8 / 1
الحَثُّ عَلى حُبِّ الأَوْلادِ وَالشَّفَقَةِ بِهِم
5307. رسول الله صلى الله علیه و آله: مَن قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللهُ عز و جل لَهُ حَسَنَةً، ومَن فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللهُ یَومَ القِیامَةِ، ومَن عَلَّمَهُ القُرآنَ دُعِیَ بِالأبَوَینِ فَیُکسَیانِ حُلَّتَینِ یُضیءُ مِن نورِهِما وُجوهُ أهلِ الجَنَّةِ.(1)
5308. عنه صلى الله علیه و آله: مَن بَکى صَبِیٌ لَهُ فَأرضاهُ حَتّى یُسَکِّنَهُ، أعطاهُ اللهُ عز و جل مِنَ الجَنَّةِ حَتّى یَرضى.(2)
5309. الطبقات الکبرى عن معاویة بن قرّة عن عمّه: أنَّهُ کانَ یَأتی النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله بِابنِهِ فَیُجلِسُهُ بَینَ یَدَیهِ فَقالَ لَهُ النَّبِیُ صلى الله علیه و آله تُحِبُّهُ؟ قالَ: نَعَم، حُبّا شَدیدا. ثُمَّ إنَّ الغُلامَ ماتَ، فَقالَ لَهُ النَّبِیُ صلى الله علیه و آله: کَأَنَّکَ حَزِنتَ عَلَیهِ! قالَ: أجَل یا رسول الله.
قالَ: أفَما یَسُرُّکَ إذا أدخَلَکَ اللهُ الجَنَّةَ أن تَجِدَهُ عَلى بابٍ مِن أبوابِها فَیَفتَحُهُ لَکَ؟ قالَ: بَلى.
قالَ: فَإِنَّهُ کَذلِکَ إن شاءَ اللهُ تَعالى.(3)
8 / 1
تشویق به دوست داشتن فرزندان و دلسوزى با آنان
5307. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر کس فرزندش را ببوسد، خداوند عز و جل براى او حسنهاى مىنویسد و کسى که او را شاد کند، خداوند در روز قیامت، او را شاد مىسازد و کسى که قرآن به او بیاموزد، پدر و مادرش فرا خوانده مىشوند و دو لباس بر آنان پوشیده مىشود که از نور آن، چهرههاى بهشتیان، نورانى مىگردد
5308. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اگر کسى کودک گریانش را خشنود کند تا آرام گیرد، خداوند عز و جل آن قدر از نعمتهاى بهشت به او عطا مىکند تا خشنود شود
5309. الطبقات الکبرى به نقل از معاویة بن قرّه، درباره عمویش : او هماره با فرزند خردسالش نزد پیامبر خدا مىآمد و او را مقابل ایشان مىنشانْد پیامبر صلى الله علیه و آله به وى فرمود: «آیا او را دوست دارى؟».
گفت: بله، بسیار زیاد.
سپس آن پسر در گذشت. پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: «گویى بر [مرگ] او اندوهگین شدهاى!».
گفت: آرى، اى پیامبر خدا!
فرمود: «آیا خرسند نمىشوى که وقتى خداوند، تو را وارد بهشت مىسازد، او را بر درِ یکى از درهاى بهشت بیابى که آن را برایت مىگشاید؟».
گفت: چرا.
فرمود: «همانا به خواست خدا، تو این گونه خواهى بود».
5310. تاریخ دمشق عن واثلة بن الأسقع: أنَّ رَسولَ اللهِ صلى الله علیه و آله خَرَجَ عَلى عُثمانَ بنِ مَظعونٍ ومَعَهُ صَبِیٌ لَهُ صَغیرٌ یَلثِمُهُ، فَقالَ: أتُحِبُّهُ یا عُثمانُ؟ !
قالَ: إی وَاللهِ یا رَسولَ اللهِ، إنِّی لَأُحِبُّهُ
قالَ: أفَلا أزِیدُکَ لَهُ حُبّا؟ !
قالَ: بَلى، فِداکَ أبی واُمِّی
قالَ: إنَّهُ مَن تَرَضَّى لَهُ صَغیرا مِن نَسلِهِ حَتّى یَرضى، تَرَضَّاهُ اللهُ یَومَ القِیامَةِ حَتّى یَرضى.(4)
5311. حلیة الأولیاء عن أنس: أنَّ امرَأَةً دَخَلَت عَلى عائِشَةَ ومَعَها صَبِیّانِ لَها، فَأَعطَتها عائِشَةُ ثَلاثَ تَمراتٍ، فَأعطَت کُلَّ صَبِیٍ مِنهما تَمرَةً، فَأکَلَ الصَّبِیّانِ تَمرَتَیهِما ثُمَّ نَظَرا إلى أُمِّهِما، فَأَخَذَتِ التَّمرَةَ فَشَقَّتها نِصفَینِ فَأَعطَت ذا نِصفا وذا نِصفا.
فَدَخَلَ النَّبِیُ صلى الله علیه و آله فَأَخَبَرَتهُ عائِشَةُ، فَقالَ لَها النَّبِیُ صلى الله علیه و آله: ما أعجَبَکِ مِن ذلِکِ فَإِنَّ اللهَ قَد رَحِمَها بِرَحمَتِها صَبِیَّیها.(5)
8 / 2
سیرَةُ النَّبِیِ فِی الشَّفَقَةِ بِالأَطفالِ وتَکریمِهِم
5312. مسند ابن حنبل عن الولید بن عقبة: لَمّا فَتَحَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله مَکَّةَ، جَعَلَ أهلُ مَکَّةَ یَأتونَهُ بِصِبیانِهِم فَیَمسَحُ عَلى رُؤوسِهِم ویَدعو لَهُم.(6)
5310. تاریخ دمشق به نقل از واثلة بن اسقع : پیامبر خدا بر عثمان بن مظعون وارد شد، در حالى که او کودک خردسالى را که همراهش بود، مىبوسید به وى فرمود: «آیا او را دوست دارى، اى عثمان؟».
گفت: آرى، به خدا سوگند اى پیامبر خدا من او را دوست دارم.
فرمود: «آیا محبّتت را نسبت به او بیشتر کنم؟».
گفت: آرى، پدرم و مادرم، فداى تو باد!
فرمود: «کسى که کودکى از نسلش را خشنود سازد تا این که او خرسند گردد، خداوند در روز قیامت، او را خشنود مىسازد تا آن جا که خرسند گردد».
5311. حلیة الأولیاء به نقل از اَنَس : زنى که دو کودک همراه خود داشت، بر عایشه وارد شد عایشه سه خرما به او داد او به هر کدام، یک دانه خرما داد آنها خرماى خود را خوردند و سپس به مادرشان نگاه کردند او خرما [ى باقىمانده] را برداشت و دو نیم کرد نیمى به این و نیمى به آن داد.
پیامبر صلى الله علیه و آله وارد شد و عایشه، ماجرا را به ایشان خبر داد پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: «چرا از این کار، به شگفت آمدهاى؟ همانا خداوند به خاطر رَحم او به دو کودکش، بر او رحم کرد».
8 / 2
سیره پیامبر در مهربانى به کودکان و تکریم آنان
5312. مسند ابن حنبل به نقل از ولید بن عقبه : وقتى پیامبر خدا، مکّه را فتح کرد، اهل مکّه با کودکانشان نزد ایشان مىآمدند و ایشان بر سرِ آنان، دست مىکشید و برایشان دعا مىکرد
5313. صحیح مسلم عن عمرو بن سعید عن أنس: ما رَأیتُ أحَدا کانَ أرحَمَ بِالعِیالِ مِن رَسولِ اللهِ صلى الله علیه و آله، قالَ: کانَ إبراهیمُ مُستَرضَعا لَهُ فی عَوالی المَدینَةِ، فَکانَ یَنطَلِقُ ونَحنُ مَعَهُ فَیدخُلُ البَیتَ وإنَّهُ لَیُدَّخَنُ، وکانَ ظِئرُهُ(7) قَینا(8)، فَیَأخُذُهُ فَیُقَبِّلُهُ، ثُمَّ یَرجِعُ.
قالَ عَمرٌو: فَلَمّا تُوُفِّیَ إبراهیمُ، قالَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله: إنَّ إبراهیمَ ابنی، وإنَّه ماتَ فی الثَّدی، وإنَّ لَهُ لَظِئرَینِ تُکمِلانِ رَضاعَهُ فِی الجَنَّةِ.(9)
5314. صحیح مسلم عن عبد الله بن جعفر: کانَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله إذا قَدِمَ مِن سَفَرٍ تُلُقِّیَ بِصِبیانِ أهلِ بَیتِهِ.(10)
5315. مسند ابن حنبل عن عروة: کانَ [رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله] یُستَقبَلُ بالصِّبیانِ إِذا جاءَ مِن سَفَرٍ.(11)
5316. المحجّة البیضاء: کانَ صلى الله علیه و آله یَقدِمُ مِنَ السَّفَرِ فَیَتَلَقّاهُ الصِّبیانُ فَیَقِفُ لَهُم، ثُمَّ یَأمُرُ بِهِم فَیُرفَعونَ إِلَیهِ، فَیَرفَعُ مِنهُم بَینَ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ، ویَأمُرُ أصحابَهُ أن یَحمِلُوا بَعضَهُم، فَرُبَّما یَتَفاخَرُ الصِّبیانُ بَعدَ ذلِکَ فَیَقولُ بَعضُهُم لِبَعضٍ: حَمَلَنِی رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله بَینَ یَدَیهِ، وحَمَلَکَ أنتَ وَراءَهُ، ویَقولُ بَعضُهُم: أمَرَ أصحابَهُ أن یَحمِلوکَ وَراءَهُم.(12)
5317. المناقب لابن شهر آشوب عن عبدالعزیز بإسناده عن النبیّ صلى الله علیه و آله: أنَّه کان جالسا فَأَقبَلَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهما السلام فَلَمّا رَآهُمَا النَّبِیُ صلى الله علیه و آله قامَ لَهُما وَاستَبطَأَ بُلوغَهُما إلَیهِ، فَاستَقبَلَهُما وحَمَلَهُما عَلى کَتِفَیهِ وقالَ: نِعمَ المَطِیُّ مَطِیُّکُما، ونِعمَ الرّاکِبانِ أَنتُما، وأبوکُما خَیرٌ مِنکُما.(13)
5313. صحیح مسلم به نقل از عمرو بن سعید، از اَنَس بن مالک : هیچ کس را ندیدم که نسبت به خانوادهاش مهربانتر از پیامبر خدا باشد.
ابراهیم [پسر پیامبر خدا]، دایهاى در عوالى(14) مدینه داشت پیامبر صلى الله علیه و آله پیوسته به آن جا مىرفت و ما نیز همراه ایشان بودیم ایشان، وارد خانه مىشد و دایه که برده بود، [خانه را] با بخور، خوشبو مىکرد پیامبر صلى الله علیه و آله ابراهیم را مىگرفت و مىبوسید و سپس باز مىگشت.
عمرو گفت: هنگامى که ابراهیم در گذشت، پیامبر خدا فرمود: «ابراهیم، فرزند [دلبند] من است. [هرچند] او در شیرخوارگى در گذشت، امّا در بهشت، دو دایه دارد که شیرخوارىِ او را تکمیل مىکنند».
5314. صحیح مسلم به نقل از عبد الله بن جعفر : هر گاه پیامبر خدا از سفر برمىگشت، [نخست] با کودکان خانوادهاش دیدار مىکرد
5315. مسند ابن حنبل به نقل از عروه : [پیامبر خدا] هنگامى که از سفر مىآمد، توسّط کودکان مورد استقبال قرار مىگرفت
5316. المَحَجَّة البیضاء: هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله از سفر باز مىگشت، کودکان، گِرد ایشان را مىگرفتند و ایشان به خاطر آنان، مىایستاد سپس از آنان مىخواست که بالا بیایند برخى از آنان، از جلو و از پشت ایشان، بالا مىرفتند، و از همراهان خود مىخواست که دیگر کودکان را آنان حمل کنند چه بسا پس از این ماجرا، کودکان افتخار مىکردند و به هم مىگفتند: پیامبر خدا، مرا در آغوش خود برد و تو را بر پشت خود برد و برخى مىگفتند: از همراهان خود خواست که تو را پشت خود، سوار کنند
5317. المناقب، ابن شهر آشوب به نقل از عبد العزیز، با سندش از پیامبر صلى الله علیه و آله : پیامبر خدا نشسته بود که حسن و حسین علیهماالسلام آمدند و چون آنان را دید، برایشان برخاست و چون دید کُند
مىآیند، به سمت آنان رفت و بر دوش خود، حملشان کرد و فرمود: «مَرکب شما، چه مرکب خوبى است و شما چه خوبْ سوارانى هستید و پدرتان از شما هم بهتر است!».
8 / 3
التَّسلیمُ عَلَى الصِّبیانِ
5318. کنز العمّال عن أنس: کانَ [صلى الله علیه و آله] یَمُرُّ بِالصِّبیانِ فَیُسَلِّمُ عَلَیهِم.(15)
5319. سنن الترمذی عن أنس: کُنتُ مَعَ رَسولِ اللهِ صلى الله علیه و آله فَمَرَّ عَلَى صِبیانٍ فَسَلَّمَ عَلَیهِم.(16)
5320. مکارم الأخلاق عن أنس: إنَّ رَسولَ اللهِ صلى الله علیه و آله مَرَّ عَلَى صِبیانٍ فَسَلَّمَ عَلَیهِم وهُوَ مُغِذٌّ(17) (18)
5321. رسول الله صلى الله علیه و آله: خَمسٌ لا أدَعُهُنَّ حَتَّى المَماتِ: الأکلُ عَلَى الحَضیضِ(19) مَعَ العَبیدِ، ورُکوبِیَ الحِمارَ مُؤَکَّفا(20)، وحَلبُ العَنزِ بِیَدی، ولُبسُ الصّوفِ، وَالتَّسلیمُ عَلَى الصِّبیانِ؛ لِتَکونَ سُنَّةً مِن بَعدِی.(21)
5322. صحیح ابن حبّان عن أنس: أنَّ النبیّ صلى الله علیه و آله: کانَ یَزورُ الأنصارَ ویُسَلِّمُ عَلى صِبیانِهِم ویَمسَحُ رُؤوسَهُم.(22)
8 / 3
سلام کردن به کودکان
5318. کنز العمّال به نقل از اَنَس : پیامبر خدا، هر گاه بر کودکان مىگذشت، به آنان سلام مىکرد
5319. سنن الترمذى به نقل از اَنَس : با پیامبر خدا بودم که بر کودکان گذر کرد و به آنان، سلام داد
5320. مکارم الأخلاق به نقل اَنَس : پیامبر خدا، با این که به سرعت حرکت مىکرد] و عجله داشت]، بر گروهى از کودکان گذر کرد و به آنان، سلام داد.
5321. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: پنج چیز است که تا هنگام مرگ، آنها را ترک نمىکنم: غذا خوردن روى زمین با بردگان، سوار شدن بر درازگوشِ پالاندار، دوشیدن شیر با دست خودم، پوشیدن لباس پشمینه، و سلام کردن به کودکان، تا پس از من، سنّت شود
5322. صحیح ابن حبّان به نقل از اَنَس : پیامبر صلى الله علیه و آله به دیدار انصار مىرفت، به کودکانشان سلام مىکرد و بر سرِ آنان، دست مىکشید
8 / 4
ذَمُّ عَدَمِ المَحَبَّةِ لِلأَطفالِ
5323. صحیح مسلم عن عائشة: قَدِمَ ناسٌ مِنَ الأعرابِ عَلى رَسولِ اللهِ صلى الله علیه و آله فَقالوا: أتُقَبِّلونَ صِبیانَکُم؟ فَقالوا: نَعَم، فَقالوا: لکِنَّا وَاللهِ ما نُقَبِّلُ.
فَقالَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله: وأملِکُ إن کانَ اللهُ نَزَعَ مِنکُمُ الرَّحمَةَ!(23)
5324. الأدب المفرد عن أبی هریرة: قَبَّلَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله حَسَنَ بنَ عَلِیٍ علیه السلام، وعِندَهُ الأَقرَعُ بنُ حابِسٍ التَّمیمیُ جالِسٌ.
فَقالَ الأَقرَعُ: إنَّ لی عَشَرَةً مِنَ الوُلدِ ما قَبَّلتُ مِنهُم أحَدا!
فَنَظَرَ إلَیهِ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله ثُمَّ قَالَ: مَن لا یَرحَم لا یُرحَمُ.(24)
5325. الإمام الصادق علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِیِ صلى الله علیه و آله فَقالَ: ما قَبَّلتُ صَبِیّا قَطُّ. فَلَمّا وَلّى قالَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله: هذا رَجُلٌ عِندِی أنَّهُ مِن أهلِ النّارِ.(25)
8 / 5
نِطاقُ مَحَبَّةِ الأَولادِ
الکتاب
«یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اَللهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ اَلْخاسِرُونَ».(26)
8 / 4
نکوهش محبّت نکردن به کودکان
5323. صحیح مسلم به نقل از عایشه : گروهى از عربهاى بادیهنشین، خدمت پیامبر خدا رسیدند و گفتند: آیا [شما مسلمانان،] کودکانتان را مىبوسید؟
گفتند: آرى.
آن گاه گفتند: ولى ما به خدا سوگند، نمىبوسیم.
پیامبر خدا فرمود: «من چه کنم اگر خداوند، مهر را از [دل] شما برکَنده است؟».
5324. الأدب المفرد به نقل از ابو هریره : پیامبر خدا، در حالى که اَقرَع بن حابس تمیمى خدمت ایشان نشسته بود، حسن بن على علیهماالسلام را بوسید.
اقرع گفت: من، ده فرزند دارم که هیچ کدام از آنان را نبوسیدهام.
پیامبر خدا به او نگاه کرد و سپس فرمود: «کسى که مهر نورزد، مهر نمىبیند».
5325. امام صادق علیه السلام: مردى خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله رسید و گفت: هرگز کودکى را نبوسیدهام.
وقتى باز گشت، پیامبر خدا فرمود: «این، کسى است که در نظر من، از اهل آتش است».
8 / 5
اندازه محبّت به فرزندان
قرآن
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگردانَد، و هر کس چنین کند، آنان خود زیانکاراناند».
«یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اَللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»(27).
الحدیث
5326. رسول الله صلى الله علیه و آله فی مَوعِظَتِهِ لاِبنِ مَسعودٍ : یَا بنَ مَسعودٍ، لا تَحمِلَنَّکَ الشَّفَقَةُ عَلى أهلِکَ ووُلدِکَ عَلَى الدُّخولِ فِی المَعاصِی وَالحَرامِ، فَإِنَّ اللهَ تَعالى یَقولُ: «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلاّ مَنْ أَتَى اَللهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»(28) (29)
5327. سنن الترمذی عن ابن عبّاس لمّا سَألَهُ رَجُلٌ عَن هذه الآیة: «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ» : هؤُلاءِ رِجالٌ أسلَموا مِن أهلِ مَکَّةَ وأرادوا أن یَأتُوا النَّبِیَ صلى الله علیه و آله، فَأَبى أزواجُهُم وأولادُهُم أن یَدَعوهُم أن یَأتوا رَسولَ اللهِ صلى الله علیه و آله، فَلَمّا أتَوا رَسولَ اللهِ صلى الله علیه و آله رَأَوا النّاسَ قَد فَقِهوا فِی الدِّینِ هَمّوا أن یُعاقِبوهُم، فَأنزَلَ اللهُ عز و جل: «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ».(30)
8 / 6
العَدلُ بَینَ الأَولادِ
5328. رسول الله صلى الله علیه و آله: سَوّوا بَینَ أولادِکُم فِی العَطِیَّةِ، فَلَو کُنتُ مُفَضِّلاً أحَدا لَفَضَّلتُ النِّساءَ.(31)
5329. عنه صلى الله علیه و آله: اعدِلُوا بَینَ أولادِکُم فِی العَطِیَّةِ.(32)
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! در حقیقت، برخى از همسران شما و فرزندان شما، دشمن شمایند. پس، از آنان بر حذر باشید، و اگر ببخشایید و درگذرید و بیامرزید، به راستى خدا آمرزنده مهربان است».
حدیث
5326. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در نصیحتش به عبد الله بن مسعود : اى پسر مسعود! دلسوزى نسبت به خانواده و فرزندانت، نباید تو را به نافرمانىها [از خدا] و حرام، وادار سازد؛ چراکه خداوند متعال مىفرماید: «[قیامت] روزى [است] که نه مال، سود مىدهد و نه فرزندان، مگر کسى که با دلى سالم، نزد خدا آید».
5327. سنن الترمذى: کسى از ابن عبّاس درباره این آیه پرسید: «اى کسانى که ایمان آوردید! بىگمان، برخى از همسران و فرزندانتان، دشمن شما هستند پس، از آنان بر حذر باشید».
گفت: اینان، مردانى از اهل مکّه بودند که اسلام آوردند و خواستند نزد پیامبر صلى الله علیه و آله بیایند؛ ولى همسران و فرزندانشان نگذاشتند که آنان را ترک کرده، نزد پیامبر خدا بیایند هنگامى که سرانجام [پس از مدّتى] نزد پیامبر خدا آمدند، دیدند که مردم، دینشناس شدهاند خواستند همسران و فرزندان خود را مجازات کنند که خداوند عز و جل [این آیه را] نازل فرمود: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! بىگمان، برخى از همسران و فرزندانتان، دشمن شما هستند پس، از آنان بر حذر باشید».
8 / 6
عدالت میان فرزندان
5328. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: در هدیه دادن، میان فرزندانتان به مساوات عمل کنید. اگر مىخواستم کسى را برترى دهم، هر آینه، زنان را برترى مىدادم
5329. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: در هدیه دادن، میان فرزندانتان عدالت بورزید
5330. عنه صلى الله علیه و آله: اعدِلُوا بَینَ أولادِکُم فی النُّحلِ، کَما تُحِبُّونَ أن یَعدِلوا بَینَکُم فِی البِرِّ وَاللُّطفِ.(33)
5331. عنه صلى الله علیه و آله: إنَّ اللهَ تَعالى یُحِبُّ أن تَعدِلوا بَینَ أولادِکُم حَتّى فِی القُبَلِ.(34)
5332. کتاب العیال عن الحسن: بَینا رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله یُحَدِّثُ أصحابَهُ إذ جاءَ صَبِیٌ حَتَّى انتَهى إلى أبیهِ فی ناحِیَةِ القَومِ، فَمَسَحَ رَأسَهُ وأقعَدَهُ عَلى فَخِذِهِ الیُمنى قالَ: فَلَبِثَ قَلیلاً فَجاءَت ابنَةٌ لَهُ حَتَّى انتَهَت إلَیهِ، فَمَسَحَ رَأسَها وأقعَدَها فِی الأرضِ.
فَقالَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله: فَهَلّا عَلى فَخِذِکَ الاُخرى، فَحَمَلَها عَلى فَخِذِهِ الاُخرى، فَقالَ صلى الله علیه و آله: الآنَ عَدَلتَ.(35)
5333. الإمام علیّ علیه السلام: إنَّ النَّبِیَ صلى الله علیه و آله أبصَرَ رَجُلاً لَهُ وَلَدانِ(36) فَقَبَّلَ أحَدَهُما وتَرَکَ الآخَرَ فَقالَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله: فَهَلّا واسَیتَ بَینَهُما.(37)
5334. صحیح البخاری عن النعمان بن بشیر: أعطانی أبی عَطِیَّةً، فَقالَت عَمَرَةُ بِنتُ رَواحَةَ: لا أرضى حَتّى تُشهِدَ رَسولَ اللهِ صلى الله علیه و آله.
فأتى رَسولَ اللهِ صلى الله علیه و آله فَقالَ: إنِّی أعطَیتُ ابنی مِن عَمَرَةَ بِنتِ رَواحَةَ عَطِیَّةً فَأمَرَتنی أن اُشهِدَکَ یا رَسولَ اللهِ.
قالَ: أعطَیتَ سائِرَ وُلدِکَ مِثلَ هذا؟ قالَ: لا.
قالَ: فَاتَّقُوا اللهَ وَاعدِلوا بَینَ أولادِکُم قالَ: فَرَجَعَ فَرَدَّ عَطِیَّتَهُ.(38)
5330. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: میان فرزندانتان، در بخشیدن، عدالت بورزید، همان گونه که دوست دارید آنان در نیکى و ملاطفت، میان شما عدالت ورزند
5331. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند متعال، دوست دارد که میان فرزندانتان عدالت ورزید، حتّى در بوسیدن
5332. کتاب العیال به نقل از حسن(39) : هنگامى که پیامبر خدا با یارانش سخن مىگفت، کودکى وارد شد و رفت در گوشهاى از مسجد به پدرش رسید پدر، دست به سرش کشید و وى را بر زانوى راست خود نشاند اندکى که گذشت، دختر او آمد و رفت تا این که به او رسید او به سرِ وى نیز دست کشید؛ امّا وى را روى زمین نشاند.
پیامبر خدا فرمود: «چرا او را بر زانوى دیگرت ننشاندى؟».
او، دخترش را نیز بر زانوى دیگرش نشاند پیامبر خدا فرمود: «هماکنون، عدالت ورزیدى».
5333. امام على علیه السلام: پیامبر صلى الله علیه و آله کسى را دید که دو فرزند داشت یکى را بوسید و دیگرى را رها کرد [در این هنگام] پیامبر خدا [به وى] فرمود: «چرا میان آنان، یکسان عمل نکردى؟ !».
5334. صحیح البخارى به نقل از نعمان بن بشیر : پدرم چیزى به من بخشید؛ ولى [مادرم] عمره دختر رواحه گفت: من، راضى نمىشوم تا این که پیامبر خدا، شاهد [این بخشش] باشد.
از این رو، [پدرم] نزد پیامبر خدا آمد و گفت: اى پیامبر خدا! من به پسرى که از عمره دختر رواحه دارم، چیزى بخشیدهام و او از من خواسته است که تو را شاهد بگیرم ایشان فرمود: «به دیگر فرزندانت نیز مثل این را بخشیدهاى؟».
گفت: نه.
فرمود: «از خدا پروا داشته باشید و میان فرزندانتان، عدالت بورزید».
پس او باز گشت و هدیهاش را پس گرفت
5335. شرح نهج البلاغة: کانَ الحَسَنُ علیه السلام أکبَرَ وُلدِ عَلِیٍّ علیه السلام، وکانَ سَیِّدا سَخِیّا حَلیما خَطیبا، وکانَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله یُحِبُّهُ، سابَقَ یَوما بَینَ الحُسَینِ علیه السلام وبَینَهُ فَسَبَقَ الحَسَنُ علیه السلام، فَأجلَسَهُ عَلى فَخِذِهِ الیُمنى، ثُمَّ أجلَسَ الحُسَینَ علیه السلام عَلَى الفَخِذِ الیُسرى.(40)
5335. شرح نهج البلاغة: حسن علیه السلام، بزرگترین فرزند على علیه السلام، آقا، باسخاوت، بردبار و سخنور بود، و پیامبر خدا، او را دوست مىداشت روزى پیامبر خدا میان حسین علیه السلام و او مسابقه گذاشت و حسن علیه السلام بُرد پس او را بر زانوى راست خود نشانْد و سپس، حسین علیه السلام را بر زانوى چپ خود نشاند
سخنى درباره عدالتورزى در رفتار با فرزندان
یکى از مباحث مهمّ تربیتى، عدالتورزىِ والدین در اظهار محبّت به فرزندان و واگذارى امکانات مادّى به آنهاست این مسئله از دو نگاه، قابل بحث و بررسى است: فقهى حقوقى(41) و تربیتى آنچه در این جا مورد نظر است، عدالتورزى نسبت به فرزندان، از نگاه دوم است.
عدالتورزى نسبت به فرزندان، مىتواند آثار تربیتى مهمّى را بدین شرح به دنبال داشته باشد:
1 فرزندان نیز متقابلاً به والدین، لطف و نیکى مىکنند و حقوق آنان را رعایت خواهند کرد.
2 آنان نیز نسبت به فرزندان خود، از مرز عدالت، تجاوز نخواهند کرد.
3 عدالتورزى میان فرزندان، مانع از حسادت و کینهورزى آنان نسبت به هم خواهد شد.
4 مهمتر، این که کودک، از آغاز زندگى، با روح عدالتورزى پرورش خواهد یافت و رفتار عادلانه خانواده، زمینه را براى تأمین عدالت اجتماعى فراهم خواهد ساخت.
بر عکس، بىعدالتى و رفتار تبعیضآمیز نسبت به فرزندان، نه تنها والدین را در آینده، از محبّت آنان محروم مىکند، بلکه آینده فرزندان را نیز با خطر مواجه مىنماید از این رو، دانشمندان تعلیم و تربیت در عصر حاضر، رعایت عدالت در برخورد با فرزندان را براى پرورش انسانهاى شایسته، ضرور مىدانند؛ امّا اسلام از چهارده قرن پیش، بر این امر تأکید کرده است و پیامبر خدا به مسلمانان توصیه مىفرمود که نه تنها در واگذارىِ امکانات مادّى، بلکه در بوسیدن فرزندان نیز عدالت را رعایت کنند.
بدیهى است که رفتار عادلانه، به معناى برخورد مساوى و یکسان نیست چه بسا رعایت عدالت، ایجاب کند که پدر براى برخى از فرزندان خود، به دلیل استعداد بیشتر و یا کمتر، یا به دلیل بیمارى و یا جهات دیگر، هزینه بیشترى را متحمّل گردد این، به معناى بىعدالتى نیست البتّه در این گونه موارد نیز باید سایر فرزندان را نسبت به اقدام خود، توجیه کنند.
همچنین، در صورتى که پدر احساس کرد رعایت حقّ یکى از فرزندان، پیامدهاى منفى و خطرناکى را به دنبال خواهد داشت، از آن صرف نظر کند، چنان که امام صادق علیه السلام مىفرماید:
قالَ والِدى علیه السلام: وَاللهِ إنِّى لَاُصانِعُ بَعضَ وُلدِى و اُجلِسُهُ عَلى فَخِذِى و اُکثِرُ لَهُ المَحَبَّةَ، و اُکثِرُ لَهُ الشُّکرَ، و إنَّ الحَقَّ لِغَیرِهِ مِن وُلدِى، ولکِن مُحافَظَةً عَلَیهِ مِنهُ و مِن غَیرِهِ؛ لِئَلّا یَصنَعوا بِهِ ما فَعَلَ بِیوسُفَ إخوَتُهُ.(42)
پدرم علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند، من نسبت به یکى از فرزندانم تظاهر مىکنم و او را بر زانویم مىنشانم و بسیار به او محبّت مىکنم و بسیار از او تشکّر مىکنم هر چند حق با فرزند دیگر من است، لیکن به خاطر حفاظت کردن وى از او و دیگران، چنین مىکنم تاکارى را که برادران یوسف با او کردند، اینان با وى نکنند».
همان طور که در این حدیث آمده است، امام باقر علیه السلام براى پیشگیرى از حسادت برخى از فرزندان خود و تبعات سوء آن، نه تنها نسبت به فرزندى که باید بیش از دیگران مورد محبّت او قرار گیرد، اظهار محبّت نمىکند؛ بلکه فرزند دیگرى را که در معرض بیمارىِ حسادت است، مورد لطف و محبّت قرار مىدهد تا بدین وسیله، فرزند برتر را از خطر حسادت برادر، حفظ کند و این، درس تربیتىِ مهمّى است براى مربّیان، بویژه پدران و مادران.
8 / 7
الوَفاءُ بِالوَعدِ
5336. رسول الله صلى الله علیه و آله: أحِبُّوا الصِّبیانَ وَارحَموهُم، وإذا وَعَدتُموهُم شَیئا فَفوا لَهُم؛ فَإِنَّهُم لا یَدرونَ إلّا أنَّکُم تَرزُقونَهُم.(43)
5337. عنه صلى الله علیه و آله: إذا واعَدَ أحَدُکُم صَبِیَّهُ فَلیُنجِز.(44)
5338. السنن الکبرى عن عبدالله بن عامر بن ربیعة: جاءَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله بَیتَنا وأنا صَبِیٌ صَغیرٌ، فَذَهَبتُ ألعَبُ، فَقالَت لی أُمِّی: یا عَبدَ اللهِ تَعالَ أُعطیکَ.
فَقالَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله: ما أَرَدتِ أن تُعطِیَهُ؟ قَالَت: أرَدتُ أن أُعطِیَهُ تَمرا، قالَ: أما إنَّکِ لَو لَم تَفعَلی لَکُتِبَت عَلَیکِ کِذبَةٌ.(45)
8 / 8
إدخالُ السُّرورِ
5339. رسول الله صلى الله علیه و آله: إنَّ فِی الجَنَّةِ دارا یُقالُ لَهَا: دارُ الفَرَحِ، لا یَدخُلُها إلّا مَن فَرَّحَ الصِّبیانَ.(46)
5340. عنه صلى الله علیه و آله: اِشتَروا لِصِبیانِکُمُ اللَّحمَ، وذَکِّروهُم یَومَ الجُمُعَةِ.(47)
8 / 7
وفا به وعده
5336. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: کودکان را دوست بدارید و با آنان، مهربان باشید و هر گاه چیزى را به آنان وعده دادید، بدان وفا کنید؛ زیرا آنان، باورى جز این ندارند که شما روزىِ آنها را مىدهید
5337. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر گاه یکى از شما به کودکش وعده داد، باید بدان عمل کند
5338. السنن الکبرى به نقل از عبد الله بن عامر بن ربیعه : پیامبر خدا به خانه ما آمد و من، در حالى که کودکى خردسال بودم، رفتم تا بازى کنم از این رو، مادرم به من گفت: اى عبد الله! بیا چیزى به تو بدهم.
پیامبر خدا فرمود: «چه مىخواهى به او بدهى؟».
گفت: مىخواهم به او خرما بدهم.
فرمود: «آگاه باش که اگر چنین نکنى، براى تو دروغى نوشته مىشود».
8 / 8
شاد کردن
5339. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خانهاى در بهشت است که به آن، خانه شادى گفته مىشود جز کسى که کودکان را شاد کرده باشد، وارد آن نمىگردد
5340. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: براى کودکانتان، گوشت بخرید و روز جمعه را به یاد آنان بیاورید
5341. عنه صلى الله علیه و آله: إنّ فِی الجَنَّةِ دارا یُقالُ لَها: دارُ الفَرَحِ، لایَدخُلُها إلّا مَن فَرَّحَ یَتامَى المُؤمِنینَ.(48)
5342. عنه صلى الله علیه و آله: مَن عالَ یَتیما حَتّى یَستَغنِیَ، أوجَبَ اللهُ عز و جل لَهُ بِذلِکَ الجَنَّةَ، کَما أوجَبَ لِاکِلِ مالِ الیَتیمِ النّارَ(49)
5341. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خانهاى در بهشت است که خانه شادى نام دارد جز کسى که یتیمانِ اهل ایمان را خرسند ساخته، وارد آن نمىشود
5342. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: کسى که یتیمى را سرپرستى کند تا بىنیاز گردد، خداوند عز و جلدر برابر این کار، بهشت را بر او واجب کرده است، همان گونه که خداوند براى خورنده مال یتیم، آتش [دوزخ] را واجب کرده است
نقش وفا به وعده، در تربیت کودک
از هنگامى که کودک به مرحله درک مىرسد، در تعامل خود با والدین، با وعدههایى برخورد مىکند این وعدهها گاه عملى مىشوند و گاه نمىشوند در آموزههاى اسلام، این مسئله مورد توجّه قرار گرفته و نسبت به وفا به عهد، توصیه اکید شده است دلیل این توصیه را به چند وجه مىتوان تحلیل و تبیین کرد:
یکى جنبه اخلاقىِ مسئله است خُلف وعده کردن، از اخلاق ناپسند است این اصل، در همه جا و نسبت به هر کس، صادق است و یکى از مصادیق آن هم کودک است.
دیگرى، جنبه بدآموزى آن براى کودک است هرچند خُلف وعده، نهى عام دارد؛ ولى درباره کودک به جهت شرایط سنّى و تربیتى خاصّى که دارد، از اهمّیت ویژهاى برخوردار است کودک از رفتار دیگران، بخصوص والدین، الگو مىگیرد و این الگوگیرى، چون در سنین کودکى است، تأثیرى پایدار و عمیق بر شخصیت وى مىگذارد، به گونهاى که اصلاح آن، غیر ممکن یا بسیار دشوار خواهد بود.
و امّا جنبه سوم، تأثیر منفى آن بر رابطه کودک با خدا در آینده است برخى پژوهشها نشان داده که نوع ارتباط کودک با خداوند، تحت تأثیر نحوه ارتباط والدین با کودک بوده است پیش از آن که کودک با مفهوم خدا آشنا شود، والدین،
بخصوص پدر را رب و صاحب اختیار خود مىداند و به تعبیرى، نقش خداوندى براى وى قائل است و به همین دلیل، والدینِ خود را بىعیب و نقص و داراى همه کمالات و فضایل مىداند و حتّى تصوّر هم نمىکند که آنان، داراى عیب و نقصى باشند حال اگر والدین به وعدههایى که به کودک خود دادهاند، عمل نکنند، او این خُلفِ وعده را به مفهوم خداوندى تسرّى مىدهد و ناخودآگاه، در آینده، رابطه او با خداوند را تحت تأثیر منفى قرار مىدهد اتّفاقا در حدیث شریف نیز تعلیلى آمده که به این حقیقت، اشاره دارد: «آنان تصوّر مىکنند شما به آنها روزى مىدهید».(50)
آن مفهومى که از خداوندى، براى کودکْ قابل فهم است، «روزىرسانى» است و روزىرسانى در نظر او، برابر با خداوندگارى است حال اگر از خداوندگارِ کودکىِ خود، خُلف وعده ببیند، نسبت به خداوند و جایگاه او، همواره بدبین مىگردد حدیث شریف: «الجَنَّةُ تَحتَ أَقدامِ الاُمّهاتِ؛(51) بهشت، زیر پاى مادران است» نیز، در همین بستر مىتواند تحلیل گردد؛ یعنى گذشته از تلاشهایى که مادران براى تربیت دینى کودک مىکنند، شکل ارتباط مادر با کودک، تأثیر مهمّى در شکلگیرى تصوّر کودک از خداوند دارد و این، مىتواند در آینده کودک تأثیرگذار باشد.
8 / 9
مَدحُ عَرامَةِ الصَّبِیِّ
5343. رسول الله صلى الله علیه و آله: عَرامَةُ(52) الصَّبیِ فی صِغَرِهِ زِیادَةٌ فی عَقلِهِ فی کِبَرِهِ.(53)
8 / 10
رُخصَةُ اللَّعِبِ لِلصَّبِیِ
5344. الإمام زین العابدین علیه السلام: قالَ النَّبِیُ صلى الله علیه و آله لَهُما [لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلام] : قُوما الآنَ فاصطَرعا، فَقاما لِیَصطَرِعا، وقَد خَرَجَت فاطِمَةُ علیهاالسلام فی بَعضِ حاجَتِها، فَدَخَلَت فَسَمِعَتِ النَّبِیَ صلى الله علیه و آله وهُوَ یَقولُ: إیهِ(54) یا حَسَنُ! شُدَّ عَلَى الحُسَینِ فَاصرَعهُ.
فَقالَت لَهُ: یا أبَه، واعَجَباهُ! أتُشَجِّعُ هذا عَلى هذا، أتُشَجِّعُ الکَبیرَ عَلَى الصَّغیرِ؟ !
فَقالَ لَها: یا بُنَیَّةُ، أما تَرضَینَ أن أَقولَ أنا: یا حَسَنُ، شُدَّ عَلَى الحُسَینِ فَاصرَعهُ، وهذا حَبیبی جَبرَئیلُ یَقولُ: یا حُسَینُ، شُدَّ عَلَى الحَسَنِ فَاصرَعَهُ؟(55)
5345. المعجم الکبیر عن أبی أیّوب الأنصاریّ: دَخَلتُ عَلى رَسولِ الله صلى الله علیه و آله وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهما السلام یَلعَبانِ بَینَ یَدَیهِ وفی حِجرِهِ، فَقُلتُ: یا رَسولَ اللهِ أتُحِبُّهُما؟ قالَ: وکَیفَ لا أُحِبُّهُما وهُما رَیحانَتایَ مِنَ الدُّنیا أشَمُّهما!(56)
8 / 9
ستایش بازیگوشى کودک
5343. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: بازىگوشى(57) (شیطنتِ) بچّه در کودکى، مایه فزونىِ خِرد او در بزرگسالى است
8 / 10
دادن اجازه بازى به کودک
5344. امام زین العابدین علیه السلام: پیامبر صلى الله علیه و آله به آن دو (امام حسن و امام حسین علیهماالسلام) فرمود: «هماکنون، برخیزید و کُشتى بگیرید».
آن دو از جاى برخاستند تا کشتى بگیرند فاطمه علیهاالسلام که براى کارى [از خانه] خارج شده بود، بر آنان وارد شد و شنید که پیامبر صلى الله علیه و آله مىگوید: «دوباره، اى حسن! حسین را محکم بگیر و به زمین بزن».
[از این رو،] به پدر گفت: شگفتا اى پدر! این را بر آن دیگرى تحریک مىکنى؟ آیا بزرگتر را بر کوچکتر تحریک مىکنى؟ !
پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: «دختر عزیزم! آیا خشنود نیستى از این که من بگویم: “اى حسن! حسین را محکم بگیر و به زمین بزن”، در حالى که دوست من جبرئیل علیه السلام مىگوید: “اى حسین! حسن را محکم بگیر و بر زمین بزن”؟».
5345. المعجم الکبیر به نقل از ابو ایّوب انصارى : بر پیامبر خدا وارد شدم، در حالى که حسن و حسین علیهماالسلام نزد ایشان و در آغوش ایشان، بازى مىکردند گفتم: اى پیامبر خدا! آیا آنها
را دوست مىدارى؟
فرمود: «چگونه دوستشان نداشته باشم، حال آن که آنها دو دسته گل من از دنیایند که مىبویمشان؟».
5346. المعجم الکبیر عن أبی سعید: جاءَ الحُسَینُ علیه السلام ورَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله یُصَلّی، فَالتَزَمَ عُنُقَ النَّبِیِ صلى الله علیه و آله، فَقامَ بِهِ وأخَذَ بِیَدِهِ، فَلَم یَزَل مُمسِکَها حَتّى رَکَعَ.(58)
5347. شرح الأخبار عن جعفر بن فروی: أنّ رَسولَ اللهِ صلى الله علیه و آله کانَ جالِسا مَعَ أصحابِهِ، إذ أقبَلَ إلَیهِ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلام وَهُما صَغیرانِ، فَجَعَلا یَنزُوانِ(59) عَلَیهِ، فَمَرَّةً یَضَعُ لَهُما رَأسَهُ، ومَرَّةً یَأخُذُهُما إلَیهِ، فَقَبَّلَهُما، ورَجُلٌ مِن جُلَسائِهِ یَنظُرُ إلَیهِ کَالمُتَعَجِّبِ مِن ذلِکَ، ثُمَّ قالَ: یا رَسولَ اللهِ، ما أعلَمُ أنِّی قَبَّلتُ وَلَدا إلَیَ قَطُّ!
فَغَضِبَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله حَتَّى التَمَعَ لَونُهُ، فَقالَ لِلرَّجُلِ: إن کانَ اللهُ عز و جل قَد نَزَعَ الرَّحمَةَ مِن قَلبِکَ فَما أصنَعُ بِکَ؟ مَن لَم یَرحَم صَغیرَنا ویُعَزِّز کَبیرَنا فَلَیسَ مِنَّا.(60)
5348. سنن النسائی عن عبد الله بن شدّاد عن أبیه: خَرَجَ عَلَینا رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله فی إحدى صَلاتَی العِشاءِ وهُوَ حامِلٌ حَسَنا أو حُسَینا، فَتَقَدَّمَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله فَوَضَعَهُ، ثُمَّ کَبَّرَ لِلصَّلاةِ فَصَلّى، فَسَجَدَ بَینَ ظَهرانَی صَلاتِهِ سَجدَةً أطالَها، قالَ أبی: رَفَعتُ رَأسی وإذا الصَّبِیُ عَلى ظَهرِ رَسولِ اللهِ صلى الله علیه و آله وهُوَ ساجِدٌ، فَرَجَعتُ إلى سُجودِی فَلَمّا قَضى رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله الصَّلاةَ، قالَ النّاسُ: یا رَسولَ اللهِ، إنَّکَ سَجَدتَ بَینَ ظَهرانَی صَلاتِکَ سَجدَةً أطَلتَها حَتّى ظَنَنَّا قَد أنَّهُ حَدَثَ أمرٌ أو أنَّهُ یُوحى إلَیکَ.
قالَ: کُلُّ ذلِکَ لَم یَکُن، ولکِنَّ ابنی ارتَحَلَنی فَکَرِهتُ أن اُعجِلَهُ حَتّى یَقضِیَ حاجَتَهُ.(61)
5346. المعجم الکبیر به نقل از ابو سعید : در حالى که پیامبر خدا نماز مىخوانْد، حسین علیه السلام آمد و گردن پیامبر صلى الله علیه و آله را گرفت ایشان با او برخاست و او را با دست خود گرفت و همچنان او را نگه داشت تا به رکوع رفت
5347. شرح الأخبار به نقل از جعفر بن فروى : پیامبر خدا با یارانش نشسته بود که حسن و حسین علیهماالسلامدر حالى که خردسال بودند، به سوى ایشان رفته و از سر و دوش ایشان بالا مىرفتند گاهى سرشان را براى آنان پایین مىآورد و گاهى آنان را مىگرفت و مىبوسید در این حال، یکى از همنشینان ایشان که با شگفتى به این رفتار، نگاه مىکرد، گفت: اى پیامبر خدا! به یاد نمىآورم هیچ گاه فرزندى را گرفته و بوسیده باشم.
پیامبر خدا چنان خشمگین شد که رنگش برگشت پس به آن مرد فرمود: «اگر خداوند عز و جل مهربانى را از قلب تو گرفته است، من با تو چه کنم؟ کسى که به کودکان ما مهر نورزد و بزرگان ما را گرامى ندارد، از ما نیست».
5348. سنن النسائى به نقل از عبد الله بن شدّاد، از پدرش : هنگام یکى از دو نماز [مغرب و] عشا، پیامبر خدا به سوى ما بیرون آمد، در حالى که حسن یا حسین علیهماالسلامرا حمل مىکرد پیامبر خدا، آمد و او را زمین گذاشت سپس، تکبیر نماز را گفت و نماز را شروع کرد در میان نماز، سجدهاى طولانى کرد سرم را برداشتم، کودک را بر پشت پیامبر خدا دیدم، در حالى که ایشان در سجده بود پس به سجده باز گشتم.
وقتى پیامبر خدا، نماز را به پایان بُرد، مردم گفتند: اى پیامبر خدا! در میان نمازت سجدهاى طولانى داشتى، به گونهاى که گمان کردیم اتّفاقى افتاده و یا به شما وحى شده است.
فرمود: «هیچ کدام نبود؛ لیکن پسرم بر دوش من سوار شد و خوش نداشتم که او را
به شتاب، پایین آورم، تا این که نیازش را برآورد».
5349. المناقب لابن شهر آشوب عن اللیث بن سعد: أنَّ النَّبِیَ صلى الله علیه و آله کانَ یُصَلّی یَوما فی فِئَةٍ وَالحُسَینُ علیه السلام صَغِیرٌ بِالقُربِ مِنهُ، وکانَ النَّبِیُ إذا سَجَدَ جاءَ الحُسَینُ علیه السلام فَرَکِبَ ظَهرَهُ ثُمَّ حَرَّکَ رِجلَیهِ، وقالَ: حِل حِل.
وإذا أرادَ رَسولُ اللهِ أن یَرفَعَ رَأسَهُ أخَذَهُ فَوَضَعَهُ إلى جانِبِهِ، فَإذا سَجَدَ عادَ عَلى ظَهرِهِ، وقالَ: حِل حِل، فَلَم یَزَل یَفعَلُ ذلِکَ حَتّى فَرَغَ النَّبِیُ مِن صَلاتِهِ.
فَقالَ یَهودِیٌ: یا مُحَمَّدُ، إنَّکُم لَتَفعَلونَ بِالصِّبیانِ شَیئا ما نَفعَلُهُ نَحنُ!
فَقالَ النَّبِیُ صلى الله علیه و آله: أما لَو کُنتُم تُؤمِنونَ بِاللهِ وبِرَسولِهِ لَرَحِمتُمُ الصِّبیانَ.
قالَ: فَإنِّی اُؤمِنُ بِاللهِ وبِرَسُولِهِ. فَأَسلَمَ لَمَّا رَأى کَرَمَهُ مِن(62) عِظَمِ قَدرِهِ.(63)
5350. المستدرک على الصحیحین عن یعلى العامری: أنَّهُ خَرَجَ مَعَ رَسولِ اللهِ صلى الله علیه و آله إلى طَعامٍ دُعوا لَهُ، قالَ: فَاستَقبَلَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله أمامَ القَومِ وحُسَینٌ مَعَ الغِلمانِ یَلعَبُ، فَأرادَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله أن یَأخُذَهُ، فَطَفِقَ(64) الصَّبِیُ یَفِرُّ هاهُنا مَرَّةً وَهاهُنا مَرَّةً، فَجَعَلَ رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله یُضاحِکُهُ حَتّى أخَذَهُ.
قالَ: فَوَضَعَ إحدى یَدَیهِ تَحتَ قَفاهُ، وَالاُخرى تَحتَ ذَقَنِهِ، فَوَضَعَ فاهُ عَلى فیهِ یُقَبِّلُهُ.
فَقالَ: حُسَینٌ مِنِّی وأنا مِن حُسَینٍ، أحَبَّ اللهُ مَن أحَبَّ حُسَینا، حُسَینٌ سِبطٌ(65) مِنَ الأسباطِ.(66)
5349. المناقب، ابن شهرآشوب به نقل از لیث بن سعد : روزى پیامبر صلى الله علیه و آله با گروهى نماز مىخواند و حسین علیه السلام که خردسال بود، در کنار ایشان قرار داشت هر گاه پیامبر خدا به سجده مىرفت، حسین علیه السلام مىآمد و بر دوش ایشان، سوار مىشد سپس، پاهایش را تکان مىداد و مىگفت: هِى، هِى!
وقتى پیامبر خدا مىخواست سر بردارد، او را مىگرفت و کنار خود مىگذاشت وقتى [دوباره] سجده مىرفت، بر پشت پیامبر صلى الله علیه و آله برمىگشت و مىگفت: هِى، هِى!
این کار را همچنان ادامه داد تا این که پیامبر خدا، از نماز فارغ شد در این هنگام، یک نفر یهودى گفت: اى محمّد! شما با فرزندان خود به گونهاى عمل مىکنید که ما نمىکنیم.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «بدان که اگر به خدا و پیامبرش ایمان مىآوردید، حتما با کودکان، مهربان مىشدید».
گفت: من به خدا و پیامبر او ایمان مىآورم.
او مسلمان شد؛ چون کرامت ایشان را با همه عظمت مقامش مشاهده کرد
5350. المستدرک على الصحیحین به نقل از یعلى عامرى : او (یعلى) همراه پیامبر خدا به سوى محلّ میهمانىاى که دعوت شده بودند، حرکت کرد در حالى که پیامبر خدا، جلوى گروه حرکت مىکرد، حسین علیه السلام [را دید که] با پسرها بازى مىکرد پیامبر خدا خواست او را بگیرد؛ ولى کودک، گاهى به این سو فرار مىکرد و گاهى به آن سو پیامبر خدا، او را مىخندانْد تا این که او را گرفت یکى از دستانش را زیر گردن او گذاشت و دست دیگر را زیر چانه او و دهانش را بر دهان او گذاشت و او را مىبوسید.
پس فرمود: «حسین، از من است و من، از حسینم خداوند، کسى که حسین
را دوست مىدارد، دوست دارد حسین، سبطى(67) از اَسباط است».
5351. المناقب لابن شهر آشوب عن عبد الله بن شیبة عن أبیه: أنَّهُ دُعِیَ النَّبِیُ صلى الله علیه و آله إلى صَلاةٍ وَالحَسَنُ مُتَعَلِّقٌ بِهِ، فَوَضَعَهُ النَّبِیُ صلى الله علیه و آله مُقابِلَ جَنبِهِ وصَلّى، فَلَمّا سَجَدَ أطالَ السُّجودَ، فَرَفَعتُ رَأسی مِن بَینِ القَومِ فَاذا الحَسَنُ عَلى کَتِفِ رَسولِ اللهِ صلى الله علیه و آله، فَلَمّا سَلَّم قالَ لَهُ القَومُ: یا رَسولَ اللهِ لَقَد سَجَدتَ فی صَلاتِکَ هذِهِ سَجدَةً ما کُنتَ تَسجُدُها، کَأنَّما یوحى إلَیکَ!
فَقالَ [صلى الله علیه و آله] : لَم یُوحَ إلَیَ، ولکنَّ ابنی کانَ عَلَى کَتِفی فَکَرِهتُ أن اُعجِلَهُ حَتّى نَزَلَ.
وفی رِوایَةِ عَبدِ اللهِ بنِ شَدّادٍ أنَّهُ صلى الله علیه و آله قَالَ: إنَّ ابنِی هذَا ارتَحَلَنی فَکَرِهتُ أن اُعجِلَهُ حَتّى یَقضِیَ حاجَتَهُ.(68)
8 / 11
التَّصابی لِلصَّبِیِّ وَاللَّعِبُ مَعَهُ
5352. رسول الله صلى الله علیه و آله: مَن کانَ عِندَهُ صَبِیٌ فَلیَتَصابَ لَهُ.(69)
5353. کنز العمّال عن أنس: کانَ [رَسولُ اللهِ صلى الله علیه و آله] یُلاعِبُ زَینَبَ(70) بِنتَ اُمِّ سَلَمَةَ ویَقولُ: یا زُوَینِبُ، یا زُوَینِبُ مِرارا.(71)
5354. سنن ابن ماجة عن سعید بن أبی راشد: أنَّ یَعلَى بنَ مُرَّةَ حَدَّثَهُم أنَّهُم خَرَجوا مَعَ النَّبِیِ صلى الله علیه و آله إلى طَعامٍ دُعوا لَهُ، فَإذا حُسَینٌ یَلعَبُ فِی السِّکَّةِ(72)، قالَ: فَتَقَدَّمَ النَّبِیُ صلى الله علیه و آله أمامَ القَومِ وبَسَطَ یَدَیهِ، فَجَعَلَ الغُلامُ یَفِرُّ هاهُنا وهاهُنا، ویُضاحِکُهُ النَّبِیُ صلى الله علیه و آله حَتّى أخَذَهُ، فَجَعَلَ إحدى یَدَیهِ تَحتَ ذَقَنِهِ، وَالاُخرى فی فَأسِ(73) رَأسِهِ، فَقَبَّلَهُ وقالَ: حُسَینٌ مِنِّی وأنا مِن حُسَینٍ، أحَبَّ اللهُ مَنْ أحَبَّ حُسَینا، حُسَینٌ سِبطٌ مِنَ الأَسباطِ.(74)
5351. المناقب، ابن شهرآشوب به نقل از عبد الله بن شیبه، از پدرش : پیامبر صلى الله علیه و آله به نمازى فرا خوانده شد، در حالى که حسن علیه السلام در آغوش ایشان بود پیامبر صلى الله علیه و آله او را مقابل خود بر زمین گذاشت و نماز خوانْد وقتى به سجده رفت، سجده را طولانى کرد از میان مردم، من سرم را بلند کردم در آن هنگام، حسن علیه السلام روى شانه پیامبر خدا بود. وقتى سلامِ نماز را داد، مردم به ایشان گفتند: اى پیامبر خدا! در نمازت سجدهاى به جاى آوردى که معمولاً این گونه سجده نمىکردى گویا به شما وحى مىشد.
ایشان فرمود: «به من وحى نشد؛ لیکن فرزندم بر شانه من بود و من، خوش نداشتم او را به شتاب بیندازم، تا این که خودش پایین بیاید».
و در روایت عبد الله بن شدّاد آمده است که: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «فرزندم بر دوش من سوار شد و خوش نداشتم او را به شتاب بیندازم، تا این که نیازش را برآورده کُند».
8 / 11
کودکى کردن با کودک و بازى با او
5352. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: نزد هر کس کودکى هست، باید با او کودکى کند.(75)
5353. کنز العمّال به نقل از اَ نَس : پیامبر خدا با [دخترْخواندهاش] زینب دختر امّ سلمه، بازى مىکرد و پى در پى مىفرمود: «اى زینب کوچولو، اى زینب کوچولو!».
5354. سنن ابن ماجة به نقل از سعید بن ابى راشد : یعلى بن مرّه، این حدیث را نقل کرد
که همراه پیامبر خدا به سوى میهمانىاى که دعوت شده بودند، حرکت کردند که دیدند حسین علیه السلام در کوچهاى بازى مىکند.
پیامبر صلى الله علیه و آله جلوى گروه آمد و دستان خود را باز کرد؛ ولى پسر (حسین علیه السلام) به این سو و آن سو فرار مىکرد و پیامبر صلى الله علیه و آله او را مىخندانْد تا او را گرفت یکى از دستان خود را زیر چانه او قرار داد و دیگرى را پشت سرش و او را بوسید و فرمود: «حسین، از من است و من، از حسینم خداوند، کسى که حسین را دوست دارد، دوست مىدارد حسین، سِبطى از اَسباط است».
5355. صحیح ابن حبّان عن أبی هریرة: کانَ النَّبِیُ صلى الله علیه و آله یَدلَعُ(76) لِسانَهُ لِلحُسَینِ، فَیَرى الصَّبِیُ حُمرَةَ لِسانِهِ، فَیَهِشُّ(77) إلَیهِ. فَقالَ لَهُ عُیَینَةُ بنُ بَدرٍ: ألا أراهُ یَصنَعُ هذا بِهذا، فوالله إنَّهُ لَیَکونُ لِیَ الوَلَدُ قَد خَرَجَ وَجهُهُ وَما قَبَّلتُهُ قَطُّ!
فَقالَ النَّبِیُ صلى الله علیه و آله: مَن لا یَرحَمُ لا یُرحَمُ.(78)
5356. المناقب لابن شهر آشوب عن ابن مهاد عن أبیه: [أنَّ] النَّبِیَ صلى الله علیه و آله بَرَکَ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ فَحَمَلَهُما وخالَفَ بَینَ أیدیهِما وأرجُلِهِما، وقالَ: نِعمَ الجَمَلُ جَمَلُکُما.(79)
5357. فضائل الصحابة لابن حنبل عن أبی هریرة: رَأیتُ النَّبِیَ صلى الله علیه و آله وقَد أخَذَ بِیَدَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍ، وقَد وَضَعَ قَدَمَ الحُسَینِ عَلى ظَهرِ قَدَمَیهِ، وهُوَ یَقولُ: تَرَقّ عَینَ بَقَّه(80)، تَرَقَّ عَینَ بَقَّه.(81)
5358. کفایة الأثر عن أبی هریرة: کُنتُ عِندَ النَّبِیِ صلى الله علیه و آله وأبو بَکرٍ وعُمَرُ وَالفَضلُ بنُ العَبّاسِ وزَیدُ بنُ حارِثَةَ وعَبدُ اللهِ بنُ مَسعودٍ، إذ دَخَلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍ علیه السلام، فَأَخَذَهُ النَّبِیُ صلى الله علیه و آله وقَبَّلَهُ، ثُمَّ قالَ: حِبِقَّةٌ(82) حِبِقَّه، تَرقَّ عَینَ بَقَّه(83)، ووَضَعَ فَمَهُ عَلى فَمِهِ، ثُمَّ قالَ: اللهُمَّ إنّی اُحِبُّهُ فَأحِبَّهُ، وأحِبَّ مَن یُحِبُّهُ.(84)
5355. صحیح ابن حبّان به نقل از ابو هریره : پیامبر خدا، زبانش را براى حسین علیه السلام بیرون مىآورد و کودک، سرخىِ زبان را مىدید و مىخندید عُیَینة بن بدر به ایشان گفت: چه مىبینیم؟ او با این [کودک] چنین مىکند؟ ! من فرزندى دارم که صورتش ریش در آورده؛ ولى هیچ گاه او را نبوسیدهام.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «کسى که مهربانى نکند، مورد مهربانى قرار نمىگیرد».
5356. المناقب، ابن شهرآشوب به نقل از ابن مهاد، از پدرش : پیامبر صلى الله علیه و آله براى حسن و حسین علیهماالسلام نیمخیز نشست و آنان را سوار کرد و دستها و پاهایشان را مخالف یکدیگر قرار داد(85) و فرمود: «شترِ شما، شترِ خوبى است».
5357. فضائل الصحابة، ابن حنبل به نقل از ابو هریره : پیامبر صلى الله علیه و آله را دیدم که دستان حسین بن على علیهماالسلامرا گرفته و پایش را روى پاى خود گذاشته است و مىفرماید: «بالا بیا، چشم کوچولو! بالا بیا، چشم کوچولو!».
5358. کفایة الأثر به نقل از ابو هریره : من با ابو بکر، عمر، فضل بن عبّاس، زید بن حارثه
و عبد الله بن مسعود، نزد پیامبر صلى الله علیه و آله بودیم که حسین بن على علیهماالسلام وارد شد پیامبر صلى الله علیه و آله او را گرفت و بوسید و سپس فرمود: «کوچولو، اى کوچولو! بالا بیا، چشم کوچولو!».
سپس دهان خود را بر دهان او گذاشت و گفت: «بار الها! من او را دوست دارم. پس او را دوست بدار و کسى که او را دوست مىدارد، دوست بدار».
8 / 12
رَبیعُ الصِّبیانِ
5359. رسول الله صلى الله علیه و آله: إنَّ التُّرابَ رَبیعُ الصِّبیانِ.(86)
5360. عنه صلى الله علیه و آله: اُحِبُّ الصِّبیانُ لِخَمسٍ: الأوَّلُ: أنَّهُم هُمُ البَکَّاؤونَ، وَالثّانی: یَتَمرَّغونَ بِالتُّرابِ، وَالثّالِثُ: یَختَصِمونَ مِن غَیرِ حِقدٍ، وَالرّابِعُ: لا یَدَّخِرونَ لِغَدٍ شَیئا، وَالخامِسُ: یُعَمِّرونَ ثُمَّ یُخَرِّبونَ.(87)
8 / 12
تفریحگاه کودکان
5359. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: همانا خاک، تفریحگاه کودکان است
5360. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: کودکان را به خاطر پنج چیز دوست مىدارم: اوّل آن که بسیار مىگِریند؛ دوم آن که با خاک، بازى مىکنند؛ سوم آن که بدون کینه دشمنى مىکنند؛ چهارم آن که چیزى براى فردا ذخیره نمىکنند؛ پنجم آن که مىسازند و سپس خراب مىکنند
1) الکافی: ج 6 ص 49 ح 1 عن الفضل بن أبی قرّة عن الإمام الصادق علیه السلام، بحارالأنوار: ج 7 ص 304 ح 74.
2) الفردوس: ج 3 ص 549 ح 5715 عن ثوبان.
3) الطبقات الکبرى: ج 7 ص 32 ح 6477.
4) تاریخ دمشق: ج 52 ص 363 ح 11070.
5) حلیة الأولیاء: ج 2 ص 231.
6) مسند ابن حنبل: ج 5 ص 517 ح 16379.
7) الظِئْرُ: المُرضِعَةُ غیر ولدها ویقع على الذکر والاُنثى (النهایة: ج 3 ص 154 «ظأر»).
8) القِیانُ: الإماءُ والعَبیدُ (النهایة: ج 4 ص 135 «قین»).
9) صحیح مسلم: ج 4 ص 1808 ح 63.
10) صحیح مسلم: ج 4 ص 1885 ح 66.
11) مسند ابن حنبل: ج 5 ص 454 ح 16129.
12) المحجّة البیضاء: ج 3 ص 366.
13) المناقب لابن شهر آشوب: ج 3 ص 388، بحارالأنوار: ج 43 ص 285 ح 51 وراجع ذخائر العقبى: ص 226.
14) منطقه بالاى مدینه، «عوالى» نامیده مىشده و هماکنون نیز به همین نام شناخته مىشود. بسیارى از باغها و نخلستانهاى مدینه، در این محل قرار گرفتهاند.
15) کنز العمّال: ج 7 ص 156 ح 18497 نقلاً عن البخاری عن أنس.
16) سنن الترمذی: ج 5 ص 57 ح 2696.
17) فی المصدر: «مغد»، والتصویب من بحار الأنوار والإغذاذ فی السیر: الإسراع (الصحاح: ج 2 ص 567 «غذذ»).
18) مکارم الأخلاق: ج 1 ص 47 ح 5، بحار الأنوار: ج 16 ص 229.
19) الحَضیض: الأرض (لسان العرب: ج 7 ص 137 «حضض»).
20) الأُکافَ والإکافُ: شِبهُ الرِّحالِ والأقتابِ (لسان العرب: ج 9 ص 8 «أکف»).
21) الخصال: ص 271 ح 12 عن إسماعیل بن زیاد، بحارالأنوار: ج 16 ص 215 ح 2.
22) صحیح ابن حبّان: ج 2 ص 206 ح 459.
23) صحیح مسلم: ج 4 ص 1808 ح 64.
24) الأدب المفرد: ص 41 ح 91.
25) الکافی: ج 6 ص 50 ح 7، بحارالأنوار: ج 104 ص 99 ح 72.
26) المنافقون: 9.
27) التغابن: 14.
28) الشعراء: 88 و 89.
29) مکارم الأخلاق: ج 2 ص 359 ح 2660 عن ابن مسعود، بحار الأنوار: ج 77 ص 108 ح 1.
30) سنن الترمذی: ج 5 ص 419 ح 3317.
31) السنن الکبرى: ج 6 ص 294 ح 12000 عن ابن عبّاس.
32) صحیح البخاری: ج 2 ص 913 عن ابن عبّاس.
33) صحیح ابن حبّان: ج 11 ص 503 ح 5104 عن النعمان بن بشیر؛ مکارم الأخلاق: ج 1 ص 473 ح 1624، بحارالأنوار: ج 104 ص 92 ح 16.
34) کنز العمّال: ج 16 ص 445 ح 45350 نقلاً عن ابن النجّار عن النعمان بن بشیر.
35) کتاب العیال: ج 1 ص 173 ح 36.
36) فی المصدر: «ولدین»، وما أثبتناه من النوادر للراوندی: ص 96 ح 43.
37) الجعفریّات: ص 55 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام، بحارالأنوار: ج 104 ص 97 ح 61.
38) صحیح البخاری: ج 2 ص 914 ح 2447.
39) حسن در این جا، ممکن است امام حسن علیه السلام و یا حسن بَصرى باشد.
40) شرح نهج البلاغة: ج 16 ص 27 نقلاً عن المدائنی.
41) با توجّه به اختلافى که در روایات در باب تفضیل قائل شدن والدین در هدیه دادن به فرزندانْ مشاهده مىشود، فتاوى فقهاى شیعه و سنّى نیز مختلف شده است در بین فتاوى فقهاى شیعه، سه نظریه دیده مىشود: یک تفضیل (تفاوت قائل شدن بین فرزندان) جایز است، مگر در زمانى که واهب، در سختى باشد، یا بیمار باشد که در این صورت، مکروه است و اگر بیمارى منجر به فوت شود، هدیه از اصلِ مالْ محاسبه مىشود، نه از ثلث آن. دو تفضیل فرزند، همواره مکروه و مساوات بین فرزندان، مستحب است. سه تفضیل فرزند، حرام است، مگر این که داراى امتیازى خاص باشد. اهل سنّت دو دستهاند: اهل قیاس و رأى، و اهل ظاهر اهل قیاس و رأى مىگویند: اجماعى است که هر کس مىتواند تمام مال و دارایى خود را به دیگرى هدیه کند پس اعطاى قسمتى از مال به برخى از فرزندان، نباید حرام باشد لذا مراد از روایاتى که ممکن است از آنها حرمت تفضیلْ برداشت شود، کراهت است. امّا اهل ظاهر، به دو راه رفتهاند: عدّهاى فقط ظاهر الفاظ بالا را مورد توجّه قرار دادهاند و قائل به حرمت شدهاند.
42) ر. ک: تفسیر العیّاشى: ج 2 ص 166 ح 2.
43) الکافی: ج 6 ص 49 ح 3 عن عبدالله بن محمّد البجلی عن الإمام الصادق علیه السلام، بحارالأنوار: ج 104 ص 92 ح 14.
44) الجعفریّات: ص 166 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام.
45) السنن الکبرى: ج 10 ص 335 ح 20839.
46) کنز العمّال: ج 3 ص 170 ح 6009 عن عائشة.
47) مستدرک الوسائل: ج 6 ص 99 ح 6525 نقلاً عن القطب الراوندی فی لبّ اللباب.
48) کنز العمّال: ج 3 ص 170 ح 6008 نقلاً عن ابن النجّار عن عقبة بن عامر.
49) الکافی: ج 7 ص 51 ح 7 عن عبد الرحمن بن الحجّاج عن الإمام الکاظم عن الإمام علیّ علیهماالسلام، بحار الأنوار: ج 42 ص 248 ح 51.
50) ر ک: حکمتنامه کودک: ص 229 (وفا به وعده).
51) مستدرک الوسائل: ج 15 ص 180 ح 17933.
52) العُرام: الشدّة والقوّة والشراسة (النهایة: ج 3 ص 223 «عرم»).
53) کنز العمّال: ج 11 ص 91 ح 30747 نقلاً عن الحکیم عن عمرو بن معدیکرب وأبی موسى المدینی فی أمالیه عن أنس. وذکرتها بعض المصادر بعبارة «غرامة الصبی» أو «غرامة الغلام» ویبدو أنّه خطأٌ فالتعبیر ب «عرامة الصبی» تعبیر معروف فی کتب اللغة مثل الصحاح للجوهری خلافا لغرامة الصبی، ثمّ إنّ معنى غرامة الصبی یجب أن یبرّر من خلال التوضیح والتدرّج عبر الوسائط بأن یقال: إنّ الطفل یصیر حلیما فی الکبر إذا ما کان یسبّب الضرر، ویحمل والده أضرار أفعاله، ولکنّنا لسنا بحاجة إلى التبریر فی حالة کون العبارة «عرامة الصبی»؛ لأنّها ترتبط بشکل مباشر بالطفل نفسه، لا ولیّه، ویبدو أنّ تصحیفا قد طرأ على العبارة.
54) إیهِ: هذه کلمة یراد بها الاستزادة (النهایة: ج 1 ص 87 «إیه»).
55) الأمالی للصدوق: ص 530 ح 717 عن زید الشحّام عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام، بحار الأنوار: ج 43 ص 268 ح 25.
56) المعجم الکبیر: ج 4 ص 156 ح 3990.
57) در برخى مصادر «غرامة الصبى» یا «غرامة الغلام» ثبت شده که اشتباه به نظر مىرسد در کتب لغت (مثل جوهرى) واژهاى به عنوان «عرامة الصبى» شناخته شده است، به خلاف غرامة الصبى وانگهى معناى «غرامة الصبى» با توضیح و واسطه خوردن باید توجیه شود، بدین صورت که اگر کودک به گونهاى باشد که خسارت زند و خسارت کارهایش بر عهده پدرش افتد، در بزرگى حلیم مىگردد؛ ولى در ضبط «عرامه» نیازى به توجیه نیست؛ چون مستقیما درباره خود کودک است، نه ولىّ کودک بنا بر این، به نظر مىرسد تصحیف، صورت گرفته است.
58) المعجم الکبیر: ج 3 ص 51 ح 2657.
59) نَزَا: وَثَبَ (القاموس المحیط: ج 4 ص 395 «نزا»).
60) شرح الأخبار: ج 3 ص 115 ح 1060.
61) سنن النسائی: ج 2 ص 229.
62) فی شرح الأخبار: ج 3 ص 86 ح 1013 و بحار الأنوار: «مع» بدل «من».
63) المناقب لابن شهر آشوب: ج 4 ص 71، بحار الأنوار: ج 43 ص 296 ح 57.
64) طَفِقَ یفعل کذا: جَعل یفعل وأخذ (لسان العرب: ج 10 ص 225 «طفق»).
65) إنّ مصطلح «سبط» فی لغة القرآن والحدیث تشیر إلى الوصایة والخلافة، ویحتمل قویّا أنّه صلى الله علیه و آله یرید بهذا أن یبیّن للاُمّة خلفاءه من بعده.
66) المستدرک على الصحیحین: ج 3 ص 194 ح 4820.
67) در متن حدیث، واژه سِبط آمده که در فرهنگ قرآن و حدیث، اشاره به وصایت و جانشینى دارد و به احتمال فراوان، پیامبر خدا مىخواسته تا مردم را به جانشینان پس از خود، هدایت کند.
68) المناقب لابن شهر آشوب: ج 4 ص 24، بحار الأنوار: ج 43 ص 294.
69) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 3 ص 483 ح 4707.
70) وهی ربیبته.
71) کنز العمّال: ج 7 ص 140 ح 18403 نقلاً عن کتاب الضیاء.
72) السِّکَّة: الطریقة المصطفّة من النخل، ومنها قیل للأزقّة سِکک لاصطفاف الدور فیها (النهایة: ج 2 ص 384 «سکک»).
73) فأْسُ رأسه: هی طرف مؤخَّره المُشرف على القَفا (النهایة: ج 3 ص 405 «فأس»).
74) سنن ابن ماجة: ج 1 ص 51 ح 144.
75) چون که با کودک سر و کارت فِتاد پس زبان کودکى باید گشاد (مولوى).
76) یَدْلَعُ لِسانَهُ: أی یُخرجه (النهایة: ج 2 ص 130 «دلع»).
77) هَشَّ: تَبسَّمَ و ارتاحَ (المصباح المنیر: ص 638 «هشى»).
78) صحیح ابن حبّان: ج 15 ص 431 ح 6975.
79) المناقب لابن شهر آشوب: ج 3 ص 387، بحار الأنوار: ج 43 ص 285 ح 50.
80) تَرَقَّ عَینَ بَقَّهْ: أی اعْلُ، عین بَقَّهْ؛ شُبِّهَ بالبَقَّهِ لصِغَرِ جُثّتِه (تاج العروس: ج 13 ص 44 «بقق»).
81) فضائل الصحابة لابن حنبل: ج 2 ص 787 ح 1405.
82) الحِبِقّة بکسرتین مشدّدة القاف: القصیر (القاموس المحیط: ج 3 ص 219 «حبق»).
83) فی ن م: «خبقة خبقة» بالخاء المعجمة. وبهامش ن: «عذقة عذقة» بالعین. وبهامش ط: «والأصحّ: حذقة حذقة» أقول: بل الأصحّ: «حُزقَّة حُزقَّة» بضمّ الحاء وفتحها وضمّ الزاء وتشدید القاف المفتوحة (هامش المصدر).
84) کفایة الأثر: ص 81.
85) این حالت، به دو صورت ممکن است: یکى این که آن دو، پشت به هم یا روبهروى هم نشسته باشند و دیگرى این که هر کدام، یک سمت نشسته باشند؛ یکى از سمت راست و دیگرى از سمت چپ.
86) المعجم الکبیر: ج 6 ص 140 ح 5775 عن سهل بن سعد.
87) المواعظ العددیّة: ص 259.