، خوش نداشته باشند»، و دیگر مؤذّنان، با او هم‌صدا مى‌شوند، تا این که به دروازه‌هاى بهشت مى‌رسیم.

7335 . سنن النسائى – به نقل از سائب بن یزید -: روز جمعه، هر گاه پیامبر خدا بر منبر مى‌نشست، بلالْ اذان مى‌گفت و چون از منبر فرود مى‌آمد، اقامه مى‌گفت.

7336 . سنن الترمذى – به نقل از عون بن ابى جُحَیفه -: پدرم گفت: بلال را دیدم که اذان مى‌گوید و مى‌چرخد و دهانش را این طرف و آن طرف مى‌کند و دو انگشتش را در گوش‌هایش قرار داده است پیامبر خدا نیز در خیمه ی سرخ رنگش بود فکر مى‌کنم که گفت: خیمه ی چرمى.

پس بلال با چوبْ‌دستى‌اى که نوک فلزى داشت، بیرون آمد و آن را در شن‌ها فرو برد و پیامبر خدا به طرف آن، نماز خواند، در حالى که از برابر او سگ و الاغ عبور مى‌کردند. پیامبر صلى الله علیه و آله جامه‌اى قرمز به تن داشت، به طورى که انگار درخشندگى ساق‌هاى پایش را مى‌دیدم.

7337 . الطبقات الکبرى – به نقل از ابن ابى مُلیکه یا دیگرى -: در روز فتح مکّه، پیامبر خدا به

عَلى ظَهرِ الکَعبَةِ، فَأَذَّنَ عَلى ظَهرِها وَ الحارِثُ بنُ هِشامٍ و صَفوانُ بنُ اُمَیَّةَ قاعِدانِ، فَقالَ أحَدُهُما لِلآخَرِ: اُنظُر إلى هذَا الحَبَشِیِّ! فَقالَ الآخَرُ: إن یَکرَههُ اللّهُ یُغَیِّرهُ.(243)

7338 . الخرائج و الجرائح: دَخَلَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله مَکَّةَ، و کانَ وَقتُ الظُّهرِ، فَأَمَرَ بِلالاً فَصَعِدَ عَلى ظَهرِ الکَعبَةِ فَأَذَّنَ، فَما بَقِیَ صَنَمٌ بِمَکَّةَ إلّا سَقَطَ عَلى وَجهِهِ، فَلَمّا سَمِعَ وُجوهُ قُرَیشٍ الأَذانَ قالَ بَعضُهُم فی نَفسِهِ: الدُّخولُ فی بَطنِ الأَرضِ خَیرٌ مِن سَماعِ هذا، و قالَ آخَرُ: الحَمدُ للّهِ‌ِ الَّذی لَم یُعِش والِدی إلى هذَا الیَومِ.

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: یا فُلانُ قَد قُلتَ فی نَفسِکَ کَذا، و یا فُلانُ قُلتَ فی نَفسِکَ کَذا فَقالَ أبوسُفیانَ: أنتَ تَعلَمُ أنّی لَم أقُل شَیئاً قالَ صلى الله علیه و آله: اللّهُمَّ اهدِ قَومی فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ(244) (245)

7339 . الإمام الصادق علیه السلام: دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله مَکَّةَ بِغَیرِ إحرامٍ و عَلَیهِمُ السِّلاحُ، و دَخَلَ البَیتَ، لَم یَدخُلهُ فی حَجٍّ و لا عُمرَةٍ، و دَخَلَ وَقتُ الظُّهرِ، فَأَمَرَ بِلالاً فَصَعِدَ عَلَى الکَعبَةِ و أذَّنَ.

فَقالَ عِکرِمَةُ: وَ اللّهِ إن کُنتُ لَأَکرَهُ أن أسمَعَ صَوتَ ابنِ رَباحٍ یَنهَقُ(246) عَلَى الکَعبَةِ!

و قالَ خالِدُ بنُ أسیدٍ(247): الحَمدُ للّهِ‌ِ الَّذی أکرَمَ أبا عَتّابٍ مِن هذَا الیَومِ مِن أن یَرى ابنَ رَباحٍ قائِما عَلَى الکَعبَةِ!

بلال فرمود که بر بام کعبه اذان بگوید او بر بام کعبه رفت و اذان گفت. حارث بن هشام و صفوان بن امیّه نشسته بودند. یکى از آن دو، به دیگرى گفت: این حبشى را بیین!

دیگرى گفت: اگر خدا [از این وضع]خوشش نیاید، تغییرش مى‌دهد.

7338 . الخرائج و الجرائح: پیامبر صلى الله علیه و آله وارد مکّه شد و هنگام ظهر بود به بلال، دستور [اذان] داد او بر بام کعبه رفت و اذان گفت. پس هر بتى که در مکّه بود، با صورت بر زمین افتاد.

چون سران قریش صداى اذان را شنیدند، یکى از آنان با خودش گفت: فرو رفتن در دل زمین، بهتر از شنیدن این بانگ است!

دیگرى گفت: خدا را شکر که پدرم را تا امروز، زنده نگه نداشت!

پیامبر خدا فرمود: «فلانى! تو در دلت چنین گفتى، و [تو] اى فلانى! در دلت چنان گفتى» .

ابو سفیان گفت: تو مى‌دانى که من چیزى نگفتم.

پیامبر صلى الله علیه و آله گفت: «بار خدایا! قوم مرا هدایت کن که همانا نادان‌اند».

7339 . امام صادق علیه السلام: پیامبر خدا، در حالى وارد مکّه شد که احرام نداشت و مسلمانان، مسلّح بودند او به کعبه درآمد؛ امّا در حال حج و یا عمره نبود او هنگام ظهر وارد شد و به بلال، دستور [اذان] داد. او نیز بر بام کعبه رفت و اذان گفت.

عِکرمه گفت: به خدا سوگند، خوش نداشتم که صداى پسر رَباح را بشنوم که بر بام کعبه عَرعَر مى‌کند!

خالد بن اَسید(248) گفت: خدا را شکر که در حقّ ابو عَتّاب، لطف کرد و نگذاشت که این روز را درک کند و ببیند که پسر رَباح، بر بام کعبه ایستاده است!

قالَ سُهَیلٌ: هِیَ کَعبَةُ اللّهِ و هُوَ یَرى، ولَو شاءَ لَغَیَّرَ – و کانَ أقصَدَهُم(249) -.

و قالَ أبو سُفیانَ: أمّا أنَا فَلا أقولُ شَیئا، وَ اللّهِ لَو نَطَقتُ لَظَنَنتُ أنَّ هذِهِ الجُدُرَ تُخبِرُ بِهِ مُحَمَّدا!

و بَعَثَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ و آلِهِ إلَیهِم فَأَخبَرَهُم بِما قالوا، فَقالَ عَتّابٌ: قَد وَ اللّهِ قُلنا یا رَسولَ اللّهِ ذلِکَ فَنَستَغفِرُ اللّهَ و نَتوبُ إلَیهِ فَأَسلَمَ و حَسُنَ إسلامُهُ، و وَلّاهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله مَکَّةَ.(250)

7340 . السیرة النبویّة لابن هشام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله دَخَلَ الکَعبَةَ عامَ الفَتحِ و مَعَهُ بِلالٌ، فَأَمَرَهُ أن یُؤَذِّنَ، و أبو سُفیانَ بنُ حَربٍ و عَتّابُ بنُ أسیدٍ وَ الحارِثُ بنُ هِشامٍ جُلوسٌ بِفِناءِ الکَعبَةِ، فَقالَ عَتّابُ بنُ أسیدٍ:

لَقَد أکرَمَ اللّهُ أسیدا ألّا یَکونَ سَمِعَ هذا، فَیَسمَعُ مِنهُ ما یَغیظُهُ!

فَقالَ الحارِثُ بنُ هِشامٍ: أمَا وَ اللّهِ لَو أعلَمُ أنَّهُ مُحِقٌّ لَاتَّبَعتُهُ.

فَقالَ أبو سُفیانَ: لا أقولُ شَیئاً، لَو تَکَلَّمتُ لَأَخبَرَت عَنّی هذِهِ الحَصى.

فَخَرَجَ عَلَیهِمُ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله، فَقالَ: قَد عَلِمتُ الَّذی قُلتُم، ثُمَ ذَکَرَ ذلِکَ لَهُم، فَقالَ الحارِثُ و عَتّابٌ: نَشهَدُ أنَّکَ رَسولُ اللّهِ، وَ اللّهِ مَا اطَّلَعَ عَلى هذا أحَدٌ کانَ مَعَنا فَنَقولَ: أخبَرَکَ.(251)

7341 . الطبقات الکبرى عن محمّد بن إبراهیم بن الحارث التیمیّ: لَمّا تُوُفِّیَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله أذَّنَ بِلالٌ و رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله لَم یُقبَر، فَکانَ إذا قالَ: «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» انتَحَبَ النّاسُ

سهیل – که از بقیّه معتدل‌تر بود – گفت: این، کعبه ی خداست و او خود مى‌بیند و اگر بخواهد، وضع را تغییر مى‌دهد.

ابو سفیان گفت: من، چیزى نمى‌گویم به خدا سوگند، اگر سخنى بگویم، گمان مى‌کنم که این دیوارها آن را به گوش محمّد مى‌رسانند!

پیامبر – که درودهاى خدا بر او و خاندانش باد – شخصى را نزد آنان فرستاد و به آنان خبر داد که چه گفته‌اند. عَتّاب گفت: به خدا سوگند – اى پیامبر خدا – ما این سخن‌ها را گفته‌ایم و از خدا آمرزش مى‌طلبیم و به درگاهش توبه مى‌بریم. و اسلام آورد و نیکوْ مسلمانى شد و پیامبر خدا، او را بر مکّه گماشت.

7340 . السیرة النبویّة، ابن هشام: در سال فتح [مکّه]، پیامبر خدا وارد کعبه شد و بلال نیز با ایشان بود پس به بلال دستور داد که اذان بگوید. ابو سفیان بن حَرب، عَتّاب بن اَسید و حارث بن هشام، در درگاه کعبه نشسته بودند. عتّاب بن اَسید گفت: خدا در حقّ اَسید، لطف کرد که [مُرد تا] این صدا را نشنود؛ زیرا از شنیدن آن به خشم مى‌آمد.

حارث بن هشام گفت: به خدا سوگند، اگر مى‌دانستم که او بر حقّ است، از او پیروى مى‌کردم.

ابو سفیان گفت: من چیزى نمى‌گویم. اگر سخنى بگویم، این ریگ‌ها خبر مى‌برند.

پیامبر صلى الله علیه و آله بیرون آمد و به آنان فرمود: «دانستم که چه گفتید». سپس سخنانشان را برایشان بازگو کرد.

حارث و عتّاب گفتند: گواهى مى‌دهیم که تو پیامبر خدا هستى به خدا سوگند، هیچ کس با ما نبود که از سخنان ما مطّلع شود تا بگوییم که او به تو خبر داده است.

7341 . الطبقات الکبرى – به نقل از محمّد بن ابراهیم بن حارث تَیمى -: چون پیامبر خدا وفات یافت و هنوز به خاک سپرده نشده بود، بلال اذان گفت به جمله ی «أشهد أنّ محمّدا

فِی المَسجِدِ.

قالَ: فَلَمّا دُفِنَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله قالَ لَهُ أبو بَکرٍ: أذِّن.

فَقالَ: إن کنتَ إنَّما أعتَقتَنی لِأَن أکونَ مَعَکَ فَسَبیلُ ذلِکَ، و إن کُنتَ أعتَقتَنی للّهِ‌ِ فَخَلِّنی و مَن أعتَقتَنی لَهُ.

فَقالَ: ما أعتَقتُکَ إلّا للّهِ‌ِ.

قالَ: فَإِنّی لا اُؤَذِّنُ لِأَحَدٍ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله.

قالَ: فَذاکَ إلَیکَ.

قالَ: فَأَقامَ حَتّى خَرَجَت بُعوثُ الشّامِ فَسارَ مَعَهُم حَتَّى انتَهى إلَیها.(252)

7342 . کتاب من لا یحضره الفقیه: رُوِیَ أنَّهُ لَمّا قُبِضَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله امتَنَعَ بِلالٌ مِنَ الأَذانِ و قالَ: لا اُؤَذِّنُ لِأَحَدٍ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله.

و إنَّ فاطِمَةَ علیهاالسلام قالَت ذاتَ یَومٍ: إنّی أشتَهی أن أسمَعَ صَوتَ مُؤَذِّنِ أبی صلى الله علیه و آله بِالأَذانِ. فَبَلَغَ ذلِکَ بِلالاً فَأَخَذَ فِی الأَذانِ، فَلَمّا قالَ: «اللّهُ أکبَرُ، اللّهُ أکبَرُ» ذَکَرَت أباها صلى الله علیه و آله و أیّامَهُ فَلَم تَتَمالَک مِنَ البُکاءِ، فَلَمّا بَلَغَ إلى قَولِهِ: «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» شَهَقَت فاطِمَةُ علیهاالسلام شَهقَةً و سَقَطَت لِوَجهِها و غُشِیَ عَلَیها.

فَقالَ النّاسُ لِبِلالٍ: أمسِک یا بِلالُ، فَقَد فارَقَتِ ابنَةُ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله الدُّنیا و ظَنّوا أنَّها قَد ماتَت، فَقَطَعَ أذانَهُ و لَم یُتِمَّهُ.

فَأَفاقَت فاطِمَةُ علیهاالسلام و سَأَلَته أن یُتِمَّ الأَذانَ، فَلَم یَفعَل، و قالَ لَها: یا سَیِّدَةَ النِّسوانِ، إنّی أخشى عَلَیکِ مِمّا تُنزِلینَهُ بِنَفسِکِ إذا سَمِعتِ صَوتی بِالأَذانِ فَأَعفَتهُ عَن ذلِکَ.(253)

رسول اللّه» که رسید، جمعیّت در مسجد، شیون سر دادند.

هنگامى که پیامبر خدا به خاک سپرده شد، ابو بکر به بلال گفت: اذان بگو.

بلال گفت: اگر مرا آزاد کردى که با تو باشم، راه باز است [و مى‌توانى دوباره مرا برده ی

خود کنى]؛ ولى اگر مرا به خاطر خدا آزاد کردى، پس مرا با همان کسى که به خاطرش آزادم کردى، تنها بگذار.

ابو بکر گفت: من تو را جز به خاطر خدا آزاد نکردم.

بلال گفت: پس بعد از پیامبر خدا، براى هیچ کس اذان نمى‌گویم.

ابو بکر گفت: اختیار با توست.

بلال [در مدینه] ماند تا آن که لشکریان به سوى شام، خارج شدند بلال نیز با آنان همراه شد و به شام رفت.

7342 . کتاب من لایحضره الفقیه: روایت شده است که چون پیامبر صلى الله علیه و آله از دنیا رفت، بلال از اذان گفتن خوددارى کرد و گفت: بعد از پیامبر خدا، دیگر براى هیچ کس اذان نمى‌گویم.

روزى، فاطمه علیهاالسلام فرمود: «دوست دارم که صداى اذان مؤذّن پدرم را بشنوم» .

این سخن به بلال رسید. شروع به اذان گفتن کرد همین که گفت: «اللّه أکبر، اللّه أکبر»، فاطمه علیهاالسلام به یاد پدرش و ایّام او افتاد و گریه‌اش گرفت وقتى بلال به جمله «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه» رسید، فاطمه علیها السلام فریادى زد و به رو، بر زمین افتاد واز هوش رفت. مردم به بلال گفتند: بس کن اى بلال! دختر پیامبر خدا از دنیا رفت.

و گمان کردند که فاطمه علیهاالسلام جان داده است از این رو، بلال اذانش را قطع کرد و تا آخر ادامه نداد. فاطمه علیهاالسلام به هوش آمد و از بلال خواست که اذان را تمام کند؛ امّا بلال این کار را نکرد و گفت: اى بانوى بانوان! مى‌ترسم که اگر صداى اذانم را بشنوى، دوباره این بلا را به سرِ خود بیاورى.

پس فاطمه علیهاالسلام او را از ادامه دادن اذان، معاف داشت.


1) الجمعة:9.

2) المطالب العالیة: ج 1 ص 63 ح 224 عن کثیر بن مرّة الحضرمی.

3) کنز العمّال: ج 12 ص 350 ح 35354 نقلاً عن ابن مردویه عن زید بن علیّ عن أبیه الإمام زین العابدین عن جدّه علیهماالسلام.

4) الجامع الصغیر: ج 2 ص 567 ح 8417 عن البراء.

5) صحیفة الإمام الرضا علیه السلام: ص 227 ح 115 عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام، بحارالأنوار: ج 84 ص 151 ح 47.

6) اشاره به موقعیتى ویژه از قرب الهى است؛ و گرنه، خداوند متعال، مکان ندارد و بیرون از مکان و زمان است.

7) البیت المعمور: جاء فی التفسیر أنّه فی السماء بإزاء الکعبة شرّفها اللّه تعالى، یدخله کلّ یومٍ سبعون ألف ملک، یخرجون منه و لا یعودون إلیه (تاج العروس: ج 7 ص 266 «عمر») و المعمور: المأهول، و عمرانه: کثرة غاشیه من الملائکة (مجمع البحرین: ج 2 ص 1269 «عمر»).

8) الکافی: ج 3 ص 302 ح 1 عن زرارة و الفضل، بحارالأنوار: ج 18 ص 307 ح 14.

9) تهذیب الأحکام: ج 2 ص 60 ح 210.

10) در تفاسیر آمده است که بیت المعمور، خانه‌اى است در آسمان که درست در بالاى کعبه قرار دارد و روزى هفتاد هزار فرشته، وارد آن مى‌شوند و از آن خارج مى‌گردند و دیگر به سوى آن باز نمى‌آیند معمور، به معناى مسکونى (داراى جمعیّت) است و آبادانى‌اش به انبوه فرشتگانى است که به آن رفت و آمد دارند.

11) النِّدّ: المِثل و النظیر، و الجمع: أنداد (تاج العروس: ج 5 ص 276 «ندد»).

12) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 281 ح 864 عن حفص بن البختری، بحارالأنوار: ج 84 ص 143 ح 38.

13) الکافی: ج 3 ص302 ح 2 عن منصور بن حازم، بحارالأنوار: ج 40 ص 62 ح 96.

14) کذا فی المصدر، و الظاهر أنّه تصحیف و الصواب: «عن عکرمة عن ابن عبّاس»، و عکرمة هو مولى‌ لابن عبّاس.

15) تذکرة الحفّاظ: ج 3 ص 800.

16) در مأخذ، این گونه آمده است؛ ولى چنین به نظر مى‌رسد که تصحیف، صورت گرفته و درست آن، چنین است: «به نقل از عکرمه، از ابن عبّاس». عکرمه، وابسته ی ابن عبّاس بوده است.

17) گفتنى است همان طور که در متن احادیث این فصل آمده، شمارى از احادیث اهل سنّت، هماهنگ با احادیث شیعه، منشأ تشریع اذان را وحى دانسته‌اند.

18) سنن أبى داوود: ج 1 ص 134 ح 498، السنن الکبرى: ج 1 ص 574 ح 1834.

19) سنن أبى داوود: ج 1 ص 135 ح 499، مسند ابن حنبل: ج 5 ص 540 ح 16478.

20) سنن ابن ماجة: ج 1 ص 232 ح 706، کنز العمّال: ج 8 ص 330 ح 23141.

21) سنن ابن ماجة: ج 1 ص 233 ح 707.

22) سنن الترمذى: ج 1 ص 358 ح 189.

23) ر. ک: دانش‌نامه ی میزان الحکمه: ج 2 (اذان / فصل یکم: تشریع اذان / ردّ برخى روایات درباره ی چگونگى تشریع اذان).

24) ر. ک: دانش‌نامه ی میزان الحکمه: ج 2 ص 357 ح 1056 و 1057.

25) مَثَل مشهور عربى.

26) السیرة الحلبیّة: ج 2 ص 96.

27) تعداد مدّعیان رؤیا، تا چهارده نفر، نقل شده است (ر. ک: السیرة الحلبیّة: ج 2 ص 96).

28) براى آشنایى با این وجوه، ر . ک: الأذان تشریعا و فصولاً.

29) براى توضیح بیشتر این اجمال، ر . ک: الأذان تشریعا و فصولاً.

30) حاکم مى‌گوید: کسى که اذان را در عالم رؤیا دید، عبداللّه بن زید بود. این، مورد قبول فقها واقع شده است؛ امّا چون ناقلان، در اسانید آن اختلاف کرده‌اند، در صحیحین نیامده است. (المستدرک على الصحیحین: ج 3 ص 379 ح 5447).

31) الأذان تشریعا و فصولاً: ص 29.

32) ر . ک: دانش‌نامه ی میزان الحکمة: ج 2 (اذان / درآمد / حکمت اذان / حکمت اجتماعى).

33) نهج البلاغة: نامه ی 16.

34) مروج الذهب: ج 4 ص 41، الأخبار الموفّقیّات: ص 576 ح 375.

35) ر . ک: دانش‌نامه ی میزان الحکمه: ج 2 (اذان / فصل یکم: تشریع اذان / ردّ برخى روایات درباره ی چگونگى تشریع اذان).

36) إسباغُ الوضوء: إتمامه و إکماله، و ذلک فی وجهین: إتمامه على ما فرض اللّه تعالى، و إکماله على ما سنّه رسول اللّه صلى الله علیه و آله (مجمع البحرین: ج 2 ص 810 «سبغ»).

37) المعجم الکبیر: ج 12 ص 26 ح 12383 عن ابن عباس.

38) فی بحارالأنوار و فلاح السائل: ص 269 ح 161 «وتناهى» بدل «تناهز»، و هو المناسب للسیاق.

39) وضوى کامل گرفتن، به این است که شخص، مطابق آنچه خداوند متعال واجب کرده و طبق آنچه پیامبر خدا سنّت نهاده است، وضو بگیرد.

40) معانی الأخبار: ص 42 ح 4، بحارالأنوار: ج 18 ص 343 ح 53.

41) الکافی: ج 8 ص 121 ح 93 عن أبی الربیع، بحارالأنوار: ج 10 ص 162 ح 13.

42) دعائم الإسلام: ج 1 ص 142، بحارالأنوار: ج 84 ص 156 ح 54.

43) در عربى، از این بندِ اذان، با عنوان «تثویب» یاد مى‌کنند تثویب، از ریشه ی «ثوب» به معناى عود و رجوع است (ر ک: مقاییس اللغة: ج 1 ص 393 «ثوب») و تثویب در اذان، به معناى بازگشت به اعلام وقت نماز با جمله ی «الصلاةُ خیرٌ من النوم» است.

44) سنن أبى داوود: ج 1 ص 133 (کتاب الصلاة).

45) چرا که محمّد بن عبدالملک بن ابى محذوره، در کتب رجال، «مجهول» معرّفى شده است (ر ک: الجرح و التعدیل: ج 8 ص 4 ش 14، التاریخ الکبیر: ج 1 ص 163 ش 486).

46) التاریخ الکبیر: ج 1 ص 93.

47) المعجم الکبیر: ج 1 ص 352 ح 1071.

48) المعجم الأوسط: ج 7 ص 290.

49) سنن الترمذى: ج 1 ص 248.

50) سنن ابن ماجة: ج 1 ص 237 ح 715.

51) المعجم الأوسط: ج 7 ص 309.

52) سنن ابن ماجة: ج 2 ص 34 ح 707.

53) مسند ابن حنبل: ج 4 ص 632.

54) سنن الدارمى: ج 1 ص 289 ح 1192.

55) الطبقات الکبرى: ج 1 ص 247.

56) سنن الدار قطنى: ج 1 ص 243.

57) الموطّأ، مالک: ج 1 ص 72 ح 8.

58) الکافى: ج 2 ص 303.

59) المصنّف، عبد الرزّاق: ج 1 ص 474 ح 1829.

60) المصنّف، عبد الرزّاق: ج 1 ص 475 ح 1827.

61) جامع المسانید: ج 1 ص 296. این روایت، دلالت مى‌کند که «الصلاة خیر من النوم»، پس از اتمام اذان گفته مى‌شود و جزء اذان نیست و مؤذّن، آن را با زحمت دادن به خود و صرفا براى بیدار کردن مردم از خواب، بازگو مى‌کند.

62) ر ک: الأذان تشریعا و فصولاً: ص 66 (کلمات الأعلام فى التثویب).

63) ابوالحسن، کنیه ی مشترک امامان هفتم و هشتم و دهم است.

64) مستدرک الوسائل: ج 4 ص 44.

65) ر . ک: المعجم الکبیر: ج 1 ص 352 ح 1071، کنز العمّال: ج 8 ص 342 ح 23174.

66) ر . ک: المصنّف، عبد الرزّاق: ج 1 ص 464 ح 1797، المصنّف، ابن ابى شیبه: ج 1 ص 244 ح 2 و 3، السنن الکبرى: ج 1 ص 624 ح 1991 و ص 625 ح 1992؛ وسائل الشیعة: ج 4 ص 645 ح 12.

67) ر . ک: دعائم الإسلام: ج 1 ص 145، وسائل الشیعة: ج 4 ص 647 ح 16.

68) ر . ک: دلائل الصدق: ج 3 القسم الثانی ص 99، الإیضاح: ص 201 204.

69) کنز العمّال: ج 2 ص 343 ح 3931.

70) طه: آیه ی 14.

71) عنکبوت: آیه ی 45.

72) نساء: آیه ی 134.

73) مفوِّضه، فرقه‌اى از مسلمانان‌اند که معتقد بودند خداوند، محمّد صلى الله علیه و آله را آفرید و آفرینش دنیا را به او وا گذاشت از این رو، پیامبر صلى الله علیه و آله نیز آفریدگار است و به قولى، معتقد بودند که پیامبر صلى الله علیه و آله هم، کار آفرینش دنیا را به على علیه السلام وا گذاشت.

74) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 188-189.

75) النهایة: ص 69.

76) المبسوط: ج 1 ص 99.

77) المقنعة: ص 100.

78) رسائل الشریف المرتضى: ج 3 ص 30.

79) الکافى، حلبى: ص 120.

80) المراسم العلویّة: ص 67.

81) المعتبر: ج 2 ص 124.

82) منتهى المطلب: ج 4 ص 377.

83) روضة المتّقین: ج 2 ص 245.

84) حدیقة المتّقین (مخطوط) : ص 17 (به نقل از: کلمات الأعلام حول جواز الشهادة بالولایة فى الأذان و الإقامة مع عدم قصد الجزئیّة).

85) لوامع صاحبقرانى: ج 1 ص 182.

86) بحار الأنوار: ج 84 ص 111.

87) الأنوار النعمانیّة: ج 1 ص 169.

88) الحدائق الناضرة: ج 7 ص 403.

89) ذخیرة المعاد: ج 2 ص 254.

90) الزهران الزویة فى الروضة البهیّة (مخطوط) (به نقل از: کلمات الأعلام حول جواز الشهادة. . .).

91) قاسم بن معاویه روایت کرد که: به امام صادق علیه السلام گفتم: اینها در حدیث معراج روایت مى‌کنند که چون پیامبر خدا به معراج برده شد، بر عرش دید. . . و چون خداوند عزوجل ماه را آفرید، بر آن نوشت: «لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ أمیر المؤمنین» و اینها همان لکّه‌هاى سیاهى هستند که شما در ماه مى‌بینید. پس هر گاه یکى از شما مى‌گوید: «لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه»، باید بگوید: «علىٌّ أمیر المؤمنین» (الاحتجاج: ج 1 ص 365 ح 62).

92) ر. ک: کلمات الأعلام حول جواز الشهادة. . . : ص 384-417.

93) فی بحارالأنوار: «و إذا قال: حیّ على خیر العمل» بدل «و إذا قال: اللّه أکبر اللّه أکبر».

94) جامع الأخبار: ص 171 ح 405 عن الإمام علیّ علیه السلام، بحارالأنوار: ج 84 ص 153 ح 49.

95) جامع الأخبار: ص 172 ح 405 عن الإمام علیّ علیه السلام، بحارالأنوار: ج 84 ص 154 ح 49.

96) سنن أبی داوود: ج 4 ص 296 ح 4985 عن مسعر.

97) مسند عبد اللّه بن عمر: ص 24 ح 12 عن ابن عمر.

98) الکافی: ج 3 ص 307 ح 31 عن عبداللّه بن سنان عن الإمام الصادق علیه السلام، بحارالأنوار: ج 84 ص 148 ح 42.

99) القَفْر و القَفْرة: الخلاء من الأرض لا ماء به و لا نبات؛ یقال: أرضٌ قَفرٌ و مفازَة قَفْرٌ وقَفْرة (تاج العروس: ج 7 ص 410 «قفر»).

100) المَدَر: قِطَع الطین الیابس، و قیل: الطین العِلْک الذی لا رملَ فیه، واحدته مَدَرَة (لسان العرب: ج 5 ص 162 «مدر»).

101) حلیة الأولیاء: ج 3 ص 132.

102) الأمالی للطوسی: ص 535 ح 1162 عن أبی ذرّ، بحارالأنوار: ج 77 ص 84 ح 3.

103) کذا فی المصدر، و فی کنز العمّال «بأرضِ قِیٍّ». و القِیّ: فِعلٌ من القَواء؛ و هی الأرض القَفْر الخالیة (النهایة: ج 4 ص 136 «قیى»).

104) السنن الکبرى: ج 1 ص 597 ح 1908 عن سلمان.

105) کذا فی المصدر، و فی إتحاف السادة المتّقین: «لتحاربوه» و لعلّه الصواب بقرینة الأحادیث التالیة له. أو أنّ الصواب: «لتحرّوه»؛ من التحرّی: القصد و الإجتهاد فی الطلب، و العزم على تخصیص الشیء بالفعل و القول (اُنظر النهایة: ج 1 ص 376 «حرا»).

106) المصنّف لابن أبی شیبة: ج 1 ص 254 ح 6 عن هشام بن یحیى.

107) کذا فی المصدر، و فی أغلب المصادر الاُخرى «و الغدو إلى الجمعة»، و هو الأظهر.

108) النوادر للراوندی: ص 149 ح 211، بحارالأنوار: ج 89 ص 197 ح 44.

109) عبارت پایانى این حدیث، در المصنّف ابن ابى شیبه، «لتحارّوه» است که چندان معناى روشنى ندارد؛ امّا در إتحاف السادة المتّقین، «لتحاربوه (با یکدیگر مى‌جنگیدند)» آمده که به قرینه ی احادیث بعد، شاید همین درست باشد یا شاید درستش، «لتحرّوه» باشد؛ از «تحرّى» به معناى: در دستیابى به چیزى یا در کارى یا گفتارى، از همدیگر پیشى گرفتن.

110) عَدَوْتُه أعدوه؛ تَجاوزتُه إلى غیره (المصباح المنیر: ص 397 «عَدَا»).

111) الجعفریّات: ص 245 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام، بحارالأنوار: ج 84 ص 157 ح 55.

112) تَجالدَ القوم ‌بالسیوف واجتَلَدوا، و جالَدناهم بالسیوف مجالدةً: ضاربناهم (لسان العرب: ج 3 ص 125 «جلد»).

113) تهذیب الأحکام: ج 2 ص 283 ح 1130 عن عیسى بن عبداللّه عن أبیه عن جدّه، بحارالأنوار: ج 84 ص 147 ح 40.

114) مستدرک الوسائل: ج 4 ص 22 ح 4080 نقلاً عن أبی الفتوح الرازی فی تفسیره.

115) ما بین المعقوفین سقط من المصدر، و أثبتناه من کنز العمّال: ج 7 ص 685 ح 20912.

116) الفردوس: ج 4 ص 194 ح 6598 عن أبی سعید.

117) کنز العمّال: ج 7 ص 685 ح 20913 نقلاً عن میسرة بن علی فی مشیخته و الدیلمی عن ابن عمر.

118) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 292 ح 905 عن بلال، بحارالأنوار: ج 84 ص 124 ح 21.

119) السنن الکبرى: ج 1 ص 626 ح 1999 عن أبی محذورة.

120) سنن أبی داوود: ج 1 ص 143 ح 517 عن أبی هریرة.

121) المعجم الأوسط: ج 2 ص 281 ح 1987 عن أنس.

122) الفردوس: ج 1 ص 320 ح 1265 عن ابن عمر و أنس.

123) اشاره به لطف و عنایت ویژه ی حضرت حق به مؤذّن است.

124) المجازات النبویّة: ص 221 ح 178، بحارالأنوار: ج 84 ص 184 ح 17.

125) المَدّ: القَدْر، یرید به قَدْر الذنوب؛ أی یُغفر له ذلک إلى منتهى مدّ صوته، و هو تمثیل لسعة المغفرة. [و یروى «مدى صوته»]المدى الغایة؛ أی یستکمل مغفرة اللّه إذا استنفد وُسعه فی رفع صوته، فیبلغ الغایة فی المغفرة إذا بلغ الغایة فی الصوت (النهایة: ج 4 ص 308 «مدد» و ص 310 «مدا»).

126) سنن النسائی: ج 2 ص 13 عن البرّاء بن عازب.

127) سنن أبی داوود: ج 1 ص 142 ح 515 عن أبی هریرة.

128) مسند ابن حنبل: ج 2 ص 500 ح 6210 عن ابن عمر.

129) تنبیه الغافلین: ص 285 ح 389 عن أبی اُمامة الباهلی.

130) تهذیب الأحکام: ج 2 ص 283 ح 1126 عن معاویة بن وهب عن الإمام الصادق علیه السلام، بحارالأنوار: ج 84 ص 147 ح 40.

131) شُعب الإیمان: ج 3 ص 119 ح 3058 عن ثوبان.

132) الجَنابِذ: جمع جُنبُذة؛ و هی القُبّة (النهایة: ج 1 ص 305 «جنبذ»).

133) المطالب العالیة: ج 1 ص 66 ح 236.

134) سنن ابن ماجة: ج 1 ص 240 ح 727 عن ابن عباس.

135) تنبیه الغافلین: ص 285 ح 388.

136) تفسیر فرات: ص 507 ح 664 عن سعد بن أبی وقّاص، بحارالأنوار: ج 8 ص 6 ح 10.

137) فی المصدر: «یَتَشخَّط»، و التصویب من کنز العمّال (ج 7 ص 686 ح 20918) و «یتشحّط فی دمه»: أی یتخبّط فیه و یضطرب و یتمرّغ (النهایة: ج 2 ص 449 «شحط»).

138) المعجم الکبیر: ج 12 ص 322 ح 13554 عن ابن عمر.

139) لواء الحمد، پرچمى است که بر آن، این کلمات نقش بسته است: «لا إله إلّا اللّه. المفلحون هم الفائزون باللّه» (بصائر الدرجات: ص 436).

140) المعجم الأوسط: ج 4 ص 40 ح 3558 عن جابر.

141) تنبیه الغافلین: ص 290 ح 405 عن جابر بن عبداللّه؛ مستدرک الوسائل: ج 4 ص 37 ح 4124 نقلاً عن درر اللآلی نحوه.

142) الجَنیبَة: الفَرَس تُقاد و لا تُرکب، فعیلة بمعنى مفعولة، یقال: جنَبتُهُ؛ إذا قُدتَه إلى جنبک (المصباح المنیر: ص 111 «جنب»). و فی بعض المصادر «نجائب»؛ و النَّجیب: یُطلق على البعیر و الفَرَس إذا کانا کریمَین عتیقَین (انظر لسان العرب: ج 1 ص 748 «نجب»).

143) و فی بعض النسخ: «خفائفها»، قال المولى محمّد تقی المجلسی فی روضة المتّقین (ج 2 ص 252) : خفائفها جمع الخُفّ؛ و المراد بها الأرجل، و کونها من المسک إمّا اعتبار سطوع رائحة المسک منها، و یمکن أن یکون نشوها منه و على نسخة «الحقائب»؛ الحقیبة: کلّما شُدّ فی مؤخّر رَحْل أو قَتَب.

144) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 294ح 905 عن بلال، بحارالأنوار: ج 84ص 125ح21.

145) أطول الناس أعناقا: أی أکثر الناس تشوّفا إلى رحمة اللّه؛ لأنّ المتشوّف یطیل عنقه إلى ما یتطلّع‌إلیه. و قیل: إنّهم سادة و رؤساء، و العرب تصف السادة بطول الأعناق (شرح النووی لصحیح مسلم: ج 4 ص 333).

146) صحیح مسلم: ج 1 ص 290 ح 14؛ تهذیب الأحکام: ج 2 ص 284 ح 1132 عن العزرمی عن الإمام الصادق علیه السلام، بحارالأنوار: ج 84 ص 106 ح 4.

147) المعجم الأوسط: ج 5 ص 106 ح 4808 عن أنس.

148) مسند زید: ص 97 عن الإمام زین العابدین عن آبائه علیهم السلام، بحارالأنوار: ج 84 ص 157 ح 55.

149) الخصال: ص 355 ح 36 عن الحسن بن عبداللّه عن أبیه عن جدّه الإمام الحسن علیه السلام، بحارالأنوار: ج 84 ص 116 ح 10.

150) تفسیر فرات: ص 366 ح 498 عن الإمام زین العابدین علیه السلام، بحارالأنوار: ج 8 ص 7 ح 12.

151) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 293 ح 905 عن بلال، بحارالأنوار: ج 84 ص 124 ح 21.

152) یعنى: از سرِ افتخار، سر خود را بالا مى‌گیرند و گردن مى‌کشند، نه چون شرمگینانى که از خجالت، سر به زیر مى‌اندازند به قولى، آقا و سرورند عرب، افراد آقا را به گردن‌فرازى توصیف مى‌کند.

153) کنز العمّال: ج 7 ص 586 ح 20374 نقلاً عن أبی الشیخ عن أبی هریرة.

154) الفردوس: ج 1 ص 358 ح 1446 عن الإمام علیّ علیه السلام.

155) الفردوس: ج 3 ص 321 ح 4962 عن أبی هریرة.

156) تاریخ دمشق: ج 14 ص 90 ح 3390 عن أنس.

157) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 294 ح 905 عن بلال، بحارالأنوار: ج 84 ص 124 ح 21.

158) الحُصاص: شِدَّةُ العَدْوِ وَحِدَّته و قیل: هو أن یمصَعَ بذَنَبِه [أی یحرّکه]، و یَصُرّ بأُذُنیه [أی ینصبهما] و یعدو و قیل: هو الضُّراط (النهایة: ج 1 ص 396 «حصص»).

159) صحیح مسلم: ج 1 ص 291 ح 17 عن أبی هریرة؛ عوالی اللآلی: ج 1 ص 409 ح 75 و فیه «ضراط» بدل «حصاص».

160) الرَّوحاءُ: بین الحرمین الشریفین، على ثلاثین أو أربعین أو ستّة و ثلاثین میلاً من المدینة (تاج العروس: ج 4 ص 67 «روح»).

161) صحیح مسلم: ج 1 ص 290 ح 15 عن جابر.

162) تحف العقول: ص 13، بحارالأنوار: ج 77 ص 66 ح 5.

163) تاریخ بغداد: ج8 ص208 عن أنس.

164) المعجم الأوسط: ج 4 ص 83 ح 3671 عن أنس.

165) المعجم الکبیر: ج 20 ص 215 ح 498 عن معقل بن یسار.

166) الفردوس: ج 3 ص 558 ح 5752 عن الإمام الحسین علیه السلام؛ المحاسن: ج 2 ص 257 ح 1809 عن أبی حفص الأبان عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام، بحارالأنوار: ج 66 ص 67 ح 45.

167) رَوحاء، مکانى است میان مکّه و مدینه، در سى یا چهل و یا سى و شش میلى مدینه.

168) الغیلان: هی جنس من الجنّ و الشیاطین، کانت العرب تزعم أنّ الغُول فی الفلوات تتراءى للنّاس فتتغوّل تغوّلاً؛ أیتتلوّن تلوّنا فی صور شتّى، و تَغُولهم أی تضلّهم عن الطریق و تهلکهم (النهایة: ج 3 ص 396 «غول»).

169) المحاسن: ج 1 ص 121 ح 128 عن جابر الجعفی عن الإمام الباقر علیه السلام، بحارالأنوار: ج 84 ص 162 ح 67.

170) سنن أبی داوود: ج 1 ص 161 ح 590 عن ابن عباس؛ عوالی اللآلی: ج 1 ص 180 ح 233، بحارالأنوار: ج 28 ص 164.

171) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 285 ح 880 عن الإمام علیّ علیه السلام.

172) السنن الکبرى: ج 1 ص 627 ح 2001 عن صفوان بن سلیم.

173) المجموع للنووی: ج 3 ص 103 عن وائل بن حجر؛ الذکرى: ص 170، بحارالأنوار: ج 84 ص 137.

174) غول، موجودى است از جنس جِن و شیاطین عرب معتقد بودند که غول‌ها در بیابان‌ها بر مردم ظاهر مى‌شوند و خود را به شکل‌هاى مختلف در مى‌آورند و مسافران را به بیراهه و نابودى مى‌کشانند.

175) سنن الترمذی: ج 1 ص 389 ح 200 عن أبی هریرة.

176) جاء فی المصدر فی ذیل الحدیث: «الصواب: عبد الرحمن بن عبد اللّه بن عبد الرحمن بن أبی صعصعة».

177) مسند ابن حنبل: ج 4 ص 15 ح 11031.

178) سنن ابن ماجة: ج 1 ص 239 ح 723؛ مجمع البیان: ج 10 ص 799.

179) الشرح الکبیر لعبد الرحمن بن قدامة: ج 11 ص 415؛ بحارالأنوار: ج 84 ص 159.

180) طَرَّبَ فی صوته: رجَّعَه و مَدَّه (المصباح المنیر: ص 370 «طَرِبَ»).

181) سنن الدارقطنی: ج 1 ص 239 ح 11؛ مستدرک الوسائل: ج 4 ص 77 ح 4199 نقلاً عن درر اللآلی نحوه.

182) تَرَسَّل فی قراءته: بمعنى تَمَهّلَ فیها قال الیَزیدیّ: الترَسُّل و الترسیلُ فی القراءة: التحقیق بِلا عجَلَة (المصباح المنیر: ص 226 «رسل»).

183) المُعتَصِر: هو الذی یحتاج إلى الغائط؛ و هو من العَصْر أو العَصَر: و هو الملجَأ و المُستَخفى (النهایة: ج 3 ص 247 «عصر»).

184) سنن الترمذی: ج 1 ص 373 ح 195 عن جابر بن عبداللّه.

185) دعائم الإسلام: ج 1 ص 145، بحارالأنوار: ج 84 ص 179 ح 11.

186) صحیح البخاری: ج 1 ص 221 ح 586 عن أبی سعید الخدری.

187) کنز العمّال: ج 7 ص 701 ح 21004 نقلاً عن ابن النجّار عن أبی هریرة.

188) السنن الکبرى: ج 2 ص 406 ح 3553 عن أبی هریرة.

189) مستدرک الوسائل: ج 4 ص 61 ح 4179 نقلاً عن درر اللآلی.

190) المعجم الکبیر: ج 19 ص 346 ح 802.

191) صحیح مسلم: ج 1 ص 289 ح 12 عن عمر.

192) الکافی: ج 3 ص 307 ح 29 عن محمّد بن مسلم.

193) مسند ابن حنبل: ج 10 ص 233 ح 26829.

194) مسند ابن حنبل: ج 9 ص 441 ح 24987.

195) مسند ابن حنبل: ج 9 ص 230 ح 23927.

196) سنن أبی داوود: ج1 ص144 ح 524.

197) المستدرک على الصحیحین: ج 1 ص 731 ح 2004 عن أبی اُمامة.

198) الثقات: ج 5 ص 153 عن أنس.

199) عمل الیوم و اللیلة لابن السنی: ص 37 ح 92.

200) سنن أبی داوود: ج 1 ص 146 ح 530.

201) صحیح مسلم: ج 1 ص 290 ح 13 عن سعد بن أبی وقّاص.

202) سنن أبی داوود: ج 1 ص 145 ح 526.

203) الوسیلة: القُرب من اللّه تعالى و قیل: هی الشفاعة یوم القیامة و قیل: هی منزلة من منازل الجنّة کما جاء فی الحدیث (النهایة: ج 5 ص 185 «وسل»).

204) صحیح مسلم: ج 1 ص 288 ح 11 عن عبداللّه بن عمرو بن العاص.

205) صحیح البخاری: ج 1 ص 222 ح 589 عن جابر بن عبداللّه.

206) وسیله، «قُرب به خداوند متعال» است و به قولى «شفاعت در روز قیامت» و به قولى دیگر – چنان که در حدیث آمده – منزلى است از منازل بهشت.

207) المعجم الکبیر: ج 12 ص 66 ح 12554 عن ابن عبّاس.

208) سنن الدارقطنی: ج 2 ص 87 ح 9 عن کعب بن عجرة.

209) فی الحدیث: «الزکاة عَزْمة من عَزَمات اللّه تعالى»؛ أی حقّ من حقوقه، و واجب من واجباته (النهایة: ج 3 ص 232 «عزم»).

210) حلیة الأولیاء: ج 2 ص 174 عن عثمان بن عفّان.

211) حلیة الأولیاء: ج 9 ص 250 عن ابن عمر.

212) جامع الأخبار: ص 173 ح 414، بحارالأنوار: ج 84 ص 155 ح 49.

213) اشاره به این است که شیطان، همراه با اوست.

214) جامع الأخبار: ص 172 ح 408، بحارالأنوار: ج 84 ص 154 ح 49.

215) جامع الأخبار: ص 173 ح 412، بحارالأنوار: ج 84 ص 154 ح 49.

216) جامع الأخبار: ص 172 ح 407، بحارالأنوار: ج 84 ص 154 ح 49.

217) جامع الأخبار: ص 173 ح 410، بحارالأنوار: ج 84 ص 154 ح 49.

218) جامع الأخبار: ص 173 ح 409، بحارالأنوار: ج 84 ص 154 ح 49.

219) تاریخ دمشق: ج 21 ص 171 ح 4763 عن أنس.

220) مستدرک الوسائل: ج 4 ص 61 ح 4178 نقلاً عن القطب الراوندی فی لبّ اللباب.

221) الشاسِع: البعید (الصحاح: ج 3 ص 1237 «شسع»).

222) سنن أبی داوود: ج 1 ص 151 ح 552.

223) الحبو: أن یمشی على یدیه و رکبتیه أو استه (النهایة: ج 1 ص 336 «حبا»).

224) مسند ابن حنبل: ج 5 ص 155 ح 14953.

225) مسند ابن حنبل: ج 5 ص 311 ح 15627 عن معاذ بن أنس.

226) التَّثویب: هو الدعاء للصلاة و غیرها، فإنّ المؤذّن إذا قال: حیّ على الصلاة، فقد دعاهم إلیها (لسان العرب: ج 1 ص 247 «ثوب»).

227) المعجم الکبیر: ج 20 ص 183 ح 396 عن معاذ بن أنس.

228) جامع الأحادیث للقمّی: ص 136.

229) جامع الأخبار: ص 173 ح 413، بحارالأنوار: ج 84 ص 155 ح 49.

230) سنن ابن ماجة: ج 1 ص 260 ح 793 عن ابن عباس؛ دعائم الإسلام: ج 1 ص 148 عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام نحوه.

231) تهذیب الأحکام: ج3 ص262 ح740 عن الإمام الصادق عن‌آبائه علیهم السلام، بحارالأنوار: ج 83 ص 372 ح 34.

232) المستدرک على الصحیحین: ج 3 ص 322 ح 5244 عن زید بن ارقم.

233) هکذا فی المصدر، و فی بحارالأنوار: «بلال» بدل «هذا البلال».

234) مستطرفات السرائر: ص 94 ح 6 عن عبداللّه بن میمون عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام، بحارالأنوار: ج 84 ص 116 ح 11.

235) تاریخ دمشق: ج 10 ص 458 ح 2652 عن أبی هریرة.

236) تاریخ بغداد: ج 13 ص 38 عن أنس.

237) المعجم الصغیر: ج 2 ص 126 عن أبی هریرة.

238) کنز العمّال: ج 11 ص 432 ح 32031 نقلاً عن العقیلی و ابن عساکر عن أنس.

239) سنن النسائی: ج 3 ص 101؛ مجمع البیان: ج 10 ص 434 نحوه، بحارالأنوار: ج 89 ص 150.

240) أدَم و اُدُم: جمع الأدیم؛ و هو الجِلد المدبوغ (المصباح المنیر: ص 9 «أدم»).

241) العَنَزَة: عَصا أقصر من الرمح، و لها زجٌّ [أی حدیدة] من أسفلها (المصباح المنیر: ص 432 «عنز»).

242) سنن الترمذی: ج 1 ص 375 ح 197.

243) الطبقات الکبرى: ج 3 ص 234 و راجع: مجمع البیان: ج 9 ص 203.

244) فی المصدر: «یعملون»، و هو تصحیف.

245) الخرائج و الجرائح: ج 1 ص 163 ح 252، بحارالأنوار: ج 21 ص 119 ح 17.

246) النَّهیق: صوت الحمار (لسان العرب: ج 10 ص 361 «نهق»).

247) الظاهر أنّ الصحیح هو «عتّاب بن أسید» بقرینة عبارة: «أکرَمَ أبا عتّاب» الآتیة و عبارة: «فقال عتّاب» فی ذیل الحدیث، و کذا الحدیث الذی یلیه.

248) ظاهرا عَتّاب بن اَسید، درست است، به قرینه ی عبارت «در حقّ ابو عتّاب، لطف کرد»، و عبارت «عتّاب گفت» – که در انتهاى حدیث آمده – و نیز به قرینه ی حدیث بعدى.

249) القَصْد فی الشیء: خلاف الإفراط، و اقتصد فلان فی أمره: أی استقام (لسان العرب: ج 3 ص 354 «قصد»).

250) إعلام الورى: ج 1 ص 226 عن بشیر النبّال، بحارالأنوار: ج 21 ص 132 ح 22.

251) السیرة النبویّة لابن هشام: ج 4 ص 56.

252) الطبقات الکبرى: ج 3 ص 236.

253) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 297 ح 907، بحارالأنوار: ج 43 ص 157 ح 7.